پیامهای رسانهای باعث تغییر در نگرش مخاطبان میشود. درصورتیکه نتوان مدیریتی برآن اعمال کرد، با تغییر سطح انتظار انسان میزان رضایتمندی او را از زندگی دستخوش تلاطم میکند.
در عصر ارتباطات دیگر اخبار به نقطهای خاص تعلق ندارد. امروزه فناوریهای نوین ارتباط چنان سرعت و عمقی به تغییرات اجتماعی دادهاند که حتی پابرجاترین عرصه حیات بشری، یعنی فرهنگ، را نیز درنوردیده و انسان را در میانه یک دگرگونی فرهنگی قرار دادهاند؛ چراکه سرعت انتقال جریان فرهنگی ازطریق ارتباط نوین در حال افزایش است.
گوناگونی رسانهها و گسترش و انتشار آنها در تنویر افکار و ایجاد فضای مناسب و تعالی فرهنگ نقش بسزایی دارند، زیرا یکی از مهمترین عوامل توسعه فرهنگ و از نشانههای تحرک هر جامعهاند.
در این میان فرهنگسازی از طریق رسانههای اجتماعی عرصه واکاویهای فرهنگی و اجتماعی قرار گرفته است. ارتباطات محمل و مسیر زندگی فرهنگ است؛ بهگونهای که هیچ فرهنگی بدون ارتباطات قادر به بقا نیست. فرهنگسازی از طریق رسانه بهمعنای انتقال محتویات فرهنگی شامل اعتقادات، برداشت و ارزشهایی است که بر رفتار و سبک زندگی افراد در جامعه تأثیر میگذارد و به توسعه کارکرد رسانهها به عنوان رکن چهارم دموکراسی در یک جامعه دموکراتیک کمک میکند.
رسانه با قدرت نفوذناپذیر خود پوسته نهادهای اجتماعی، خاصه خانواده، را میشکافد و بدون اختیار اعضا، وارد زندگی آنها میشود و اعماق آن نهادها را به تسخیر درمیآورد و سعی میکنند اطلاعات خود را با فشار بر ذهن مخاطب تحمیل کنند.
این پیامهای رسانهای باعث تغییر در نگرش مخاطبان میشود. درصورتیکه نتوان مدیریتی برآن اعمال کرد، با تغییر سطح انتظار انسان میزان رضایتمندی او را از زندگی دستخوش تلاطم میکند و تحت تأثیر بمباران اطلاعاتی، انسان سعادتمند دیروز بهفردی ناراضی امروز تبدیل میشود. پیام رسانهای باید بهگونهای باشد که به عنوان فرهنگ عموم به مخاطبان ارائه شود و جامعه به آن پیام احساس نیاز کند. از طرفی دیگر بیتفاوتماندن در مقابل تحولات رسانهای و رهاکردن آن موجب میشود عواملی که تأثیر مثبت دارند، تضعیف شوند و درنتیجه تحول فرهنگی جهتی منفی بیابد. اگر به این نوع تحول با دقت نگریسته شود، میتوان با برنامهریزی به هدفمندشدن آن یاری رساند.
در عصر اطلاعات و گسترش روزافزون رسانههای اجتماعی، مخاطبان با بهرهمندی از قدرت انتخاب نقش تعیینکنندهای در دنیای جدید و سهم فزایندهای در فرایند فرهنگسازی اجتماعی دارند که این امر زمانی میسر میشود که ازیکسو صاحبان قدرت و دولت با قانونگذاری و سعهصدر به نقش رسانهها در جامعه بنگرند و آن را نه بهمثابه دشمنان، بلکه بهعنوان رکنی اساسی و همتراز قوای مقننه، مجریه و قضائیه باور کنند و به رسمیت بشناسند.
از سوی دیگر اهالی قلم نیز باید به مسئولیت خود در ترویج تفاهم و تقویت حس همبستگی آگاه باشند و از هتک حرمت اشخاص و شایعهپراکنی و تبلیغ خشونت بپرهیزند. اگر مسئولانه به تحول فرهنگی ناشی از تأثیر رسانهها نگریسته شود، میتوان با برنامهریزی و پیگیری به صورت سازمانیافته و هدفمند جهت مثبتی به این تحولات داد و از نقاط قوت آن بهرهمند شد..
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید