برخلاف تأکید و تصریح منابع و کتب تاریخی در تعیین مسیر حرکت إمام علی بن موسی الرضاعلیه السلام از سوی بصره و اهواز و فارس به خراسان و این که مأمون، رجاء بن أبی ضحاک را برحذر داشته بود که حضرت از مسیر کوفه و قم عبور کند، برخی از تذکره نویسان می نویسد: حضرت در سفر به خراسان وارد قم شد و مورد استقبال شدید مردم شیعه قم قرار گرفت و در منزلگاهی که فرود آمد مدرسه ای ساخته شد که امروزه به مدرسه رضویه مشهور است.
فرحة الغری می نویسد: حضرت رضا علیه السلام وارد قم شد و مردم که از ورود آن حضرت با خبر شده بودند به ملاقات آن حضرت می شتافتند، و برای ضیافت ایشان بر یکدیگر پیشی می گرفتند، حضرت برای قطع خصومت فرمود: (اِنَّ النّاقَةَ مَأْمُورَةٌ) این شتر مأمور است و به هر کجا برود همانجا منزل خواهیم کرد.
شتر به حرکت درآمد تا کنار خانه ای زانو زد، صاحب آن خانه شب قبل از ورود آن حضرت در خواب دیده بود که حضرت رضاعلیه السلام فردا میهمان او خواهند بود و چون رؤیای او به حقیقت پیوست در شگفت شد. آن خانه مورد توجه قرار گرفت و مردم به آن محل می آمدند و استفاده می بردند. امروز همان محل، مدرسه شده است. شیخ محمّدباقر ساعدی خراسانی نیز در کتاب پیشوای هشتم شیعیان می نویسد: هم اکنون آن مدرسه در قم موجود و به مدرسه رضویه مشهور است و سابقاً آن را مدرسه مأموریه هم می گفتند چون حضرت فرموده بود: ناقه مأمور است.(1)شیخ عباس قمی این روایت را به نقل از سید عبد الکریم بن طاووس در مفاتیح الجنان آورده است.(2)
همانطور که اشاره شد، مأمون تأکید داشت حضرت را از مسیر کوفه و قم عبور ندهند. سفارش مأمون در این مورد بی دلیل نبود، زیرا شهر کوفه و قم مرکز تجمّع شیعیان بود.
کوفه پایگاه حکومت علی علیه السلام بود و اگر چه در طول تاریخ کوفیان به بی وفایی مشهورند و قیام خونین حسین بن علی علیه السلام و سایر قیامهایی که بعد از نهضت عاشورا روی داد شاهد آن است، با این همه شهر کوفه به دلیل حضور پیروان علی بن أبی طالب علیه السلام و شیعیان، همواره کانون قیامها و نهضتهای علویان بر ضدّ حکام بنی امیه و بنی عبّاس بود و فراوانی قیامهایی که در این شهر رخ داد نمایانگر این موضوع است. علاوه بر آن اگر روایات محکم و اسناد تاریخی معتبری را که گواه عبور حضرت از بصره است نادیده بگیریم به لحاظ جغرافیای راهها، گذار حضرت علیه السلام از قم و از آن جا به اهواز و یا فارس و سپس خراسان کاملاً غیر منطقی می نماید. بنابراین آنچه که دسته ای از تذکره نویسان گفته اند کاملاً بی اساس است. قم نیز علاوه بر ملاحظات جغرافیای راهها، مانند کوفه مرکز تجمّع شیعیان بود و حضور علویان و بزرگان شیعه در آن دیار درستی آن را تأکید می کند.
شیخ مفید در الارشاد، از عبور دعبل خزاعی شاعر معروف شیعی از قم خبر می دهد، وی می نویسد: دعبل قصیده ای برای حضرت خواند و حضرت دستور داد پارچه ای از خز به وی بدهند که در آن ششصد دینار اشرفی طلا بود تا دعبل آن رإ؛ب توشه سفر کند. دعبل نپذیرفت و تنها خواهش کرد حضرت یکی از جامه های خود را به او بدهند و حضرت چنین کرد. آنگاه دعبل از مرو به قم آمد و چون مردم متوجّه شدند وی جامه امام علیه السلام را نزد خود دارد خواستند آن را به هزار درهم بخرند ولی دعبل راضی نشد، با این همه آن را از دست دعبل گرفته در میان خود قسمت کردند و از جامه تکه ای برای دعبل بیش نماند.(3)
از گزارش شیخ مفید درباه عبور دعبل از قم بخوبی استفاده می شود که اگر چنانچه مأمون حضرت را از این شهر حرکت می داد، در میان شیعیان و مردم قم با چه واکنشی روبرو می شد، بخصوص که حضرت از هر کجا گذر می کرد به نحوی اکراه و اجبار سفر خویش و عاقبت ولایتعهدی را فاش می ساخت. بنابراین، آنچه در این دسته از تذکره ها آمده دور از صحّت و گاه متناقض با سایر منابع است.
در مورد توقّف حضرت در قم، منابع تاریخ محلی نیز آن را تأیید نمی کند. حسن قمی که در سال 8علیه السلام 3 ه' ق تاریخ قم را تألیف کرده است می نویسد:
مأمون، رضاعلیه السلام را از مدینه به مرو در صحبت رجاء بن أبی ضحاک از راه بصره و فارس و اهواز (بصره، اهواز و فارس) به طوس آورد و برای او در آخر سنه مأتین (200 ه' ق) بیعت به ولایتعهدی بست. تاریخ قم که از قدیمی ترین منابع تاریخ (4) محلی است، هیچگونه اطلاعی از عبور حضرت رضاعلیه السلام از شهر قم نمی دهد. کلینی نیز در اصول کافی می نویسد:
مأمون آن حضرت را از بصره و شیراز (که شیعیانش کمتر بودند) به مرو حرکت داد... مأمون به حضرت نوشت: راه کوهستان و قم را در پیش نگیرد، بلکه از راه بصره و اهواز و فارس بیاید (شاید مقصودش این بود که آن حضرت از راهی برود که شیعیانش کمتر باشند و از ناراحتی إمام آگاه نشوند) تا آن که به مرو رسید.(5)
راوندی نیز در این زمینه می نویسد: مأمون به رجاء بن أبی ضحاک دستور داد إمام را از کوفه گذر ندهد تا اهل آن شهر شیفته و فریفته او نشوند.(6)
پی نوشت:
-1 زندگانی إمام رضاعلیه السلام ، ص 2 - 481.
-2 مفاتیح الجنان، ص علیه السلام 5صلی الله علیه واله ؛ منتهی الآمال، ص 302.
-3 الارشاد، 2/صلی الله علیه واله - 255؛ روضة الواعظین، ص 3علیه السلام 3.
-4 تاریخ قم، ص 199؛ وفیات الاعیان، 251/1؛ الارشاد، 255/2؛ منتهی الآمال، 9 - 355.
-5 اصول کافی، 402/2 و علیه السلام 40؛ معادن الحکمة، ص 108؛ اثبات الوصیه، ص 204؛ بحار الأنوار، ج 49، ص 134؛ عیون اخبار الرضاعلیه السلام ، 149/2 و 180.
-6 زندگی سیاسی هشتمین إمام ص 1 - 350؛ مسند الإمام الرضاعلیه السلام ، 108/1؛ عیون اخبار الرضاعلیه السلام ، 380/2.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید