امام در یک زندان بسر نبرد، در زندان هاى متعدد بسر برد. او را از این زندان به آن زندان منتقل می کردند؛ و رازش این بود که در هر زندانى که امام را می بردند، بعد از اندک مدتى زندانبان مرید امام می شد.
لازم نیست زندان کشیده باشی تا بفهمی زندان یعنی چه. اسم و مسمای زندان، مزه ی تلخی و آزردگی را خیلی زود به آدم منتقل می کند. کسانی که هیچ سنخیتی با زندان ندارند، اگر از بد روزگار؛ گذرشان به آنجا بیفتد، خیلی خیلی بیشتر از خلافکاران درد می کشند و اذیت می شوند. حال اگر زندان، آنچیزی نباشد که ما گاهی در رسانه ها دیده ایم؛ بلکه سیاهچال و شکنجه گاه باشد، دیگر حال و روز زندانی، از تصور ما خارج است. اگر زندانی مظلوم هم باشد؛ اگر زندانی غریب و دور از وطن هم باشد؛ اگر زندانی امام هم باشد...
مگر نه اینکه "امام" تجسم همه ی خوبی ها در آسمان و زمین است؟ مگر نه اینکه امام، واسطه ی فیض زمین و آسمان است؟ پس آزار چنین وجود بی آزاری، برای چیست؟ امام موسی بن جعفر علیه السلام مانند همه ی اجداد طاهرش و مانند تک تک این خاندان الهی، خلاصه ای بود از محبت و لطف خدا میان مردم. اما با این اوصاف، هدف بیشترین ستم ها و زجرهای ناگفتنی از سوی دستگاه خلافت عباسی قرار گرفت. چرا؟
از بعد از دوران بسیار کوتاه حکومت امام حسن مجتبی علیه السلام، دیگر هیچ یک از ائمه ی هدی علیهم السلام، در رأس حکومت و قدرت قرار نگرفتند پس نه لشکر و سربازی داشتند نه خزانه و مُلک و مدیریتی. همه ی امور هرچه بود، در غصب خلفای اموی و عباسی بود. حال، چرا باید کسی که در اوج قدرت سیاسی و نظامی و حتی اجتماعی قرار دارد، از کسی که به ظاهر، هیچکدام از اینها را ندارد، به قدری بترسد و احساس خطر کند، که او را سالها به زندان سیاهچال بیندازد و باز آرام نشود و دست به قتل او بزند؟ امام، حکومت اسلامی یا خلافت و جانشینی پیامبر را با همه ی ابعادش طبق دستور الهی، حق خود و به عبارتی وظیفه ی خود می دانست و هیچگاه این حقیقت را کتمان نمی کرد اما در ظاهر، امام در مقام قیام و به قول امروزی ها کودتا علیه نظام سیاسی حاکم نبود چرا که شرایطش مهیا نبود. پس قاعدتاً نباید دلیلی بر دستگیری و حبس و آزار امام وجود داشته باشد؛ پس تحمیل آن زندان های سخت و طولانی بر موسی بن جعفر علیه السلام برای چه بود؟
پاسخ این سؤال، سبک زندگی امام است. امام، علاوه بر آنکه پسر رسول خداست، یک مسلمان واقعی است. در حقیقت، واقعی ترین و ناب ترین مسلمان است؛ و یک مسلمان، در تمام لحظات زندگی اش، یک مبارز است. نه به این معنا که همیشه شمشیر و سلاح به کمر بسته باشد؛ بلکه مبارز، به تمام معنای کلمه. وقتی تو بر مدار خدا زندگی میکنی، یعنی داری با شیطان و شیطان صفتان مبارزه می کنی حتی اگر خودت ندانی. امام که مو به مو خدایی زندگی می کند، خود به خود، دم و دستگاه شیطان و شیطانیان را به هم می ریزد؛ پس طبیعی است که در این مبارزه، دشمنش را سخت آشفته و عصبانی کند. کسی که اینگونه زندگی میکند، بطور طبیعی، محبوب دلهای پاک می شود و کم کم پایگاه اجتماعی خاصی پیدا می کند. از نظر علامهی شهید مرتضی مطهری، یکی از علل زندانی کردن امام کاظم علیه السلام، حسادت حکام وقت، به همین پایگاه اجتماعی امام بوده است: "چرا هارون دستور داد امام را بگیرند؟ براى اینکه به موقعیت اجتماعى امام حسادت می ورزید و احساس خطر می کرد، با اینکه امام هیچ در مقام قیام نبود، واقعاً کوچکترین اقدامى نکرده بود براى آنکه انقلابى بپا کند (انقلاب ظاهرى) اما آنها تشخیص می دادند که اینها انقلاب معنوى و انقلاب عقیدتى بپا کرده اند." [1]
اتفاقاتی که در زندانهای هارون رخ می دهد، نشان می دهد که تشخیص درستی داده بود. انقلاب روحی در اثر مصاحبت و هم جواری با امام، به درون زندانهای آلوده ی هارون هم کشیده شد. امام در یک زندان بسر نبرد، در زندان هاى متعدد بسر برد. او را از این زندان به آن زندان منتقل می کردند؛ و رازش این بود که در هر زندانى که امام را می بردند، بعد از اندک مدتى زندانبان مرید امام می شد.[2]پس منش و روش و سبک زندگی ائمهی هدی علیهم السلام، ناخودآگاه، آلودگی زندگی و حکومت حاکمان و خلفای غاصب را به رخ مردم می کشید و این مسئله، هر چه به لحاظ زمانی از دوران رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله فاصله می گیرد و منش زندگی پیامبر بیشتر به فراموشی سپرده می شود، بیشتر جلوه می کند. مردمی که به اسم، مسلمان اند و پیامبرشان را ندیده اند، با دیدن زندگی امام، بین این سبک زندگی با آنچه که از اوصاف پیامبر اکرم شنیده اند، بیشترین تطابق را احساس می کنند و هوشیار می شوند، کسی که اکنون بر مسند خلافت رسول خدا نشسته، کمترین شباهتی به پیامبر ندارد. به همین دلیل زندانی کردن امامان معصوم (علیهم السلام)، با هدف جدا کردن امام از متن جامعه و از ارتباط با مردم، رایج شد. امام هادی و امام حسن عسکری (علیهماالسلام) نیز به نحوی در حصر و زندان حکومت جور زمان خود بودند. رنج یک امام از زندانی بودن و دور از مردم بودن، با رنج آدم های عادی فرق می کند. دوری از خانه و خانواده و وطن، یک سوی ماجراست؛ سوی دیگر، دوری از امت است. محبت امام به امت خود، دوری و رنج زندان را هزارچندان می کند. با توصیف قرآن، امام، که در جای پیامبر و مانند پیامبر است، "حریص علیکم"[3] است یعنی دلش برای هدایت امتش می تپد و زندان، کار هدایت را نه ناممکن ولی سخت می کند.
وقتی برای زجرهای امام مظلوممان باب الحوائج موسی بن جعفر علیه السلام اشک می ریزیم، به یاد داشته باشیم که فرزندش نیز هم اکنون در زندان غیبت از امت خویش، رنج می کشد.
پی نوشت:
[1] - سیری در سیره ائمه اطهار، مرتضی مطهری
[2] - همان
[3] - توبه، 128
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید