اما انسان، به خاطر دو بعد جسمانی و ارادهي روحی با سائر اجزاء هستی متمایز و متفاوت است، اما در بعد مادی، با سایر مخلوقات یکسان است. چون همانند دیگر موجودات، تابع و خاضع نظامی قهری و حرکتی جبری است و هیچگونه اختیار و ارادهای از خود ندارد. او والدین، زمان ولادت و شکل جسم خویش را نمیتواند از روی اراده و میل خود انتخاب نماید. در نظام فیزیولوژی، در بدن و جسم خویش نمیتواند دخل و تصرف نماید. بنابراین، انسان توان دگرگونی و پیشبرد افعال و حرکات داخلی جسم و بدن خویش نظیر کار سیستم گردش خون و عمل گلبولها و کلیهها و کبد را ندارد، که همگی اینها از حوزهي اراده و اختیار انسان میباشند. لکن بشر با بعد دومی خویش، بر سایر حیوانات و پدیدهها، برتری دارد چه او تنها یک وزن و تودهي ماده، همانند سایر مخلوقات نیست، بلکه علاوه بر اینها از یک جرقه و نفحهای الهی، برخوردار است که او را برتری و فضیلت میبخشد. خداوند منان دربارهي ترکیب و آیندهي انسان از ماده و معنی و کرامت این موجود، میفرماید:
«یاد کن هنگامی را که خدا به فرشتگان گفت که من بشر را از گل میآفرینم، پس آنگاه که او را به خلقت کامل بیاراستم و از روح خود در او دمیدم (همه به امر من) بر او به سجده درافتید». (1)
و نیز حضرت علی (ع) میفرماید:
«سپس خداوند مقداری خاک از قسمتهای سخت و نرم زمین، و خاکهای مستعد، شیرین و شورهزار آن گرد آورد و آب بر آن افزود تا گلی خالص و آماده شد، و با رطوبت، آن را به هم آمیخت تا به صورت موجودی چسبناک درآمد و از آن صورتی دارای اعضاء و جوارح، پیوستگیها و گسستگیها آفرید، آن را جامد کرد تا محکم شود و صاف و محکم خشک ساخت تا وقتی معلوم و سرانجامی معین. و آنگاه از روح خود در او دمید، پس به صورت انسانی دارای نیروی عقل که وی را به تکاپو میاندازد، درآمد، و دارای افکاری که به وسیلهي آن در موجودات تصرف نماید. به او جوارحی بخشید که به خدمتش پردازد و ابزاری عنایت کرد که وی را به حرکت آورد، نیروی اندیشه، به او بخشید که حق را از باطل بشناسد». (2)
با این نفحهي الهی و روحی، انسان بر سایر موجودات، برتری مییابد. یکی از خصایص این روح الهی، اراده و تفکر است. پس چنانچه انسان در اعمال و رفتار و کردار خویش تابع جبر و قهر باشد، نقش تفکر و ارزش ارادهي او، چه خواهد شد؟ تفکر و اندیشه از اختیارات متعدد سر منشاء میگیرد. و اراده و اختیار آزادی و قدرت بر اجراء و عمل انسان و هر اختیاری که از او منشاء بگیرد، هست و این همان چیزی است که خداوند منان به انسانها عطا فرمود به صورتی که قدرت اندیشه و تفکر، و آزادی در تصرف و عمل، را دارد. لذا هنگامی که قرآن سخن از عبودیت کلیهي هستی و موجودات و خاضع بودنشان در مقابل فرامین خداوند سبحان، به میان میآورد گروه و مجموعهي بیشماری از انسانهایی که از عبادت خدا بدورند و به فرامین الهی گردن نمینهند، را مستثنی میکند. در این باره میفرماید:
«آیا مشاهده نکردی که هر چه در آسمانها و در زمین است و خورشید و ماه و ستارگان و درختان و جنبندگان و بسیاری از آدمیان همه (با کمال شوق) به سجدهي خدا مشغولند، و بسیاری از مردم (در اثر عصیان و نافرمانی) مستوجب عذاب حق شوند». (3)
حتی در زمینهي ایمان به خدا و اعتراف به یگانگی و وحدانیت و وجودش، خداوند علیرغم توانائی و قدرت خود، هرگز از روش و شیوهي جبر و قهاریت با انسانها، رفتار ننموده است، چرا که انسانها در این دنیا از آزادی کامل، بهرهمند شوند. و نیز میفرماید:
«ای رسول ما، اگر خدای تو در مشیت ازلی میخواست اهل زمین همه یکسره، ایمان میآوردند». (4)
و همچنین فرموده است:
«ما به حقیقت راه را به انسان نمودیم، حال خواهد هدایت پذیرد و شکر این نعمت را به جای آورد و یا خواهد آن نعمت را کفران کند». (5)
1. پینوشت: سوره ص، آیات 71 و 72
2. نهج البلاغه، خطبهي 1
3. حج/18
4. یونس/99
5. انسان/3
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید