این مقاله آخرین بخش ترجمه مقاله ی مـحققانه ی «رجـة البـعث» به قلم استاد محمد محمد المدنی رئیس دانشکده ی شریعت از دانشگاه الازهر مصر است که به قسمتی دیـگر از ایراداتی که بر شیعه گرفته اند پاسخ می گوید.
ایراد کنندگان
می گویند:«کاش فقط بتدریس فـقه امامیه درضمن فقه مقارن اکـتفا مـی شد، ولی استاد بزرگ(شیخ محمود شلتوک) صریحاً فتوی داده است،که تقلید از مذهب امامیه جائز است، با آنکه امامیه معتقدند که تحریف و نقصان در قرآن راه یافته است و از فاطمه (علیه السلام) نقل می کنند کـه آن اندازه از قرآن که فعلا در دست است، نصف مقداری است که از آسمان نازل شده، یا تعبیراتی که نزدیک به همین مطلب است.
با این وصف شما تقلید از غیرمذاهب چهارگانه را(حنبلی،حنفی،شافعی،مالکی) چگونه جـائز می شمردید؟ مخصوصاً تـقلید از مذاهب امامیه را که دارای این گونه معتقدات هستند چطور روا می دانید؟»
ما در جواب می گوئیم: اما تقلید از غیر مذاهب چهارگانه، بدون تردید شرعا جائز است، و استاد بزرگ در فتوای خود به این موضوع اشاره کرده است. و در اینجا شایسته اسـت مـطلبی را که ایشان در این زمینه در کتابی که به نام «مقارنة المذاهب» تصنیف کرده اند و در دانشکده ی «شریعت» از سال 1936(میلادی) تدریس می شود، تذکر داده اند، یادآور شویم، زیرا آن مطلب در این باره کاملا جامع و قانعکننده است.
ایـشان مـی نویسند: «هنگامی که روح اختلاف در وجود دانشمندان عصر اخیر قوت گرفت، و تعصب مذهبی بر آنان تسلط یافت، به این فکر افتادند که قوانینی برای جلوگیری از توجه به مذاهب دیگر و پیروی کردن از آنها، به وجود آورنـد و بـدین وسیله حصاری بر گرد مردم کـشیدند، لذا مـذاهب فـقهی از دائره ی بحث و تحقیق بیرون رفته به صورت اعتقادات و التزامات دینی در آمد، به طوری که مخالفت با آنها ممنوع شمرده شد، به همین جهت مسلمانان از اعمال دقت در قـرآن و سـنت و هـمچنین از نتیجه دقت و تحقیق محروم شدند، در نتیجه همت ها ضـعیف و فـقه اسلام در پیشرفت خود دچار وقفه گردید، و همه ی دانشمندان مذاهب ،ابتکار و اجتهاد را از دست داده و با کمال تعصب به پشتیبانی از مذهب خود مـشغول شـدند، و بـه مختصر نمودن بحث های دامنه دار و شرح کتاب های مختصر پرداختند؛ رفته رفته دانشجویان از علم فقه مـحروم مانده، و در رشته ی فقه متخصص نگردیدند!
شیخ عز الدین عبد السلام وضع آنان را به این عبارت، بیان کرده است: «بسیار جـای تـعجب اسـت که هریک از فقهاء، از ضعف مدرک پیشوایان خود مطلعند، با این حال از آنـان تـقلید می کنند؛ و از کسانی که طبق کتابخدا و سنت پیغمبر اکرم(صلی الله و علیه وآله) فتوی دادهاند ،تقلید نمی نمایند، و عجیب تر آنکه برای دفاع از پیـشوایان خـود کـتاب و سنت را به تأویلات بعید تأویل می نمایند، تا رفته رفته کار به جائی کشیده که مـتعصبین مـذاهب هـمگی مقلد شده اند، و از پیشوایان خود با آنکه گاهی می دانند که گفته ی آنان با دلائل علمی ساز کـار نـیست پیـروی می کنند و آنان را مانند پیغمبر می دانند، و روشن است که هیچ عاقلی این روش دور از حقیقت و صواب را نمی پسندد».
امـام ابـوشامه می گوید:«برای محصلین علم فقه شایسته است که اکتفا به مذهب پیشوای مـعینی نـکنند.
بـلکه در هر مسئله، به آنچه با قرآن و سنت مطابق است، معتقد شوند و این مطلب با تـحصیل مـقدمات اجتهاد بسیار آسان است، و همچنین لازم است برای کسی که به تحصیل علم فقه اشتغال دارد، از اعمال تـعصب خـودداری کـند، و از پیمودن راه های اختلاف که دانشمندان عصر اخیر در پیش گرفته اند، احتزار جوید، زیرا آنها باعث تضییع وقت و مـوجب کـدورت و از میان رفتن صفا و صمیمیت است. و برای ما ثابت شده است که شافعی (پیشوای معروف اهـل تـسنن)شـخصاً از تقلید نهی کرده چه از تقلید خود و چه دیگران.
«مزنی» دوست شافعی در آغاز کتابی که بـه نام «مـختصر» تـألیف کرده است میگوید: این کتاب را مختصر کردم از معلومات شافعی فقط برای ایـنکه از مـعلومات وی اطلاع حاصل شود (نه برای تقلید از شافعی) زیرا شافعی از تقلید خود و دیگران نهی کرده و بـر هـر مسلمانی که نمی تواند احکام الهی را از روی ادله بدست بیاورد فقط لازم است که از دانشمندان سؤال کـند، و هـیچ گاه لازم نیست به روش فقهی معینی معتقد بـاشد، زیـرا بـر مسلمان واجب نیست مگر آنچه خدا و پیـغمبر واجـب نمودهاند و خدا و پیغمبر بر هیچ کس واجب نکرده اند که به روش فقهی فرد معینی از امـت مـعتقد و متعبد شود.
شارح «مسلم الثـبوت »در ایـن زمینه می گوید: «واجـب کـردن پیـروی از روش فقهی فرد معینی بدعت است ؛پس از آن می گوید: برای این موضوع می توان به حدیث «اختلاف علماء رحمت است» استدلال کـرد زیـرا اگر مردم ملزم باشند که بـه روش فقهی معینی عمل کـنند؛ ایـن شدت و سخت گیری بر آنها اسـت نـه رحمت و رفاهیت»! (پایان کلام شیخ شلتوک) و اما در مورد نسبت تحریف قرآن به امامیه، بـاید گـفت: امامیه به نقص و تحریف قرآن هـرگز مـعتقد نـیستند، آری در این باره روایـاتی در کـتب آنها هست، چنانکه در کـتاب های مـا نیز از این قبیل روایات موجود است، ولی دانشمندان اهل تحقیق از شیعه و سنی باطل بودن این روایات را روشن سـاخته اند، و در مـیان شیعه ی امامیه و زیدیه کسی نیست کـه بـر طبق آن روایات اعـتقاد داشـته بـاشد، همانطور که در میان سـنی ها هم کسی به این موضوع معتقد نیست. کسی که بخواهد از این قبیل روایات در کتب سنی ها اطلاع حاصل نـماید؛ بـه کتاب «اتقان سیوطی» مراجعه کند.
یکی از اهـالی مـصر در سـال 1948(مـیلادی)کـتابی تألیف کرد به اسم«فـرقان» و روایات بسیاری از مدارک سنی ها در زمینه ی تحریف قرآن در آن کتاب جمع آوری کرد روایاتی که ضعیف بودند و مورد توجه و اعـتماد نـبودند؛ دانـشگاه «الازهر» پس از آنکه با دلایل علمی بـی اساس بـودن مـندرجات کـتاب مـزبور را اثـبات کرد، از دولت مصر تقاضای مصادره و توقیف کتاب را نمود، مؤلف کتاب، دادخواستی به مراجع قضائی تسلیم داشت که ضمن آن تقاضا کرده بود،خسارت های ناشیه از توقیف و مصادره ی آن کتاب جـبران گردد، ولی دادگاه به درخواست وی ترتیب اثر نداد!
آیا ما سنی ها به همین که ببینیم یک نفر سنی کتابی در زمینه ی تحریف قرآن تألیف کرده یا روایتی نقل کرده است می توانیم به سنی ها به طور کلی نسبت دهـیم کـه به نقص و تحریف قرآن معتقدند؟هرگز!
امامیه هم فقط روایاتی در بعضی کتاب هایشان مانند کتابهای ما نقل شده است اما برطبق این روایات هرگز اعتقاد ندارند.
علامه بزرگوار «فضل طبرسی» که از بزرگان عـلمای امـامیه در قرن ششم هجری است. در کتاب «مجمع البیان» در زمینه ی جواب از روایاتی که دلالت بر تحریف قرآن دارد می گوید: «عدهای از اصحاب ما و جـماعتی از افـراطی های سنی گمان کرده اند که در قـرآن نـقص و تحریف راه یافته است،ولی نظر دانشمندان ما ابدا این نیست؛ چنانکه سید مرتضی (از علمای بزرگ امامیه در قرن پنجم هجری قرآن در آن عصر تدریس می گردید و مسلمانان بر حفظ آن همت می گماشتند، جماعتی از صحابه حافظ قرآن بوده اند.)
در این باره مشروحاً تحقیق نموده و در جواب «مسائل طرابلسیات» حقیقت را روشن ساخته است، آنـجا کـه می فرماید: «چنانکه شهرهای عـظیم و حـوادث بزرگ و وقایع پر اهمیت تاریخی و کتاب های مشهور و دیوان های معروف عرب پیش همه معلوم و مشهور است، آیات قرآن نیز نزد مسلمانان، معلوم و معروف بوده است، زیرا قرآن معجزه ی بزرگ پیغمبر و مدرک احـکام دیـنی و مأخذ علوم شرعی است، روی همینجهت مسلمانان دواعی بسیاری بر نقل آیات قرآن و حفظ وحراست آنها داشتند، دانشمندان جامعه ی مسلمانان سعی و کوشش خود را، در حفظ و حمایت قرآن به نهایت رسانیدند؛ به طوری که شماره ی حروف و آیات قرآن را مـی دانستند،و بـه نظرهای مـختلفی که در اعراب و قرائت کلمات قرآن بوجود آمده بود معرفت کامل داشتند، با این مراقبت و توجه شدید و بـا این دقت و اهتمام بلیغ، چگونه ممکن است تغییر و تحریفی در قرآن راه پیـدا کند؟
سـپس اضـافه می کند که شناسائی بعض قرآن مانند شناسائی همه ی قرآن است چنانکه دانشمندان فن ادب به کتاب های پراهمیت این رشـته مـثل کتاب سیبویه و مزنی اهمیت می دهند و به هر قسمتی از آنها مانند همه ی آنها معرفت و شـناسائی دارنـد، بـه حدی که اگر یک باب بر ابواب کتاب سیبویه افزوده شود، همه می فهمند که آن باب زاید و ملحق اسـت و از اصل کتاب نیست، توجه و اهتمام به نقل و ضبط آیات قرآن به مراتب از کتاب سیبویه و دیـوان های شعراء بیشتر بوده اسـت، بـا این وصف چگونه می توان گفت که قرآن مقدس دستخوش تغییر و تحریف گردیده است»؟!
در مورد دیگر فرموده است: قرآن مجید در عصر رسول اکرم صلی اللّه و علیه و آله به همین صورتی که فعلا هست جمع آوری شـده بود، و برای این موضوع استدلال می کند به اینکه قرآن مقدس را در محضر پیغمبر اکـرم صـلی اللّه علیه و آله تلاوت می نمودند جمعی از اصحاب آن حضرت مانند «عبد اللّه بن مسعود و ابی بن کعب» چند دفعه قرآن را از اول تا آخر در محضر آن حضرت خواندند.
این مطالب بدون تردید،دلیل بر ایـن است کـه قرآن در آن عصر جمع گردیده و مرتب بوده، نه اینکه متفرق و غیرمرتب باشد، و کسانی که از امامیه یا سنی عقیده ای بر خلاف این داشته باشند مورد اعتنا و توجه نیستند، این عقیده ی بـاطل به طایفه ای از اهل حدیث نسبت داده شده است که اخبار ضعیفی را نقل نموده و گمان کردهاند که صحیح است؛ و روشن است که به واسطه ی روایات ضعیف از یک مطلب محقق و ثابت نمی توان صرف نظر کـرد.» (ص 18 جـزء-1 از کـتاب مـجمع البیان چاپ دار التقریب 1378 هجری قمری) (پایـان کـلام سید مرتضی)
این کلام به خوبی مـی رساند کـه شیعه امامیه مانند دیگران معتقدند که یک حرف از قرآن کسر نشده است و کسی که به تحریف قائل است، به روایات ضعیفی استناد نموده است.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید