مناظره پيامبر اسلام(ص) با عبدالله بن سلام
روزي عبدالله همراه چهل نفر از برجستگان مذهبي يهود، تباني كردند كه نزد پيامبر آمده و او را در موضوع رسالت و نبوّت در دست انداز بحث آزاد و احتجاج قرار دهند، و با مجادلات خود، حضرت را محكوم نمايند.
وقتي كه به اين قصد نزد پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ آمدند، پيامبر به بزرگ آنها يعني «عبدالله بنسلام» متوجّه شد و فرمود: من براي بحث و انتقاد و مناظره آمادهام!
يهود موافقت كردند، و بحث و مجادله شروع شد، يهوديان جبهه تهاجمي گرفته و پيامبر را در برابر باران سؤالات پيچيده خود قرار دادند پيامبر به يكايك آن سؤالها پاسخ ميداد.
تا اينكه روزي عبدالله، خصوصي به حضور پيامبر آمد و گفت: من سه سؤال دارم كه جز پيامبران جواب آنرا نميدانند، آيا اجازه هست مطرح كنم؟
پيامبر فرمود: مطرح كن.
عبدالله گفت: براي من بگو اولين نشانه روز رستاخيز چيست؟ و نخستين غذاي بهشت چه ميباشد؟ و علّت اينكه گاهي فرزند، شبيه پدر و گاهي شبيه مادر است چيست؟
پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرمود: هم اكنون جوابش را جبرئيل از طرف خدا ميآورد و به تو خواهم گفت. تا نام جبرئيل به ميان آمد، عبدالله گفت: جبرئيل دشمن يهود است زيرا جبرئيل در موارد متعدّد با ما دشمني كرده است. بخت النصر به نيروي جبرئيل بر ما غالب شد و شهر بيتالمقدّس را به آتش كشيد و ... پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ در پاسخ او آيه 97 و 98، سوره بقره را خواند كه مضمونش اين است.
«جبرئيلي كه وي را دشمن ميداريد، از پيش خودكاري نميكند، او قرآن را به اذن خدا بر قلب پيامبر نازل كرده است، قرآني كه با آنچه از صفات و نشانههاي رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ در كتابهاي پيشين آنها آمده مطابقت دارد و تصديق كننده آنها است، بين فرشتگان خدا فرقي نيست، اگر كسي يكي از آنها را دشمن دارد با همه آنان و پيامبران و با خدا دشمني كرده است، زيرا فرشتگان و پيامبران او همه در يك طريق، اجرا كننده فرمان خدا هستند، مأموريتهاي آنها از قبيل تقسيم مأموريت است نه تضاد مأموريت، دشمني با آنها دشمني با خداست»[1]
سپس پيامبر به جواب سه سؤال عبدالله پرداخت، فرمود:
نخستين نشانه رستاخيز، آتش پر از دود است كه مردم را از مشرق به سوي مغرب حركت ميدهد، و نخستين غذاي بهشت، جگر ماهي و قطعه اضافي آنست كه گواراترين غذاها است...
و در مورد سؤال سوّم فرمود: در مورد انعقاد نطفه، نطفه هر كدام از زن و مرد بر ديگري غلبه و برتري يافت، نوزاد به او شبيه ميشود، اگر نطفه مرد غلبه كرد، فرزند به پدر و خويشان او شباهت مييابد و اگر نطفه زن غالب شد، فرزند شبيه مادر و خويشان مادر ميگردد.
عبدالله سلام، پاسخ سئوالاتش را با اخبار تورات و پيامبران قبل تطبيق كرد، درست يافت، همان لحظه به اسلام گرويد و شهادت به يكتائي خدا و رسالت پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ را به زبان جاري كرد.
آنگاه عبدالله به پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ عرض كرد: من اعلم دانشمندان يهود و فرزند اعلم آنها هستم، اگر آنها از ايمان من به اسلام، آگاه شوند مرا تكذيب خواهند كرد، اكنون ايمان مرا پنهان بدار، تا نظر يهود را در مورد من بداني چيست؟
پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ از اين فرصت كه خود يكنوع دليل و مجادله در بحث آزاد است، استفاده كرده و آنرا براي محكوم كردن يهود به كار برد، مجلس مناظرهاي از يهوديان تشكيل داد، و عبدالله بن سلام را در نزديك آن مجلس در جائي پنهان كرد، آنگاه پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ در ضمن گفتگو به يهوديان فرمود: »من پيامبرم! خدا را در نظر بگيريد، و از هوسها دست برداريد و بيائيد مسلمان شويد!»
در پاسخ گفتند: «ما از صحّت ديني بنام اسلام بياطلاع هستيم!»
پيامبر: عبدالله سلام در ميان شما چگونه مردي است؟
جمعيت يهود: او پيشوا و پيشوازاده و دانشمند بزرگ ما است.
پيامبر: او اگر مسلمان شود، حاضريد از او متابعت كنيد؟
جمعيت يهود: او هرگز مسلمان نخواهد شد.
پيامبر، عبدالله را صدا زد، عبدالله از پنهاني بيرون آمد و در مجلس آشكار شد و گفت: «اشهد ان لا اله الاّالله و انَّ محمّداً رسول الله، اي جمعيت يهود از خدا بترسيد و به پيامبر ايمان بياوريد، با اينكه ميدانيدي او پيامبر خداست، چرا ايمان نميآوريد؟». در اين هنگام كه چند دقيقهاي از اقرار آنها به عظمت مقام عبدالله نگذشته بود، نسبت به عبدالله اظهار خشم كردند و گفتند «او بدترين فرد ما، و فرزند بدترين افراد ما است و او و پدرش نادانترين افراد ما ميباشند».
اين طرز استدلال پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ براستي كه بسيار جالب است، هر چند يهود در ظاهر به رخ مبارك نياوردند، ولي در حقيقت محكوم شدند: و براي انديشمندان منصف، بهانه جوئي و لجاجت آنها ثابت گرديد، امّا عبدالله، براستي بنده و تسليم خدا بود، وقتي حق را فهميد، به آن گرويد با اينكه در آن شرائط، برايش بسيار گران تمام ميشد، از اين رو پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ او را عبدالله (بنده خدا) ناميد[2] ايمان او نقش مؤثّري در ايمان آوردن افراد ديگر داشت، طولي نكشيد يكي از دانشمندان ديگر يهود بنام «مُخَيرِق» و عدهّاي ديگر نيز به او پيوستند.[3]
[1] ـ جمعي از مفسّرين، شأن نزول اين آيات را در مورد «عبدالله بن صوريا» دانستهاند، ولي منافات ندارد كه عبدالله بن اسلام نيز اين بحث را مطرح كرده باشد.
[2] ـ با اينكه چنانكه گفتيم نام او«حُصين» بود.
[3] - اقتباس از سیره ابن هشام، ج 2، ص 124 نشر التراث الاسلامی و احتجاج طبرسی، ج 1، ص 114 تا 115، نشر اسوه.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید