برخی میپندارند که شفیع قرار دادن پیامبر اکرم (ص) و ائمه (ع) و زیارت قبور آنان و بوسیدن ضریحشان و تبرک به تربتشان شرک است، در حالی که شرک در جایی است که اشخاص یا اشیاء را مستقل از خداوند متعال مؤثر بدانیم اما اگر آنها را وسیلهای در پیشگاه خداوند متعال بدانیم، شرک نیست و اشکالی ندارد. در این مقاله حضرت علامه طباطبایی (ره) این مسئله را به اختصار بیان نموده است.
پاسخ به یک شبهه در مورد توسل به معصومین و اولیاءالله (علیهمالسلام) و اظهار محبت به ایشان
چهبسا اشخاصی اینطور بپندارند اینکه در ادعیه، رسول خدا (ص) و آل معصومینش (ص) شفیع قرار دادهشدهاند و به حق آنان از خدای تعالی درخواست شده و همچنین زیارت قبور آن حضرات و بوسیدن ضریحشان و تبرک جستن به تربتشان و تعظیم آثارشان همه مصادیقی است از شرکی که در شرع از آن نهی شده و همان شرک است، و استدلال کردهاند به اینکه اینگونه توجیه عبادی در حقیقت قائل شدن به تأثیر ربوبی برای غیر خدای تعالی است و این خود شرک است، و مگر بتپرستان چه میکردند؟ آنها نیز میگفتند: این بتها شفعاء ما در درگاه خدای سبحاناند و ما اگر بتها را میپرستیم برای این منظور است که ما را قدمی به درگاه خدا نزدیک سازند. و چه فرق است در پرستش کردن غیر خدا بین اینکه آن غیر خدا پیغمبری باشد و یا ولیای از اولیای خدا باشد و یا جباری از جباران و یا غیر ایشان، همه این پرستشها شرکی است که در شرع از آن نهی شده.
لیکن این اشخاص از چند نکته غفلت کردهاند: اول اینکه ثبوت تأثیر برای غیر خدا چه تأثیر مادی و چه معنوی ضروری است و نمیتوان آن را انکار کرد، خود خدای تعالی در کلام مجیدش تأثیر را با همه انواعش به غیر خدای تعالی نسبت داده و مگر ممکن است غیر این باشد؟ با اینکه انکار مطلق آن ابطال قانون علیت و معلولیت عمومی
است که خود رکنی است برای همه ادله توحید، و ابطال قانون مذکور، هدم بنیان توحید است.
آری، آن تأثیری که خدای تعالی در کلام مجیدش از غیر خدای تعالی نفی کرده تأثیر استقلالی است که هیچ موحدی در آن سخنی ندارد، هر مسلمان موحدی میداند که هندوانه و سردیاش، عسل و گرمیاش در مزاج، از خدای تعالی است، او است که هر چیزی را آفریده و اثرش را نیز خلق کرده. و هیچ موحدی نمیگوید که: عسل در بخشیدن حرارت به بدن حاجتی به خدای تعالی ندارد. و اما اینکه بگوییم: نه هندوانه سرد است و نه عسل گرم، و نه آب اثر سردی دارد و نه آتش اثر حرارت، در حقیقت بدیهیات عقل را انکار کرده و از فطرت بشری خارج شدهایم، خوب وقتی خدایتعالی بتواند به فلان موجود، فلان اثر و خاصیت را ببخشد چرا نتواند به اولیای درگاهش مقام شفاعت و وساطت در آمرزش گناهان و برآمدن حاجات را ببخشد و حتی در تربت آنان اثر شفا بگذارد؟
کسانی که به اهل شفاعت یعنی به اولیای خدا متوسل میشوند کارشان بدون دلیل نیست آنها میدانند که اولاً خدای تعالی در کلام مجیدش به افرادی که مرضی درگاهش باشند مقام شفاعت داده و فرموده: «و لا یملک الذین یدعون من دونه الشفاعة الا من شهد بالحق و هم یعلمون». (1)
و نیز فرموده: «و لا یشفعون الا لمن ارتضی». (2)
و اگر در درخواستهایشان خدای تعالی را به جاه آن حضرات و به حق آنان سوگند میدهند در این عمل خود، دلیل دارند و آن کلام خود خدای تعالی است که میفرماید: «و لقد سبقت کلمتنا لعبادنا المرسلین انهم لهم المنصورون و ان جندنا لهم الغالبون» (3) و نیز میفرماید: «انا لننصر رسلنا و الذین آمنوا». (4)
و اگر آن حضرات را تعظیم میکنند و با زیارت قبورشان و بوسیدن ضریحشان اظهار محبت نسبت به آنان میکنند و با تربت آنان تبرک میجویند برای این است که این اعمال را مصادیقی برای تعظیم شعائر میدانند و به آیه شریفه «و من یعظم شعائر الله فانها من تقوی القلوب» (5)، و آیه مودت به ذیالقربی و به آیات دیگر و روایات سنت، تمسک میکنند.
فرق بین شرک و استشفاع
پس چنین کسی که اینگونه اعمالی را انجام میدهد میخواهد وسیلهای به درگاه خدا برده و به آیه شریفه «یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله و ابتغوا الیه الوسیله» (6) عمل کرده باشد، پس این خود خدای تعالی است که ابتغاء وسیله به آن حضرات را تشریع کرده و دوست داشتن آنان و تعظیمشان را واجب فرموده و همین دوستی و تعظیم را وسائلی به درگاه خود قرار داده است و معنا ندارد که خدای تعالی محبت به چیزی و تعظیم آن را واجب کند و در عین حال آثار آن را تحریم نماید. بنابراین هیچ مانعی در این کار نیست که کسی از راه دوستی انبیاء و امامان الهی و تعظیم امر آنان و سایر آثار و لوازمی که برای محبت و تعظیم هست به درگاه خدا تقرب بجوید، البته این در صورتی است که دوستی و تعظیم و بوسیدن ضریح و سایر آثار محبت، جنبه توسل و استشفاع داشته باشد نه اینکه این امور و این اشخاص را مستقل در تأثیر بداند و یا این اعمال جنبه پرستش داشته باشد.
و ثانیاً از فرقی که بین شرک و استشفاع هست غفلت ورزیدهاند، و به عبارتی سادهتر اینکه نتوانستهاند فرق بگذارند بین اینکه کسی غیر خدا را بپرستد تا او نزد خدا شفاعتش کند و یا به خدا نزدیکش کند و بین اینکه تنها خدا را بپرستد و غیر خدا را شفیع درگاه او قرار دهد و با دوستی کردن به غیر خدا به درگاه خدا تقرب بجوید، که در فرض اول به غیر خدای تعالی استقلال داده و عبادت را خالص برای غیر خدا کرده که این خود شرک ورزیدن در عبودیت است و در صورت دوم استقلال را فقط و فقط به خدای تعالی داده و او را مخصوص به عبادت کرده و احدی را شریک او قرار نداده است.
و اگر خدای تعالی مشرکین را مذمت فرموده، برای این است که گفته بودند: «ماالا نعبدهم لیقربونا الی الله زلفی» (7) که این گفتارشان ظاهر در این است که به غیر خدا استقلال دادهاند و در عبادت تنها همان غیر خدا را در نظر میگیرند نه خدای تعالی را و اگر گفته بودند: ما تنها خدا را میپرستیم و در عین حال از ملائکه و یا رسولان و اولیای خدا امید داریم که با اذن خدا ما را شفاعت کنند و کمبود ما را جبران نمایند. و یا گفته بودند: ما به این نامبردگان توسل میجوییم و آنان را به درگاه خدا وسیله قرار میدهیم و شعائرش را تعظیم میکنیم و اولیایش را دوست میداریم، هرگز مشرک نبودند بلکه شرکای آنان همان جنبه را میداشت که کعبه در اسلام دارد یعنی وجهه عبودیت آنان واقع میشد نه معبود، همانطور که کعبه وجهه عبودیت مسلمین است نه معبود آنان بلکه مسلمین خدای تعالی را روبروی آن عبادت میکنند.
و من نمیفهمم این آقایان درباره حجرالأسود و استحباب بوسیدن آن و دست مالیدن به آن را در اسلام چگونه توجیه میکنند؟ و همچنین درباره خود کعبه چه میگویند؟ آیا طواف پیرامون کعبه و بوسیدن و استلام حجر شرکی است که در اسلام استثناء نشده؟ - که مسئله شرک، حکم ضروری عقلی است و قابل تخصیص و استثناء نیست - و یا میگویند: این کار فقط عبادت خداست (و کعبه) و حجرالأسود حکم طریق و جهت را دارد؟ اگر این را میگویند، از ایشان میپرسیم پس چه فرقی بین سنگ کعبه و بین غیر آن هست؟ اگر تعظیم غیر خدا بر وجه استقلال دادن به آن غیر نباشد و جنبه پرستش نباشد، چرا شرک شمرده شود؟ و تمامی روایات و آیاتی که بهطور مطلق به تعظیم شعائر الهی و تعظیم رسول خدا (ص) و دوست داشتن آن جناب و مودت با حضرتش و حب اهلبیتش و مودت آنان سفارش کرده و همچنین سفارشات دیگری از این قبیل، سفارشهایی است که بجا و هیچ اشکالی در آنها نیست.
........................................
پینوشتها:
(1) این خدایان دروغین که مشرکین آنان را میخوانند مالک مقام شفاعت نیستند، مگر کسانی که بدانند و بر توحید حق گواهی دهند."سوره زخرف، آیه 86"
(2) و هرگز مقربان درگاه الهی برای کسی شفاعت نمیکنند مگر اینکه خدا راضی باشد."سوره انبیاء، آیه 28"
(3) فرمان ما به سود بندگان مرسل ما از ازل چنین بوده است که تنها آنان منصورند و اینکه تنها لشکر ما غالباند."سوره صافات، آیات 171 - 173.
(4) ما بهطور حتم، رسولان خود و آنهایی که به آنان ایمان آوردهاند یاری میکنیم."سوره مؤمن، آیه 51"
(5) و کسی که شعائر خدا را تعظیم میکند این از تقوای دل او است."سوره حج، آیه 32"
(6) ای اهل ایمان از خدا بترسید و به او توسل جویید."سوره مائده، آیه 35"
(7) ما غیر خدا را میپرستیم تا آنها ما را به خدای تعالی نزدیک کنند."سوره زمر، آیه 3"
منبع: تفسیر ترجمه تفسیر المیزان جلد 10، طباطبایی، سید محمدحسین؛
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید