برخي افراد در ابراز خواسته هاي خويش و يا در پاسخ دادن به انتظارات ديگران، با مشکل مواجه اند که علت آن، وجود الگوهاي منفي ست که به شکل عادت در آمده است؛ در اين مقاله، به 6 عادت منفي رفتاري و راه هاي مقابله با آن ها پرداخته ايم:
1) بي فکر بودن
همه ي افراد، دوست، شغل، شريک زندگي و ... براي خود پيدا مي کنند و هرگز قصدشان اين نيست که روابط شان به شکست بينجامد. با وجود اين، براي برخي چنين اتفاقي مي افتد؛ تنها به اين دليل که به نيازهاي عاطفي ديگران توجه کافي نمي کنند. آنان از روي بدذاتي، بي فکر نيستند، بلکه آن چنان غرق مشکلات و نگراني هاي خويش اند که نيازهاي افراد پيرامون خود را نمي بينند.
از طرف ديگر، با فکر بودن و توجه کردن، به تشکيل روابط رضايت بخش و پايدار مي انجامد. وقتي شما توجه مي کنيد، خواسته هاي ديگران را مي بينيد و به آن ها پاسخ مي دهيد، در حقيقت توجه تان را از نگراني هاي خود، به نگراني هاي ديگران معطوف مي سازيد. با انجام چنين کاري، ياد مي گيريد آن چه را ديگران احساس مي کنند، بفهميد و بتوانيد همان عواطف را در همان زمان احساس کنيد. در آن لحظه، مي توانيد با آن شخص باشيد و روي آگاهي ها و تجارب مشترک، متمرکز شويد.
در خلال چنين تجاربي، تمرکز آن چنان قوي و شديد است که ديگر جايي براي انديشيدن به چيزهاي بي ربط يا نگراني، باقي نمي گذارد. خودهوشياري، محو مي شود و حس زمان، دگرگون مي گردد. فعاليتي که چنين تجاربي را به وجود مي آورد، آن چنان رضايت بخش است که مردم مايل اند به خاطر خودشان دست به آن بزنند، بدون توجه به اين که چه چيزي از آن عايدشان مي شود.
مي توان در جست و جوي فرصت هايي براي حفظ رابطه با ديگران برآمد و به گردآوري لحظات عاطفي پرداخت. انجام چنين عملي، به ما نقش فعالي در رشد و توسعه ي پايدار روابط مي بخشد.
2) تند و خشن شروع کردن
آيا تا به حال گفت و گويي داشته ايد که دل تان بخواهد مانند نوار، دوباره آن را تکرار کنيد؟
شما دوست داريد با کسي رابطه اي ايجاد کنيد، پس براي آن، خواسته اي را مطرح مي نماييد اما از آن جا که شکل ابراز خواسته ي شما با روشي منفي، سرزنش کننده يا انتقادي آغاز مي گردد، درست عکس آن چه را خواهانيد، به دست مي آوريد و در نتيجه، آن فرد را از خود دورتر مي سازيد.
3) به کار بردن انتقادهاي زيان آور به جاي گله هاي سازنده
هر وقت مردم، پيرامون فعاليت ها و هدف هاي مشترکي گرد هم جمع مي شوند، درگيري، چاره ناپذير است. اين که شما چگونه وضع خودتان را در درگيري بيان مي کنيد، در توانايي تان در برقراري رابطه با ديگران، تفاوت چشم گيري به وجود مي آورد.
قانون اساسي اين است: هر وقت لازم است، گله کنيد اما انتقاد نکنيد. گله روي مسأله ي خاصي تمرکز دارد و رفتار شخص را نشانه مي رود نه نقاط ضعف او را . از طرف ديگر، انتقاد کردن، بيش تر عمومي و داوري کننده است و اغلب شامل عباراتي مانند: « تو هميشه...» يا« تو هرگز...» مي شود. انتقاد به منش طرف مقابل حمله مي کند، اغلب برچسب هاي منفي مي زند و نوعي سرزنش به حساب مي آيد. براي نمونه« شما گفتيد بسته را تحويل خواهيد داد اما نداديد.» اين يک گله است.« شما فراموش کرديد بسته را تحويل دهيد؛ اين، بي مسؤوليتي ست». اين يک انتقاد است.
البته گاهي گفتن و شنيدن گله سخت است اما نتيجه ي سازنده اي دارد زيرا کمک مي کند که مردم، يکديگر را بشناسند و مسائل را حل کنند.
4) از کوره در رفتن
در روابط آشفته، بحث و جدل بر سر اختلاف، گاهي مي تواند عواطف تند و تيزي را برانگيزد که به از« کوره در رفتن» بينجامد. به اين معنا که آن چنان فشاري به ما وارد مي سازد که از نظر جسمي و عاطفي درهم فرو مي ريزيم و ديگر قادر نيستيم به روشني فکر کنيم و يا در گفت و شنودي شرکت ورزيم که ثمري در پي داشته باشد.
نشانه هاي جسمي از کوره در رفتن، شامل ضربان تند قلب، دستان عرق آلود، تنفس بي نظم يا ناقص است. به جاي تمرکز روي آن چه آن شخص مي گويد، ذهن ما با افکار دفاعي مانند:« ديگه نمي تونم باهاش سر و کله بزنم.» يا « ديگه تحمل اين همه را ندارم» دست و پنجه نرم مي کند و احساس مي کند قرباني بي گناهي ست.
زماني که اين حالت بر ذهن شما غالب مي شود، گويي ديگر توان شنيدن اطلاعات جديد يا پذيرش نفوذ و اثري را نداريد. حتي ممکن است آن شخص عذرخواهي کند يا بکوشد شما را آرام سازد اما ديگر گوش تان چيزي را نمي شنود!
زماني که به اصطلاح جوش مي آوريد، بهترين کار، اين است که گفت و گو را قطع کنيد و دست کم به مدت 20 دقيقه کار آرام کننده ي ديگري انجام دهيد. 20 دقيقه به طور طبيعي، کم ترين زماني ست که ما نياز داريم تا از فشارهاي رواني، بيرون بياييم. ممکن است بخواهيد مجله اي بخوانيد، تلويزيون تماشا کنيد يا براي دويدن، بيرون برويد و ... تمرکز روي اين که به خشم آمدن، حق شما بود يا قرباني بي گناهي هستيد، ضد آرامش است و فقط درماندگي شما را نگه مي دارد. بسياري از مردم در چنين اوقاتي، به مراقبه يا انجام تمرين هاي ورزشي آرام بخش مي پردازند. 20 دقيقه که گذشت و احساس آرام تر شدن کرديد، بازگرديد و درباره ي مسأله، به بحث بپردازيد يا آن را به وقت ديگري موکول نماييد.
5) عادت بد ذهن
هرکسي در موقعيتي خاص، احساس کج خلقي مي کند اما وقتي کسي عادت بد ذهني دارد، در تمام اوقات زندگي اش بداخلاق است. او مدام دنيا را زير و رو مي کند تا مدرکي بيابد و احساسات خود را توجيه نمايد.
وقتي کسي گرفتار عادت بد ذهني ست، اغلب سعي دارد موقعيت هاي ناقص را اصلاح کند و آشکارا خطاهاي ديگران، او را نگران مي سازد. در نتيجه ممکن است بيش تر از سهم اش با خواسته هاي ديگران درافتد و به روابطش صدمه و آسب بزند.
بيش تر افراد بداخلاق، مي توانندبا گزينش هوشيارانه، به مسائل دنيا با شيوه اي متفاوت واکنش نشان داده و تغيير کنند. کليد حل معما، اين است که به دقت به مردم و اشياء بنگريم و به جاي انتقاد کردن، به طور منظم دنبال موضوعاتي براي تحسين کردن باشيم. با انجام اين عمل، حال و هواي جديدي از ستايش و قدرداني در زندگي خودمان مي آفرينيم و به جاي غرق شدن در مرداب اشتباهات و خطاهاي مردم، در جست و جوي دلايلي هستيم که بگوييم:« از شما متشکرم.»
براي دگرگون ساختن عادت بدِ ذهني، بايد تلاش هوشيارانه اي ورزيد؛ به جاي دنبال خطاهاي مردم بودن، در جست و جوي يافتن توانايي و فرصت هايي براي تحسين آنان باشيم. عادت کردن به تحسين و قدرداني، تأثيري ژرف بر روابط ما به جاي مي گذارد. پژوهش ها نشان مي دهد زوج هايي که به طور منظم از هم قدرداني به عمل مي آورند، ازدواج هاي شادتر و استوارتري دارند و کودکاني که والدين شان به خاطر اشتباهات به پر و پاي آنان نمي پيچند، هر وقت به مسأله اي برخورد مي کنند، رو به پدر و مادرشان مي آورند.
اين اصل در همه ي انواع روابط صادق است. ابراز تحسين و قدرداني به طور منظم، حال و هواي عاطفي خانه، کارگاه ها و دواير گوناگون فاميلي و دوستان را تغيير مي دهد. مردم با دانستن اين که مي توانند در سختي و راحتي، روي حمايت يکديگر حساب باز کنند، به هم نزديک تر مي شوند.
6) پرهيز از گفت و شنودي که به آن نياز داريد
وقتي در روابطي، کارها غلط پيش مي رود، مردم اغلب مي پرسند:« حرف بدي زدم؟» ممکن است حرف بدي زده باشيد اما بيش تر اوقات، اين حرف نزدن است که به روابط شما صدمه و آسيب مي رساند. بسياري از بگومگوها، از مسائلي که نياز به بحث دارند اما هرگز به بحث گذاشته نمي شوند، برمي خيزد؛ در نتيجه تنش و گيجي مربوط به آن، فوراني از نزاع ها و دعواها را ايجاد مي کند و به دشمني و حالت دفاعي به خود گرفتن مي انجامد.
در هر رابطه اي که اختلاف زيادي وجود دارد، بايد ببينيم چه مسائلي به بحث گذاشته نشده است. شايد يکي از دو نفر، خواسته هايش را تکرار مي کند به اين دليل که مورد بي اعتنايي قرار گرفته است. پيوسته بي توجه بودن به نيازها و خواسته هاي يکديگر، اغلب به دشمني( که نابودکننده ي پيوندهاست) مي انجامد. شايد شما هر دو از بحثي داغ مي گريزيد چون اعتقاد داريد حرف زدن درباره ي آن، بر مسائل خواهد افزود. مشکل اين جاست که در حال حاضر، به شکلي داريد اختلاف و درگيري و ناراحتي را تجربه مي کنيد اما اگر درباره ي آن سخن بگوييد، امکان فرو ريختن ديوار چيني که بين شماست و روز به روز هم بالاتر مي رود، فراهم مي شود.
منبع: نشريه شادکامي، شماره 73
نويسنده: مصطفي عليزاده
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید