درآمد
اگر از مشکلات و انواع بحران هويت، به ويژه در نسل جوان سخني به ميان آيد، بي شک بايد از چگونگي شکل گيري هويت و عوامل مؤثر بر آن ياد کرد. خواه ناخواه هويت فرد، هم زمان با رشد جسمي و روحي او و در تعامل با خود، خانواده، مدرسه و جامعه شکل مي گيرد، اما بايد ديد، تأثير اين عوامل چگونه است؟ در اين نوشته سعي مي شود، ضمن پرداختن به عوامل مؤثر بر شکل گيري هويت، توجه خواننده به دشواري هايي جلب شود که در اين راه وجود دارند.
رشد شناختي و تصور هويت آينده
«رشد شناختي» تأثير تعيين کننده اي بر شکل گيري هويت دارد. وقتي که نوجوان به مرحله ي تفکر عمليات صوري مي رسد، امکان بسيار بهتري به دست مي آورد که هويت آتي خود را ترسيم کند و به مسائل آن بينديشد. تحقيقات گوناگون در زمينه (مثلا تحقيقات: بويز و کاندلر، 1991؛ واترمن (1) ، 1992، و برزونسکي، 1992) نشان مي دهند، نوجواناني که به رشد شناختي متناسب با اين دوره از رشد رسيده اند، از کساني که به اين سطح از تفکر نرسيده اند، از موفقيت بيش تري در حل مسائل مربوط به هويت خود برخوردارند. آنان اطلاعاتي را که براي اين منظور لازم دارند، بهتر اختيار مي کنند و بهتر به کار مي گيرند. هم چنين، نياز آنان به کمک گرفتن از ديگران کمتر است و به جاي آن که تصميم گيري هاي خود را مرتب به تأخير بيندازند، قادرند راه خود را به موقع انتخاب کنند و خلاقيت بيش تري در تجربه هايشان نشان مي دهند [لطف آبادي، 1380] .
بنابراين پيشرفت هاي شناختي، نوجوانان را قادر مي سازد، هويت هايي را که در آينده به دست مي آورند، تصور کنند. نوجواناني که تجربه ي بيش تري در تفکر عمليات صوري به دست آورده اند، بيش تر از نوجواناني که هنوز به بلوغ فکري نرسيده اند، قادر به تفکر در ابعاد پيچيده هستند و مي توانند، مسائل هويتي خود را حل کنند. به همين دليل، يکي از عوامل موفقيت در کسب هويت پايدار، شايستگي در تفکر انتزاعي است.
فراموش کردن فرزندان و پراکندگي هويت
نوع ارتباط نوجوان با والدين در چگونگي شکل گيري هويت آنان مؤثر است. پژوهش هاي مارکستروم (2) - آدامز (1992) ، واترمن (1992) ، و گراته وانت و کوپر (1986) مؤيد همين مطلب است. نوجواناني که در حالت پراکندگي هويت هستند، غالبا از جانب والدين خود به فراموشي سپرده شده و يا طرد شده اند. شايد علت اين امر آن است که شکل گيري هويت در آغاز مستلزم همانندسازي با پدر و مادر است و همانندسازي با ويژگي هاي آنان وقتي انجام مي شود که نوجوان به آنان دل بستگي داشته باشد.
هم چنين، وقتي نوجوان وابستگي شديدي به والدين داشته باشد و مدام از آنان فرمان ببرد، هويت او حاکي از تسليم طلبي (هويت زودرس) در مقابل والدين خواهد بود؛ زيرا ممکن است هيچ وقت به خود اجازه ندهد که اقتدار آنان را زير سؤال ببرد. برعکس، نوجواناني که هويت محکمي به دست مي آورند، غالبا کساني هستند که از عواطف محکم و آزادي کافي در محيط خانواده برخوردارند و اجازه پيدا مي کنند که فرديت خود را داشته باشند. وقتي کودکي اجازه پيدا مي کند که فرديت خود را داشته باشند. وقتي کودکي اجازه پيدا کند نظر خود را، حتي اگر مخالف نظر والدين باشد، به راحتي ابراز کند و والدين نيز عقايد فرزندان خود را به ديده ي احترام بنگرند و در عين حال، نظم و کنترل متعادلي در خانواده وجود داشته باشد و موفقيت هاي تحصيلي بچه ها نيز مورد تأکيد و تشويق قرار گيرد، طبعا رشد هويت نوجوانان چنين خانواده هايي نيز با موفقيت (هويت موفق) همراه خواهد بود [لطف آبادي، 1380] .
موفقيت تحصيلي و هويت حرفه اي
موفقيت هاي تحصيلي در طول سال هاي مدرسه و قبول شدن بعدي نوجوان در دانشگاه، معمولا عامل مؤثري در شکل گيري هويت است؛ زيرا راه هاي زندگي آينده ي او را هموارتر مي سازد و از نظر هويت حرفه اي نيز اطمينان بيش تري براي او ايجاد مي کند. هم چنين، تحصيلات مدرسه اي و دانشگاهي معمولا اطلاعاتي را در اختيار نوجوانان قرار مي دهد که براي شکل گيري هويت آنان مفيد است. الگوبرداري از ساير دانش آموزان و دانشجويان نيز تا اندازه اي در رشد هويت نوجوان مؤثر است [پيشين] .
تقليد يا جست و جوگري
شايد بتوان گفت که تأثير زمينه هاي اجتماعي - فرهنگي بر چگونگي شکل گيري هويت نوجوانان از ساير عوامل بيش تر است. در فرهنگ هاي قديمي تر، نوجوانان از نظر هويت از بزرگ سالان خود تقليد مي کردند. در فرهنگ هاي سنتي کنوني نيز چنين است، اما در فرهنگ هاي جديد و جوامع باز اين طور نيست. يعني معمولا فرزند کشاورز، کشاورز نمي شود، فرزند ماهي گير، ماهي گير نمي شود، دختر ماهي گير با ماهي گير ازدواج نمي کند و ...
تسليم طلبي در شکل گيري هويت (هويت زودرس) ، جاي خود را به درگيري و جست و جوگري داده است [پيشين] .
ترتيب تولد و رشد هويت
تومان (3) (1993 به نقل از: لطف آبادي، 1380) معتقد است که ترتيب تولد بر رشد هويت مؤثر است. فاصله ي سني بچه ها نيز باعث مي شود که نه تنها برخورد والدين با آنان متفاوت باشد، بلکه اين امر رابطه ي فرزندان با يکديگر را نيز تحت تأثير قرار مي دهد. براي مثال، فرزند کوچک خانواده، به خصوص وقتي که فاصله ي سني زيادي با بقيه ي فرزندان خانواده دارد، براي آن که به استقلال برسد، نقش هايي را ايفا مي کند که با نقش هاي برادر و خواهر بزرگ تر از او متفاوت هستند.
فرزند اول نيز موضوع آزمايش تربيتي والدين جوان و بي تجربه است که به شدت به وي توجه مي کنند. اين امر ممکن است باعث پيدايش خلقيات رهبري و احساس مسئوليت در وي بشود. هم چنين معمولا گفته مي شود، نقش فرزند وسط خيلي برايش روشن نيست. فرزندان کوچک تر نيز معمولا آزادي بيش تري را تجربه مي کنند و والدين هم تجربه ي بهتري براي پرورش آنان دارند. در عين حال نبايد فراموش کرد که ترتيب تولد و فاصله ي سني بچه ها بر حسب اين که در چه خانواده و فرهنگي تربيت شوند، با تفاوت هاي زيادي در تأثير گذاري بر هويت آنان همراه خواهد بود.
بازخوردي که نوجوان مي گيرد
رفتار نوجوان تأثير زيادي بر چگونگي واکنش والدين و ساير اعضاي خانواده نسبت به او بر جا مي گذارد. براي مثال، اگر نوجواني در ايفاي نقش خود در خانواده رفتارهاي مثبت و مورد پذيرش ديگران داشته باشد، بازخوردي که به او داده مي شود، به تکرار و دروني شدن آن رفتارها منجر مي شود و شکل گيري مثبت هويت او را تسريع خواهد کرد. هنگامي که اين رفتارها دروني شدند و به صورت خصوصيات عادي فرد درآمدند، بخشي از خودانگاره ي او به حساب مي آيند.
گفت و گو، راهي براي کسب اطلاعات و تجربه
گفت و گو در جريان تعارضات، باعث کسب اطلاعات بيش تر نوجوان، رشد تفکر انتزاعي او مي شود و از اين طريق او خود را به عنوان فردي متفاوت، به بزرگ سالان معرفي مي شود. اين تعارضات معمولا انرژي زيادي از بزرگ سالان خانواده يا اولياي مدرسه مي گيرد و غالبا با احساس ناراحتي آنان همراه است. اما در عين حال، از يک سو به تجربه اندوزي و پختگي والدين مي انجامد و از سوي ديگري در شکل گيري هويت متفاوت و مستقل نوجوان نقش مهمي دارد.
خيال پردازي نوجوانان
خيال پردازي نوجوانان منبع ديگري براي ايفاي نقش ها و رفتارهاي آنان است. دامنه ي خيال پردازي با رشد تفکر عمليات صوري افزايش مي يابد و با بروز احساسات و نيازهاي جديد نوجواني گسترش پيدا مي کند.
برخي از نوجوانان نيز با مطالعه به کشف هويت فکري خويش مي پردازند. بسياري از کتاب هاي تاريخي و ادبي، داستان ها و شرح حال ها و مجلات، الگوهاي تجربي ايفاي نقش را در اختيار نوجوانان قرار مي دهند. البته در عصر حاضر که فيلم هاي سينمايي و تلويزيون دائما مشغول بمباران مغزهاي نوجوانان و جوانان و منبع مهم تغذيه ي خيال پرداز هاي آنان هستند، آنان براي کشف الگوهاي هويت خويش کمتر به کتاب و مطالعه روي مي آورند.
تفاوت هاي جنسيتي و شکل گيري هويت
به نظر مي رسد، شکل گيري هويت در پايگاه هاي فرهنگي - اجتماعي گوناگون و بين دختران و پسران، متفاوت از يکديگر است. براي مثال ، در حالي که در جوامع بسته و فرهنگ هاي سنتي، شکل گيري هويت به خصوص در دختران خيلي زود حاصل مي شود، اما در جوامع باز، صنعتي و پيچيده، هويت نوجوانان پسر و دختر خيلي ديرتر شکل مي گيرد. آن چه مسلم است اين که شکل گيري هويت به ويژه در جوامع باز، زمان نسبتا زيادي طول مي کشد و در مواردي ممکن است تا سال هاي جواني ادامه يابد. در حالت هاي دشوارتر، ممکن است حتي در سنين بزرگ سالي نيز، در فرد رشد نيافتگي ديده شود. هم چنين، در حالي که جنبه هايي از هويت (براي مثال هويت جنسي) خيلي زود حاصل مي شوند، جنبه هاي ديگري از هويت (براي مثال هويت بينشي يا عقيدتي ) ممکن است تا سال هاي جواني استحکام پيدا نکنند.
شکل گيري هويت
در نوجوانان گروه هاي اقليت
شکل گيري هويت در نوجوانان گروه هاي اقليت، پيچيدگي ها و دشواري هاي بيش تري دارد. مشکل اين گروه از نوجوانان عبارت است از: کسب هويت متناسب با الزامات کل جامعه و دست يابي به هويتي (درون هويت قبلي) براي حفظ هويت قومي يا گروهي خاص خودشان. در يک جامعه ي واقعا «پلوراليستي» (4) (کثرت گرا) ، اين دشواري ها قابل حل هستند.
اما در جامعه هايي که اکثريت يا گروه مقتدر جامعه، فرهنگ مسلط خود را به شدت اعمال مي کند و مي کوشد تا همگان را همانند سازد و هويت فرهنگي - اجتماعي خود را تحميل کند، دشواري کار بيش تر است و نوجوانان ناگزيرند، يا تسليم طلبي پيشه کنند و يا درگيري به وجود آورند. در چنين شرايطي، تنها معدودي از نوجوانان با تربيت و مراقبت حساب شده ي بزرگ سالان خويش، شايستگي هاي فکري و انگيزشي، واکنش پيشرفت و برخورد فعال براي کسب هويت خاص خويش را بروز خواهند داد. هر چه ميزان فشار فرهنگ مسلط بر گروه هاي اقليت بيش تر باشد، نوجوانان گروه اخير، براي حفظ هويت فرهنگي - اجتماعي خاص خود، درگيري و معارضه را کمتر ثمربخش مي بينند و چهره ي دوگانه تري (که ظاهر آن فرهنگ اکثريت و باطن آن فرهنگ خاص خودشان است) خواهند يافت [فيني و روزنتال، 1992؛ اسپنسر و مارکستروم - آدامز، 1990؛ فيني، 1989؛ اوگيو (5) ، 1980؛ کروين (6) و همکاران، 1993؛ نايت (7) و همکاران، 1993؛ و روزنتال و فلدمن (8) ، 1992؛ به نقل از: لطف آبادي، 1380] .
آيا شکل گيري هويت رنج آور است؟
متأسفانه غالبا چنين تصور شده است که شکل گيري هويت با بحران و رنج همراه است. گاهي از بحران هويت و جواني پررنج نام برده اند. البته مي توان پذيرفت که رشد هويت براي اقليتي از نوجوانان، همراه با رنج و بحران است، اما مبالغه در اين موضوع و تعميم آن به تمام نوجوانان در اين جا و آن جاي دنيا، واقع بينانه نيست. براي اکثريتي از نوجوانان، بلوغ و نوجواني و دست يابي به هويت مستقل و خاص خود، جست و جويي فعالانه و تلاشي جدي براي هموار کردن راه هاي زندگي بزرگ سالي است.
به اين ترتيب، مسئله ي اصلي اين نيست که نوجواني يک بحران و رنج هست يا نيست. مسئله ي اصلي اين است که شکل گيري هويت کدام گروه از نوجوانان و تحت کدام شرايط خانوادگي، اجتماعي و فرهنگي، همراه با بحران است، چه عواملي موجب آن مي شود و چگونه مي توان اين پايگاه بحراني را به پايگاه جست و جوگري و استقلال جويي تبديل کرد. مسئله اين است که به عنوان پدر و مادر و اولياي مدرسه و نهادهاي اجتماعي و فرهنگي ديگر، چگونه مي توان به نوجوانان کمک کرد و چگونه بايد آزادي و فرصت به آن داد تا رشد سالم و سازگارانه ي خود را در مبارزه براي استقلال به دست آورند، از تلاش هاي خود لذت ببرند و به احساس عزت نفس و خودآگاهي و مسئوليت برسند. آنان هدف هاي متناسب با طبيعت و الزامات زندگي خود را مي جويند و براي وصول به آن هدف ها، در مسيرهاي ديگري که الزاما همان مسير والدين نيست، حرکت خواهند کرد. معيار قضاوت درباره ي روش زندگي آنان، داشتن سلامت رواني، شادماني، جست و جوگري، اميدواري و ايمان است. مسائل ديگر، آن همه اهميت ندارند که غالبا تصور يا ترويج مي شود.
آن چه در شکل گيري هويت موجب دشواري مي شود، زمان نسبتا طولاني آن است که امکان دارد، نوجوان را براي مدتي با سردرگمي و تزلزل در تصميم گيري و انتخاب راه زندگي بزرگ سالي مواجه سازد. همه ي نوجوانان به اين يا آن شکل، نوعي سردرگمي و بي ثباتي موقتي را تجربه مي کنند، اما اقليتي از آنان، به ويژه کساني که با مشکلات و درگيري هاي خانوادگي دست به گريبان اند، يا در محيط هاي نامساعد اجتماعي - فرهنگي زندگي مي کنند، دچار بحران و تعارض هاي شديد خواهند شد. اين بحران نه تنها در نوجواني، بلکه معمولا در دوره ي جواني هم ادامه مي يابد. به بيان ديگر، اگر چه گروه بزرگي از نوجوانان با تعارض هاي نسبتا کمي به رشد خود ادامه مي دهند و به سلامت از اين دوره مي گذرند، اما گروه کوچکي از آنان در جريان رشد هويت خود با دشواري هاي جدي و گاه بيمارگونه درگير هستند.
برخي از نوجوانان متعلق به خانواده هاي سخت گير و متحجر، امکان آن را پيدا نمي کنند که از خود عمومي خانواده فاصله بگيرند. به همين دليل، به قول مارسيا [1980 : 159] ، به يک خود کاذب که در واقع از آن خود آنان نيست و شخصا آن را به دست نياورده اند، مبتلا مي شوند. اين افراد در بزرگ سالي هم به همين «خود ظاهري» عادت مي کنند و ممکن است هرگز به رشد طبيعي انساني و مستقل خود نرسند [لطف آبادي، 1380] . اين نداشتن فرصت انتخاب مي تواند در برخورد با واقعيت هاي ديگر زندگي، مشکلات جدي را براي فرد يا در ارتباط او با افراد داراي فرديت متفاوت، به بار آورد. گروهي از نوجوانان نيز ممکن است، بي آن که شخصا هويت خويش را کشف کنند، به يک خود دستوري ساخته و پرداخته ي ديگران بسنده کنند. در چنين صورتي نيز، بروز مشکلات آتي در برخورد با واقعيت هاي زندگي و مناسبات اجتماعي با افراد داراي هويت متفاوت، امري اجتناب ناپذير است.
ناتواني جوانان يا بزرگ سالاني را که قادر به ايجاد مناسبات مسالمت آميز و مبتني بر احترام متقابل با ساير افراد نيستند و جز با تحميل خواسته هاي خود به ديگران نمي تواند آنان را بپذيرند، مي توان از اين ديدگاه بررسي کرد. معلوم است که ايفاي نقش هاي بزرگ سالي توسط اين افراد به عنوان پدر و مادر، چيزي نخواهد بود جز تکرار آن چه بر سر آنان آمده است. اين دور باطل امکان دارد، طي چند نسل تکرار شود و رشد طبيعي زندگي انساني را به مخاطره اندازد.
پي نوشت ها:
1. Waterman
2. Markstrom
3. Toman
4. Pluralist
5. Ogbu
6. Kerwin
7. Knight
8.Feldman
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید