یکی از براهینی که علماء و دانشمندان شیعی برای اثبات اصل وجود امام از آن بهره می گیرند، " برهان عنایت " است. در این نوشتار به بررسی اجمالی این برهان و سپس به اثبات اصل وجود امام و امامت از طریق این قاعده خواهیم پرداخت.
تعریف عنایت:
لفظ « عنایت» اسم مصدر از ماده ى «ع، ن، ى» از وزن عنى - یعنى است كه داراى معانى: اراده، قصد، در نظرگرفتن، رسیدگى كردن، توجه، بخشش و انعام است. تلفظ آن، به دو صورت «عنایت» «عنایت» وارد شده است.
معنای اصطلاحی عنایت، در فلسفه و كلام و عرفان، بی ارتباط به معنای لغوی آن نیست، از نظر حکمای اسلامی عنایت، یعنى علم خداوند به این كه (اشیاء) به چه حالتى باشند تا كه بر بهترین و كاملترین وجه واقع شوند.
صدرالمتألمین مى گوید: نظام معقول كه نزد حكماعنایت نام دارد، مصدر همین نظام موجود است. پس این عالم موجود، درنهایت خیر و فضلیت ممكن است.
عنایت، از منظر عارفان، یعنى: علم محیط الهى به مصالح امور بندگان و نظام وجودى جهان. به عبارت دیگر، عنایت، همان كرم جامع الهى و انعام و احسانى كه از جانب پروردگار به بنده عطا شده است. بیشتر عارفان، عنایت را، توجه حضرت حق به عارف كامل سالك مى دانند. به عبارت دیگر آن چه اسباب رسیدن به كمال را براى بنده فراهم مى كند، همان عنایت الهى است.
عنایت، دراصطلاح عارفان، به معنایى كه عرف عموم مردم مى فهمند، یعنى محبت و لطف خداوند بر بندگان، بسیارنزدیك است. نتیجه ى عنایت علمى و فعلى خدواند كه نظام احسن است، مورد پذیرش عرفااست. حقیقت هستى، درعرفان نظرى، واحد شخصى است نه تشكیكى. جهان خارج و عالم هستى، مظهر اسماى حسنى است و غیر از نظام احسن، فرضى ندارد؛ نظامى كه آینه ى جمال زیباى محض است و جز او را نشان نمى دهد و نشانه چیزى غیر از آن بى نشان نمى باشد، ممكن نیست كه نازیبا را نشان دهد و یا زشتى در آن ظهور كند.
جمع بندى سخنان دانشمندان لغت متكلمان و حكماو عرفادر مورد عنایت این مى شود كه «عنایت» یعنى اعتنا داشتن و كوشش كردن و همت گماردن به این كه كار به بهترین وجه انجام پذیرد و هیچ نقطه اى از نقاط آن، ولو بسیار اندك و جزئى، از هیچ جهت مبهم باقى نماند، به فراموشى سپرده نشود، مورد غفلت قرارنگیرد.
اما باید توجه داشت كه مفهوم عنایت در انسان با معناى آن نسبت به خداوند متعال در هدف و غایت متفاوت است؛ یعنى عنایت آدمى به افعالش به جهت نیل به منافعى است كه او فاقد آن است اما از آنجا كه خداوند متعالى كامل مطلق و غنى بالذات است، هدفى وراى ذات خویش در اهتمام به افعالش ندارد و به عبارت دیگر، خداوند متعال در اهتمام به فعل خویش، هدف اصلى و اصلیش ذات مقدسش مى باشد و از آن جا كه این ذات در مخلوقاتش تجلى یافته و از طریق آفریدگان حضرت حق مى توان تا حدى به ذاتش راه برد، آفریدگانش هدف تبعى و ثانوى هستند. با دقت در آنچه گفته شد عنایت خداوند یعنى آنكه خداوند متعال به عنوان فاعل و خالق هستى براى آن كه فعلش و مخلوقش نشانگر خوبى از ذات اقدسش باشند اهتمام جدى كرده تا آفریدگان را به گونه اى بیافریند كه هر چه بیشتر داراى خیر و كمال باشند.
یكى از مهمترین اقتضائات عنایت خداوند خلقت نظام احسن است، یعنى مقتضى عنایت خداوند آن است كه نظامى خلق شود كه موجب تحقق، كمالات وجودى بیشتر و بالاترى باشد یعنى عوالم گوناگون و موجودات آن به گونه اى آفریده شوند كه هر قدر ممكن است مخلوقات بیشترى از كمالات بهترى بهره مند گردند.
نهایت اینکه مفهوم عنایت، جامع سه امر است:
1- علم و آگاهى خداوند به خودش وبه آن چه كه در نظام احسن آفرینش موجود مى شود.
2- ذات خداوند، سبب آفرینش آن موجودات است.
3- آن موجودات، چون فعل و ناشى از علم الهى اند، پس مورد رضایت و خواست اویند. واز آن جا كه تمام اشیا، معلوم خداوند و در پیشگاه او یکسانند، همه، به نحو احسن و كامل، موجود مى شوند. و این است عنایت بارى تعالى به همه.
اثبات وجود امام در پرتو برهان عنایت:
اثبات مدعا،به كمك برهان عنایت، با دوبیان و شیوه، قابل پى گیرى است:
بیان نخست:
اگر بخواهیم این برهان را به صورت منطقی بیان کنیم، باید گفت که:
1. لازمه وجود نظام احسن وجود امام است.
2. نظام موجود هستی بهترین و نیکوترین نظام ممکن است ( نظام احسن )
پس وجود امام (ع ) همواره است.
چنانکه مشاهده می شود یقینی شدن برهان مذکوربه اثبات هریک از این دو مقدمه بستگی دارد که در ادامه به فراخور بحث به اثبات هریک از دو مقدمه خواهیم پرداخت:
اثبات نظام احسن:
نظام احسن - كه مفاد برهان عنایت است - همواره مورد توجه فلاسفه ى یونان، حكماى مشاء، اشراق، حكمت متعالیه بوده است. نیز در كلام و فلسفه ى غرب، جایگاه ویژه اى براى آن در نظر گرفته شده است. بنابراین، دانشمندان این فن، ادله و براهینى زیادى براى اثبات نظام احسن آورده اند. آنان، گاهى از راه برهان لمى و گاهى انى به اثبات مدعا پرداخته اند. که دراین جا تنها به ذكر گزیده ى آن، بسنده مى شود:
برهان لمى:
مفاد اداى اثبات وجود خداوند، واجب الوجود بالذات از تمام جهات است؛ یعنى هر چه كمال و خوبى و خیر است، آن وجود، به نحو كامل و اكمل واجد آن ها است، و از هر گونه نقص و كاستى، پاك و منزه است؛ زیرا، درغیر این صورت، واجب الوجود بالذات من جمیع الجهات، نخواهد بود.
بنابراین، فاعلیت (آفرینندگى) و علم اشیاء - پیش از پیدایش و بعد ازآن - و حب و دوستى ذات اش و به دنبال آن حب و دوستى كارهایش (رضایت) نسبت به ذات الهى ثابت است.
پس هر آن چه لباس هستى مى پوشد، پرتوى از علم اوست و علم او نیز عین ذات اواست و ذات متعال او در نهایت كمال و اتقان و تمام، بلكه بالاتر از این ها است، لذا آفرینش در احسن نظام و بهترین شكل ممكن است. ( فالكل من نظمه الكیانی ینشاء من نظامه الربانی )
عنایت مورد نظر حكما، همین معنا بوده است، یعنى، علم خداوند به ذات اش مبدأ صدور و پیدایش اشیا است.
به دیگر سخن، عدم عنایت به كار و به وجود نیامدن نظام احسن، یا بخاطر این است كه آفریننده علم به بهترین نظام نداشته، یا آن را دوست نمى داشته یا قدرت بر ایجاد آن نداشته و یا از ایجاد آن بخل ورزیده است، و حال آن كه هیچكدام از این فرضها در مورد خداى حكیم فیاض صحیح نیست پس ثابت مى شود كه عالم داراى بهترین نظام است.
چنانكه قرآن كریم نیز بدان تصریح دارد:
الذی أحسن كل شی ء خلقه ( سجده / 7 ) و صنع الله الذی أتقن كل شی ء ( نمل/ 88 )
افلاطون، از جمله كسانى است كه معتقد است، آفریننده اى كه خیر مطلق است، كامل ترین عالمى را كه مى تواند بیافریند، خواهد آفرید. در نظر او، اگر چنین آفریدگارى، جهانى را انتخاب كند كه داراى كمال كم ترى است، حتما نقصى در صفت آفریننده بودن اش دارد.
برخى اساتید فن، از راه حكمت الهى، نظام احسن را تقریر كرده اند:
یكى از صفات فعلیه ى الهى، صفت حكمت است كه منشأ ذاتى آن، حب به خیر وكمال و علم به آن ها است؛ یعنى، چون خداى متعال، خیروكمال را دوست مى دارد و به جهات خیر و كمال موجودات نیز آگاه است، آفریدگان را به گونه ى مى آفریند كه هر چه بیش تر داراى خیر و كمال باشند.
حكمت الهى، مقتضى نظامى است كه موجب تحقق كمالات وجودى بیش تر و بالاترى باشد؛ یعنى، سلسله هاى علل و معلولات مادى به گونه ى آفریده شوند كه هر قدر ممكن است، مخلوقات بیش ترى از كمالات بهترى بهره مند گردند.
برهان انى:
نگاه خردمندانه به موجودات پیرامون، حكایت از نظم و نظام فراگیر دارد، نظام و ترتیب ویژه اى كه در هر یك از انواع و تك تك افراد هر نوع جارى است. این ها عنایت واجب تعالى نسبت به آفرینش (نظام احسن) را تایید و تصدیق مى كند.
صدرالمتالهین، ناتوانى انسان را در شناخت و كشف نظم و نعمت هاى وجود خودش، گوش زد مى كند و در ادامه مى فرماید: با این حال، چگونه او را توان درك و فهم نظام همگانى و نعمت فراگیر الهى است؟ سپس با ذكر چند نمونه از شگفتى هاى آفرینش، به اثبات نظام احسن از راه برهان ان مى پردازد:
اگر تمام اجسام آسمانى مانند خورشید، گرما زا بودند، زمینى ها مى سوختند و اگر همه خاموش مى بودند، ظلمت هستى را فرا مى گرفت...
اگر زمین، اندكى به خورشید نزدیك تر مى شد، همه مى سوختند و اگر دورتر مى شد، همه مى مردند.
آب و هوا و خشكى را به گونه اى نظام داد تا بتواند میزبان وجود نفوس ناطقه غیرآن شوند.او سپس به گوشه هاى عنایت الهى در گیاهان مى پردازد، كه چه گونه دست آفرینش كاستى هاى آن ها را بر طرف كرده و از دادن هیچ گونه موهبتى كه براى تداوم حیات و رسیدن به هدف شان لازم بوده، دریغ نكرده است:
( به گیاهان) بنگر كه براى دستگاه تغذیه شان چه گونه خدمت گزاران چهار گانه اهدا شده است: نخست، دستگاه جاذبه ( برگ براى دریافت نور وریشه براى دریافت آب و خاك)؛ دوم، دستگاه گوارش؛ سوم، دستگاه نگهدارنده كه مواد جذب شده را تا زمان لازم نگهدارد؛ چهارم، دستگاه دفع كننده.
سپس به حیوان كه برتراز گیاه است نگاه كن! براى او، برطبق نیازمندى اش، نیروى مدركه و محركه داده است.
بالاخره، به انسان نگاه كن؛ چون از همه برتر است، به او فرمان امر و نهى صادر كرد تا درسایه ى پیروى از آن به كمال مطلوب و عالم ملكوت برسد.
وجود امام لازمه ى نظام احسن:
به همان دلیل و برهانى كه تكلیف و بعثت ضرورت دارند، به همان دلیل، وجود مستمر امام نیز ضرورت دارد؛ چون، ارسال كتاب طب بدون پزشك، كارآیى لازم را ندارد و لذا وحى در كنار بزرگداشت قرآن كریم از بزرگداشت و اهتمام به وجود پیامبر و راهنما سخن گفته است: وكیف تكفرون و أنتم تتلى علیكم آیات الله و فیكم رسوله.
امام و راهنماى الهى، به خاطر ویژگى كارى و رسالت اش، جایگاه خاصى درنظام آفرینش دارد كه اگر این موجود مبارك، در آن جایگاه ویژه ى خود قرارنگیرد و آفریده نشود، نقص و كاستى دامن گیر نظام احسن خواهد شد.
راهنماى الهى، از آن جاكه با عالم بالا در ارتباط است، گیرنده ى پیام هاى الهی است و از عالم غیب و وحى خبر مى آورد، درنتیجه، بدون شك با سایر انسان ها فرق دارد، و گرنه تمام انسان ها چنین مى بودند.
و از آن جا كه با عالم بشریت و جهان پایین در ارتباط است، ابلاغ پیام آسمانى مى كند، دست انسان ها را مى گیرد، به فرمان الهى آنان را هدایت مى كند و مسلما وجودش با سایر موجودات آسمانى و مجردات فرق دارد.
حال اگر این سلسله و نظام آفرینش، خالى از چنین وجود - هر چند در زمان اندك - باشد، نقص و كاستى آن بدیهی است. لذا وجود امام لازمه نظام احسن است.
بدین ترتیب هر دو مقدمه ی اثبات وجود امام در بیان نخست ثابت گردید و روشن شد که اولا نظام جهان نظام احسن است و ثانیا وجود امام لازمه نظام احسن است. بنابر این از وجود این نظام احسن می توان پی به وجود امام برد. به بیان منطقی: اگر نظام آفرینش هستى، نظام احسن باشد، وجود امام (ع) همواره در این نظام خواهد بود، لكن نظام آفرینش احسن است، پس وجود امام (ع) همواره است.
بیان دوم:
خداوند كه براى كمال یابى هر موجودى كه در این عالم رنگ هستى مى گیرد، همه نوع ابزار ضرورى و غیر ضرورى را در اختیارش گذاشته تا از مرز ضعف و نقص عبور كند و راهى منزل كمال خود شود.
حال چه گونه ممكن است انسانى كه در دامان همین طبیعت پرورش مى یابد، از این قانون خدشه ناپذیرطبیعى استثنا شود و ارتقاى معنوى او نادیده گرفته شود؟
آیا مى توان گفت، آفریدگارى كه از هیچ بخششى در زمینه ى تكامل جسمى بشر فروگذار نكرده، او را از داشتن وسایلى كه اساسى ترین نقش را در تعالى روح اش دارد، محروم ساخته و این نعمت را از وى دریغ كند؟
به عبارت دیگر، سراسر جهان، پر از قانون و نظم و هماهنگى و پیوستگى بر اساس علت و معلول است، كه همه به سوى هدف معین حركت مى كنند و آن چه در كار برى و تكامل و فعالیت آن ها لازم است با كمال جود و سخاوت به آن ها عطا شده است.
این همه، نشان آن است كه خداوند حكیم نسبت به فعل خود اهتمام كامل دارد وقتى همه چیز در همان جهت كه باید، به طور تكوینى، از جانب حق تعالى رهبرى مى شوند، آیا بى انصافى نیست كه اشرف مخلوقات، یعنى انسان، بدون هادى و سر پرست، رها شده به حال خود باشد؟
شیخ الرئیس، براى اثبات لزوم و ضرورت وجود نبى و رسول با بیانى نزدیك به آن چه ذكرشد، این گونه استدلال كرده است:
واگذاشتن انسان ها و انظارشان به خودشان، كار درستى نیست؛ چون، مایه ى اختلاف مى شود و هر كسى چیزى را كه به سودش باشد، عدل و چیزى كه به زیان اش باشد، ظلم مى پندارد. پس نیاز به چنین انسانى كه مایه ى بقا و پیدایش وجود انسان ها است، بسیار شدیدتر است تا نیاز به رویانیدن موى بر كناره هاى چشم ( پلك و مژه ) و ابروان و گود كردن كف پاها و چیزها ى دیگر كه منافعشان در استمرار اصل وجود بشر دخالت ندارند. پیدایش و وجود انسان صالح كه وضع قانون و اجراى عدالت كند امرى ممكن است.
پس درست نیست كه عنایت الهى، آن منافع ( حقیر و ناچیز) را تأمین كند اما از این منافع اساسى غفلت كند و درست نیست كه خداوند و ملائكه، نیازهاى ابتدایى بشر را بدانند، ولى نیازهاى اساسى را ندانند و درست نیست چیزهاى كه در تشكیل و پیدایش نظام خیر ممكن ضرورى باشند و خدا بداند مع ذلك آن ها را خلق نكند و چه گونه ممكن است كه وجودهاى متعلق و مبنى باشند، اما وجود متعلق و مبنا نباشد؟
این بیان و استدلال، آن گاه اوج مى گیرد كه بدانیم آفرینش تكوینى و اصل وجود سایر موجودات، همه، مقدمه ى تشریع و رسیدن انسان ها به كمال است.
اگر عنایت الهى نظام احسن، نیازمندى هاى مقدمات و موجودات پایین را تأمین كرده و راه را براى رسیدن شان به كمال مطلوب شان آماده كرده چه گونه هادى و راهنماى همیشگى براى انسان قرار ندهد؟!
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید