خداوند متعال در قرآن کريم مى فرمايد: (واَنزَلنا اِلَيکَ الکِتـبَ بِالحَقِّ مُصَدِّقـًا لِما بَينَ يَدَيهِ مِنَ الکِتـبِ ومُهَيمِنـًا عَلَيهِ...)؛[1] اين کتاب {قرآن} را به حق بر تو فرو فرستاديم، در حالى که کتاب هاى پيشين را تصديق مى کند و حافظ و نگاهبان آنهاست.
کتاب هاى آسمانى در مسائل اصولى با يک ديگر هماهنگى دارند و در پى تربيت و تکامل انسانند، ولى در مسائل ديگر به مقتضاى تکامل تدريجى بشر، باهم تفاوت هايى دارند و هر آيين تازه، مرحله بالاترى را مى پيمايد و برنامه جامع ترى دارد.[2]در اين جا به برخى از تفاوت هاى قرآن کريم با کتاب تورات و انجيل اشاره مى شود:
1. قرآن کريم معجزه جاويدان پيامبر گرامى(صلى الله عليه وآله) است که کسى مانند آن را نياورده و نمى تواند بياورد، ولى تورات و انجيل معجزه نبوده و نيستند.
2. قرآن داراى دو نزول بوده است: اوّل: «نزول دفعى و جمعى» که از سوى خداوند متعال يک جا بر قلب پاک پيامبراکرم(صلى الله عليه وآله)در ماه مبارک رمضان و شب قدر نازل شده است. دوم: «نزول تدريجى» که برحسب شرايط و حوادث و نيازها طى 23 سال فرو فرستاده شده است،[3] ولى تورات و انجيل فقط يک نزول (دفعى) داشته است.[4]
3. قرآن موجود در دست ما، همان قرآن اصلى و کلام خداست که بر پيامبر گران قدر(صلى الله عليه وآله) نازل و زير نظر آن حضرت جمع آورى شده و به صورت کتاب درآمده و بدون کم و زياد به دست ما رسيده است، زيرا نگهبانى از آن را خود خداوند متعال به عهده گرفته است؛ (اِنّا نَحنُ نَزَّلنَا الذِّکرَ واِنّا لَهُ لَحـفِظون)؛[5] ما قرآن را نازل کرديم و به طور قطع نگه دار و حافظ آنيم. ولى تورات و انجيل فعلى اين گونه نيستند. شواهد تاريخى و ادله ديگر نشان مى دهد که تورات و انجيل اصلى از بين رفته و فقط قسمت هايى از آن دو کتاب آسمانى را پيروان حضرت موسى و عيسى(عليهما السلام)مدت ها بعد از وفات آنها نوشته اند که آن هم متأسفانه با خرافات فراوان آميخته شده است. بنابراين، تورات و انجيل فعلى مجموعه کتاب هاى تاريخى است که به وسيله يهوديان و مسيحيان نوشته شده، نه اين که کتاب آسمانى حضرت موسى و عيسى باشند.[6]
4. محتوا و معارف قرآن کريم با تورات و انجيل متفاوت است و اصلاً با آن دو قابل مقايسه نيست، زيرا:
الف) (ونَزَّلنا عَلَيکَ الکِتـبَ تِبيـنـًا لِکُلِّ شَىء)[7] آن چه از زمينه هاى گوناگون فکرى، اعتقادى، بينش هاى بنيادى، نظام هاى رفتارى فردى، اجتماعى، مادّى، معنوى، دنيايى، آخرتى و... در تکامل فرد و جامعه نقش داشته، در قرآن بيان شده و معارف آن، با فطرت و سرشت مشترک انسان ها هماهنگ است؛ بدين جهت از فراگيرى و جامعيت خاصى برخوردار بوده و همگانى، هميشگى و همه جايى است.[8]
ب) اصول معارف و مفاهيم قرآن، بر پايه عقل و منطق مشترک و همگانى انسان استوار است و اساس تعاليم اسلام بر مدار جهل ستيزى و عقل انگيزى،[9] تقليدزدايى و تحقيق پرورى،[10] پندارسوزى و دانش سازى،[11] مى چرخد.[12]
ج) قرآن، با نگرشى واقع بينانه به حقيقت وجود انسان و منطبق بر فطرت او (و بدور از افراط و تفريط) اهداف زندگى او را در يک طبقه بندى منظمِ مقدماتى، متوسط، عالى و نهايى، سامان و انتظام مى بخشد که تمام استعدادهاى ذاتى او پرورش يافته، خاستگاه هاى وجودى او به شيوه اى معتدل و هماهنگ ارضا گردد، بر همين اساس، دنياپرستى و دل سپردگى به آن را مورد نکوهش قرار داده[13] و دنياگريزى و سرکوب تمايلات طبيعى و مادّى را مطرود مى داند.[14]
د) قرآن، از اختلاف و تناقض پيراسته است، در حالى که تورات و انجيل نه تنها، هيچ يک از اين ويژگى ها را ندارند، بلکه محتواى آن دو آميخته با خرافات و نسبت هاى ناروا به پيامبران الهى است؛ براى نمونه:
1. تورات، گوساله سازى و دعوت به بت پرستى را به هارون، وزير و جانشين موسى(عليه السلام) نسبت مى دهد،[15] در حالى که شخصى از بنى اسرائيل به نام سامرى اقدام به چنين کارى کرد و قرآن، دامان اين دو رهبر و پيامبر الهى (موسى و هارون) را از هرگونه آلودگى به شرک و بت پرستى پاک مى داند.[16]
2. قرآن، سليمان را پيامبرى بزرگ با علم سرشار و تقواى بسيار مى داند که با داشتن حکومت عظيم، هرگز اسير مقام و مال نشد و... ولى تورات، در زمينه هاى گوناگون بدترين نسبت ها را به او مى دهد که نقل آنها شرم آور است.
3. انجيل به خداوند سبحان نسبت تجسّم داده و مى گويد: خدا به صورت انسان مجسّم شده و ...،[17] ولى قرآن مى فرمايد: (ليس کمثله شىء)[18] هيچ چيز همانند او نيست. و... .
آيا کتاب هاى آسمانى ديگر نظير تورات و انجيل نيز دو نوع نزول داشته اند؟
قرآن کريم، در ضمن آيه اى، اعتراض يهود يا مشرکان را بر پيغمبراکرم(صلى الله عليه وآله) نقل کرده که مى گفتند: چرا قرآن مانند تورات يک باره نازل نگرديده است؟ (وقالَ الَّذينَ کَفَروا لَولا نُزِّلَ عَلَيهِ القُرءانُ جُملَةً واحِدَةً...)[19] کسانى که کفر ورزيده اند گفتند: چرا قرآن يک جا بر او نازل نگرديد؟... و در پاسخ آنان مى فرمايد: (کَذلِکَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤادَکَ ورَتَّلنـهُ تَرتيلا)[20] اين به سبب آن است که قلب تو را به وسيله آن استوار گردانيم؛ ازاين رو آن را به تدريج بر تو خوانديم.
قرآن در پاسخ به اين اعتراض، به صراحت آن را رد نکرده، بلکه سکوت اختيار نموده است و اين خود، تأييد ضمنىِ نزول دفعى کتاب هاى آسمانى انبياى سلف است.
از جمله ادله ديگرى که براى اثبات نزول دفعى کتاب هاى پيامبران گذشته بيان شده، آن است که خداوند متعال درباره فروفرستادن تورات بر حضرت موسى(عليه السلام) مى فرمايد: (فَخُذ ما ءاتَيتُکَ وکُن مِنَ الشّـکِرين * وکَتَبنا لَهُ فِى الاَلواحِ مِن کُلِّ شَىء مَوعِظَةً وتَفصيلاً لِکُلِّ شَىء فَخُذها بِقُوَّة)؛[21] پس آن چه را به تو دادم، بگير و از سپاس گزاران باش و در الواح ]تورات[ براى او در هر موردى پندى و براى هر چيزى تفصيلى نگاشتيم؛ پس ]فرموديم:[ آن را به جد و جهد بگير.، (و ألقى الألواح)؛[22] و الواح را افکند. و آيات 154 و 171 همين سوره، همگى مؤيد آن است که تورات يک جا به حضرت موسى(عليه السلام)داده شد.
در روايات نيز شاهدى بر آن مى توان يافت؛ از جمله آنها، روايتى است که «ابن ابى حاتم» از ثابت بن الحجّاج روايت کرده که گفت: «تورات يک جا بر آنها (يهود) نازل شد؛ پس بر آنها گران آمد و از پذيرفتن دستورهايش امتناع ورزيدند، تا اين که خداوند، کوه را بر سر آنها نگاه داشت و آن گاه آن را اخذ کردند.[23]
آيا انجيل و تورات هم مانند قرآن سوره و آيه دارد يا نه؟
کتاب مقدس متشکل از عهد عتيق و عهد جديد مى باشد. عهد عتيق به تورات ـ داراى پنج سفر (کتاب) و نامه يوشع و سىوسه کتاب ـ ديگر اطلاق مى گردد. عهد جديد، به انجيل هاى چهارگانه (متى، مرقس، لوقا و يوحنا) و کتاب اعمال رسولان و نامه هايى از پولس، پطرس و... اطلاق مى گردد. هر يک از کتاب ها يا نامه هاى کتاب مقدس داراى چندين باب و فصل مى باشد و هر باب مشتمل بر چند آيه.
بنابراين کتاب مقدس (انجيل و تورات و...) به جاى سوره داراى «باب» مى باشند و هر «بابى» آياتى را در بر دارد.
شايان ذکر است که تقسيم کتاب مقدس به فصول و باب در سال 1226 ميلادى و شماره گذارى جملات به عنوان آيه در سال 1551 ميلادى انجام گرفت، در حالى که خود تورات چندين قرن قبل از ميلاد مسيح نوشته شده بود و نگارش انجيل هاى چهارگانه در سال 93 ميلادى پايان پذيرفته بود.[24]
پي نوشت:
[1]. مائده،آيه 48.
[2]. ناصر مکارم شيرازى، تفسير نمونه، ج 4، ص 401.
[3]. تفسير نمونه، ج 21، ص 149 و الميزان، ج 2، ص 18.
[4]. فضل طبرسى، جوامع الجامع، ج 1، ص 169.
[5]. حجر، آيه 9.
[6]. ر.ک: تفسير نمونه، ج 2، ص 421 ـ 425.
[7]. نحل، آيه 89.
[8]. ر.ک: محمدباقر سعيدى روشن، علوم قرآن، ص 113 ـ 126.
[9]. آل عمران، آيه 164؛ يونس، آيه 100.
[10]. مائده، آيه 104؛ نحل، آيه 43.
[11]. انعام، آيه 116؛ مجادله، آيه 11.
[12]. همان.
[13]. عنکبوت، آيه 64.
[14]. اعراف، آيه 32؛ همان.
[15]. تورات، سِفْر خروج، فصل 32.
[16]. ر.ک: تفسير نمونه، ج 6، ص 379 ـ 381.
[17]. انجيل يوحنا، باب اوّل، شماره 2 و 15.
[18]. شورى، آيه 11.
[19]. فرقان، آيه 32.
[20]. فرقان، آيه 32.
[21]. اعراف، آيه 144 و 145.
[22]. اعراف، آيه 150.
[23] . ر.ک: سيدمدى حائرى قزوينى، ترجمه الاتقان فى علوم القرآن، ج 1، ص 158 ـ 161 و سيدمحمدباقر حجتى، پژوهشى در تاريخ قرآن کريم، ص 41.
[24]. ر.ک: الاب اسلفان شر پنشييه، تعرّفٌ الى الکتاب المقدس، ص 7، دارالشرق، بيروت و سيدمصطفى حسينى دشتى، معارف و معاريف، ج 2و3، ذيل انجيل و تورات.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید