اشاره
گاه امور دينى و اجتماعى آنقدر به هم پيچيده مى شوند كه تمايز آنها از همديگر مشكل بلكه ناممكن مى گردد. نظام كاست در آئين هندو و فرهنگ هند كه در سنت بومى با واژه هايى همچون ورنه و جاتى از آن تعبير مى شود، همين گونه است. نظام طبقاتى كاست كه به طور كلى شامل چهار طبقه برهمنان ، كشتريه ها ، ويشيه ها و شودره ها است و در درون خود نيز صدها دسته بندى دارد، از يك طرف آثار اجتماعى خاصى دارد كه محروميت از امتيازهاى اجتماعى و اختصاص آنها به طبقه خاص، از بارزترين آنها است و از طرف ديگر، آثار دينى دارد كه براى مثال، بعضى از طبقه ها مثل شودره ها، حتى حق گوش دادن به آيات كتاب مقدس هندويى را ندارند.
از سوى ديگر نظام كاست با نجات اخروى انسان كاملا مرتبط است. نجات در آئين هندو حاصل تكاملى است كه در طى زندگى و مرگ حاصل مى شود. رفتار نيك انسان و رعايت حدود و ضوابط طبقه اى كه به آن تعلق دارد، راه را براى اين كه در زندگى هاى آينده، در طبقه بهترى متولد شود، باز مى كند و اگر همين رفتار در زندگى بعدى نيز رعايت شود، سرانجام نجات نهايى را در پى دارد. البته عكس آن نيز صادق است و رعايت نكردن وظايف نه تنها سقوط از طبقه بلكه حتى تولد به صورت حيوانات را در پى دارد.
البته رويكردهاى مختلفى در زمينه حقيقت كاست وجود دارد. عده اى به همان نگرش سنتى به كاست مى نگرند و معتقدند، بايد طبقات به همان شكل كه امرى طبيعى است و ناموس خلقت آن را تعيين مى كند، رعايت شود; ولى عده اى ديگر با ظالمانه تلقى كردن اين نظام در پى تفسيرهاى بهترين از آنند ، به گونه اى كه هم حقوق اجتماعى بهترى را براى طبقات در پى داشته باشد و هم تأثير اعمال سابق را بر طبقه اجتماعى كنونى كم رنگ تر كند.
درآمد
نظام طبقات اجتماعى يا «كاست» ويژگى منحصر به فرد آيين هندو است و از اين رو، توجه بسيارى از دانشمندان، اعم از دانشمندان اروپايى يا هندى را به خود جلب كرده است. در اين ميان، اطلاعاتى كه از اين تحقيقات به دست مى آيد، از ارزش والايى برخوردار است. آشنايى با نظام كاست براى دين پژوهان به ويژه در عرصه اديان شرقى از اهميت زيادى برخوردار است، به گونه اى كه پى بردن به رمز و راز هندوئيسم و مذاهب برآمده از آن بدون آشنايى با كاست امكان پذير نيست. اهميت اين بحث هنگامى بيشتر مى شود كه بدانيم برخى نظام كاستى را فراتر از هندوئيسم دانسته اند. براساس اين ديدگاه، كاست به عنوان يك نهاد فراتر از دين هندو است و هندوئيسم ايدئولوژى مشروعيت بخش خود را از آن گرفته است. مسلمانان، بودايى ها، سيك ها ، مسيحيان ، يهوديان ، اومانيست هاى سكولار و ساير كسانى كه در هند هسنتند ، همه و همه در معرض احكام مربوط به نظام كاست قرار دارند The HarperCollins Dictionary of (, p. 182.)Religion. ساختار اصلى نظام كاست را مى توان به هزاران سال قبل بازگرداند; هرچند كه اين نظام تا حدى در مناطق شهرى مدرن تجزيه شده است اما به عنوان ويژگى حاكم بر زندگى روزمره در روستاها همچنان ادامه دارد (ibid. p. 182).
البته نظام كاست عمدتاً تمايزى اجتماعى است، اما بعد دينى هم دارد. در واقع، حقوق و وظايف دينى هندوها تا حد زيادى بر اساس كاستِ آنها و به تعبير ديگر جايگاهشان در نظام طبقاتى متفاوت مى شود; مثلا آيين هاى ودايى و دعاهايى كه بر سه طبقه نخست واجب است، براى شودره ها ممنوع است Hindu Castes and (Jogendra,, p. 7)Sects. نظام كاست از همان آغاز نهاد اساسى دين هندوئيسم به شمار مى رود. دومونت (L. Dumont) مى نويسد: «غالباً گفته مى شود كه عضويت در دين هندوئيسم ذاتاً با رعايت قوانين كاستى و احترام به برهمن تعريف مى شود.» پارسونز T.Parsonsمى نويسد: «هندوئيسم به عنوان يك دين ، بعدى از اين نظام اجتماعى است و جدا از آن هيچ گونه شأن مستقلى ندارد.» رنو[1] مى نويسد: «از برخى جهات هندوئيسم غيرقابل تفكيك از نظرپردازى فلسفى و از برخى جهات ديگر غيرقابل تفكيك از حيات اجتماعى است» , p. 316.) A Survey of Hinduism(Klaus K. Klostermaier,. با توجه به اهميت اين مسئله، در مقاله حاضر برخى از ابعاد اين بحث به گونه اى اجمالى بررسى شده است.
1. مفهوم شناسى
يكى از مفاهيمى كه براى اشاره به نظام اجتماعى هندوان به كار مى رود، واژه «ورنه» است. معناى اوليه اين واژه كه از ريشه vr. گرفته شده، عبارت است از screen (پرده، پوشش، حفاظ و...) و veil (روبند، لفافه و پرده) و covering(پوشش) و...; بنابر اين، بايد گفت رنگ تنها يكى از ابعاد فراوان اين واژه است. اين واژه براى اشاره به گروه هايى به كار رفته كه داراى رنگ پوست هاى متفاوتى اند.[2] از آن جا كه اين واژه در اصل به معناى «رنگ» به كار رفته ، برخى از انديشمندان به ويژه در اواخر قرن 19 به اين نتيجه رسيده اند كه اين واژه به «رنگ پوست» و از همين رو به دسته هاى نژاديى اشاره مى كند كه در ميان هندوها وجود دارد (Eliade, Vol. 15. p. 188.). در واقع ، بوميان هندو از واژه ورنه براى اشاره به طبقات اجتماعى جامعه خود استفاده مى كردند (اديان جهان باستان، ج1، ص173-172).
واژه ديگرى كه در اين باره كاربرد گسترده دارد ، «كاست» است كه نخستين بار با نام كاستا (Casta) و توسط مهاجمان پرتغالىِ قرن پانزدهم ميلادى براى اشاره به تقسيم بندى طبقات اجتماعى هند به كار گرفته شد. واژه پرتغالى castaمعمولا به معناى chaste(پاكدامن، ساده، بى پيرايه، خالص) يا pure (خالص و بى غش) است. در واقع ، اين واژه در دوران استعمار به عنوان معادلى مشهور براى ورنه (varna) (كه در فرهنگ بومى هندوها براى اشاره به طبقات اجتماعى كاربرد داشت) به كار رفت; هرچند كه معناى اصلى ورنه (رنگ) ، تناسب چندانى با واژه كاست ندارد (آيين هندو، ص57) و در واقع، واژه كاست، به گونه اى ناقص به عنوان معادل و ترجمان آن به كار گرفته شد، تا به گروه هاى اجتماعى هندو اشاره كند ولى به هر حال كاربست آن براى اشاره به طبقات اجتماعى در ميان اروپاييان رايج شد و بدين ترتيب، اين واژه، دال بر شبكه پيچيده اى از گروه هاى اجتماعى وابسته به هم و در عين حال جدا از يكديگر است كه به طور سلسله مراتبى سامان يافته اند. اين نظام، نهاد اجتماعى متمايز هند است. در هند صدها و شايد هزاران كاست متمايز وجود دارد و هر يك از آنها داراى تقسيمات فرعى و جايگاه خاص خود در سلسله مراتب هند هستند , p. 182)The HarperCollins Dictionary(.
يكى ديگر از واژه هايى كه در اين رابطه به كار مى رود ، «جاتى» (Jati) است. البته تلفظ اين كلمه و حتى خود اين كلمه از منطقه اى تا منطقه ديگر و از زبانى تا زبانى ديگر متفاوت است. اروپاييان جاتى را نيز به caste ترجمه مى كنند (Eliade, Vol. 15. p. 188). اما بايد گفت كه هرچند مفاهيم «ورنه» و «جاتى» منعكس كننده ابعاد جداگانه اى از نظام هاى اجتماعى، اقتصادى و ايدئولوژيكى است، اين شيوه معمول كه اين دو واژه را به «طبقه» (caste) ترجمه مى كنند اغلب تفاوت هاى موجود ميان اين دو واژه را مبهم كرده است. در واقع، هرچند دو اصطلاح «جاتى» و «ورنه» هر دو به طبقه اجتماعى اشاره مى كنند، تفاوت آنها در اين است كه جاتى ناظر به تبار و خاندان فرد است، ولى ورنه به پيشه و كاركرد اجتماعى وى ناظر است. به تعبيرى مى توان گفت كه كاست ها همچون قبايل بزرگ و جاتى ها نيز همانند خانواده ها و يا اقوام درون هر قبيله اند (جهان مذهبى، ص198). اين دو ملاك در طبقه بندى اجتماعى هندو به نوعى همپوشى دارند (آيين هندو ، ص45). برخى از دين شناسان (جهان مذهبى، ص198) [3] نيز جاتى را زيرطبقه يا طبقاتِ فرعى كاست دانسته اند. هر جاتى به نوبه خود از چندين گُتْره (gotra) (يعنى طايفه) تشكيل مى شود (آيين هندو، ص45). نكته ديگر آن كه در حالى كه واژه كاست غالباً حاكى از شرايط اجتماعى موجود در جوامعى غير از جوامع منبعث شده از جنوب آسياست ، واژه ورنه و جاتى منحصر به شبه قاره هند است. ورنه به تقسيمات اجتماعى اى اشاره مى كند كه ويژگى خاص گروه هاى هندوفارسى زبان است (كه به انحاى گوناگون آريايى و ودايى ناميده مى شوند); گروه هايى كه در هزاره دوم پيش از ميلاد از شرق به سمت آسياى جنوبى عزيمت كردند. البته ، درباره اين عصر هيچ گونه سند تاريخى در دست نيست ، اما از سرودهاى مذهبى ، افسانه ها و ساير گزارش هايى كه در اختيار داريم ، به نظر مى رسد كه نظام اجتماعى اين تازهواردها از چهار بخش فرعى تشكيل شده بود كه در نظام هندوئيسم امروزه وجود دارد (Eliade, Vol. 15. p. 188).
از نظر برخى، نظام ورنه در واقع زمينه نظرى و فلسفى نظام كاست است و شايد نظام ورنه فراهم كننده ريشه تاريخى نظام كاست هم باشد. نظام ورنه نوع هندويى چيزى است كه به مثابه ايدئولوژيِ سه بخشى هندو- اروپايى شناخته شده است كه تجلى و نمود اجتماعى اين ايدئولوژى جامعه را به سه «كاركرد» تقسيم مى كند: دين و قانون ، دفاع و زايايى (سازندگى); اما اين ايدئولوژى در هند باستان به دو شيوه جرح و تعديل شده است: نخست آن كه فرمانروايى از كاركرد نخست حذف و به كاركرد دوم تنزل يافته است; يعنى تبديل به حوزه عمل انحصارى كشاتريا (طبقه جنگ آوران) شد و برهمن ها نيز دين و منصب روحانيت را به انحصار خود درآوردند و از همين روست كه برخى از انديشمندان مدعى اند كه در هند ميان شأن و قدرت يعنى مرجعيت معنوى و حاكميت دنيوى شكافى به وجود آمد. اما برخى معتقدند كه با اين حال، كشاترياها حق معنوى قابل توجهى براى خود محفوظ داشتند. دوم آن كه در هند باستان شاكله سه بخشى مزبور به يك چارچوب چهاربخشى توسعه يافت و اين امر به دليل گسترش جامعه ودايى بود كه با اين توسعه سعى كردند تا جامعه هندى در درون خود شامل ساكنان بومى غيرآريايى آسياى جنوبى هم بشود. و بالاخره كاركرد سوم ميان دو گروه وايشياها و شودره ها تقسيم شد. با گسترش نظام مزبور در گذر زمان ، طبقه پنجم بزرگى با نام «غير قابل لمس ها» (نجس ها) به بخش زيرين سلسله مراتب اجتماعى افزوده شد The (, p. 182-3)HarperCollins Dictionary.
2. خاستگاه پيدايش نظام كاست
مورخان و دين شناسان معمولا ريشه اوليه پيدايش نظام طبقاتى هند را به هجوم آريايى ها به هند برمى گردانند; اما در رگودا نيز به مسئله پيدايش طبقات اشاره ، و داستان اسطوره اى آن بيان شده است. در اين جا نخست به مسئله تاريخى پرداخته، آنگاه داستان رگودا را خواهيم آورد.
در اواسط هزاره دوم ق. م. مردمانى پس از عبور از دامنه كوه ها و سلسله جبال هندوكش به داخل كشور هند سرازير شدند و آن جا را به تسخير خود درآوردند. آنها مردمى بلند قامت و سفيد چهره و از نژاد ريشه «هندو اروپايى» بودند و خود را «آريايى» مى خواندند. آريايى هايى كه به هند وارد شدند ، نخست در سواحل شعب شمالى رود سند فرود آمدند و سپس به مناطق مختلف پراكنده شدند. گروه پيشاهنگ مهاجران آريايى هند از يك سو با ساكنان بومى تيره پوست يعنى دراويديان در حال نزاع بودند و از سوى ديگر در برابر امواج جديد مهاجمان آرياى نژاد به نبرد مى پرداختند. از اين رو پيكارها و جنگ هاى فراوانى در ميان آنها رخ داد كه در حماسه ها و رزمنامه هاى باستانى قوم هند و نامه رامايان و مهابراتا ثبت و جاودان مانده است. در همين روزها بود كه سواحل شعب هفتگانه سرچشمه هاى رود سند به سيطره و تسلط اين قوم درآمد و اندك اندك طبقات جديدى در ميان جامعه آنها به ظهور رسيد و بدين ترتيب بذر اوليه اصنافِ متمايز (كاست ها) كاشته شد و هر صنفى داراى كار مستقل خود گشت. در اواخر قرن هفتم ق. م. آريايى ها سراسر دره گنگ را تحت سلطه خود درآوردند و تشكيلات و سازمان هاى اجتماعى چندى در آن جا پايه ريزى كردند. در سازمان هاى اجتماعى، قوم فاتح يعنى آريايى ها در مرتبه بالا قرار گرفتند و در زير طبقه آنها ، طبقه پايين تر، يعنى قوم مغلوب ، كه گندم گون و تيره رنگ بودند قرار داشتند و زير سلطه آريايى ها بودند. در آن وقت، هنوز صنف ها و طبقات اجتماعى مختلف از يكديگر كاملا جدا نشده بودند ، ولى اندك اندك در اثر تحولات روزگار چهار صنف متمايز يا چهار گروه اجتماعى جداگانه تشكيل شدند (ناس، تاريخ جامع اديان، ص132).
مسئله تاريخى فوق روشن مى سازد كه رنگ چهره و نژاد افراد ، در تعيين طبقه آنها تأثيرگذار بوده است و آريايى ها معمولا سفيدرنگ بوده و با غلبه بر بوميان، طبقه بالا را به خود اختصاص دادند. از همين جاست كه برخى از انديشمندان با توجه به رابطه اى كه ميان كاست و رنگ چهره وجود داشته ، معتقد شدند كه خاستگاه كاست، نژاد افراد است. در اين باره شعرى نيز در مهابهارته وجود دارد. بهيرگو (Bhirgu) در بيان طبيعت كاست ها به بردواجه (Bharadvaja) مى گويد: برهمنان سفيد، كشاتريه ها، سرخ، وايشيه ها زرد و شودره ها سياهند» (مهابهارته ، شانتى پروه ، 5/188). اما برخى ديگر در اين امر ترديد كرده، گفته اند: «به نظر نمى رسد كه هيچگاه حتى در همان نخستين روزها هم نژادها يك دست بوده باشند و از همين رو، بردواجه به بهيرگو چنين پاسخ داد كه «اگر رنگ هاى گوناگون نشان دهنده كاست هاى مختلفند، پس تمام كاست ها باهم آميخته اند» (6/188). نكته جالب آن كه بردواجه از اين تقسيم بندى احساس ناراحتى كرده، مى پرسد: «گويا ما همه دستخوش هوس، خشم، ترس، اندوه، تأسف، گرسنگى و كرداريم. پس چگونه از كاست هاى مختلفيم؟» (7/188) (سن، هندوئيسم، ص36ـ37).
مى توان گفت كه ساختار كاست علاوه بر عامل نژادى، عامل اقتصادى نيز داشته است. اين عامل نشان دهنده وجود نظام تقسيم كار و طبقه بندى كارى است. در واقع ، شناخت كاست ها از روى رنگ حتى در كهن ترين نوشته هاى ادبى هم نادر است و همان طور كه بردواجه متذكر شده ، در هر كاستى مى توان از چهره هاى آميخته مشاهده كرد. اما تقسيمات پيشه اى و شغلى كه كاست ها به آن وابسته بودند ، درباره نقش كاست در كار جامعه نظر بهترى به دست مى دهد (همان، ص37). البته از اين نكته نبايد غافل شد كه در چند دهه اخير، نظام كاست اهميت اقتصادى خود را از دست داده و در عوض اهميت سياسى يافته است. گروه هاى طبقاتى پشت سر يك نامزد سياسى متحد مى شوند و وى تبديل به سخنگو و نماينده آنها مى شود. در اين باره دو نكته قابل توجه است: نخست، انعطاف پذيرى فراوان ساختار نظام كاست و دوم آن كه هرچند معناى كاست در هند تغيير يافته، اهميت آن همچنان باقى است (Ibid. 317).
نكته مهم ديگر اين است كه به احتمال زياد پيش از هجوم آريايى ها نوعى تقسيمات كاست وجود داشته و آريايى ها آن را بيشتر كردند (همان، ص36).
به هر روى، ريشه تاريخى نظام كاست را همه يا بيشتر مورخان و محققان ذكر كرده اند; اما علاوه بر ريشه تاريخى، آثار دينى است. در يكى از سرودهاى رگودا (ماندالاى دهم ـ سرود 90) در ضمن داستان معروفى به بيان چگونگى پيدايش نظام كاست پرداخته شده، به آن مبناى دينى بخشيده شده است. وداها قديمى ترين متون آرياها در هند است كه قدمت آنها به هزاره دوم و اول پيش از ميلاد برمى گردد. در اين متون، طبقات اجتماعى به عنوان بخشى از فرايند خلقت ارائه شده كه در كنار ساير بخش هاى جهان ريشه در آغاز زمان دارد. داستان مزبور ريشه هر چيز را به شخص بسيار بزرگى به نام پوروشه (Purusa) مى رساند. خدايان اين شخص را قربانى كردند و پيكر او به بخش هاى متعددى تقسيم شد تا اين كه اجزاى او تبديل به زمين، خورشيد، ماه، حيوانات و ... شد. انسان ها نيز از اجزاى بدن او خلق شدند:
هنگامى كه آنها پوروشه را به قسمت هاى بسيار زيادى بخش بخش كردند ، آيا او را مرتب كردند؟ دهان او چه بود؟ بازوانش چه؟ ران ها و پاهايش چه؟ برهمن دهان او بود; دو بازوى او كشاتريا را ساختند; دو ران او وايشيا را و از پاهاى ان شودره ها ساخته شدند. : Rg A Breif Introduction to Hinduism (Herman,, p. 52) .98; Philosophy and Ways of LiberationVeda VII. 5-1,
در اين بند، كاركردهاى اجتماعى با بخش هاى كالبدشكافى بدن «انسان كيهانى» (Cosmic Man) ربط داده شده است: برهمن ها به دهان آفريدگار مرتبط شده اند (و از اين رو زندگانى آنها را از طريق قدرت سخنگويى، از طريق خواندن متون مقدس و مانتراها (Mantras) يا سخنان مقدس مى سازند); كشاترياها از بازوان قدرتمند آفريدگار نشئت يافته اند كه خود به طور كافى نشان دهنده كاركرد آنهاست. ويشياها از ران ها به وجود آمده اند تا آنها را به وظيفه خاص خودشان به عنوان توليدكنندگان مرتبط سازد و شودره ها به پاها مرتبط شده اند كه پايين ترين و آلوده ترين بخش ساختمان جهانى است، ولى در عين حال مبنا و اساس استراحت و تكيه گاه بدن فيزيكى و اجتماعى است.
همچنان كه پيداست و برخى از محققان (جلالى نائينى، هند در يك نگاه) نيز متذكر شده اند، اين داستان آميخته با تخيلات شاعرانه است، اما در دوره هاى بعدى قانونگذاران هندو و گويندگان حماسى و نويسندگان ادبيات مذهبى آن را مبناى تقسيم جامعه قرار دادند و تصور كردند كه ايجاد طبقات چهارگانه يك امر خدايى است و براى رسيدن به سرمنزل نجات بايد آن را قبول كرد و اين نظم كهن همچنان تا هنگام تنظيم و تصويب قانون كنونى جمهورى هند باقى بود اما سرانجام رهبران متفكر و بيداردل انقلاب هند آن را در قانون اساسى ملغى كردند. بنابر اين ، به دليل تأييد واقعه تاريخى مهاجرت آريايى ها به سرزمين كنونى هند، به نظر مى رسد اساس نظام اجتماعى (كاست) رويداد تاريخى است كه در طى آن آريايى هاى غالب خود را برترين طبقه جامعه تلقى كردند و ساير افراد را در رده هاى پايين تر قرار دادند. شكى نيست كه در اين رده بندى هم عامل نژادى دخيل بود و هم عامل اقتصادى، ولى دادن ريشه دينى به آن مسئله اى اسطوره اى و تخيلى است كه نمى توان آن را پذيرفت.
3. چهار كاست و وظايف آنها
چهار گروه اجتماعى كه تشكيل دهنده نظام طبقاتى اند به ترتيب عبارتند از:
1. برهمن ها، كه پيشوايان دين و طبقه تحصيل كرده روحانيان ، فيلسوفان و عالمان و رهبران دينى اند;
2. كشاترياها، (فرمانروايان و جنگاوران) شامل سياستمداران، تيمساران (ژنرال ها) ، افسران و مراجع قدرت شهرى;
3. وايشيه ها (كاسب ها، بازرگانان و پيشهوران و كشاورزان) كه نان آوران (تأمين كنندگان) هم ناميده مى شوند;
4. شودره ها كه كارگران و خادمان جامعه اند.
شودره ها حق شركت در هيچ يك از مراسم و آداب دينى ودايى را ندارند و حتى مجاز به شنيدن متون مقدس ودايى هم نيستند. آنها آداب دينى غيرودايى خاص خود را انجام مى دهند و سرپرستى مراسم و آيين هاى آنها را نه راهبان برهمنى، بلكه روحانيانِ شودره اى بر عهده دارند (بوش، جهان مذهبى، ص199ـ200).
پايين تر از اين چهار طبقه، گروه مطرودها (طردشدگان) قرار دارند ، كه افرادى غيرقابل لمس تلقى شده و خارج از نظام كاست طبقه بندى مى شوند. آنها فقط حق انجام كارهايى را دارند كه به قدرى پست و كثيف باشند كه هيچ هندوى متعلق به يك كاست حاضر يا مايل به انجام آنها نيست. پرسشى كه در اين جا مطرح است، اين است كه افراد غير هندو در نظام طبقاتى چه جايگاهى دارند؟ پاسخ اين است كه افراد غير هندو نيز افرادى «خارج از طبقات» يا «خارج و محروم» از نظام كاست تلقى مى شوند و البته اين محروميت هم نتيجه تقصير خود آنها دانسته مى شود; زيرا بر اساس قانون كرمه (كه بحث آن خواهد آمد) اگر اين افراد در وجودها و زندگى هاى پيشين خود زندگى خوبى داشتند ، حتماً در اين زندگى فعلى خود به عنوان افرادى معتقد به مسلك هندويى متولد مى شدند (همان، ص200). علاوه بر كاست هاى اصلى، ممكن است به دلايل متعددى، ...p. 10)Hindu Castes and( در درون كاست تقسيمات فرعى ديگرى صورت گيرد. اعضاى سه طبقه نخست، دويجه (dvija) و دوبار تولديافته (twice-born) نيز خوانده مى شوند : Buddhism.The Rider Encyclopedia of Eastern Philosophy and Religion (Taoism. Zen. Hinduism, p. 400).
هر يك از اعضا، وظايف و كارهايى به عهده دارند كه به «ورنه شرامه درمه» (varnashramadharma) موسوم است كه به طور تحت اللفظى به معناى «وظايف مطابق با كاست و مراحل زندگى» است (Ibid, p. 31). برهمن ها، به عنوان پاسبانان و متصديان كلام مقدس بايد به تعليم و نصيحت افراد جامعه بپردازند. همچنين اين طبقه بر كارها و وظايف و رسوم افراد طبقه ديگر نظارت مى كنند (تاريخ اديان جهان، ص214). كشاترياها به عنوان مدافعان و جنگجويان، پادشاهان و رؤساى جامعه را تشكيل مى دهند و وايشياها، پشتيبان اقتصاد جامعه اند. وظيفه شودره ها كه توده عظيمى از جامعه هندويى را تشكيل مى دهند، خدمت به سه طبقه بالاتر است (توكاريف، الاديان فى تاريخ شعوب العالم، ص300ـ301، p. 322A survey of).
بدين ترتيب، هر كس در كاست خود داراى وظيفه و درمه خاص خود است. همچنين هر كس در هر طبقه از مرحله آبستنى تا زمان مرگ، مشمول مراسم و عبادات خاصى است (رضايى، تاريخ اديان جهان، ج2، ص214) و اين علاوه بر درمه اى است كه شامل اصول و موازينى است براى زيست درست و هماهنگ با كل جهان. درمه مربوط به كاست فقط به مقررات مربوط به ازدواج يا ارتباط افراد با يكديگر نمى پردازد ، بلكه مثلا مى تواند تعيين كند كه چه كسى چه شغلى انتخاب كند; آيا مى تواند گوشت يا الكل مصرف كند يا نه؟ احياناً چيزى در يك كاست جايز و در كاست ديگر ممنوع است. بدين قرار ، درمه در اين سطح بر اساس «عرف» و به پشتوانه مجازات هاى اجتماعى و قدرت معنوى، گونه اى قانون اخلاقى نسبى به وجود مى آورد، ولى بايد دانست كه اين مقدار ، به هيچ روى ، تمام درمه نيست (ويتمن، آيين هندو، ص59).
نكته مهم در اين باره ، چگونگى سير مراحل تكاملى زندگى هندوست (جهان مذهبى، ص201ـ204، , p. 74. Hinduism for Our Times, p. 320-321. &A Survey of Hinduism). اين چهار مرحله [4] پياپى زندگى هندو مرتبط است با چهار هدف زندگى (purusartha)كه عبارتند از: درمه (قانون اخلاقى و پرهيزگارى و به انجام رساندن تكليف خاصى كه بر اساس نظام طبقاتى كاست و مراحل زندگى بر عهده فرد گذاشته شده است)، ارتهه (artha) (اشيا و امور مادى و توفيق اقتصادى) ، كامه (كسب لذت) و مكشه (نجات). نخستين مرحله، مرحله تحصيل يا كسب دانش است. اين مرحله با جشنى آغاز مى شود كه در طى آن «نخ مقدس» سه لايه به پسربچه هندو داده مى شود و سپس به او آيه مقدس را تعليم داده، آنگاه او را به خانه معلم (گورو) مى فرستند تا به تحصيل نزد وى بپردازد. اين مرحله براى بچه هاى برهمنان زودتر از همه آغاز مى شود و بيش از همه نيز طول مى كشد. علاوه بر آن، پسرهاى طبقه برهمن معمولا در خانواده خود متون مقدس را يادگرفته، مهارت هاى لازم براى انجام وظيفه آيينى خود را به دست مى آورند و آمادگى خود را براى زندگى آتى خود به دست مى آورند. به هر حال، محصل هندو بايد به شيوه هاى عملى گوناگونى به معلم خود خدمت كند. نكته مهم اين است كه دخترها اين مراسم ورود به مرحله تحصيل و كسب علم را ندارند و اساساً به طور رسمى آموزش نمى بينند. به طور طبيعى، مرحله دانش آموزى با ازدواج دانش آموز پايان مى پذيرد و در نتيجه آن وى به مرحله دوم، خانه مندى، وارد مى شود. اين مرحله، مرحله تشكيل خانواده و مختص به كسب لذايذ زندگى و انجام وظايفى است كه در ارتباط با خانواده اوست; نظير كسب ثروت مادى. در كتب مقدس هندوها براى هريك از زن و شوهر وظايف خاصى تعيين و فهرست شده است. در اين مرحله به اطاعت زن از شوهر تأكيد مى شود و به مرد نيز دستور داده شده كه از همسر خود محافظت كند و امكانات لازم را براى او فراهم كند و وى را راضى و خوشحال نگه دارد. در كتب هندويى جايى براى طلاق گذاشته نشده است. مرد مى تواند همسر دومى برگزيند يا در صورت فوت همسرش زن دومى اختيار كند، اما زن هرگز مجاز به ازدواج مجدد نيست. كتب مقدس هندويى اين مرحله را مهم ترين مراحل تلقى كرده اند; چرا كه يك مرد، به عنوان سرپرست خانواده مسئول حمايت از افراد تحت سرپرستى خود در همه مراحل ديگر است. هنگامى كه فرزندان او بالغ شدند، و به تعبير كتب قانون هندو، هنگامى كه چهره مرد چروكيده شد و موهايش خاكسترى شد و هنگامى كه چهره نوه خود را ديد، او بايد از اشتغال با پسرانش دست برداشته و مسئوليت خانواده را به پسرش وانهد و همراه با همسرش، عزلت گزيند و به امور و اهداف معنوى روى آورد. واژه اى كه براى اين مرحله استفاده مى شود عبارت است از vanaprasthya (زندگى در بيشه يا جنگل). متون كهن بيان مى كنند كه يك زوج مسن چگونه بيرون از ده رفته، خود را صرف مكشه (نجات) مى كند. اين مرحله به مرحله اى منجر مى شود كه با قطع علاقه شديد همراه است (samnyasa); يعنى زندگى رياضت كش يا مرتاض بى خانمان، كه مالك هيچ چيز نيست و جز آزادى از بدن هيچ تمنايى ندارد. اين مرحله در مقابل سه مرحله ديگر ، كه از جهان بينى ودايى سرچشمه گرفته و همه آنها دنيا و ارزش هاى دنيوى را تصديق و در نتيجه مشاركت كامل در امور دنيوى را نيز تجويز مى كنند، عرضه مى شود. البته همه هندوان اين مراحل را طى نمى كنند.
ادامه دارد ...
4. برخى مقررات و محدوديت هاى نظام طبقاتى
طبيعى است كه براى برپا ماندن نظام طبقاتى و حفظ تمايز طبقات گوناگون، مقررات و محدوديت هايى فرار روى افراد قرار داده شود. برخى از مقررات مهمى كه براى حفظ خلوص طبقاتى رعايت آنها الزامى است عبارتند از:
1. محدوديت هاى مربوط به خوراك كه پيش تر اشاره شد; مقرراتى درباره اين كه از دست چه كسى غذا بخورند يا از دست چه كسى غذا نگيرند و نيز چگونگى استفاده از خوراك هاى نذرى و عدم استفاده از مشروبات الكلى و گوشت گاو و غيره;
2. قانون ازدواج هاى درون گروهى يا ازدواج هاى بسته ، كه بر اساس آن، ازدواج با افراد خارج از طبقه ممنوع است. هدف از اين قانون حفظ خلوص طبقاتى بوده و اين كه هر طبقه اى در محدوده خود محفوظ بماند;
3. ممنوعيت ازدواج بيوه زنان;
4. محدوديت هايى درباره انتخاب شغل; براى مثال، برهمن ها هرگز نبايد در كار دفن و كفن مردگان وارد شوند;
5. موازين مربوط به خانواده ها كه بسيار مستحكم بوده و حفظ همسر و وفادارى به آن مورد تأكيد قرار مى گيرد.
اين موازين از راه هاى گوناگونى به افراد تعليم داده مى شود; نظير آموزش از راه خانواده ، عرف، قصه ها، تعليم كتاب مقدس، كتب مربوط به احكام كه آداب و رسوم مربوط به هر طبقه در آنها بيان مى شود.
نكته ديگر آن كه نقض مقررات مربوط به نظام طبقاتى عواقب سختى براى افراد طبقه دارد. در واقع، نقض قواعد مربوط به نظام كاست، باعث به وجود آمدن آلودگى شده، ممكن است بر كل گروه و كاست مربوطه تأثير گذارد; از اين رو، ممكن است بر ضد فرد متخلف كيفر اجتماعى سختى اعمال شود و چه بسا از وى بخواهند كه كارها و مناسك پالاينده گوناگونى را به جاى آورد تا بار ديگر از حقوق كاستى برخوردار شود (آيين هندو، ص59). گاه برخورد با ناقضان مقررات كاستى، چنان شديد است كه باعث اخراج فرد از كاست مى شود. برخى از كارهايى كه باعث اخراج فرد از كاست مى شود، عبارتند از:
1. پذيرش دين مسيحيت يا اسلام;
2. رفتن به اروپا يا امريكا;
3. ازدواج با بيوه زنان;
4. به دور انداختن علنى ريسمان مقدس;
5. خوردن علنى گوشت گاو، خوك يا پرنده;
6. خوردن غذاى كاچى (kachi food) كه توسط مسلمانان يا مسيحيان يا هندوى طبقه پايين پخته شده است;
7. بيرون رفتن با يك زن براى هدف غير اخلاقى , p. 13)Hindu Castes and Sects(.
البته، در روستاها مردم فقير گاه به جرم هاى ديگرى نيز از طبقه اخراج مى شوند; جرم هايى نظير زنا، زناى با محارم، خوردن غذاهاى ممنوع و نوشيدن مشروبات ممنوع.
هنگامى كه يك هندو از كاست مربوطه اخراج مى شود، عملا امور زير اتفاق مى افتد:
1. دوستان و خويشاوندان او از شركت در مهمانى او امتناع مى كنند;
2. از وى براى پذيرايى در خانه هايشان دعوت نمى شود;
3. نمى تواند براى فرزندان خود عروس يا داماد بياورد;
4. حتى دختران ازدواج كرده او نمى توانند بدون خطر اخراج ازكاست، وى را ملاقات كنند;
5. روحانى مخصوص، حتى آرايشگر و زن رختشوى او از خدمت به او امتناع مى كنند;
6. اعضاى طبقه او كاملا با او قطع رابطه مى كنند به گونه اى كه حتى از شركت در مراسم تشييع اعضاى خانواده او امتناع مى كنند;
7. در برخى موارد وى را از حضور در معبدهاى عمومى منع مى كنند.
5. رابطه كاست با كرمه
مسئله مهمى كه درباره نظام طبقاتى بايد به آن توجه كرد ارتباط كاست با كرمه و تناسخ از ديدگاه هندوهاست. برخى از محققان تأكيد كرده اند كه آنچه موجب شد تا ترتيبات نسبتاً نرم و روان اجتماعى، جامعه ودايى به صورت سفت و سخت نظام كاست درآيد، پيوند كرمه و تناسخ با طبقات اجتماعى هندو بود. نظام كاست، در كنار ساير كاركردها، نردبانى براى نجات و رستگارى فرد نيز تلقى مى شود (بوش، جهان مذهبى، ص196ـ197). كرمه معمولا در كنار دو مفهوم سمساره و مكشه مطرح مى شود. موقعيت و جايگاه فرد در نظام كاست، از روى كرمه گذشته خود تعيين شده است; چرا كه بر اساس قانون كرمه، انسان نتيجه كارهاى خود را در دوره هاى بازگشت دوباره خود به اين جهان مشاهده مى كند (كرمه به معناى كردار و تأثير عمل است). افرادى كه كارهاى نيك انجام داده باشند، در دوره بعد از زندگى خوش و مرفهى برخوردار خواهند بود و بر عكس، كسانى كه كارهاى بد مرتكب شده باشند، زندگى اى توام با بدبختى خواهند داشت. انتقال از يك كاست به كاست ديگر جز از طريق مرگ و تولد دوباره در يك زندگى دنيوى ديگر ممكن نيست. بدين ترتيب، فرد در طبقه خاصى كه قرار دارد، مى كوشد تا همه مسئوليت ها، محدوديت ها و امتيازات خاص طبقه خود را پذيرا باشد و همه وظايف كاستى خود را به نحو احسن انجام دهد تا پس از مرگ و تولد دوباره به طبقه و جايگاه كاستى بهترى نائل شود. از نظر برخى از كسانى كه به تناسخ اعتقاد دارند، بازگشت انسان ها، ممكن است به يكى از چهار صورت زير باشد: 1. رسخ (حلول روح فرد متوفا در جمادات و به تعبير ديگر، سير قهقرايى انسان از مرحله انسانيت به مرحله جمادى); 2. فسخ (حلول روح شخص متوفا در نباتات); 3. مسخ (حلول روح فرد متوفا در حيوانات); 4. نسخ (حلول روح شخص متوفا در انسان ها كه تناسخ گفته مى شود). سمساره، به معناى تناسخ در بسيارى از اديان و مذاهب به صورت هاى مختلفى وجود داشته و دارد، ولى اين آموزه در آيين هندو اهميت بيشترى دارد. از نظر هندوان، انسان همواره در گردونه تناسخ و تولدهاى مكرر در جهان پر رنج گرفتار است و تنها راه رهايى از چرخه تناسخ و تولدهاى پى در پى، پيوستن به نيروانا (nirvana) است. اين اصطلاح از نظر لغوى به معناى خاموشى و آرامش است و در اصطلاح مى توان آن را تاحدى، اشاره به همان «فناى فى الله» دانست (توفيقى، آشنايى با اديان بزرگ، ص40).
به هر روى ، جايگاه فرد در طبقه خاص ارتباط تنگاتنگى با كرمه سابق او دارد. برخى برآنند كه اگر اين ارتباط ميان كاست و كرمه پذيرفته شود در اين صورت نه تنها ما را قادر مى سازد كه بفهميم چرا اين نظام ، كاركرد سابق خود را داشته، بلكه قادر مى سازد كه ارتباط و تناسب نظام طبقاتى را با زندگى مدرن هم پايه ريزى كنيم Hinduism for Our (, p. 45)Times. بر اين اساس، بايد دانست كه برهمن ها به دليل كرمه اى كه در زندگى سابق خود داشتند، در بالاترين طبقه قرار گرفته اند و چون برخى از افراد كرمه هاى پست ترى داشته اند، در طبقات پايين تر زاده شده اند. طبقات بالاتر درجاتى از خلوص داشته اند كه شودره ها به آن دست نيافته اند. اصولا كاست بالاتر، خالص تر بوده است .. p. 317-318)A_Survey of(; از اين رو، هركس در هر يك از طبقات كه باشد، پيوسته در حال حركت روحانى يا معنوى به سمت مقام بالاتر است كه در نتيجه كارهاى شايسته خود سرانجام به بالاترين مرتبه وجود و درجه معنوى خواهد رسيد (تاريخ جامع اديان، ص157). در واقع، ممكن است كرمه خوب فرد باعث شود كه وى بعدها در كاست بالاترى متولد شود. براى فهم درست نظام طبقاتى پى بردن به اين ارتباط بسيار ضرورى است , p. 45)Hinduism for Our Times(.
البته چالشى كه در اين جا مطرح مى شود اين است كه چگونه عمل سابق فرد، كه غالباً هم از آن بى اطلاع است، باعث تعيين موقعيت او در اجتماع مى شود؟ از اين رو كسانى كه نظام كاست را رد كرده اند، بر آنند كه نمى توان پذيرفت كه تعيين موقعيت كنونى ما براساس كرمه اى باشد كه در گذشته به وقوع پيوسته است. موقعيت و وضعيت فعلى و كنونى ما بايد با كرمه فعلى ما تعيين شود نه با كرمه گذشته. در واقع، بايد بحث كرد كه آيا كاست بايد از طريق تولد معين شود يا از راه ارزش افراد؟ حتى قانونگذار مهمى نظير مانو (Manu) مسلم دانسته است كه اگر يك برهمن اعمال و وظايف خود را به درستى انجام ندهد ممكن است تبديل به يك شودره شود (II. 861). همچنين يادهيستيرا (yadhisthira) در مهابهاراته مى گويد: «شودره اى كه همواره به كنترل خود، حقيقت و نيكى مشغول است، من او را برهمن محسوب مى كنم.» , p.Hinduism for Our Times (42-43) (III. 51-41, 612) از سوى ديگر، اين تعليل اخلاقى و استدلال روحانى جهت توجيه صحت نظام كاست، پيامد ديگرى هم دارد و آن اين كه هرگونه تلاش انسانى براى ايجاد مساوات و برابرى در جامعه و تعديل ناموزونى هاى آن، و به تعبير ديگر براى ايجاد عدالت اجتماعى، از نظر معتقدان به نظام كاست، برخلاف نظام كاستى و بر ضد تربيت اخلاقى خواهد بود و تنها قانون كرمه است كه با پاداش و كيفر دقيق و صحيحى كه دارد هر عمل خير يا شرى را تعديل مى كند و اگر انسان درباره آن ترديدى داشته و مخالفتى نشان دهد، بدون شك مرتكب قبيح ترين نوع كفر و الحاد شده است (ناس، تاريخ جامع اديان، ص158-157). شايد همين دغدغه باعث شده است كه برخى از محققان معاصر بگويند: «هرچند به طور كلاسيك و مرسوم كرمه سابق علت و سرچشمه نوع كاست فرد تلقى مى شود، پيشنهاد من اين است كه در زندگى مدرن معاصر به كرمه كنونى تغيير موضع دهيم و به اعتقاد من بهگوگيتا نيز همين ديدگاه را تأييد مى كند». , p. 47-48)Hinduism for Our Times(
6. تبيين كاست بر اساس انديشه آلايش و پالايش
برخى از محققان (ويتمن، آيين هندو، ص8-57) نظام كاست را بر اساس ريشه لغوى اين واژه كه پيش تر به آن اشاره شد، توضيح داده اند: مى توان كاست را بر اساس انديشه دينى «آلايش و پالايش» كه يكى از اساسى ترين دغدغه هاى آيين هندوست تبيين كرد. در آيين هندو، هيچ كس گريزى از «آلايش» ندارد; زيرا طبيعت بدن انسان توليدكننده و منبع آلودگى است; مثلا همه بيرون ريزهاى انسان اعم از آب دهان، پيشاب، عرق، مدفوع، آب پشت، خون حيض و نفاس، آلوده كننده اند. زن به هنگام عادت ماهيانه و نيز ايام پس از تولد نوزاد ناپاك است و در مورد او، محدوديت هايى اعمال مى شود تا ديگران را به ويژه از طريق غذا آلوده نكند. در اين ميان، نيرومندترين منبع آلودگى مرگ است. همه لمس كنندگان جنازه و نيز اهالى خانه متوفا به شدت آلوده مى شوند و از اين رو لازم است كه در دوره هاى زمانى از امورى چند پرهيز كنند. براى غلبه بر آلودگى، راه هاى مختلف و زيادى وجود دارد، اما روشى كه عموميت بيشترى دارد به كار بردن آب جارى است. غسل صبحگاهى هندوى متدين فقط يك شستوشو تلقى نمى شود، بلكه در واقع تطهيرى آيينى است براى دست يافتن به حالتى كه براى بار يافتن به محضر خدا لازم است. هر كاست با اِعمال محدوديت هايى در خصوص تماس با ديگر طبقه هايى كه آنها را آلوده و در نتيجه ناخالص مى داند، از خلوص گروهى خود حفاظت مى كند. از اين رو، دادن نسبت «خلوص» يا «ناخالصى» به كاست ها تا حدى به موقعيت قضاوت كنندگان بستگى دارد. طبقه برهمنان كه هميشه سرسلسله اين مراتب را تشكيل مى دهند، خالص ترينند و از همين رو، بيشتر از همه در معرض آلودگى اند. در بخش هاى پايين، طبقه افرادى قرار دارد كه مثلا با حيواناتِ مرده و پوست و جرم آنها سرو كار دارند يا كسانى كه كارشان سوزاندن اجساد است. كاست هايى كه در بينابين اين دو قرار دارند، از هر منطقه اى كه باشند، از نظر رتبه، خود را در ميان اين دو درجه بندى مى كنند. در اين سلسله مراتب مسئله «خوراك» از مهم ترين موضوعاتى است كه مشمول محدوديت است; زيرا به سهولت مى تواند حامل آلودگى باشد. از اين رو، در گفتگوهاى مربوط به غذا به روشنى، سلسله مراتب ميان كاست ها را تفهيم مى كنند و به همين جهت، از همان آغاز معلوم مى شود كه فلان كاست يا گروه، آب و خوراك خام يا آماده كاست ديگر را مى پذيرد يا نه. موضوع محدوديت تماس بدنى با طبقه هاى ديگر و از جمله طبقه «نجس ها» نيز در همين مقوله مى گنجد.
7. رويكردها نسبت به نظام كاست
در مورد نظام طبقاتى (كاست) هندوئيسم، دو گونه واكنش و رويكرد به چشم مى خورد: الف. برخى به شدت از اين نظام و تبعيض مَطوىّ در آن خشمگين اند; ب. برخى نيز به شدت مدافع آنند. برخى از محققان در اين باره نوشته اند كه گروه اول هرچند از اين امر خشمگين اند، اما اين توان را هم ندارند كه از نظر تاريخى به آن نگاه كنند و نمى خواهند نقشى را كه اين طبقه بندى در تاريخ جامعه هندى بازى كرده ببينند.گروه دوم هم نمى خواهند بدانند كه تقسيمات مربوط به كاست امورى است كه محتواى اجتماعى دارد و فاقد معناى بنيادى و دينىِ صرف است و بايد به اقتضاى زمان از بين رود (هندوئيسم، ص35).
از جمله انديشمندان معاصر كه به تمجيد از نظام طبقاتى پرداخته اند، مارتين لينگز (Martin Lings) مى باشد. وى همواره به دفاع از اين نظام طبقاتى به عنوان بخشى از سنت اصيل، كه مورد دفاع اوست، مى پردازد و با لحنى تحسين آميز مى گويد: «ما امروز، به يُمن وجود نظام طبقاتى، براى برهمن ها كه حافظان دينند، مذهب هندو را داريم كه هنوز زنده است و تا قرن حاضر پيروان مقدسى را پرورانده است» (لگنهاوسن، «چرا سنت گرا نيستم؟»).
برخى از نويسندگان، كاست را صرفاً در راستاى سازش با اقتضائات اجتماعى زمانه دانسته و در رد كسانى كه به دفاع از آن مى پردازند به كتب مقدس هندويى تمسك كرده اند: از نظر مهاربهارته نبايد هيچ كس را صرفاً به دليل آن كه در خانواده برهمن زاده شده، برهمن تلقى كرد و هيچ نيازى نيست كه كسى را به دليل آن كه از پدر و مادر شودره متولد شده، شودره تلقى كرد. (مهابهارته، ونه Vana پروه، 180). همين نظر در كتاب هاى مختلف ادبيات هندويى تكرار شده است. از اين رو، كسى كه مى گويد نظام كاست بخش اصلى هندوئيسم است، در واقع بخش اصلى ادبيات دينى هند را ناديده مى گيرد. بهترين حكم بر ضد كسانى كه تقسيمات كاست را امرى فراتر از سازش خاص اجتماعى زمان تلقى مى كنند در بهويشيه پورانه (Bhavishya Pana) آمده: «چون اعضاى هر چهار كاست فرزندان خدا هستند، همواره به يك كاست تعلق دارند. همه انسان ها يك پدر دارند و فرزندان يك پدر هم نمى توانند كاست هاى مختلف داشته باشند» (بهوشيه پورانه، براهمه پروه، 41/45 و هندوئيسم، صص39ـ40).
شايد، از همين روست كه برخى از انديشمندان اخيراً تأكيد مردم شناسان و مورخان دين را بر «نظام كاست» به عنوان معرف جامعه هندى (و نيز غالباً دين و فرهنگ هندى) زير سؤال برده اند و مدعى شده اند كه تصور هند به عنوان كشورى كه تحت حاكميت كاست و نظام سلسله مراتب است، كاريكاتورى است كه برآمده از شرق شناسى غربى است. برخى ديگر از انديشمندان گفته اند كه نظام كاست آن گونه كه ما امروزه مى شناسيم، ممكن است جزء ابداعات زمان هاى نسبتاً متأخر باشد; يعنى يا پيامد سقوط پادشاهان هندويى در ايام ميانه يا نتيجه تحميل هاى بوروكراتيك گردانندگان استعمارى بريتانيايى. از منظرى ديگر، برخى از دانشمندان خواسته اند كاربرد واژه «كاست» را توسعه بخشند تا به توصيف تشكيلات اجتماعى خارج از هند و ميان فرهنگى بپرازند (, p. 165The HarperCollins dictionary of religion).
از سوى ديگر شاهد آن هستيم كه در دوره هاى اخير جنبش هاى اصلاحى متعددى براى حذف تدريجى نظام كاست صورت گرفته است; نظير جنبش اصلاحى قرن 19 و فعاليت هاى گاندى كه طبقه «نجس ها» را «هريجن يا خلق خدا» ناميد. همچنين شالوده اين نظام طبقاتى در شهرهاى بزرگ، كه مراكز دانشگاهى و فرهنگى و تأسيسات وسيع تمدن نوين گسترش يافته است، به هم ريخته و چندان مورد اعتنا نيست (جلالى نائينى، هند در يك نگاه، ص96).
با اين حال، برخى از محققان بر دفاع از نظام كاست، تأكيد زيادى مى كنند. از نظر ايشان، نظام كاست «روح تأليف جامعى را، كه ويژگى فكر هندوست، با ايمان آن به مشاركت نژادها و همكارى و تعاون فرهنگ ها نشان مى دهد. به اعتقاد آنها، ابعاد ظلم آميز موجود در اين نظام و نتايج ناگوار در آن، انگيزه هاى اساسى و عمده اين نظام نيست. تأكيد نظام كاست بر اين امر است كه قانون زندگى اجتماعى نبايد سرد و مبتنى بر رقابت بى رحمانه اعضاى جامعه باشد، بلكه بايد بر پايه هماهنگى و تشريك مساعى استوار شود. كاست ها مجاز به رقابت با يكديگر نيستند. هر كس داراى طبيعت ويژه خود است كه با وظيفه و نقش خاص او مناسب است و افراد به تغيير درمه (وظيفه خاص) خود تشويق نمى شوند. اساساً تغيير ناگهانى وظيفه و نقش اجتماعى ممكن است فرديت انسان را نابود كند. اين محققان تأكيد كرده اند كه از نظر نويسنده بهاگودگيتا تقيسيم بندى افراد در كاست هاى گوناگون متناسب با شخصيت و قابليت آنهاست. (iii.21:Xvii. 13,41,45-6)درواقع، از آن جا كه نمى توان توانايى هاى افراد را مشخص كرد، براى تعيين كار و وظيفه افراد از وراثت استفاده مى شود; البته هرچند كه تعيين نوع وظيفه افراد موروثى است، استثنائاتى هم وجود دارد. از سوى ديگر، انجام درست وظيفه اجتماعى ويژه، هدفى روحانى است كه هر گروه شغلى براى خود دارد. براى مثال، كارگر كمال وجودى خود را در كار و از راه حرفه خاص خود مى بيند. بر طبق فرازهايى از بهاگودگيتا اگر فرد وظيفه خود را با روحيه واقعى عدم وابستگى انجام دهد كمال خود را به دست خواهد آورد. نمى توان در جامعه به همسانى و يكسان سازى همه افراد پرداخت. همواره انسان هايى هستند كه توانايى رهبرى جامعه را دارند و از سوى ديگر افرادى وجود دارند كه فرمانبردارى مى كنند. درست نيست گفته شود كه همه انسان ها از هر جهت مساوى و يكسان متولد مى شوند و هر كس به يكسان شايستگى حكومت بر كشور و يا زراعت در زمين را داراست. دموكراسى هاى نوين تمايل دارند كه از همه افراد موجودات انسانى صرف بسازند، اما بايد دانست كه چنين انسان هايى در هيچ جاى جهان وجود ندارند (كريشنان، شيوه زندگى هندو، ص101ـ103). روشن است كه چنين توجيهى، آيين هندو را در برابر مطالبات مبتنى بر دموكراسى و در نتيجه مورد نفرت جوامع امروزى قرار خواهد داد. از اين رو، اين دسته از نويسندگان نوعى دموكراسى را در اين نظام تبيين مى كنند: «در حالى كه نظام كاست مانند دموكراسى در طلب ثروت يا خوشبختى نيست، اما تا آن جا كه به ارزش هاى معنوى مربوط است گونه اى دموكراسى است; زيرا تصديق مى كند كه هر روحى در خود چيز متعالى دارد و قابل درجه بندى نيست و بدون توجه به تمايزات مرتبه و مقام، همه انسان ها را در يك سطح مشترك قرار مى دهد و تأكيد مى كند كه هرفردى بايد فرصت يابد كه امكانات بالقوه منحصر به فرد خود را آشكار كند. از نظر اقتصادى ما نوعى شركت تعاونى يا انجمنى مشترك هستيم كه مطابق با توانايى و استعدادمان به آن كمك مى كنيم و مطابق نيازهايمان از آن برداشت مى كنيم» (همان، ص105).
8. تفسير جديد كاست
كاست، هر ريشه اى كه داشته باشد، به نظر ناعادلانه مى رسد; از اين رو، برخى از محققان , p. 46)Hinduism for Our Times( كوشيده اند تا با ارائه پيشنهادهايى، تفسيرهاى جديدى از كاست ارائه كنند. پيشنهاد آنها اين است كه در زمان ما، كه عصر نوين است، هر چهار ورنه شامل همه افراد شود; به تعبير ديگر هركس همه كاست ها را داشته باشد. به جاى آن كه هر كس تنها در درون يك ورنه باشد، همه افراد در همه طبقات چهاگانه گنجانده شوند. اين تفسير يك تلفيق چهار بخشى را به صورت زير براى هر هندو وضع مى كند:
1. هر هندو به عنوان يك برهمن بايد كمترين آشنايى را با متون مقدس و آيين هاى هندويى داشته باشد;
2. هر هندو به عنوان يك كشاتريا بايد به طور اجبارى آموزش نظامى را ببيند و نيز با شركت در فرايندهاى سياسى قدرت سياسى را تجربه كند;
3. هر هندو به عنوان يك وايشيا بايد كارى ياد بگيرد، يعنى تدارك شغلى لازم را تحمل كرده و به دنبال يك شغل باشد;
4. هر هندو به عنوان يك شودره بايد نوعى زحمت يا خدمت را در جامعه انجام دهد.
اين محققان، رابطه كرمه را با كاست نيز كرمه كنونى دانسته اند و بر اين اساس درباره چهار مرحله زندگى نيز پيشنهاد جديدى ارائه مى كند و آن اين كه ساعات روز را براى هر يك از چهار مرحله تقسيم كنيم. بدين ترتيب، شخص هندو به هنگام صبح در مرحله برهمنى قرار مى گيرد; يعنى وقت را در مطالعه متون مقدس و دعا و نيايش صبحگاهى صرف مى كند. پيش از ظهر و به هنگام ظهر را به كار خانه دارى و كسب درآمد براى اداره خانه اختصاص مى دهد. عصر خود را صرف تأمل و تفكر با همسر خود مى كند و سرانجام پيش از خواب به تأمل درباره والاترين حقيقت پرداخته، خود را كاملا از اشتغالات زندگى روزمره عارى مى كند , p. 49) Hinduism for Our Times(Sharma,. چنان كه پيداست، اين تفسير، در واقع، از ميان بردن نظام كاست است نه تفسير آن. حتى اين ديدگاه را نمى توان اصلاح نظام كاست دانست.
كتابنامه
Eliade, Mircea, ed., The Encyclopedia of Religion.
Herman, A. L., A Breif Introduction to Hinduism: Religion, Philosophy and Ways of Liberation. San Francisco, Oxford: Westview Press, 1991.
Jogendra, Nath Bhattacharya, Hindu Castes and Sects. Munshiram Manoharlal Publishers Pvt. Ltd. 1995.
Klostermaier, Klaus K, A Survey of Hinduism. Albany: State University of New York Press, 1989.
Schumacher, S. & Woerner, G. The Rider Encyclopedia of Eastern Philosophy and Religion: Buddhism. Taoism. Zen. Hinduism. London: Rider, 1999.
Sharma, Arvind, Hinduism for Our Times. Dlhi: Oxford University Press, Calcutta Chennai Mumbai, 1997.
Smart, N., Shattuch, C., eds., Hinduism: Religions of 1999. Great Britian: Routledge.
Smith, J. Z., ed., The HarperCollins Dictionary of Religion. HarperCollins, 1995.
Stutley, M. J., A Dictionary of Hinduism: its Mythology, Folklore and Development 1500 B.C.-A.D. 1500. London: Routledge & Kegan Paul, Melbourne and Heneley, 1977.
اديان جهان باستان، تأليف و اقتباس يوسف اباذرى، مراد فرهادپور و وهاب ولى. تهران: مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگى، 1372.
بوش، ريچارد و ديگران، جهان مذهبى، اديان در جوامع امروز، ترجمه عبدالرحيم گواهى. تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1374.
توفيقى، حسين، آشنايى با اديان بزرگ. تهران: انتشارات سمت، 1381.
توكاريف، سيرغى أ.، الاديان فى تاريخ شعوب العالم، ترجمه احمد م. فاضل. دمشق: مكتبه الاهالى، 1998.
جلالى نائينى، محمدرضا، هند در يك نگاه. تهران: انتشارات شيرازه، 1375.
سن، ك. م، هندوئيسم، ترجمه ع. پاشايى. تهران: انتشارات فكر روز، 1375.
كريشنان، سروپالى رادا، شيوه زندگى هندو. ترجمه رضا حسينى آهى دشتى. تهران: انتشارات ماكان، 1379.
لگنهاوسن، محمد، «چرا سنت گرا نيستم»، ترجمه منصور نصيرى، در خرد جاويدان: مجموعه مقالات همايش نقد تجدد از ديدگاه سنت گرايان معاصر. تهران: دانشگاه تهران، 1382.
ناس، جان بى، تاريخ جامع اديان. ترجمه على اصغر حكمت. تهران: شركت انتشارات علمى و فرهنگى، 1375.
ويتمن، سيمين، آيين هندو، ترجمه على موحديان عطار. قم: مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب، 1382.
[1]. L. Renou
[2]. A Dictionary of Hinduism :its Mythology, Folklore and Development 1500 B.C.-A.D. 1500.
[3]. نويسندگان كتاب جهان مذهبى متذكر شده اند كه پاره اى از محققان و صاحب نظران امريكايى واژه كاست را براى اشاره به تعداد زيادى جاتى به كار مى برند نه چهار ورنه; ولى خود آنها آن را به عنوان زير طبقه براى كاست به كار برده اند.
[4]. هندوها تأكيد زيادى بر طبقه بندى و سازماندهى هر چيز در قالب الگوهاى خاصى دارند. عدد چهار نه تنها در طبقه بندى ودا به چهار بخش و چهار كتاب و تقسيم انسان ها به چهار بخش اصلى بلكه در تعيين ساختار زندگى خود افراد نيز به كار رفته است.
نويسنده:منصور نصيرى
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید