امامان در بعضي از دوره ها مستور و در بعضي ديگر آشكار هستند . به اعتقاد اسماعيليان ، در دوره ستر ( ياغيبت امام ) دعات موظف اند كه ابلاغ امر كنند . در اين دوره ، فقط باب و نخبگان قادر به رويت امام هستند .
فرقه " اسماعيليه " از فرق منشعب مذهب شيعه است . ظهور اين فرقه ، نتيجه اختلاف در امامت اسماعيل با برادرش حضرت موسي بن جعفرالكاظم ( عليهما السّلام ) بوده است . اينان معتقد بودند كه بعد از امام جعفر صادق ( عليه السّلام ) چون پسرش اسماعيل پيش از پدر در گذشته امامت محمد بن اسماعيل منتقل شده كه سابع تام بوده و دور هفت به او خاتمه يافته است .
در اعتقاد آنان ، تاريخ بشر به چند دور تقسيم مي گردد و هر دور با پيامبري " ناطق " و امامي " اساس " آغاز مي شود . ناطقان ، همان پيامبران اولوالعزم اند كه تعداد آنان هفت نفر است و پس از هر ناطقي ، هفت امام روي كار مي آيند . دوره هر پيامبري هزار سال است و چون دور او به سر رسد ، پيامبر ديگري با شريعتي نو ظهور مي كند . اين پيامير شريعت پيشين را نسخ مي نمايد . امام ( يا اساس يا وصي ) عالم به علم تاويل شريعت است . اسماعيليان موضوع تاويل و هزاره ها را از مانويان و زردشتيان اخذ كرده بودند . همچنين ، آنان معتقد بودند اندكي از افراد بشر مي توانند از طريق تاويل امامان ، به حقايق باطني دين دست يابند كه اين افراد ، همان اهل هدايت يا اعضاي فرقه هاديه اسماعيليه هستند .
از ديدگاه اسماعيليان ، افراد بشر به دو گروه تقسيم مي شوند :
? ) ويژگان يا نخبگاني كه با طي مراحل مختلف به باطن شريعت دست مي يابند
? ) و ديگر ، عالم يا اكثريت غير اسماعيلي كه فقط قادر به درك مفاهيم ظاهري مذهب هستند . همچنين ، سازمان مذهبي اسماعيليان بر مراتب و درجات منظمي استوار بود كه از پايين به بالا ، عبارت بودند از :
? مستجيب ( تازه وارد به گروه ) ،
? ماذون ،
? داعي ،
? حجت ،
? باب و امام .
امامان در بعضي از دوره ها مستور و در بعضي ديگر آشكار هستند . به اعتقاد اسماعيليان ، در دوره ستر ( ياغيبت امام ) دعات موظف اند كه ابلاغ امر كنند . در اين دوره ، فقط باب و نخبگان قادر به رويت امام هستند . آنان دوره ستر را از دوره محمد اسماعيل تا قيام عبيدالله المهدي در قيروان مي دانند . معروفترين داعيان اسماعيلي در اين دوره ، ابو عبدالله حسن بن احمد زكرويه ( معروف به ابوعبدالله شيعي ) و ميمون قداح بودند كه خود اصل ايراني داشتند .
در سال ??? ه . ق . ابوعبدالله الشيعي بذر دعوت اسماعيلي را در ميان قبايل كتامه ( در شمال آفريقا ) پراكند . وي عبيد الله المهدي را كه در سجلماسه محبوس بود ، آزاد كرد و بر تخت دعوت اسماعيليان نشاند . عبيدالله پس از استقرار در قيروان ، مدعي خلافت و امامت اسلام شد . نام دعوت اسماعيليان به دليل انتساب به حضرت فاطمه ( سلام الله عليها ) ، دخت گرامي پيامبر اسلام ( صلي الله عليه و آله و سلم ) ، " فاطمي " خوانده شد . اين دعوت ، به سرعت در سراسر شمال آفريقا ، يمن ، بحرين ، شام ، فلسطين ، و ايران انتشار يافت .
در اندك مدتي خلافت شيعي اسماعيلي توانست با خلافت عباسيان بغداد همپايي كند . حتي درياي مديترانه را براي اروپاييان ناامن سازد و بنادر فرانسه را غارت كند .
همچنين ، بند ، " جنوا " را هم به تصرف خود درآورد . جوهر سيسيلي در دوران المعزلدين الله ( ??? - ??? ه . ق .) مصر را از تصرف اخشيريان در آورد و " جامع الازهر " را كه نامش از نام حضرت زهراي ازهر - عليها السلام - گرفته شده است ، تاسيس كرد .
در دوران عزيز پنجمين خليفه ( ??? - ??? ه . ق . ) دولت فاطمي به اوج قدرت رسيد و از اقيانوس اطلس تا درياي سرخ ، يمن ، مكه و دمشق گسترش يافت . حتي ، يكبار در موصل نام خليفه فاطمي در خطبه ذكر شدو قدرت بغداد در مقابل آن تحقير گرديد .
داعيان اسماعيلي كه از آغاز دعوت در ايران بودند ، در ديلمان و الموت و قهستان و دامغان و سيستان ( كه هنوز سنتهاي باستاني و سنن و شعاير شيعي مذهبان يا سابقه دارالهجره هاي خوارج را در اذهان داشت ) مورد پذيرش قرار گرفتند . معروفترين آنان، ابوحاتم رازي ( متوفي به سال ??? ه . ق . ) در منطقه ديلم و عبدالملك كوكبي در گردكوه دامغان و اسحاق ( ابو يعقوب سگزي ) در ري و حسين بن مرورودي در خراسان بودند .
ابوحاتم رازي گروهي از ديلميان را از جمله اسفار شيرويه ، مردآويچ زياري ، يوسف ابي الساج ( عامل ري ) را به كيش خود آورد . محمد نخشبي كار مرورودي را در خراسان دنبال كرد و بسياري از رجال دولت ساماني دعوت او را پذيرفتند . ولي در نتيجه دخالت سران نظامي، و لشكريان ترك تبار ساماني ، بسياري از اسماعيليان و از جمله محمد نخشبي به قتل رسيدند و همچنين ، ابو يعقوب سگزي هم به دست خلف ابن احمد صفاري ( متوفي به سال ??? ه . ق . ) كسته شد .
پس از سامانيان ، قتل و تعقيب اسماعيليان به دست سلطان محمود غزنوي ادامه يافت و بسياري از اسماعيليان طالقان خراسان كه از ابو علي سيمجوري در مقابل محمود حمايت مي كردند ، به قتل رسيدند و اسماعيليان مولتان هند هم تبعيد شدند . ولي ، نه نتها اين كشتارها و تعقيبها به فعاليت داعيان پرشور اسماعيلي خاتمه نداد ، بلكه دعوت آنان در سراسر قرون چهارم و پنجم هجري ادامه يافت .
شاخصترين چهره مبلغان اسماعيلي در قرن پنجم ، ناصر خسرو قبادياني بود . فعاليت او از آغاز عهد سلجوقي شروع شد تبليغات ناصر خسرو در مازندران و خراسان باعث گرديد كه فرقه خاصي از اسماعيليان ، به نام " ناصريه " در اين نواحي پديد آيد .
در ناحيه جبال نيز ( در همين اوان ) دعات ديگر فاطمي سرگرم نشر دعوت بودند . نام آورترين آنان ، عبدالملك عطاش و پسرش ( احمد ) بودند . احمد قبل از دستگيري و كرگ دلخراش خود ، به حسن بن علي بن محمد صباح ( كه به وسيله امير ضراب و بونجم سراج به كيش اسماعيلي در آمده بود ) توصيه كرد كه به مصر برود . حسن در سال ??? ه . ق . به مصر رفت ، ولي با وجود تلاش فراوان نتوانست با المستنصربالله ( هشتمين خليفه فاطمي ) ملاقات كند . وي پس از يك سال و نيم توقف در مصر ، در سال ??? ه . ق . به ايران بازگشت .
حسن مدت ده سال نواحي شمال و مركز و شرق و غرب ايران را براي بدست آوردن پايگاهي مناسب زير پا گذاشت . سرانجام ، در سال ??? ه . ق . با كمك قاضي حسين قايني ( حاكم سابق ترشيز ) و اسماعيليان ديلم ، مكان مناسب را به دست آورد . وي قلعه الموت را تصرف كرد . اين قلعه در سال ??? ه . ق . به وسيله يكي از ملوك جستاني ديلم ساخته شده بود . حسن بعد از تعمير قلعه ، آن را پايگاه دعوت جديد خود قرارداد ??? ه . ق . قاضي حسين قايني را به دعوت قهستان و خراسان فرستاد . وي با كمك اسماعيليان قهستان قلعه باستاني " دره " را ، در ??? كيلومتري جنوب شرقي بيرجند و در مجاورت سيستان تصرف نمود .
تصرف " الموت " در ديلم " دره " در قهستان ، دولت سلجوقي را متوجه خطر دعوت اسماعيليان نمود و آنان را به واكنش شديدي وادار كرد . امير يورونتاش در الموت و قزل ساروغ با متحد سيستاني خود ( بهاء الدوله ) به حملاتي عليه اسماعيليان دست يازيدند . اما ، مقاومت محصوران و مرگ ملكشاه عمليات را ناتمام گذاشت و همزمان با آن ، ابو طاهر اراني ديلمي نيز به زندگي وزير سالخورده خراسان ( خواجه نظامي الملك ) خاتمه داد .
گويا تقدير بر اين بود كه دستار وزارت و تاج شاهي همزاد يكديگر باشند اين عمل شهرتي عالمگير براي كارد زنان صباحي فراهم آورد . اسماعيليان با استفاده از فترت مرگ سلطان و وزير ، به تصرف دژهاي ديگري دست زدند و در سال ??? ه . ق . ميان دو فرزند او ، يعني المصطفي لدين الله مشهور به نزار و المستعلي بالله احمد ، كه هر دو مدعي جانشيني پدر بودند ، اختلاف افتاد . در نتيجه اسماعيليان به دو گروه " نزاري " و " مستعلوي " تقسيم شدند . اسماعيليان ايران و شام به صورت رسمي طرفدار " نزار " شدند . و اسماعيليان مصر و بلاد مغرب ، به امامت " مستعلي " معتقد شدند . استقلال جنبش اسماعيليان ايران و جدايي آن از مصر ، به دعوت نزاريان روح و شور جديدي بخشيد .
نزاريان در سال ??? ه . ق . قلعه " لمسر " را در الموت تصرف و آن را تعمير و نوسازي نمودند . فساد داخلي دولت سلجوقي و نظام اقطاعي آن ، نيروي اسماعيليان را در الموت و قهستان به مثابه نيرويي نجات بخش ساخته بود تا آنجا كه منور سيمجوري ( از بازماندگان خاندان كهن سيمجور ) قلعه طبس مسينان را به علت دراز دستي حاكم سلجوقي ، به اسماعيليان وگذار نمود و همانند او عميد مسعود زورآبادي ( رئيس منطقه تر شيز ) از ستم تركان به اسماعيليان پناه برد . بعدها ، تلاش فرزندان علاءالدين مسعود زورآبادي براي احياي خطبه نه نام عباسيان ، نتيجه نبخشيد و خطيب ترشيز به وسيله اسماعيليان و هواخواهان خشمگين ايشان پاره پاره شد .
منطقه قهستان از " دره " در جنوب ، تا ترشيز در شمال ، و از طبس مسينان در شرق ، تا طبس گيلكي در غرب ، به تصرف اسماعيليان درآمد . اسماعيليان طبس گيلكي در پشت سر اميري از يك خانواده قديمي با سنتهاي كهن مذهبي اسماعيلي قرار گرفتند و در جدال فرزندان ملكشاه ( بر كيارق و سنجر ) به نفع بركيارق وارد كارزار شدند ، كه چندان هم موفق نبود . با محكم شدن جاي پاي اسماعيليان در الموت و قهستان ، آنان آماده پيشروي در نقاط ديگر و گسترش متصرفات خود شدند . در سال ??? ه . ق . قلعه " گردكوه " يا " گنبدان دژ " در ?? كيلومتري ارتفاعات شمالي دامغان ، به وسيله رئيس مظفر مستوفي اصفهاني ( حامي قديمي اسماعيليان ) فتح شد .
در همين سال ، قلعه شاه در اصفهان به وسيله احمد بن عبدالملك عطاش تصرف شد .
ا
سماعيليان قومس با تصرف قلاع " استوناوند " و " اردهن " و " لاجوردي " ، در مسير راه ري به خراسان ، اين راه را به دست خود گرفتند و از كاروانيان باج و خراج طلب كردند .
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید