فالون دافا يا فالون گونگ روشي است که ادعاي تزکية ذهن و بدن را دارد . فالون دافا به معناي « تمرين چرخ قانون » است. اين روش در سال 1992 ميلادي به وسيله شخصي به نام لي هُنگجي در چين مطرح شد. فالون دافا بر پاية سه اصل بنيادين به نام حقيقت ، نيک خواهي و بردباري بنا نهاده شده است و براي تزکية ذهن و بدن پنج نوع تمرين دارد. او مي گويد : انسان در بدو خلقت ، داراي آن سه اصل بنيادين است و فطرتي حقيقت جو ، نيک خواه و بردبار دارد ، اما بعد در اثر تعاملات اجتماعي و تغذيه و تربيت هاي خاصي ، فطرت انسان آلوده مي شود .
راه بازگشت به فطرت اوليه و سرشت نخستين ، انجام تمرين هاي فالون دافا است .لي هنجگي در زمان کودکي تحت تعاليم بوداييان و تائوئيست ها قرار گرفت. هدف نهايي او از تزکيه ، از بين بردن رنج وسختي است . تعاليم اين آيين تاکنون به بيش از 30 زبان زندة دنيا از جمله زبان فارسي ترجمه شده و در اختيار مردم قرار گرفته است .اين گروه داراي سايتي فعال به زبان فارسي است که افزون بر آن که کتابهاي اصلي اين مکتب يعني کتاب « فالون گونگ » و«جوآن فالون » رادر اختيار کاربران قرار داده است .
همة فعاليت هاي اين آئين وهمة آموزش هاي آن به صورت رايگان است و براي جذب افراد نيز هيچ محدوديتي قائل نيستند ؛ نه محدوديت سني ،نه محدوديت جغرافيايي و نه محدوديت مذهبي .
کتاب اصلي لي هنگجي کتاب « نکات اصلي براي پيشرفت بشر » مي باشد که در حقيقت کامل کننده يا شرحي بر کتاب « جو آن فالون» است.
ارزيابي
خصوصياتي که بايد ستود
ويژگيهاي مثبت قابل توجهي در فالون دافا به چشم ميخورد كه ستودني است. تاكيد بر فضايل اخلاقي راستي، مهرباني و بردباري در روزگاري كه اخلاق و انسانيت رنگ باخته بسيار ارزشمند است. و بدون شك مردم نيازمند به مرام ها و مربياني هستند كه اين فضايل را آموزش دهد و موعظه كند تا در روح و رفتار مردمان آثار زيباي اخلاق نمودار گردد.
همچنين نفي رياضت هاي سخت و دشواري كه عرفان را به عده خاصي از افراد بشر اختصاص مي دهد درست و به جاست. در حقيقت معنويت بايد طوري ارائه شود كه همه مردم در هر جا بتوانند به آن بپردازند و در متن زندگي عادي و روزمره و در همه حال معنوي باشند. تاكيد اسلام بر نفي رهبانيت و اصرار بر حضور در جمع مردم و هم دلي و دستگيري از آنها مويدي براي اين ويژگي مثبت در آموزشهاي فالون دافاست.
بنابراين از جهت تزكيه ذهني يا اخلاقي كه تزكيه شين شينگ ناميده شده، روش فالون دافا آموزشهاي ارزشمند و لازمي را براي انسان امروزي ارائه مي دهد. از جهت تزكيه جسماني هم تا آنجا كه به حركات بدني ورزش و نرمش مربوط ميشود بسيار مفيد و براي انسان امروز كه با محدوديت هاي تمدن تكنولوژيك فرصت كمتري براي حركت دارد، جذاب و لازم است. و براستي در ارتقاء سلامت و كاهش بيماري و ضعف جسماني موثر و مفيد است.
اشکالاتي که واردند
اما در ابعاد نظري ابهامات و اشكالاتي وجود دارد كه مواردي از آنها را بيان ميكنيم.
يكم: در تزكيه ذهن كه با سه فضيلت اخلاقي راستي، نيكخواهي و بردباري انجام ميشود، به نظر نمي رسد كه اينها مربوط به ذهن باشند. ذهن انسان ميتواند تصور كند مثلاً راستي يعني مطابقت يك ايده با واقعيت اما راستگويي و صداقت عمل است و به ساحت اراده و تصميم و عمل مربوط ميشود. بردباري نيز به معناي كنترل هيجانان گوناگون و نوعي خودداري است. كه به عمل و اراده مربوط ميشود، نيكخواهي هم تا آن جا كه تصور شود و خوبي و شايستگي آن مورد تصديق قرار گيرد به ذهن مربوط است اما در عمل، به عمل و اراده مربوط ميشود. تزكيه ذهن يعني چه؟ اينها اخلاق است و به عمل و رفتار و منش شخص برميگردد نه ذهن چه بسيار كساني كه در باره اين فضايل نيكو و زيبا به خوبي سخن بگويند و تصور واضح و روشني از آن در ذهن داشته باشند، نيز در تصديق خوبي و الزام آن ترديدي نداشته باشند ولي در عمل براساس آن فضايل و قواعد اخلاقي عمل نكنند.
دوم: ادعاي ايشان اين است: كسي كه صداقت و نيك خواهي و بردباري مي ورزد و تزكيه ذهن را انجام مي دهد، ماده سفيدي به نام تقوا توليد ميكند. و استاد اين ماده را به انرژي تزكيه (گونگ) تبديل ميكند. اين ماده سفيد چيست؟ آيا اين قانون فيزيك كه ميزان ماده و انرژي همواره در جهان ثابت است، مخدوش نميشود. ما وقتي نيكخواهي ميكنيم و از كار كسي با يك تلفن گره گشايي ميكنيم آيا ماده اي يا انرژي از بين رفته و به ماده سفيد تقوا تبديل شده است. در اين صورت اگر تلفن نزينم و بدويم تا حضوراً همان كار تلفني را انجام دهيم حتماً ماده سفيد بيشتري به دست خواهيم آورد. اين ماده سفيد براستي چيست؟ اگر با يك تلفن مشكل بزرگ ده نفر را حل كنيم بيشتر ماده سفيد تقوا توليد ميشود يا اينكه با دوندگي چند ساعت مشكل كوچكي از يك نفر بر طرف شود؟ اگر نيكخواهي ماده تقوا ايجاد ميكند مقدار آن تابع كيفيت نيكي است يا ميزان ماده و انرژي كه در عالم براي آن هزينه ميشود؟
سوم: لي هنگجي قوانين تحقيرآميزي را براي افزايش تقوا معرفي ميكنند، كه براستي شان انساني را در هم ميشكند. و انسان را به ستم پذيري و سكوت در برابر تعرضات و همانند بيماران رواني و عقب مانده عمل كردن تشويق ميكند. البته گذشت و بخشش به ويژه در جايي كه احتمال اصلاح طرف خطاكار باشد بسيار پسنديده است؛ اما او ميگويد: «در جهان ما قانوني وجود دارد: «بدون ازدست دادن، چيزي به دست نمي آيد. ]وقتي مردم [شخص عقب افتاده را ميبينند، او را تحقير ميكند، ]مثلاً ميگويند: «تو ابله بزرگ» ! وقتي دهانشان را باز ميكنند تا به او توهين كنند تكه اي از تقوا پرتاب ميشود. وقتي با كسي بد رفتاري كرده ايد، طرفي هستيد كه چيزي از او گرفته ايد و بنابراين مجبوريد چيزي از دست بدهيد. وقتي كسي جلو رفته و به او لگدي بزند، «تو ابله بزرگ» ! بسيار خوب، تكه اي ديگر از تقوا به آن طرف پرتاب خواهد شد. وقتي كسي به او ناسزا گفته يا او را با لگد مي زند، فقط لبخندي مي زند، «ادامه بده، تو داري در اين مدت به من تقوا مي دهي و من تكه اي از آن را به تو برنخواهم گرداند» اگر حقايق سطوح بالاتر را به كار ببريم، درباره اين بينديشيد، چه كسي زرنگ است؟ آيا او فرد زرنگي نيست؟ »
از اين سخنان برمي آيد كه براي اينكه تقوا يا ماده سفيد را بدست آوريد بايد رنج بكشيد پس اگر به شما اهانت شد يا ظلم شد مثل احمقها لبخند بزنيد و شادي كنيد زيرا بهترين چيز عالم را به شما داده است. اين توصيه ها با وجدان انسان سازگار نيست. ما ميخواهيم حرمت و احترامات حفظ شود در برابر تعرضات از خود دفاع ميكنيم البته اگر كسي از روي ناداني رفتار نادرستي انجام دهد بايد كريمانه از او گذشت چنانكه قرآن كريم در توصيف بندگان خدا ميفرمايد: «عباد الرحمان الذين يمشون علي الارض هوناً و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاماً» بندگان خدا با فروتني روي زمين راه مي روند و اگر جاهلان به آنان چيزي بگويند با روي خوش سلام ميكنند.
اما اين برخورد در جاي خود نيكوست. اگر كسي ظالم بود چه بايد كرد؟ اگر ما در برابر او سكوت كنيم باز هم ظلم ميكند، ظلم بزرگتر، دستش را به روي ديگران هم ميگشايد. در اين موارد قرآن كريم نهيب مي زند كه «و مالكم لاتقاتلون في سبيل الله و المستضعفين من الرجال و النساء و الولدان الذين يقولون ربنا اخرجنا من هذه القريه الظالم اهلها و إجعل لنا من لدنك ولياً و إجعل لنا من لدنك نصيراً (نساء/) 75
«لايحب الله الجهر بالسوء من القول الا من ظلم» (نساء/) 148
لي هنگجي اما ميگويد: «يك تمرين كننده بودن امري است فوق طبيعي، پس به عنوان فردي فوق طبيعي بايد با خودتان بر طبق اصول فوق طبيعي رفتار كنيد، به جاي اين كه خود را با اصول و منطق مردم عادي بسنجيد. وقتي رابطه كارمايي موضوعي را نمي دانيد، احتمال آن وجود دارد كه آن را به طور نادرستي اداره كنيد... بعضي اشخاص ميگويند: «اما من فقط ميخواهم مطمئن شوم كه عدالت رعايت شود.» خيلي خوب، پس همگي بايد در دانشكده پليس ثبت نام كنيم؟ ... وقتي مردم دعوا ميكنند و شايد يكي به ديگري لگد بزند يا يكي از آنها ضربه محكمي به ديگري بزند، ممكن است آن شخص به فرد ديگر چيزي بدهكار بوده و حالا آنها در حال تصفيه كردن بدهي هستند. بنابراين اگر پادرمياني كنيد، نميتوانند آن را تصفيه كنند و مجبورند آن را دوباره دفعه بعد انجام دهند.... اگر حتي در مورد چيزهايي مثل قتل يا آتش سوزي كاري انجام ندهيد، پس در مورد چه چيزي كاري انجام خواهيد داد؟ اما يك چيز هست، اين چيزها زياد ربطي به ما تزكيه كنندگان ندارند».
پادرمياني در حل اختلافات مردم، برقراري صلح و آشتي و ترويج مهرباني و نيكي برترين مهرورزي و نيكخواهي است. مبارزه و جهاد با ظلم هم رنج است و بردباري ميخواهد و تلاش براي برطرف كردن ستم و جور از مردم كه دست دعا برداشته و راه نجاتي ميجويند و از خودشان كاري برنمي آيد، برترين نيكوكاري و شفقت و مهربانيست. كه معنويت اسلامي برآن تاكيد دارد و فالون دافا به بي تفاوتي در برابر مردم و ستم پذيري درباره خود و ديگران دعوت ميكند و نام آن را تزكيه، حفظ تقوا و به دست آوردن گونگ ميگذارد.
چهارم تبديل ماده سفيد تقوا به گونگ فرايند مبهم و تعريف نشده اي است توضيحي درباره آن وجود ندارد غير از اينكه با فالون و عمل فاشن يعني بدن نامرئي لي هنگجي صورت ميگيرد. اين ادعاي غريب و عجيبي است كه شيء مدوري به نام فالون در زير شكم پيروان اين فرقه كار گذاشته ميشود و لي هنگجي عمل كار گذاري فالون را انجام مي دهد. اين عمل روي تمام كساني كه در سمينارهاي او شركت ميكنند و نيز كساني كه كتب او را ميخوانند و تمريناتش را ياد ميگيرند، انجام ميشود. البته معلوم نيست كه خواندن كتب و يا حضور در سمينارهاي او خصوصيتي دارد يا نه. آيا اگر مطالب او را بخوانيم ولي از روي يك ترجمه بد مثل اولين ترجمه فارسي كتاب «شوان فالون» كه بعضي با خواندن آن چيز زيادي متوجه نشوند، باز هم فالون كار گذاشته ميشود، يا تنها دانستن افكار و آشنايي با فالون دافا موجب كار گذاري فالون ميشود؟ در اين صورت خوانندگان اين مقاله نيز بايد احساس كنند كه فاشن لي هنگجي فالوني در زير شكمشان كار گذاشته است. عامل كارگذاري فالون شركت در سمينار و خواندن كتابهاي او باشد يا فهم تعاليمش، هر چه باشد، ظاهراً اگرچه هيچ اعتقادي به آن نداشته باشيم باز هم اگر تعاليم و تمرينهايش را ياد بگيريم، فالون زير شكم قرار ميگيرد!
پنجم غايات دست پايين و طبيعت گرايانه اين مكتب براستي عظمتهاي انساني و استعدادهاي والاي او را كه در عرفان اسلامي مطرح ميشود نديده ميگيرد. لي هنگجي نهايت دستاوردهاي مكتب معنوي خود را سلامتي و طول مدت جواني و دير پيري معرفي ميكند و در باره نتايج بلند مدتتر و بعد از اين زندگي ميگويد: «اگر شخصي تقواي بسيار زيادي داشته باشد، در زندگي بعدي اش صاحب منصبي والا مقام ميشود و يا اين كه ثروت زيادي جمع ميكند. تقوايش با اين چيزها مبادله ميشود».
بدون شك سلامتي و ثروت و منصب چيزهاي خوبي است كه ميتواند در راستاي خيرخواهي و خدمت و رحمت به انسانها بكار گرفته شود و دنيا را نيكي و عدالت بيارايد. اما پس از آن چه آيا فراتر از آن چيزي نيست كه انسان بتواند به آن برسد و جان خود را شكوفاتر سازد. در عرفان اسلامي سرچشمه هستي و آفريدگار جهان بينهايت حسن و رحمت و جمال و كمال است و انسان ميتواند تا اوج تجلي او و درك هستي و حضورش در ماوراء ماده به اوج در آيد و روح غير مادي خود را به اصل خود كه هستي بيكران هستي بخش است بپوندد تا ابد در جلوه بيپايان او حياتيبي پايان و سرشار از معنا و شور و تازگي داشته باشد. «إن المتقين في جناتٍ و نهرٍ في مقعد صدقٍ عند مليكٍ مقتدر» (قمر/55غ)
ششم يك تناقض بزرگ در گفته هاي ليهنگجي وجود دارد؛ از يك سو ميگويد: «مدرسه ما بدين صورت تزكيه ميكند، شما را قادر ميكند كه خودتان به طور واقعي گونگ را به دست آوريد. آن از زمان پيدايش زمين و آسمان اولين بار است». از سوي ديگر ميگويد: «فالون دافاي ما يكي از هشتاد و چهار هزار روش تزكيه در مدرسه بودا است. آن هرگز در اين دوره تاريخ تمدن انساني علني نشده است، اما يك بار در يك دوره ماقبل تاريخ در مقياس وسيعي انسانها را نجات داد. امروز در اين دوره نهايي آخرين ويراني، دوباره آن را به طور گسترده اي عمومي ميكنم». بنابراين اين روشي كه از پيدايش آسمان و زمين بيسابقه بوده و براي اولين بار ارائه ميشود، پيش از تاريخ تمدن فعلي بشر كه به حدود چهار هزار سال در شرق و كمتر از سه هزار سال در غرب مي رسد، يك بار انسانها را نجات داده است و لي هنگجي دوباره آن را عمومي ميكند!
هفتم ادعاهاي غير قابل اثبات ناپذير زيادي در گفته هاي ايشان وجود دارد. از جمله بدنهاي متعدد در عوالم ديگر، بدن انرژي، وجود فاشن يا بدني كه با تقوا و گونگ درست شده است، قرار دادن فالون در بدن ديگران، اينكه تعداد تمرينهاي بودا در اول 84000 مورد بوده است، اطلاعات جالب از ماقبل تاريخ و اينكه انسانها به جهت خطا از عوالم بالا سقوط كرده اند و با اينكه صلاحيت باقي بودن را نداشتند روشن بينان شرايط اين دنيا را به عنوان آخرين فرصت بازگشت به اصل خود براي آنها فراهم كرده اند و انسانهاي والا خالق اين جهان اند! بدون شك بازگشت به اصل و اينكه دنياي فعلي ما گذرگاهي است و براي شكوفايي بايد از آن استفاده كرد در اديان مختلف بيان شده و بخشي از آن را هر خردي در ميابد، اما داستان هايي را كه لي هنگجي تعريف ميكند را نه با عقل ميتوان فهميد، نه با تجربه ميتوان اثبات كرد و نه بر وحيي مطمئن اتكا دارد.
هشتم خودستايي هاي آزار دهنده او نيز بسيار است. او تمام استادان ديگر را فريبنده و تحت تسخير حيوانات دانسته و ميگويد: «در حال حاضر تنها كسي هستم كه به طور علني يك راه درست را آموزش مي دهد. كاري را انجام مي دهم كه قبلاً توسط هيچ كس انجام نشده است... آن چه را كه به شما آموزش مي دهم يك حقيقت عظيم درباره جهان است». «تا امروز هم تنها كسي هستم كه به طور واقعي چي گونگ در سطوح بالا را به طور عمومي منتقل ميكنم، فرد ديگري وجود ندارد». لي هنگجي داستاني را تعريف ميكند كه يك استاد گونگ را مار تبديل كرده است.
در باره كتابش ميگويد: «بعضي از افراد نمي توانند كيفيت روشن بيني خود را بهبود بخشند. آنها با بي اعتنايي چيزهايي را روي كتاب من مينويسند. تمرين كنندگان ما با چشم سوم باز، هريك ميتوانند ببينند كه اين كتاب پر از رنگهاي خيره كننده است و با نور طلايي مي درخشد و هر كلمه نقشي از فاشن من را در بردارد. اگر دروغ بگويم، همه را گول زده ام.... چگونه جرات ميكنيد همين طور روي آن علامت بگذاريد؟ » در جاي ديگر ميگويد: «هيچ كس قادر نيست مرا بفهمد يا اينكه بداند در فكر من چه ميگذرد».
او ادعا ميكند كه براي تبرك مجسمه بودا بايد از عكس او استفاده شود. «اگر يك مجسمه بودا را كه تبرك را نگذرانده است عبادت كنيد بسيار خطرناك خواهد بود. ... اگر يك معبد اين مشكل را داشته باشد حتي بيشتر خطرناك خواهد بود. وقتي يك راهب آن را عبادت ميكند، مسئوليت او را به عهده خواهد گرفت. آيا مرا عبادت نميكني؟ مشخص است كه در حال عبادت من هستي! خوب، آيا نميخواهي تزكيه كني؟ از تو مواظبت خواهم كرد. تزكيه تو را برنامه ريزي خواهم كرد... در باره مجسمه هاي بودا در خانه چه كار بايد كنيم؟ شايد تعدادي از اين افراد به فكر من افتاده اند. براي اين كه به شاگردانم كمك كنم كه تزكيه كنند، به شما خواهم گفت كه ميتوانيد اين كار را انجام دهيد: كتاب (زيرا عكس مرا دارد) يا عكس مرا برداريد و مجسمه بودا را در دستتان نگه داريد. حالت دست گل نيلوفر آبي بزرگ (حالتي از دست براي تبرك) را انجام دهيد، گويي در حال كمك خواستن از من هستيد، و از معلمتان براي تبرك در خواست كنيد. تبرك در عرض نيم دقيقه انجام خواهد شد».
اين ادعاها بسيار بزرگ و شگفت انگيز است و در هيچ يك از منجيهاي گذشته نظير بودا، مسيح (ع) و محمد صلي الله عليه و آله همانند آن را سراغ نداريم بلكه بر عكس آنچه از آنها شنيده ايم تواضع و اصرار براين بوده است كه «ما نيز بشري همانند شما هستيم كه فقط وحي الاهي را دريافت ميكنيم». و خداوند به پيامبر مي فرمايد: «تو فقط تذكر دهنده اي و هيچ سيطره اي بر مردم نداري»
نتيجه اينكه در غياب حقيقت دروغها و ادعاها سربرمي آورد و گرايش هاي معنوي مردم در لباس اخلاق و معنويت به بازي گرفته ميشود. وقتي عرفان حقيقي و شريعت راستين در ميان مردم نباشد، نياز مردم به معنويت و اعمالي كه انديشه و روح معنوي را در آنها تثبيت كند، از بين نمي رود و اين گرايش فطري به عبوديت و بندگي باقي است، پس به هر خسي دست دراز ميكنند تا گمشده خود را بيابند و كساني كه نيرنگي برتر و حيله اي كارگر دارند، هوس هاي خود را در قالبي مردم پسند عرضه كرده و مردمان را به سوي خود فراميخوانند.
تهيه کننده: محمود کريمي شروداني
منابع:
هفته نامه - پگاه حوزه - 1387 - شماره 250، بهمن - تاريخ شمسي نشر 00/11/1387سايت مدرسه علميه الزهرا(س) همدان
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید