مقدّمه
از آن جا كه اين مقاله متناسب با فضاى فكرى آيين هندو نوشته شده است، براى فهم بهتر مطالب، نخست به طور گذرا به معرفى گيتا، عوامل معقوليت، ويژگى و سبك نگارش گيتا و اهداف آن و همچنين توضيح مفاهيمى چون درمه مى پردازيم.
آيين هندو مشتمل بر آيين هاى محلى و سنت هايى اعتقادى و عبادى است، امّا نه به گونه اى كه چون دينى آسمانى، داراى پيامبرى مشخص و آيين عبادى واحدى باشد. به همين سبب نمى توان از اين آيين تعريفى دقيق و كامل به دست داد; تنها مى توان گفت: آيين هندو برآيندِ انديشه هاى گوناگونى است كه رهروان هندى را ارضا مى كند. لايه هاى درونى اين آيين همانند آيين هاى ديگر، بسيار متفاوت تر و پرمغزتر از ظاهر آن است; گرچه در طول ساليان، دستخوش آشفتگى ها و گرايش هايى چون گوشه گيرى و بت پرستى نيز شده است. در ميان آيين ها و مسلك هاى گوناگون جهان، آيين هندو مانند انبان بازرگان شرقىِ دوره گردى، انباشته از اشياى بسيار زيباى نفيس و عتيقه است.
همين ويژگى سبب شده است كه اين آيين، احساسات دينى و عواطف مذهبى را تا حدى دارا باشد. آنچه در اين آيين از اهميتى ويژه برخوردار است، سنه تنه درمه اين يك قانون جهانى است و همه ايجاد و ابقا و افناى جهان و جهانيان مطابق اين قانون است.
معرفى گيتا
گستردگى آيين و سنن عبادى هندوئيسم، موجب پديد آمدن متون فراوانى گشته است. از آن جمله مى توان گيتا است. گيتا در قالب هجده بخش و هفتصد شعر تنظيم گرديده است.
اين اثر كه تركيبى از آموزه هاى فلسفى سانكيه، است، تأثير فراوانى بر زندگى مذهبى هنديان نهاده است. گيتا نيرويى هدايت كننده و الهام بخش براى مردمان آن سرزمين بوده است، به گونه اى كه هيچ كتابى تا اين حد بر آنان تأثير ننهاده بود.
گيتا در زمره نوشته هاى سمرتى مى گويد:
اگر تأثيرى كه نوشته هاى مقدس در ذهن مردمان دارد، بتواند ميزان و معيار اهميت آن به شمار آيد، بايد اذعان و اعتراف كرد كه كتاب بهگوت گيتا (ترانه مقدس الهى) بيش از هر اثر ديگر در انديشه هندوان جايگزين شده و تأثير گذاشته است.
سبك نگارش اين اثر حماسى است و موضوع آن درباره نبردى است كه بين دو قوم پاندوها و كوروها حوالى شهر دهلى كنونى درگرفته بود.
محور اصلى گيتا را گفتوگوى كريشنه و اَرجونه نماد خداوند يا تجسم ويشنو است كه با دو طرف درگير پاندوان و كوروها به طور مساوى بستگى و خويشاوندى داشت و هردو او را به كمك فراخواندند. كريشنه با تمام افراد و نيروهايش حاضر شد و به دو طرف اختيار داد كه يكى از دو طرف را برگزيند، يعنى يا خود او را برگزينند كه در اين صورت از لشكر او محروم اند و يا لشكر و نيروهاى او را بر كريشنه ترجيح دهند كه در نتيجه از عنايت وى محروم اند. آرجونه گفت: من تو را مى خواهم و نيازى به افراد و نيروهايت ندارم. كوروها نيز لشكر كريشنه را انتخاب كردند. كوروها در اين جا نماد نگرش عاجل دانى و مادى اند و آرجونه كه از پاندوان است نماد نگرش معنوى و اخلاص محض به ويشنو است. انسانى كه به اين مقام مى رسد، از كمك و عنايت ويشنو برخوردار مى گردد.
كتاب تصويرى رمزى و تمثيلى از مسائل معنوى ارائه مى دهد و مطالب آن نمايشگرِ دغدغه هاى انسانى است كه در تكاپوى نجات و حقيقت است. به نظر مى رسد كه نويسنده جنگ را بهانه اى براى عرضه انديشه هاى خود قرار داده است، همان گونه كه شاعران و عارفان ايران زمين، افسانه سيمرغ و داستان ليلى و مجنون و قصه خسرو و شيرين و حكايت يوسف و زليخا را دستاويزى براى بيان افكار و انديشه هاى خود قرار داده اند. گيتا نگرشى ژرف از هستى و دنيا در عرفان هندى ارائه مى دهد كه عبارت از عشق و عمل خالصانه است. اين كتاب منبعى موثق و مرجعى اصيل براى شناخت آرا و افكار هندى به شمار مى آيد. دانشمندان اديان درباره اهداف گيتا سخنانى دارند كه در اين جا چكيده آن را ذكر مى كنيم:
زنر رادا كريشنان معتقد است كه گيتا اهداف متنوعى دارد. او سه هدف عمده را برمى شمرد: 1) دست يابى به وجود اعلا; 2) رسيدن انسان به مقامى كه همه عالم را در خدا ببيند; 3) رستگارى و نجات.
همان گونه كه ذكر شد، گيتا از ديرزمان نزد هندوان مقبوليتى خاص داشت. دلايل و عوامل اين مقبوليت را مى توان اين گونه بيان كرد:
الف) گيتا سخنى بس دلكش درباره حقيقت عالم دارد و شايد بتوان دليل بقاى اين متن و ديگر متون دينى ــ حتى غير آسمانى ــ را در اين دانست كه اين متون دائماً يادآور آن حقيقت نهايى اند و انسان را به سوى آن سوق مى دهند و چراغ راه هدايت آدمى در اين دنياى آشفته هستند.
ب) آرياييان نگرشى ساده و ابتدايى به موجودات و حقيقت داشتند و ذهنشان همواره درصدد ايجاد سنتز بود; مثلا در ودا آمده است: «حقيقت يكى است; ولى حكيمان آن را به تعابير گوناگون و تفاسير مختلف بيان كرده اند». اوپه نشيدها نيز نهايى ترين مطالب را درباره حقيقت گفته است; ولى واقعيت امر آن است كه گيتا تمام ديدگاه ها و نظرات مختلف را به صورت شكن ها و تجليات و اجزاى يك حقيقت در قالب يك امر بيان كرده است. در نگاه نخست اين متن مشحون از تناقض به نظر مى رسد; امّا اين صورت ظاهر امر است و در واقع چنين نيست.
ج) سبك گيتا براى عوام و خواص مفيد است، به خلاف ودا كه از اين ويژگى برخوردار نيست. اوپه نشيدها نيز بيشتر براى حكيمان متأله قابل فهم است; زيرا مباحثى از قبيل برهمن و فلسفه وحدت وجود براى عموم جاذبه اى ندارد. از سوى ديگر، رسائل پورانه ها براى عوام جاذبه دارد، نه براى خواص. بنابراين، تنها متنى كه هم عوام و هم خواص را به سوى خود جذب مى كند، گيتاست; زيرا اين كتاب مسائل متفاوت و گوناگونى را از همه معارف و مكتب ها دربردارد.
د) از عوامل مقبوليت گيتا دارا بودن عنصر جهانى بودن است كه در بند اوّل ذكر شد. اين كتاب نظريه وحدت وجود و بحث رستگارى از طريق عمل را كه در همه اديان مطرح است، بررسى مى كند.
هـ ) سبب ديگر، تخاطب شخصى آن است; هر خواننده اى با خواندن آن حس مى كند كه پاسخى براى مشكل خود يافته است. اين ويژگى در متون ادبى فارسى مانند مثنوى مولوى و ديوان حافظ نيز ديده مى شود.
گيتا سه راه عمل، علم (معرفت) و عشق را براى نجاتِ (موْكشه) يا دوره گدايى.
اكنون به راه هاى سه گانه اى مى پردازيم كه درگيتا براى نجات انسان مطرح گرديده است.
1. نجات از طريق عمل (كرمه يوگا a Yoga¦karm)
رامانوجه معتقد است كه روش كردار و عمل، بر روش معرفت مقدم است; زيرا روش عمل سرانجام به معرفت خويشتن مى انجامند و هر آن كه به روش معرفت بپيوندد، ناگزير بايد وظايف شرعى و ضرورى خويش را هم انجام دهد. پس از انجام درست اين وظايف، انسان به معرفت وروشنايى يقين مى رسد. براى رسيدن به غايت نهايى يا نجات در روش عمل، فاعل بايد ويژگى هايى را درنظر بگيرد. در فصل چهارم گيتا آمده است:
دانايان درفهم عمل و ترك آن ناتوان اند و نمى دانند چه بايد كرد و چه نبايد انجام داد. ولى من، كرشنا، به تو، آرجونا خواهم گفت.
حتى دانايان در حيرانند و نمى دانند كه عمل چيست و ترك عمل كدام است.
اينك من تو را گويم كه عمل چيست تا با دانستن آن از پليدى ها برهى.
بايد دانست كه چه كار را بايد كردن؟
و چه كار را نبايد كردن؟
و ترك كار چيست؟
شناختن حقيقت عمل سخت و دشوار است.
گيتا در ادامه مى گويد: «كسى كه رهرو منزل يوگا و طالب تصفيه باطن باشد، عملْ يگانه راه اوست». قبل از شناخت ويژگى هاى عمل به اقسام آن در گيتا مى پردازيم:
الف) عملى كه از سر نادانى انجام شود; در فصل هجدهم گيتا آمده است: «عملى كه از نادانى و عدم عاقبت انديشى به جاى آورده شود، بى آن كه اندازه توانايى شخص يا زيانى كه ازآن به خود شخص يا به ديگران مى رسد موردنظر قرارگيرد، از «تَمَس» است.
ب) عملى كه به هوس نتيجه يا از روى پندار باشد; در همان فصل آمده است: عملى كه به هوس نتيجه يا از روى پندار يا به تكلّف بسيار انجام شود، از «رَجَس» است.
ج) عملى كه انجام آن تكليف آدمى است; در همان فصل آمده است: «عملى كه انجام آن تكليف آدمى است، اگر بى شائبه دوستى و دشمنى و چشم داشتِ نتيجه و فارغ از هر تعلق انجام شود، از «سَتْوه» است».
منظور از عمل در طريقه نجات، همين نوع سوم است كه مايه نجات و زمينه نور معرفت در انسان است. عمل زمانى ثمربخش است كه فاعل آن از ثمره آن چشم پوشد و دل در گرو حق بندد و با جانى فارغ از تب و تاب به نبرد با اهريمن درون و برون برخيزد; كه محور همه اين امور اخلاص محض است; و بايد عارى از آز و خشم باشد كه گيتا سرچشمه همه گناهان را در اين دو مى داند. گيتا مى گويد: «يوگى يا انسانى كه مى خواهد به كمال برسد، از اين عمل ناگزير است». در فصل سوم آمده است:
با خوددارى از عمل، به مرحله فارغ از عمل نتوان رسيد.
ترك عمل كسى را به كمال نرساند.
در واقع هيچ كس نمى تواند حتى يك دم از پرداختن به كار سرباز زند.
چه، همه كس به مقتضاى خود از عمل ناگزير باشد.
و آن كه اعضاى خود را از كار بازداشته،
دل به انديشه درباره اشيا و محسوسات مشغول سازد،
سرگشته مردى رياكار باشد.
همچنين گيتا براى عمل، شرطى اساسى، مانند دلبسته نبودن به نتيجه آن ذكر مى كند، يعنى كار بايد براى رضاى خدا باشد; در غير اين صورت مايه خسران و گرفتارى است. در فصل سوم چنين آمده است: «عمل كه نه براى خشنودى خدا باشد مايه گرفتارى است». در فصل چهارم گيتا آمده است:
او چون به قصد كارى برخيزد،
نه چنان است كه طرحى ريخته يا سودى در نظر گرفته باشد.
عمل او در آتش علم گداخته و پاك شده است.
و دانايان چنين كسى را فرزانه نامند.
كسى كه هوسِ ثمره كار فروگذاشته
و به مقام رضاى مطلق رسيده،
بى نياز از همه چيز.
او اگرچه مدام در كار است، همواره از كار فارغ است.
سالك اين طريق در متن اجتماع به سر مى برد، اما محور انديشه او كسب رضاى الهى است، بدين معنا كه دلبسته به پيامد و نتيجه آن نباشد و هيچ چشم داشتى به نتيجه خوب و بد آن نداشته باشد و عمل را چون وظيفه مقدس انجام دهد.
2. نجات از طريق علم (جنانه يوگا)
گيتا اسارت معنوى انسان را ناشى از جهل و نبودِ معرفت به حقايق عالم و سرشت خود و عالم خاكى مى داند كه پيامد آن جز جلوه گرى نمودها به جاى بود و كثرت به جاى وحدت، چيز ديگرى نيست. در فصل پنجم گيتا چنين آمده است:
علم در حجاب جهل است،
و همين است كه مايه گمراهى مردمان مى گردد.
ولى براى كسى كه نور معرفت پرده جهل او را دريده باشد،
آن نور چون خورشيدى مى درخشد و حق را روشن مى سازد.
عقل او و نفس او حق است.
عبادت او و مراد او حق است.
و او به زلال معرفت از هر پليدى پاك گردد.
و پس از مرگ دوباره به اين دنيا باز گردانده نشود.
طريق معرفت به معناى معرفت عقلانى و نيز به معناى طريقت علم و معرفت است. در عرفان هندو، رهرو اين طريق بايد دو مرحله نفى و ايجاب را بگذراند: اول، رها شدن از قيود نفسانى، شهوات، و تعصب هاى گوناگون و بى ريشه; و دوم، تكرار اذكار و اوراد و تمركز و مراقبه، تا بتواند بر انديشه و خرد خود مسلط گردد و به مرز شناخت و اشراق برسد، و اين جاست كه دانستن همان شدن است و از آن پس، وى قدرت و آرامش مى يابد و از متناهى به نامتناهى رسيده، خود بى نهايت مى گردد.
در چندين فصل از گيتا درباره معرفت سخن به ميان آمده است. ابتدا كريشنه درباره اهميت اين راه سخن مى گويد كه اين راز از هر دانشى بالاتر است. در فصل نهم چنين مى گويد:
تا بدانستن آن از محنت بازگشت به دنيا رهايى يابى.
اين والاترين دانش ها و راز رازها و پاك ترين پاك ها است
كه با دريافت مستقيم و بى واسطه حاصل مى شود.
دانش گرانمايه كه آسان به دست آيد ــ وچون به دست آمد ــ جاودان بماند.
در همين فصل ثمره معرفت را از بين رفتن گناهان مى داند; يعنى از بين رفتن شك و تحصيل آرامش مطلق.
علم در اين راه نه به علوم تجربى، بلكه به دانشى اطلاق مى شود كه بتواند انسان را از اسارت جهل و شهوت و فعل به درآورد. اين دانش در نهاد آدمى است; امّا با صيقل دادن آيينه جان بايد آن را كشف كرد تا پذيراى نور شود. براى طهارت روح بايد به رياضت هايى شاق، مثل بازداشتن حواس و تمركز هوش و مراقبه، در زمره عبادت عابدانه يا عاشقانه پرداخت تا براى سالك درك مستقيمى از ذات كه موجب كمال است به دست آيد. در غير اين صورت، او دوباره در دايره توالد به اين دنيا برخواهد گشت.
رازى كه گيتا در فصل نهم بيان مى دارد، اين است: من در جهان گسترده ام. تمامى موجودات در من هستند; ولى من در آن جاى ندارم. خداوند فقط واقعيتى درونى نيست، بلكه واقعيتى است لايتناهى كه وراى همه چيز است. او چون ريشه درخت جهانى، اساس و پايه جمله واقعيت هاى عالم است; بدين سان كه خداوند متعال وراى همه اينها و نوعى نفى و سلب تمام صفات ثبوتى است. گيتا مى گويد:
همه هستى را وجود نامرئى من فراگرفته است.
همه چيز در من محاط است و من در هيچ چيز محاط نيستم.
با وجود اين، هيچ چيز در من قرار ندارد.
رازى است شگفت
كه ذات من، آن مبدأ همه هستى كه نگه دارنده همه هستى است،
از همه هستى جداست و در آن نيست.
همچنين درگيتا مطالبى است كه از جهاتى به بحث وحدت وجود عرفان اسلامى شبيه است. گيتا مى گويد: تمام هستى را حق پر كرده و هستى سرشار از جلوه ها و تجليات اوست. بر اساس همين بينش، همه در او مستقرند و او محيط است. لذا تمام حمدها و ستايش ها را به خود نسبت مى دهد و مى گويد ايشان در واقع مرا مى پرستند. در فصل هفتم گيتا آمده است:
آغاز اين عالم منم و انجام آن نيز من.
جز من، اى ارجونه، چيزى نيست.
همه عالم به من بسته است; چون دانه گوهر به رشته.
طعم آب منم.
روشنى ماه و خورشيد منم.
در وداها كلمه «اوم» (اسم اعظم) منم.
زندگىِ زندگانم من.
هسته جاويدان موجوداتم من.
همچنين در فصل نهم جملات مشابهى از اين دست وجود دارد:
مقصود منم. برپاى دارنده و پروردگار منم.
شاهد و قرار، پناه و يار منم.
اصل هستى و فناى آن و مرجع و مآل آن و بذر جاودانه منم.
از ديدگاه گيتا، ويژگى سالكان كوى معرفت عبارت است از اين كه: اولا هركارى را براى خدا انجام مى دهند; ثانياً داراى روحى بزرگ و از كنترل دنياى مادى خارج اند. اينان در تحت طبيعت الهى قرار دارند كه كوچك ترين تغييرى نمى كند و در ميان تحولات بى قرار عناصر همواره ساكن و ثابت مى مانند. در فصل ششم گيتا آمده است: «كسى كه هواى معرفت يوگا در سر دارد، از مرزهاى وداها نيز فراتر مى رود». در فصل هفتم آمده است:
ارجونه، چهار گروه از نيكوكاران مرا مى پرستند:
محنت كشيدگان، جويندگان علم، دولتْ طلبان و عارفان.
از اين ميان، مرد دانش كه خود را رام كرده و دل در تاريكى بسته بر ديگران فضيلت دارد.
من نزد او بس عزيزم و او نيز نزد من عزيز است.
در ادامه اين فصل آمده است: «انسان اهل معرفت درمى يابد، آنچه هست همه منم و دل در گرو من مى بندد».
در فصل نهم گيتا درباره قربانى معرفت چنين سخن به ميان آمده است:
ديگران نيز كه قربانى دانش پيش مى آورند و مرا مى پرستند،
گاهى مرا در همه چيز مى بينند، گاهى از همه جدا و گاهى در صورت هاى مختلف.
«قربانى در گيتا به مراتب گوناگون منسوب است. در قربانى، نوعى تكامل وجودى و قوس صعودى براى وصول به واقعيت ديده است كه از قربانى مادى تا قربانى علم و معرفت، انسان مدارج و مراتب عروجى وجودى را مى پيمايد، و اين سير تكامل معنوى كه در جهت طولى مراتب وجود، منعكس گرديده، از لحاظى نيز گرايش تدريجى قربانى به واقعيت هاى درونى است و غايت آن اتحاد و وصال با ذات نامتناهى برهمن است».
گيتا موانع معرفت را خشم و حرص و آز مى داند و مى گويد اين حالات مانع دست يابى به معرفت اند. آن كه اين حالات در او راه يابد، معرفت وى تباه گردد. در فصل سوم گيتا موانع معرفت چنين بيان شده است:
آز و خشم است كه از شهوت برمى خيزد;
آز و خشمِ سيرى ناپذير كه منشأ همه گناهان بزرگ است.
اين دشمنان خود را بازشناس!
بدان سان كه دودْ آتش را فروپوشد،
و غبارْ آينه را،
و رحم مادرْ جنين را،
حرص نيز معرفت را فروپوشد،
معرفت بدين حجاب پوشيده شود.
اى پسر كنتى، اين آتش تسكين ناپذير حرص، دشمن جاودانه مرد حكيم است.
منزلگه اين آتشْ حواس و دل و خرد است.
حواس از راه دل و خرد، آدمى را كه در قالب تن اسير است مى فريبد.
و معرفت و بينش او را تباه مى سازد.
پس اى ارجونه، بند بر پاى حواس بنه،
و اين تبهكار معرفت برانداز و بصيرت كُش را از ميان بردار!
در فصل نهم آمده است: «كسى كه معرفت حاصل كند، دستخوش شك و ترديد نخواهد شد. چون بر كشتى معرفت نشينى، از موج گناهان جان بدر برى; چنان كه آتش فروزانْ هيزم را خاكستر گرداند، آتش معرفت نيز همه اعمال را خاكستر سازد».
در پايان اين طريقه، كريشنه مى گويد: «اين معرفت تنها براى عابدان پاك و سرسپردگان خالص است. اينان مى توانند برخى از صفات تصورناشدنى روحانى كريشنه، آن علت تمام علل را بشناسند و تا حدى به توانگرى هاى مطلق او، اعم از ثروت، قدرت، زيبايى، دانش و انقطاع پى برند». نكته اى كه نبايد از آن غافل شد آن است كه در گيتا، يوگا (طريق كردار) و جنانه يوگا سانكهيا (طريق معرفت) از هم جدا نيستند، بلكه كودكان يا به عبارتى جاهلان آن را دوتا و جدا از هم مى شمارند; زيرا نتيجه معرفت، وارستگى يا بى نيازى از اعمال و عدم چشم داشت به ثمرات اعمال است. كسب اين حالت از طريق كردار نيز ميّسر است. بدين سان، روح انسان پاكيزه مى گردد و آدمى بر نفس خويش غالب مى شود. آن گاه خويشتن را در همه موجودات مى يابد و به مرتبه بى توجهىِ محض به نتايج اعمال مى رسد. در واقع راه هاى گوناگون براى حالات و توانايى ها انسان ها طرح ريزى شده است. بين راه ها تفاوت جوهرى وجود ندارد; چون طريق وظايف و طريق معرفت وابسته به هم و متكى به يكديگرند.
3. نجات از طريق عشق (بهكتى يوگا)
راه سوم يعنى طريق عشق و محبت، در گيتا برترين راه دانسته شده است. شايد بتوان گفت ويژگى ممتاز گيتا در همين روش است، برخلاف متون اوپه نيشدها و متون ديگر كه بيشتر طريق معرفت را توصيه مى كنند. در فصل دوازدهم گيتا چنين آمده است: «آنان كه روى دل بر من كرده، با عشق و ايمان كامل مرا بپرستند، در يوگا برترند». رهرو در اين طريق، آرزوى معاشرت با حقيقت اعلا، خداوند، را دارد. بهكتى همان رياضت عواطف و احساسات است. اگر عواطف و احساسات و محبت و علاقه كه داراى نيرويى عظيم اند سمت و سوى درستى نداشته، افسار گسيخته باشند، چيزى جز دلهره و آشفتگى به ارمغان نمى آورند، و در مقابل، اگر تحت تدبير صحيح قرار گيرند، اين سرمايه هاى الهى سرچشمه وجد، سرور و آرامش دائمى مى گردند.
اين طريق، روح محبت و استغراق در ذات را مى طلبد. سالك بايد همه چيز را در پاى معشوق نثار كند و هيچ انگيزه و انديشه اى به غير از حق در او موج نزند. مراحل مختلفى را براى رسيدن به اين مقام ذكر كرده اند كه عبارت است از: انجام مناسك و مراسم و تكرار اوراد و اذكار و مراقبه كه با تمام وجود متوجه محبوب گردد و در صدد رياضت و اشراق و كسب رضاى او باشد.
رهرو اين مرحله بايد در جنبه عمل و علم نيز بايد سرآمد باشد. عملى وارسته داشته باشد و در علم به شناخت حقيقى نائل شده باشد. گيتا در فصل دوازدهم چنين مى گويد:
ولى آنان كه مرا مى پرستند و همه كار خود را به من وا مى گذارند،
و مرا غايت مطلوب مى دانند،
و دل، همه وقف ذكر و نيايش من مى كنند،
اى پسر پريتا، من آنان را بى درنگ، از درياى مرگبار زندگى مى رهانم.
هان، دل در انديشه من مستغرق ساز،
و خاطر در من بگمار،
تا پس از مرگ در من زندگى كنى.
در اين طريق سه امر را بايد بررسى كرد: عشق، عاشق، وجود معشوق.
الف) عشق يعنى از حد گذشتن در دوستى و يا كورىِ حس از درك عيوب محبوب. عشق صفت قدس است. معدن قدس از تغيير حوادث منزه است. همچنين عشق يعنى طريق الفت و ارتباط و تسليم محض در برابر اراده خدا و محو حقيقت شدن و جز يكى را نديدن.
ب) عاشق كسى است كه خواسته حق را بر هوا و هوس دنيا مقدم بدارد; خويشتن را از هرگونه تعلق دنيوى، فارغ و از هرگونه استقلال شخصى، ساقط گرداند; هر پيشرفت و مقامى را مرهون فيض و لطف بى پايان حق بداند; دل را در ذات حق مستغرق سازد، بدين معنا كه دل و ذهن انسان هميشه رو به سوى او داشته باشد; از حب و بغض نسبت به ديگران فارغ باشد; به خوشى و ناخوشى ملول و مسرور نگردد.
گيتا در فصل دوازدهم اين گونه سخن مى گويد:
با تسلط بر حواس خود همه چيز را به يك چشم مى بينند،
و به خير ديگران شادمان مى گردند.
مرا غايت مطلوب مى دانند،
و دل را وقف ذكر و نيايش من مى كنند.
آن كه با هيچ مخلوقى كينه نورزد
و با همه آفريدگان دوست و مهربان باشد،
آن كه از انديشه خويش و مالِ خويش، رسته باشد،
آن كه پيوسته خردمند و بر نفس خود چيره باشد،
آن كه با عزمى جزم، دل و هوش خود را در انديشه من گماشته باشد،
دل از پريشانى ها پرداخته،
تدبير كار دنيا فروگذاشته،
دل در من بسته،
روى دل به سوى من كرده
و مدح و قدح را به يك چشم نگريسته
آن كه همه جا سراى اوست
و هيچ جا سراى او نيست.
و از سَرِ ايمان و اعتقادِ تمام،
مرا كمال مطلوب خود داند،
و نزد من گرامى است.
ج) در گيتا وجود معشوق از بُعد تنزيهى در نظر گرفته شده است; يعنى از لحاظ واقعيت نامتناهى كه ناظم و محمل و اساس كائنات و موجودات و مبدأ كليه صور جهان است، به صورت مرشد و دوستِ عاشق است. اين مرشد در گيتا «كريشنه» است كه لحظه اى از ارشاد مريد خود، آرجونه غفلت نمى كند.
در فصل دوازدهم گيتا آمده است: كسى كه عاجز از تحصيل حالات عشق باشد مى تواند طريق ادياسه است كه عبارت است از توجّه مدام و بى انقطاع و حالتى وراى بيدارى، رؤيا، و خواب عميق كه در آن فعاليت هاى ذهنى را فرو مى كشد. آنان كه از ادياسه نيز ناتوان اند، بايد در اخلاص اصرار ورزند و در عمل بكوشند; چرا كه اين كار موجب كمالشان خواهد گرديد. در فصل دوازدهم گيتا مطالب مذكور اين گونه بيان شده است:
ولى اگر نتوانى همه در من مستغرق گردى، اى ارجونه،
از راه «ادياسه» پيش آى تا توفيق يابى
و اگر رياضت و ادياسه، نيز از تو برنمى آيد،
درعمل كوش و نيت كن كه هرچه كنى براى من كنى.
چه، با عمل كردن براى خاطر من به كمال توانى رسيد.
و اگر از اين نيز فرومانى،
خويشتن را به من واگذار،
بر نفس خود چيره باش و دل از سوداى ثمره اعمال بپرداز.
خاتمه
روح كلى نجات در اين كتاب، سه راه علم، عمل و عشق است كه در پرتو وحدت وجود قابل جستوجو و دست يابى است. جوهره اين سه راه نيز در خدمت عاشقانه نهفته است كه در فصل هجدهم از آن به محرمانه ترين راه دانش ياد شده است. در هنگام تحليل به نظر مى رسد كه عمل و علم و عشق سه راه اند و هر يك از آنها جداگانه بدون احتياج به دو طريق ديگر قابل اجرا است، ولى با نگاه دقيق در مى يابيم آن جا كه سخن از عملِ بى قصد (خالصانه) است سالك هيچ گاه بدون معرفت به حقيقت عالم و نيز بدون دل دادگى و سرسپردگى به حق، توانِ بار يافتن به طريق عمل را ندارد. در طريق علم هم همين طور است; معرفت بدون عمل ره به جايى نمى برد. از ويژگى هاى گيتا اين است كه هيچ گاه شريعت را فروگذار نكرده است، بلكه همواره اذكار و اوراد و صدقه و قربانى و مانند آنها را گوشزد مى كند. در فصل پنجم گيتا، آرجونه سر به اعتراض برمى دارد و مى گويد: «كريشنا، تو گاهى سخن از ترك عمل مى گويى و گاهى عمل را مى ستايى. هان، يكبار، بگو كه كدام يك از اين دو بهتر است؟» كريشنه در جواب مى گويد: «كودكان و نه خردمندان علم را از عمل جدا مى دانند، ليكن به حقيقت آن كه يكى از اين دو را داشته باشد ديگرى را نيز دارد». درادامه،كريشنه مى گويد:«اين حقيقت را كسى تواند دريافت كه علموعمل را يكى بيند».
طريق عشق نيز چنين است: كسى سرآمد اين كوى است كه عملى وارسته از آرزوها و پى آمدها و نتيجه داشته باشد و در مرحله علم هم به مقامى برسد كه فقط او را ببيند و اين دو را با گوهر محبت درآميزد، تا آن كه به مقام وصال كه هدف نهايى خلقت جز اين نيست، برسد و از آرامشى ابدى و وجد و سرور جاويدان بهرمند گردد. گيتا در فصل يازدهم مى گويد:
اما آن كه در محبت صادق باشد،
تواند كه مرا بشناسد
و ببيند
و در من راه يابد.
گيتا در وصف عارفان در فصل پنجم چنين مى گويد:
اين مردمان كه همه چيز در ضميرشان يكسان است،
حتى در اين جهان بر جهان، پيروز آيند;
و چون حق، منزه از عيب، و دگرگونى ناپذير است
اين مردان در ذات حق قرار و آرام يابند.
عارف كه به حق واصل شده باشد
با دلى آرام و فارغ از تشويق،
نه به خوشى شادمان گردد
و به ناخوشى پژمان گردد.
با دلى كه در برخورد با عالم خارج، مرده و بى حس است،
خوشى را در جان خود يابد.
و با خاطرى مستغرقِ يادِ حق
به سرور جاويدان رسد.
سه گانه بودن طريق بر تفاوت جوهرى آنان دلالت ندارد، بلكه اين سه گانگى به حسب استعدادهاى رهروان كوى حق است; همان گونه كه در فراگرفتن علم راه هاى مختلفى وجود دارد، در طريق سلوك هم همين طور است. براى ورود به راه و طى طريق، رهرو بر حسب توانايى درونى و گرايش هاى قلبى، يكى از راه ها را انتخاب مى كند و اگر مرشدى طريقى را توصيه مى كند مى تواند دو دليل داشته باشد: اولا شايد برحسب تجربه شخصى مرشد باشد كه به اين مرحله رسيده است و اين راه را نزديك تر به مقصود تشخيص دهد; ثانياً، همان گونه كه گفته شد، شايد به حسب استعداد رهرو طريقى خاص را به او توصيه كند; مثلا اگر رهروى را به راه عمل تشويق كنند، او برحسب انجام دستورهايى كه داده شده است، به مرور زمان از نور معرفت بهره مند مى گردد و عواطف و علايق او بر اثر عمل و معرفت، به حق گرايش پيدا مى كند; ولى وقتى رهرو به مرحله انقطاع رسيد، در آن مرحله هر سه راه رنگ مى بازند و در آن جا حقيقت مشاهده مى گردد و سالك حتى عمل خود را نمى بيند و عقل و نفس او حق مى شود و هرچه را ببيند و انجام دهد به خدا نسبت مى دهد. گيتا در فصل پنجم اين طور مى گويد:
آن كه جانش با جان حق يكى گشته
ثمره عمل را فرو مى گذارد
و به آرامش مطلق مى رسد...
و به كارگيرى طريق معرفت همانند به كارگيرى طريق عمل باعث مى شود سمت وسوى عمل رهرو، وحب وعشق او به سوى حق گردد. گيتا درهمان فصل چنين مى گويد:
ولى براى كسى كه نور معرفت پرده جهل او را دريده باشد
آن نور چون خورشيد مى درخشد و حق را روشن مى سازد.
عقل او و نفس او حق است.
عبادت و مراد او حق است.
كتاب نامه
1. گيتا، يا سرود خدايان، ترجمه على موحد، شركت سهامى انتشارات خوارزمى، چاپ دوم، 1374.
2. آشتيانى، جلال الدين: عرفان گنوستى سيزم، ميستى سيزم، شركت سهامى انتشار، چاپ اول، 1375.
3. شايگان، داريوش: اديان و مكتبهاى فلسفى هند، انتشارات اميركبير، چاپ سوم، 1362.
4. ك. م. سن، هندوئيسم، ترجمه ع. پاشايى، انتشارات فكر روز، چاپ دوم، 1375.
5. نائينى، جلال: هند در يك نگاه، انتشارات شيرازه، چاپ اول، 1375.
6. نقوى، سيدعلى محمد: سيرى در انديشه معاصر هند و دورنماى فلسفى آن، ج1، رايزنى فرهنگى جمهورى اسلامى ايران، دهلى نو.
_. A dictionary of Hinduism. Routledge & Kegan Paul, 1985.
_. The Encyclopedia of Eastern Philosophy and Religon, 1994 Shambhala Publications.
نويسنده:مصطفى فرهودى
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید