علت اصلى گرايش به بهائيگرى در ابتداى ظهور آنرا نميتوان در اوضاع اقتصادى و سياسى آنزمان جستجو کرد. آقاى عبد الله شهبازى در کتابى مفصل کليه فاميلهاى بهائى ابتداى ظهور اين دين را با ذکر نام و سند معرفى مينمايد که بيش از نود درصد آنان يهوديانى بودند که همان اواخر مسلمان شده بودند. گويا دستورى به آنها داده شده بود تا خود را مسلمان معرفى کنند و با آغاز ادعاى ظهور به آدين جديد بپيوندند تا با اين گرايش برد تبليغاتى اين فرقه جديد بالاتر رود
علت گرايش از بعد اقتصادى
دکتر يوسف فضايى در کتاب (تحقيق در تاريخ و عقايد شيخيگرى و بابيگرى و…) از ديد جامعه شناسى اديان به ريشه يابى اين جنبش ها و علت بروزشان مبادرت ورزيده و مى گويد:
وضع اقتصادى و کشاورزى ناسالم و محدود دوره قاجاريه مبتنى بر کشاورزى سنتى و رابطه ارباب رعيتى و نظام فئوداليزم قرون وسطايى بود که هر شهر بايد از نظر ارزاق خود را کفايت مى کرد.به اين علت اگر در شهرى به علت کمبود ارزاق قحطى پيش مى آمد و احياناً در شهرو ولايت ديگر ارزاق وجود داشت ، نمى توانست به ناحيه قحطى زده کمک کند زيرا حاکمان درحدود نصف ارزاق آنها را به جاى ديگر مى بردند و در انبارها نگه مى داشتند.
روى اين اصل دهقانان و زحمت کشان ديگر که نيروهاى توليد کننده اقتصادى بودند هيچگونه تأمين اقتصادى و اجتماعى نداشتند و در نتيجه در فلاکت و تيره روزى و نااميدى به سر مى بردند و افق زردهايشان تيره بود و تن و روحشان در انتظار فرج و ظهور نجات دهنده خدايى بود. لذا ظرفيت پذيرش يک منجي با توجه به شرايط آن زمان تا حدودي فراهم شده بود و با ادعاي علي محمد باب تعدادي رهائي و نجات را در پذيرش ادعاي باب ديدند که البته با گذشت حدود ??? سال از آن ادعا تغييري در روند زندگي مردم حداقل تا پايان نظام شاهنشاهي مشاهده نگرديد و کاملا پيداست که آن اميدي واهي بود .
علت گرايش از بعد امنيتى:
محمدرضا فشاهى در کتاب واپسين جنبش قرون وسطايى در قالب نظريات تضاد به بررسى علل و عوامل ايجاد و عوامل ايجاد فرقه هاى مورد نظر پرداخته و وضعيت امنيتى آن دوران را چنين بيان مى دارد: «نيروهاى نظامى دولت بلاى جان زحمتکشان بودند، زيرا دولت قاجار از ولايات و شهرها و دهات کسانى را که عموماً بيکار و قلدر و قمه کش و به اصطلاح عوامانه لات و لوط کوچه و بيابان و گذر و خيابان بودند داوطلبانه به عنوان سرباز مزدور اجير و استخدام و جزء ارتش موهوم خود مى کرد .پس از ثبت نام و گرفتن اسلحه آنها را در محل زندگى خود آزاد مى گذاشت اين افراد درشهرها و دهات بلاى جان زحمت کشان مى شدند و از دسترنج آنها اخاذى و مفتخوارى مى کردند و جز ايجاد و تشديد تيره روزى مردم نقش ديگرى نداشتند و همچنين ماليات هاى ديگرى نيز بر روستائيان تحميل مى شد ،مأموران حکومت براى مخارج خود و افرادشان درمناطقى که تحت اختيارشان بود مالياتى به نام تفاوت عمل دريافت مى کردند افراد قشون و پيکهاى دولتى به زور در خانه هاى روستائيان اقامت مى کردند و علاوه بر مخارج خود و چارپايانشان اهل خانه را مجبور به خدمت مى کردند و در صورت کمترين مقاومت آنها را با قنداق تفنگ و چماق مجروح مى کردند.
لذا ظرفيت پذيرش يک منجي با توجه به شرايط آن زمان تا حدودي فراهم شده بود و با ادعاي علي محمد باب تعدادي رهائي و نجات را در پذيرش ادعاي باب ديدند که البته با گذشت حدود ??? سال از آن ادعا تغييري در روند زندگي مردم حداقل تا پايان نظام شاهنشاهي مشاهده نگرديد و کاملا پيداست که آن اميدي واهي بود .
علت گرايش از بعد عقيدتى:
عقيده آوردن پيروان شيخ احمد احسايى به او به اين علت بود که آنان در جنگ هاى ايران و روس ديده بودند که دولت و روحانيت اصولى با تمام توان وارد شدند و شکست خوردند.نا اميدى از اقتدار شاه و روحانيت آنان را به سمت اميد مستضعفان عالم يعنى امام زمان (عج) متمايل نمود و ادعاى رکن رابع از جانب شيخ آنان را فريفته کرد.
علل گرايش از بعد اجتماعى:
اگر بخواهيم درمورد زمينه اجتماعى پيوستن پيروان به فرقه شيخيه و متعاقب آن بابيت و بهائيت مشروح تر سخن بگوييم، مى توان گفت که شکست در جنگهاى ايران و روس نوعى تحقير، فقر، گرسنگى و بيمارى براى ايرانيان به ارمغان آورد. دربار که از روى خوشگذرانى و زياده طلبى نمى توانست از هزينه هاى خود کم کند به فساد مالى از قبيل رشوه گيرى و گرفتن ماليات مضاعف از مردم پرداخت. مظالم دولتى و بخصوص شکست تلاش روحانيت تراز اول در جنگ پس از ابراز حکم جهاد، زمينه را براى نوعى درون گرايى و کناره گيرى از امور اجتماعى در بين اقشار مختلف جامعه پديد آورد. احساس شکست و کناره گيرى صاحب نفوذان سياسى از امور دولتى وحکومتى که بخشى از آن نيز مى تواند به علت فساد دربار باشد، موجب افزايش نفوذ قدرتهاى بيگانه در دربار شاهى گشت و ميل به دورى گزيدن از استبداد، فقر وشکستها، برخى از مردم را به سوى انديشه هاى خيالپردازانه گرايش داد. از اين رو با آن که مقابله با افکار صوفيانه و اخباريگرى توسط علماى اصولى و پيشرفتهاى علمى آنان، دين و زندگى دينى را به واقعيتهاى اجتماعى و عملى نزديک تر مى نمود، اما همين تعارض نيز به نوبه خود زمينه را براى ظهور انديشه هاى نوى که داراى خصلتهاى دنياگريز بودند فراهم تر کرد.
در مورد زمينه کسب وجهه باب در ميان مردم ، به غير از فراهم بودن زمينه تقابل دولت و ملت يکى به رهبرى شاه و ديگرى به رهبرى روحانيت، مى توان از نوع اعتقادات شاه نيز سخن به ميان آورد. در اين دوره محمدشاه بيش از هر کس ديگر تحت تأثير حاج ميرزا آقاسى استاد و صدر اعظم خود بود. به عقيده الگار«اخلاص بى چون و چراى محمد شاه به حاجى ميرزا آقاسى جايى براى گفتگو از مرجع مذهبى باقى نگذاشت.» حاج ميرزا آقاسى در ايروان به دنيا آمد و هنگام جوانى پدرش او را به عتبات عاليات برد و در محضر عبدالصمد همدانى صوفى معروف، به تحصيل پرداخت. در حمله وهابيه به کربلا استادش کشته شد و او به ايروان بازگشت و چندى در سمت منشى اسقف بزرگ ارمنى ايروان مشغول به کارگشت. «پس از سرگردانيهاى بيشتر در زى يک درويش در تبريز به دربار عباس ميرزا راه يافت و در آنجا خود را به عنوان معلم و رفيق محمد ميرزا مستقر کرد.» پيشگويى ها و خرافه پردازى هاى آقاسى زمينه را براى شيفتگى بيشتر شاه فراهم تر نمود. براى مثال معروف بودکه او وقتى براى سلامت شاه حرارت تابستان را کم کرده بود!
با توجه به همين نشانه ها و گزافه گويى هايى که در مورد کرامات آقاسى و ديگر صوفيان بيان مى شد وبا توجه به فاصله گرفتن محمد شاه از علماى اصولى، محمد باب به خود جرأت داد و ماجراى درگيرى خود با علماى شيراز را به اميد اثر بر شاه براى او نوشت. اين درگيرى پس از ادعاى او به نيابت امام زمان (عج) صورت گرفت و در آن پس از شکست در بحث با علما، على محمد مجبور به توبه شد.همچنين او در زندان ماکو رســاله اى تحــرير کـــرده بــه حاج ميرزا آقاسى تقديم کرد.
به طور کلى در تفحص درباره رابطه دولت با فرقه بابيه بايد گفت به نظر مى رسد در دوره محمد شاه، فاصله گرفتن دولت يا دستگاه سياسى از متشرعين اصولى و گرايش دولت به افکار خرافى و صوفى مآبانه از جمله عواملى است که زمينه را براى ابراز عقيده على محمد باب پس از طرد شدن از جانب روحانيت فراهم کرده است. حمايت حاکم اصفهان از او نيز بسيار کارساز بوده است. به عبارت ديگر در ابتدا سيد على محمد باب با استفاده از کسوت روحانيت و اعتبار نيابت امام زمان (عج) توانست عده اى را به خود جلب کند. پس از ابراز برائت روحانيت از او على محمد باب به دامن اقتدار دولت چنگ زد. يعنى در قدم اول با پشتيبانى اقتدار روحانيت وارد ميدان ادعاى خويش شد و پس از دستگيرى به دنبال جلب حمايت دولت براى مقابله با روحانيت رفت.
از آن پس اين جنبش عمدتاً با حمايت بيگانگان در خارج از ايران برنامه ريزى شد و به حيات خود در شکل بهائيت و انواع آن ادامه داد.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید