چنان چه عرض شد درون مايهي کتاب ايقان ، اثبات مظهريت سيد باب است و بهاءاله در آن تاريخ خود را تابع و پيرو باب و جانشين او را ازل ميشمرده است و براي خويشتن هيچ مقامي قائل نبوده و خود را عبد و خادم فاني و باب را رب اعلي و سلطان السلاطين و ميرزا يحيي را مصدر امر و صبح ازلي ميناميده است. براي اثبات مظهريت باب ، ميرزا حسينعلي روشي خاص را در پيش گرفته است که در ذيل بدان ميپردازيم: او دقيقا عوامل عدم اقبال مردم به باب را شناسائي کرده و براي آنها چاره انديشي نموده و راه حل ارائه داده است. او ديده بود عالمان و محقّقان نخستين مانع گرايش مردم به باب بودند زيرا بي سوادي او را حتي در ادبيات آشکار ميساختند وتناقض گوئيهايش را نشان ميدادند و بطلان ادّعاهايش را بر اساس شواهد قرآني و روائي مبرهن ميساختند و روشنگري مينمودند و مانع گرايش مردم به او ميشدند. لذا در تمام باب اول از دوباب ايقان طي 58 صفحه چوب را بر داشته و به جان علما افتاده و آنهارا بزرگترين مانع و سدّ هدايت مردم شمرده و همهي ايشان را جاه طلب و دين فروش گفته و ازمردم خواسته است اصلاً دنبال عالمان نروند و اگر ميخواهند به حقيقت وحقّانيت باب برسند بايد گوش به حرف احدي از علما ندهند و به آنها متمسّک نشوند که اگر چنين کنند از درک حقيقت و وصول به سرچشمه حيات و معرفت محجوب و محروم گردند. اگر هم علما شواهدي در ردّ باب آوردند اصلاً هيچ توجهي به آن نصوص و مطالب معقوله و منقوله در قرآن وروايات فراوان ديني ننمايند، که مثلاً قائم موعود را داراي ويژگيهائي شمرده _که هيچ کدامش در باب نيست_ و در اين زمينه حتي به ظواهر آيات و روايات هم استناد نکنند و بدون تکيه به هيچ عالم و نص و دليلي بيايند و حقّانيت اين ظهور را بپذيرندو فورا بابي شوند. باب دوم از صفحهي 58 تا پايان چاره جوئي براي دومين مشکل در سر راه گرايش مردم به باب است و آن همانا صراحت نصوص در بارهي ويژگيهاي قائم مبني بر سلطنت آشکار در روي زمين و ظهور عدل و داد و محو ظلم و ستم و ايجاد حکومت سراسري توحيدي ميباشد. اوبراي رفع اين مشکل حکم داده همهي اين نصوص را بايد از حالت ظاهر خارج نموده و معنوي بدانيم. مثلاً سلطنت قائم را ظاهري ندانيم و معنوي بدانيم و آن غلبه و نفوذ در قلوب است که باب هم داشت و عدّهاي حاضر شدند در راه او کشته شوند. پس سلطنت قائم (يعني باب( معنوي است نه ظاهري و همين طور ساير آيات و روايات رابايد معنوي دانست و از باب انتظار هيچ تغيير ظاهري در اوضاع جهان را نداشته باشيد و فوراً به او ايمان آوريد؛ و براي اين کار هم به همهي آيات و روايات تعرّض نموده با سفسطه و مغالطه و تحريف و کم و زياد کردن ، آنها را با مقصود خود همراه کرده است. بدين ترتيب ابتدا رابطهي فرد را با علم و عالم در باب اول قطع نموده و سپس در باب دوم رابطهاش را با نصوص ديني هم بريده تا طبق آن نصوص از باب انتظار عدل گستري و ظلم بر اندازي از جهان را نداشته باشد و يکسر به حرف او تسليم شود و فورا بابي گردد. امّا تفصيل اين سخن را به شماره بعد وا ميگذاريم.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید