شخص معترضي براي اينکه بتواند تحقيقات دانش آموزان را در زمينه ادعاي خدايي باب و بهاء رد کند ? آمده و بحث ادعاي خدايي حضرت محمد را مطرح مي کند ! و براي اثبات ادعاي خدايي پيامبر اسلام روايتي را نقل کرده ? هر چند شبهه بي اساسي را مطرح مي کند ? ليکن براي اينکه قضيه براي دانش آموزان روشن شود تصميم گرفتيم به صورت اجمالي مطالبشان را نقد و بررسي کنيم? انشاء الله که مفيد واقع شود.
شخص معترض بيان مي کند:
"«قال النبي (ص) من زارني في حياتي او بعد موتي فقد زار الله»
(کتاب توحيد شيخ صدوق -صفحه 117)
هرکس من را در طول زندگي ام يا پس از مرگم زيارت کند خدا را زيارت کرده است.
بنظر بنده براي حفظ احترام شما در مقابل دانش آموزان شما همه پستهائي که به حضرت بهاءالله اهانت کرده ايد و تهمت الوهيت داده ايد حذف کنيد. اين بهتر است.
زيرا در حديث فوق نه تنها زيارت حضرت رسول زيارت خداست بلکه بعد از موت ايشان زيارت قبر ايشان هم زيارت خداست.
و در ادامه اين اراجيف را بيان کرده:
" شما دانش آموزان عزيز مطمئن باشيد حضرت محمد و فرزند مبارکشان سيد علي محمد باب هردو گاهي خدا بودند ."
براي رد اين شبهه دلايل زيادي مي توان ارائه نمود ? بنده به چند نمونه از آنها اشاره اي مي کنم:
1- اولاً شخص معترض ظاهراً قبول دارد که جناب سيد باب ادعاي خدايي کردند? ايشان در اين زمينه بيان مي کنند:
" حضرت محمد و فرزند مبارکشان سيد علي محمد باب هردو گاهي خدا بودند ." ليکن در کنار حضرت محمد ايشان را خدا مي دانند . پس تا اينجا مشخص شد که شخص معترض جناب سيد باب را خدا مي داند و به يگانگي خداوند اعتقادي ندارد ? يعني در حقيقت به خدايان معتقد است.
2- شخص معترض تمام حديث را نقل نکرده و تنها به بخشي از آن اشاره کرده? براي روشن شدن قضيه کل روايت را خدمت عزيزان ارائه مي کنيم:
"...به علي بن موسي الرضا عليه السلام گفتم: اي فرزند رسول خدا درباره حديثي که محدثان نقل مي کنند (( که مؤمنان در خانه هايشان در بهشت خداوند را زيارت مي کنند)) چه مي گويي؟ فرمود: اي ابا صلت! خداوند تبارک و تعالي پيامبرش محمد صلّي الله عليه و آله و سلّم را بر همه بندگانش از پيامبران و فرشتگان برتري داد و فرمانبري از او را فرمانبري خود و پيروي او را پيروي خود و زيارتش را در دنيا و آخرت زيارت خودش قرار داد. خداوند عزّوجلّ فرمود:" هر کس فرمانبري رسول کند همانا خدا را فرمان برده است" و نيز "همانا آنان که با تو بيعت مي کنند جز آن نيست که با خدا بيعت مي کنند ? دست (قدرت) خدا بالاي دست(قدرت) آنان است. " و پيامبر (ص) فرمود: "هر کسي مرا در زمان زنده بودنم و يا پس از مرگم زيارت کند ? همانا خدا را زيارت کرده است." درجه پيامبر (ص) در بهشت بالاترين درجه هاست. هر کس او را در درجه اش در بهشت از منزل خودش زيارت کند همانا خداي تبارک و تعالي را زيارت کرده است.
گفتم: اي فرزند رسول خدا ! معناي روايتي که روايت کرده اند که ((پاداش لا اله الّا الله ? نگاه کردن به چهره خداوند است)) چيست؟ فرمود : اي ابا صلت! هر کس خداوند را به چهره اي چون چهره هاي ديگر توصيف کند ? کافر شده است ؛ ولي وجه خدا ? پيامبران ? رسولان و حجّت هاي او درود خداوند بر آنان باد ? است . آنان همانهايي هستند که به وسيله آنان به خدا ? دين و شناخت او روي کرده مي شود. خداوند عزّوجلّ فرموده:" هر آن که بر آن (دنيا) است فاني است و وجه پروردگارت مي ماند." و نيز فرموده:" هر چيزي نابود شدني است جز وجه او"؛ بنابراين ? نگاه به پيامبران ? رسولان و حجّت هاي او در درجه هايشان در روز قيامت پاداش عظيمي براي مؤمنان است. پيامبر (ص) فرمود: " هر کس خاندان و عترت مرا خشم دارد ? روز قيامت مرا نخواهد ديد و من هم او را نخواهم ديد" و نيز فرمود: " در بين شما کساني هستند که پس از جدا شدن از من مرا نخواهند ديد." اي اباصلت! خداوند تبارک و تعالي به مکاني توصيف نمي گردد و ديده ها و خردها او را درک نمي کنند. گفتم: اي فرزند رسول خدا ! از بهشت و دوزخ به من بگو که آيا اکنون آفريده شده اند يا نه؟ فرمود: آري.
هنگامي که رسول خدا (ص) به آسمان برده شد? وارد بهشت شد و دوزخ را هم ديد. گفتم: گروهي مي گويند که بهشت و دوزخ مقدّر شده اند ولي آفريده نشده اند. فرمود: آنان از ما نيستند و ما هم از آنان نيستيم. هر کسي آفرينش بهشت و دوزخ را انکار کند پيامبر (ص) و ما را تکذيب کرده است و از ولايت ما چيزي ندارد و در دوزخ جاودان خواهند بود.
خداوند عزّوجلّ فرموده:"اين دوزخي است که مجرمان آن را دروغ مي شمردند بين آن و بين آب جوشان سرگردان هستند. " و پيامبر (ص) فرمود: " وقتي مرا به آسمان بردند جبرئيل دست مرا گرفت و وارد بهشت کرد ? از خرماي آن به من داد و من آن را خوردم و آن خرما به نطفه اي در صلب من تبديل شد وقتي به زمين برگشتم با خديجه نزديکي کردم و او به فاطمه باردار گشت ? بنابراين فاطمه ? حوري بشري است و هر گاه شوق بهشت به من دست مي دهد بوي دخترم فاطمه را استشمام مي کنم. "(کتاب التوحيد - شيخ صدوق-صفحه 117)
پس تا حدي قضيه براي ما روشن شد که حضرت محمد نمي تواند خود خدا باشد? در ضمن اين در روايت در مورد بهشت و جهنم بحث شده و مطابق با اعتقادات مسلمانان است ? لذا اگر شما به اين بيان استناد مي کنيد ? بايستي تمام اين حديث را قبول داشته باشيد.
3- در نماز مي خوانيم:"?شهد انّ محمّداً عبده و رسوله" پس حضرت محمد را عبد خدا مي دانيم .
در قرآن هم آمده:" وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ مِن رَّسُولٍ إِلَّا نُوحِي إِلَيْهِ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدُونِ"
( انبياء/25)
ما پيش از تو هيچ پيامبرى را نفرستاديم مگر اينکه به او وحى کرديم که: "معبودى جز من نيست؛ پس تنها مرا پرستش کنيد."
4- ائمه معصوم همواره پيامبر را عبد معرفي کرده اند? به عنوان نمونه امام علي در خطبه اي فرموده اند:
ومن خطبة له عليه السلام
بعد انصرافه من صفين
وفيها حال الناس قبل البعثة وصفة آل النبي ثم صفة قوم آخرين
احمده استتماما لنعمته، واستسلاما لعزته، واستعصاما من معصيته، واستعينه فاقة الي کفايته، انه لا يضل من هداه، ولا يئل من عاداه، ولا يفتقر من کفاه; فانه ارجح ما وزن، وافضل ما خزن. واشهد ان لا اله الا الله، شهادة ممتحنا اخلاصها، معتقدا مصاصها، نتمسک بها ابدا ما ابقانا، وندخرها لاهاويل ما يلقانا، فانها عزيمة الايمان، وفاتحة الاحسان، ومرضاة الرحمن، ومدحرة الشيطان. واشهد ان محمدا عبده ورسوله، ارسله بالدين المشهور، والعلم الماثور، والکتاب المسطور، والنور الساطع، والضياء اللامع، والامر الصادع، ازاحة للشبهات، واحتجاجا بالبينات، وتحذيرا بالآيات، وتخويفا بالمثلات، والناس في فتن انجذم فيها حبل الدين، وتزعزعت سواري اليقين، واختلف النجر، وتشتت الامر، وضاق المخرج، وعمي المصدر، فالهدي خامل، والعمي شامل. عصي الرحمن، ونصر الشيطان، وخذل الايمان، فانهارت دعائمه، وتنکرت معالمه، ودرست سبله، وعفت شرکه. اطاعوا الشيطان فسلکوا مسالکه، ووردوا مناهله، بهم سارت اعلامه، وقام لواؤه، في فتن داستهم باخفافها، ووطئتهم باظلافها، وقامت علي سنابکها، فهم فيها تائهون حائرون جاهلون مفتونون، في خير دار، وشر جيران، نومهم سهود، وکحلهم دموع، بارض عالمها ملجم، وجاهلها مکرم...
(خطبه 2 نهج البلاغه)
امام علي (ع) در اين خطبه بيان کردند:" و شهادت مي دهم که محمّد (ص) بنده خدا و فرستاده اوست" ما مي دانيم معصوم شهادت دروغ نمي دهد. پس با اين وجود حضرت محمد خدا نيستند.
5- در ارتباط با روايتي که شخص معترض بيان کرده ? بايستي به اين نکته اشاره شود که:
همان طور که در قرآن کريم اطاعت و فرمان برداري از رسول خدا (ص)، اطاعت از خداوند سبحان شمرده شده است، و همان طور که بيعت با پيامبر (ص) بيعت با خداوند محسوب ميشود، زيارت آن حضرت نيز در حکم زيارت الله است.
6-همانطور که مي دانيم مسلمانان بر خلاف بهائيان تنها به ظاهر کلمات توجه نمي کنند بلکه معتقدند هر عبارتي مي تواند تفسيري داشته باشد? مثلاً بعضي از کلمات مثل "يدالله" ? "عين الله" ?"ثار الله" و... تفسيري دارند که بايستي به آنها توجه شود.
7- شخص معترض از روايت " قال النبي (ص) من زارني في حياتي او بعد موتي فقد زار الله"برداشت کرده که حضرت محمد همان خدا هستند.
در کتاب مصباح الهدي آمده:
" در حديث است که : من زار مؤمناً فقد زار الله في عرشه: هر کس مؤمني را زيارت کند هر آينه خدا را در عرش الهي زيارت کرده است." (مصباح الهدي- مهدي طيب- صفحه 29)
اگر از ديد معترض بخواهيم به اين روايت نگاه کنيم? از اين حديث هم نتيجه مي شود که شخص مؤمن هم ? خود خداست! توجه بفرمائيد که چقدر استدلال معترض غيرمنطقي مي باشد.
به اين روايات توجه بفرمائيد:
الف)" قال رسول الله (ص) :
من زاره فقد زارني و من زارني فکأنما زار الله و حق علي الله ان لا يعذبه بالنار.
پيامبر اکرم (ص) درباره شهادت حسين (ع) و زيارت قبر آن حضرت به ابن عباس فرمود:
هر کس او را زيارت کند، مرا زيارت کرده است و هر که مرا ديدار کند، گويي خدا را زيارت کرده است و بر خداوند است که او را به آتش دوزخ عذاب نکند.(وسائل الشيعة، ج 10، ص 352)
آيا مي توان از اين روايت نتيجه گرفت که امام حسين همان پيامبر هستند و پيامبر هم خداست؟!
ب) پيامبر (ص) در جايي ديگر چنين مي فرمايند :" مَن زارَ عَلياً فقد زارني..."
( مستدرک الوسائل ، ج 10 ، ص214)
کسي که علي (ع) را زيارت کند ، مرا زيارت کرده...
پس حال بايد نتيجه بگيريم که حضرت محمد همان امام علي بودند؟!
ج) رسول الله (صلى الله عليه وآله):" من زار العلماء فقد زارني..."( كنز العمال - ج10- ص170)
آيا طبق اين روايت بايد نتيجه گرفت که علماء و دانشمندان همان پيامبراکرم هستند؟! مسلماً اينطور نيست? پس همانطور که از اين روايت نمي توان نتيجه گرفت که علماء و دانشمندان همان پيامبراکرم هستند? از روايتي هم که معترض نقل کرده نمي توان نتيجه گرفت که پيامبراکرم همان خدا هستند.
8- منظور از زيارت (ديدن) خدا در روايات چيست؟
براي پاسخ به اين سؤال لازم مي دانم که ابتدا رواياتي را خدمتتان عرض کنم:
الف) امام صادق (ع) فرمود: اسقفي پيش امير المؤمنين عليه السّلام آمد و گفت: اي اميرمؤمنان آيا پروردگارت را ديده اي که عبادتش مي کني؟ علي (ع) فرمود: من پروردگاري را که نديده باشم عبادت نمي کنم. پرسيد : چگونه او را ديدي؟ فرمود: در نگاه ديده ها ? چشم ها او را درک نمي کنند ولي دل ها به حقيقت ايمان او را مي بينند. (کتاب التوحيد- شيخ صدوق- ص135)
ب) از ابوالحسن (ع) پرسيدم : آيا رسول خدا (ص) پروردگار عزّوجلّش را ديد؟ فرمود: آري ? به قلبش ديد . آيا کلام خداوند عزّوجلّ را نشنيده اي که مي گويد:" آنچه را که ديد ? دل دروغ نشمرد" يعني به ديده نديده بلکه به دل ديده است. (کتاب التوحيد- شيخ صدوق- ص143)
ج)به امام صادق (ع) گفتم: درباره خداوند عزّوجلّ به من خبر ده که آيا مؤمنان در روز قيامت او را مي بينند؟ فرمود: آري. و حتي پيش از روز قيامت او را ديده اند. گفتم: کي. فرمود: هنگامي که به آنان گفت: " آيا پروردگارتان نيستم؟گفتند:آري" آن گاه اندکي سکوت کرد و فرمود: مؤمنان پيش از قيامت در دنيا هم او را مي بينند آيا هم اکنون خدايت را نمي بيني؟ ابوبصير گفت: به وي گفتم ? فدايت گردم مي توانم اين سخن را از شما روايت کنم؟ فرمود:نه. زيرا اگر آن را حديث کني و نا آشنايي که به مفهوم آنچه مي گويي نادان باشد آن را انکار کند ? مي پندارد که اين تشبيه خداوند است و کافر مي گردد. ديدن به دل همچون ديدن به چشم نيست و خداوند متعال برتر از آن است که تشبيه کنندگان و ملحدان توصيف مي کنند. (کتاب التوحيد- شيخ صدوق- ص145)
لذا منظور از اينکه پروردگار را ديد? يعني به قلبش ديد.
به اعتقاد ما احاديث روايت شده از اهل بيت پيامبر خدا نيز احاديث پيامبر(ص )اند چنان كه از امام صادق (ع ) نقل شده است كه فرمود :
حديثي حديث ابي و حديث ابي حديث جدي و حديث جدي حديث الحسين و حديث الحسين حديث الحسن و حديث الحسن حديث اميرالمومنين (ع ) و حديث اميرالمومنين حديث رسول الله (ص ) و حديث رسول الله قول الله
حديث من حديث پدرم و حديث پدرم حديث جدم و حديث جدم حديث حسين و حديث حسين حديث حسن و حديث حسن حديث امير مومنان و حديث امير مومنان حديث پيامبر خدا و حديث پيامبر خدا حديث خداوند(عزوجل ) است .
(بحار الانوار، ج 2، باب 23، ص 178، ح 28)
9- همانگونه که قبلاً نيز بيان شد ? مسلمانان بر خلاف بهائيان تنها به ظاهر کلمات توجه نمي کنند بلکه معتقدند هر عبارتي مي تواند تفسيري داشته باشد ، مسلمانان آيات و روايات را در کنار هم مي بينند .
بهائيان حق ندارند که بيانات بزرگانشان را تأويل و تفسير کنند . حتي در کتاب گلزار تعاليم بهائي و گنجينهء حدود و احکام ? بابي تحت عنوان" نهي از تأويل کلمات الهيّه" وجود دارد.
مسلمان معتقدند که حضرت محمد و امامان بزرگوار? بنده خدا بودند ولي بهائيان جناب باب و بهاء را خود خدا مي دانند ? همانطور که شخص معترض با اين صراحت بيان کرد ? آنان با مطرح کردن بحث مظهريت سعي مي کنند که افراد را فريب دهند و آنها را منحرف سازند.
براي اينکه دانش آموزان مطمئن شوند که بهائيان ? بهاء الله را خود خدا مي دانند ? لازم مي دانم به مطالبي که در اين خصوص در دروس الدّيانه آمده ? اشاره اي کنم? در آنجا نوشته شده:
"قبله ي ما بهائيان ? قبر ميرزا حسينعلي است در شهر عکا که در وقت نماز خواندن ? بايد رو به قبر ميرزا حسينعلي بايستيم و در قلب متوجه جمال قدم(ميرزا حسينعلي) باشيم...زيرا مناجات و راز و نياز ما با اوست و شنونده اي جز او نيست و اجابت کننده اي غير او نه!"
( محمد قايني:دروس الدّيانه /19)
??- از اينها گذشته ? عبدالبهاء بيان کرده که :
اي مقبل الي الله و منقطع الي الله مقام مظاهر قبل نبوت کبري بود و مقام حضرت اعلي الوهيت شهودي و مقام جمال اقدس اقدم احديت ذات هويت وجودي و رتبه اين عبد عبوديت محضه صرفه بحته حقيقي و هيچ تفسير و تاويل ندارد.
(تاريخ حضرت صدرالصدور- ص207)
مقام مظاهر قبل يعني پيامبران الهي و حضرت محمد (ص) از نظر عبدالبهاء ? نبوت کبري است ? آنوقت شما بيان مي کنيد که حضرت محمد مقام خدايي داشتند؟
جناب باب و بهاء الله هستند که مقام خدايي دارند.
نويسنده:ورقا
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید