چکيده:
در بررسي علل پيدايش غاليگري توجه به ريشه هاي فکري و همچنين عوامل سياسي و اجتماعي ظهور غاليان ضروري است. بي اعتنايي به هر يک از اين عوامل محقق را با يک حلقه مفقوده در تحقيق مواجه مي سازد. در مورد خاستگاه فکري انديشه هاي غاليان، بايد به تاثيرپذيري آنان از انديشه هاي مسيحي و تفکر گنوستيک اشاره کرد. به عبارت ديگر، مي توان يک منشأ بين النهريني، براي آن قائل شد. از نظر عوامل سياسي اجتماعي هم، علل زير نقش مهمي در پيدايش اين جريان داشته است:
1 ـ عظمت شخصيت و مقام والاي علي (ع) که سبب شد در کنار شخصيت تاريخي او يک شخصيت اسطوره اي شيعي از او پديد آيد.
2 ـ منشأ رواني و عاطفي پديده ي غلو: محبت شديد پيروان علي و مشاهده برخي کرامات و معجزات از وي.
3 ـ رخدادهاي سياسي اجتماعي: شهادت علي (ع) ندامت کوفيان از بي وفايي و بي مهري نسبت به علي (ع)، حکمراني ظالمانه امويان، نارضايتي مردم از مظالم خلفا و ناخرسندي آنها از حکومت وقت، به صورت غلو در ابراز اميدواري به علي بروز کرد.
4ـ در سده هاي بعدي، عوامل سياسي اجتماعي، در ظهور جنبشهاي غاليگري در دنياي اسلام نقشي مهم ايفا کرد. در ايران نهضتهايي که در اول قرن پانزدهم ميلادي، (نهم هجري)، پديد آمد با رهبري شيعيان، تندرو يا غلات هدايت مي شد. در اين زمينه مي توان به نهضت مشعشعيان، حروفيان و علي اللهيان اشاره کرد. در محيط غلات و توسط رهبران اين نهضت ها، انديشه هاي مساوات طلبي، عدالت اجتماعي و مالکيت عمومي زمين تبليغ مي شد.
واژه هاي کليدي: غلاه، الوهيت علي (ع)، گنوستيک، انديشه هاي ديني بين النهرين، علي اللهّي، غالگيري، نهضت هاي شيعي.
مقدمه
حضرت علي (ع) در نهج البلاغه مي فرمايد: « هلک في رجلان محب غال و مبغض غال (1) ؛ آنانکه در حب و دوستي علي افراط کردند، همچون آناني که در دشمني اش مبالغه نمودند هلاک خواهند شد ».
امامان شيعه در موارد متعدد، بيزاري خويش و مواضع منفي شان را نسبت به غاليان و انديشه آنان اعلام داشته اند. پر واضح است که رواج و انتشار چنين تفکراتي، سبب تحريف ارزش هاي اصيل مذهبي و خدشه دار شدن انديشه هاي متعالي ديني مي گردد. در نتيجه ي اين امر زمينه هاي انحراف پيروان شريعت از مسير حقيقت فراهم خواهد شد. ناگفته نماند که ريشه بسياري از مشکلات و بحرانهاي فکري در جهان اسلام، به همين افراط و تفريط ها و ارائه تصوير مسخ شده از ارزشهاي متعالي مذهب بر مي گردد. از اين رو ضرورت پرداختن به چنين مباحثي و آشنايي با عوامل پيدايش و نتايج چنين تفکراتي هيچ شبهه اي باقي نمي ماند.
غلات جمع غالي است که در فارسي به معني گزافه گويان است. کلمه غلو به معني افراط و تجاوز از حد و حدود هر چيز مي باشد، هنگامي که اين کلمه در مورد معتقدات دين و مذهبي، به کار رود به اين معني است که انسان چيزي را که به آن اعتقاد دارد، از حد خود بسيار فراتر برده است. (2) در منابعي که پيرامون فرقه هاي اسلامي نوشته شده غاليان را فرقه هايي از شيعه دانسته اند که در حق ائمه خويش افراط نموده و ايشان را به مرتبه خدايي رسانيده اند. (3)
ابن خلدون در مورد غاليان و عقايد آنها مي گويد: « گروهي از شيعيان را هم غاليان (غلاه) مي نامند که از حد عقل و ايمان در گذشته اند. از اين رو که به الوهيت آن امامان اعتقاد دارند. چنانکه يا برآنند که ايشان بشرند ولي متصف به صفات الوهيت مي باشند يا مي گويند خدا در ذات بشري ايشان حلول کرده است و به حلول که با مذهب مسيحيان درباره عيسي (ع) موافق است، گرويده اند » (4)
مشتقات اين واژه در قرآن چهار بار به کار رفته، که دو مورد آن در مورد غلو ديني و موارد ديگر به معناي جوشش مي باشد. براي نمونه در سوره ي مائده آيه 77 مي خوانيم: « قل يا اهل الکتاب لا تغلوا في دينکم ؛ اي اهل کتاب ! در دين خود غلو و زياده روي نکنيد » آيه 171 سوره ي نساء نيز اهل کتاب را از غلو و زياده روي در دينشان باز مي دارد. اين آيه درباره مسيحيان است که پيامبر خود حضرت عيسي را از خود فراتر برده، او را پسر خدا دانسته اند: « قل يا اهل الکتاب لا تغلوا في دينکم و لا تقولوا علي الله الا الحق انما المسيح عيسي ابن مريم رسول الله... »
در اديان پيشين چه اديان آسماني و چه اديان غير آسماني، انديشه هاي غلوآميز مي توان يافت. منظور از غلو در اينجا آن است که مردم موجودي اعم از انسان، فرشته، حيوان، گياه، زمين، آسمان، ستاره، آب و آتش و... را از حد خود فراتر ببرند و آن را در حد خدايي يا پايين تر از آن مقدس شمرند. (5) مصاديق بارز چنين انديشه هايي را در آراء مذهبي مسيحيان، پيروان مذهب کنفوسيوس، آئين بودا و آئين شينتو در ژاپن مي توان يافت. (6) با جستجوي بيشتر در تاريخ اسلام نيز به گروههايي بر مي خوريم که مقام خدايي براي برخي از شخصيتها قائل شوند. از آن جمله غلات عباسيه که به خدايي بعضي از خلفاي عباسي مانند منصور اعتقاد داشته اند.
در ميان اهل سنت نيز مي توان نشاني از انديشه هاي غاليانه يافت. برخي از محققين عقيده دارند که ريشه هاي اوليه غلات در فرقه هاي منتسب به اهل سنت پديد آمده است، غلات منتسب به اهل سنت به نام غلات عباسيه يا راونديه معروف شدند. رئيس آنها عبدالله راوندي بود که در آغاز قائل به الوهيت منصور، خليفه عباسي و نبوت ابومسلم خراساني شدند. وقتي منصور، ابومسلم را به قتل رسانيد در سال 141 هـ ق بر او شوريده و منصور به اتهام زندقه آنها را در آتش سوزانيد.
در کتب اهل سنت، مواردي را نيز از غلو در صفات در مورد برخي از شخصيتها چون ابوبکر و عمر و عثمان و معاويه به چشم مي خورد، که ما در اينجا به ذکر نمونه هايي از آن بسنده مي کنيم: عبيدي مالکي در عمده التحقيق مي نويسد: مراد از حروف مقطعه ي اول سوره بقره (الم...) « الف » ابوبکر، « ل » « الله » و « م » محمد (ص) است. از ابن مسعود درباره علم عمر چنين نقل کرده اند: اگر علم همه عرب در يک کفه ترازو و علم عمر در کفه ديگر ترازو قرا گيرد، علم عمر فزوني دارد. (7) حتي برخي از صاحب نظران، واکنش عمر در برابر انتشار خبر رحلت پيامبر را نشاني از تفکر غاليانه دانسته اند، زيرا عمر با اصرار فراوان مردم را از انتشار خبر رحلت پيامبر نهي مي کرد و ادعا مي نمود که پيامبر (ص) نمي ميرد.
با توجه به مطالب فوق و با استناد به شواهد تاريخي مشاهده مي کنيم که عنصر غلو، ويژگي تفکر شيعي نيست و نمودهايي از اين انديشه را ميان ساير اديان و فرقه ها مي توان يافت. شاهد مدعاي ما در اين زمينه احساسات طرفداران عايشه در جنگ جمل نسبت به حيواني است که کجاوه ي عايشه را حمل کرد، آنان پشگل شتر را بر مي گرفتند و مي بوييدند و مي گفتند: پشگل شتر مادرمان عايشه از مشک خوشبوتر است. دکتر شيبي در اين زمينه مي گويد: « وقتي احساسات شرکت کنندگان در جنگ جمل تا آن حد چيره شود که درباره ي شتر عايشه نيز غلو و زياده روي کنند. از شيعيان علي نيز شگفت نيست که امام خود را با آن همه مناقب و فضايل بي چون و چرا، تا درجه انسان کامل بالا برند و اين سرآغاز يک رشته دگرگونيهايي شود که وارثان نادان و ساده انديش اينان را به آنجا که رسيده اند، برسانند.» (8)
اعتقادات غاليان
صاحبان کتب ملل و نحل هنگام بحث از فرق غلات، تعداد بالغ بر صد فرقه را نام مي برند، آنگاه در ذيل نام هر فرقه عقايد آنها را بيان نموده اند. (9)
بنابراين براي آشنايي با اعتقادات اين گروه بايد يک شناخت اجمالي نسبت به عقايد همه اين فرقه ها داشت، از آنجائيکه بررسي فرقه هاي غالي هدف اصلي پژوهش حاضر نيست و پرداختن به اين فرقه ها صرفا، به جهت يافتن ريشه هاي فکري آنهاست، از ذکر تک تک آنها خودداري مي کنيم و در يک جمع بندي کلي، اصول اعتقادات آنها را بيان خواهيم کرد. در همين جا تذکر اين نکته خالي از فايده نخواهد بود که برخي از صاحب نظران عقيده دارند که غالگيري در زمان ائمه و حتي پس از آن به آن گستردگي که در کتب ملل و نحل از آن ياد شده نيست، بلکه تعداد آنها محدود بوده و اين تقسيم بنديهايي را که در کتب فرق راجع به فرق شيعه گفته اند بيشتر به خاطر تکثير آنهاست، زيرا نگارندگان اين کتابها بيشتر اهل سنت بوده اند و براي محکوم کردن تشييع، عقايد غاليان را با شرح و بسط فراوان نقل کرده اند. (10) شرح تمامي عقايد غلات در اين مختصر نمي گنجد، از اين رو به عمده ترين اعتقادات خاص و تعاليم افراطي آنها اشاره مي کنيم:
1 ـ اعتقاد به الوهيت و نبوت ائمه: در اين زمينه بين فرق غلات اختلاف نظر است براي نمونه بعضي از فرقه ها براي علي (ع) مقام خدايي قائل شده اند و برخي ديگر گفته اند: که او پيامبر است و معجزات و کرامات او را مانند انبياء پيشين چون موسي و عيسي دانسته اند. (11)
2 ـ تجسم خداوند: مغيره بن سعيد بجلي بنيانگذار انديشه ي تجسم خداوند به صورت حروف الفبا و اعداد بود.
3 ـ حلول (Incarnation ): يعني روح خداوند يا اجزايي از آن در يک شخص مانند نبي، امام يا هر شخص ديگري حلول کند. که بعضي از صاحب نظران اين عقيده را سوژه ي اصلي غاليان دانسته اند.
4 ـ تناسخ (Transmigration): انتقال متواتر ارواح به اجسام مختلف.
5 ـ رجعت (Returning): بنابر روايات شيعه به معناي بازگشت عده اي خاص از مردگان به اين دنيا پس از ظهور حضرت مهدي (عج) و قبل از روز قيامت است. به عقيده ولهاوزن، اصل رجعت در نظر غاليان با اصل بازگشت و احياي محمد (ص) به صورت علي (ع) و حلول روح علي (ع) در ائمه بعدي توام شد. (12)
6 ـ تفويض (Assignment): خداوند پس از خلق پيامبر (ص) و ائمه (ع) همه امور عالم از خلق و رزق و زنده کردن و ميراندن را به آنها واگذار کرد. (13)
امامان شيعه در موارد متعدد، بيزاري خويش را از غلات و انديشه ايشان اعلام داشته اند. اميرالمؤمنين در نهج البلاغه درباره اينان فرموده است: « اللهم اني بري من الغلاه کبراء: عيسي بن مريم من انصاري. اللهم اخذهم ابداً و لا تنصر منهم احداً؛ يعني خداوندگارا، من از غلاه و گزافه گويان بيزارم، همان طوري که عيسي بن مريم از نصاري بيزار بوده است. خداوندگارا آنان را همواره مورد مواخذه خود قرار ده و هيچ يک از ايشان را ياري مکن ». و نيز مي فرمايد: « هلک في رجلان محب غال و مبغض غال » يعني دو کس به خاطر من هلاک شوند، يکي آنکه در دوستي من غلو کند و ديگري آنکه در دشمني من غلو نمايد. (14)
ابن خلدون در کتاب مقدمه در اين زمينه مي نويسد: « علي (ع) کساني را که درباره ي او چنين معتقداتي داشتند در آتش مي سوزانيد. درباره اين غلات همين بس که آراء و عقايد ايشان بر پيشوايان شيعه هم گران است. چه آنان به اينگونه نظريه هاي ايشان قائل نيستند و در بطلان عقايد آنان استدلال مي کنند. (15) البته در بيانات ابن خلدون در مسئله سوزانيدن غلات جاي ترديد وجود دارد. اما به طور کلي، امامان شيعه با صراحت غاليان را شديداً لعن کرده و تعاليم آنها را مردود شمردند و به کرات به پيروان هشدار مي دادند که احاديث ايشان را قبول نکنند. (16)
اصولاً غلات را مي توان در دو دسته يا طبقه بندي جاي داد: يک گروه مردمان ساده دل و عامي که تحت تاثير جذابيتهاي فردي ائمه (ع) و فضايل آنان قرار گرفته و براي امامان مقام فوق انساني (خدايي) قائل شدند. دسته ديگر افرادي شياد بوده اند که براي رسيدن به مقامات دنيوي و مقاصد سياسي و نفوذ در مردم به ائمه، نسبتهاي غلوآميز دادند. (17)
پي نوشت ها:
1 ـ ابن ابي الحديد ، ص 278.
2 ـ صفري ، ص 25.
3 ـ مشکور ، ص 151.
4 ـ ابن خلدون ، صص 382 ـ 379.
5 ـ صفري ، ص 29 ـ 26.
6 ـ جان ناس ، صص 409 ـ 426 ـ 565.
7 ـ صفري ، ص 37.
8 ـ معروف الحسني ، ص 5 ـ 264.
9 ـ شهرستاني ، صص 149 ـ 134 ، با تلخيص.
10 ـ جعفريان ، صص 114 ـ 112.
11 ـ شهرستاني ، صص 134 ـ 132.
12 ـ پطروشفسکي ، ص 49.
13 ـ صفري ، ص 226.
14 ـ ابن ابي الحديد ، ص 278.
15 ـ ابن خلدون ، صص 382 ـ 379.
16 ـ جعفري ، ص 9 ـ 348.
17 ـ دائره المعارف تشيع ، صص 23 ـ 24.
عضو هيأت علمي دانشگاه بيرجند*
ريشه هاي فکري غاليگري
در زمينه خاستگاه و ريشه هاي ظهور غاليان نظرات گوناگوني مطرح شده است. شهرستاني، عبدالله بن سبا را منشأ عقايد غلوآميز دانسته، تمامي مطالبي که درباره نقش سياسي و ديني اين فرد بيان شده از طريق سيف بن عمر نقل شده است. علامه عسکري پس از انجام يک بررسي دقيق تاريخي و هم سنجي ديدگاههاي مورخين به اين نتيجه رسيده که با توجه به تکذيبي را که از ناحيه تمامي علماي رجال، نسبت به سيف بن عمر صورت گرفته، پذيرش وجود شخصي به نام عبدالله بن سبا صحيح نبوده و او يک وجود افسانه اي دارد به جر علامه عسکري ديگران نيز وجود او را تکذيب کرده اند. (1)
دشمنان شيعه با نسبت دادن عقايد غلوآميز ابن سبا به شيعيان ضمن خرافي و کفرآميز جلوه دادن عقايد شيعه مي توانستند شورشهاي شيعي را به راحتي سرکوب کنند و اين عامل، علت اساسي مطرح نمودن افسانه ابن سبا بود. بعضي از کساني که مي خواهند براي تشيع ريشه و منشا ايراني درست کنند و تفکرات اين مذهب را واکنش روح ايراني در برابر اسلام قلمداد کنند. انديشه هاي غاليان به ويژه سوژه اصلي تفکر آنان يعني الوهيت امامان (حلول جزء الهي در ائمه) را چنين توجيه مي کنند :
ايرانيان به دليل وجود فره ايزدي، براي پادشاهان خود قداست ويژه اي قائل بودند. پس از اسلام به دنبال اشخاصي مي گشتند که چنين تقدسي را به آنها انتقال دهند و چون دريافتند شيعيان براي امامان خود قائل به کرامات ويژه اي هستند به شيعه روي آوردند؛ و همان مقامي را که براي شاهان خويش قائل بودند براي امامان شيعه قائل شدند. احمد امين در اين زمينه ضمن رد نظرگاه فوق عقيده دارد که عقيده شيعه قبل از ايرانيان شيوع داشت و حزب علي بلافاصله پس از ارتحال پيامبر به وجود آمد و حوادث روزگار به ويژه معايب عثمان بر اهميت آن افزود و پس از ورود ملتهالي ديگر در عالم اسلام و پذيرش اسلام توسط آنان اين تفکر رنگ ديگر به خود گرفت. (2) بسياري از نويسندگان در آثار خويش اين مسئله را متذکر شده اند که تشيع هيچ ارتباطي با عکس العمل روح ايراني در مقابل اسلام ندارد. (3)
انديشه حلول جزء الهي در ائمه نيز هيچ ارتباطي با عقايد ايرانيان ندارد. آنان فره ايزدي (4) را مويد قدرت پادشاهان مي دانستند نه اينکه معناي الوهيت پادشاهان ايران را داشته باشد.
سلطنت در نگرش ايرانيان صرفاً يک موهبت الهي بود و هيچگاه اين تفکر به حدي نبوده که منجر به اعتقاد ايرانيان در مورد حلول خدا در پادشاهان ساساني باشد. اين مسئله بيشتر با عقايد يهوديان و مسيحيان مناسبت دارد. زيرا آنها نيز موقعيتي مشابه تصورات غلات را براي ائمه يا رهبران خود قائل بودند. (5)
در ملل و نحل نيز به تأثيرات و الهامات غاليان از يهود و نصاري اشاراتي شده : « شبه هاي ايشان از مذاهب حلوليه و تناسخيه ناشي شده و ملل يهود و نصاري، زيرا يهود تشبيه خالق مي کنند به خلق و نصاري به شبيه خلق به خالق مي کنند » (6)
يکي از مهمترين نظريات در مورد خاستگاه غلو، اشاره به منشأ بين النهريني آن دارد. در اين زمينه دکتر مصطفي کامل الشيبي، آغاز جنبش غاليگري را از کوفه مي داند. قرن دوم هجري دوران بحث و نظر و ظهور فلسفه هاي گوناگون بود. در اين ايام فرقه هاي تندرو در کوفه و مدائن پديد آمدند. افراط کوفيان در اعتقاد به مقام والاي امامان تا حد خدايي باعث دوري شيعيان از رهبران علويشان و افزايش قدرت امويان بود. بعدها در دوران امام هادي (ع) مذهب نصيري که يکي از فرقه هاي وابسته به غاليان است توسط محمد بن نصير نميري پديد آمد. از عمده ترين تفکر آنان، الوهيت ائمه و نقش غلو در حق آنان و نيز سهل انگاري در رعايت واجبات ديني بود.
شيبي نقش اينگونه تفکرات را در تحول تشييع بسيار مؤثر دانسته است. (7)
در مورد نقش و سهم بين النهرين در شکل گيري تفکرات غاليان، قرائن ديگري را از اظهارات صاحب نظران در اين زمينه مي توان يافت. احمد امين در پرتو اسلام، عراق را مرکز مذاهب مختلف مي داند و دليل اين امر را شيوع انديشه هاي ماني و مزدک و عقايد مسيحي و يهودي بيان مي کند. آنگاه وي با استناد به عقيده مسيحيان در باب حلول خداوند در عيسي و شباهت آن با عقيده غاليان (در مورد خداوندي علي (ع) تاثير مهم و نفوذ انديشه هاي مسيحي را در غاليگري نشان مي دهد. (8) مادلونگ در اين زمينه در کتاب فرقه هاي اسلامي مي گويد : «سرزمين بين النهرين پيش از خيزش اسلام بخشي از امپراطوري ايران بوده و پايتخت اداري دولت ساسانيان را هم در برداشته، اگر چه مردماني بومي آن سرزمين از نژاد سامي بودند و بيشتر سنتهاي دگرگونه مذهبي خود را همي داشتند. اين سرزمين محيطي طبيعي از براي پيدايش جنبشهاي التقاطي بود، جنبشهايي که بر بنياد آميختگي مرده ريگهاي مذهبي ايراني و محلي بر سرزمين اصلي پرتوافکن بود. (9) در سخنان مادلونگ، نقش بين النهرين به عنوان مکاني مناسب جهت ظهور جنبهشاي التقاطي مطرح شده، البته خواننده اين مقاله ممکن است در گفته هاي وي به ظاهر موردي براي تاييد نقش انديشه هاي ايراني در غاليگري بيابد اما بايد توجه داشت نقش عنصر ايراني هيچگاه به اهميت ساير انديشه هاي موجود در سرزمين بين النهرين نبوده و تاثير و نفوذ عقايد مسيحي و به ويژه گنوستيک (10) يوناني (11) در شکل گيري تفکر غاليان به مراتب پر رنگ تر و بيشتر از ميراث مذهبي ايران باستان است.
علل و عوامل موثر در ظهور غاليان
عظمت شخصيت و مقام والاي علي (ع) سبب شد که در کنار شخصيت تاريخي او يک شخصيت اسطوره اي شيعي از وي به وجود آيد. تصوف نيز با نقش خاص خود تصويري از او ساخت که هنوز در مکتب صوفيان منعکس است. علي، مرجع معرفت صوفيانه و قطبي گرديد که همه طريقه ها در او به هم مي رسند (12). « علي حقيقتي بر گونه اساطير بود، او رب النوع همه عظمتها، قداستها و زيباييها است، از آنگونه که بشر همواره دغدغه داشتن و پرستيدنش را داشته و هرگز نديده و معتقد شده که ممکن نيست بر روي خاک ببيند و ممکن نيست در کالبد يک انسان تحقق پيدا کند. علي نيازهايي را که در طول تاريخ انسانها به خلق نمونه هاي خيالي به خلق الهه ها و رب النوع هاي فرضي مي کشانده در تاريخ عيني اشباع مي کند.» (13) يک عامل مهم در قائل شدن مقام فوق بشري براي علي (ع) توسط بسياري از شيعيان ساده دل، همين عظمت شخصيت علي (ع) است.
دوم: اينکه منشأ رواني و عاطفي پديده ي غلو را نبايد از ديده پنهان داشت. البته اين عامل با عاملي که در سطور پيش بيان شد بي ارتباط نيست، علاقه و محبت شديد پيروان علي (ع) و البته مشاهده برخي کرامات و حرکات خارق العاده از وي، ديگران را وادار به ابراز چنين نظريات غلوآميزي کرده است. (14)
سوم : عوامل سياسي، اجتماعي، اقتصادي، توجه به رخدادهاي سياسي ـ اجتماعي نيز ما را در درک بهتر علل ظهور غاليان ياري خواهد داد. شهادت علي(ع) و احساس خلاء کوفيان از وجود او، حکمراني ظالمانه امويان، صلح امام حسن (ع)، واقعه عاشورا، ماجراي محمد بن حنيفه، احساس شديد جامعه به وجود يک منحني و حوادث ديگر باعث افکار غلوآميز شد و هنگامي که علي بن حسين (ع)، از غاليان مستقيماً فعاليت سياسي خود را به نام غاليگري و به عنوان حزبي سياسي، بي اعتنا به ميل يا اکراه امامان ادامه دادند. در زمان حيات حضرت علي (ع) کوفيان در حق اوکوتاهي کردند و آن حضرت، قرباني عصيان آنها گرديد. پس از شهادت حضرت، کوفيان دچار ندامت شدند و احساساتشان را به شکل غلو در حب علي (ع) بروز دادند. غاليگري در واقع تسلي دروني کوفيان به خاطر عملکرد بدشان در حيات حضرت علي (ع) بود. حال مي توان دريافت که چرا مردم در مورد حب محمد (ص) مبالغه نکردند و عقايد غلوآميز از خويش بروز ندادند. زيرا حب محمد بر آنها حرام نبود و حکام نيز با آنها اشتراک عقيده داشتند. (15) مردم ناراضي از مظالم خلفا، بهترين پناهگاه را علي يافتند و اين ناخرسندي از حکومت، به صورت غلو در ابراز اميدواري به علي بروز کرد. (16)
در سده هاي بعدي نيز عوامل سياسي، اجتماعي در ظهور جنبشهاي غاليگري در دنياي اسلام نقشي بس مهم ايفا کرد. در ايران نهضتهايي که در نيمه قرن پانزدهم ميلادي (نهم هجري) پديد آمد، با رهبري شيعيان تندرو و يا غلات هدايت مي شد. در اين زمينه مي توان از جنبشهايي چون مشعشعيان، حروفيان و علي اللهيان نام برد که در نهضت اخير نه تنها در ايران، که در کشورهاي مجاور نيز رواج يافت. در محيط غلات شيعه و توسط رهبران اين نهضتها بيشتر افکار مساوات طلبي، برابري اجتماعي و مالکيت عمومي تبليغ مي شد. لازم به تذکر است که در روند حوادث و تحولات اجتماعي ايران عصر صفوي غلات جايگاه خاصي دارند. (17)
نتيجه
در زمينه خاستگاه فکري غاليان نظرات گوناگوني مطرح شد، به نظر مي رسد در ميان اين نظرات، با توجه به قراين تاريخي منشأ بين النهريني اين جريان و تأثيرپذيري غلات از انديشه هاي مسيحي و به ويژه گنوستيک يوناني به مراتب پررنگ تر و موثرتر از ساير عوامل است. در مورد علل سياسي اجتماعي ظهور غاليگري مي توان عوامل زير را مؤثر دانست :
عظمت شخصيت و مقام والاي علي (ع)، منشأ رواني و عاطفي پديده غلو، رخدادهاي سياسي و اجتماعي عوامل سياسي و اجتماعي سبب شد که غاليان در تحولات اجتماعي در ادوار مختلف نقش عمده اي ايفا نمايند و تأثيرات گاه مثبت ـ از جهت ستم ستيزي، مبارزه با حاکميتهاي جور و تبليغ انديشه هاي مساوات طلبي و عدالت اجتماعي ـ و گاه منفي (پاره اي انحرافات، فکري، جعل حديث) بر جاي گذارند.
پي نوشت ها:
1 ـ احمد امين، ص 314.
2 ـ امين، ص 316.
3 ـ صفري، ص 5، جعفريان صص 111 و 103، احمد امين، ص 323.
4 ـ فره ايزدي، نوري است از جانب خداي تعالي که بر خلايق فايز مي شود که به وسيله ي آن قادر مي شوند به رياست و حرفها و صنعتها و از اين نور آنچه خاص است به پادشاهان بزرگ عالم و عادل تعلق مي گيرد. (لغت نامه دهخدا)
5 ـ شهرستاني، صص 133 و 134.
6 ـ همانجا.
7 ـ شيبي، تشيع و تصوف، صص 16 و 17.
8 ـ امين، ص 316.
9 ـ مادلونگ، صص 15 و 16.
10 ـ گنوستيک، طريقه ي مذهبي مبني بر ثنويت. اين مذهب در قرن دوم ميلادي در کشور روم توسعه يافت. بلاشک قبل از اين تاريخ هم افکار گنوستيکي وجود داشته است. زيرا که در ميان يهوديان اسکندريه هم اين افکار رايج بوده است. گنوستيک ها عالم روح را عين عالم نور و جهان ماده را عين جهان ظلمت مي دانستند نتيجه اين اعتقاد نسبت به عالم اين شد که بدبيني به اصل خلقت رواج گرفت و پيروان اين فکر به زهد و ترک مايل شدند. انسان نخست را وجود نيم خدا مي دانستند. در همه کتب گنوستيک ظهور يک نفر وعده داده شده بود. يکي از فرقه هاي گنستيک بين النهرين و بابل فرقه ماندايي است و ديگر فرقه اي که در کتب عرب آن را مغتسله ناميده اند. (لغت نامه دهخدا)
11 ـ فراي و ديگران، صص 421 و 422.
12 ـ شيبي، تشيع و تصوف، ص 20.
13 ـ شريعتي، صص 36 - 34.
14 ـ صفري، ص 42.
15 ـ شيبي، الصله بين التصوف و التشيع، ص 10.
16 ـ پطروشفسکي، ص 49.
17 ـ پيکولوسکايا، صص 436 و 437.
منابع و مآخذ :
ـ ابن ابي الحديد، جلوه تاريخ در شرح نهج البلاغه، ج 8، ترجمه و تحشيه : محمود مهدي دامغاني، تهران، نشر ني، 1374.
ـ ابن خلدون، عبدالرحمن، مقدمه ابن خلدون، ترجمه : محمد پروين گنابادي، تهران، انشتارات علمي و فرهنگي، 1369.
ـ اشپولر، برتولد، تاريخ ايران در نخستين قرون اسلامي، ج اول، ترجمه، جواد فلاطوري، تهران، انتشارات علمي و فرهنگي، 1362، چاپ سوم.
ـ الشيبي، مصطفي کامل. الصله بين التصوف و التشيع، ج اول، بيروت، دارالاندلس، 1982.
ـ امين احمد، پرتو اسلام، ترجمه : عباس خليلي، تهران، شرکت نسبي حاج محمد اقبال و شرکاء، 1337، چاپ دوم.
ـ پيکولوسکايا، تاريخ ايران از دوران باستان تا سده هجدهم. ترجمه : کريم کشاورز، تهران، پيام، 1354.
ـ جعفريان، رسول. تاريخ تشيع در ايران از آغاز تا قرن هفتم هجري، تهران، مرکز چاپ و نشر سازمان تبليغات اسلامي، 1368.
ـ جعفري، حسن محمد، تشيع در مسير تاريخ، ترجمه، محمد تقي آيت اللهي، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1359.
ـ دائره المعارف تشيع، سيري در فرهنگ و تاريخ تشيع، تهران، نشر سعيد محبي، 1373.
ـ ر. ن فراي و ديگران، تاريخ ايران از اسلام تا سلاجقه، ج 4، ترجمه : حسن انوشه، تهران، اميرکبير، 1363.
ـ شهرستاني، ابوالفتح محمد بن عبدالکريم، الملل و النحل، ترجمه و تصحيح، محمد رضا جلالي نائيني، تهران، اقبال، 1350.
ـ شيبي، مصطفي کامل، تشيع و تصوف از آغاز تا سده دوازدهم، ترجمه : عليرضا ذکاوتي، قراگزلو، تهران، اميرکبير، 1359.
ـ صفري فروشاني،نعمت الله، غاليان، کاوشي در جريانها و برايندها تا پايان سده ي سوم، مشهد : بنياد پژوهشهاي اسلامي، 1378.
ـ لغت نامه دهخدا.
ـ مادولونگ، فرقه هاي اسلامي، ترجمه : ابوالقاسم سري، تهران، اساطير، 1377.
ـ مشکور، محمد جواد، تاريخ شيعه و فرقه هاي اسلام تا قرن چهارم، تهران، اشراقي، 1372.
ـ مشکور، محمد جواد، ترجمه فرق الشيعه نوبختي، تهران، بنياد فرهنگ ايران، 1353.
ـ مشکور، محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامي، مشهد : بنياد پژوهشهاي اسلامي، 1372.
ـ معروف الحسني، هاشم، تشيع و تصوف، ترجمه : سيد محمد صادق عارف، مشهد : بنياد پژوهشهاي اسلامي و آستان قدس رضوي 1375، چاپ دوم.
ـ ميراحمدي، مريم، دين و مذهب در عصر صفوي، تهران، اميرکبير، 136322
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید