اشاره
آيين کنفوسيوسي راهي براي زندگي است که در قرن 5-6 قبل از ميلاد،کونگ فو زه، حکيم چيني،با نظم ونسق بخشيدن به آموزه ها وتعاليم کهن،آن را شکل بخشيد. اين آيين از 2500 سال پيش تاکنون به اشکال مختلف در چين وکشورهاي همسايه آن به حيات خود ادامه داده است.براي آشنايي با آيين مذکور مي توان رويکردها و روش هاي گوناگوني را اتخاذ کرد؛امادرابتداي هر بررسي، داشتن تصويري کلي ازاين آيين وبه عبارتي ديگر اتخاذ نگاهي از فراز مي تواند به کاوش در وجوه مختلف آن کمک نمايد و به اجزاي بحث پيوستگي بخشد. برهمين اساس،مقاله حاضر سعي دارد به مهم ترين مباحثي که دراين حيطه مطرح است نظري اجمالي افکند .اين کار با شرح نام ونشان اين آيين ،تاريخ تکون وتطور، موقعيت جغرافيايي، سياسي، جمعيتي واجتماعي آن شروع مي شود؛سپس به بارزترين جلوه ها و ويژگي هاي ظاهري اين آيين وهمچنين مناسک واشکال دين ورزي ومکان ها وزمان هاي مقدس آن توجه مي شود؛درادامه به معرفي متون مقدس آيين مذکور وفرق ومکاتب آن پرداخته ودرانتها اجمالاً درباره وضعيت کنوني وچشم اندازآينده اين آيين بحث مي شود.
نام ونشان
منشأ لفظ آيين کنفوسيوسي (Confucianism) را مي توان درنوشته هاي قرن شانزدهم وهفدهم ميلادي يافت . درآن زمان مبلغان يسوعي درترجمه نام کونگ فو زه به لاتيني،ازلفظ کنفوسيوس استفاده کردند.به نظر مي آيد.پسوند ايسم (ism) بعدها وبراي هماهنگ ساختن اسم اين آيين با اسامي گرايش هاي ديني ديگري که در قرن نوزدهم مطالعه مي شدند،مثل هندوئيسم، بوديسم وشينتوئيسم،به کار رفته باشد.اين لفظ به سرعت درميان محققان شايع شد وبراي ناميدن سنت ديني-حکمي مسلط درچين وبرخي ديگر از نواحي خاور دور به کاررفت.
اما لفظ «کنفوسيانيسم» چندان دقيق نيست؛ زيرا ممکن است از آن چنين برداشت شود که اين مرام ساخته ي کنفوسيوس ويا صرفاً متضمن اعتقاد وايمان به کنفوسيوس است؛ ضمناً مشخص نيست که اين لفظ به يک مکتب انديشه ورزي اشاره دارد يا يک آيين ودين.برخي معتقدند اين نام گذاري تحت تاثير الاهيات مسيحي انجام شده و ممکن است باعث کژتابي هايي در درک اين آيين شود (Yao,2003:1/1)به همين دليل بهتر است به نام هاي اين سنت درزبان چيني توجه بيشتري شود.
سنت ديني-حکمي مذکور در زبان چيني غالباً با اين دونام خوانده مي شود:
1-مکتب فرهيختگان (چيني:بنابر آوانوشت پين يين: Rujia؛آوانوشت فارسي: ژو جيا)؛
2.کيش فرهيختگان (چيني:بنابرآوانوشت پين يين:Rujiao ؛آوا نوشت فارسي:ژو جيائو).
درچين باستان،ژو Ru) (1) )(فرهيخته)- که دردو گونه نام گذاري فوق آمده است- به افرادي ضعيف،سليم النفس واصالتاً اشراف زاده اطلاق مي شد که منصب خود را از دست داده بودند وبه تعليم دانش هاي خود،مثل علم تاريخ،آداب ومناسک، موسيقي و....مي پرداختند (Ching,1993:53) هرچند کنفوسيوس نيز چنين فردي بوده است؛اما اين گونه نام گذاري نشان مي دهد که سرچشمه ي آيين مذکور تنها شخص کنفوسيوس نيست؛بلکه قشري از افراد بوده اند که کنفوسيوس يکي از بارزترين آنان بوده است.
نکته ديگرآن است که جيا (jia) هرچند در اصل به معني خانه يا خانواده است اما دراين بافت معنايي به معناي مکتب فکر است،ودر زبان چيني براي ناميدن مکاتب فلسفي از آن استفاده مي شود.واژه جيائو (jio) دراصل به معناي تعليم يا آموزش وپرورش است؛ براي نام گذاري يک دين نيز از آن استفاده مي شود.پس در زبان چيني نام مکاتب فلسفي به جيا ختم مي شود ونام اديان به جيائو (چو جاي ، 98:1386).
با توجه به اين تمايز برخي ترجيح مي دهند براي اشاره به مذهب رسمي اي که با انقلاب 1911 درچين از رسميت افتاد وبي اعتبارگشت ازعبارت «آيين کنفوسيوسي» استفاده کنند وبراي ناميدن آن نوع انديشه اخلاقي وسياسي اي که کنفوسيوس عمده ترين سهم را درارائه وتعليم آن داشت عبارت «تفکرکنفوسيوسي»را به کار ببرند( Smart,1998:107) .
پيدايش وپويش
اين آيين سابقه اي طولاني در چين باستان دارد و قدمت تعاليم آن به قبل از کنفوسيوس،حکيم چيني قرن 5- 6 ق م،باز مي گردد؛اما ازآنجا که کنفوسيوس به تعاليم فرزانگان وشهرياران پيشين نظم داد وآن انديشه ها را ويراست وبرمبناي آن ميراث کهن،نظامي حکمي پديد آورد،او را واضع اين آيين دانسته و آن را «آيين کنفوسيوسي» ناميده اند.
کنفوسيوس (551-479 ق م) که نام چيني اش کونگ است حدوداً شش قرن قبل از ميلاد مسيح درخانواده اي تهي دست اما اصيل وشريف درمرکز فرهنگي چين باستان زاده شد.او در نوجواني به فراگيري علوم وفنون مختص خانواده هاي اصيل و اشرافي پرداخت ودانش هاي باستان را فرا گرفت.کنفوسيوس هميشه برآن بود تا منصبي حکومتي بيابد وآرمان شهر باستاني خود را به کمک حاکمي مقتدربرپا سازد؛اما علي رغم تلاش بسيار،دردولتمردي کامياب نشد وبيشتردرکسوت يک مربي حکيم به نشر بينش باستاني خود همت گمارد.
اما اين تعاليم تا زمان شاگرد مکتب او، منسيوس (Mencius؛حدود 372-289 ق م )،گسترش چنداني نيافت.منسيوس نام لاتيني شده منگ زه (Meng Zi)است که کمي بيش از صد سال پس از کنفوسيوس ديده به جهان گشود.او پس ازنظم بخشيدن به تعاليم کنفوسيوس با سري پرشور به نشر آن پرداخت وبا کلامي شيوا از آن سنت دفاع کرد،
وباعث استحکام آموزه هاي آن شد.مفسر ومروج ديگرتعاليم کنفوسيوس دراين دوره سون زه (Xun ZI) (حدود 313-238 ق م)بود که همچون منسيوس،اما با تفاوت هايي درتفسيرسنت کنفوسيوسي،به استحکام آن پرداخت.
اين فرزانگان تحت حاکميت دودمان جوي شرقي (771-256 ق م) ودر دوره اي مي زيستند که به دوره دولت هاي متنازع ( 479-221 ق م) مشهوراست؛دوره اي که در پي جنگ هاي داخلي ميان فئودال هاي چين، نابساماني هاي اجتماعي و فرهنگي بسياري به همراه داشت.اين نابساماني ها بستري براي پيدايش انديشه ها ومکاتبي فکري وتعليمي بود که به دنبال يافتن راهي براي برون رفت ازآن اوضاع بودند.انديشه کنفوسيوس و مساعي منسيوس سبب شدتفکرکنفوسيوسي يا کنفوسيانيسم کلاسيک نضج يابد و تعاليمي مبتني برمنابع کهن براي مواجه با آن دوران به مردم ارائه شود.
دوران دولت هاي متنازع حدوداً دويست سال پس از فرزانه اول،کنفوسيوس،به سر آمد ودولت چين حکومت را در دست گرفت. دودمان چين با نظامي گري و وضع قوانين واجراي سختگيرانه آن و برخورد شديد با مخالفان وحتي کشتن شاگردان مکتب کنفوسيوس و سوزاندن کتب کنفوسيوسي سعي در برقراري نظم داشت.اما کار اين دودمان تنها پايان دادن به درگيري ها وايجاد ثبات بود وپس از تحقق نسبي آن،کناررفته ودودمان هان (Han)( 206 ق م - 220 م) روي کارآمد تا حکومت کند.نخستين امپراتوران دودمان هان چندان توجهي به تفکر کنفوسيوسي نداشتند؛اما درعصر امپراتور ششم،که تقريباً دوره حکومتش هم عصر حضرت مسيح (ع) بود تحت تاثير فيلسوف چيني دونگ جونگشو (Dong Zhongshu)؛ حدوداً
(179- 104 ق م)اين تفکر جهان بيني رسمي کشوراعلام شد.رسميت يافتن تفکر کنفوسيوسي فوايدي براي دودمان هان داشت: تسلط آنان برکشور را توجيه مي کرد ونظامات ديواني را نيز سامان مي بخشيد.البته دودمان هان براي انتقاع بيشتر از اين تفکرتغييراتي درآن پديد آورد وپيرايه هايي برآن بست.اين کار با ارائه شروح وتفاسيري از کتب کلاسيک اين مکتب شروع شد. برخي از اين شروح درجهت توجيه نظام سياسي حاکم بود؛به اين معنا که شروح مذکور قرائتي از متون کلاسيک ارائه مي دادند که سلطه دودمان هان را توجيه مي کرد وبراي آن منشأ الاهي متصور مي شد.همچنين دراين دوره مراسم وتشريفاتي ديني حول تفکرکنفوسيوسي ايجاد شد و آن را از مکتبي فکري به آييني ديني تبديل کرد؛ آييني که درقلمرو امپراتوري هان و برخي از ممالک شرق آن رواج يافت.
اما بعد ازاين دودمان،توجه به باور و آيين مذکور کمي روبه افول نهاد،تا اينکه سال ها بعد در اواخرعهد تانگ،تقريباً مصادف با دوران صدراسلام،جرقه هاي يک رنسانس دراين باور زده شد.انديشمندان اين دوران که گسترش آيين دائو ونفوذ روز افزون آيين بودايي را سبب سست شدن پايه هاي اخلاقي جامعه و حکومت چين مي دانستند به نقد آن آيين ها واحياي اصول کنفوسيوسي دست زدند.در عهد سونگ ( 960-1279) تجديد حياتي در آيين کنفوسيوسي رخ داد، که در غرب، به تئوکنفوسيانيسم (نوکنفوسيوس گروي) معروف است (آدلر،1383: 19).
اين نوزايي که از جانب برخي روشنفکران آن دوران انجام مي گرفت تلاشي بود براي احياي فرهنگ کهن چين وباز گرداندن اقتدار فرهنگي با رجوع به منابع کهن کنفوسيوسي. بروز وظهور اجتماعي اين تجديد حيات تشکيل نظام هاي آموزشي اداري بود که هر کس مي خواست در دستگاه دولتي فعاليت کند بايد آن را پشت سر مي گذاشت.
همان طور که بيان شد تفکر کنفوسيوسي، که بيشتر حکمتي عملي بود،دردوره هان با تاکيد برآداب ومراسم مذهبي رنگ وبوي يک دين حکومتي به خود گرفت وتبديل به آيين کنفوسيوسي شد.اين آيين،درعهد سونگ ، با دين مردم يعني با تعاليم دائويي وبودايي در افتاد وسعي درکنار زدن آنها داشت؛ازاين رو، آموزه هايي ارائه داد که براي مردم جنبه معنوي داشته باشد وسوالات مابعد الطبيعي آنان را پاسخ گويد؛يعني اين آيين پا از توصيه هاي اخلاقي وتربيتي اوليه وآداب و تشريفات دوره هان فراتر نهاد وشالوده اي مابعدالطبيعي پي افکند وتبيين هايي جهان شناختي، نظريه هايي درباره ذهن، وراهکارهايي براي خود سازي وپرداختن به مراقبه ارائه داد ودر جهت رسيدن به آرمان هاي اخلاقي اش از اين امور سودجست. فرزانه (2) اين دوره جو سي (Zhu Xi 1033-1107 م) بود.اوبا ارائه تفسيرهايي مابعد الطبيعي از عالم، و همچنين تنظيم متون آموزشي وبرنامه هاي تعليمي درتحقق نوکنفوسيوس گروي سهمي بسيار داشت.
1. اوايل قرن بيستم،يعني روزهاي آخر امپراتوري چينگ (Qing؛ 1644-1911)، جنبه ديني آيين کنفوسيوسي چنان غلظتي يافت که مقام استاد کونگ کنفوسيوس تا حد برابري با آسمان پيش رفت وحتي به عنوان نماد نياکان پرستيده شد (اسمارت، 1383: 326). البته آيين کنفوسيوسي اين دوره، که ميراث دار آيين کنفوسيوسي حکومتي و همچنين نوکنفوسيوسي گروي بود،با ضعف امپراتوري وقت آماده مي شد تا از صحنه اجتماعي وفرهنگي مردم چين رخت بربندد.آيين کنفوسيوسي هر بار که بالنده مي شد دستش دردست يک امپراتوري قدرتمند بود، اما حال که چين آخرين امپراتور خود را از دست مي داد آيين کنفوسيوسي نيز آماج حملات افرادي قرار مي گرفت که مي گفتند با رفتن نظام امپراتوري آيين کنفوسيوسي نيز بايد برود. از اين رو، با شروع قرن بيستم متفکران راديکال آن دوران همچون پيش قراولان مدرنيته شروع به مخالفت با آيين مذکور کردند وآن را مانعي سر راه مدرن شدن دانستند،تا اينکه با انقلاب 1911 امپراتور کنار گذاشته شد وبا برچيده شدن دستگاه امپراتوري، آيين کنفوسيوسي تيز به نهان خانه ها رفت ( Yao,2000:252)
دراين دوره جمهوري خواهان سرکار آمدند ونظام هاي ديواني وتعاليم کنفوسيوسي حاکم بر آنها را منسوخ اعلام کردند؛ اما اوج بي اعتباري آيين کنفوسيوسي زماني اتفاق افتاد که کمونيست ها به سرکردگي مائو (1893-1976 م) در سال 1949 با شکست جمهوري خواهان، روي کار آمدند.دراين دوره بي ديني بينش رسمي چين اعلام شد ومعابد و سمبل هاي ديني ويران شدند.ضربه نهايي نيز وقتي به پيکر آيين کنفوسيوسي وارد شد که مائو در سال 1966 اعلام انقلاب فرهنگي کرد. مائو براي توجيه شکست هاي اقتصادي اش، گارد سرخي تشکيل داد تا به نام انقلاب فرهنگي مظاهر کهنگي که مانع رشد و تحول دانسته مي شدند مبارزه کنند.جالب آنکه آيين کنفوسيوسي را جزء عمده مظاهر کهنگي،وکنفوسيوس را فردي مرتجع ومروج نابرابري هاي اجتماعي دانستند. با مرگ مائواز شدت اين مخالفت ها کاسته شد.از سال 1980 برخي معابد اديان احيا شدوجمهوري خلق،آزادي اديان را به شرط آنکه تبليغ نشوند.به رسميت شمارد. دراين دوره جنبش کوچکي به نام کنفوسيوس گروي جديد يا معاصر (New Confucianism) شکل گرفت که سعي در نوسازي اين آيين وارائه قرائتي جديد از آن تعاليم کهن داشت. پيروان ومروجان اين مکتب برآن بودند که آيين و خصوصاً تفکرکنفوسيوسي براي نسل امروز درحيطه اخلاق وفلسفه حرف هاي زيادي براي گفتن دارد وبايد زمينه را براي شنيدن آن حرف ها فراهم کرد.
البته نبايد از گفتن اين نکته فرو گذار کرد که مطالب بيان شده راجع به تحولات تند وشديد آيين کنفوسيوسي در قرن بيستم، بيشتر مربوط به وضعيت اين آيين درچين است ورگه هايي از آن به کره، ژاپن و ويتنام وحتي تايوان و هنگ کنگ منتقل شده بود غالباً درجاده سنن قبلي خود حرکت کرده وچنين تحولات سريع وبنياديني را از سرنگذرانده اند (Berthrong , 2000:21-22).
ادوارتاريخي آيين وتفکر کنفوسيوسي
جوي شرقي 771-221 ق م دوره کنفوسيوس (551-479 ق م) ومنسيوس (372- 289 ق م) (کنفوسيانيسم کلاسيک يا تفکر کنفوسيوسي)
چين 221-206ق م سوزاندن کتب کلاسيک وکشتن شاگردان کنفوسيوس
هان متقدم 206ق م - 8 م رسميت يافتن تفکر کنفوسيوسي (کنفوسيانيسم ديني يا آيين کنفوسيوسي)
هان متاخر 25تا 220 م معرفي آيين کنفوسيوسي به ويتنام ،کره وژاپن
شش سلسله (دوره تفرقه) 220-589 م افول آيين کنفوسيوسي
سوئي وتانگ 581-906 تجديد اعتبار تدريجي آيين کنفوسيوسي، نفوذ گسترده تر به کره وژاپن
سونگ 960-1279 احياي تفکر وآيين کنفوسيوسي (نوکنفوسيوس گروي)
يوان، مينگ وچينگ 1260-1911 اشکال ونظريه هاي مختلف نوکنفوسيوس گروي
جمهوري چين 1911-1949حذف نظام هاي ديواني وآموزشي کنفوسيوسي
جمهوري خلق چين 1949-بي اعتباري آيين کنفوسيوسي در دوره مائو. رواج کنفوسيوس گروي جديد با پايان انقلاب فرهنگي (بعد از 1976)
پي نوشت ها :
*استاديار دانشگاه اديان و مذاهب.
**پژوهشگر مرکز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب وابسته به دانشگاه اديان و مذاهب.
1-تلفظ Rبراساس آوانوشت پين يين ما بيم حرف«ر»و«ژ»در فارسي است.
2-سه شخصيت اصلي در اين آيين ،کنفوسيوس،منسيوس و جوسي هستند که به ترتيب آنان را فرزانه ي اول ،فرزانه دوم و فرزانه سوم مي خوانند.
گستره
کنفوسيوس درشرق چين ونزديک سواحل درياي چين شرقي مي زيست.امروزه آن منطقه استان شاندونگ (shantung) نام داردکه نزديک بندر شانگهاي ودر جنوب پکن واقع است.ناحيه شرقي کشور چين که بخش سرسبز وحاصلخيزاين کشور به حساب مي آيد محل نشو و نماي مکاتب فکري چيني بوده است.مردمان اين ناحيه کشاورز بودند ونظام باستاني حاکم برآن نيز نظام فئودالي بود. کنفوسيوس نيز به چنين جامعه اي تعلق داشت وازخانواده اي با آداب ومنش فئودالي سربرآورده بود.او درتعاليمش ارزش هاي جامعه کشاورزي را ارج نهاد.اين تعاليم مقبول حاکمان آن نواحي قرار گرفت وبعد از افول نظام فئودالي در دوره دولت هاي متنازع نيز امپراتوران چين به حمايت از اين تعاليم برخاسته وبه گسترش آن کمک کردند. شاگردان واخلاف کنفوسيوس تعاليم او را درنواحي شرقي چين ودرامتداد درياي زرد ودرياي چين گسترش دادند.در دوره اي که مصادف با تولد حضرت مسيح(ع) بوداين تعاليم از سمت شرق تا کره وبعد ژاپن واز سمت جنوب تا ويتنام گسترش يافت.
امروزه بيش از شش ميليون نفر درسراسر جهان هستند که خود را کنفوسيوسي مي نامند( Hoobler,2004:6) .ازاين شش ميليون نفر 26 هزارنفر در امريکاي شمالي و مابقي همه درآسياي شرقي ساکن اند.
تاثير آيين کنفوسيوسي منحصر به زندگي افرادي که خود را پيروان فعال اين آيين مي دانند نيست. درحقيقت اين آيين بيش از دوهزار سال، نظام فکري حاکم برچين بوده است؛ به همين دليل برلايه ها ،سطوح ووجوه مختلف فرهنگ چين وماچين تاثير نهاده است. آيين مذکور غير ازاينکه الگويي براي نظام سياسي واخلاقي آن مردمان بوده وسبک زندگي آنان را شکل داده،برشعر و نقاشي و موسيقي آن ناحيه نيز تاثيري ژرف نهاده است هر چند ممکن است يک فرد چيني وحتي ژاپني وکره اي و ويتنامي اطلاعي دقيق از اين آيين نداشته باشد، اما زندگي او بي تاثيراززندگي وبوي آن نيست.
اگر پيروان اين آيين را کساني بدانيم که در چين، ژاپن ،برمه (ميانمار)،تايلند، اندونزي، سنگاپور، تايوان، ويتنام، هنگ کنگ وکره به نوعي از اين آيين تاثير پذيرفته اند واين آيين به نحوي در زندگي ديني و اجتماعي آنان بروز وظهور يافته است اين تعداد به 350 ميليون نفر مي رسد.(Adherents",2009)
نمادها ونمودها
نمادي که به عنوان آرم اين آيين معروف شده وپرچم آن به حساب مي آيد نگاره اي است به معناي هماهنگي مطلق، درستي وراستي در زندگي فردي واجتماعي.البته معناي بيشتر سمبل ها يا نمادهاي آيين کنفوسيوسي ريشه در باورهاي عمومي اديان چين وعقايد عامه اين مردمان دارد. عام ترين مفهوم نمادين در عقايد بومي چين مفهوم يين ويانگ است که اشکال مختلف اين دونماد حکايت از مفاهيم گوناگوني درهستي شناسي چيني دارد.دراشکال عاميانه اين آيين، نماد مذکور را مي توان در فنون فالگيري وپيشگويي يافت ودراشکال فلسفي آن، درتوضيح وتبيين امور واتفاقات جهان. درمعماري اماکن مقدس نيز از اشکال هندسي اين نماد استفاده مي شود.
ديگر جنبه ظاهري اين آيين لباسي آييني آن است. اين لباس که به هانفو (hanfu) شهرت دارد سابقه اي کهن داشته وصرفاً مختص آيين کنفوسيوسي نيست.اين پوشش در دوره هان فراگير شد ونام آن (هانفو) نيز به معناي لباس مردمان هان است.کيمونوي (kimono) ژاپن، هانبوک (Hanbok) کره و آئو داي (ao dai) ويتنام از اين لباس اقتباس شده اند.اما هانفو ديگر مورد استفاده عموم چينيان نيست وتنها مي توان گونه اي ازاين لباس را در مراسمات رسمي آيين کنفوسيوسي مشاهده کرد.از آنجا که مرتب و منظم بودن لباسي براي کنفوسيوس مهم بود،پوشيدن هانفو را جزء مهمي از برگزاري مراسم وآيين ها مي دانست ("History of Ancient" , 2009) .
باورها وارزش ها
باورهاي کنفوسيوسي درسه شکل متمايز آن، يعني درشکل کلاسيک (دوره کنفوسيوس وشاگردان)، شکل ديني (دودمان هان وبعد از آن)وشکل فلسفي (متفکران نوکنفوسيوس گروي) تفاوت هايي دارد؛اما درعين توجه به اين تفاوت ها مي توان باورهاي نسبتاً مشترکي را به عنوان باورکنفوسيوسي ذکر کرد.
بخشي ازاين باورها صبغه هستي شناختي (حکمت نظري) دارند وبخشي صبغه فضيلت شناختي (حکمت عملي).درباورهاي راست کيشانه ي کنفوسيوسي، خداي متشخص وجود ندارد؛اما وجودي متعال به نام تيان (tian) ،به معني آسمان، وجود دارد که قانون وناموس جهان است ومي توان آن را يک خداي غير متشخص دانست. اراده ومشيت اين خداي غير متشخص مينگ (ming) يا قضاي آسمان خوانده مي شود که درکنه موجودات سرشته شده است ودائو (dao)،يا طريقت،عمل کردن برمبناي اين سرشت مقدر يا طبيعت فطري است.
نظريه يين (yin) ويانگ (yang) بخش ديگري از هستي شناسي اين آيين است که مي توان آن را نظريه خلقت امور دانست. مطابق اين نظريه-که پيشينه آن به قبل از کنفوسيوس مي رسد-درهر پديده اي، دو نيروي متضاد فعال اند که خلقت، بقا و نابودي پديده به نسبت اين دونيرو با يکديگر باز مي گردد. يين نيروي مونث يا مفعول (ساکن،سرد) است ويانگ نيروي مذکر يا فاعل (متحرک، گرم).باورهاي ديگري نيز درباره ماهيت نفس انسان،چگونگي دستيابي اش به شناخت ومعرفت وچيستي معرفت صحيح ، و وجود وماهيت اشيا وجود دارد که بعداً در دوره متفکران نوکنفوسيوس گروي (که به باورهاي اين آيين جنبه ي مابعدالطبيعي بخشيدند) اضافه شده اند.
از آنجا که کنفوسيوس وشاگردان او آمده بودندتا اعمال مردم را اصلاح کنند و براي «چه بايد کرد» آنان جوابي مهيا سازند، بيش ازآنکه به هست ها بپردازند به بايدها توجه داشتند وارزش هايي را مطرح ساختند که مي توان آنها را فضيلت شناسي کنفوسيوسي ناميد.اين ارزش ها يا به حوزه اخلاق فردي وتدبير منزل مربوط مي شوند يا به حوزه سياست.(1) درهر دوحوزه، هدف رسيدن به «هماهنگي وتناسب» (he؛ هه) است.هدف ارزش هاي کنفوسيوسي درحوزه اخلاق، «انساني آرماني» (junzi؛ جون زه) ودرحوزه سياست،«جامعه آرماني» يا آرمان شهراست.
هر فردي براي آنکه به سمت تبديل شدن به «انساني آرماني» حرکت کند، بايد دو ارزش را در خود پرورش دهند: ژن (ren) ولي (li). ژن حس همدلي وهمدردي با ديگران وملکه وظيفه شناسي است که هر کس بايد براي دستيابي به هماهنگي،آن را در درون خود بپروراند. ترازو وشاخص بود يا نبود اين حس در فرد، جونگ (zhong) وشو (shu) يا قائده طلائي اخلاق است.جونگ جنبه ايجابي اين قاعده است؛ يعني فرد آنچه را براي خود پسنديده است براي ديگران هم بپسندد، وشو جنبه سلبي آن است،يعني فرد آنچه رابراي خود نمي پسندد براي ديگران نيز نپسندد، وشو جنبه سلبي آن است، يعني فرد آنچه را براي خود نمي پسندد براي ديگران نيز نپسندد. ژن رابه انسانيت ترجمه مي کنيم و لي را به آداب داني؛اما بايد دانست که اين دوجداي از هم معنا ندارند. لي آداب داني اي است که برخاسته از انسانيت انسان است؛ يعني لي بازتاب ظاهري همان ژن باطني است.آداب ومناسک ظاهري اگر بدون ژن انجام شوند،بي فايده و حتي مضرند. اين آداب شامل شعائر مربوط به آيين نياکان، آداب تعامل با ديگران (که تحت عنوان آداب ارتباطات پنج گانه مطرح مي شود)، و پرداختن به شعر وموسيقي به شکلي آييني است(فانگ،1380: 57-58).
دستيابي به ارزش هاي کنفوسيوسي درحوزه سياست با به کار بستن دو آموزه «اصلاح حاکم» و«اصلاح نام ها» (Zhengming) محقق مي شود.جامعه آرماني تفکر کنفوسيوسي وقتي محقق مي شود که انسان آرماني برجامعه حاکم باشد؛ انساني که در مطابقت کامل با دو ارزش ژن و لي زندگي کند.درکنار اصلاح حاکم بايد نام ها وعناوين اجتماعي نيز اصلاح شوند؛ يعني هرعنوان اجتماعي با واقعيت آن تطابق يابد.به ديگر سخن مي توان گفت که بايدامور وافراد را به گونه اي اصلاح کرد که هر کدام شايسته معناي اصلي عنوانشان باشند(همان: 55).
اما غير از باور به ارزش هاي اخلاقي پيش گفته ، مي توان در سلوک شخص کنفوسيوسي معتقد تلاش هايي معنوي از اين دست را نيزيافت:
1. بررسي امور وبي ثباتي پديده ها براي درک ماهيت آنها؛
2. کوشش براي درک دائوي امور وقوانين کلي حاکم برروابط پديده ها؛
3. تلاش خالصانه براي هماهنگ شدن با دائو؛
4. تطهير وتهذيب نفس با کمک گرفتن از ارزش هاي اخلاقي مذکور؛
5. پرورش دادن وجود خود با استکمال خودمعرفتي وخود اخلاقي از طريق به کار بستن نظام کلاسيک تعليم وتربيت؛
6. تدبيرمنزل وتنظيم امورخانواده با تمرين انضباط ها وآداب وضع شده،ازقبيل احترام به والدين،مواظبت از فرزندان وخواهر وبرادر، احترام به خوشايندها وبدايندهاي اعضاي خانواده،وترک پيش داوري درباره آنان؛
7. تلاش براي تحقق حکمراني مطلوب با فراهم کردن زمينه آموزش وپرورش عمومي، حمايت از اقشار آسيب پذير، تنظيم سياست ها براساس نظر عموم،انتخاب فرد شايسته وبا صلاحيت براي اداره امور، اعتدال در تصميم گيري ها ودوري از افراط وتفريط.
درتعاليم اين آيين به پنج رابطه اجتماعي توجه ويژه شده است که فرد بايد بايسته هاي اين روابط را به نحو احسن انجام دهد:
1. رابطه حاکم ورعيت: خيرخواهي حاکم ووظيفه شناسي رعيت؛
2. رابطه پدر وفرزند: مهرباني پدر وفروتني فرزند؛
3. رابطه زن وشوهر: نيک رفتاري شوهر وفرمانبرداري زن؛
4. رابطه برادر بزرگ وکوچک تر: بزرگواري بزرگ تر واحترام گزاري کوچک تر؛
5. رابطه کم سن و مسن: شفقت مسن وگذشت کم سن.
به بيان ديگر پدر وفرزند بايد محبت حاکم باشد؛ بين حاکم و رعيت، وظيفه شناسي؛ بين زن وشوهر، رجحان و برتري، بين برادر بزرگ تر وکوچک تر، احترام؛ وبين بزرگسال وکم سال، شقفت ( Yao,2000:212)
شخص معتقد بايد به اين پنج ارتباط توجه داشته وبه بايسته هاي آن حرمت گذارد،اين باورها را خود بياموزد وبه ديگران نيز تعليم دهد وخيرخواهانه با ديگران رفتار کند.
پي نوشت ها :
*استاديار دانشگاه اديان و مذاهب
**پژوهشگر مرکز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب وابسته به دانشگاه اديان و مذاهب 1
-البته در حوزه سياست هم به مباحث اخلاقي پرداخته مي شود؛اما از آنجا که بحث درباره گونه اي تفکر اخلاقي کلاسيک است،از تقسيم بندي کلاسيک اخلاق در سنت خودمان براي ارائه بحث استفاده کرده ايم.
آيين ها وآداب
مناسک اين آيين درابتدا همان جنبه اجتماعي آداب داني يا لي بود؛اما در دوره هان و بعد از آن، از آداب اخلاقي فراتر رفت وشامل آيين هاي عبادي ودين ورزانه نيز شد. تاکيد کنفوسيوس برداشتن رفتارحسنه با خويشان، والدين و اجداد وهمچنين تکريم آسمان باعث شد که کيش کهن نيا پرستي و نيايش بردن به درگاه خداي آسمان جاني دوباره گيرد ودر سير تاريخي اين آيين استمرار يابد.حاکمان چين نيزکه خود را حافظان فرمان هاي آسماني مي دانستند، خصوصا در دوره هان، به برگزاري اين آيين ها کمک زيادي کردند. کيش حکومتي اي که دردوره هان ايجاد شد وخود رامنسوب به تعاليم کنفوسيوس مي دانست، اعتقاد به رب النوع ها را احيا وآيين هايي را براي پرستش اين خدايگان وضع کرد وامپراتور به عنوان واسطه فيض،آن آيين ها را انجام مي داد.اين مراسم که براي پرستش خورشيد وماه وارواح زمين و آسمان انجام مي گرفت، همراه با نثار قرباني درحضور جمعي خاص از صاحب منصبان بود.امروزه مي توان در پکن اماکني را يافت که سابقاً درآنها اين مراسم انجام مي شده است. درحلقه هايي نيز تکريم کنفوسيوس به عنوان معلم اول چنان رونق گرفت که علاوه برساختن مجسمه او وانجام مراقبه درحضور مجسمه اش، قرباني نيز نثارش مي کردند(چينگ،1383:-100-102).
نياپرستي نيز از جمله مراسم کهني بود که با تاکيد کنفوسيوس براحترام به والدين وخويشان، با مناسک ديني اين آيين امتزاج يافت. مناسک نياپرستي با توجيهات کنفوسيوسي آن هنوز هم در کنج برخي خانه هاي چيني،تايواني وکره اي، درمحل عبادات اجداد،انجام مي گيرد.اين مراسم که قبل از اعمال ممنوعيت درچين کمونيستي در معابد اجداد ويا درمحل دفن آنها نيز انجام مي شد، معمولاً با نثار نوشيدني وغذا و ابراز تواضع واحترام به صورت سجده ويا سکوت ومراقبه درمقابل الواحي که نام نياکان برآنها نقش بسته ويا درمقابل عکس آنان انجام مي گيرد.(همان: 103).
مراسم بلوغ يا جشن تکليف نيز بين چهارده تا بيست سالگي برپا مي شود. به اين شکل که والدين معبد يا منزلي را براي اجراي مراسم انتخاب مي کنند وبعد از شروع مراسم،افراد پشت سربزرگ خانواده داخل مي شوند. سپس لباسي تشريفاتي برتن نوجوان کرده ونامي جديد براي او انتخاب مي شود. بعد از آن با نثار خيرات، آن فردبه نياکانش معرفي مي شود (Hoobler,2004:92-93). درامر ازدواج، فرزندان حق انتخاب ندارند و والدين تصميم گيرنده اند. با ازدواج به سبک کنفوسيوسي عروس عملاً جزئي از خانواده داماد مي شود. پس از انجام مراسم ومعرفي عروس به نياکان خانواده داماد، او با آن خانواده زندگي خواهد کرد وبايد به مادر و پدر جديد خود احترام بگذارد وبه آنان خدمت کند (Ibid,93-94).
مراسم تدفين، مراسم تبديل شدن به «نيا» ورفتن به ميان نياکان است .فرد در گذشته با اين مراسم که تشريفات زيادي دارد.به نوعي مقدس مي گردد وشايسته احترامي مي شود که مختص اجداد است.اين مراسم شامل اعمالي چون تطهير ميت، پوشاندن لباس قبريا نوعي کفن چندتکه به او، قرار دادنش در تابوت وبه خاک سپاردن جسد وتابوت به همراه برخي وسايل وخوراکي هاست.دست آخر نيز براي مرده لوحه اي ساخته وآن را در محراب نياکان قرار مي دهند. تمامي اين مراحل بايد توسط فرزندان وبازماندگان نزديک فرد انجام شود تا بتوانند در مراحل گوناگون ودرجمع هاي مختلف با اووداع کنند (Paper,1998:45-53).
جشن ها واعياد مردم چين بسياراست امادو مراسم سالانه که اختصاص به پيروان اين آيين دارد وهم اکنون نيز انجام مي شود، يکي روز احترام به نياکان است، که هر ساله در پنجم آوريل (اواسط فروردين ماه) برگزار مي شود وديگري روز معلم است که در 28 سپتامبر(اوايل مهرماه) برگزار مي گردد.
درمراسم پنجم آوريل به نياکان غذا پيشکش مي شود وبه شکل آييني اسکناس مي سوزانند.اين مراسم به طور ضمني به نسل جوان مي آموزد که بايدبراي بزرگان خانواده احترام قائل شوند.درمراسم 28 سپتامبر، که به مناسبت روز تولد کنفوسيوس برگزار مي شود، نه تنها کنفوسيوس بلکه تمام معلمان تکريم مي شوند.روزبرگزاري اين مراسم در تايوان تعطيل ملي است.مردم دراين روز به آموزگاران خود از باب قدرداني هديه يا نامه اي قدرشناسانه تقديم مي کنند(ادلر، 19:1383).
اماکن مقدس آيين کنفوسيوسي بيشتر مکان هايي هستند که سابقاً مناسک مذکور در آنها انجام مي شده است.يکي از بزرگ ترين اماکن کنفوسيوسي که امپراتور سالانه در آن، براي آسمان و زمين قرباني تقديم مي کرده است «معبد آسمان» (Temple of Heaven)متعلق به دودمان مينگ است که درشهر پکن ودر پارکي جنب شهر ممنوعه واقع است .اين معبد چندين تالار دايره اي شکل (نماد زمان) با کاشي هاي آبي (نماد آسمان) دارد که در آنها براي برداشت خوب محصولات نيايش مي شده است .سه ايوان دايره اي نيز در فضاي باز براي قرباني کردن روي هم ساخته اند. ودر وسط بالاترين ايوان، مکاني براي تقديم قرباني امپراتور وجود دارد. اين مراسم در يلداي هر سال وبا تقديم گوشت پخته حيوانات انجام مي گرفته است (همان: 143-144).
درسئول،پايتخت کره جنوبي، دوبار در سال، يعني در فوريه وآگوست (بهمن ومرداد)،مراسمي به افتخار کنفوسيوس برپا مي شود .اين مراسم را در دانشگاه کنفوسيوسي سئونگ يونگ وان (Seonggyungwan) اجرا مي کنند که تاريخ تاسيس آن به سال 1288 باز مي گردد (Hoobler,2004:86)
شايد بزرگترين معبد کنفوسيوسي،چوفو (Qufu) باشد که در زادگاه کنفوسيوس (استان شاندونگ کنوني) ساخته شده است. دراين معبد،ابتدا براي تکريم کنفوسيوس ساخته شده بود،اما بعدها مراسمي آييني نيز درآن انجام مي گرفت که طي آن امپراتوران يا گماشتگان آنان به پيشگاه کنفوسيوس (استاد کونگ) قرباني تقديم مي کردند.مراسم اين معبد در دوره خاندان مينگ (1368-1644) وسعت وگسترش زيادي يافت.در شرق اين معبد، کاخ خاندان کونگ (The Kong (Family Mansion (Kong Fu)
قراردارد که در آن خاندان او نسل به نسل زندگي کرده واداره آن به دست بزرگ ترين فرزندان ذکورخانواده بوده است. (Ibid: 89-88)
اماکن مقدس ومهم اين آيين در نقشه زير مشخص شده اند "Sacred sites of :Confucianism", 2009
شرح نقشه
1. چوفو (در شاندونگ):محل تولد کنفوسيوس؛مکان زيارتي.
2. پکينگ (درپکن): معبد آسمان؛محل برگزاري آيين هاي وابسته به امپراتوري
3. کوه تاي (Tai)
4. کوه ووتاي؛اين کوه تاي براي سه دين بزرگ، يعني کنفوسيانيسم وتائوئيسم وبوديسم چيني مقدس است ودراين دوکوه مناسک قرباني ونيايش انجام مي شود.
5. دانشگاه سئونگ يونگ وان (در سئول)؛ محل نشرتعاليم کنفوسيوسي وتحقيق درآثار اين مکتب وتربيت متخصصان اين آيين.
پي نوشت ها :
*استاديار دانشگاه اديان و مذاهب **پژوهشگر مرکز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب وابسته به دانشگاه اديان و مذاهب
متون ومنابع
بيشتر آيين ها ،عقايد وارزش هاي کنفوسيوسي پشتوانه هايي درمنابع کلاسيک يا تفاسير متاخر آنها دارند؛ازاين رو،درک بهتر آنها منوط به آشنايي با اين منابع است. اين آثار-که درباره ي زمان ونحوه نگارش آنها بحث هاي زيادي وجود دارد- معمولاً به دو دسته تقسيم مي شوند:1.کتاب هاي پنج گانه، که دوره تاليف آنها به زمان کنفوسيوس و قبل ازآن نسبت داده مي شود؛ بيشتر اين کتاب ها را کنفوسيوس گرد آوري وتنظيم کرده وبخش اندکي ازآن را خودش نگاشته است.2. کتاب هاي چهار گانه که مريدان و پيروان کنفوسيوس گرد آورده ونگاشته اند ودر بردارنده تعاليم کنفوسيوس يا شروح او برمتون کهن پنج گانه است (اسمارت ، 258:1383).
آثارکلاسيک پنج گانه، که گفته مي شود چهار کتاب اول آن را کنفوسويس تنظيم وويرايش کرده وکتاب آخر را در خودنگاشته است،عبارت اند از:
1. شوجينگ (Shu Jing) يا کتاب تاريخ؛ شامل تاريخ پادشاهان چين در ادوار گذشته واسناد رسمي دربار سيا، شانگ وجوي متقدم.
2. شي جينگ (Shi Jing) يا کتاب شعر؛ شامل سيصد و پنج سرود مقدس از ترانه هاي عاشقانه گرفته تا سرودهاي رسمي وآييني.
3. يي جينگ (Yi Jing) يا کتاب تغييرات ؛ شامل فلسفه وحکمت دگرگوني ها وتغييرات زندگي وهمچنين رفتار انسان ها.
4. لي جي (Li Ji) يا کتاب آداب؛ شامل آداب ورسوم حکومتي، که در اوايل خاندان جو اجرا شده است.
5. چون چيو (Chun Qiu) يا سال نامه بهار و خزان؛ شامل تاريخ دوران بهار وخزان (722-481 ق م) که کنفوسيوس درآن دوره مي زيست.
اين پنج متن به ترتيب داراي بينش تاريخي، شاعران، متافيزيکي، اجتماعي و
سياسي اند (شيخ زين الدين، 36:1379).
کتاب هاي چهارگانه تعاليم کنفوسيوس که شاگردان او آنها را گرد آوري وتاليف کرده اند از قرار ذيل اند:
1. لون يو (Lun Yu) يا مکالمات (آنالکت)؛ مجموعه اي از سخنان کنفوسيوس که توسط شاگردانش جمع آوري شده است؛
2. دا سوئه (Da Xue) يا آموزش بزرگ؛
3. جونگ يونگ (Zhong Yong) يا آيين اعتدال؛اين کتاب وکتاب قبلي (دا سوئه) مجموعه اي از سخنان پيشينيان اند؛برخي از اين سخنان متعلق به کنفوسيوس و برخي از شاگردان اوست؛
4.منگ زه (Meng Zi) يا منسيوس؛ مجموعه اي ازچند کتاب که احتمالاً آنها را منسيوس نوشته است(Yutang ،1943:28-29) .
البته اين کتاب ها در طي قرون دچار دخل وتصرف شده اند. خصوصاً گفته مي شود که بعد از کتاب سوزي دوران چين (Qin؛ 210-221 ق م )درهنگام استنساخ وتدوين دوباره اين آثار در دوره هان، تغيير وتحولاتي در آنها صورت پذيرفته است. (Yao,2000:54).
مذاهب وفرقه ها
درآيين کنفوسيوسي،نمي توان مانند اديان سامي دنبال مذاهب وفرق مختلف بود. ممکن است گفته شود که مي توان اشکال مختلفي از تفکر وآيين کنفوسيوسي يافت؛ اما بايد دانست که اين به معناي فرق ومذاهب مختلف نيست. اين اشکال جلوه هاي گوناگوني اند که اين آيين در طول حيات خود داشته است؛ جلوه هايي چون کنفوسيانيسم کلاسيک، کنفوسيانيسم حکومتي، نئوکنفوسيانيسم وکنفوسيانيسم جديد. درکنفوسيانيسم کلاسيک ونئوکنفوسيانيسم که جنبه فلسفي اين آيين پر رنگ تراست،شايد بتوان سراغ از مکاتب متمايز فکري گرفت،اما بازهم بايد اين نکته را در نظر داشت که مکاتب فکري اين آيين مانند مکاتب فکري فلسفه يونان در تقابل با يکديگر شکل نگرفته اند؛يعني هرچند تفاوت هايي با هم دارند اما اين تفاوت ها در تضاد با
سخنان پيشينيان نيست بلکه درتکميل يا توضيح آنهاست. اساساً آيين هاي چيني با تساهل وتسامح شديد،آزادي عملي براي پيروانشان فراهم مي کنند که بتوانند بدون واهمه از خرده گيري هم کيشان،زيرچتر مفاهيمي کلي ومشترک، عقايد واعمال خود را داشته باشند. اين نکته باعث شده است. حتي در اشکال ديني اين آيين نيز جبهه گيري هاي گوناگون وتشکيل صف هاي مذهبي در برابرهم وجود نداشته باشد وبنياد گرايي وتعصب ورزي موجود در برخي از اديان در آيين کنفوسيوسي يافت نشود. (Bell,2003:2).
درتاريخ آيين کنفوسيوسي، نظرات وتعاليمي که درمفاهيم عمده ومسالک اصلي با اين آيين تفاوت داشته اند،مانند آيين دائو وآيين بودايي، به عنوان مکاتب رقيب مطرح بوده اند؛ اما رقيب،يا به بيان بهتر دشمن بزرگ اين آيين،رفتار تجدد گرايان چيني بوده است که درقرن نوزدهم شروع به مخالفت با اين سنت کردند.
اکنون وآينده
دراوايل قرن بيستم پيروان آيين کنفوسيوسي درشرق آسيا از منصب اجتماعي،سياسي واقتصادي کنار گذاشته شدند وتأثيراين آيين محدود به دايره افرادي شد که ذهنشان به طور سنتي با اين آيين درگير بود،خواه همراه با بروز وظهورات محدود اجتماعي و يا تنها در پس روان آنان.در اين دوره ،کنفوسيوس فردي مرتجع لقب گرفت و آيينکنفوسيوسي حامي نظام طبقاتي دانسته شد وارزش هاي آن آماج حملات انقلابيون افراطي وهمچنين روشنفکران ليبرال گشت. براي عموم مردم،اين انديشه، انديشه اي ناکارآمد ومتعلق به گذشته جلوه کرد.در نتيجه اين مسائل،آيين کنفوسيوسي در دوران معاصربا سه مشکل مواجه شد:1. نهادهاي اين آيين در زادگاه کنفوسيوس يعني خاک چين برچيده شد وشکل نهادي آن فقط درکشورهاي ديگري که آيين کنفوسيوسي به آنها راه يافته بود (مثل کره، ژاپن ، ويتنام، تايوان وهنگ کنگ)، البته به طرز محدودي، ادامه يافت.2.محققان وانديشمندان آيين کنفوسيوسي قدر وقيمت اجتماعي خود را از دست دادند.3.مناسک کنفوسيوسي جنبه معنوي خود را از دست داد واگر درگوشه وکناري نيز انجام مي گرفت،به آن به عنوان رسمي کهن نگريسته مي شد (Hoobler, 16-2004:15).
هرچند به اين آيين در دوران معاصر جفا شد،اما بايد اذعان داشت که بيشترمناسک و مراسم کنفوسيوسي، مختص دوره هاي خاص تاريخي با اقتضائات اجتماعي آن ادواربودند؛پس محتمل است که تاريخ انقضايي داشته باشند.با وجود اين،آيين کنفوسيوسي قابليت آن را داشت که دستمايه ي برداشت هايي جديد قرار گيرد. سابقاً گزارش هايي که يسوعيان ازاين سنت داده بودند درقرن 17 و18 به مزاج روشنفکران اروپايي خوش آمده بود واز آنها براي تاکيد برارزش هاي مطلوبشان استفاده مي کردند؛مثلاً از سخنان کنفوسيوس وتعاليم سياسي اين آيين براي تاييد اصول دموکراسي بهره مي جستند.در بحث آموزش وپرورش نوين نيز از نظام آموزشي کنفوسيوسي الهام گيري شد.هرچند اين الهامات برداشت هايي موردي از اين آيين براي تأييد روش هاي جديد اداره جوامع بودند،اما برخي از غربيان چنين اعتقاد دارند که آموزه هاي سياسي آيين وتفکر کنفوسيوسي پايه واساس دموکراسي در اروپا وامريکا بوده است (کريل ،1380 : 287-288).
اين گونه برداشت ها از دهه هفتاد به اين طرف طرفداران پروپا قرصي درميان متفکران خاوردورنيزيافته است.اينان معتقدند که آيين مذکور حرف هاي زيادي براي جوامع ليبرال دموکرات دارد. اين افراد که از نسل بعد از انقلاب کمونيستي اند، درچين وتايوان و کره ودر اروپا وامريکا به احياي اين سنت پرداخته وبرخي محققان غربي را نيز با خودهمراه کرده اند.البته اين تلاش ها بيشتر مربوط به احياي نظريه هاي کنفوسيوسي اند تا آيين هاي آن وغالباً شکل ايدئولوژيک دارند(Hall,1987:327).
اينکه آيا اين تلاش ها در آينده راه به جايي خواهند برد وآيا اين سنت احيا خواهد شديا خير واگراحيا شود چه شکلي از آن احيا خواهد شد،محل بحث است؛اما به اجمال مي توان گفت که پديده آيين کنفوسيوسي امروزه به اشکال زير پديداراست:به شکل بناهاي تاريخي وکتب کلاسيک اين آيين، به شکل نمادهاي ملي وباستاني که براي جلب توريست ازآنها استفاده مي شود؛ به شکل آداب و رسومي ملي وقومي که در قالب جشن هاي آيين درکره وتايوان وهنگ کنگ اجرا مي شود؛به شکل باورها ورفتارهاي عاميانه اي که درناخود آگاه مردمان شرق چين همچون DNA فرهنگي وجود دارد؛ وبه شکل ايده هاي به روز شده ولباس نويافته،که ادعا مي شود ارمغان سنت کنفوسيوسي براي جامعه مدرن هستند (Berthrong, 200:22).
منابع:
ادلر،جوزف (1383)، دنياي چيني، ترجمه حسن افشار،تهران:نشرمرکز.
اسمارت، نينيان (1383)، تجربه ديني بشر، جلد اول، ترجمه مرتضي گودرزي، تهران: سمت.
چينگ، جوليا (1383)، اديان چين، مترجم حميد رضا ارشدي،تهران: مرکز بازشناسي اسلام وايران.
چو جاي، وينبرگ چاي (1386)، تاريخ فلسفه چين، ترجمه ع پاشايي ،چاپ اول ناشر، تهران: نگاه معاصر.
شيخ زين الدين، غلامرضا (1379)، آيين هاي کنفوسيوس، دائو وبودا [گردآوري و ترجمه مقالات بريتانيکا]، تهران: فيروزه.
فانگ، يولان(1380)، تاريخ فلسفه چين، ترجمه فريد جواهر کلام،تهران: نشر فرزان روز.
کريل، هرلي گلسنر (1380)، کنفوسيوس وطريقه چيني ، ترجمه گيتي وزيري، تهران: سروش.
Bell, Daniel & Chaibang Hahm (2003), Confucianism For The modem world, Cambridge: Cambridge University Press,
Berthrong John & Evelyn (2000), Confucianism: A Short Introdoction, Oxford: oneworld Publications.
Ching,Julia,(1993), Chinese Religions,London:Macmillan press.
Hall, David & Roger Ames(1987), Thinking Through Confucius, New York: State University of New York: Press.
Hoolber, Dorothy & Thomas (2004), Confucianism: World Religions, First Updated Edition New York: Facts on File, Inc.
Paper, Jordan & Laurence G. Thompsun (1998), The Chinese way in Religion, second Edition, Belmont: Wadsworth Publishing Company.
Smart, Ninian (1998), The World's Religion,Second Edition,United Kingdom: Cambridge University Press.
Yoa, Xinzhong, (2000), An introduction to Conducianism, New York : Cambridge University Press.
ـــــــــــ (2003) RoutledgeCurzon Encyclopedia of Confucianism, vol.1, London and NewYOrk: Routledge Curzon.
Yutang, Lin(1943), The Wisdom of Confucius, New York: Random House.
-"History of Ancient Traditional Chinese Clothing"(2009), Retrieved march 29,2009,from http://www.library.thinkquest.org/.../clothing/history.htm
-"sacred sites of Confucianism"(2009),Retrieved march 29,2009,from http://www.religion-cults.com/Eastern/Confucianism/confuci.htm
.Adherents"(2009),Retrieved march 29,2009,from http://www.adherents.com/Na/Na_242.html
ويسنده: نويسندگان:علي موحديان عطار*
احمد شاکرنژاد*
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید