شهر صعده به سبب کثرت وجود علماي زيدي، مساجد، مراکز و حوزههاي علميّة اين مذهب و همچنين آرامگاه امام هادي الي الحق (يحيي بن الحسين، مؤسس حکومت زيدية يمن، اواخر قرن سوم هجري) و ديگر ائمة زيدي، از اهميت ويژهاي براي پيروان اين مذهب برخوردار است. جمعيّت اين شهر حدود پنجاه هزار نفر و جمعيّت استان صعده بالغ بر 600 هزار نفر ميباشد. طبيعت سرسبز در استان صعده موجب شده تا اکثر مردم، کشاورزي را به عنوان پيشة اصلي خود برگزينند.
پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران، بسياري از عالمان زيدي خصوصاً طلبههاي جوان و ديگر مردم اين منطقه توجّه خاصّي به امام خميني(ره) پيدا کردند. بر اساس آموزههاي مذهب زيديه هر کدام از فرزندان رسول خدا(ص) که در وجودش چهارده شرط محقّق شود و پس از قيام، مردم را به سوي خود دعوت نمايد، امام تلقّي شده و اطاعت او بر همه واجب خواهد شد. بنابر اصل فوق، شيعيان زيدي ميتوانند امام خميني(ره) را نيز، امام خود بدانند.
علامه بدرالدين بن اميرالدين الحوثي
علامه بدرالدين از سادات حسني و دومين عالم بزرگ زيدي پس از علامه مجدالدين المؤيدي متولّد سال 1927 از مراجع بزرگ و علماي شامخ حوزه علميه صعده است که به علم، تقوي، زهد، صبر و جهاد در ميان زيديه معروف است و تعداد تأليفاتش به 34 کتاب ارزشمند ميرسد.
ايشان از علاقمندان به انقلاب اسلامي، امام خميني(ره) و نظام جمهوري اسلامي ايران ميباشند و در سال 1994 سفري به ايران نموده و مدت يک سال جهت تحقيق و آشنايي با علما در حوزة علمية قم اقامت داشتهاند. علامه بدرالدين تعدادي فرزند ذکور دارد، از جمله: حسين، يحيي (عضو سابق مجلس نمايندگان)، محمد (فعال در امور فرهنگي)، عبدالسلام (که در درگيريهاي اخير توسط نيروهاي امنيتي بازداشت شد) و علي (نوجواني که در درگيريهاي اخير کشته شد).
حسين بدرالدين الحوثي1
حسين، از علماي جوان حوزة علمية شيعيان زيدي در صعده است که پس از وحدت يمن در سال 1990 (در سن 31 سالگي) به همراه عدهاي از علماي زيدي، حزب الحق را تأسيس نمود. در سال 1993 (تا 1997) به عنوان تنها نمايندة حزب الحق در مجلس نمايندگان يمن حضور يافت. سپس به دليل برخي اختلافات درون حزبي، از حزب الحق کنارهگيري کرد. به موازات فعاليتهاي سياسي، در سال 1991 تشکيلات «شباب المؤمن» را به همراه ديگر علماي جوان زيدي با هدف فعاليتهاي فرهنگي در استان صعده تأسيس نمود. حسين تحصيلات تکميلي خود را در دانشگاه خارطوم گذرانده است. وي در مراکز فرهنگي تحت اشراف خود، به امر تدريس علوم و معارف اسلامي اشتغال داشته است. بسياري از سخنرانيهاي وي به صورت جزوه در آمده و منتشر شده است. در يکي از جزواتش به نام «الثقافـة القرآنيـة» (سخنراني در 4/8/2002) پس از بيان اهميّت فراگيري زبان عربي براي فهم صحيح قرآن، به علم اصول فقه زيديه انتقاد ميکند زيرا مانع فهم درست قرآن شده است. سپس ميگويد: «ما به دليل دوري از قرآن به خود بدي کردهايم، به قرآن که بزرگترين نعمت خدا است بدي کردهايم و الآن به امتي مرده تبديل شدهايم».
وي در ادامه جملة امام خميني(ره) را در اهميت قرآن کريم ذکر ميکند که: «ان الانسان لو يجلس طول عمره ساجدا لله شکرا علي هذا القرآن لما و في بحق شکر الله علي هذه النعمـة العظيمـة». او ميگويد:« اين افتخار بسيار بزرگي براي ماست که به قرآن توجه کنيم. خصوصاً در اين مرحله که دشمنان خدا به دنبال دور کردن ما از اين کتاب آسماني هستند تا جاييکه ميخواهند قرآن را از ما بگيرند و در اعتقاد ما به قرآن تشکيک کنند».
در يکي از جزواتش به نام «خطر دخول آمريکا اليمن» (سخنراني در 3/2/2002) کلامي از امام (ره) را اين گونه نقل ميکند: «امام خميني(ره) آمريكا را شيطان بزرگتر نام نهاد و آن را بالاتر از هر شرّي دانست زيرا يهود بر آمريكا حكم ميرانند و بر آن حاكماند».
در همين جزوه پس از ذکر اينکه دعوت امام خميني (ره) به عنوان امام عادل و متقي رد کردني نيست، ميافزايد: «به حق، ديدم هر كه مقابل انقلاب اسلامي ايران، در عصر امام خميني، ايستاد و مقابله كرد، شومي فرجام خود را ديد؛ دولتهايي كه همراه عراق (صدام)ضدّ جمهوري اسلامي كه تا به حال بزرگترين دشمن آمريكا و اسرائيل بوده، ايستادند؛ زيرا امام خميني(ره) جدّاً در پي آن بود كه عرب و مسلمانان را از سلطة اسرائيل آزاد كند، امّا همگي مقابل او ايستادند».
در جاي ديگري از همين سخنراني، ضمن نقل حوادث جنگ صفيّن و فتنه اي که در صفوف سپاه امام علي(ع) ايجاد شد، کلامي از امام خميني(ره) را در اين خصوص ذکر ميکند، سپس با ذکر تبعات منفي هيمنة آمريکا بر کشورهاي منطقه و خطرات ورود آمريکا به يمن، ميگويد: «بر يمنيها واجب است كه به اين مسئله راضي نشوند و بر آنان خشم گيرند و از يمن خارجشان كنند».
در يکي ديگر از جزوات به نام «الإرهاب و السلام» (سخنراني در 8/3/2002) درباره معناي دو اصطلاح إرهاب(ترور) و جهاد در فرهنگ اسلامي و تفاوت معناي آن در فرهنگ آمريکايي مطالبي را مطرح ميکند. سپس درباره حزب الله ميگويد: «آيا سكوت در برابر[شهادت جوانان] حزبالله لبنان جايز است؟ يا اينكه آنها از روح قرآن كريم كه عبارت از عمل و جهاد، وحدت و برادري، انفاق و ايثار است، ملهم شدهاند. آنها با سرافرازي زندگي ميكنند و ضدّ خواست اسرائيل سخن ميگويند و شبكة ماهوارهاي عليه اسرائيل ايجاد كردهاند».
سپس با انتقاد از ورود آمريکا به يمن، سؤال ميکند آيا براي مبارزه با سه تروريست، نيازي به آمدن آمريکاييها جهت آموزش ارتش يمن بود؟ آمدن آمريکاييها به يمن ابتداي شر است. آمده اند که پايگاه هاي نظامي راه بيندازند. پس از آن آمريکا بر يمن مسلط خواهد شد و همه امور ما را فاسد خواهد کرد.
در جزوه اي ديگر با عنوان لاعذر للجميع أمام الله (سخنراني در 6/3/2002) مي گويد: «امام خميني حج را به معناي قرآني كامل آن عرضه نمود و ايرانيان را روشن سناخت كه شعار برائت از آمريكا و مشركين و اسرائيل را سردهند».
پي نوشت ها :
1. وي در تابستان ????، با نيرنگ دولت يمن و به بهانه مذاکره با حسين بدرالدين الحوثي و وساطت علما، در هليکوپتر گروه اعزامي دولت به جاي مذاکره کنندگان نيروهاي نظامي به محل قرار در جبل مران رفتند و حسين بدرالدين الحوثي را به شهادت رساندند.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید