چکيده
شبه آيين اکنکار که از عرفان هاي نوپديد و نوظهور آمريکايي است، باورهاي بسياري از اديان و عرفان ها را گرد آورده است تا معجوني از همه اديان باشد. معجون بودن اين فرقه موجب شده است تا بنيان گذار آن و نيز جانشينان وي ادعاهايي که اين فرقه را به دين بودن نزديک مي کند، مطرح سازند. اين نوشته بر آن است تا با بيان اوصاف، شگردها و روش هايي که اين شبه آيين را به تعريف دين نزديک مي کند، تناقض دين نبودن ظاهري، و دين بودن آشکار آن را روشن کند. در اين مقاله، با تطبيق باورهاي اکنکار با مؤلفه هاي مهمي که در تعريف هاي دين شمرده شده است، نشانه هايي از ادعاي دين بودن اکنکار ارائه مي شود. سپس با بررسي اهداف معهود سردمداران اين شبه آيين و ويژگي هايي که براي آن برمي شمارند، از باور پنهاني دين بودن اکنکار پرده برداشته مي شود.
مقدمه
بروز عرفان هاي نوپديد در غياب آشنايي بشريت نسبت به دين کارآمد و تأثيرگذار، رو به گسترش است. اين پديده که مهم ترين عامل به وجود آمدنش، معنويت گريزي غرب پس از مدرنيسم و پست مدرنيسم است، مي کوشد تا بتواند جاي دين را در زندگي فردي و اجتماعي بشر پر کند. برخي از اين عرفان هاي نوپديد داعيه ي سيستم ورزشي و يا سيستم روان بخشي دارند؛ اما بسياري از آنها به صورت آشکارا يا پنهان، خود را به مثابه ي دين مي انگارند.
اکنکار(1) يکي از اين عرفان هاي نوپديد است که در سال 1965 توسط شخصي به نام پال توئيچل(2) ايجاد شد. با بررسي تعاليم اين فرقه مي توان آن را معجوني از تمامي اديان و عرفان ها برشمرد. تئويچل مدتي در ارتش آمريکا و مدتي نيز در هندوستان و در آشرام سودار سينگ(3) بوده است. وي تعاليم خود را منتسب به شخصيتي خيالي به نام ربازار تارز تبتي لامائيست(4) مي داند و با مطالعات خود اين توانايي را مي يابد که به ابداع آييني نوظهور دست يازد. (5) البته همسر دوم او، گيل توئيچل(6) که يک روان شناس بود، کمک هاي شاياني به او کرده است. وي اولين ادعاهاي پيامبري اکنکار- که از آن با عنوان ماهانتا(7) ياد مي شود- را با تشويق ها و درخواست هاي گيل مطرح کرده است. پال توئيچل خود در اين باره مي گويد:
تبديل از وضعيت صخره نشيني به اک بعد از ملاقات با همسر فعلي ام گيل شروع شد. او اصرار داشت که من با دانش و قابليت هايم کاري انجام دهم... يک روز من و گيل در چايناتاوان سانفرانسيسکو گردش مي کرديم و برحسب اتفاق وارد يک معبد چيني شديم. در آنجا يک کاهن به من گفت که به زودي عازم سان ديه گو شده و کارم را در اک آغاز خواهم کرد.(8)
نامه ها ارسالي بين گيل و پال، نزديک دو سال به طول انجاميده است. برخي از اين نامه هاي عاشقانه در دو جلد کتاب چاپ شده است.(9) برخي از آنها نيز نشان از تأثير شگرف گيل در روحيات پال دارد.
نامي که پال براي شبه آيين خود انتخاب کرد، نامي بود که بسياري از صوفيان و راهبان براي خود برمي گزينند. او با استفاده از زبان سانسکريت، نام اکنکار را بر شبه آيين خود نهاد. اک(10) در زبان سانسکريت به معناي حق و خدا مي باشد. اکنکار نيز در معاني اي چون اهل حق، پيروان خدا و رهروان حقيقت به کار مي رود.(11) برخي از پيروان اين شبه آيين در ايران خود را با نام « اهل حق» معرفي مي کنند تا از آماج غربي بودن و آمريکايي بودن رهايي يابند. آنها در بيان واژه هاي فني اين شبه آيين نيز نوعي توريه و تقيه را در پيش مي گيرند؛ اما از شيوه ها و سخنان آنان به روشني مي توان فهميد که آنان از پيروان اکنکار هستند. اين فرقه هم اکنون در برخي از شهرهاي بزرگ ايران فعال بوده و توانسته است پيرواني را براي خود جمع کند. به جهت ممنوعيت تبليغ علني اين فرقه نمي توان جمعيت دقيق آنها را تخمين زد. در سال هاي بين 1376 تا 1384 بيشتر کتاب هاي بنيانگذار اين شبه آيين و نيز رهبر کنوني آن، به فارسي ترجمه شد و در تيراژهاي مناسب و چاپ هاي چندگانه نشر يافت. مي توان بيش از چهل عنوان کتاب اين فرقه را که به فارسي ترجمه شده است، رصد کرد. نبايد فراموش کرد که اين افزون بر کتاب و مقالاتي است که به صورت اينترنتي نشر يافته است.
در حال حاضر، بيشتر فعاليت هاي اين فرقه در قالب تبليغات اينترنتي و تشکيل تيم هاي خانگي صورت مي پذيرد و پيروان آن در پوشش هايي چون روش هاي آرامش يابي و يا حتي مديتيشن به ارائه شبه آيين شان همت گمارده اند. اينان براي نفوذ بيشتر در بين ايرانيان، از شخصيت هاي معنوي و تاريخي کشور فروگذار نکرده و از آنها با نام ماهانتاها يا رهبران سابق اکنکار ياد مي کنند. تئويچل و پيروانش مدعي اند که مولانا، شمس، حافظ و فردوسي از رهبران پيشين اين شبه آيين بوده اند. تئويچل، بارها نام اين بزرگان را در کتاب هاي خود آورده و مدعي است اولين کتاب جهان بيني اکنکار را مولانا نگاشته است. منظور وي همان مثنوي معنوي مولوي است که به رغم برخي اشکالات، انباشته از اعتقادات و باورهاي ناب اسلامي است. البته بايد تذکر داد که اين يکي از شگردهاي تبليغي اين عرفان تلفيقي است. آنها شخصيت هاي تمامي ملل و نحل را به نام خود مصادره مي کنند تا بتوانند در تمام دنيا راهي فراروي خود بگشايند.
باورهاي اساسي اين شبه آيين را مي توان در باور به خداوندان دوازده گانه ي عالم، اعتقاد به کارما، تناسخ، سفر روح، ماهانتا به منزله ي پيامبر و عوالم درون برشمرد. توضيح کوتاهي درباره ي اين باورها ضروري است:
اکنکار عالم را به دوازده طبقه تقسيم کرده و براي هرکدام از طبقات، خداوندي را در نظر مي گيرد. در طبقه ي دوازدهم که آخرين طبقه است، سوگماد(12) يا خداي خدايان قرار دارد. سوگماد در اين آيين مانند ديگر خدايان خطاپذير بوده و مي تواند گناه کند. او به خواب مي رود و هنگامي که از خواب برمي خيزد، دنيايش را ويران مي بيند و آنگاه تصميم به عذاب مخلوقات مي گيرد. او دوباره به خواب مي رود و آنگاه که از خواب برون مي شود، هوس خلقتي ديگر کرده و بار ديگر... و اين خواب و بيداري و نگراني و غفلت و يادآوري سوگماد است که ادوار اکنکار و دوره هاي بشري را رقم مي زند.(13)
کارما(14) که از آن با عنوان نتيجه اعمال ياد مي شود، از اعتقاد نداشتن اين شبه آيين به معاد نشأت گرفته است. در اين باور، همه ي اعمال انسان در همين دنيا پاسخ داده مي شود و عالمي به نام معاد وجود ندارد. درواقع، اعتقاد به کارما پس از بن بست عقيدتي که براي اکنکار در زمينه ي افعال انساني وجود داشته و معادي نيز براي ترسيم عقلاني آن در باورهايشان جا نداشته، به وجود آمده است.
تناسخ در باور اکنکار نيز از باورهايي است که از عرفان هاي شرقي، به ويژه بوديسم و لامائيسم به عاريت برده است. در اين باور، روح انسان بعد از جدايي از جسم، اول به جسم هاي ديگر راه يافته و به حيات زميني خود ادامه مي دهد. بطلان تناسخ از اموري است که در علوم عقلي به اثبات رسيده است. افزون بر اين، دلايلي که اکنکار براي اين عقيده ارائه مي دهد نيز مردود است.(15)
سفر روح، از مهم ترين اهداف اين فرقه شمرده مي شود. آنها براي ايجاد آرامش دروني به سفر روح معتقدند. تمامي روش هايي که در اين شبه عرفان وجود دارد، براي رسيدن به اين هدف طراحي شده اند. ناگفته نماند تمامي روش هايي که ارائه شده است، نوعي تصور خيال انگيز بيش نيست.(16)
پال توئيچل به صراحت اعلام مي دارد که اين فرقه نه يک سيستم مذهبي و نه يک نظام فلسفي است؛ بلکه روشي براي کسب آرامش و سعادت است.(17) اما در عمل اکنکار به صورت تلويحي و غيرآشکار مدعي دين بودن است.
يکم: تعريف دين و نشانه هاي واهي دين بودن اکنکار
أ. تعريف اسلامي دين
در تعريفي از دين که به مؤلفه هاي اساسي دين اشاره دارد، مي خوانيم:« دين يک معرفت و نهضت همه جانبه به سوي تکامل است که چهار بعد دارد: اصلاح فکر و عقيده، پرورش اصول عالي اخلاق انساني، حسن روابط اجتماع و حذف هرگونه تبعيض هاي ناروا.»(18)
در اين تعريف، چهار ويژگي براي دين شمرده شده است:
1. اصلاح فکر و عقيده؛ 2. پرورش اصول عالي اخلاق انساني؛ 3. تنظيم حسن روابط اجتماع؛ 4. حذف هرگونه تبعيض ناروا.
در اين تعريف، هرکدام از مؤلفه ها، توسط مکانيسم خاصي از دين- تکي يا ترکيبي- محقق مي شود. اصلاح فکر و عقيده توسط باورها و اعتقادات انجام مي پذيرد. همين باورها و نيز روش ها و مناسک در قالب رفتارهاي فردي و اجتماعي به پرورش اصول عالي اخلاق انساني منجر مي شوند. اعمال و باورها و شعائر موجب به وجود آمدن روابط حسنه اجتماعي مي شوند و همچنين با همين مکانيسم ها مي توان تبعيض هاي ناروا را برچيد.
بررسي اجمالي نشان مي دهد، اکنکار سعي کرده است تا به گونه هايي ظريف- گاه نهان و گاه آشکار- در هريک از اين زمينه ها ابراز وجود بنمايد.
اصلاح فکر و عقيده
اکنکار با چندين روش به اصلاح فکر و عقيده ي پيروان خود مي پردازد. براي نمونه، در اين مقاله به دو مورد از آن مي پردازيم؛ اول تلاش اکنکار در جهت تخريب باورهاي گذشته پيروان و يا گروندگان به آن است؛ دوم آموزش هايي که در جهت اصلاح باور پيران صورت مي گيرد.
تخريب اديان و مقابله با مذاهب
آنها با دور کردن اذهان مردم از اديان و مذاهب ديگر، به اصلاح عقيده مي پردازند. بررسي نگرش اکنکار به اديان ديگر و تبليغ اين ايده ها در ميان اکيست ها(19) نشان مي دهد که چگونه او درصدد اصلاح گري برآمده است. اکنکار اديان اصولي و مهم را با ويژگي هاي زير براي پيروانش معرفي مي کند تا بتواند به سهولت اذهان و روح پيروان اديان ديگر را به سمت خود کشانده و آنها را- به اصطلاح خود- اصلاح کند:
اصولي بودن اديان
اکنکار اين اديان و مذاهب را با نام « اديان اصولي» معرفي مي کند. در عرف غرب، واژه ي « اصولي» و ـ« اصولگرا بودن» به افکار و انديشه هايي اطلاق مي شود که در آنها دگم انديشي و دوري از تفکر روز، موج مي زند. جزم انديشي، تحجرگرايي و بي احترامي به افکار ديگران، از ديگر ويژگي هاي افکار و اديان اصولي شمرده مي شود. نيکو سخن اينکه اصولي و اصول گرا بودن لقب ناروايي است که به عنوان فحاشي و بي احترامي به برخي از افکار و انديشه ها نسبت داده مي شود. کتاب مقدس ادعايي اکنکار، ضمن اينکه ديگر اديان را اصولي مي خواند، تعريفي نيز از اصولي بودن ارائه مي دهد:
مشکلي که در ميان مذاهب اصولي وجود دارد، فقدان درک متقابل است که به نوبه ي خود موجب انهدام ارتباطات آنان با اک مي شود. موضوع اين نيست که مريدان اديان اصولي فرصت اين ارتباط را ندارند، بلکه بيشتر آنان حاضر به گذشت کردن در برابر اک نيستند. بيشتر پيروان اديان اصولي فقط به مذهب سنتي خود معتقدند. هريک نيز اين چنين مي پندارند که اعتقاد راسخ به اصول مذهبي شان، پاسخ تمامي سؤالات شان را در مورد زندگي و مشکلات مربوطه در اختيارشان مي گذارد.(20)
با نگاهي اجمالي به پاسخ هايي که اکنکار به اکيست ها مي دهد، مي توان اکنکار را روشن ترين نمونه از ادياني دانست که در پاسخ گويي فرومانده اند و به رغم آن، تنها پاسخ هاي خود را صحيح مي پندارند.(21)
ذهني بودن
از ديگر نقدهايي که اکنکار به اديان آسماني و غيرآسماني دارد، « ذهني بودن» معارف اين اديان است:
تمامي عادات اجتماعي، مذاهب، سياست ها و اصول ديني براساس عادات ذهني اي هستند که در شيارهايي قرار داده شده و از نسلي به نسل ديگر انتقال داده شده اند. اين عادات ذهني خشک و غيرقابل تغيير هستند و اغلب باعث ايجاد جنگ هايي مي شوند که در طي آن، ميليون ها نفر به قتل مي رسند. عادات ذهني معمولاً ارباب نوع بشر مي شوند. مي توانيم بگوييم که تمام نژاد بشر برده عادات ذهني است.(22)
همان گونه که اشاره شد، سترگ ترين هدف اکنکار و نيز بزرگ ترين وسيله ي آن، سفر روح است. اکيست ها تمام تلاش خود را مي کنند تا گامي در سفر روح بنهند. در حالي که تمامي روش هاي اکنکار براي رسيدن به اين هدف، ذهني و خيالي است. اکنکار را مي توان يکي از نمونه هايي دانست که علاقه ي زيادي به ذهن شويي دارد. به همين دليل، آموزش هاي اوليه ي اکيست ها توسط جزوه هايي انجام مي گيرد که محرمانه است و شاگردان اکنکار از مطالعات جنبي و باورهاي ديگر منع مي شوند.(23)
عقب ماندگي
نکته ي ديگري که درباره ي اديان بيان مي شود، آن است که کليساها، مذاهب صوري و رسمي، فرقه ها و همه ي گروه هايي که خود را از مکتب هاي اسرار معرفي مي کنند، به دوره هاي قبل از بلوغ فکري بشر و تکاملش تعلق دارند. اکنکار اين اديان را متعلق به دوران طفوليت نژاد بشر روي زمين مي داند.(24)
البته اکنکار خود را قديمي تر از همه ي اديان، و بسياري از اصول و باورهايش را نيز برگرفته از علوم باستاني مي داند. از اين رو، خود را روش باستاني سفر روح تعريف کرده است. از اين مطلب به راحتي مي توان نتيجه گرفت که اگر آموزه هاي ادياني که به باور ايشان پس از اکنکار به وجود آمده اند متعلق به دوران طفوليت بشر است، پس بايد اکنکار به دوران نطفه بودن بشر تعلق داشته باشد!
زميني بودن
در نظر پال توئيچل، اديان و مذاهب يا زميني هستند و يا کارکردي زميني دارند. وي اعتراف مي کند که سخن اديان، آرام بخشي بعد از مرگ است؛ اما معتقد است آنها از آموزش هايي بهره مي برند که مخصوص جهان هاي پايين است:« دين، سخن از آرامش بعد از مرگ آدمي مي گويد؛ اما اين فقط آموزش هاي جهان پايين است. اين سخن حقيقت ندارد؛ اما تنها يک وعده براي خشنود نگاه داشتن آدمي است.»(25)
وي در نهايت، تبديل شدن اديان به نظامي اجتماعي- اقتصادي را ناگزير مي داند. در نظر او، اديان ناچارند کنترل اذهان و اجسام آدميان را به دست گيرند. همچنين وي معتقد است خاستگاه بيشتر اديان، مباني اقتصادي دوران آنهاست. به نظر اکنکار، نظام هاي اجتماعي که تا به حال در جوامع بشري استقرار يافته اند، مذهبي را براي پيروان خود فراهم کرده اند.(26)
بديهي است يکي از مهم ترين نشانه هايي که يک آيين براي آسماني بودن خود ارائه مي دهد، کتاب آسماني آن دين خواهد بود. اکنکار هرگز نتوانست منکر آسماني بودن برخي از کتاب هاي آسماني شود. پال نيز خود اعتراف کرده است که پيامبر اسلام(ص) توانسته است به بالاترين رده هاي آسماني سفر کند و اين از کتاب او پيداست.(27)اما کتاب آسماني اکنکار، آکنده از تناقض ها، و نقل قول هايي است که هيچ نشانه اي از آسماني بودن ندارد.
پي نوشت:
*کارشناس جامعه شناسي
**استاديار دانشگاه آزاد اسلامي واحد تحقيقات و علوم.
1. Eckankar.
2.Paul Twitchell.
3.Swdar sing.
4
. مترجم کتاب هاي پال توئيچل درباره ي خاستگاه اکنکار مي نويسد: اکنکار از درون سه مکتب به صورت بارزي رشد پيدا کرده است: آناهد يوگا، صوفيسم( که همين عرفان خودمان است) و لاماييسم. لاماييسم به عنوان مکتب الاسرار در کوهستان هاي تبت حفظ شده است. پال توئيچل از طريق ربازار تارز که خود يک لاماست راه يافته. به طور کلي مقامات بالاي روحاني تبت مالا ناميده مي شوند. اينان هميشه جانشينان مشخصي دارند که خودشان انتخاب مي کنند و تنها عده مشخصي مي دانند که جانشين آنها کيست؛ مثلاً يک عده از لاماها همان سفيدپوشاني هستند که با چشم بسته در کوهستان ها حرکت مي کنند، به دنبال جانشين بعدي لاماي خود هستند و معتقدند لاماي آنها تناسخ هاي پي در پي بوداست.( ر.ک: پال توئيچل، اکنکار کليد جهانهاي اسرار، ص 47، پاورقي).
5. ر.ک: براد استايگر، نسيمي از بهشت، ص 79. براي آشنايي بيشتر با روحيات و زندگاني پال توئيچل به دو زندگي نامه وي که توسط براد استايگر در کتاب نسيمي از بهشت و پتي سيمپسون در کتاب پالجي تدوين شده است مراجعه شود.
6.Gill Twitchell.
7. MAHANTA.
8. براد استايگر، نسيمي از بهشت، ص 102.
9. ر.ک: پال توئيچل، نامه هايي به گيل، در دو جلد.
10. ECK.
11. ر.ک: پال توئيچل، واژه نامه اکنکار، ترجمه يحيي فقيه.
12. SUGMAD.
13. ر.ک: پال توئيچل، شريعت کي سوگماد، ج 1، ص 135-138.
14.KARMA.
15. براي توضيح بيشتر در اين زمينه ر.ک: احمد حسين شريفي، درآمدي بر عرفان حقيقي و عرفاني هاي کاذب.
16. ر.ک: هارولد کلمپ، تمرينات معنوي اک، ص 21، 28، 164-176/ نيز همو، روح نوردان سرزمين هاي دور، ص 76-77.
17. پال توئيچل، نامه هاي طريق نور، ص 11.
18. جعفر سبحاني، مجله نقد و نظر، ش 3، ص 19.
19. Eckist به پيروان آيين اکنکار اکيست مي گويند. همچنين اکيست به شاگردان و مريدان ماهانتا نيز اطلاق مي شود.
20. پال توئيچل، شريعت کي سوگماد، ج 1، ص 274-275.
21. براي اطلاع از نحوه پاسخگويي رهبران اکنکار به پرسش هاي اکيست ها مي توانيد به کتابهاي از استاد بپرسيد 1 و 2 نوشته هارولد کلمپ ترجمه هما جابري زاده و امينه اخوان تختي نيز کتاب نامه هاي طريق نور نوشته پال توئيچل ترجمه مينو ارژنگ مراجعه کنيد.
22. پال توئيچل، اکنکار کليد جهان هاي اسرار، ص 172.
23. در ادامه و با معرفي روشهاي اکنکار با اين مهم آشنا خواهيم شد.
24. پال توئيچل، دندان ببر، ص 257.
25. پال توئيچل، شريعت کي سوگماد، ج 1، ص 162.
26. همان، ج 1، ص 255.
27. ر.ک:پال توئيچل، اکنکار کليد جهانهاي اسرار، ص 223.
ناکارايي معنوي
فرقه اکنکار مدعي است بدون اکنکار هيچ يک از راه ها براي رسيدن به خدا کافي نيستند. انسان براي رسيدن به خدا اگر به ديگر اديان معتقد است، بايد يا خود را از آنها بپيرايد و يا اينکه در کنار آن به اکنکار نيز بپردازد تا بتواند واصل خدا شود. غير از اين افراد، تمام افرادي که ادعا دارند خدا را تجربه کرده اند، غيرواصلاني بيش نيستند:
وصل نايافتگان کساني هستند که رهايي را به واسطه ي وصل از طريق ماهانتا دريافت نکرده اند. غسل تعميد و آيين هاي مشابه، شرط کافي براي رستگاري نيستند. پيوستن به هيچ يک از اديان، فرقه هاي اسرار و آييني هم تضمين کننده ي آزادي معنوي نيست. فقط استاد حق در قيد حيات از اين توانايي برخوردار است که روح ها را وصل دهد و به نواحي نور برساند.(1)
همان گونه که اشاره شد، اکنکار با روش هاي کاملاً خيالي و ذهني، ناکارآمدي خود را ثابت کرده است. اما اديان آسماني، به ويژه اسلام که قدمتي 1400 ساله دارد و معنويت گرايي آن از شاخص ترين معنويت گرايي هاي عقلاني و عرفاني است، با اين تعابير اکنکار رو به رو مي شوند.
مادي گرايي اديان
در نظر اکنکار، همه ي اديان داراي آغاز و پايان هستند. ادعا بر اين است که با بررسي تاريخ نژاد بشر درمي يابيم که اديان بسياري در طبقه ي فيزيکي وجود داشته اند که تنها معدودي از آنها بيش از هزار سال دوام آورده اند. کتاب مقدس ادعايي با بيان مطلب مزبور چنين نتيجه مي گيرد:
بنابراين، همه ي اديان دنيا طبيعتي مادي گرا دارند و قدرت و خدايي که نيايش مي کنند، ناشايسته است. ديني که عوامل اصلي آموزش هاي اک، يعني استاد حق در قيد حيات، جرياني صوتي و نور را به منزله زيربناي خود حفظ نکند، از بقاي چنداني برخوردار نيست. ادياني که اين عناصر را در آموزش هاي خود داشته باشند، بسيار اندکند.(2)
در بررسي بين خداوند ادياني چون اسلام که داراي صفات ثبوتيه و سلبيه فراواني است و خداونداني که اکنکار معرفي مي کند، بايد ديد صفت مادي گرايي و بي خدايي سزاوار کداميک است.
اينها نمونه هايي است از نوع معرفي اديان براي اکيست ها، که از سوي رهبران اين فرقه صورت مي پذيرد. تغيير ذهنيت کساني که به اين فرقه متمايل شده اند، در جهت اصلاحگري ذهني آنان صورت مي گيرد. اين اصلاحگري به تناقض هاي آشکاري مي انجامد؛ اما اکنکار بهاي تناقض گويي را در تمامي باورهاي خود پذيرفته است تا بتواند به مهم ترين هدف خود که يارگيري است، دست يابد. اين نوع برخورد با اديان، از دو جنبه نشان دهنده ي ادعاي دين بودن اکنکار است: الف: نوعي از اصلاحگري ذهني است که از مؤلفه هاي اديان شمرده شده است؛ ب: اکنکار از درون نقد و نفي اديان، خود را کامل ترين معرفي مي کند و خواننده را به صورت ناخودآگاه به اين نتيجه مي رساند که اکنکار از عيوب پيش گفته مبراست.
با مطالعه ي دقيق اکنکار، مي توان تمامي اين عيوب را براي آن ثابت کرد. البته اثبات ادياني که هيچ کدام از اين عيب ها را نمي توان براي آنها ثابت کرد، نقض ديگري است که سخنان اکنکار با آن مواجه است.
آموزش هايي در جهت ذهن شويي
آموزش هاي پيچيده که با روش هاي بسيار متفاوت، صورت مي گيرد از ديگر ترفندهاي اصلاحگري باورهاي اين شبه آيين مي باشد. در اينجا به برخي از اين روش ها اشاره مي کنيم:
ديسکورس(3)
ديسکورس جزوه اي است که در آن استاد حق در قيد حيات، آموزش هاي اوليه و لازم را به اکيست ها ارائه مي دهد. در واقع، ديسکورس اولين ارتباط بين چلا(4) و ماهانتا به شمار مي آيد. در اين آموزش نامه ها، افزون بر آموزش مفاهيم و عقايد اکنکار، به پرسش هاي چلا پاسخ داده مي شود. ديسکورس آموزش نامه اي محرمانه است که بين استاد و چلا وجود دارد.
متقاضي عضويت اکنکار قبل از اينکه به منزله ي چلا يا اکيست در اين گروه پذيرفته شود، بايد به مدت دو سال در اکنکار مطالعه کند. سير مطالعات افراد با مطالعه ديسکورس هاي خصوصي آغاز مي شود. اين ديسکورس ها حاوي مطالبي پيرامون سفر روح و راه پنهان خداست. اين سير دو ساله، براي وصل اول او کفايت مي کند؛ اما براي دريافت وصل هاي بعدي، بايد مطالعات فراوان ديگري را همراه با روش ها، تمرين ها و آموزش هاي ديگر داشته باشد.(5)
ست سنگ(6)
استاد اک يا ماهانتا يک سري آموزش هاي مستقيم به برخي از چلاهاي برگزيده خود ارائه مي دهد. در اين کلاس ها، شاگرداني شرکت مي کنند که ارادت خود را به اک و ماهانتا ثابت کرده باشند. اين کلاس ها يا محافلي را که به طور رسمي بين ماهانتا و مريدان او برگزار مي گردد، کلاس هاي « ست سنگ» مي گويند. يکي از معاني ست سنگ را « وحدت با استاد اک در قيد حيات» مي دانند. البته اين وحدت و يگانگي با استاد، در ضمن گردهمايي خاصي شکل مي گيرد. وحدت با استاد در کنار سرسپردگي به اک، « تثليث» مشهور اک را مي سازد.
مي توان اين نوع از کلاس هاي ست سنگ را با حلقه هاي « مريد و مرادبازي» و « سرسپردگي» مقايسه کرد که در برخي از فرقه هاي انحرافي وجود دارد. شريعت- کتاب مقدس ادعايي اک- درباره ي اهميت ست سنگ سخنان فراواني دارد؛ گاه از آن با عنوان « قدرت حيات بخش اک»(7) ياد مي کند که گاه آن را « کليد واقعي گشودن راز آثار اکنکار»(8) برمي شمارد. اکنکار به منظور ترغيب اکيست هاي برگزيده براي پيوستن به حلقه هاي « مريدبازي ست سنگ» ساز و کار جالبي دارد؛ سخن گفتن درباره ي اهميت اين حلقه ها، يکي از اين شگردهاست:« ست سنگ اک براي چلا از اهميت زيادي برخوردار است؛ چون جزئي از حضور او در کار اکنکار است».(9) همچنين منوط کردن حضور در اکنکار به شرکت در اين حلقه ها ترفند ديگر آن است:« [حضور در ست سنگ] جزيي از حضور او در کار اکنکار است.(10)».
مزايايي نيز براي حضور در اين حلقه ها برشمرده اند؛ مانند : شکوفا شدن بالقوه هاي حقيقي چلا با حضور در ست سنگ، دريافت برکات واقعي، نزول فيض سوگماد، جوانه زدن معنويت درون قلب چلا، تصفيه شدن درون چلا و تبديل شدن به ابزار سوگماد که نهايت آمال اکنکار است.(11) البته درآمدهايي که از تشکيل اين کلاس ها عايد مؤسسه ي اکنکار مي شود، از مزاياي غيرقابل چشم پوشي اين کلاس هاست.
حکمت زبان زرين
حکمت زبان زرين، جالب ترين نوع از آموزش هاي دروني اکنکار به شمار مي رود. در اين آموزش، ادعا مي شود بسياري از وقايعي که در اطراف ما به وقوع مي پيوندد، همه توسط استاد درون انجام گرفته است. استاد با تصرف در وقايع، پيام خاصي را به چلا منتقل کرده است تا او به واقعيت يا پاسخي دست يابد. بسياري از مواردي که در اين قسم نقل شده است، نشان مي دهد اکنکار براي نفوذ در زندگي اکيست ها از تمامي ظرفيت هاي ممکن سود جسته است. يک اکيست با توجه به باورها و اعتقاداتي که پيدا مي کند، حتي در کوچک ترين اتفاقات زندگي خود اک را دخيل مي بيند. اين نوع نگرش و باورداشت، سرسپردگي چلا به اک را فزوني مي بخشد.
حکمت زبان زرين، پديده اي است که رديابي رهنمودهاي معنوي در حوادث دنيوي و روزمره را آموزش مي دهد. براي مثال، فرض کنيد از فروشگاهي خريد مي کنيد و متصدي فروشگاه ناگهان به شما خيره مي شود. اين عمل فروشنده براي شما حاوي پيام خاصي است. اين اک است که از طريق فروشنده - که ناخواسته مجرا قرار گرفته- با شما حرف مي زند. نمونه ي ديگر اينکه، راديو را روشن کرده، به ترانه اي عاميانه گوش مي دهيد که از لا به لاي کلمات ترانه، پيامي به شما الهام مي شود؛ پيامي که راه حل مشکل شماست. با قلبي گشاده قادر به شنيدن صداي روح الاهي خواهيد بود که از طريق حکمت زبان زرين با شما سخن مي گويد.(12).
رؤياي بيداري
از ديگر شيوه هاي آموزشي که اکنکار مدعي است براي آموزش اکيست ها عمل مي کند، رؤياي بيداري است. شباهت فراواني بين رؤياي بيداري و حکمت زبان زرين وجود دارد؛ اما تفاوت هايي نيز براي آن برشمرده اند:
کمي تغيير در اصل حکمت زبان زرين، رؤياي بيداري را مي سازد. فرض کنيد که عکس پروانه اي را به شما نشان مي دهند، اما در ذهن شما پروانه شبيه زنبور عسل(Bee) است ( که با حرف B شروع مي شود). چند ساعت بعد مي شنويد که همسرتان مرتباً در حرف هايش حرف ب را تکرار مي کند. بالاخره هفته ي بعد دوستي تماس مي گيرد و مي گويد که بهتر است براي رفع فلان مسئله، ويتامين «ب» مصرف کنيد. در اينجا رابطه بين اين سه حادثه مشخص مي گردد. شما شروع به مصرف ويتامين «ب» مي کنيد و مشکلي که براي حل آن درخواست کمک کرده بوديد، برطرف مي گردد. روح يا خويش برتر، حوادث نمادين را به يکديگر ارتباط مي دهد تا پيغام خاصي راه خود را به سوي ذهن بازنمايد. اين مثالي از رؤياي بيداري بود.(13)
کشف اين نوع ارتباط در پديده ها، کار بسيار پيچيده و مشکلي است. به جرئت مي توان کارساز بودن اين نوع آموزش را با پرسش مواجه ساخت؛ اول اينکه کشف چنين ارتباطي، آموزش هاي تقويت حافظه و يا يادداشت برداري را مي طلبد که اکنکار در رؤيا پردازي بدان مي پردازد؛ دوم اينکه از يک واقعه و پديده، شايد به تعداد افراد بشر بتوان پيوندها و ربط هاي متفاوتي ارائه داد. با اين تشتت و چند ده گانگي چگونه مي توان ديگران را آموزش داد؟
آموزش در رؤيا
آموزش در رؤيا نوعي ديگر از آموزش هاي دروني است. فرد رؤيابين، در رؤيا آموزش هاي لازم را از استاد دروني دريافت مي کند. اين استاد مي تواند استاد در قيد حيات يا هرکدام از استادان گذشته ي اکنکار باشد. اين طريق از آموزش که يکي از مهم ترين روش هاي سفر روح نيز تلقي مي شود، بر آن است تا مشکلات و خواسته هاي چلاها را در رؤيا و عالم خواب پاسخ گويد. به نظر مي رسد اين مکانيزم آموزشي به نحوي تلقيني عمل مي کند؛ اما اکنکار ادعا مي کند که اينها روش هايي عيني و عملي هستند.
پرورش اصول عالي اخلاق انساني
دومين مؤلفه اي که براي اديان شمرده شد، پرورش اصول عالي اخلاق انساني است. اين شبه آيين نيز در صدد است با ارائه نفسانيات پنج گانه و ديگر اصول اخلاقي، خود را آراسته به اين مؤلفه نشان مي دهد.
به عقيده ي اکيست ها، « کل نيرانجان»(14) براي اعمال شيطاني خود از نفسانيات پنج گانه ي انساني سود جسته و بشر را از رسيدن به مقام تعالي باز مي دارد.(15) او مسئول تمامي آرزوهاي پليد است و موجب مي شود مرگ در دل انسان ها رخنه کند. کل نيرانجان انسان ها را در اندوه، پريشاني، نکبت و تهي دستي غوطه ور مي کند؛ اوست که انسان ها را به خودکشي و خودانهدامي و بدبختي و بي علاقه گي و نارضايتي و تفرقه مي کشاند. خشم، حرص، وابستگي و خودستايي، گرايش به الکل و افيون و مواد مخدر، زودرنجي، عيب جويي و ... همه از آثار کل نيرانجان هستند.(16)
اين نوع ادعاها و نيز توصيه هاي اخلاقي در اکنکار فراوان است. نفسانيات پنج گانه در اين شبه آيين عبارت اند از: کاما(17) به معناي شهوت، کرودها(18) به معناي خشم، لوبها(19) به معناي طمع، موها(20) به معناي وابستگي و آهنکارا(21) به معناي خودپرستي.
حسن روابط افراد اجتماع
سومين نشانه ي دين در تعريف پيش گفته، تنظيم حسن روابط افراد اجتماع است. سخن گفتن درباره ي فضايل اجتماعي(22) که در بسياري از متون اين شبه آيين وجود دارد و مشاوره هاي اجتماعي که به پيروان خود و ديگران مي دهد، نمونه ي بارز پرداختن به مسائل اجتماعي است.
طرح ادعايي مبني بر اينکه دليل انحراف ها در زندگي انسان ها، نداشتن اهداف فردي و اجتماعي نيست، بلکه فراموشي اک و اکنکار سبب اين گمراهي و انحراف است،(23) از ديگر تلاش هاي تنظيم حسن روابط اجتماعي مي باشد.
همچنين برگزاري کلاس ها و جلسات آشنايي بين اکيست ها از ديگر موارد دعوت به حسن روابط اجتماعي است. پال توئيچل و هارولد کلمپ در پاسخ به پرسش هاي چلاهاي خود درباره ي روابط اجتماعي و تعامل با ديگران، آنها را به حسن روابط اجتماعي توصيه مي کند. در جلسات مشاوره و روان پژوهي نيز اين گونه سفارش ها به صورت مکرر ارائه مي شود. دليل اين برخورد اجتماعي مثبت از سوي اکنکار، به اين دليل است که اکنکار هرگز نمي پذيرد در رده ي فرقه ها و آيين هاي دنيا، اجتماع ستيز قلمداد شود.
حذف هرگونه تبعيض ناروا
چهارمين مؤلفه اي که در تعريف دين گنجانده شده است، حذف هرگونه تبعيض نارواست. سلسله مراتبي که اکنکار براي چلاهاي خود در نظر گرفته، بهترين مکانيسمي است که در اين فرقه براي حذف تبعيض هاي اجتماعي درون گروهي تعبيه شده است.
هر فرد براي اينکه اکيست ناميده شود، بايد مراحلي را طي کند. اکنکار مدعي است براي طي اين مراحل بايد عدالت رعايت، و مکانيسم مربوط به آن، به صورت دقيق انجام شود. آنها بر اين باورند که هر چلايي در پي ورود به اکنکار بايد نزديک به دو سال پيرامون اکنکار مطالعه، و از ديسکورس ها استفاده کند تا وارد حلقه هاي وصل شود. براي ورود به اين حلقه، شرايطي لازم است که چلا بايد آنها را کسب کند:« اولين شرط، داشتن دانش پايه اي از جهان بيني نوشتجات کتاب مقدس است؛ شرط دوم، آمادگي براي تخصيص چندين سال آموزش و مطالعه ي آثار اکنکار مي باشد. سومين شرط نيز به کارگيري آموخته هاي دروني تحت رهنمودهاي استاد حق در قيد حيات است.»(24)
با گذر زمان و مطالعات بيشتر، چلاها به حلقه هاي بالاتر راه مي يابند. براي هرکدام از حلقه ها، نام هايي وجود دارد. واصلان حلقه ي اول را« آکولايت»(25) و واصلان حلقه ي دوم را « آراهاتا»(26) گويند. « اهرات»(27) نام واصلان حلقه ي سوم است که توانستند وصل هاي يک و دو را پشت سر بگذارند. واصلان حلقه ي بعدي را« چايد»(28) گويند. به کساني که توانسته اند حلقه ي پنجم را که نشانگر راهيابي به طبقه ي روح است کسب کنند، « مهديس»(29) گفته مي شود. ره يافتگان حلقه ي ششم را« شرادها»(30) و « واصلان» حلقه ي هفتم را « بهاکتي»(31) ها گويند. « گياني»(32) نامي است که بر واصلان حلقه ي هشتم نهاده اند. واصلان حلقه نهم را « مولاني»(33) ها تشکيل مي دهند. دهمين گروه از واصلان « آدپيسکا»(34) و يازدهمين آنها را « کوال شار»(35) نام نهاده اند در نهايت، واصل حلقه ي دوازدهم را « ماهاراجي»(36) يا « ماهانتا ماهاراي»(37) مي گويند که واصل به اوصاف سوگماد متعال است. در هر کدام از اين وصل ها، به واصلان کلمات محرمانه اي داده مي شود که مختص به خود آنهاست. اين کلمه که بدان «مانترا» گفته مي شود، نبايد هيچ گاه فاش شود.
اين نمونه ي بارز مقابله با تبعيض در درون گروه اکيست ها تلقي مي شود؛ اما در اين باره نکاتي قابل توجه وجود دارد:
اول: براي پذيرش چلاها شرايط و ويژگي هاي خاصي بيان شده است؛ اما در حال حاضر به جهت نيازهاي مالي اکنکار و نيز نياز به ادعاي گسترش، هيچ کدام از ملاک ها رعايت نمي شوند. هر شخصي با تکميل فرم مربوطه و واريز مبلغ اشتراک، به راحتي مي تواند عضو اکنکار شود. براي نمونه، اکيست ها در ايران تا سال 1375 م.با پر کردن فرم هاي تأمين شده توسط اداره ي اکنکار و واريز مبلغ تعيين شده از طرف ماهانتا، با مرکز اکنکار در آمريکا مکاتبه مي کردند. اين مبلغ در ابتدا 120 دلار بود که با نامه نگاري ذليلانه برخي از اکيست ها به هارولد کلمپ به 50 دلار کاهش يافت.
دوم: به رغم ادعاي مکانيسم مشخص، هيچ کدام از وصل هاي ادعايي با مکانيسم خاصي صورت نمي گيرد. گاه سليقه ي استاد ايجاب مي کند به اشخاصي بدون ضابطه، وصل هاي پياپي عطا کند؛ مانند آنچه درباره ي پتي سيمپسون بيوگرافي نگار پال توئيچل اتفاق افتاده است.
درباره ي نبود تبعيض برون گروهي نيز اکنکار ادعاهاي فراواني دارد؛ به ويژه در حيطه ي دين داري و باورمندي ادعاهايي مبني بر احترام به غير اکيست ها و نبود تبعيض بين آنها وجود دارد؛ اما همان گونه که گذشت با مقابله ي شديدش با اديان و باورهاي ديگران، به صورت جدي در تضاد است.
پي نوشت:
*کارشناس جامعه شناسي
**استاديار دانشگاه آزاد اسلامي واحد تحقيقات و علوم.
1. پال توئيچل، شريعت کي سوگماد، ج 1، ص 106.
2. همان، ج 1، ص 160.
3.DISCOURES.
4. chela چلا اصطلاحي است که به شاگردان استاد اکنکار اطلاق مي شود. در واقع چلا به کساني اطلاق مي شود که با واريز مبلغي به صورت ماهانه به حساب مؤسسه اکنکار از ديسکورسها و مراحل آموزشي آن استفاده کرده و خود را سر سپرده ماهانتا مي دانند.
5. پال توئيچل، نامه هاي طريق نور، ص 212.
6. SATSANG.
7.پال توئيچل، نامه هاي طريق نور، ص 250.
8. همان، ص 260.
9. پال توئيچل، شريعت کي سوگماد، ج 1، ص 312.
10. همان، ص 312.
11. پال توئيچل، شريعت کي سوگماد، ج 1، ص 312.
12. تادکرامرودوگ منسون، اکنکار حکمت باستاني عصر حاضر، ص 72.
13. همان، ص 73.
14. Kal niranjan شيطان آيين اکنکار. شخصيتي خيالي که اکنکار از آن با عنوان شرورترين و متخلف ترين شخصيت نام مي برد و مدعي است او همان خداي اديان ديگر است. البته اکنکار در تناقضي اشکار کل نيرانجان را عامل سوگماد نيز معرفي مي کند.
15. ر.ک: پال توئيچل، شريعت کي سوگماد، ج 1، ص 193.
16. ر.ک: همان، ج 1، ص 235-237.
17. Kama.
18.Krodha.
19. Lobha.
20. Moha.
21. Ahankara.
22. نک: پال توئيچل، اکنکار کليد جهانهاي اسرار، ص 26.
23. ر.ک: پال توئيچل، نامه هاي طريق نور، ص 277.
24. ر.ک: پال توئيچل، شريعت کي سوگماد، ج 1، ص 244-245.
25. ACOLYTE.
26. ARAHATA.
27. AHRAT.
28. CHAID.
29. MAHDIS.
30. SHERADHA.
31. BHAKTI.
32. Gyanee.
33. moulani.
34. adepiseka.
35. kevalshar.
36.Maharaji.
37. mahanta maharani.
ب. تعريف غربي از دين
اکنکار بيشتر سعي دارد تا خود را با تعريف هايي از دين وفق دهد که محصول فکري انديشوران غربي است. براي مثال، مي توان به مضمون تعريفي از « ماکس وبر» و بعضي ديگر اشاره داشت که دين را به منزله ي هر مجموعه مفروضي از پاسخ هاي محکم و منسجم به معماهاي هستي بشر تعريف مي کند؛ مانند تولد، ناخوشي يا مرگ که معنايي براي جهان و زندگي به وجود مي آورند. در اين تعريف ها، دين به امري مي پردازد که آن را مسئله ي تفسيرپذيري خوانده اند که خود شامل پرسش هاي هميشگي درباره ي حقيقت نهايي و هدف جهان طبيعي و نيز معناي مرگ و رنج است.(1)
آنتوني گيدنز نيز در کتاب مشهور جامعه شناسي خود درباره ي اساس دين مي نويسد: علم و عقل گرايي درباره ي بنيادي ترين پرسش هايي که مربوط به معنا و هدف زندگي است، ساکت مي مانند و همين پرسش ها هستند که هميشه اساس دين بوده و مفهوم ايمان يعني پرش عاطفي به سوي باور و عقيده را پرورش داده اند.»(2) اکنکار نيز براي پرداختن به معماهاي اساسي بشر، تلاش هاي شاياني کرده است. باورهايي چون تناسخ و کارما(3) براي پاسخ به معماي پيچيده زندگاني بشر طراحي شده است. همچنين مسائلي مانند اک ويديا و اک ايناري نيز به معماهايي چون رؤياها و آينده بيني و گذشته بيني مي پردازد. اين دو باور مهم و اساسي اکنکار را مي توان در تمامي کتاب هاي آنها به نظاره نشست؛ اما پال توئيچل براي طرح اين دو مسئله، کتاب هاي مستقلي را با عنوان اک ويديا دانش باستاني پيامبري و اک ايناري علم الاسرار رؤياها ترتيب داده است.
با تعمق در تناقض ميان نفي دين و ادعاي دين و آيين بودن، به راحتي مي توان نتيجه گرفت که دليل تن دادن اکنکار به تناقض دين نبودن، بازگذاشتن شاهراه هايي است که بتوان با دور زدن تعصب ديني متدينان ديگر اديان، آنها را به اکنکار جذب کرد. تمام اين گفته ها به خوبي روشن مي سازد که اکنکار براي قرار دادن خود در جايگاه دين، از تمامي روش ها و ترفندها بهره مي برد.
دوم: ادعاهاي دين بودن اکنکار
اکنکار با ارائه تعريف هايي شگرف از خود و نيز ترسيم اهدافي سترگ و هماهنگ سازي برخي از اهداف اساسي و ويژه ي خود با اديان مطرح دنيا، گام هايي را در جهت شناساندن خود به منزله ي يک دين برداشته است. همچنين ويژگي هايي که اکنکار براي خود برمي شمارد، از ديگر مؤيدهاي اين دين ادعايي، بر دين بودنش است.
1. تعريف
با توجه به تعريف هايي که سازندگان اين آيين و پيروان آن از آيينشان دارند، مي توان ادعاي دين بودنش را نتيجه گرفت.
کهن ترين راه براي رسيدن به سوگماد
از واژه ي اکنکار تعريف هاي متعددي ارائه شده است؛« شريعت کي سوگماد»(4)- کتاب مقدس ادعايي اين شبه آيين- اکنکار را دانش باستاني سفر روح و کهن ترين آموزش ها براي رسيدن به سوگماد(75) تعريف کرده است.(6) در پندار شريعت کي سوگماد، اکنکار، علمي دقيق و مشتمل بر تمامي آموزه هايي است که بشر براي زندگي سعادتمندانه بدان نيازمند است. براساس اين تعريف، اکنکار از همه ي آموزه هاي موجود، کهن تر بوده و سرچشمه ي تمامي اعتقادات است. البته ناگفته نماند پال توئيچل، بنيان گذار اين فرقه در سال 1967م. اين فرقه را بنا نهاده است!
طريق معرفت کامل
واژه نامه ي اکنکار، آن را طريق معرفت کامل به معناي همکار خدا شدن، آموزه هايي در مورد نور و صوت(7) که خلاصه اي از آموزه هاي نازل شده از طرف خداوند است، اساس تمامي علوم و کليدي در راه کسب نيروهاي معنوي و دانش باستاني سفر روح و ... تعريف کرده است.(8)
از تعريف هاي ديگري که در اين باره وجود دارد، مي توان به کليدي بر يافتن آزادي،(9) روح بي شکل الاهي(10)، طريق جريان صوتي سفيران اک(11) و نيروي معنوي سوگماد اشاره کرد.
منشأ وجود و بود و نبود
اکنکار به وجود آورنده و دربرگيرنده ي تمامي افکار جهان هاي پايين شمرده شده است. ادعا مي شود که هنر نويسندگي، موسيقي و مجسمه سازي گسترشي از آرمان هاي اکنکار است. همچنين اکنکار مي پندارد داراي چرخه ي دوازده گانه اي است که اديان دوازده گانه مهم عالم از آن مشتق شده اند.
با همه ي تعريف هاي گسترده اي که ارائه شد، باز هم پال توئيچل مدعي است اکنکار نه مذهب است و نه يک فلسفه يا نظام متافزيکي؛ بلکه راهي است به سوي خدا.(12)
اين سخن پال توئيچل با تعاريفي که ارائه شد، ناسازگاري شديدي دارد؛ زيرا تمامي مشخصه هاي يک دين و آيين و همچنين نظام متافيزيکي را براي اکنکار اثباتi
مي کنند. وي در جايي ديگر، در تناقضي آشکار با ادعاي پيشين خود مي نويسد:« اک براي شما واصلين صرفاً شيوه اي نيست که به وسيله ي آن بتوانيد از طريق سفر روح در جهان هاي ديگر سير کنيد، بلکه طريق زندگي محسوب مي شود. همه ي کساني که در اکنکار هستند، مي توانند به واسطه ي آن معيارهاي روزانه ي، زندگي شان را چه مادي و چه معنوي ارزشيابي نمايند.»(13)
اگر به تعريف هايي که از دين ارائه شده است بنگريم و آنها را در کنار ادعاهاي اکنکار قرار دهيم، به راحتي مي توان اثبات کرد که اين آيين، در واقع ادعاي ناگفته اي مبني بر دين بودن دارد؛ اما با توجه به ترفندهاي متعددي که در يارگيري دارد، از به کار بردن اين واژه دوري مي گزيند تا بتواند به راحتي اذهان پيروان ديگر اديان را تسخير کند.
1. اهداف
راه سفر روح
يکي از اهداف مهم اکنکار را مي توان در چند کلمه خلاصه کرد:« در طريق اک، مقصد نهايي همان راه است».(14) منظور از « راه» در اين جمله، همان راه سفر روح و يا راه رسيدن به عوالم درون است. پال توئيچل مي گويد: هدف اصلي ما قادر ساختن روح است به ترک کالبد و سفر آن به دنياهاي ماوراء و عاقبت رسيدن به هدف غايي؛ آنامي لوک،(15) که نامي است براي سرزمين بدون نام يا بهشت حقيقي».(16)
در اين ادعا، اکنکار راه و روش سفر روح را هدف خود تلقي مي کند؛ در اينجا اکنکار روشن نمي سازد که هدف از خود سفر روح چيست؛ اما هدف پنداشتن سفر روح که در اديان بزرگ مطرح بوده است، نوعي از ادعاي دين بودن را به همراه دارد. اگر اين ادعا به تنهايي هدف فرقه اي باشد، نمي توان آن را در زمره ي اديان قرار داد؛ اما هنگامي که اهداف ديگري نيز در کنار آن مطرح مي شود، ادعاي دين بودن قوت مي گيرد.
البته با نگاه به تمامي ادعاهاي سفر روح اکنکار و نيز شيوه هايي که اين فرقه براي سفر روح ارائه مي دهد، مي توان به اين نتيجه دست يافت که سفر روح در اين شبه آيين، چيزي به جز خيال و تصور نيست. پال توئيچل بنيان گذار و مبدع اين فرقه، روش هاي سفر روح را در چهار روش خلاصه کرده است. وي روش عاطفي را اولين و روش صوتي را دومين روش مي داند. روش سوم رمزي است و چهارمين روش نيز روش هايي است که استاد ناميده مي شود.(17) وي در جاي ديگر، روش هايي چون خلسه بي واسطه، رقص چرخان دراويش، روش خواب و رؤيا، انعکاس بي واسطه و تکنيک عبادتي و تفکري را نيز از روش هاي سفر روح دانسته است.(18)
شيوه هاي گفته شده در روش تفکري و روش تخيلي، تقريباً در تمامي روش هاي ديگر که پال و هارولد بدان ها اشاره کرده اند، وجود دارد.
در روش تخيلي، قانون تازه اي وجود دارد؛ اين قانون مي گويد:« هر کجا فکر برود، کالبد ملزم به پيروي از اوست. در اين روش، ما با قوه ي خيال خود به آن نقطه سفر مي کنيم. در فرايند خيال، روح، اشتياق حضور در آنجا را يافته و از کالبد جدا شده، به آن نقطه سفر خواهد کرد.»
روش تفکري نيز بنا بر ادعاي پال، دقيقاً از قانون مزبور تبعيت، و روح را وادار به سفر مي کند. پال مدعي است اين قانون يکي از قوانين علم فيزيک است و ما با آن آشنايي داريم. البته وي هرگز نام اين قانون را در علم فيزيک مشخص نمي کند و ما نيز به چنين قانوني دست نيافتيم. به هر حال، در اينجا اين خيال ماست که سفر مي کند نه خود ما. اين سفرها را اکنکار در رؤيابيني خود با نام « رؤياي بيداري» مي شناسد که کاملاً خيالي و وهمي است.(19)
راه رسيدن به سوگماد
از ديگر اهداف ادعايي اکنکار، « نشان دادن راه سر منزل الاهي به انسان است».(20) در اينجا نيز اکنکار در ارائه ي راهکارهاي واقعي رسيدن به سر منزل الاهي با ناکامي بزرگي رو به روست و تمامي راه کارهاي ارائه شده، تنها خدايي خيالي و تصوري را پيش روي انسان قرار مي دهد؛ اما اين نيز يکي ديگر از اهداف عاليه و سترگ اديان الاهي است که اکنکار آن را به عاريت گرفته است.
گفتني است گستره ي خداي اکنکار در عوالم خيالي اش تا بدان جاست که انسان نيز خدا مي شود.(21) در بيشتر روش هايي که براي سفر روح و رسيدن به سوگماد ارائه شده است، خيال و تصور عنصر اصلي است:« در صورت تمايل مي توانيد مراقبه ي زير را انجام دهيد... اينک تصور کنيد که در کالبد روح بر روي همان پله از زيگورات معبد ايستاده ايد.(22) مشاهده مي کنيد اولين گامي که اکنکار براي خروج انسان از کالبد فيزيکي در جهت رسيدن به خدا ارائه مي دهد، با تصور و خيال آغاز مي شود.
البته پيامبر ادعايي اين فرقه مدعي است هدفش هرگز اکتساب و توسعه ي معنويت نيست. وي چنين مي نگارد:« به هر حال، هدف اکنکار، اکتساب و توسعه ي اين قبيل قدرت هاي سيدهي ( معنوي) نيست.»(23) اما در جايي ديگر با نفي اين مطلب ادعا مي کند که هدف اکنکار، ايجاد و گسترش معنويت است:« هدف واقعي اک اين است که معنويت را در دنياي فيزيکي ترجمه کرده و پيام حقيقت را به همگان برساند.»(24)
هارولد کلمپ،(25) استاد حق در قيد حيات(26) اکنکار نيز ادعاي دوم را پذيرفته است؛ وي مي نويسد:« هدف از طريقت اک، تقويت بنيه ي معنوي فرد در راه استاد شدن در مسير خويشتن است.»(27)
آن گونه که در خداشناسي اکنکار ذکر مي شود، مسير حرکت انسان به سوي خويشتن است؛ زيرا خود، خدايي از تجلّيات خداوند است يا آن گونه که پال توئيچل در دندان ببر بدان مي رسد، او خود، خداي اعلي عليين است. از اين رو، هارولد کلمپ دستيابي به معنويت را براي تقويت بنيه ي معنوي در مسير خويشتن برشمرده است.
به هر حال، خواه هدف را چيزي جز کسب تعالي معنوي بدانيم- آن گونه که پال توئيچل در جملات اول بدان پرداخته است- و خواه دستيابي به تعالي معنوي- که هارولد کلمپ و پال توئيچل بدان اشاره کرده اند- گامي بزرگ به شمار مي رود که اکنکار در راه اثبات دين بودن خود برداشته است.
پي نوشت:
*کارشناس جامعه شناسي
**استاديار دانشگاه آزاد اسلامي واحد تحقيقات و علوم.
1. ر.ک: ماکس وبر، اخلاق پروتستاني و روح سرمايه داري، نيز سايت رسمي دايره المعارف طهور/ 22/ 208.
http://www.tahour.net/content/view/
2. آنتوني گيدنز، جامعه شناسي، ص 766.
3. با مراجعه به کتابهاي اصلي اکنکار مشاهده مي شود تقريباً تمامي صفحات اين نوشته ها درباره تناسخ و کارما سخن گفته اند.
4. Shariyat- Ki- Sugmad: نوشته هايي که در اکنکار مقدس شمرده مي شوند. اين نوشته ها شامل دوازده بخش در جهان هاي معنوي است که هيچ کس به جز اساتيد اک بدان دسترسي ندارند. تاکنون هيچ کس آنها را نديده است، ولي ادعا مي شود دو بخش اول آن توسط « پال توئيچل»، بنيان گذار در عصر جديد به قالب فيزيکي درآمده است. اين کتاب آکنده از تناقضاتي است که ادعاهاي پيشيني و آسماني بودن آن به وضوح رد مي شود. مثلاً پال توئيچل در اين کتاب که به
قول خودش از ازل در آسمانها بوده و او موفق شده آنها را ترجمه کند نام خودش و وقايع زمان خودش را نيز ذکر کرده است. همچنين نام اشخاص و وقايعي که در زمانهاي اخير رخ داده در اين کتاب ذکر مي کند.
5. sugmad خداوند اعلي عليين اکنکار است. سوگماد آخرين خداوند از خداوندان دوازده گانه اکنکار است که مي توان آن را با خداي خدايان آيينهاي شرقي برابر دانست.
6. پال توئيچل، شريعت کي سوگماد، ج1، ص 34.
7. نور و صوت خدا؛ روح القدس يا روح الاهي است. نور و صوت از ويژگيهايي است که اکنکار براي خدايان خود برمي شمارد. به نظر اکنکار اين نور و صوت الاهي مهم ترين ويژگي و نمود خداوندان است.
8. پال توئيچل، واژه نامه اکنکار، ص 79.
9. براد استايگر، نسيمي از بهشت، ص 31.
10. پال توئيچل، سرزمين هاي دور، ص 39.
11. همان، ص 238.
12. پال توئيچل، نامه هاي طريق نور، ص 11.
13. همان، ص 267.
14. پال توئيچل، شريعت کي سوگماد، ج 1، ص 196.
15. ANAMI LOK: جهان متعالي خداوند، محل زندگي و فرمانروايي مطلق خداوند. طبقه اي از طبقات آسمان است که به نظر اکنکار محل و مأواي خداوند است.
16. پال توئيچل، اکنکار کليد جهانهاي اسرار، ص 16-17.
17. ر.ک: همان، ص 67.
18. همان، ص 50.
19. ر.ک: پال توئيچل، اکنکار کليد جهانهاي اسرار، ص 73-78.
20. جيمز پال ديويس، گاه شمار استاد رؤياپردازي، ص 180.
21. ر.ک:پال توئيچل، شريعت کي سوگماد، ج 1، ص 26/ همو، ني نواي الاهي، ص 23/ نيز ر.ک: همو، اک ويديا، ص 222/ نيز همو، اکنکار کليد جهان هاي اسرار، ص 129.
22. جيمز پال ديويس، گاه شمار استاد رؤياپردازي، ص 181.
23. پال توئيچل، اک ويديا، ص 27.
24. پال توئيچل، نامه هاي طريق نور، ص 172.
25. HAROLD KELEMP.
26. استاد حق در قيد حيات( استاد زنده ي اک)؛ لقب رهبر معنوي اکنکار است که وظيفه ي هدايت ارواح به سر منزل الاهي را برعهده دارد. او در بعد فيزيکي به عنوان استاد ظاهر، در رؤيا تحت عنوان استاد رؤيا، و در عوالم معنوي تحت عنوان استاد درون، دانشجويان معنوي را ياري مي کند.
27. هارولد کلمپ، از استاد بپرسيد، ج 1، ص 134.
ويژگي ها
کهن ترين
پيروان اکنکار آن را کهن ترين آموزش ها و آموزه هايي مي دانند که بشر در دست دارد. مدرک و دليل ارائه شده، براي اين ادعا، نوشته هاي نأکل(1) است؛ بنا بر ادعاي اکنکار، اين نوشته ها در معبد کاتسوپاري(2)، و از ديدگان مردم غايب است. فرض بر اين است که سند و مدرکي که براي ادعايي ارائه مي شود، بايد دو يژگي داشته باشد: اول اينکه يقيني بوده و هيچ شکي در آن وجود نداشته باشد؛ دوم اينکه به راحتي قابل دسترسي و ارزيابي محققان باشد.
اکنکار با ارائه ي مدرکي به نام نوشته هاي نأکل، از اثبات ادعاي خود سرباز مي زند و هرگز پاسخ نمي دهد که اين نوشته هاي نأکل چيست و چگونه مي توان بدان ها دست يافت. اين ادعا که آنها در معبدي نگهداري مي شود که فقط اساتيد اک بدان دسترسي دارند نيز پاسخ درخوري نيست و خواننده را به تعجب وامي دارد.
بديهي است اسنادي که اکنکار براي اثبات مدعاي خويش بدان ها دست يازيده است، هيچ کدام معتبر نيست.
ريشه حيات
اکيست ها عقيده دارند اکنکار اصل اساسي، منشأ و مبدأ همه چيز است. پال توئيچل در شريعت کي سوگماد مي نويسد:« هر آنچه در هستي است، از اک پديد آمد و هستي اش تنها به واسطه ي حضور اک دوام مي يابد... اک ريشه و بنيان حيات است.(3) وي همچنين مي نويسد:« اک، کالبد تمامي نشانه هاي حيات، اعم از بصيرت معنوي، شادابي و طراوت است.»(4)
براي اين ادعا نيز هيچ دليلي ارائه نشده است و تنها مي توان ادعاهاي ديگر اکنکار مانند نوشته هاي پال توئيچل و ديگران را به مثابه ي دليل تلقي کرد؛ اما همان گونه که روشن است، ابتدا بايد ادعاهاي موجود در نوشته هاي اکيست ها ثابت شود تا بتوان از آنها به مثابه دليل استفاده کرد.
مبدأ اديان
مبدأ و منشأ اديان ديگر بودن نيز از فرضيه هايي است که اکيست ها بدان باور دارند. در جاي جاي کتاب هاي اکنکار فراوان با اين ادعا رو به رو مي شويم که اکنکار، مبدأ و منشأ تمامي اديان، مذاهب، فرقه ها، فلسفه ها و حتي دانش هاي ديگر است.
بنيان گذار اين شبه آيين مي نويسد:« اک، سرچشمه ي تمامي مذاهب مي باشد و تمامي زندگي را دربرمي گيرد. بنابراين طبق قانوني الاهي، تمامي مذاهب، دانش ها و همچنين تمامي نوشته هاي مقدس و نيز تمامي قوانين زندگي از اک مشتق شده اند.»(5) اين ادعاي اکنکار را دو گونه بايد نقد کرد:
1. اگر اديان ديگر از اک نشئت گرفته اند، پس بايد اديان ديگر، نشئه و مقداري از حقانيت را با خود داشته باشند؛ اما اکنکار افزون بر اينکه در بسياري از مواقع به رد کلي اديان مي پردازد، آنها را ساخته ي کل نيرانجان(6)، شيطان، بشر و يا حتي زنان مي داند. پال توئيچل ادعا مي کند عوام الناس براي رفع مشکلات خود در صدد تدوين قانون و شرعيات برمي آيند؛ آنها به دنبال کساني مي گردند که بتوانند اين حاجت را برايشان مهيا سازند. از اين روي، اديان و مذاهب ساخته و پرداخته مي شوند تا بشر را سرگرم کنند.(7)
وي مدعي است فرقه ها، اديان و فلسفه ها به اين منظور تأسيس شدند که پيروانشان را متقاعد کنند پايه گذاران، چقدر بلندپايه و تزلزل ناپذير بوده اند. براي مثال، برگسون، هگل، داروين، نيچه، سقراط، فرويد، بيکن و بسياري ديگر، همه ملعبه ي دست شنوندگاني بودند که ميلي افراطي به اين داشتند که به آنها ارج و مقام و منزلت بخشند.(8) وي همچنين مي نويسد: « زنان طبقه ي زميني، باعث و مسئول تشکيل اديان و مذاهب هستند... به تعبيري، زنان يونان قديم از زنان امروزه که دم از تساوي حقوق و مقام اجتماعي با مرد مي زنند، در وضعيت بهتري قرار داشتند.»(9) در بررسي اجمالي به اين نتيجه مي رسيم که اکنکار در يک سردرگمي نمي تواند به درستي تشخيص دهد که خاستگاه و منشأ اديان، اکنکار است يا چيزهاي ديگري که پال توئيچل بدان ها اشاره کرده است.
2. اگر اکنکار منشأ و مبدأ تمامي اديان است، نبايد در آن تناقض باشد؛ در حالي که وجود تناقض هاي فراوان در اکنکار از خداباوري گرفته تا روش هاي سفر روح و ...، نشان مي دهد که اين فرقه نمي تواند اين ادعا را داشته باشد. در اين وادي، يک محقق هرگز نمي تواند دريابد اديان ديگر چه مقداري از حقانيت! اکنکار را به يغما برده اند؛ براي مثال، درباره ي خداباوري نمي توانيم بفهميم آيا توحيد اسلام حق بوده و بر مبناي اکنکار صحيح است يا تثليث مسيحيت با درجه ي خلوص اکنکاري سازگار است. همچنين در اين مسئله درخواهيم ماند که مبادا دين اُمانيسم آگوست کنت صحت داشته، و انسان خود خداي خويشتن باشد؛ در حالي که با نگرشي اجمالي مي توان تمامي اين موارد را از خداباوري اکنکار پيدا کرد.
اکنکار مدعي است که دربرگيرنده ي آموزه هاي همه ي مذاهب و فلسفه هاست؛ يعني اگر آموزه هاي همه ي مذاهب و فلسفه ها گرد آوري شوند، اکنکار از آن ميان متولد مي شود. نبايد از ياد برد که اکنکار در بسياري از مواقع به رد بنيادي اديان و مذاهب مي پردازد. همچنين چنان به فلسفه مي تازد که گويا هيچ راهي براي پذيرفتن آن وجود ندارد. پس چگونه ممکن است اکنکار- که به نظر اکيست ها حق مطلق است- آموزه هايي را در خود جاي داده باشد که همه، ناحق و باطل هستند.
شکل دهنده ي وقايع عالم
بنيان گذاران اين طريق از تمامي ظرفيت هاي موجود در بشر براي جلب پيرو استفاده کرده اند. بسياري از مردم در پي آنند تا بتوانند وقايع را به گونه اي دلخواه تنظيم کند. اکنکار مدعي است که تمامي وقايع و حوادث از اک نشئت مي گيرد. از اين روي، براي پيشگيري از آنها و يا جهت دهي دلخواه به آنها بايد به اکنکار پناه آورد. علم اک ويديا يا دانش باستاني پيامبري(10) که به پيشگويي و گذشته بين مي پردازد، به همين منظور پايه ريزي شده است. درواقع، اکنکار با اختراع اک ويديا نوعي فال بيني و فال گيري را رواج مي دهد.
قابل فهم عمومي بودن
اکنکار ادعا دارد آموزه هايي را براي بشر به ارمغان آورده است تا انسان را از پيچيدگي اديان و مسلک هاي عرفاني نجات دهد. بسياري از مواقع نيز اين را امتيازي براي خود تلقي مي کند. البته همان گونه که در بيشتر مواقع شاهد هستيم، تناقض گويي هايي نيز در اين زمينه وجود دارد. پال توئيچل در مناسبت هايي که از تحليل و توضيح ادعاهاي خود درمانده مي شود، با بيان اينکه آموزه هاي اک داراي پيچيدگي هستند و تنها معدودي از انسان ها آن را درک مي کنند، به فرافکني پرداخته است؛ براي مثال، وي هنگامي که درباره ي نحوه ي کارکرد اک و مزاياي عجيب آن سخن مي گويد، از اين ترفند بهره مي جويد:« معدود کساني هستند که قادر به فهم و تشخيص نحوه ي کارکرد اک باشند. حيطه [ آن] اين چنين پر جلال و بي نهايت پهناور است. انتخاب شدگان اندکي که به سوي [ آن] مي آيند، در مقايسه با ساير طرق معنوي، در واقع سعادت مندترين پيروان به حساب مي آيند.»(11)
پال توئيچل ادعا مي کند که فهم اک و کارکرد آن فقط از عهده ي انتخاب شدگان برمي آيد و بقيه ي مردم از درک آن عاجزند؛ در حالي که با توجه به برخي ادعاها و نيز آموزه هاي اکنکار- به ويژه اصل خوداستادي- آنها مدعي اند تعاليم شان قابل درک براي عموم مردم است.
گفتني است اکيست هاي واقعي و استادان واقعي اکنکار هرگز خود را ملزم به جواب دادن به اين تناقض ها و يا اشکال ها نمي دانند. اعتقاد بر اين است که اين گونه تناقض ها کشفيات عقل است و سيستم تفکر انسان، آنها را کشف مي کند؛ در صورتي که اين تجربيات بايد تجربه شوند! به طور کلي، اکنکار به سبب وجود اين گونه تناقض هاي روشن، هرگز روي خوشي به عقل و عقلا و منطقيان نشان نداده است. اکنکار با پيوند دادن عقل به ذهن و تعريفي که از ذهن ارائه مي کند، عقل و تفکر را نيز از جانب شيطان تلقي مي کند.
البته مسئله اساسي اين است که اگر فقط عده اي از برگزيدگان را ياراي درک واقعيت هاي اکنکار است، پس چگونه بايد اين دين به پرسش هاي عالم گير اذهان بشر پاسخ دهد. اگر افراد بشر بخواهند به اين آيين بگروند، بايد پاسخ هاي خود را با دليل و برهان دريابند تا ايمان آورند. در حالي که با گفته هاي پيشين اکنکار، به اين نتيجه مي رسيم که بايد بدون دليل و منطق خاصي به اکنکار بگرويم و پس از مطالعاتي که نزديک پانزده سال به طول مي انجامد و شبيه نوعي ذهن شويي است؛ بتوانيم با تجربيات خيالي پاسخ پرسش هايمان را دريابيم.
قدرت انکار
ادعاي ديگر آنها درباره ي قدرت لايتناهي و اعجاب انگيز اکنکار است. پيروان پال توئيچل مدعي اند اکنکار آن چنان قدرت شگرفي دارد که مي تواند هرگونه انحرافي را در انسان و جوامع بشري از بين ببرد. به دست آوردن اين قدرت است که انسان را در زندگي فردي و اجتماعي به هدف نزديک مي کند. اکنکار با حمله به تمامي مصلحان اجتماعي و روان شناسان و جامعه شناسان، آنان را به اين گمانه زني متهم مي کند که دليل انحراف ها در زندگي را نداشتن اهداف فردي و اجتماعي مي دانند، در حالي که آنها سخت به بيراهه مي روند. اکنکار مدعي است آنها نمي دانند آنچه سبب اين گمراهي و انحراف است، فراموشي اک و اکنکار است.(12)
براي اثبات اين ادعا نيز کافي است نگاهي به جوامعي بيندازيم که اکنکار در آن تولد و رشد يافته است. اگر واقعاً اکنکار مي توانست بدون مطالعات جامعه شناختي و روان شناختي به اصلاح اين جوامع بپردازد، هرگز نبايد آمار جرم و جنايت و فقر و فحشا و ... انسان را دچار نگراني کند؛(13) اگر گرايش به اکنکار مي توانست نفسانيات انسان را به گونه اي بخشکاند که انسان به قله ي تعالي معنوي و صلاح صعود کند، نبايد « داروين گرايس » دومين استاد حق در قيد حيات، دچار انحراف مي شد.(14)
البته شايد گفته شود وي دچار انحراف نشده و کساني که او را برکنار کرده اند، دچار انحراف شده اند؛ در اين صورت نيز بايد پاسخ داده شود که مگر نه اين است که برکنار کنندگان وي، اهالي اکنکار بوده اند؟ به هر حال، با اين واقعه ثابت شد که اکنکار حتي توانايي اصلاح استادان خود را نيز ندارد؛ چه رسد به اصلاح تمام انسان ها و جوامع انساني.
زنده و پويا بودن!
به نظر پيروان اين طريق، تمام جذابيت اکنکار در اين است که راهي زنده و پوياست. آموزه هاي آن نيز ريشه ي باستاني دارد، از محدوده ي زمان فراتر است. اين آموزه ها در هر زماني بر اکيست ها نازل مي شود! چلاها مي توانند اين آموزه ها را در رؤيا و بيداري دريافت، و بدان عمل کنند.(15) راه دريافت اين الهامات نيز مشخص است. روش هايي که همه و يا بيشترين جزء آن را تخيل در برمي گيرد، اين الهامات را براي چلاها به ارمغان مي آورد. به تعبير روشن تر، در هر زماني اکسيت ها مي توانند با غوطه ور شدن در تخيلات خود و با استفاده از روش هاي تصوري و خيالي، آموزه هاي زنده ي اک را دريافت دارند.
فقط اکنکار
مفهوم « فقط اک» يا « فقط اکنکار» واژگاني است که در ورق ورق کتاب هاي آنان موج مي زند. تنها راه کسب آرامش قلبي و خلاصي از سنگيني بار کارما براي چلا، از طريق اک ميسر است.(16) يا اين که:« تنها اک است که آدمي را آن چنان بيدار مي کند که به درک کامل طبيعت الاهي خويش نايل شود. اين عمل از عهده ي هيچ موجودي برنمي آيد. تمام کساني که اين درک را در مذاهب گوناگون، فرقه ها و مکاتب ديگر جست و جو مي کنند با شکست مواجه خواهند شد.»(17)
واژه ي ديگري که درباره ي اکنکار و انحصار حقانيت در آن به کار رفته است، « مگر اکنکار» است. پال توئيچل مي نويسد:« ورود به اقليم بهشتي ميسر نمي شود، مگر به ياري آموزش هاي اکنکار».(18) و يا اينکه:« از آنجا که همه چيز در کيهان ماده تحت نظارت کل نيرانجان( قدرت منفي) قرار دارد، هيچ نماد منحصر به فردي که حقيقت را بيان کند نداريم، مگر اکنکار»(19). به هر صورت اکنکار با هزار زبان در پي آن است که حق را منحصر در اکنکار جلوه دهد:« هر کسي مي تواند هر راهي را که به سوي خدا منتهي مي شود دنبال کند، اما به جز طريق اک، او نمي تواند به عالم نهايي، اقيانوس عشق و رحمت، دسترسي يابد.»(20)
ابدي بودن
از ديگر وجه تمايزها و ويژگي هايي که اکيست ها براي آيين خود برمي شمارند، ازلي بودن است. ادعا اين است که تنها اکنکار ابدي و ازلي است و تمامي اديان بيش از هزار سال پويايي نداشته اند. اکنکار نه نقطه ي آغازيني دارد تا کسي بدان اشاره کند، و نه نقطه ي پاياني دارد تا بتوان از آن خبر داد.(21) در اينجا نيز توجه به دو مطلب اهميت دارد:
اول اينکه براي ادعاي ابدي بودن اکنکار، هيچ دليلي وجود ندارد و تنها ادعاي بنيان گذار اين فرقه دليل آن محسوب مي شود. البته وي نام استادان فراواني را از دوران هاي مختلف به ميان مي کشد که مدعي است آنها استادان اک بوده اند؛ اما تا آنجا که نوشته هاي برخي از اين استادان وجود دارد، هيچ نامي از اکنکار و اک و واژگان اختصاصي اين فرقه وجود ندارد.براي مثال، پال توئيچل کتاب مثنوي معنوي را اولين کتاب جهان بيني اک معرفي مي کند؛ اما هيچ نام و نشاني از اکنکار و واژه هاي آن در اين کتاب وجود ندارد. به راستي، اگر مثنوي معنوي مولوي کتاب جهان بيني اک است، بايد تمام اکيست ها مسلمان بوده و نماز و روزه و حج به جا آورند؛ زيرا اين کتاب، سرشار از آموزه هاي ناب اسلام است.
دوم اينکه ادعا مي شود هيچ يک از آيين و اديان بيش از هزار سال پويايي نداشته اند. اين ادعايي است که کذب آن بر هيچ انساني پوشيده نيست؛ زيرا دين مسيحيت، دو هزار ساله است و دين اسلام نيز در مقام پوياترين دين موجود، نزديک هزار و پانصد سال است که هدايت بشر را برعهده دارد. البته اين اکنکار است که بايد پاسخ دهد با طلوعي که در سال 1965 ميلادي داشته و توسط پال توئيچل به دنيا پا نهاده است، چگونه ادعاي ابدي و ازلي بودن مي کند؟
4. عدم اجازه ي ارتداد
از ديگر نشانه هاي باورمندي اين شبه آيين به دين، موضوع ارتداد است. ارتداد و نوع تبيين آن نشان مي دهد که فرقه يا آييني که وارد بحث ارتداد و ممنوعيت آن شده است، خود را دين مي داند؛ زيرا اگر ادعاي دين بودن نباشد، هرگز به خود اجازه نمي دهد باورمندان خود را از برگشت و روي گرداني منع کند.
اين شبه آيين، اديان را متهم مي کند که از نظر عقيدتي، پيروان خود را محصور مي کند تا آنها نتوانند از دين خود خارج شوند؛ اما خود بار ديگر در تناقضي آشکار برگشت از اکنکار را منع کرده است. از سويي اکنکار در يک ادعا، انسان را آزاد مي داند تا بتواند از ديني به اديان ديگر تغيير عقيده دهد و از سوي ديگر، با اينکه پيوستن پيروان ديگر اديان به اکنکار را بي اشکال مي داند، اما حق خروج از اکنکار را از پيروان خود سلب مي کند. کتاب مقدس ادعايي اکنکار مي گويد:
واي بر کسي که چلاي استاد حق در قيد حيات باشد و در عين حال از طريق عقيدتي، جهان بيني و مجاهدت معنوي ديگري هم پيروي کند. او از عواقب اين بي خردي رنج خواهد برد... اگر واصل اکنکار شده باشد، امکان عدول از طريق اک برايش ممکن نخواهد بود؛ مگر آرزوي يک زندگي پر از مصيبت و رسوايي در سر داشته باشد.(22)
اين کتاب تذکر مي دهد يک اکيست هرگز نبايد براي آموزش ها و آيين هاي ديگر، احترام و اعتباري قائل شود. به بيان روشن تر، اين شبه آيين، « تغيير مسلک» را به طور کلي از اين مسلک نفي مي کند:« چلا هرگز از عقيدت خود به راه اک تغيير مسلک نمي دهد. تسعير و تغيير کيش در عرصه ي فعاليت اکنکار وجود ندارد».(23) البته روش اين کتاب درباره ي جدايي از اديان ديگر به گونه اي ديگر است:« آدمي بايد تمامي عقايد و نظريات، فرضيه ها و باورها را کنار گذاشته، و با خلوص و شدت هرچه تمام تر نظري به اين اصل عظيم « اک» بيندازد.»(24) در اينجا نيز اکنکار بار ديگر دچار تناقض گويي و خصلت دوگانگي شده است. اگر ارتداد و برگشت از دين کاملاً آزاد است و بنا به تکثر گرايي همه حق اند و حظي از حقيقت برده اند، پس بايد بازگشت و ارتداد از اکنکار نيز صحيح باشد. پس چرا اکنکار مرتدان از اک را با ارعاب و تهديد خود تشويق! به باقي ماندن مي کند؟
البته بسياري از اديان ديگر نيز با ارتداد برخورد شديدي دارند؛ اما آن اديان هرگز قائل به تکثرگرايي و حقانيت همگاني نبوده و همانند اکنکار، آشکارا دچار تناقض نمي شوند. آنها چون اولاً خود را دين مي دانند و دوماً حق را واحد مي شمارند، قائل اند که حقانيت را بايد از طريق وحي الاهي دريافت کرد؛ از اين رو، پيروان خود را از ارتداد منع مي کنند.
نتيجه گيري
اکنکار به رغم اينکه سعي دارد با دوري گزيدن از ادعاي صريح دين بودن به راحتي از کمند عواطف و غيرت ديني افراد بشر عبور کند، اما براي اينکه بتواند به خوبي جايگاه اثباتي خود را استحکام ببخشد، تمامي مشخصه ها و کارکردهاي دين را براي فرقه خود متعين مي شمارد. اين شبه آيين بيشترين تلاش خود را مي کند تا بتواند با يک تناقض شيرين، ديگران را به خود جذب کند.
بررسي ادعاي دين بودن و کارايي دين داري اکيست ها به مجالي ديگر نيازمند است؛ اما در همين خلاصه نيز به راحتي مي توان ادعا کرد که تلاش هاي تناقض آميز اين شبه آيين در برزخ دين بودن و دين نبودن، به تلاش مذبوحانه اي مي ماند که کارايي نداشتن آن بر هر محققي روشن است.
درواقع، اين نوشتار نشان مي دهد که اکنکار به صورت کاملاً زيرکانه قصد دارد بدون اينکه با تعصب ديني پيروان ديگر اديان مبارزه کند، خود را به جاي دين آنها نشانده و تمامي کارکردهاي دين را ايفا کند.
پي نوشت:
*کارشناس جامعه شناسي
**استاديار دانشگاه آزاد اسلامي واحد تحقيقات و علوم.
1. با اين که اکنکار بارها به اين نوشته ها استناد مي کند ولي هرگز درباره آنها توضيح روشني ارائه نداده است. به نظر اکنکار اين نوشته ها مهم ترين اسنادي هستند که مورد استناد قرار مي گيرند اما هيچ نام و نشاني از آنها وجود ندارد. ي سازد که اکنکار از تمامي روشها و ترفندها جهت تکيه زدن به جايگاه اديان بهره مي برد.
2. معبد کاتسوپاري معبدي است که بنا به عقيده اکنکار در شمال تبت واقع شده است. هيچ کسي جز اساتيد اکنکار به آنجا دسترسي ندارند. اين معابد از ديدگان همه پنهان شده اند!( ر.ک: پال توئيچل، اک ويديا، ص 193).
3. پال توئيچل، شريعت کي سوگماد، ج 1، ص 51.
4. همان، ج 1، ص 53.
5. پال توئيچل، نامه هاي طريق نور، ص 343.
6.kal niranjan: قدرت منفي عالم پايين. چيزي شبيه به شيطان و ابليس.
7.پال توئيچل، شريعت کي سوگماد، ج 1، ص 281.
8. پال توئيچل، دندان ببر، ص 150.
9. پال توئيچل، سرزمين هاي دور، ص 97-98.
10.Eck Vidya.
11. پال توئيچل، شريعت کي سوگماد، ج 1، ص 263.
12. ر.ک: همان، ج 1، ص 277.
13. ر.ک: مجموعه هشت جلدي حقوق بشر در غرب با عنوان هاي مختلف، تهيه معاونت پژوهش مؤسسه علمي فرهنگي بصيرت، تدوين عبدالحسين مشکاني، علي تيپ و ديگران، انتشارات نگاران قلم.
14. در سال 1971 با درگذشت پال توئيچل، عصاي قدرت اک به شخصي به نام « داروين گرايس» رسيد. وي از شاگردان مستقيم پال توئيچل بود و در شوراي اکنکار توانست با هماهنگي گيل توئيچل که اکنون به همسري گرايس درآمده بود، رأي اکثريت را به دست آورد. با گذشت زمان، بين شاگردان پال و طرفداران گرايس نزاع هايي درگرفت. جدا شدن گيل از گرايس عامل سرعت بخشي بود که پس از ده سال گرايس را از قدرت ساقط نمود. با سقوط گرايس، هارولد کلمپ، که تا آن زمان در چاپ خانه اکنکار مشغول کارهاي فني بود، به عنوان استاد حق در قيد حيات انتخاب شد. هارولد کلمپ علت اخراج وي را از اکنکار چنين شرح مي دهد: ناتواني گرايس در تشخيص وابستگي بر عليه مشيت سوگماد، به آن بحران معنوي که در اواخر سال 1983 منجر به اخراج او از نظام وايراگ شد، سرعت بخشيد. اين واقعه همواره به عنوان يکي از غم انگيزترين فصول تاريخ اکنکار باقي خواهد ماند.( ر.ک: هارولد کلمپ، روح نوردان سرزمين هاي دور، ص 320).
15. تادکرامر، اکنکار حکمت باستاني عصر حاضر، ص 7 و ص 97.
16. همان، ص 57.
17. همان، ص 62.
18. پال توئيچل، شريعت کي سوگماد، ج 1، ص 149.
19. همان، ج 1، ص 158.
20. پال توئيچل، نامه هاي طريق نور، ص 250.
21. ر.ک: پال توئيچل، شريعت کي سوگماد، ج 1، ص 225.
22. همان، ج 1، ص 150.
23. همان، ج 1، ص 153.
24. همان، ج 1، ص 42.
نويسندگان: عبدالحسين مشکاني*/ محمدتقي فعالي**
نظرات 1
فرشته
1398/12/16 | 21:54 |خیلی ممنونم بابت اطلاعات مفیدتون به راستی که دینمون اسلام نعمت با ارزشیست که از هر راهی برای گرفتنش از ما استفاده میشه
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید