مقدمه
اغلب دين را به عنوان باورى شخصى مطالعه مى كنند. اين كار در ژاپن كه پديده دينى ابعاد بسيارى دارد كه خارج از موضوع ايمان است، همواره ممكن نيست; مثلا جشن هاى شين تويى و شعاير تدفين بودايى عموماً بخشى از دين شخصى تلقى نمى شوند. با اين حال، همچنان ابعادى در بيشتر فرقه ها (شين تويى، بودايى، مسيحى و ...) وجود دارد كه باور شخصى، جوهره آنهاست. باز هم فرقه هاى اندكى (اساساً بودايى) هيچ تأكيدى بر ايمان ندارند و رويكرد «تجربه كن و ببين» را ترجيح مى دهند. «سلوك» يك امر مشترك ميان اين پديده هاى دينى مختلف است. در اين بحث، سلوك را در صورتى «دينى» مى دانند كه مبيّن نوعى ارتباط با موجود يا موجودات الاهى باشد، آن گونه كه در شين تو، آيين بوداى عاميانه، مسيحيت و دين عاميانه ديده مى شود، يا ارتباط با يك مبدأ غايى/درونى كه دگرگون كننده زندگى است، آن چنان كه در گونه هاى خاص فهم آيين بودا مشاهده مى شود.
دين زنده در ژاپن، همانند ديگر كشورها، داراى بعد سازمانى است. يقيناً سازمان هاى دينى تاريخ هاى داخلى خود را دارند، اما براى دانشجوى رشته دين و جامعه ژاپن، مسئله روابط متغير بين سازمان هاى دينى و حكومت، مهم تر است. حكومت در بخش غالب تاريخ ژاپن، حد و مرزهايى تعيين نموده است كه چنين سازمان هايى در محدوده آن حد و مرزها مى توانستند وجود داشته باشند. بنابراين مهم است گزارش كوتاهى از حكايت مستمر تأثير متقابل سازمان هاى دينى و قدرت حكومتى ارائه كنيم.
مطالعات دينى در ژاپن
اصطلاح «مطالعات دينى»، آن گونه كه در ژاپن به كار مى رود، به معناى اعم، هر رشته دانشگاهى را در بر مى گيرد كه دين را موضوع مطالعه خويش قرار دهد. اين اصطلاح، به معناى اخص، نه تنها مطالعات الاهياتى و فلسفى، بلكه مطالعات تاريخى و متنى را شامل نمى شود و محدود به رشته هايى است كه در آنها پديده دينى معاصر به روش تجربى و، دست كم در اصول، به شكل تطبيقى مورد مطالعه قرار مى گيرد. پديدارشناسى دين، مردم شناسى دين، روان شناسى دين و جامعه شناسى دين رشته هاى اصلى را تشكيل مى دهند.
ماتريكس «سنّت كوچك»
چيزى كه معمولا سنّت هاى بزرگ را از سنّت هاى كوچك متمايز مى سازد، وجود نظام هاى كاملا گسترده فكرى و عقيدتى در اولى، و توسعه نسبتاً ضعيف چنين نظام هايى در دومى است. بر اين اساس، اصطلاح «سنّت كوچك» به شين تو در سه شكل اصلى اش، شين توى عاميانه، شين توى معبدى و شين توى فرقه اى، اطلاق مى شود. اصطلاح «سنّت هاى بزرگ» به آيين بودا، آيين كنفوسيوس و مسيحيت اشاره مى كند. شين تو تاريخ بسيار پيچيده اى مخصوص به خود دارد. اين سنّت، تن به توصيفات نظام وار نمى دهد. به هر حال، مى توان دو گرايش كلى در طرز تفكر ژاپنى را، كه ريشه در شين تو دارند، تشخيص داد. يك درون مايه بسيار ريشه دار و پردامنه، تأكيد بر شين تو به عنوان عامل وحدت بخش است. جشن هاى شين تو، به طور آرمانى مردم را با كامى ها، متحد مى سازد. كامى ها موجوداتى الاهى هستند كه بيش از آنكه متعالى باشند بخشى از عالم طبيعت هستند. آنها دوست دارند مردمشان را درحالى ببينند كه در زندگى خود از وفور نعمت و انسجام اجتماعى برخوردارند و سرشار از حيات پويا و خلوص قلب هستند. از لحاظ اجتماعى، اين اتحاد اساساً در دو سطح پى گيرى مى شود: جامعه محلى و جامعه ملى. در هر دو مورد، انتظار اين است كه وحدت به دست آمده، اعم از اينكه تفسير دينى شود يا نه، به توليد، خلاقيت و بهره ورى فزاينده بينجامد. در اين ميان، نقش امپراتور محورى است. به دلايل تاريخى، كه بعداً با آنها آشنا مى شويم، امپراتور كاهن اصلى عالم شين تو است. در ژاپن مدرن (از 1868 به بعد) او همچنين نقش محورى را در حكومت ژاپن دارد. انضمام اين دو نقش در شكل گيرى مسئله بغرنج رابطه دين و قدرت حكومت مؤثر بوده است. از سال 701 م، كه اولين قانون اين كشور تدوين شد، تا سال 1945 م، كه شكست در جنگ موجب شد تا بى طرفى حكومت در امر دين ــ كه تا آن زمان ارزشى بيگانه تلقى مى شد ــ نهادينه شود، فرض غالب اين بود كه دين حق، كاملا در خدمت حكومت است ]18: 162[. اين خصلت بسيار كهن «سنّت كوچك» كه به عنوان گرايش عمومى مطرح بود، طرز تلقى و ارزيابى مردم از «سنّت هاى بزرگ» وارداتى و نحوه اصلاح و تعديل آن سنّت ها را تحت تأثير قرار داد.
درون مايه ديگر تفكر شين تويى كه بايد در اينجا مورد توجه قرار گيرد، تأكيد بر انواع مختلف الهه ها يا كامى ها است. ايچيرو هورى آنها را به دو دسته اصلى تقسيم مى كند: كامى هاى طايفه اى و كامى هاى فرّه ايزدى ]16: 30ـ34[. كامى هاى طايفه اى، كه به آيين هاى مخصوص نياكان مربوط مى شدند، در آغاز كانون شعايرى گروه هايى كم و بيش، داراى پيوند خويشاوندى بودند كه از لحاظ اقليمى محدود و از لحاظ روابط متقابل پربرخورد بودند. كامىهايى از اين دست به طور عام بخشنده بودند و خصوصيات و كاركردهاى مشخصى نداشتند. كامى هاى فرّه ايزدى كه به معابد منطقه اى مربوط مى شدند، اساساً موضوع ايمان بودند و افراد گروه هاى مختلف اجتماعى را متحد مى كردند. اين كامى ها واجد خصوصيات كاملا معيّن و مشخصى بودند و اعمال خاصى را، نظير شفا دادن، بر عهده داشتند. اين دو دسته با گذشت زمان در هم تنيده شدند. در ژاپن مدرن، مى توان دين كامى هاى طايفه اى را به معنايى وسيع و جامع تر، همان شين توى معبدى تلقى كرد. كامىهاى جوامع منطقه اى طرفداران خود را دارند و كامى هاى مرتبط با خانواده امپراتورى، كل ملت را در بر مى گيرند. آنها به هر دو شكل، مردم را در احساسى كه فراسوى پيوند نسبى است، متحد مى كنند. كامى هاى فرّه ايزدى در وهله اول، در جنبش هاى نوپديد دينى به چشم مى خورند. به اين جنبش ها بعداً مى پردازيم، اما در اينجا بايد بر اين نكته تأكيد كرد كه مردم در طول قرن ها براى مشكلات شخصى ضرورى به اين يا آن كامى فرّه مند، يا به اين يا آن رهبر شمنى، توسل مى جستند. چنين اعمال و آمالى گرايش عمومى به اين پندار را پديد آورد كه دينى كه معطوف به يك «كامى زنده» است، بايد مصالح و فوايد ملموس، يعنى اين دنيايى، را فراهم آورد. اين گرايش، به همين ترتيب، تلقى ها، ارزيابى ها و جرح و تعديل هاى مردم در باب «سنّت هاى بزرگ» وارداتى را سمت و سوى خاصى بخشيده است.
سنّت هاى دينى در تاريخ ژاپن
داستان تأثير متقابل سنّت هاى دينى و دولت، داستانى دنباله دار است. با بهره گيرى از دسته بندى هايى ادارى كه در سازمان اطلاعات آمارى به كار مى رود ، اين تاريخ را به چهار دوره، كه نشان دهنده لايه هاى متراكم سنّت دينى است، تقسيم مى كنيم.
دوره شين تو (قبل از قرن ششم ميلادى)
در اولين دوره، محور توسعه ايجاد محدوده منطقه اى براى نقش موروثى كهانت در حدود اواسط قرن چهارم ميلادى بود كه صرف نظر از استثناها، تا امروز در خانواده امپراتورى استمرار دارد. آداب و مناسك دينى كه بعداً «شين تو» نام نهاده شد، با نقش كهانت امپراتوران و ملكه ها در اين راستا كاملا گره خورده است. اين اعمال، كه اساساً با غذا و خورشيد مربوط اند، وظايف كهانت را نه تنها براى حاكم اعظم، بلكه براى رؤساى بسيارى از طوايف در بر مى گيرد. كامى ها، يعنى موجوداتى كه كاهنان عنايتشان را طلب مى كنند، انواع مختلفى دارند: كامىهاى طبيعت، كامى هاى عقايد، كامى هاى مردمان برجسته، كامى هاى نياكان و مانند آنها ]15: 675[. دو جشنواره بزرگ بر پا مى شود: يكى در بهار، براى نيايش جهت برداشت موفقيت آميز محصول; و ديگرى در پاييز، براى جشن گرفتن محصول به دست آمده. پيش گويى و تزكيه ويژگى هاى مهمى بودند. امپراتور يا ملكه حاكم، كه بايد تابوهاى بسيارى را رعايت مى كرد، داراى نيروى عرفانى تلقى مى شد تا بتواند از الهه خورشيد، قدرت تأثيرگذارى را دريافت كند، ذخيره غذايى را افزايش دهد و بدين وسيله بر بهبود اوضاع مردم نظارت كند.
دوره شين تو ـ بودايى (538 ـ 1549)
در قرن ششم (بر پايه گزارش جوگو شوتوكو هوُو تئِستسو، سال 538، اما بر پايه گزارش نيهون گى يا نيهون شوكى بين سال هاى 552 تا 720)، زمانى كه آيين بودا از كره وارد شد، اوضاع سياسى ژاپن ناآرام بود. رؤساى قبايل، در واقع، رؤساى ايالت هاى روستايى بودند. نظارت دربار امپراتورى، به رغم فزاينده بودنش، به هيچ وجه كافى نبود. دربار از يك سو، آيين بودا را روشى براى ترغيب نگرشى معنوى مى دانست كه مى تواند مدعيات ناظر به «جهان شمولى» آن را با نيروى دينى ـ جادويى خود تقويت كند; اما از سوى ديگر، متأثر از رؤساى ايالت هاى ـ روستايى، آن را تهديدى براى استقلال و سنّت تلقى مى كرد. اخلاق كنفوسيوسى كه در قرن پنجم همراه با اسلوب نوشتارى چينى وارد ژاپن شد، تا حدى آيين بودا را به عنوان نظام روابط انسانى كه تقويت كننده مردسالارى در قدرت حكومتى بود، تكميل كرد. تلاش براى تمركز قدرت سياسى، تدوين رسمى اسطوره ها و داستان هاى شين تو بود و اين اسطوره ها به نحوى سازمان دهى شد كه خانواده امپراتورى محوريت يابد.
در فاصله سال هاى 538 و 1549، آيين بودا در قالب امواج پى درپى سنّت فرقه اى، نفوذ بيشترى يافت. فرقه هاى نارا، تن دايى و شين گون در فاصله قرن هاى هفتم و نهم، زمانى كه قدرت سياسى در دربار امپراتورى استقرار يافت، وارد ژاپن شدند. فرقه هاى پاك بوم، ذن و نى چى رن، در اندك زمانى قبل از دوره كاماكورا (1185ـ1333) و در طول آن، يعنى زمانى كه صاحب منصبان نظامى يا طبقه سامورايى در حال قبضه كردن قدرت سياسى بودند و وضعيت امپراتور نامشخص بود، در جذب مؤمنان از ميان توده مردم، گيرايى بيشترى داشتند. تغيير روابط بين شين تو و آيين بودا حكايت از اين اوضاع سياسى دارد. زمانى كه قدرت در دست دربار بود، انديشمندان بودايى، شين تو را به نفع خود، با آيين بودا همساز كردند. آنگاه كه قدرت به دست حكومت نظامى كاماكورا افتاد، انديشمندان شين تويى، در واكنشى متقابل، آيين بودا را با شين تو همساز كردند. سرانجام اين دو به لحاظ عقيدتى و نهادى با هم عجين شدند.
دوره شين تو ـ بودايى ـ مسيحى (1549ـ1802)
مسيحيت در سال 1549 وارد صحنه شد. در آن روزگار، شوكانيت (حكومت تحت تسلط شوگان يا فرماندهى كل) وضعيت بغرنجى داشت. رؤساى تيول يا دايميوس كه كم و بيش خودمختار بودند، براى توسعه قلمروخويش باهم مى جنگيدند. رهبانان حامى تن دايى، نى چى رن و پاك بوم مجهز شدند، صومعه هاى خويش را سنگربندى كردند و در جنگ درگير شدند. درحكومت نابوناگا اُدا (1534ـ82) نظم به ژاپن مركزى بازگشت.
اما در جريان آن مخاصمه، صومعه ها نابود و هزاران راهب كشته شدند. جانشين او، هيديوشى تويوتومى (1536ـ98) نوعى خودكامگى نظامى را درسراسر كشور برقراركرد. درپى سلسله اى ازفرمان هاى حكومتى، كه به صورت نامنسجم به اجرا در مى آمد و سرآغاز آنها فرمان هيديوشى در مورد تبعيد مبلّغان مسيحى در سال 1587 و به صليب كشيدن 26 ژاپنى و بيگانه مسيحى در 1596 بود، مسيحيت غيرقانونى اعلام شد. اين امر در حكومت اياسو توكوگاوا (1542ـ1616) گسترش يافت و به تبعيد ژاپنى هاى مسيحى به مانيلا و ماكائو در سال 1612، و افزون بر آن، اعدام مسيحيان در حكومت پسرش هيدتادا (1578ـ1632) انجاميد. ضديت با مسيحيت، در پى شورش نافرجام شيمابارا (1637ـ1368)، با ممنوعيت كامل آن، به اوج خود رسيد.
آيين بودا با تأسيس دانكا سيدو (1638)، نظامى كه هر خانواده ژاپنى را ملزم مى كرد تا عضو وابسته يك معبد محلى گردد، و تِراوكِ سيدو، معبدى كه تمام بزرگ سالان ملزم بودند تا ساليانه از آنجا گواهى نامه اى دريافت كنند كه تأييد مى كرد آن مرد يا زن از ارتباط با دين ضالّه مبراست، به خدمت حكومت درآمد. اين تحولات موجب شكل گيرى اجتماعات زيرزمينى مسيحى شد ــ كه برخى تا امروزه باقى هستند. عجيب نيست كه وابستگى هاى اجبارى به معابد بودايى، تنها نهادهايى كه در آن زمان، صلاحيت برگزارى شعاير كفن و دفن را داشتند، تعلّق خاطر اختيارى به آيين بودا را تضعيف كرد. وابستگى هاى معبدى، بيشتر، راهى براى استفاده از خدمات شعايرى براى مردگان خانواده ها گرديد تا طلب اشراق و روشنى شدگى (اشراق).
يك جريان چشمگير سنّت دينى در اين زمان، شوگندو يعنى راهى است كه به قدرت دينى ـ جادويى از طريق اعمال رياضت كشانه در كوه ها مى انجامد. اين سنّت كه آميزه اى از شين توى عاميانه، آيين بوداى عرفانى و جادوگرى تائويى يين ـ يانگ است، منشأ خويش را به شمنِ محاطِ در افسانه ها، يعنى اِن ـ نو ـ گيوجا، از دوره نارا (710ـ794) مى رساند. قرن ها بعد، در حكومت موروثى شوگانيت توكوگاوا، مرتاضانى كه سازمان منظمى نداشتند، به عنوان بخشى از يك خط مشى فراگير درباره جنبش ها و سازمان هاى دينى، تحت كنترل حكومت درآمدند.
در طول قرن هفدهم، آيين نو ـ كنفوسيوسى به ايفاى نقش مؤثرى پرداخت. شوگانيت توكوگاوا هم در مدارس خود و هم در مدارس تيول ها در سراسر كشور، مطالعات كنفوسيوسى را ترغيب مى كرد تا بينش و منش سامورايى را شكل دهد. در قرن هيجدهم، مبانى كنفوسيوسى، از طريق مدارسى خاص، براى اشخاص عادى در ميان پيشهوران، بازرگانان و كشاورزان منتشر شد. در تيول ميتو (بخشى از آنچه امروزه استان اباراكى است كه دقيقاً در شمال شرقى توكيو واقع شده است)، اين مطالعات به داى نيهون شى، كتاب چند جلدى تاريخ ژاپن، انجاميد كه عقيده دودمان امپراتورى زاده كامى به عنوان تنها منشأ مشروع قدرت را در بر دارد و اصول وفادارى و تقواى فرزندى را با معرفى امپراتور به عنوان مصداق والاى چنين فضايلى بسط مى دهد. اين عقايد با تبديل شدن به عقيده بازگشت به سعادت نخستين در شين تو، به خاتمه يافتن هفت قرن حاكميت سامورايى ها كمك كرد.
دوره ديگر شين تويى ـ بودايى ـ مسيحى (1802ـ)
از سال 1802، دو تحولِ مهم بر مردم ژاپن تأثير گذاشته و نهادهاى مربوط به اين دو تحول مستقر شده است: يكى احياى امپراتورى (1868) و ديگرى شكست در جنگ (1945) (به تحولات بعد از 1945، در بخش بعدى اين فصل مى پردازيم).
در طول سال هاى بعد از شوگانيت توكوگاوا و سال هاى اوليه احياى حكومت، برخى سازمان هاى دينى جديد سر برآورد (به جدول 2 مراجعه كنيد). طلايه هاى توسعه در سال 1802، كه مشخصه تغيير جهت از گذشته به دوره كنونى است، آشكار شد. نيوراى ـ كيوُ، سازمانى كه در آيين بودا جاى گرفت، به عنوان فرقه اى ايمان ـ درمان گرا آغاز به كار كرد; سازمانى
كه بر اين باور مبتنى بود كه بنيان گذار آن، زن كشاورزى كه كينو ناميده مى شد (1756-1826)، كامى زنده و پيام آور زندگى بهتر در جهان ديگر است. وقتى اين حكومت احياشده زمام امور را به دست گرفت، با آيين بودا قطع رابطه كرد و به جاى آن شين تو را رسميت بخشيد و آن را نه به عنوان دينى كه آن را اختيارى مى ساخت، بلكه به عنوان اخلاقى كه براى تمام شهروندان امپراتور الزامى است، معرفى كرد. شين تو و آيين بودا كه قرن ها از لحاظ سازمانى در هم تنيده بودند، به اجبار از هم جدا شدند. دستور داده شد تا نهادهاى شوگانى، كه آميزه درهم تنيده اى از سنّت ها بودند، منحل شوند; اما بسيارى از باورهاى شوگانى در سازمان هاى دينى جديد پذيرفته شد ــ باورهايى نظير تسخير روح، دفع جن، ايمان; درمانى و اينكه رهبران، كامى زنده يا بوداهاى زنده تلقى مى شدند.
طبقه بندى حكومتى براى بيشتر سازمان هاى دينى جديد در اين سال ها شين توى فرقه اى بود (و هست). اين اصطلاح وضع گرديد تا آنها را از شين توى «غيردينى» دولتى جدا سازد. جنبش هايى را كه اين گونه با هم جمع گرديدند، مى توان در چهار دسته جاى داد:
جنبش احياى آيين شين تو: شين ريكيو، ايزومو اوياشيروكيو;
تزكيه: ميسوگيكيو
عبادت كوهستانى: ماروياما ـ كيو، اُنتاكه ـ كيو
ايمان درمانى: كوروزومى ـ كيو، تن رى كيو، كون كوكيو، اُموتو (تن رى كيو به خاطر تأكيد بر جهانى بودنش در سال 1970 به درخواست خودش به عنوان «ساير» طبقه بندى شد).
هون مون بوتسوريوشو كه در سال 1857 به وسيله نيسّن ناگاماتسو (1817ـ1890)، كاهن بودايى نى چى رن تأسيس شد، به عنوان اولين مجمع بودايى عاميانه كه بر تعهد به سوتره نيلوفر به عنوان اساس خوشبختى افراد و ملت تأكيد مى كرد، مهم است.
از سال 1859 به بعد، مبلّغان مسيحى به معرفى دوباره مسيحيت پرداختند. كليساها، مدارس و مراقبت پزشكى اشكال اصلى بودند كه مسيحيان، ژاپنى ها و بيگانگان، از طريق آنها در صدد طرح ايمان جديد بودند. مسيحيت، آنگاه كه ژاپن به بيش از دو قرن انزوا از غرب پايان داد، استقبال متوسطى يافت; اما احساسات ملى گرايى با آن به مخالفت پرداخت و التهاب جنگ از حدود سال 1890 رو به افزايش گذاشت و هنوز مسيحيت دين اقليتى باقى مانده است.
شمايل شكنى ضدبودايى كه با ظهور مجدد شين توى دولتى در بسيارى مناطق رخ داد، تنها چند سالى دوام آورد. زمانى كه انديشه هاى معتدل تر رواج يافت، آيين بودا مورد حمايت حكومت قرار گرفت. به هر حال، تا سال 1945، اسطوره شناسى شين توى دولتى به طور فزاينده اى به هنجارى ماندگار و انعطاف ناپذير تبديل شد. گروه هاى دينى جديد مجبور به هم نوايى بودند وگرنه از سوى قدرت دولتى سركوب مى شدند ]25: 48ـ51، 95ـ109[.
مى توان گفت كه آيين بوداى قاره اى، در طول انتقال از حكومت قبيله اى به حكومت امپراتورى، زمانى كه تغيير جهت گيرى ارزش ها در جريان بود، به ژاپن وارد شد. آيين بودا به عنوان يك دين مردمى طى دگرگونى ديگرى، يعنى تغيير از حكومت امپراتورى به حكومت نظامى، قدرت گرفت. مسيحيت كه با يك تحول زودگذر، به حكومت ايالتى وارد شده بود، بعد از احياى حكومت نظامى متمركز، زمانى كه نفوذ نوـ كنفوسيوسى قوى بود، به سرعت دستش كوتاه شد و در طى تغيير جهت دادن به سوى حكومت امپراتورى جديد، بار ديگر در كنف حمايت جنبش احياى شين تو، قرار گرفت. سازمان هاى دينى جديد در اين دهه هايى كه با احياى حكومت امپراتورى قرين است، به وجود آمدند يعنى طى بحران اقتصادى و سلطه هاى استبدادى بعد از جنگ جهانى اول، و همان طور كه انتظار مى رفت، طى دوره فشار اقتصادى و روانى بعد از جنگ جهانى دوم. از اين رو، از چشم اندازى وسيع تر، آشكار است كه تحولات دينى مهم معمولا با دوره هاى ناآرامى سياسى و ابهام و آشفتگى در ارزش ها قرين بوده اند. اين نكته، زمانى برجستگى بيشترى مى يابد كه به رهبران دينى آن دوران عطف نظر كنيم.
رهبران دينى و تعاليمشان
رگه فرهنگى آشكارى كه در طول تاريخ ژاپن وجود دارد، عبارت است از گرايشى كه مى خواهد فقط امرى را حرمت نهد كه داراى شجره نامه روشنى است. احتجاجاتى كه مشروعيت خاندان امپراتورى را اثبات مى كنند، در نام بردن «سلسله نسب مستقيم و نامنقطع» آن ــ كه هنجارى فرهنگى است ولو واقعيتى تاريخى نباشد ــ ناكام نمى مانند. به همين طريق، شخصى كه به عنوان رهبر دينى برجسته شناخته مى شود، غالباً نه تنها به خاطر تعاليمش محترم است، بلكه همچنين به اين جهت كه او فرقه اى بنياد نهاده كه افتخارش آن است كه منشأ خود را به آن «بنيادگذار» مى رساند.
ساى كو (767ـ822) كه در سال 805، سنّت فرقه تن دايى ژاپنى را بعد از مطالعه پيرامون آن در چين، بنياد نهاد، نمونه گرايشى است كه اكنون در ميان بوداييان ژاپن متداول است: مطلق را نه در فراسوى، بلكه در جهان فعلى بايد جستوجو كرد. او عبارت «بوداى زنده شدن» را رواج داد. معناى اين عبارت بدين صورت در آمده است كه براى نيل به مقام بوداگى نيازى نيست كه به انتظار تولدهاى بى شمار بنشينيم يا رياضت هاى بى پايان را تحمل كنيم; انسان مى تواند در همين زندگى به يك بوداى زنده تبديل گردد. اين تعليم بر سازمان هاى بودايى جديد در دوره مدرن تأثير بسيارى داشته است و مخصوصاً بر آنهايى كه در كنار تن دايى اهميت خاصى به سوتره نيلوفر و آموزه اش مى دهند كه بر مبناى آن، تمام اشكال وجود، اعم از جاندار و بى جان، سرشار از طبيعت بودا مى شوند ــ و مى توانند آن را تحقق بخشند.
كوكايى (774ـ835) بعد از مطالعه پيرامون آيين بوداى تنتريك در چين، در سال 816، فرقه شين گون را در ژاپن بنياد نهاد. او تعليم داد كه همه عالم، بدن بوداى متعالى، وايروكنه، است و بنابراين حقيقت مطلق و پديده هاى اين جهانى اساساً عين هم هستند. او بعداً با تلفيق فلسفه هاى بودايى و غير بودايى در ده مرحله شناخت، كه به مكتب تنتره انجاميد، تعليم داد كه مراقبه، حالت هاى آيينى و هجاهاى رازآميز به مثابه بازنمودهاى نمادين گوهر زنده كيهان و مجارى آن، اهميت بى بديلى دارند. به نظر مى رسد اين تعليم، عمل شعايرى متداول با ترنم خوانى عنوان سوتره نيلوفر را در خود نهفته دارد.
هونن (1133ـ1212) و شاگردش، شين ران، در زمانه اى زندگى مى كردند كه عقيده به زوال قريب الوقوع جهان رواج داشت. آنها همانند نخستين مردان مقدس بى خانمان به دنبال راهى بودند تا روشن شدگى (اشراق) را براى مردم از هر طبقه و در هر شرايطى فراهم سازند. هر دو تعليم مى دادند كه مناسب ترين راه روشن شدگى براى «اين نسل رو به تباهى» روش رياضت هاى مرتاضانه نيست، بلكه در عوض، توكل صرف به قدرت و خيرخواهى آميتابها (ژاپنى، آميدا) بودا است كه عهد كرده تا مردم را يارى دهد و بى گمان از آنها در پاك بوم خويش استقبال مى كند. هونن با ترغيب مردم به خواندن آميدا و رسيدن به روشن شدگى، فرقه پاك بوم را در سال 1175 تأسيس كرد. شين ران كه افراطى تر بود، اعتقاد داشت كه آميدا هم اينك به عهد خويش وفاكرده است ومردم تنها بايد ازطريق ايمان،روشن شدگى شان را قبول كنند. اين امر زندگى رهبانى مجردانه را، كه تا آن زمان، امرى اساسى براى نجات دانسته مى شد، منطقاً غيرضرورى ساخت. بنابراين، شين ران با پشت پا زدن به آن، ازدواج كرد، و اثبات كرد كه راه آميدا در جهان غير دينى، براى مردم عادى بى هيچ قيد و شرطى، كاربرد دارد. سازمان او يعنى فرقه پاك بوم راستين به سال 1224 باز مى گردد.
رين زايى و سوتو، دو شكل اصلى آيين بوداى ذن، به وسيله راهبان ژاپنى، ايساى (1141ـ1215) و دوگن (1200ـ1253) از چين به ژاپن وارد شد. ايسايى كه از حمايت شوگانيت كاماكورايى برخوردار بود، راه به روشن شدگى از طريق سؤال معماگونه را تعليم داد كه گرچه سالك را به سردرگمى مى انداخت، اما مى توانست به نور بصيرت رهايى بخش منتهى شود. او به طور عمده با طبقه سامورايى تازه به قدرت رسيد، ارتباط داشت. دوگن كه اتكاى اندكى به حمايت سياسى، و اتكاى زيادى بر مرجعيت كتاب مقدس داشت، تعليم داد كه راه روشن شدگى، شيكان تازا، يعنى «به مراقبه نشستن در تنهايى» است. او به طور عمده با بى سوادان، و اغلب با طبقه كشاورزان خرافه پرست ارتباط داشت. تأثير كنونى ذن نه تنها در سبك معمارى بى پيرايه و باغ ها، كه نمايانگر نوعى اتحاد با طبيعت و حقيقت غايى است، بلكه در گروه هاى فرهنگى و فنون رزمى نيز ديده مى شود كه مهارتِ در فنون، همراه با تربيت معنوى (كه به ندرت دينى تلقى مى شود)، دست به دست منتقل مى شود.
نى چى رن (1222ـ1282) از هر جهت جدى ترين رهبر دينى ژاپن، و سنّت فرقه اى كه نام او را با خود همراه دارد، مستعدترين براى تفرقه است. نى چى رن همانند بسيارى از افراد پيش از خود، از جمله ساى چو و دوگن، سوتره نيلوفر را برترين و موثق ترين كتاب مقدس مى دانست، اما برخلاف اسلافش تعليم مى داد كه براى رفاه ژاپن ضرورى است كه حكومت كشور، از شرّ مسلك هاى دروغين (در درجه اول، فرقه هاى شين گون، ذن و پاك بوم) رها مى شود و آيين بوداى حقيقى، كه او اعلام كرده بود، به عنوان دين دولتى تأسيس مى گردد. اين تعليم، در دگرگونى هاى بعدى، در شكل گيرى چندين سازمان دينى جديد، ظهور و بروز يافت.
در جهان شين تويى، كانته تومو يوشيدا (1425ـ1511)، بنيان گذار يوشيدا شين تو، يك مكتب فكرى قرن سيزدهمى به نام ايسه شين تو را مبدأ عزيمت خود قرار داد. بر خلاف متفكران بودايى كه كامى هاى شين تويى را به نيمه خدايان نيازمند روشن شدگى، يا بعداً به تجلّيات بوداها و بودى ستوه هاى مشخصى تفسير مى كردند، ايسه شين تو اعلام كرده بود كه واقعيت بنيادى عالم كامى اى است كه به وسيله او، بوداها و بودى ستوه ها وجود يافتند. يوشيدا با گامى به جلو، با تأكيد بر خلوص قلب به عنوان شكل عرفانى عبادت، به دنبال پروراندن شين تويى آزاد از آثار بودايى بود.
نو ـ كنفوسيوسيان ژاپنى با سئيكا فوجى واره (1561ـ1619) آغاز شدند. هم او و هم شاگرد پرآوازه اش، رازان هاياشى (1585ـ1657)، يكى از بانفوذترين مشاوران كنفوسيوسى در شوگان توكوگاوا، تعليم دادند كه راه كنفوسيوس تا جايى ارزشمند است كه مطابق با راه كامى، يعنى راه امپراتور باشد. ديدگاه آنها اين بود كه آيين بودا قابليت تعليم قانون فراگيرى را ندارد كه وظايف و الزامات مختلف را بر طبق جايگاه اجتماعى، پوشش دهد. همان گونه كه اغلب مى دانيم، نظريات سنّتى كنفوسيوسى درباره كناره گيرى از سلطنت و موجّه بودن نافرمانى، نمى توانست در ژاپن جا باز كند. در حكومت ميتسوكونى توكوگاوا (1628ـ1700)، مؤسس مكتب ميتو، در تعاليم كنفوسيوسى به گونه اى بازنگرى كردند كه مؤيد برترى امپراتور بر دايميو و شوگان باشد; با اين حال، باز هم به شكلى كه با معرفى امپراتور به عنوان پدرى دلسوز، جدايى بين فرمانروا و فرمانبردار تعديل شود.
نوريناگاموتوورى (1730ـ1801)مؤسس جنبشى براى پاك كردن شين تو ازتورم و انباشته هاى ناشى از آيين بودا و كنفوسيوس بود. آتسوتانا هيراتا (1776ـ1843) زمانى كه بازگشت قدرت به خاندان امپراتورى را ترغيب كرد، از اين هم جلوتر رفت و نوعى ميهن پرستى بيگانه ستيز را ارتقا بخشيد. نفوذ اين رهبران و ديگر رهبران ــ بودايى، كنفوسيوسى و شين تويى ــ كه در اينجا نمى توانيم درباره آنها بحث كنيم، در ژاپن مدرن باقى است.
جمعيت متدين در ژاپن معاصر
برخى آمارها
در اول اكتبر 1978، جمعيت تخمينى ژاپن 115 ميليون نفر بود. چه بخشى از اين جمعيت به سازمان هاى دينى وابستگى دارند، و با ديدى وسيع تر، چه تعداد خود را ديندار تلقى مى كنند؟
براى پاسخ به سؤال اول، معمولا از داده هاى حاصله از شوكيو نِنكان (كتاب سال اديان) استفاده مى شود. اما انسان فوراً با يك خلاف قاعده مواجه مى شود. در سال 1978، كل اعضاى طرفدار گروه هاى اصلى سنّت دينى 201 ميليون نفر، تقريباً 75 درصد بيشتر از كل جمعيت ژاپن، بودند. اين اختلاف را معمولا با رجوع به دو عامل تبيين مى كنند: عضويت دو يا چندگانه; بزرگ نمايى گزارش هاى عضويت. در هر صورت، بى فايده است كه اين نمودارها (جمعيت و هواداران) را به اميد مشخص كردن اينكه چه درصدى از جمعيت به سازمان هاى دينى وابستگى دارند و چه درصدى ندارند، مقايسه كنيم. به هر حال، انسان مى تواند حاصل تحقيقات و ارزيابى ها را ملاحظه كند. يك ارزيابى كه در سال 1979 منتشر شد، از مردم درباره عضويتشان در انواع گوناگون سازمان ها پرسش مى كند. در ارتباط با سازمان هاى دينى، فقط 6/13 درصد پاسخ دادند كه در آنها عضو هستند. ]14: 133[. اين آمار كه مربوط به جمعيت سال 1978 است، حاكى است كه فقط 6/15 ميليون نفر از115ميليون، خودشان را طرفدار سازمان هاى دينى به شمار مى آورند.
دين زنده به هيچ وجه منحصر به اعضاى سازمان هاى دينى نمى شود. ارزيابى ديگرى كه در سال 1979 صورت پذيرفت، از مردم سؤال مى كند كه آيا آنها پيرو هيچ ايمان دينى هستند. پاسخ مثبت به اين سؤال به 6/33 درصد رسيد ]14: 133[. اكثر كسانى كه پاسخ مثبت دادند، ايمان دينى خويش را آيين بودا معرفى كردند (4/78 درصد). فقط تعداد كمى (3/3 درصد) ايمان خويش را به عنوان شين تو ــ تقريباً به طور قطع شين توى فرقه اى، نه شين توى معبدى كه داراى نظام منطقه اى است و در آن به ندرت مسئله ايمان رخ مى نمايد ــ معرفى كردند. اما چون بيشتر ژاپنى هاى داراى مسلك دينى، هم وابسته به شين توى منطقه اى و هم حامى معبد بودايى هستند، شايد نامعقول نباشد كه فرض كنيم كه در حدود همين تعداد در هر دو سو يافت مى شوند. در اين صورت، درصد امروزى جمعيت ديندار ژاپن را مى توان يك سوم كل جمعيت تخمين زد.
آداب و مناسك دينى امروزى
قبل از 1945، خانواده هاى ژاپنى به طور سنّتى، هم محرابى كامى اى (كامى ـ دانا) و هم محرابى بودايى (بوتسودان) داشتند و همين امر امروزه نيز در حدمحدودترى وجود دارد. مخصوصاً خانواده هاى روستايى اغلب چندين محراب كامى دارند. يكى محرابْ اصلى است و بقيه، محراب هاى فرعى. در تقسيمى ابتدايى، محراب كامى عموماً با زندگى و احتراز از آنچه مانع سرزندگى و زايايى است، و محراب بودايى با مرگ و تكريم كسانى كه تبديل به نياكان مى شوند يا شده اند، مرتبط مى باشد. در هر دو، به نشانه احترام، در آغاز هر روز پيش كش هاى غذايى و نوشيدنى را قرار مى دهند.
اعمال شين تويى و بودايى مردم عادى را مى توان در دو دسته قرار داد: جشن ادوارى وچرخه زندگى .
فصل سال نو شمارى از اعمال را شامل مى شود كه اكنون تا حد زيادى با شين تو پيوند خورده است. بعضى از اين اعمال براى خانواده ها، و برخى براى جامعه ملى طراحى شده اند. در پايان هر سال، مردم در تمام سرزمين با تميز كردن خانه، حياط و خيابان جلوى خانه و با پرداخت همه ديون و بدهى ها، «كشور را پاك مى كنند». سردر خانه ها با درختچه هاى هميشه سبز و چوب
تاريخ يا دوره نام ژاپنى ترجمه انگليسى
1ـ6 ژانويه شوگاتسو سال جديد
3 فوريه ستسوبون نقطه تحول فصول
3 مارس هينا ماتسورى جشن عروسك
21 مارس هارو، نه، هيگان اعتدال بهارى
8 آوريل هانا ماتسورى جشن گل; تولد بودا
آوريل ـ مى تايو ماتسورى جشن كاشت برنج2
15 ژوئن سويى جين ماتسورى جشن كامى آب
30 ژوئن اُهارى تطهير بزرگ
13ـ16 ژوئن3 بون عيد نورها
15 آگوست3 شوكيمى تماشاى ماه
آگوست3كازا ماتسورى جشن هاى باد
23 سپتامبر آكى، نه، هيگان اعتدال پاييزى
اكتبرـ نوامبر شوكاكو ماتسورى جشن درو2
1 دسامبر سويى جين ماتسورى جشن كامى آب
31 دسامبر اُهارى تطهير بزرگ
1. براى توضيح بيشتر پيرامون اينها و ديگر جشن ها به هورى ]18:126ـ132 [مراجعه كنيد; براى يك مقاله شاخص پيرامون يك جشن محلى به ياناگوا ]38[ مراجعه كنيد.
2. هرگاه كلمه «جشن ها» آمده است، تاريخ برگزارى جشن با توجه به محل خاص تغيير مى كند.
3. اين تاريخ ها و دوره ها مربوط به تقويم ماه قمرى است كه در حال حاضر تقريباً يك ماه جلوتر از ماه خورشيدى است.
نى تزئين مى شود (بر طبق نظريه بسيار رايج و پذيرفته شده كونيو ياناگيتا، اساساً سال نو جشنى براى خوشامدگويى به ارواح نياكان بود كه ظاهراً همچون پرنده هاى آواز خوان يا كرم ها و شب تاب ها، كوچك تصور مى شدند. او چوب هاى نى را «محل فرود» آنها مى دانست). به مدت سه روز يا در همين حد، مردم كارهاى روزانه را تعطيل مى كنند تا در كنار خانواده باشند، پيام هاى شادباش ارسال كنند، به افراد مسن، معلمان و ديگران سر بزنند و به آنها هديه بدهند. آنها بهترين لباس خويش را مى پوشند و غذاهاى مخصوص مى خورند. امروزه توجه به آن رابطه ادعايى بين سال نو و نياكان، مبهم و تيرهوتار است، مگر اينكه خانواده اى عضوى را از دست بدهد، كه در اين صورت سال نوى آينده را جشن نمى گيردوكارت پستال هايى براى مردم مى فرستد و به آنها اعلام مى كند كه پيام تبريك براى آن خانه نفرستند. عمل بازديد از يك عبادتگاه يا معبدى مشهور در سال نو نزديك ترين عمل به روح جامعه ملى است. بر اساس برآوردهاى پليس، شمار مردمى كه به چنين سازمان هايى مى رفتند، از 25 ميليون نفر در سال 1965 به 60 ميليون نفر در سال 1976 افزايش يافته است. در سال 1979، تقريباً 56 درصد كل جمعيت چنين بازديدهايى داشتند.
عيد نورها در وسط تابستان يا جشن بون، يك عمل گسترده اجتماعى است كه در آن، به طور سنّتى، هر يك از خانواده ها به ارواح نياكان كه به بازديدشان مى آيند، خوشامد مى گويند و به طور جمعى از آنها پذيرايى مى كنند. در اين زمان، خانه را تميز و با ميوه تازه و گل تزئين مى كنند. غذاهاى گوشتى عموماً ممنوع است. براى خوشامدگويى و راهنمايى ارواح، اجاق كوچكى دقيقاً بيرون در تعبيه مى شود. مردم لباس رسمى، كيمانوهاى روشن و سنگين تابستانى، مى پوشند و تمام جوامع رقص ها و نمايش هاى آتش بازى خيابانى برپا مى كنند تا اين عيد را جشن بگيرند. در بعضى مناطق همراه با بدرقه آتش ها، هنگام غروب، صدها هواپيماى كوچك بر رودخانه ها يا درياچه ها شناور مى شود كه منظره اى ديدنى دارد. اغلب ساكنان امروزى شهرها يا اجداد نزديكشان از مناطق روستايى آمده اند. بدين ترتيب، هنوز «موطن قديمى» برقرار است و الواح نياكان كماكان نگهدارى مى شود. بنابراين ميليون ها انسان براى تجديد ديدارهاى خانوادگى به روستا مسافرت مى كنند و چند روز بعد به شهرها برمى گردند. جشن بون به طور رسمى تعطيل عمومى نيست. در هر حال، با توجه به اين واقعيت كه بيش از نيمى از صاحبان صنايع در ژاپن، در اين ايام، چند روزى به كارگران مرخصى مى دهند، مى توان تا حدودى به اهميت آن نزد مردم عادى پى برد.
اعتدال هاى بهارى و پاييزى اوقاتى هستند كه در آنها از نياكان به نيكى ياد مى شود. مسافرت به موطن قديمى لازم نيست; در عوض، تعدادى از نزديكان گرد هم مى آيند و آرامگاه خانوادگى در منطقه شان را زيارت مى كنند. آنها محل را تميز و جارو مى كنند; آب بر سنگ قبر مى پاشند; گل، بخور، غذا و آشاميدنى مهيا مى كنند و آرام به نيايش مى پردازند. اگر به تازگى كسى نمرده و رنج جدايى سپرى شده باشد، اين اوقات مى تواند اوقات خوشى باشد كه در آن، بچه ها به بازى بپردازند و همه از يك گردش لذت ببرند.
جشن هاى گسترده اجتماعى كه به معبدهاى شين تويى مربوط است، معمولا يك بار در سال برگزار مى شود. زمان آن در جوامع مختلف متفاوت است، اما عمده جشن ها شكل كلى مشابهى دارند: مراسمى رسمى براى تزكيه نمايندگان معابد مستقل و براى توسل به كامى; انتقال نماد كامى از محراب داخلى و نصب آيينى آن در ماكت معبد قابل حمل (اغلب چند تن وزن دارد); دسته اى با ابهت يا با هياهو كه كامى از طريق آن سفر مى كند و در معابد مستقل، حياتى نوين مى دمد; ضيافتى در معبد كه روحانيون و نمايندگان معابد مستقل از غذا، نوشيدنى و سرگرمى بهره مند مى شوند كه اين نمايانگر قدرت جديدى است كه كامى ارزانى داشته است; شعايرى رسمى كه كامى را در بازگشت به محراب داخلى هدايت مى كند. چون جوانان به شهرهاى كوچك و بزرگ مهاجرت كرده اند، برگزارى جشن هابه طريق معمول در جوامع روستايى كوچك، روز به روز مشكل تر شده است. اكنون عجيب نيست كه ماكت معبد كه بايد بردوش جوانانى حمل شود كه سرود مى خوانند، بر روى كاميونى مجهز به بلندگو حمل مى شود. برعكس، در جوامع رو به رشد، جشن ها معمولا به دلايل گوناگون، كه گاه عمدتاً دينى و گاه غيردينى است، حمايت گسترده ترى يافته اند.
محورچرخه زندگى، فرد، ولى متن آن خانواده است. تولد با معبد شين توى محلى در ارتباط است. در سى امين روز تولد يا قريب به آن، كودك را به معبد مى برند و به كامى عرضه مى كنند. از اين زمان به بعد، كودك تحت حمايت الاهى است. چند سال بعد، وقتى در نيمه ماه نوامبر، دختران سه و هفت ساله و پسران پنج ساله را با لباس رسمى به معبد مى برند، اين امر به لحاظ آيينى استحكام مى يابد.
ازدواج تا قرن بيستم مراسمى دينى نبود. از سال 1901 كه اولين جشن ازدواج شين تويى برگزار شد، مراسم شين تويى تدريجاً به صورت شيوه مقبولى براى وصلت خانواده ها از طريق پيوند زناشويى درآمده است، گرچه مراسم مسيحى (كه ضرورتاً نياز به ايمان دينى ندارد) به نحو فزاينده اى در حال عموميت يافتن است.
مرگ به مراتب پيچيده ترين مراسم گذر است. آيين بودا سنّت دينى اصلىِ درگير در اين كار است; اما فسخ قانونى خانواده گسترده و جاى گزين شدن آن با خانواده هسته اى به راه متفاوتى در تعيين هويت نياكان انجاميده است. تا سال 1945، نياكان در شجره پدرى موضوع اصلى تكريم و احترام بودند. زنانى كه با غير فاميل ازدواج مى كردند نامشان از شجره نامه فاميلى حذف مى شد و با خويشاوندان سببى در هنگام مرگ، بيشتر همچون مهمان رفتار مى كردند تا اعضاى خانواده. اما از سال 1945، بسيارى از مردم، مخصوصاً سى ساله ها و چهل ساله ها، به احترام و تكريم شجره هاى پدرى و مادرى پرداختند. روند تبديل شدن به يك نيا، همچون قبل، نيازمند 33 تا پنجاه سال مراعات مناسك دينى است كه برخى در معبد بودايى، و بقيه روبه روى محراب بودا در خانه انجام مى شود.
تحولات بعد از سال 1945
در سال 1945، مستقيماً در نتيجه شكست در جنگ، بى طرفى حكومت نسبت به دين، كه براى اولين بار در تاريخ ژاپن به يك واقعيت تبديل شد، موجب تقويت آزادى دينى گرديد. در وضعيت جديد، صدها سازمان دينى جديد سر برآورد كه اغلب بى دوام و برخى به كلى شيّاد از آب در آمدند. اغلب گروه هاى بزرگ منشأ خويش را به سال هاى بين جنگ جهانى اول و دوم مى رسانند، اما بعد از سال 1945 بود كه آنها به سرعت رشد كردند . اين رشد، تا حدودى، براى جنبش هاى اصلاحى در گروه هاى قديمى تر انگيزه ايجاد كرد. در مورد سازمان هاى دينى باقى مانده، آنهايى را كه مطرح شده اند، مى توان منتخبى از بسيار دانست ]18: 89 ـ104[. اغلب سازمان هاى برجسته، مثل هونمون بوتسورى يوشو كه بر آنها مقدّم بود، انجمن هاى بوداييان عامى هستند كه جايگاه والايى به سوتره نيلوفر مى بخشند و به دنبال اصلاح جامعه ژاپن هستند. دو جريان را مى توان از هم بازشناخت: اول، سوكا گاكّايى است كه از همه بزرگ تر و از جهت آموزه ها تابع نى چى رِن شوشوُ مى باشد كه سازمانى رهبانى است كه به عنوان وارث تعاليم نى چى رِن، ادعاى مشروعيت انحصارى دارد. يكى از اهداف اساسى نى چى رِن شوشوُ اين است كه امپراتور و حكومتى را كه بر طبق آيين بودا مورد قبول خود تغيير داده است، را تنها حقيقت انحصارى تلقى نمايد. در جهان بينى آن، آزادى دينى و بى طرفى حكومت نسبت به دين جايى ندارد. اما جريان غير روحانى كه با نى چى رن شوشو همراه است و مستقلا شكل گرفت، يعنى سوكاگاكايى، خود را مدافع آزادى دينى و جدايى دين و دولت نشان داده است. تاريخ مختصر رابطه بين سوكاگاكّايى و نى چى رن شوشو، صرف نظر از ديگر هم گروه هاى غيرروحانى نى چى رن، تاريخ تنش و تفرقه نسبى بوده است. اما سوكاگاكّايى از طريق شبكه گروه هاى هم فكر به ميليون ها انسانى كه بيشتر دغدغه مشكلات شخصى داشتند تا مسائل انتزاعى مربوط به اصل و مرجعيت، مدد رسانده اند.
دومين جريان، به واسطه سنّت مربوط به رئى يوُكايى و يكى از شاخه هاى متعدد آن، يعنى ريسشو كوسئى كايى، جريان مى يابد. اهميت به مراسم يادبود براى نياكان وايمان به سوتره نيلوفر دوآموزه اصلى رئى يوُكايى است. مخصوصاً رويه و طرز عمل اين گروه براى داشتن اعضايى كه نياكان را در دو شجره پدرى و مادرى تكريم و احترام مى كنند، قابل توجه است. برخى محققان اين رويه را از اين وضعيت استنباط كرده اند كه رئى يوُكايى در ابتداى كار خود، اعضايش را از خانواده هايى انتخاب مى كرد كه از لحاظ اقتصادى در حاشيه بودند و در آن خانواده ها، والدين هر دو براى هزينه هاى زندگى بايد كار مى كردند. به هر حال، آن گروه با آينده نگرى، مراسم يادبود دوجانبه را مطرح كرد كه خانواده هاى ژاپنى از زمان حق قانونى خانواده هسته اى و گسترش انديشه تساوى زن و مرد، به طور فراينده اى به آن عمل مى كردند.
ريسشو كوسئيكاى نيز به سوتره نيلوفر و نياكان احترام مى گذاشت، اما وجه مميّزه آن، تأكيدش بر كمال فردى از طريق حلقه هاى مشورتى گروهى بود كه در آنها، رهبران در پرتو تعاليم سوتره، رهنمودهاى لازم در باب مشكلات شخصى را ارائه مى كنند. ريسشوكو سئيكاى برخلاف سوكا گاكّايى كه از طريق حزب ظاهراً مستقلش (كومئى تو) روابط مستقيمى با جهان سياست دارد، در هماهنگى با ديگر سازمان هاى دينى جديد، بر آن شد تا به تشكيل حزب سياسى نپردازد، بلكه روابط دوستانه را با شخصيت هاى سياسى صورت دهد و در صورت لزوم، از طريق گفتوگو و از طريق آراى اعضايش، به طور غيرمستقيم، اعمال نفوذ كند. دغدغه هاى اصلاح اجتماعى آن، به ويژه از فعاليت درون دينى اش، يعنى همايش جهانى دين و صلح، پيداست.
دليل اصلى پيوستنِ مردم به سازمان هاى دينى جديد، يافتن راه حلى براى مشكلات مربوط به سلامتى، ازدواج، امور مالى و ديگر مشكلات است. ماهيت كمكى كه عرضه مى شود، متفاوت است; اما به طور كلى، انسان مى تواند شاهد رويكردى به اين مطلب باشد كه سلامتى، ثروت وخوش بختى را در صورتى مى توان به دست آورد كه آدمى صرفاً ايمانِ ضمنى به رهبر و الوهيت يا واقعيتِ الوهى كه رهبر عرضه مى كند داشته باشد، با تمام وجود در فعاليت هاى سازمان كاملا شركت كند و با نويد ارائه كمكى كه از طريق اين انجمن حمايتى قابل تحقق است، در جذب ديگر اعضا بكوشد. چون سازمان هاى دينى جديد اغلب تفسيرهاى اعتقادى را با عناصرى از دين عاميانه و حتى با اعمال جادوگرانه درمى آميختند، انسان هاى تحصيل كرده و فرهيخته ابتدا با ديد ترديد و تحقير به آنها مى نگريستند. اما در سال هاى اخير، گروه هاى جديد به ناچار تا حدودى خود را از اين خصايص پيراسته اند، كارهاى خود را معقول كرده اند و به مرحله اى رسيده اند كه ديگر لازم نمى بينند رهبران را معجزه گرانى مقرّب درگاه الاهى تلقى كنند.
دين زنده در ژاپن امورى بيش از جشن و مراسم گذر چرخه زندگى، اصلاحات درونى در سازمان هاى دينى رسمى و سازمان هاى دينى جديد كه نويدبخش ارائه راه حل براى مشكلات شخصى هستند، را شامل مى شود. دين زنده همچنين مسائل مربوط به قانون و قدرت دولت را نيز در بر مى گيرد. براى بيش از هزار سال، مقامات حكومتى و نيز رهبران دينى فرض مسلّمشان اين بوده است كه حكومت قانوناً مى تواند بنا به مصالح دولت، بر سازمان هاى دينى نظارت كند. دستاورد سال 1945، تحميل ارزش بى طرفى حكومت نسبت به سازمان هاى دينى بود. اين ارزش فقط نيم قرن در تاريخ سازمان يافته ژاپن سابقه دارد و معناى آن موضوعى براى گفتوگوى عمومى، عمل قانونى و مانورهاى سياسى بوده است. در ژاپنى كه هم بايد سنّت را رعايت كرد و هم نگرش بين المللى داشت، آزادى دينى راه خود را در هر آنچه تغيير را پديد آورد، مى جويد.
دانشمندان عرصه مطالعات دين و جامعه ژاپنى احتمالا قبول دارند كه دهه اى كه در 1993 پايان يافت، شاهد چهار تحول شايان توجه بوده است: تحول اول به خصلت اديان جديد متأخر مربوط است; تحول دوم به شكاف بين سوكا گاكّايى و سازمان اصلى آن، يعنى نى چى رِن شوشوُ، مربوط است; تحول سوم به آيين هاى پيرامون مرگ امپراتور شوو و تاج گزارى امپراتور آكيهيتو ارتباط دارد; و چهارم، به مسائل ناشى از قضيه اُوم شين ريكيو مربوط بوده است.
گونه جديدى از دين جديد
باكمال تأسف به اديان جديد متأخر برچسب «دين هاى جديد جديد» مى زنند كه نشان دهنده ويژگى هاى ماهوى خاصى است كه آنها را از سازمان هايى كه عموماً از آنها با عنوان «اديان جديد» سخن به ميان مى آيد، جدا مى كند. شايد بتوان تفاوت را با مقايسه ريسّهو كوسئى كاى و آگون شو بهتر آشكار كرد.
در سال 1938 كه ريسهو كوسئى كاى بنياد نهاده شد، همانند بسيارى از اديان جديد دو بنيادگذار داشت: يكى زن و يكى مرد. بنيادگذار زن ريسشو كوسئى كاى، ميوكوناگانوما (1889ـ1957) بود كه يك واسطه رئى يوكاى بوده است و اغلب او را همچون يك شمن توصيف مى كنند. بنيادگذار مرد، نيكّهو نيوانو (1906ـ )، هم گرداننده و هم سازمان دهنده بود. ريسشو كوسئى كاى در ابتدا مشتمل بر خصلت هاى جادوگرانه بسيارى بود، اما انتقادات روزنامه ها، مخصوصاً بعد از مرگ ناگونوما، باعث شد تا خود را از اين عناصر جادوگرانه خلاص كند.
وقتى رداى زعامت به نيوانو رسيد، ريسشو كوسئى كاى خصيصه و منش متفاوتى به خود گرفت. او كه بر بيان عقلانى و عينى نظريه سوتره نيلوفر تأكيد مى كرد، از طريق جلسات «مشورتى» گروهى كوچك كه در آن مردم مشكلات خود را مطرح مى كردند و از رهبر گروه در پرتو آيين بودا راهنمايى مى گرفتند، به اعضا كمك مى كرد، و به روش هاى ملموسى چون كمك رساندن به آوارگان و پناه جويان و اجراى طرح هاى كشاورزى، اقدام براى صلح جهانى را آغاز كرد. در يك كلام، تحول ريسشو كوسئى كاى را مى توان به عنوان خط سيرى ديد كه از معنويت گرايى شمنى، كه از لحاظ اجتماعى منفور بود، آغاز كرد و به سمت تعليم و عمل عقل مدار، ضد جادوگرى و از لحاظ اجتماعى، مناسب حركت كرد. ديگر اديان جديد خط سير متفاوتى را نشان مى دهند، اما مى خواهند در نهايت، به چنين جايى برسند.
سئى يو كرياما (1921ـ ) آگونشو را تأسيس كرد كه تا سال 1981 سازمان دينى قانوناً ثبت شده اى نبود. اين سازمان نماينده سنت بودايى تنترهاى يا خاص فهم بود. آگونْشو در كنار اوم شين ريكيو، جى ال. اى (مجمع نور خدا)، سازمان هاى مهيكارى، كوفوُ كوُ نه كاگاكوُ و مجموعه هايى از اين قبيل، خصلتى، به وضوح، جادويى دارد. اين گروه ها در اين عقيده مشترك اند كه ارواح (كامى ها، ارواح انسان هاى درگذشته، ارواح حيوانات و مانند آن) مى توانند مردمان زنده را تسخير و آنها را خوش بخت يا بدبخت كنند. با اين حال، حتى اگر ارواح شرير سبب شوند كه زندگان از بدبيارى شغلى، اختلاف فاميلى، بيمارى هاى دردناك و غيره رنج ببرند، اگر رنج برنده صرفاً تابع تعاليم رازآميز فرقه باشد، همه چيز درست مى شود; زيرا اين كار، روح تسخيركننده را دور مى كند.
جشن طالع آگونْشوُ (هوشى متسورى)، به نحو بسيار فوق العاده اى، ساليانه در كيوتو برگزار مى شود كه در آن، سوزاندن دو تل بزرگ از گومگى، قطعه چوب هايى كه مردم عبادت ها و حاجات را بر آنها حك مى كنند، برجستگى خاصى دارد. يك تل براى نياكان است و ديگرى براى برآورده شدن حاجات فورى. در حضور نيم ميليون انسان، دستياران آگونْشويى كه همچون يامابوشى يا مرتاضان كوهستانى لباس پوشيده اند، گومگى را به همراه سرود مذهبى، طبل زدن و موسيقى شورانگيز مى سوزانند. اگر اين شعاير مطابق دستورالعمل هاى آگونْشويى برگزار شود، پيام تلويحى اش اين است كه ارواح نياكان را مطمئن مى سازد كه زندگان آنها را فراموش نكرده اند وتقريباً به طورقطع، ثمره ملموسى كه مردم مى خواسته اند، حاصل خواهد شد. چنين تعليمى كه با وسائل ارتباط جمعى مدرن همچون فناورى ماهواره اى توأم شده است، موجب تركيب شگفت انگيزى مى شود كه براى بسيارى جالب از آب درآمده است.
بعضى محققان اظهار داشته اند كه مردم براى دريافت كمك در خصوص مشكلات ملموسى همچون فقر و بيمارى به اديان جديد مى پيوستند، اما انگيزه پيوستن به اديان جديد متأخرتر صرفاً گيرايى علوم خفيّه است. تطبيق اين ديدگاه بر آيين جشن طالع، كه آن را توضيح داديم، مشكل به نظر مى رسد; اما اين امر ممكن است از اين جهت باشد كه اين آيين بيشتر نمايش است تا دعا. در اين صورت، آگونشو ممكن است به خوبى آنچه را اين محققان درباره آن مى گويند، مجسم سازد; يعنى شكلى از عرفان كه با عرضه علوم خفيّه و غيرعقلانى در تركيبى از سنّت گرايى، جهان شمولى و نمايش هاى پرشكوه مدرن، در پى آن است مردمى را كه ازتنگناى عقل گرايى اقتصادى در رنج اند رهايى بخشد.
آينده نشان خواهد داد كه آيا آگونشو و ديگر اديان جديد متأخرتر، همچون ريسشو كوسئى كاى و ديگر اديان قبل از آن، مسيرى را خواهند پيمود كه آنها را به كنار گذاشتن عناصر جادويى و همسازى آيين ها و تعاليم خود با معيارهاى اجتماعىِ ضد جادويى، كه اغلب فرهيختگان در ژاپن آنها را هنجار بنياد تلقى مى كنند، هدايت كند يا خير. اما در حال حاضر، پيدايشِ اين نوع دين جديد براى بسيارى از افراد، تحولى مهم تلقى مى شود.
تفرقه
در اواسط دهه 1980، چنين نتيجه گرفتند كه «تاريخ كوتاه رابطه بين سوكا گاكّاى و نى چى رن شوشوُ ... تاريخ تنش و تفرقه بوده است». اكنون تفرقه يك واقعيت است. اختلافات اصلى بين سازمان رهبانى اصلى و سوكاگاكّاى را مى توان در ستونى متقابل همانند ذيل مطرح كرد.
ويژگى هاى متقابل نى چى رن و سوكاگاكّاى
سوكاگاكّاى
طرفداران: 000/200
طرفداران: 000/262/1
ـ معتقد است كه گونه اى از آيين بودا، كه اين سازمان دينى آن را به عنوان يگانه حقيقت مطلق اعلام مى كند، بايد از سوى امپراتور و حكومت پذيرفته شود.
ـ تلقى ديگر اديان به عنوان تعاليم ناروا.
ـ تأكيد بر اينكه شاكوُبوكو1 يا تغيير كيش از طريق تهديد، بهترين روش دعوت به دين خود است.
ـ به رسميت شناختن آزادى دينى و جدايى دين و دولت
ـ اين ديدگاه را كه ديگر اديان ناروا هستند، كنار گذاشته است.
ـ التزام به گفتوگو با ديگر اديان را پذيرفته است.
اما علت جدايى تقريباً امرى عادى بود: نوارى از سخنرانى دايساكوُ آيكدا، رئيس افتخارى سوكاگاكّاى، در نوامبر 1990 خطاب به رهبران سوكاگاكاى. مى گويند او در اين سخنرانى صداقت كاهن اعظم نى چى رن شوشوُ را زير سؤال برده است. اين نوار به دست رهبران نى چى رن شوشوُ افتاد و آنها ابتدا توضيح خواستند، اما وقتى توضيح را قانع كننده نيافتند، در قوانين نى چى رن شوشوُ به طريقى تجديد نظر كردند تا آيكدا و ديگر رهبران سوكاگاكّاى را از مقامشان به عنوان رهبران سازمان هاى غيرروحانى نى چى رن شوشوُ عزل كنند. در نوامبر 1991، نى چى رن شوشوُ به انحلال سوكاگاكّاى فرمان داد و وقتى اين امر رد شد، سوكاگاكّاى و تمام وابستگان بين المللى آن را طرد كردند.
سوكاگاكّاى تا زمان طردش، براى تمثال هاى مندله كه در معبد اصلى نى چى رن شوشوُ نگهدارى و بين اعضا توزيع مى شد، براى خدمات مذهبى كاهنى در مراسم سوزاندن اجساد و يادبودها، براى كاى ميو (نامى مربوط به بعد از مرگ، كه مرده را به عنوان حوارى بودا معرفى مى كند)، و همچنين براى دوشى هون زون، يعنى نسخه خاصى از گوهون زون كه در مراسم هاى سوزاندن اجساد به كار مى رود، به نى چى رن شوشوُ وابسته بود. سوكاگاكّاى از زمان طردش به نحوى در تعاليم و اعمالش تجديد نظر كرده است كه اين وابستگى ضرورى نباشد. اين آموزه جديد اساساً بر اهميت ايمان به سوتره نيلوفر و نه نسخه اى از مندله تأكيد مى كند، خواهان برگزارى آيين هاى جسدسوزى به صورت عادى است، و كاهنان را سخت تقبيح مى كند كه كاى ميو و دوشى هون زون را ابداع كردند تا بر ثروت و قدرت خود بيفزايند.
محققان دين ژاپنى به دقت اين تحول را مطالعه مى كنند. همان گونه كه محتمل است، اگر اين شكاف ترميم نشود، سازمان اصلى حمايت عوام را از دست خواهد داد و احتمالا دوباره به رود كوچكى در جريان گسترده آيين بوداى ژاپنى تبديل مى شود. اين مسئله مهم تر است كه آيا سوكاگاكّاى مى تواند مفاهيم و تعاليمى را صورت بندى كند كه به آنها براى مشروعيت بخشيدن به وجودش و تبديل شدن به جنبش بودايى عاميانه كاملا مستقل، نياز دارد. اگر اين گونه شود، مى تواند به نيروى قدرتمندى براى اصلاح دينى و اجتماعى تبديل شود.
امپراتور مرده است، زنده باد امپراتور!
امپراتور هيروهيتو در 7 ژانويه 1989 مرد. اين واقعه به دوره شووا پايان داد و به طور رسمى، تصميم گرفتند كه امپراتور آن دوره، از اين به بعد، به عنوان امپراتور شووا شناخته شود. شاهزاده آكيهيتو فوراً جانشين او شد و بنابراين در 8 ژانويه 1989 دوره هِئى سيئى آغاز شد. اما مراسم تاج گذارى رسمى سوكويى ـ نه ـ رئى و داى جوساى، يا «پيشكش غذايى بزرگ» بعد از آن، تا نوامبر 1990 برگزار نشد.
معمولا محققان دين و جامعه ژاپنى تمايل دارند تا مراسم دفن امپراتور شووا و جانشينى امپراتور هئى سئى را از يكى از اين دو منظر ملاحظه كنند: عده اى كاملا برتركيب خود شعايرمتمركزمى شوند ــ تحقيقى بسيار خاص فهم كه تنها عده قليلى شايسته اند آن را بر عهده گيرند. ديگران توجه خود را مستقيماً به مسئله آزادى دينى و قانونى بودن گنجاندن بودجه دولتى براى اين شعاير خاص شين تويى معطوف كرده اند. اين مسئله يك بعد مهم از درون مايه معمول تعامل بين دين و سياست است.
قانون اساسى ژاپن كه در سال 1946 رسماً اعلام گرديد، تأكيد مى كند كه «هيچ بودجه يا اموال عمومى ديگر نبايد... به نفع يا در زمينه مخارج هيچ سازمان يا مجمع دينى صرف شود» (ماده 89). اين ماده على الظاهر مى خواهد راه هزينه كردن براى شعاير شين تويى، بودايى و مسيحى را بر حكومت بدون نقض قانون اساسى ببندد. اما در مورد مراسم دفن امپراتور شووا و شعاير شين تويى اش، كه حكومت از يك طرف با اين تقاضا مواجه بود كه بودجه بايد صرف حفظ سنّت شود و از طرف ديگر، با اين تقاضا كه به خاطر حفظ قانون اساسى نبايد بودجه اى صرف اين كار شود، راه ميانه اى برگزيده شد. حكومت با تقسيم مراسم دفن به دو بخش، يكى خاص دينى و ديگرى عمومى غير دينى، و فراخوانى جداگانه براى هر يك، جايگاه خويش به عنوان حامى قانون اساسى را حفظ كرد. البته با تصميم به اينكه هزينه هر دو بخش بايد از بودجه عمومى پرداخت شود، به نحو قاطعانه اى از سنّت گرايان جانبدارى كرد.
همين سياست در ارتباط با هزينه كردن بودجه دولتى براى مراسم تاج گذارى و متعاقب آن، مراسم داى جوساى، دوباره رخ مى نمايد. داى جوساى مراسمى است كه در آن، امپراتورى كه به تازگى تاج گذارى كرده است، با سپرى كردن قسمتى از يك شب در يك معبد شين تويى كه به طرز مخصوصى بنا شده است و با شريك شدن نمادين در برنج تازه و شراب ــ برنج تازه با الاهه هاى شين تويى به قدرتى روحانى دست مى يابد (بعضى از اين فراتر مى روند و مى گويند او از اين طريق، به مقام الوهيت مى رسد). حكومت اعلام كرد كه مراسم تاج گذارى يا سوكويى ـ نه ـ رئى امرى دولتى است كه بايد از بودجه دولتى براى آن هزينه كرد. حكومت همچنين در مورد داى جوساى اعلام كرد كه براى ساخت معبد حكومت هزينه مى كند، اما هزينه خود مراسم بايد از كيوتئى يا بودجه دربار امپراتورى براى امور خانواده امپراتورى كه ماهيتى عمومى دارند، پرداخت شود. اما چون به هر حال اين بودجه را حكومت تأمين مى كند، راه براى تفسير ديگرى از اين سؤال كه آيا هزينه اين مراسم از بودجه دولتى پرداخت مى شود، باز است.
ديدگاه هاى مختلف درباره اينكه حكومت راجع به ممنوعيت قانونى استفاده از بودجه عمومى به نفع هر سازمان دينى، چه كارهايى انجام داده يا بايد انجام مى داد، برخى از مباحث مربوط به دربار را در پى داشت. همان گونه كه تعلل قانون در صدور حكم ضرب المثل است، احكام نهايى هنوز (مارس 1996) صادر نشده است، اما عده قليلى انتظار احكامى را دارند كه حكومت را در نقض قانون اساسى گناهكار بشناسد.
به هر حال، اختلاف نظر هميشه به اقامه دعوا منتهى نمى شود و گاهى به حملات نظام و گاهى هم به خشونت منجر مى شود مى انجامد. احتمالا عده كمى از مسيحيان در ژاپن خود را چپ گرا مى دانند، اما مسيحيان ژاپنى كه به خاطر آنكه صرف هزينه حكومتى براى داى جوساى نقض قانون اساسى است، با چنين امرى مخالفت كرده اند، اغلب توسط رسانه ها با كمونيست ها و سوسياليست ها يكى، و متهم به ليبراليسم مى شوند. از طرف ديگر، اين امر آنها را شكار مناسبى براى ترورسيم راست گرا مى گرداند. «رئيس مدرسه عالى زنان مسيحى» بعد از اينكه به همراه رؤساى سه دانشگاه مسيحى ديگر اعلاميه اى را صادر كردند مبنى بر اينكه صرف پول عمومى براى پيشكش غذايى بزرگ به نقض حكم قانون اساسى راجع به جدايى دين و دولت منجر مى شود، هدف تيراندازى هايى از راه پنجره اى از خانه اش قرار گرفت كه در آن نزديك بود همسرش را از دست بدهد. همچنين «كليساى متحد مسيح در ژاپن» (كيودان)، مخصوصاً مركز اطلاعاتش در زمينه جانشينى امپراتورى، تعدادى تهديد تلفنى دريافت كرد كه چنين پيغام هايى در آنها بود: «از كشور بيرون برويد» و «ژاپنى ها تحمل انتقاد از مراسم تاج گذارى امپراتورى و مراسم پيشكش غذايى بزرگ را ندارند». چنين رفتارى از ويژگى هاى خاصِ ناروادارى مخالفت صادقانه است كه آزادى دينى را در ژاپن تهديد مى كند.
عجيب نيست كه بسيارى از كسانى كه از ناحيه چنين مخالفت هايى احساس خطر كرده اند، منشأ اشكال را در قانون اساسى مى بينند. آنها با توجه به اينكه معتقدند كه قانون اساسى كنونى را اشغالگران بر ژاپن تحميل كردند، كنگره اى ملى براى تصويب قانون اساسى مستقل بر پا كرده اند. گروه هاى مخالف در مقابل اصرار مىورزند كه قانون اساسى فعلى بايد حفظ شود. اين عرصه پرمناقشه اى است كه بى شك قواى ژاپنى ها را در سال هاى آينده مصروف خود مى كند.
در پشت اين اختلاف ديدگاه درباره قانون اساسى، مسئله بنيادى ترى نهفته است; اينكه آيا شين تو يك دين است، و اگر هست، به چه معنا و تا چه حد. كسانى كه مى خواهند قانون اساسى فعلى را حفظ كنند، به طور كلى معتقدند كه شين تو دين است و آنگاه كه حكومت براى شعاير شين تويى بودجه فراهم مى كند، مشروعيت خود را تضعيف مى كند. در مقابل، در ميان كسانى كه خواهان تجديدنظر در قانون اساسى فعلى هستند، بسيارى آشكارا اصرار مى ورزند كه شين تو دين نيست، بلكه راهى براى زندگى است و لازمه آن، اين است كه حكومت قانوناً بايد آزاد باشد تا براى حفظ امور مربوط به سنّت و آداب و رسوم ژاپنى، صرف هزينه كند. اين اختلاف عميق در نظرخواهى ها نيز جلوه گر شده است كه نشان مى دهند تنها عده قليلى از مردم ژاپن، دين خود را شين تو معرفى كرده اند، حال آنكه با توجه به ديدگاهى كه در جهان شين تويى رايج است، تمام شهروندان ژاپنى بايد «به طور طبيعى» حامى معبد منطقه خويش باشند و در جشن هايش شركت كنند. گروه هاى ذينفع، هر كه مى خواهند باشند، باز اين سؤال بجايى است كه آيا هيچ وقت راه حل عموماً متقاعدكننده اى براى اين مسئله پيدا خواهد شد. اگر پيدا نشود، اين احتمال قوى است كه احكام دربارى مربوط به آزادى دينى، در آينده، آن را به نحوى تفسير كند كه از معناى حقيقى قانون اساسى فاصله بگيرد و اين ديدگاه غالب را تقويت نمايد كه شين تو آن چنان دينى نيست كه موضوع رسم و سنّت باشد ]29: 33ـ58[.
اما اين بدان معنا نيست كه بازگشت به سياست زمان جنگ، كه شين تو را غير دينى معرفى مى كند، امرى واقعاً شدنى و قريب الوقوع باشد. خود شين تو هيچ مبناى اصولى ندارد كه بر مبناى آن، در برابر اين بازگشت مقاومت كند، اما مردم ژاپن همگى به شدت درباره آوازه شان در همه جهان و به خصوص جهان غرب حساس هستند. انترناسيوناليسم، جداى از تهديداتش نسبت به سنّت، جاذبه زيادى را به كار مى گيرد. در مورد مسئله شأن دينى شين تو و مسئله تجديدنظر در قانون اساسى، كه وابسته به مسئله قبلى است، ممكن است اهرم حيثيت بين المللى كه به طور مستقل ارزشمند است، ژاپن را نه به نتيجه اى اصولى، بلكه سازشى مبتنى بر مذاكره هدايت كند.
مسائل اُوم شينريك يو
جزئيات اقدام جنايى اوم شينريك يو كه با گاز سارين در ژوئن 1994 در شهر ماتسوُموتو و در مارس 1995 در متروى توكيو و با كشتن چندين نفر به تهديد پرداخت، به طور گسترده در اخبار رسانه هاى گروهى گزارش شده است و نيازى به تكرار آن در اينجا نيست. همان گزارش هاى خبرى موجب شد تا تحقيقاتى پيرامون اوم شينريك يو صورت گيرد تا در آن تحقيقات، به مطالعه زندگى بنيادگذار آن و توضيح تعاليم و اعمال زاهدانه و مرتاضانه آن پرداخته شود و نقاط اصطكاك آن با جامعه بزرگ تر نشان داده شود. اطلاع از اين موضوعات را مفروض مى گيريم. در اينجا بحث بر مسائلى متمركز مى شود كه اخيراً به خاطر مورد اوم شينريك يو در ميان مردم ژاپن مهم شده است. اين مسائل را اين گونه مى توان معرفى كرد: آموزش اخلاقى براى جوانان; بازنگرى در قانون مؤسسه دينى; و مسئله مربوط به توسل به قانون اعمال خرابكارانه.
عموم مردم به ويژه از اين بهت زده شدند كه دريافتند رهبران رده بالاى اُوم شينريك يو را فارغ التحصيلان درخشانى از ممتازترين دانشگاه هاى ژاپن تشكيل مى دهند. اين حقيقت كه دانش آموختگان دانشگاه هاى مهم مى توانند مرتكب اين عمل غير اخلاقى و ضد اجتماعى شوند، تمام اميدهاى مردم به آينده جامعه ژاپن را بر باد داد. هم اكنون نداهاى اصلاح نظام آموزشى به گوش مى رسد; زيرا عموماً چنين مى پندارند كه نهادهاى آموزشى زمينه هايى هستند نه تنها براى تربيت ذهن و بدن، بلكه همچنين براى منش اخلاقى. اگر اين نداها قرار است رهنمودهاى عينى و ملموسى براى اصلاح تعليم و تربيت اخلاقى مطرح كند، انتظار اين است كه وزارت آموزش و پرورش اين رهنمودها را تدوين و توزيع كند. اين امرى است كه بايد منتظرش بود.
اوم شينريك يو در سال 1989، سه سال بعد از تأسيس شدنش به عنوان اوم شين سن نه كاى، و دو سال بعد از اين كه بنيادگذارش، آساهارا شوكو، (1955ـ ) نام كنونى را بر آن گذاشت، درخواست رتبه مؤسسه دينى كرد; پس از آن، به مؤسسه دينى مستقلى تحت صلاحيت قضايى حكومت استان مركزى توكيو تبديل شد كه يك دفتر مركزى در توكيو، و شعبه هايى در شهرهاى عمده سراسر ژاپن داشت. اين مؤسسه همچنين يك اداره كل و مركزى آموزشى در استان شيزواُكا و مجتمع هاى ساختمانى در استان هم جوار، يعنى ياماناشى، داشت. چون اين مؤسسه تحت نظارت حكومت استان مركزى توكيو بود، نه وزارت آموزش و پرورش، هنگامى كه پليس خواست تا ساختمان هاى اوم شينريك يو را بازرسى كند، دچار دردسر شد; زيرا حكومت استان مركزى تنها مى توانست به پليس توكيو فرمان دهد. براى بازرسى در خارج از توكيو، موافقت مراجع محلى مورد نياز بود. تشكيل مركز هماهنگ كننده تقريباً محال بود.
بازنگرى در قانون مؤسسه هاى دينى كه ديئت آن را در دسامبر 1995 تصويب كرد، به اين مشكل عنايت داشت. محورهاى اصلى بدين قرار است: 1. تمام مؤسسات دينى كه در بيش از يك استان فعاليت مى كنند، تحت نظارت وزارت آموزش و پرورش قرار مى گيرند، نه حكومت استانى كه آن گروه ابتدا در آن تأسيس شده است; 2. تمام مؤسسات دينى بايد فهرست هاى مقامات رسمى رده بالا و دارايى خود را در هر سال مالى به مراجع صلاحيت دار ارائه كنند; 3. اعضاى گروه و ديگر مجموعه هاى هوادار مى توانند مدارك و اسناد ارائه شده به مقامات و مراجع را بازرسى كنند; و 4. هرگاه سوءظن ها به انحلال گروهى منجر شد، در آن زمان مقامات صالح حق دارند تا گزارش ها را مطالبه وبا كسب مجوز ازگروه بازرسان وزارت آموزش وپرورش، از مسئولان مؤسسه بازجويى كنند. دادگاه عالى توكيو در دسامبر 1995، با استناد به مواد قانون مؤسسه دينى، حكم به انحلال اوم شينريك يو داد.
اما ترس از تروريسم دينى آن چنان عميق است كه بسيارى از مردم، حتى بر اقدام شديدترى تأكيد دارند: قانون اعمال ضد خرابكارانه. اگر به اين قانون استناد شود، اوم شينريك يو از انجام هر فعاليتى به عنوان يك سازمان منع مى شود و طرفداران از هرگونه فعاليتى به نفع اين گروه منع مى شوند.
مخالفان اين عمل استدلال مى كنند كه اجراى قانون اعمال ضد خرابكارانه در حق يك سازمان، كه تا كنون سابقه نداشته است، دست پليس را باز خواهد كرد تا در زندگى شهروندان، به همان نحو كه سال ها تحت عنوان قوانين رسواى زمان جنگ، يعنى قانون صيانت از صلح و قانون سازمان هاى دينى، دخالت مى كرد، مداخله نمايد.
اكنون «اداره مطالعه امنيت عمومى» جلسات مشورتى را برگزار مى كند تا مشخص شود كه آيا توسل به قانون اعمال ضد خرابكارانه ضرورت دارد يا نه. اما تا كنون بحث هاى عمومى اندكى در اين مورد صورت گرفته است كه چگونه حكومت مى تواند هم زمان هم امنيت جامعه را در زمان تهديد تروريسم دينى حفظ كند و هم مطابق الزام قانون اساسى، در حوزه دين بى طرف باشد. بدون چنين بحثى، به احتمال قوى ممكن است حكومت به سنّت قرن هاى گذشته بازگردد كه دين آن گونه تلقى مى شد كه در خدمت دولت باشد; چشم اندازى تيره و تار براى دموكراسى و آزادى دينى در ژاپن.
در سال 1984، اين تحليل با اين عبارات خاتمه يافت: «آزادى دينى در ژاپنى كه هم سنّت و هم انترناسيوناليسم را بايد مراعات كرد، در كدام اَشكال و قالب هاى متغير به حيات خود ادامه خواهد داد». در هر صورت، به نظر مى رسد طرح اين سخن، امروزه حتى مناسب تر باشد
منابع مطالعه
فهرست كوتاهى از منابع اصلى، كه ذكر خواهد شد، به متونى اختصاص يافته است كه به زبان ژاپنى بوده است. بنابراين سوتره هاى ماقبل ژاپنى، كه مكاتب بودايى ژاپن بر آنها متكى هستند، حذف شده اند. براى راحتى خواننده، آثارى كه به ترجمه انگليسى در دسترس هستند، غلبه دارد، اما بايد توجه داشت كه چنين آثارى جزئى از يك كل هستند. براى اطلاعات كتاب شناسى كامل تر آثار به زبان غربى، به منابع زير مراجعه كنيد:
دوره اوليه (قبل از 1185)
براى شروع با مباحثى كه عموماً درباره شين تو است، كوجى كى كه مأخوذ از سنّت هايى است كه تكميل آن را تا سال 712 م جلو برده اند، قديمى ترين كتاب مرجع فرهنگى است. به ترجمه دى. ال. فيليپى (انتشارات دانشگاه توكيو، 1968) مراجعه كنيد. نيهون جى (720) دومين و نزديك ترين كتاب به آن است كه باز هم ترجمه دبليو. جى. استن در سال 1896 (لندن، آلن و يونوين، 1956) در دسترس است. در من يوْشوْ (نيويورك، انتشارات دانشگاه كلمبيا، 1965) مى توان حدود يك چهارم از متون منتخب اشعار حدود 4000 شاعر كه در قرن هفتم و هشتم ژاپن درباره زندگى تأمل كرده اند، را يافت. ايزومو فودوكى كه ام. واى. اوكى (توكيو، دانشگاه، سوفيا، 1971) آن را ترجمه كرده است، اطلاعات واقعى و ريشه شناسى قرن هشتمى را گردآورى كرده است كه مجموعه منحصر به فردى از اساطير را در بر دارد. از پنجاه كتابى كه مقررات ادارى قرن دهم را بيان مى كنند، ده جلد اول به جشن ها، خدايان، شعاير و ... مى پردازد و اكنون در كتاب اينگى ـ شى كى كه دو جلد آن را اف. جى. بوك (توكيو، دانشگاه سوفيا، 1970، 1972) ترجمه كرده، در دسترس است.
تأثيرات بودايى و كنفوسيوسى در دستورالعمل هفتاد بندى شاهزاده شوتوْكو در سال 604، در كتاب منابع سنّت ژاپنى ترجمه آر. تسوندا و ديگران (نيويورك، انتشارات دانشگاه كلمبيا، 1958) به هم پيوند خورده اند. منتخبى از آثار ساى جوْ را مى توان در همين منبع يافت. بعضى از آثار معاصر او، كوكايى، در كتاب كوكايى واى اس. هاكدا (نيويورك، انتشارات دانشگاه كلمبيا، 1972) منتشر شده است. يكى ديگر از آثار مهم بودايى اين دوره كه اغلب با كمدى الاهى مقايسه مى شود، كتاب اوجوْيوْشومى نوشته گنشين است كه ترجمه بخشى از آن را اى. كى. رئيس چاور در كتاب مباحثات جامعه آسيايى ژاپن (مجموعه دوم، جلد 7، 1930) منتشر كرده است.
دوره ميانه (1185ـ1868)
نه اثر محورى هونن، يعنى سن جاكو هون گان نِن بوتسو شو (گزيده اى از عبارات حول عهد اوليه آميدا)، و نه متون اصلى و تفسيرهاى مكتب پاك بوم هنوز در ترجمه اى قابل قبول در دسترس نيستند، اما شاهكار شين ران، كيوْگيوْ شين شوْ (تعليمات، اعمال، ايمان و وصول) به شكل ترجمه تفسيرى در مجله بودايى شرقى به طور مسلسل منتشر شده است. متون مقدس اصلى مكتب پاك بوم راستين به شكل ترجمه اى دشوار به وسيله كى. ياماموتو با عنوان شين شو سئى تن (هانولولو، هيئت مذهبى هونپا هونگوانجى در هاوايى، 1955) موجود است. در اين ارتباط، تانيشو (يادداشت هايى كه بر اختلافات تأسف مى خورد) مهم است كه ترجمه خوب آن از آر. فوجى وارا (كيوتو، مركز ترجمه ريوكوكو، دانشگاه ريوكوكو، 1962) است. در مورد آيين بوداى ذن به كوْ ذن گوكوكو رون (ترويج ذن براى حفظ كشور) نوشته ايساى، مقدمه اى بر آنچه در كتاب منابع سنّت ژاپنى ترجمه شده است، شوْبوْ گنزوى نوشته دوگن; چشم و منبع قانون درست كه سه جلد آن را كى. نيشى ياما و جِى. استونس ترجمه كرده اند (توكيو، ناكاياما شوبوْ، 1975، 1977، 1982 مراجعه كنيد). يادداشت هاى نى چى رن، ريسْهوْ آنكوكو رون (تحقيق پيرامون تأسيس تعليم راست كيشانه و صلح ملت) به همراه ديگر موضوعات اصلى در كتاب نى چى رن: متون منتخب نوشته ال. آر. رود منتشر شده است (هانولولو، انتشارات دانشگاه هاوايى، 1980). همچنين قابل توجه است كه اثر شاخص قرن سيزدهمى گوكانشو (بعضى نظريات فروتنانه) كه تفسير بودايى كم نظيرى از تاريخ ژاپن است، با ترجمه دى. ام. براون و آى ايشيدا به انگليسى با عنوان آينده و گذشته: ترجمه و تحقيق پيرامون گوكانشو، در دسترس است (بركلى،كاليفرنيا، انتشارات دانشگاه كاليفرنيا، 1976).
شين تو، كه از لحاظ دينى تحت الشعاع آيين بودا و ازلحاظ فلسفى تحت الشعاع آيين كنفوسيوس قرار گرفته بود، از حدود قرن چهارده در جستجوى توازن بود. در اين دوره، على الظاهر «پنج متن كلاسيك» باستانى شين تو (شين توْ گوبوشو) را مى يابيم كه با ايسه شين تو مربوط اند، اما متاسفانه هنوز ترجمه نشده اند. آنها عبارت اند از: 1. يوئيتسو شين توْ ميوْهوْ يوْشوْ (جوهره هاى قانون والاى شين توى خالص) نوشته كى. يوشيدا كه به استدلالى قديمى بر برترى شين تو مى پردازد; 2. دائى نهون شى (تاريخ ژاپن)، اثر 397 جلدى كه از سال 1657 شروع شد، اگرچه تا سال 1906 تمام نشد و مى گويند تأثير زيادى بر فكر و عمل احياگرانه شين تو داشته است; 3. آثار بسيار مورد توجه ان. موتوورى محقق برجسته ادبيات و انديشه كلاسيك ژاپن. 4. آثار ميهن پرستانه شاگردش، اِى هيراتا.
سال هاى پايانى اين دوره با شروع چندين سازمان دينى جديد مشخص مى شود. اما منابع اصلى مطالعه اين گروه ها همراه با دوره مدرن مطرح مى شود.
دوره مدرن (1868ـ )
فهرستى از متون دينى سازمان هاى دينى جديد (كه به سادگى نمى توان آنها را به دست آورد) در اينجا معرفى مى شود. اين فهرست فقط سازمان هاى معروف تر را در بر دارد و از كتاب شين شوْكيوْكِن كيوْ جوسا هندو بوكّو (كتاب راهنماى مطالعه سازمان هاى دينى) (توكيو، يوْ زان كاكوْ شوپان، 1981، ص 220ـ243) نوشته ان. اينووُو و ديگران گرفته شده است: 1. آناناى كيو. رئى كاى دى ميتا اوچو (نظم در روح عالم ديده مى شود); 2. اييسو نه ميتاما كيوْكاى كيوْدان: سئى شو (كتاب مقدس) 3. ايزومو تاى شاكيوْ: كيوْشى تاى يوْ (شالوده هاى تعليم)، به همراه يازده عنوان ديگر; 4. اينّوْكيوْ: اينّوْكيو كيوْتن (متون مقدس اينّوْ كيوْيى); 5. اوْموتو: رئى كاى مونوگاتارى (داستان هاى جهان معنوى)، هشتاد و يك جلد، به همراه يك عنوان ديگر; 6. اُنتاكيكو: انتاكيكيو ناگومى نه اُشيى (اُنتاكيكيو آموزه هاى 3ـ5 ـ7); 7. كيوْوسئى شوُوكيوْ: ميو شيى (تعاليم والا); 8. كوُورو زووميكيوْ; كيو سو، نه، ميكوونسئى (تذكرات بنيانگذار، 9. گداتسوكاى: هانّياشين ـ گيوْ (كُنه سوتره خرد); 10. كوْدوْ كيوْدان: هوكى سان بوكيوْ (سوره نيلوفر سه گانه); 11. كونكوْكيوْ: كونكوْكيوْ كيوْتين (متون مقدس كونكوكيوْ)، به همراه دو عنوان ديگر; 12. جى ال آ (انجمن نورخدا) سوْگوْ هونبوو: شين كوْ كيگانبوون (كتاب نيايش روح و عمل); 13. شين شووْكيوْ: اوُچووْ، نه، سئى شين (روح عالم) به همراه چهار عنوان ديگر; 14. شين نيوئن: ايچينيو، نه، ميچى (راه حقيقت تقسيم ناپذير); 15. شين ريكيوْ: كيوْ سو، نه، دوْتوْ (شجره نامه راه بنيانگذار); 16. شين رئيكيوْ: آكييووُ كوُو سيكاى (جهان رو به روشنايى); 17. سئى چوْ، نه، ايى: سئى مئى، نه، جيسّوه (واقعيت زندگى)، چهل جلد، به همراه چهار عنوان ديگر; 18. سيكاى كيووُسئى كيوْ: يتنگوكوُو، نه، ايشى زووى (پايه آسمان)، به همراه هشت عنوان ديگر; 19. سيكاى ماهيكارى بوونْمئى كيوْدان: ميسئى گنشووْ (سخنان رازآميز) به همراه يك عنوان ديگر; 20. زنر نيكاى: شئى كيو (متن مقدس) به همراه يك عنوان ديگر; 21. سوْكا گاكّاى: نى چى رن داى شونين گوشو(نوشته هاى نى چى رن كبير) به همراه يك عنوان ديگر; 22. داى جوْكيوْ: هوكيكيوْ (سوره نيلوفر); 23. تنشوْ كوْتاى جينگوُوْ كيوْ: سئى شو (كلمات زندگى); 24. تنريكيوْ: اُفود ساكى (اوج جرقه زدن نوشته الاهى)، به همراه سه عنوان ديگر; 25. ناكاياما شين گو شوْشوُوْ: گوزابون (نوشته هاى ايام); 26. نيوراى كيوْ: اُكيوْساما (متون مقدس)، به همراه يك عنوان ديگر، 27. نينپوْ شينكيوْ: نينپوْ هوْگو شوُوْ (تعاليم نينپوْ)، به همراه يك عنوان ديگر; 28. پى ال (آزادى كامل) كيوْدان: پى. ال كيوْدان (متون مقدس پى. ال)، به همراه يك عنوان ديگر; 29. بوسشو گوننكاى كيوْدان: كونياكو هوكيليو هئى كاى شى (سوره نيلوفر به ترجمه ژاپنى همراه با تفسير); 30. بنتنشووْ ميو آوجى: شووْسو سونجو اُكوتوبا شووْسئى (منتخب سخنان بنيانگذاران); 31. هون مى چى: اُفوديساكى (اوج جرقه زدن نوشته الاهى)، به همراه سه عنوان ديگر; 32. هون مون بوُوتسوُو ريوُوْ شووْ; هوكيكيو (سوره نيلوفر); 33. ماروُو ياماكيووْ: اُشيرابى (طلب); 34. ميسو گيكيوْ: يوئيتسو موندوْ شو (توضيح المسائل نظرى); 35. ميو جى كاى كيودان: اسايوو، نه، اُستوتوى (وظايف روزانه)، به همراه يك عنوان ديگر; 36. ميوْدوْكاى كيوْدان: ميوْهوْ رينگيكيوْ (نيلوفر قانون شگفت انگيز)، به همراه يك عنوان ديگر; 37. ريسشوْ كوْسئى كاى: هوكى سنبووكيوْ (سوتره نيلوفر سه گانه)، به همراه يك عنوان ديگر; 38. رئى يووْكاى: ناموو ميوْهوْ رينگيكيوْ (سوره نيلوفر) به همراه يك عنوان ديگر.
بدون شك بعضى از اين عناوين به انگليسى در دسترس هستند. علاقه مندان مى توانند با مركز مؤسسه گروه مربوط تماس بگيرند و تقريباً تمام نشانى ها در هورى (18: 170ـ232) آمده است.
نويسنده : محمد علي رستميان
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید