از جمله تعاليم بهائيان که بسيار برآن تبليغ مي کنند" تساوي حقوق زنان و مردان "است.
آنها چنين جلوه مي دهند که ديگر اديان مساوات بين زن و مرد را در نظر نگرفته اند ولي بهائيت تساوي را بطور کامل بر قرار کرده است.
منتقدين با بررسي مختصر ،خلاف اين ادعا را در نظامات بهايي مشاهده مي کنندازجمله در عضويت زنان در نظام مديريت اصلي و تقنيني بهايي که زنان اجازه ورود ندارندو در بحث تفاوت ارث زن و مرد و در بحث مهريه زن شهري و تفاوتش با زن روستايي و...
لذا مورد سوال واقع مي شوند که:
اگر زن ومرد در بهائيت برابرند چرا زنان نمي توانندبه عضويت بيت العدل در آيند واين
پست که مقامش به اعتقاد بهائيان "مصونيت از خطا"ست در انحصار آقايان است؟!
اين توهين به زنان نيست که آنان را نا مساوي با مردان شمرده از تصدي يک پست
معنوي محروم کرده به بيت العدل راه نداده اند و تلويحا آنها رابر خلاف مردان ناکارامد
وخطا پذير و نا توان از اداره بهائيت در اسرائيل قلمداد کرده اند؟!
و نيز سوال مي شود چرادر بهائيت نه تنها زنان حق شرکت و عضويت در بيت العدل را ندارند، بلکه در سهم الإرث نيز از مردان عقب ترند. به علاوه نه تنها ميان زنان و مردان
تساوي حقوق وجود ندارد، حتي ميان زن روستايي و شهري هم تفاوت وجود دارد:
مهريه ي زن روستايي برابر با نوزده مثقال نقره است و مهريه ي زن شهري نوزده مثقال طلا!
ممکن است در اين مورد هم توجيه کنند که چون مخارج زن شهري بيشتر از زن
روستايي است، مهريه اش هم سنگين تر است. مانعي ندارد هر توجيهي دوست
دارند بکنند، مهم آن است که دست از ادعاي تساوي حقوق نسا ءو رجال بردارند.
بهائيان کتابي دارند به نام « گنجينه ي حدود و احکام» .اين کتاب که احکام بهايي در آن درج شده است ازصفحه ي 167 تا صفحه ي 171 بحث مهريه را آورده است :
" از مهريه سئوال نموده بودي. اين از احکام حضرت اعلي( يعني سيد باب) است به کتاب اقدس تجديد شده است و آن اين است که اهل مدن بايد طلا بدهند و اهل قري فضه و اين بسته باقتدار زوج است اگر فقير است يکواحد مي دهد و اگر اندک سرمايه دارد دو واحد مي دهد و .... "
توجيهات غير قابل قبول
__________________
اين تناقض فاحش خون بهائيان متعصب را به جوش آورده به دنبال راه فرار گشته مي گويند:
"ملاک تعيين مهريه سکونت مرد است نه زن. يعني با توجه به توانايي مرد شهري يا روستايي مهر انتخاب مي شود نه زن روستايي يا شهري: "اهل مدن بايد طلا بدهند و اهل قري فضه و اين بسته باقتدار زوج است " .حداقل و حداکثري براي مهريه انتخاب کرده اند. که حداقل آن برابر 19 مثقال نقره مي باشد که فکر کنم در حدود 15000 تومان مي باشد. مردي که در روستا زندگي مي کند به علت در نظر گرفتن مسائل اقتصادي، با توافق با همسر خود مهريه ي خود را بين 19 مثقال نقره (1واحد نقره) تا 95 مثقال نقره (5واحد نقره) تعيين مي کنند. مرداني نيز که در شهر سکونت دارند نيز از يک تا پنج واحد طلا را انتخاب مي کنند.
اما اين توجيه نا مربوط است زيرا به صراحت مهريه ي زن روستايي برابر با نوزده مثقال نقره و مهريه ي زن شهري نوزده مثقال تعيين شده و ديني که گفته " ممکن نيست سعادت عالم انساني کامل گردد مگر به مساوات کامله ي زنان و مردان"( به نقل از نظر اجمالي در ديانت بهايي نوشته ي احمد يزداني ص 47از بهاءاله.در ضمن اين کتاب مورد تأييد جناب شوقي رباني است) اگر قرار است مساوات کامله ميان زنان و مردان برقرار باشد چرا ميان مهريه ي زن شهري و روستايي و نيز سهم الإرث ميان زن و مرد متفاوت است؟
در همان گنجينه ي حدود و احکام مثلا سهم پدر 420 سهم از 2520 سهم است و سهم مادر 360 سهم و نيز سهم برادر 300 و سهم خواهر 240 و به علاوه خانه مسکوني و لباس هاي مخصوص ميت هم متعلق به فرزند ارشد پسر است. (گنجينه ي حدود و احکام ص 118 تا 125 )
اينک بفرماييد اين مساوات کامله چگونه حا کم شده است ؟!
چرا حقوق نسا و رجال به طور مساوات کامل به فرموده ي حضرت بهاء الله در سهم الارث و نيز تفاوت مهريه ي زن روستايي و شهري ( با توجه به اقتدار زوج و سکونت او) رعايت نشده است؟!
بحث بر سر اين نيست که حداقل و حداکثر مهريه چقدر باشد. ممکن است زن و مرد در مورد مهريه به يک شاخه نبات توافق کنند. بحث بر سر آن است که چرا زن روستايي مبناي مهريه اش نقره است و زن شهري طلا! اين را روشن بفرمايند. مجددا عين عبارت گنجينه ي حدود و احکام را نقل نموده و مجددا ياد آوري مي کنم که سخن در آن نيست که حداقل و حداکثر مهريه چقدر باشد، سخن در آن است که چرا ميزان و معيار مهريه ي زن روستايي و زن شهري تفاوت دارد. ممکن است يک روستايي بسيار ثروتمندتر از يک کارمند جزء شهري باشد و بخواهد نوزده مثقال طلا مهريه ي زنش بکند. مانعي دارد يا ندارد. عرض نمي کنم بيش از نوزده مثقال چون معيار را نوزده مثقال قرار داده اند بسيار خوب من در آن حرفي ندارم چون هر آئيني چنان که عرض کردم براي خودش مقرراتي دارد. عرض بنده در آن است که چرا معيار مهريه ي زن روستايي نقره است و زن شهري طلا. همين. حالا به عبارت گنجينه توجه و قضاوت فرماييد:
در کتاب اقدس نازل قوله تعالي: لا يحقق الصهار إلا بالأمهار. قد قدّر للمدن تسعة عشر مثقالا من الذهب الأبريز و للقري من الفضة. و من اراد الزيادة حرّم عليه أن يتجاوز عن خمسة و تسعين مثقالا. کذالک کان الأمر مسطورا. دامادي تحقق نمي يابد مگر به مهر( يعني دادن مهريه واجب است) براي شهرها نوزده مثقال طلا و براي روستاها نقره قرار داده شده است. و هر کس که بخواهد بيشتر بدهد حرام است که از نود و پنج مثقال تجاوز کند. اين چنين است که امر ( مهريه) نوشته شده است. جناب عبدالبهاء هم در توضيح اين حکم اقدس چنين گفته است: از مهريه سئوال نموده بودي. اين از احکام حضرت اعلي است، به کتاب اقدس تجديد شده است. و آن اين است که اهل مدن بايد طلا بدهند و اهل قري فضه. و اين بسته باقدار زوج است. اگر فقير است يک واحد مي دهد و اگر اندک سرمايه دارد، دو واحد مي دهد، اگر با سر و سامان است، سه واحد مي دهد؛ اگر از اهل غناست، چهار واحد مي دهد و اگر در نهايت ثروت است، پنج واحد مي دهد. في الحقيقه بسته به اتفاق ميان زوج و زوجه و ابوين است. هر نوع در ميان اتفاق حاصل شود مجري است... انتهي.
اگر دنباله ي مسائل و احکام اين باب را ملاحظه بفرماييد تماما همين گونه توضيحات است و در هيچ يک از آن ها از اين مسأله عدول نشده است که شهري طلا و روستايي نقره بايد بدهد. بله در اندازه يک يا دو و ... مثقال سخن به ميان آمده است ولي در باره ي نقره و طلا هيچ اذني داده نشده است. سئوال اين است چرا مهريه ي زن روستايي يک يا دو يا سه و ... يا حداکثر نود و پنج مثقال نقره است و زن شهري يک و يا حداکثر نود و پنج مثقال طلا؟ اين را پاسخ بفرمايند. به هر حال سوال اين است :
چرا مهريه زنان روستايي نقره و مهريه ي زنان شهري طلاست؟ حداقل يک و حداکثر نود و پنج مثقال آن مهم نيست مهم نقره و طلا بودنش است ؟!
هر چقدر هم که سعي کنند مهريه را به شهر و روستا حمل کنند نه زن و مرد تا تبعيض را بپوشانند فايده اي ندارد و راه گشا نيست. درست است که گفته اند: قناعت به درجه ي اولي (يعني نوزده مثقال نقره )احسن و اولي، لذا محدود نمودن مهر به ذهب در مدن جائز نه( گنجينه ي حدود و احکام صفحه ي 171 ) اما باز اين سئوال هنوز برجاست:
چرا ( و لو به دلخواه) مهريه زن روستايي نقره و مهريه زن شهري طلاست؟
نکته ي پاياني هم آن است که به هر حال بهائيان اين دين را پذيرفته اند و احکامش را هم اجرا مي کنند. بحث تناقض برخي احکام با برخي از اصول و تعاليم بهائيت است چرا: « حداقل براي روستائيان و شهريان يک واحد نقره ( هر واحدبرابر19 واحد نقره است) و حداکثر براي روستائيان پنج واحد نقره يعني 95 مثقال نقره و حداکثر براي شهريان پنج واحد طلا يعني 95 مثقال طلا مي باشد. » چرا براي شهريان طلا و يا نقره است ولي براي روستائيان فقط نقره؟ چرا ميان مهريه ي زن روستايي با زن شهري تفاوت وجود دارد؟ صريحا بفرمايند:
آيا زن روستايي مي تواند به عنوان مهريه نود و پنج مثقال طلا تقاضا کند يا خير ؟(مسلما پاسخش در بهائيت خيراست)
حال با توجه به کلمه و معناي «مساوات» و « کامل » بفرمايند:
1- چرا ميان مهريه ي زن و روستايي و زن شهري فرق است؟
2- چرا سهم الارث زن و مرد فرق دارد؟
3- چرا زنان حق ندارند عضو بيت العدل باشند؟
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید