آن اشيائي كه مخصوص ميت بوده، و پس از فوت او باقي مانده است، حبوه گويند.
اين اشياء جزو ميراث ميت حساب نشده، و به نزديكترين شخصي كه سمت جانشيني ميت را دارد: واگذار مي شود.
در اقدس (ص 8 س 13) مي گويد: و جعلنا الدار المسكونة و الالبسة
المخصوصة للذرية من الذكران دون الاناث و الوراث انه لهو المعطي الفياض - و قرار داديم خانه ي مسكوني و لباسهاي مخصوص ميت را براي پسران او دختران ميت و ورثه ديگر حقي در آنها ندارند.
اسلام مي گويد: لباسهاي مخصوص و قرآن و كتاب دعاء و شمشير و انگشتر و آنچه را كه از لوازم مخصوص ميت است و پيوسته با آنها مأنوس بوده و همراه خود نگه مي داشت: به پسر بزرگ او مي دهند، و اين اشياء عنوان يادگاري و يادبودي دارد، و از لحاظ آثار خانوادگي اهميت داشته و مناسب است كه نزد پسر بزرگ ميت كه رئيس و بزرگ خانواده است محفوظ بماند، و در مقابل اين اشياء كه فقط از نظر خانوادگي قيمت دارند: لازمست پسر بزرگ نيز قسمتي از امور پدر خود را مانند نمازهاي فوت شده او و سائر آنچه معين شده است انجام بدهد، ولي در اينجا خداي معطي فياض مهرباني و محبت زيادي نسبت بذكور اظهار داشته، و دختران بيچاره و بيدست و پا را از خانه مسكوني ميت محروم كرده است.
نمي دانم اين محروميت را چگونه و در كجا بايد جبران كرد، در صورتي كه در اغلب موارد (نود و پنج درصد) ميراث مهم و ارزنده ي ميت همان خانه مسكوني او است كه در نتيجه ي يك عمر فعاليت و كار و كسب به دست آورده است، و اگر خانه ي او را كنار بگذاريم: باقي ميراث صرف ديون و حقوق ديگر او شده، و دختران ضعيف او كاملا محروم خواهند ماند.
و تعجب در اين جا است كه ميرزا بهاء از يك طرف قائل به تساوي حقوق و مساوات در ميان مرد و زن شده، و از طرف ديگر چنين محروميتي را براي زن بيچاره تجويز و امضاء مي كند.
نه به آن شوري شور نه به اين بي نمكي!!
و سپس كه مي خواهند اين حكم را تااندازه ي كه ممكن است اصلاح نمايند، مي گويند: مقصود از ذكور ورثه ولد ارشد ميت است.
در گنجينه ي احكام (ص 100) از لوح عبدالبهاء نقل مي كند: و اما سئلت عن الدار المسكونة فهي للولد البكر خاصة مع توابعها من اصطبل او مضيف او خلوة - و اما آنچه سؤال كردي از خانه مسكوني ميت پس آن براي پسر بكر (پسر اولي) است، و همچنين توابع آن خانه از طويله (محل حفظ حيوانات) و مضيف (مهمانخانه) يا حياط و محل خلوت.
و در صفحه ي (101) نيز نقل مي كند كه: و مراد از ولد بكر بزرگترين اولاد ذكور موجود است و مقصود از اختصاص دار مسكونه به او اينست كه اقلا خانه متوفي باقي و برقرار ماند تا عائله چون در آن خانه باشند و يا وارد گردند به ياد او افتند و طلب عفو و غفران نمايند.
ولي در صورتي كه دارائي ميت پس از وضع مخارج و ديون او منحصر به يك حياط صد هزار توماني بوده، و آن هم به موجب فرمايش جناب ميرزا متعلق بولد بكر و اكبر او گردد: در اين صورت آيا وراث ديگر ميت كه در نهايت تنگدستي و فقر و پريشاني هستند چه خواهند كرد؟ و آيا در حق پدر خودشان در هنگام وارد شدن به آنخانه دعاء مي نمايند يا نفرين؟ و آيا اين عمل مخصوصا اگر ولد اكبر آدم عياش و شهوتراني باشد، پسنديده و مطلوب است يا قبيح و زشت؟ و آيا ولد اكبر ملتزم است كه آن خانه را براي هميشه نگهداري كند تا در دسترس وراث ديگر قرار بگيرد؟ و آيا اين عمل توليد اختلاف و منافرت و دشمني در ميان وراث
ايجاد نخواهد كرد؟
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید