ميرزا حيدرعلي اصفهاني ظاهرا از بهائيان دو آتشه و طرفدار پر و پا قرص ميرزا حسينعلي و عباس عبدالبهاء و از مبلغان طراز اول اين طايفه عقيده خود را در كتابي به نام بهجة الصدور نوشته و از قول بهاءالله يادآور شده هر چه مي گوئيم و مي نويسيم تفسيري ندارد و فقط مقصود معناي ظاهري كلمات است..
مي نويسد: فاني (ميرزا حيدرعلي) و اين نفوس (بهائيان) موقنيم كه حضرت بهاءالله آسماني است كه از آفاقش شموس انبياء و مرسلين اشراق نموده مرسل رسل و منزل كتب و رب الارباب و سلطان مبدأ و مآب است و به قدر يك صندوق نوشتجات و صحف و الواح و آيات از حضرت احديتش موجود و منتشر است و جميع را كتب آسماني و صحف رباني و تورات صمداني و انجيل رحماني و قرآن يزداني و بيان جليل واجب الاتباع مي دانيم و در همه ي بيانات مباركش صريح است كه آياتش تأويل و باطن ندارد و ظاهرش مقصود و مأمور... [1] .
از بهائيان مي پرسيم يك صندوق كتاب نوشته هاي بهاء كجاست و در دست چه كسي مي باشد؟ جواب مي دهند
مگر نمي دانيد وظيفه ي بهائيان فقط اين است ادعاهاي ميرزا بهاء و عباس افندي و شوقي را بپذيرند تا راه براي سوء استفاده عده اي شناخته شده هموار گردد.
واي بر آن مردمي كه به دروغ مدعي شوند رهبرشان يك صندوق كتاب نوشته است!! اگر مكررات نوشته هاي بهاء را حذف كنيم چيزي جز شرح ادعاها (خداآفريني تا فاني و عبد و ذليل بودن) و... باقي نمي ماند راستي محتويات آن كتابها چيست؟ شهر فرنگ و از همه رنگ... بايد خواند و پي برد.
نويسندگان بهائي و شوقي افندي نوشته اند بدستور ميرزا حسينعلي بسياري از نوشته هايش در شط ريخته مي شد. [2] چرا؟
جناب خدا (بهاء)! كه مرسل رسل و منزل كتب بود! و از هزاران سطر كمتر از يك دهم آن را انتخاب مي كرد پس از مطالعه نوشته هايش مي ديد براي حفظ آبروي نويسنده بايد در شط بريزند. مي پرسيم براي چه ميرزا حسينعلي تحريرات خود را در آب مي ريخت؟ مي گويند مردم لياقت شنيدن آن را نداشتند يعني آقاي بهاء كار بيهوده اي انجام مي داد كه پس ازنوشتن مجبور مي شد نوشته ها را نابود كند.
دستهائي كه باب و بهاء را علم كردند استثماركنندگان و مزوراني بودند كه مي دانستند اعتقاد به توحيد سبب همبستگي مسلمانان است و اتحاد موجب مي شود راه براي غارت و چپاول و سوءاستفاده هاي گوناگون بسته شود لذا دست بدامن اين مدعيان كاذب شدند كه خود را رب الارباب يعني «پروردگار پروردگاران جهان و آفريدگار معرفي كنند» [3] .
چنانكه ملاحظه مي فرمائيد خواستيم معني رب الارباب را از قول يكي از نويسندگان بزرگ بهائيت (اشراق خاوري) نقل كنيم و به اطلاع برسانيم او هم پيدايش بهاء را ظهور الله و ميرزا حسينعلي را منزل كتب و مرسل رسل دانسته نه رسول و نبي [4] .
پاورقي:
[1] صفحه 399 بهجة الصدور.
[2] صفحه 6 مقدمه گنج شايگان.
[3] صفحه ي 44 لغات آخر كتاب قاموس ايقان جلد 4.
[4] صفحه ي 305 قاموس ايقان جلد اول.
جان دادن به فرمان مبارك است
«جناب ملا علي شهيد يادش بخير باد... به خاطر دارم شبي به پدرم مي گفت جناب ملا عباس اگر مرا بردند شهيد كنند من تا جمال مبارك (بهاء) امر نفرمايد جان نخواهم داد چه دنيايي داشت ديري نپائيد روزي پدرم را ديدم كتاب ايقان مي خواند و اشك مي ريخت موضوع را پرسيدم گفت او را همان طور كه خواسته بود كشتند و بي شك او به فرمان جمال مبارك جان سپرده است» [1] .
آيا هيچ يك از بهائيان در برابر اين ادعاها از مبلغان خود توضيح خواسته اند؟ آيا تاكنون از محفل روحاني محل كه اين مجلات را از تهران دريافت مي كند و در اختيار اغنام [2] مي گذارد تقاضا كرده اند مقصود از نوشتن آن همه اباطيل را شرح دهد؟ مگر مي شود ميراندن و زنده كردن را جز به فرمان دارنده ي جهان و راننده ي چرخ و زمان خداوند حي توانا دانست كه خود را چنين معرفي مي فرمايد: «قل الله يحييكم ثم يميتكم ثم يجمعكم الي يوم القيامة لا ريب فيه» - آيه ي 26 سوره ي جاثيه - اي رسول در جواب آنها بگو خدا بميراند و باز زنده كند سپس تمام شما را جمع گرداند براي روز قيامت كه آن روز بي شك و ريب بيايد، آيا جان دادن به فرمان كسي است كه به سفارت روس پناه مي برده و آيا جان دادن بدستور موجودي است كه امانت سفير روس بوده است [3] وقتي عده اي از مردم زحمتكش ايران حتي معدودي از روستانشينان كه تحت تأثير تبليغات سوء رياست طلبان قرار گرفته و يا ندانسته در اين راه قدم گذاشته اند مبالغي از درآمد خود را به محفل و به اصطلاح بيت العدل بهائيان تقديم مي دارند و افرادي كه محتاج تر از هر كس ديگر براي مصرف دسترنجشان مي باشند پولهايي به عناوين مختلف از جمله مهاجرت براي خوشگذراني مي پردازند مسلما سودجوياني پيدا خواهند شد تا از اين موقعيت بهره ها ببرند.
پاورقي:
[1] صفحه ي 199 مجله ي آهنگ بديع شماره 8 - 7 سال 25 كه بهائيان آن را منتشر مي كنند.
[2] اغنام جمع غنم يعني گوسفند - با عرض معذرت به اطلاع آقايان بهائيان مي رسانم از نوشتن كلمه اغنام قصد جسارت نداشته ام شخص ميرزا حسينعلي يارانش را اغنام خطاب مي كرد و در صفحه ي 380 كتاب«مجموعه ي الواح» مخالفان را گرگ اغنام خود ناميده است.
[3] صفحه ي 319 قرن بديع جلد اول بيشتر كتابهاي بهائيان به اين موضوع اشاره كرده اند در يكي از شماره هاي آينده مشروحا در اين باره بحث خواهد شد كه آقاي بهاء با پشتيباني سفارت روس به اعمالي دست مي زد و در پناه اين مصونيت از چنگال حكومت وقت قرار مي كرد.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید