نخستين بحث کتاب شناسي که قبلا به نظر خوانندگان ماهنامه تحقيقي گوهر رسيد مربوط به کتاب تاريخ قديم وجديد بابيه بود که دنباله آن به موضوع کتاب مطالع الانوار ترجمه داون بر يکرز تأليف شوقي افندي کشيده شد که پس از چاپ و انتشار به ملامحمد نبيل ، شاعر زرندي مداح ميرزاحسينعلي نسبت داده شد . اين بحث چند تن از مبلغان وپيش کسوتان معروف هر دو دسته بابي و بهائي را بر انگيخت تا بر آن خرده بگيرند و رد و انتقادي بنگارند که پاسخ آنها نيز بعداً در ضمن مقالات تکميلي به استحضار خوانندگان حقيقت جو رسيد. اينک مي خواهيم بحث تازه کتابشناسي را در مورد کتاب اقدس تصنيف ميرزاحسينعلي بها بر پژوهندگان بي طرف عرضه داريم و برخي نکات و دقايق را که در طي مراجعه و مقايسه نسخه هاي متعدد خطي و چاپي اين کتاب دريافته ايم بر بساط پژوهش و سنجش قرار دهيم تا نظر خوانندگان را به سير نظر درباره آن جلب کند. پيش از آغاز بحث بايد راجع به کيفيت تصنيف اين کتاب نظري افکند و ديد با وجودي که از تاريخ جدايي فرزندان ميرزا بزرگ نوري در 1280 و تشکيل دو فرقه بهائي و ازلي و تفرقه ميان آنها از سال 1285 هر دو گروه در کشور عثماني زير اسم بابي به سر مي بردند و بنا به تعهداتي که هنگام توقف بغداد و قبول تابعيت سپرده بودند در باره عقيده مذهبي خود که نوعي از تصوف شمرده شده بود حق هيچ گونه تبليغ و ترويج شفاهي و کتبي نداشتند و به همين سبب در طول مدت چهل سال قادربه جذب افرادي از عنصر عرب و ترک و ارناوط حتي به تعداد شماره انگشتان دو دست نشدند و هر کاري انجام مي دادند خواه در عکا و خواه در قبرس واز پيش در آدرنه و بغداد، در پرده استتار انجام مي گرفت و مربوط به همان عده ايراني بود که از کاشان و اصفهان و شيراز و تبريز و بلده نور دنبال ايشان به کشور عثماني رفته بودند. پس از بيست و اندي سال چند بار اظهارو انکار و تکرار ادعا و سکوت، عاقبت در سال 1290 يا 1292 دفتري مشتمل بر شش هزار کلمه به نام «اقدس » به زبان عربي براي تسجيل انفصال و استقلال خود از بابيان درعکا تدوين شد که صورتهاي متعددي از آن به خط چندتن خطاط که با خود از ايران برده بودند درپرده استتار نوشته و به اتباع مطمئن سپرده شد. در ضمن تکرار استنساخ نسخه ها گاهي به دست افراد عربي داني مي افتاد که در آن آثار ضعف انشاء ونقص ماده ادبي مي جستند. در سال 1308 که مدتي بود ميرزا حسينعلي به واسطه پيري و بيماري کارهاي دنيوي و ديني خود را ميان دو پسرش عبدالبهاء">عباس افندي غصن اعظم و ميرزا محمد علي غصن اکبر قسمت کرده بود و هر کدام در بخشي از امور دسته جمعي مسئول انجام بودند و ميرزا محمد علي را که خطي زيبا داشت با ميرزا آقاجان کاشي خادم که از آغاز ادعا تا اين تاريخ همواره يار و خادم وفادار بها مانده بود به بمبئي فرستاد تا کتابها و نوشته هاي او را به چاپ برساند. در ضمن بديشان اجازه داد که در اصلاح عبارات کتابها تاجائي که زبان عيب جو بسته شود از سعي لازم دريغ نورزد. در نتيجه صورت چاپ شده آثار بها نسبت به صورت خطي قبل از انتشار آنها اختلاف صورت پيدا کرد. اکنون پس از تقديم مقدمه به اصل مطلب مي پردازيم. از نسخه هاي چاپي وخطي اقدس که تا بيست و پنج سال پيش گاهي ديده بودم هرگز ذهن متوجه به امکان وجود اختلاف صورت و کم و بيش در مندرجات آنها نشده بود تا آن که بيست و چهار سال پيش نسخه اقدس چاپ حروف سربي بغداد را در آن شهر ديدم که از مطابقه چند نسخه خطي با يکديگر به تفاوت هاي موجود در آنها پي برده و در پاورقي صفحه ها ضبط کرده بود. صرف نظر از اختلاف کلمه و کلمات گاهي در برخي از صفحات آن چند سطر هم کم و بيشي ديده مي شد. تا آن که چند سال پيش به نسخه چاپ ممتاز و معتمد که در حيات مصنف و با اجازه صريح او به وسيله ميرزا محمد علي غصن اکبر پسرش و ميرزا آقاجان خادم کاشي در بمبئي اندکي پيش از مرگ صاحب کتاب به ضميمه مقداري از نامه هاي عربي بها به اشخاص مختلف برخوردم که در يک مجموعه مشتمل بر 380 صفحه با خط نسخ خوب و خوانا به چاپ رسيده که تنها 64 صفحه آن به متن اقدس اختصاص يافته و 315 صفحه ديگرش شامل نامه هاي بي عنواني مي شود که محل فصل و وصل غالب آنها در متن مشخص و معين نشده است. متأسفانه در اين موقع نسخه اقدس چاپ بغداد يا نسخه خطي مربوط به قبل از تاريخ 1308 هجري نخستين چاپ در دسترس نبود تا با مطالعه معلوم دارد آيا اختلاف نسخه ها در نسخه چاپ استاندارد بمبئي هم وجود دارد يا نه؟پنج سال پيش از اين شادروان حبيب الله عتيقه فروش اصفهاني چند جلد کتاب چاپي و خطي از آثار بهائيان که در بمبئي به چاپ رسيده بود با دو مجموع خطي از مکاتيب ميرزاحسينعلي را براي فروش و تقويم براين جانب عرضه داشت که از آن ميانه يک مجموعه اش در 1294 هجري يعني شانزده سال پيش از مرگ بها نوشته شده بود و جلب توجه مرا کرد. پس از تعيين بهاي کتابها از او خواستم اين مجموع 94 را يکي دو روز در دسترس من بگذارد و با اجازه او از اول و آخر بخش اول آن مجموع زيراکسي برداشته شد (کليشه شماره 1و 2) خط اين مجموعه به خط متعارف ميرزا محمدعلي وميرزا عباس و برخي از نويسندگان نزديک به ميرزا حسينعلي فوق العاده نزديک بلکه بيشتر به خط عباس افندي پيش از دوران پيري و لرزش دست و خط شباهت دارد. خوشبختانه چند نسخه از اين مجموعه خطي و چاپي را يکي از کتاب دوستان معاصر خريده و اکنون در تصرف دارد و نمي دانم که او بدان چه در اين مقاله از بابت نسخه شناسي مجوع مکاتيب معهود گفته مي شود آگاهي يافته يا نه؟ محتويات اين مجموعه (94) عبارت است از: 1-کتاب اقدس که در پايانش تاريخ چهارشنبه 7صفر المظفر 1294 دارد(کليشه 2) در ذيل آخرين صفحه صورت مکتوبي از بهاء به يکي از مريدان او نوشته شده که طرف مکاتبه معلوم نيست. 2- کلمات مکنونه فارسي که بعدا در حاشيه صفحات آن چيزهايي افزوده شد و تايخ آن 14 صفر 1294 است. 3- سر مکنون عربيه که در همان زمان و به همان قلم نوشته شده ولي رقم تاريخ ندارد.4- نوشته اي است مفصل در اثبات حقانيت دعوي بها که نويسنده آن شايد عبدالبها يا ميرزاآقاجان باشد،چه در ضمن آن مي نويسد: «اين عريضه اي است از اين عبد مسما به عبد حاضر لدي العرش به سوي شاربان رحيق… و به لسان پارسي عرض مي شود...»5- مکتوبي است کوتاه از بهاء به آقا جمال بروجردي ک پيش اين فرقه ها بعدا معروف به کفتار و مطرود شده بود.6- مکتوبي است به شيخ مرتضاي انصاري عليه الرحمه که شايد هرگز به دست آن مرحوم نرسيده باشد. 7- مکتوب ديگري است که مخاطب آن معلوم نيست. 8- نوشته اي است مفصل بر رد ازل به طرفداري از بها که با خط بدي در کنار صفحه اولش اين عنوان را يافته است : «کتاب حب حبيب و بطلان ازل» 9- دعائي براي شفاي بيمار از بهاء 10- لوح سلطان ايران با عريضه بهاء به ناصرالدين شاه در سلب تهمت شرکت بابيان در سوء قصد به شاه. 11- زيارت نامه بديع که بايد نه مرتبه رو به مشرق بخوانند. 12- مناجات گونه اي از بها که درحاشيه آن دعاي کارگشايي او نوشته شده است.13- مکتوبي به خط متوسط که طرف خطاب بهاء در اين نامه محمدعلي دهجي است که پيک نامه بر بهاء در ايران بود و در همين نامه هم مأموريت داشته که به کرمان شهربابک و حسن آباد و بهرام آباد برود و پيام برساند. آن چه که از اين مجموعه ،موردنظر ما دراين مقاله قرار دارد همانا اقدس يعني بخش اول آن مجموعه است که چهارده سال پيش از چاپ استاندارد بمبئي به خط يکي از ياران نزديک به بهاء نوشته شده و در آخر آن اين عبارت «ختمتها في يوم چهارشنبه 7 شهر صفر المظفر سنه 1294» است . از روي جمله «ختمتها» قرينه اصالت خاصي به دست مي دهد که گمان خط مولف را پيش مي آورد. اين نسخه دو يا چهار سال (نسبت به دو قول منقول) بعد از تدوين اصل کتاب قلم بند شد و نمي دانيم آيا نسخه اي بدين قدمت در اختيار حضرات بهائي در فلسطين و ايران هست يا نه؟
پنج شش سال پيش آنان مي خواستند به مناسبت تصادف سال 1390 هجري با صدمين سال قمري تدوين اقدس، کتاب مزبور را در صورت تازه اي با تشريفات جشن يادبود مخصوصي انتشار بدهند و پس از سالهاي متمادي که ديگر به هيچ نسخه خطي و چاپي تازه اي از آن در اختيار مريدان قرار نگرفته بود اقدس چاپ جديدي در دسترس ايشان قرار دهند. نمي دانم چه باعث شد که بار ديگر بلا حاصل وتصميم به سکوت ونسيان امر گرفته شد.شايد موضوع زبان کتاب باعث بر اين تصميم به فروگذاشت شده باشد، چه در ميان اين فرقه به ندرت پيرو عرب زباني پيدا مي شود که از اين متن عربي بتواند استفاده کند و آنان که زبان عربي را نيکو آموخته باشند از درک معني و لفظ عبارات آن لذتي را که از يک اثر ادبي و مذهبي و اخلاقي معروف عربي مي برند انتظار نخواهند داشت.چنان که مي دانيم نود و هفت درصد کساني که در آسيا و آمريکا و آفريقا به اين اسم و رسم شناخته شده اند، فارسي زبان مادري ايشان است و به زبان اقدس که عربي خاص است کوچکترين آشنايي ندارند. در اين صورت انتشار ترجمه فارسي آن به طور مسلم بر چاپ متن عربي خيلي ترجيح دارد. عجب است در طي صد سال متوالي، هرگز حضرات در صدد ترجمه اين کتاب مهم خود به زبان ديگري اعم از فارسي و انگليسي و ترکي و غيره برنيامده اند و تا کنون اگر احياناً به زبان ديگري ترجمه شده باشد از طرف مسيحيان روسي و آمريکايي بود ه چنان که تومانيسکي خاورشناس روس در 1899 ميلادي ترجمه اي از اقدس به زبان روسي کرد و در 1961 اين دفتر به وسيله الدرو ميلر از داعيان پروتستاني امريکايي که سالها در ايران زيسته بودند به زبان انگليسي ترجمه و چاپ و انتشار يافت.در صورتي که هنوز يک فرد يا هيأت بهائي در شرق و غرب دست به چنين اقدامي نزده است، اين مسامحه و دفع الوقت در ترجمه و تفسير و چاپ متن اقدس به تدريج توليد چنين بدگماني کرده که اين فرقه بدين کتاب اساسي خود توجهي ندارند در صورتي که جز آن مبنايي براي تشخيص وظايف و تکاليف شرعي خود نمي توانند سراغ کنند. اقدس از حيث حجم مطلب تخميناً به اندازه يک نهم کتاب خداست که جمع کلمات قرآن کريم بنا به محاسبه اي شصت وشش هزار کلمه مي باشد و هفت هزار کلمه عربي را براي ترجمه يا چاپ تازه چندان توليد زحمت و صرف وقت نمي کند. پس اين بي توجهي را بايد معلول علت اساسي ديگري دانست که براي امثال اغيار درست آشکار نيست.وقتي به اين متن قديمي اقدس دسترسي حاصل شد که چهار سال پس از تاريخ تدوين اصل و چهارده سال پيش از تاريخ نخستين انتشار تحرير يافته و همه قرائن نسخه شناسي از خط و کاغذ و اسلوب تحرير اصالت و قدمت نسخه را تأييد مي کرد. موقع را براي تطبيق آن با نسخه چاپ استاندارد بمبئي غنيمت شمرد ه و آنها را با يکديگر از آغاز تا انجام سنجيده در ضمن تطبيق به ندرت صفحه اي از نسخه چاپي را با متن خطي قديم (94) مطابق يافته بلکه موارد اختلاف در 64 صفحه به بيش از دويست مورد رسيد که در صفحه 57 و 60 حتي چند سطر متوالي از نسخه چاپي حذف شده بود. (کليشه 3 و 6) نسخه خط 1294 چنين به پايان مي رسد : (کليشه 2)«هذا سبب الاتحاد لو انتم تعلمون و العلة الکبري للاتفاق و التمدن لو انتم تشعرون . انا جعلنا الامرين علامتين لبلوغ العالم و هو الاس الاعظم نزلناه في الواح اخري.و الثاني نزل في هذا اللوح البديع . ختمتها في يوم چهارشنبه 7 شهر صفر المظفر سنه 1294». در صورتي که نسخه چاپ بمبئي بدين سان پايان مي پذيرد:«.و الثاني نزل في هذا اللوح البديع، قد حرم عليکم شرب الافيون انا نهيناکم عن ذلک نهياً عظيماً في الکتاب و الذي شرب انه ليس مني اتقوالله يا اولي الالباب.» بدين ترتيب معلوم مي شود حرمت شرب افيون يا به عبارت ديگر کشيدن ترياک بدين صراحت سالها بعد از تدوين کتاب اقدس و درحين اقدام به طبع بر آن افزوده شده است. پس از تطبيق نسخه چاپي با نسخه خطي ،موارد اختلاف را درکنار صفحه ها بر حاشيه ها يادداشت کرد و به بررسي آنها پرداخت و دريافت آن چه که در نسخه چاپي غالباً تغيير يافته همانا کلماتي بوده که از نظر قواعد زبان عربي به نظر ناشران مجاز کتاب درست نيامده و بنا به اجازه اي که از طرف بهاء در دست داشتند به اصلاح و تبديل آنها پرداخته اند. اين اصلاحات گاهي املائي بوده مانند"عفي" در سطر 7 از صفحه 5 نسخه خطي که به عفاي چاپي اصلاح شده و يا آن که از نظر نحوي تصور اشکالي مي شده مانند «ان يبلغ رشدهم » خطي ک «ان يبلغوا رشدهم» در نسخه چاپي شده است. اين نوع تغيير کلمات قسمت اعظم اختلاف را در بر مي گيرد و کم کردن چند سطر در صفحه هاي 57 و 60 گويي به رعايت بلاغت لازم شده ولي افزايش حکم ترياک در پايان نسخه چاپي شايد بنا بر ضرورتي مربوط به موقع چاپ صورت گرفته باشد و آن موضوع دخالت هاي فقهاي شيعه در کار کشيدن تنباکو و توتون و تأثير فوق العاده اي که فتواي حرمت دود در ايران بخشيده بود سران اين فرقه را هم به بذل همتي وادار ساخته است. به هر صورت چنان که در نسخه «هو صاحب الحب و الوفاق في بيان…» که در 1315 هجري هنگام بالا گرفتن اختلاف ميان فرزندان ميرزاحسينعلي در بمبئي به چاپ رسيده ميرزا محمد علي غصن اکبر وميرزا آقا جان خادم اجازه تجديدنظر در نوشته هاي بهاءالله و از جمله اقدس راداشته اند و بر اين اساس آن چه را که در اقدس از آرايش و افزايش و کاهش لفظ و عبارت روا ديده اند به کار برده اند و در نتيجه ميان اقدس خطي و چاپي اختلاف صورت فوق العاده به وجود آورده اند. پيش از آن که نسخه اقدس چاپ بغداد انتشار يابد، مردم عرب زبان عراق و سوريه و فلسطين و مصر به ندرت از وجود چنين کتابي در دست حضرات آگاهي داشتند و دور انديشي عقلاي فرقه در دور نگاهداشتن کتاب اقدس از چشم قوم عرب شايد تنها مربوط به مخالفت وجود چنين کتابي با صورت ظاهر ادعاي آنان نبوده که فرقه اي از صوفيه شمرده مي شدند بلکه براي عدم استحضار فضلا و ادباي عرب بر اسلوب تحرير چنين کتابي بوده که لااقل در هر صفحه آن از لحاظ عربي نويسي به طور متوسط سه چهار مورد قابل اعتراض به نظر مي رسد. پيش از بروز اختلاف ميان فرزندان بها چنين معمول شده بود که اقدس را با وصيت نامه بها يا کتاب عهد و مجموعه سوال و جوابي در باره احکام غير منصوص با هم بنويسند .در يک مجموعه که نسخه اي از آن به خط زين المقربين در سال 1310 به اختيار انور ودود مهاجر بهائي زاده و برگشته از حيفا و عکا بود که از آن در کتاب رديه خود جمله ها و کليشه هاي متعدد نقل کرده است و نوشته که نسخه ديگري از همين مجموعه را يکي از خويشاوندان او به موزه بريتانيا داده است.بعدها که موضوع کتاب عهدي منتفي شد و اغصان آن شجره مورد سب و لعن بهائيان قرار گرفتند گويي در ميان آن رساله سوال و جواب فارسي با متن عربي اقدس جنسيتي ديده نمي شد که هر دو را از پهلوي اقدس عربي جدا کردند. مسلم است هر بهائي و بهائي زاده طرفدار عبدالبهاء">عباس افندي و شوقي افندي که ميرزا محمد علي غصن اکبر و ميرزا آقاجان خادم را ناقض و دشمن و سزاوار سب و لعن مي داند،حاضر نيست کتابي را که اين دو تن هنگام چاپ به اصلاح آن همت گماشته اند و حتي الامکان از نقاط قابل اعتراض آن کاسته اند به چشم رضا ورغبت بنگرد و يا آن که به تجديد چاپ و انتشار آن همت گمارند. چه اين اقدس در حقيقت اقدس غصن اکبري است نه غضن اعظمي . از طرف ديگر صرف نظر کردن از اصلاحات و تغييرات مسطور و مطبوع و بازگشت به صور خطي نامطبوع بار ديگر سراسرمتن اقدس را در معرض انتقاد ناقدان خودي و بيگانه قرار مي دهد که به اشکالات املايي و صرفي و نحوي وبياني آن ناگزير از اشاره خواهند بود. پس همان بهتر که اين کتاب پر ماجرا را مانند هشتاد سال گذشته ناديده بگيرند و از آن مانند مجردات نامقيد و غيرقابل مشاهده سخن بگويند. توضيح مقداري از مطالب مورد نظر با ملاحظه اوراق زيراکس شده از نسخه هاي خطي و چاپي در کليشه هاي 1 و 2 و 3 و 4 و 5 و 6 خاطرنشان خوانندگان مي گردد نيازي به تفصيل ندارد.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید