پاسخ:
حضرت يعقوب دوازده پسر داشت كه بعد از قدرت يافتن حضرت يوسف در مصر به آن سرزمين كوچ كردند و در آنجا ماندگار شدند. به آنها اصطلاحاً بني اسرائيل گفته مي شود، كه از دوازده قبيله تشكيل شده است، حضرت موسي ـ عليه السّلام ـ نيز از بني اسرائيل و قبيلة لاوي مي باشد. نام پدر وي «عمران» است و نام جدش «يصهر»، نام پدر يصهر «ماهث» و نام پدر ماهث «لاوي» مي باشد.[1] بنابراين سلسله نسب حضرت موسي تا حضرت ابراهيم ـ عليه السّلام ـ چنين است.
موسي. بن عمران. بن يصهر. بن ماهث. بن لاوي.بن يعقوب. بن اسحاق. بن ابراهيم. نام مادر حضرت موسي در منابع اسلامي «برخانه» ذكر شده است.[2] نام پدر حضرت موسي «عمران» است و در اين امر شكي وجود ندارد و به احتمال قوي نام مادر آن حضرت نيز «برخانه» بوده است. اما در مورد كه آيا در زمان حضرت موسي پيامبران ديگري نيز زندگي مي كرده اند يا نه؟ بايد گفت: هر چند در آن زمان پيامبر صاحب شريعت كه مأمور ابلاغ دين الهي باشد حضرت موسي ـ عليه السّلام ـ بوده است، ولي دو نفر ديگر تير بودند، كه مقام عصمت داشته و از پيامبران الهي بوده اند و مأموريت داشتند كه شريعت حضرت موسي را تبليغ كنند، كه در ذيل به نام آنها اشاره مي شود:
1. هارون بن عمران: حضرت هارون ـ عليه السّلام ـ برادر بزرگ حضرت موسي است كه نزديك به 19 بار نامش در قرآن ذكر شده است و در آيات متعدد، تصريح شده است كه وي پيامبر الهي و مبعوث از سوي خداوند بوده است مانند:
الف) ما از رحمت خود برادرش هارون را كه پيامبر بود به او بخشيديم.[3] در اين آيه به پيامبر بودن هارون ـ عليه السّلام ـ به صراحت اشاره شده است.
ب) ما به موسي كتاب داديم و برادرش هارون را ياور او قرار داديم.[4] در اين آيه گفته شده كه هارون ـ عليه السّلام ـ شريعت و كتاب مستقلي نداشته و تنها وظيفه ياوري حضرت موسي در تبليغ شريعت موسوي را داشته است. چون پيامبران الهي دو گونه اند: گروه اول مانند حضرت موسي، حضرت عيسي و رسول الله ـ صلّي الله عليه و آله ـ صاحب شريعت و كتاب آسماني هستند و گروه دوم پيامبراني هستند كه كتاب و شريعت مستقلي نداشته و مأمور به تبليغ شريعت پيامبران قبل از خود مي باشند مانند حضرت داود، سليمان و... كه هارون ـ عليه السّلام ـ هم از زمره اين گروه مي باشد.
ج) ما به تو وحي فرستاديم، همان گونه كه به نوح و پيامبران بعد از او وحي فرستاديم و نيز به ابراهيم و اسماعيل و يعقوب و اسباط و عيسي و ايوب و يونس و هارون و سليمان وحي نموديم و به داود زبور داديم.[5] بنابراين به حضرت هارون هم وحي مي شده است.
2. يوشع بن نون: وي يكي از بزرگان بني اسرائيل است كه در زمان حيات حضرت موسي از ياوران وي بود، و بعد از وفات آن حضرت نيز جانشين و وصي حضرت موسي شد و رهبري بني اسرائيل را بر عهده گرفت.[6] همين امر نشان مي دهد كه وي مقام بالايي داشته است و چون وي حضرت موسي را بعد از وفاتش غسل داده و وصي آن حضرت بوده، معلوم مي شود كه وي مقام عصمت داشته است. چنان كه از امام صادق ـ عليه السّلام ـ نقل شده است، كه حضرت موسي، يوشع بن نون را وصي خود قرار داد و يوشع بن نون فرزندان هارون را وصي خود قرار داده.»[7]. از جمع بندي احاديث مربوط به يوشع بن نون كه در جلد 13 بحارالانوار، از ص 363 تا 376 و در فصل دوازدهم گردآوري شده مي توان به مقام بلند وي پي برد و وي را نبي دانست هر چند به صراحت به نبوت وي اشاره نشده است. بنابراين اگر قبول كنيم كه تمام اوصياء پيامبران تا زمان پيامبر اسلام نبي و پيامبر بوده اند در آن صورت يوشع بن نون هم نبي و پيامبر خواهد بود كه وظيفه تبليغ شريعت حضرت موسي را داشته است و اگر مطلب فوق را نپذيريم حداقل اين است كه يوشع بن نون وصي حضرت موسي بوده و مقام عصمت را دارا بوده است.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. ترجمه تفسير الميزان، ج 7، ذيل آيات 74 تا 83، سورة مباركة انعام.
2. تفسير نمونه، ج 16، ذيل آيات 1 تا 6 قصص.
[1] . كاشاني، فتح الله، منهج الصادقين، كتابفروشي اسلاميه، چاپ دوم، 1344 ش، ج 2، ص 212 همچنين، مجلسي، علامه محمدباقر، بحارالانوار، ج 11، ص 10
[2] . مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، دار احياء التراث العربي، چاپ سوم، 1403 ق، ج 43،ص 33.
[3] . مريم/53.
[4] . فرقان/35.
[5] . نساء/163.
[6] . بحارالانوار، ج 13، ص 364.
[7] . همان.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید