پاسخ:
قبل از پرداختن به مباني اعتقادي فرقه «دروزي» لازم است كه عناصر تشكيل دهنده انديشه كلامي اين مذهب بيان گردد. آنچه كه امروزه به عنوان انديشه كلامي دروزيه مطرح است، عناصر مختلفي است كه در طول زمان وارد باورهاي فكري و اعتقادي آنان شده است كه بطور كلي به سه بخش تقسيم مي گردد:
1. فلسفه نو افلاطوني.
2. احكام حقوقي كه از طرف حاكم به مناسبت هاي مختلف صادر مي شده است، مانند ابطال زكات، نسخ شريعت و ....
3. مجموع مناظرات و بحث هاي اعتقادي كه در ميان رهبران اين فرقه رخ داده است و در مجموعه اي بنام «وسائل الحكمة الشريفه» موسوم است.[1]
بنابر اين عقايد و باورهاي اين فرقه چندان شباهتي با عقايد شيعه اثناعشريه و ساير مسلمين ندارد. در اين نوشتار به برخي از آنها اشاره مي شود.
الوهيت حاكم بأمرالله:
از نگاه آنان «الحاكم بأمرالله» صورت ناسوتي الوهيّت است و هموست يگانه، صمد و منزّه از شمارش و همسر، لذا يك دروزي چيزي جز طاعت وي نمي شناسد. دروزي كسي است كه اعتراف كند، هيچ خدايي در آسمان و هيچ امامي در زمين جز حاكم وجود ندارد.[2]همين عقيده موجب انتقاد شديد ساير فرقه هاي اسلامي شده است. گرچه حلول خدا در جسم حاكم از كتابهاي مقدس دروزيان استفاده مي شود، ولكن از صراحت برخوردار نيست، و قابل توجيه مي باشد.[3]
در مصحف دروز آمده است كه: حمزة بن علي از پيروان خود عهد و پيمان گرفته و از تمام موحدان در طول تاريخ حفظ و كتابت آن را خواسته و بنام «ميثاق وليّ الزمان» معروف گشته است. متن عهد نامه چنين است:«توكّلت علي مولانا الحاكم الاحد الفرد الصّمد، المنزّه عن الأزواج و العدد...». پس مي گويد: اينجانب فلان بن فلان در كمال آزادي و سلامت جسمي و عقلي اعتراف مي كنم كه از تمامي مذاهب تبرّي جويم و جز پيروي از مولايم «الحاكم بأمرالله» ـ جلّ ذكره ـ چيزي نشناسم و هر گاه از دين مولايم بازگشته، يا با فرماني از او مخالفت ورزم،از خالق معبودم بيگانه شده، سزاوار كيفرش باشم، آنگاه تصريح مي كند كه هر كس اعتراف كند كه در آسمان، اله معبودي و در زمين امام موجودي جز مولاي حاكم وجود ندارد، موحد رستگار است».[4]
مراد از حاكم در اين تعبيرات «الحاكم بأمرالله» ششمين خليفه فاطمي، مي باشد. بر اين اساس دروزيان حاكم بأمرالله را فرزند عزيز يا پدر علي نمي دانند و وجود پدر و فرزند را براي او انكار مي كنند.[5]
تناسخ و حلول:
از كتاب ها و متون منسوب به اين فرقه بدست مي آيد كه دروزيها معتقد به انتقال روح از جسم انسان به انسان ديگري مي باشند. زيرا نفس را جاودانه دانسته و باور دارند: آنچه مي ميرد، پيراهن است (جسم) و وقتي كه كهنه شد، نفس انساني به پيراهن ديگر منتقل مي شود. دروزيه لفظ تناسخ را به تقمّص تبديل كرده اند تا سنخ را شامل نگردد. آنها تصريح كردند كه انتقال نفس آدمي به جسم حيوان كه گناهي ندارد، ظلم است. و پاداش و كيفر بر عدل الهي استوار است.[6]
حمزه بنيان گذار اين فرقه مي گويد: عذابي كه براي گنهكاران است، همين انتقال دنيوي است؛ از درجه بلندتر به مرتبة نازل تر؛ هرچه اين انتقال بيشتر ادامه يابد، جايگاه ديني او فروتر گردد. چنانكه پاداش نيز با انتقال از درجه اي به درجة فراتر در علوم ديني تحقق مي يابد.[7] از اين رو ابتلاي انسانها به كوري،گنگي، فقر و جهالت، قصاص اعمال گذشته آنان در مراحل پيشين حيات مي دانند. و معتقدند كه در تناسخ تمايز جنسي نيز مراعات مي شود. يعني روح مردان همواره به مردان و روح زنان به جنس خودشان منتقل مي شود.[8]
اعتقاد به حدود خمسه:
يكي از باورهاي فرقه دروزيه اعتقاد به «حدود خمسه» مي باشد و آنها عبارتند:
حد اول: عقل، علة العلل، قائم الزمان ،اراده، او همان امام اعظم دروزيان حمزه بن علي بن احمد مي باشد.
حدّ دوم: نفس، مشيّت،ادريس زمان،اخنوخ اوان، شيخ مجتبي ابوابراهيم اسماعيل بن محمد بن حامد تميمي داماد حمزه بن علي است.
حدّ سوم: كلمه، سفير قدرت، فخر الموحدين،بشير المؤمنين،شيخ رضي أبوعبدالله محمد بن وهب قرشي است.
حدّ چهارم: سابق، جناح راست، نظام المستجيبين، غرّالموحدين،عبدالوهاب سامري است.
حدّ پنجم: تالي، جناح چپ، لسان المؤمنين، سند الموحدين، معدن العلوم، شيخ بهاالدين ابوالحسن علي بن احمد سمفوتي معروف به مقتني است.
چهار حدّ اخير كه به دنبال عقل كل هستند، همان اربعه «حرم» مي باشند كه در هر زمان با اسما و اشكال متفاوت ظاهر مي شوند. مثلاً هنگامي كه حمزه در صورت سلمان فارسي ظاهر شد، حدود ديگر در قالب چهار صحابه (مقداد، ابوذر،عمار و نجاشي) آشكار گشتند.[9]
نبوت و پيامبران الهي از ديدگاه دروزيه :
دروزيان تمامي پيامبران الهي را انكار نموده اند. حمزه مؤسس و بنيادگزار اين فرقه، معتقد است كه: جنگ با انبياي اولوالعزم و تبرّي جستن از شريعت و عقايد آنان واجب است. در برخي از مدارك آنها آمده است كه: مراد از ناطق و اساس كه به دست حمزه در كنار ركن يماني كشته مي شوند، ابليس و شيطان است. ابليس ـ نعوذ بالله ـ نخست در جسم آدم تجلّي كرد، سپس نوح و ابراهيم و موسي و عيسي و محمد ـ صلي الله عليه و آله- و شيطان ابتدا در جسم شيث و سام و اسماعيل و يشوع و شمعون و سرانجام در علي ـ عليه السلام ـ بن ابي طالب ظهور يافت، بنابراين هنگام برپايي قيامت دروزيان، پيامبر و امير المؤمنين، به دست «الحاكم بأمرالله» كشته مي شوند.[10]
در مورد عقيده دروزيان به قرآن مجيد، برخي معتقدند كه:آنان ادعا دارند كه قرآن در واقع بر سلمان فارسي نازل شد و محمد از او دريافت كرده است.[11]
آنچه ذكر شد، قسمتي از عقايد و باورهاي فرقه دروزيه مي باشد كه هيچگونه شباهت و سنخيت با عقايد اسلامي ندارند و كاملاً منحرف و بيگانه از اسلام است . گرچه رهبران فعلي اين فرقه اصرار دارند كه: معتقد به دين اسلام اند و آنچه در مورد عقايد آنها ذكر مي شود، دسيسه هاي استعمار و ايادي آنها بوده است. و به دليل اين كه دسترسي به منابع آنان امكان ندارد، قضاوت كردن در مورد عقايد آنان را مشكل مي نمايد و آنچه ذكر شد، اگر صحيح باشد مي توان گفت كه آنان از دايره اسلام و حتي اديان آسماني خارج هستند.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. فرهنگ فرق و مذاهب، جواد مشكور.
2. تاريخ انديشه هاي كلامي در اسلام، عبدالرحمن بدوي، ترجمه: حسين صابري.
[1] . ايماني، عليرضا، اسماعيليه، قم، مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب، چاپ اول، 1380ه ، ص560.
[2] . رباني گلپايگاني، علي، فرق و مذاهب كلامي، قم، مركز جهاني علوم اسلامي، چاپ اول، 1377ه ص311.
[3] . اسماعيليه، ص562.
[4] . مصف الدروز، ص111، به نقل از اسماعيليه، ص562.
[5] . اسماعيليه، ص564.
[6] . همان.
[7] . غالب، مصطفي، حركات الباطنيه في الاسلام، بيروت، دارالأندلس، چاپ اول، 1416، ص263.
[8] . اسماعيليه، ص568.
[9] . همان، ص573.
[10] . خطيب، محمد احمد، عقيدة الدروز، رياض، دارالعالم الكتب، چاپ سوم، 1989م، ص167.
[11] . اسماعيليه، ص574.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید