پاسخ:
يكي از فرقه هاي معروف شيعي فرقة اسماعيليه است. اين فرقه، تاريخي بسيار پر ماجراي دارد و انشعابات گوناگوني در طول تاريخ از اين فرقه پديد آمده است، كه برخي از اين فرقه ها پس از مدتي منقرض شده و از بين رفته و برخي هم اكنون در مناطق مختلف جهان به حيات خود ادامه مي دهند.[1]
در واقع اسماعيليه اسم عام است براي فرقه هايي كه معتقد به امامت اسماعيل پسر امام جعفر صادق ـ عليه السّلام ـ و همچنين محمد پسر اسماعيل مي باشند و در بلاد مختلف و در دوره هاي گوناگون به نام هاي ديگر نيز ناميده شدند.[2]
باطنيه نام ديگر اسماعيليه است، زيرا اين فرقه براي هر شيء ظاهر و باطني تصور مي كنند و به اين خاطر آيات قرآن و احاديث را تأويل مي كنند و نظر به باطن آيات و روايات دارند و حتي به صورتي افراطي در دوره هائي احكام و شرايع ديني را نيز به خاطر همين اعتقاد ترك كردند.[3]
عبدالقاهر بغدادي نظر ديگري دارد و معتقد است كه باطنيه از گروه هايي است كه از اسلام خارج هستند و اين گروه را از اتباع ميمون، معروف به قدّاح مي داند كه در زمان مأمون در خراسان ظهور كرد و مي خواست آئين اسلام را بر دارد و آئين مجوس را جايگزين آن كند.[4] ولي همانطور كه گفته شد بيشتر مورخين و عقايد نويسان اين گروه را همان اسماعيليه مي شمارند.
آيت الله سبحاني معتقد است كه قرامطه يكي از فرق باطنيه و اسماعيليان به شمار مي روند كه به امامت محمد بن اسماعيل و غيبت او معتقد بودند.[5]
قرامطه به رهبري شخصي بنام حمدان بن اشعث كه ملقّب به «قرمطَوَيه» بود از فرقه «مباركية اسماعيليه» منشعب شد و در بحرين قدرت يافت، بطوري كه طرفداران آن در سال 283 ه.ق در شهر امساء دولتي به همين نام تأسيس كردند و عليه عباسيان قيام نمودند و در طول تاريخ حياتشان بدنامي هاي بسياري براي جامعه اسلامي بالاخص جامعه شيعه به ارمغان آوردند و هنوز هم رسوبات آن در ذهن بسياري از مخالفان شيعه مانده است.[6]
دروزيه نيز يكي از فرقه هاي اسماعيليه است كه داراي عقايد سرّي هستند و در بين كوه هاي لبنان و حوران و حَلَب متفرق هستند. اين گروه نيز اسمشان را از مؤسس خود دَرزي (خيّاط) گرفته اند كه ابتدا از باطني هاي اسماعيلي بود، در ابتداي سال 408 به مصر رفته، مورد توجه الحاكم خليفة فاطمي قرار گرفت و به همين خاطر نيز از مقربان خليفه شد اين فرد اولين كسي است، كه به او لوهيت الحاكم قائل شد.
امروز جامعه دروز به خود را بين مسلمين از مسلمانان و در بين نصاري از مسيحيان مي شمارند و مكانهاي معيّن براي عبادت ندارند، برزگان خود را عقّال و عوام را جُهال مي نامند و تنها عُقال حق دارند كه در جلسات ديني شان شركت كنند.[7]
دروزيان در فقه تابع مذهب حنفي اند، چرا كه حاكمان عثماني پس از فتح سوريه و لبنان در سال 1516م، اين مذهب فقهي را بر مردمان آن سامان تحميل كردند و همچنين همانطور كه قبلاً هم ذكر شد طبقات برتر دروزيان (عاقلان) حق عبادت و تلاوت قرآن را دارند، ولي طبقة جاهلان فقط مجازند برخي از شرحهاي رساله هاي دروزيان را بخوانند و حق خواندن اصل رساله ها و تلاوت قرآن را ندارند. طبقة جُهال بر خلاف عُقال مجازند از دخانيات و ساير لذتهاي دنيوي و رفاه در معشيت بهره مند شوند.[8]
بنابراين مي توان گفت همة فرقه هاي ياد شده در ابتدا از اسماعيليان بوده و در طول گذر زمان دچار اختلاف شده و از اسماعيليه جدا شده اند، ولي باطنيه و اسماعيليه يكي است، يعني دو عنوان است بر يك گروه و نام باطنيه بر اسماعيليه به خاطر اعتقاد اين گروه به باطن اشياء بر آنها اطلاق شده و قرامطه هم در ابتدا از اسماعيليان بودند، بعد از جدا شدن از آنها بنام رهبرشان، حمدان قرمط، ناميده شده اند.
ولي امروز از آنها اثري نيست و از بين رفته اند، و تنها دروزيه هستند كه در عصر حاضر اختلافات فاحشي از لحاظ عقيدتي و نگرش فكري با اسماعيليه دارند، هر چند كه در ابتدا از اين فرقه بوده اند و هچنين امروزه از غلات شيعه محسوب مي شوند.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1.بحوث في الملل و النحل، جعفر سبحاني.
2. فرهنگ فرقه هاي اسلامي، محمد جواد مشكور.
3. حركات الباطنيه في الاسلام، مصطفي غالب.
4. اسماعيليه بين الحقايق و الاباطيل، هاشم عثمان.
[1] . ر.ك: اشعري قمي، سعد بن عبدالله، المالات و الفرق، تصحيح دكتر مشكور، تهران، انتشارات علمي و فرهنگي، چاپ دوم، 1361 ش، ص 213 ـ 217.
[2] . مشكور، محمد جواد، موسوعة الفرق الاسلامي، بيروت، مجمع البحوث الاسلاميه، چاپ اول، 1415ه ، ص 102.
[3] . همان، ص 148.
[4] . بغدادي، عبدالقاهر، الفرق بين الفرق، ترجمة و تعليقات دكتر مشكور، تهران، كتاب فروشي اشراقي، چاپ چهارم، 1367ش، ص 201 تا 225.
[5] . سبحاني، جعفر، بحوث في الملل و النحل، قم، مدرسة امام صادق ـ عليه السّلام ـ چاپ اول، 1418ه، ج8، ص331.
[6] . نوبختي، فرق الشيعه، تعليق سيد محمد صادق بحر العلوم، نجف مكتبة الحيدريه، چاپ چهارم، 1388ه ، ص 84، و اشعري، پيشين، ص 83.
[7] . مشكور، پيشين، ص 4ـ24.
[8] . رباني گلپايگاني، علي، فرق كلامي و مذاهب اسلامي، تهران، سمت، چاپ سوم،1383، ص 320.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید