پاسخ:
بعد از رحلت پيامبر بزرگ اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ ، به علت فاصله گرفتن امت اسلام از اهل بيت(ع) انحرافاتي در ميان مردم در اثر جهل و ناداني،و نبودن پاسخي قانع كننده از سوي گردانندگان امور بوجود آمدند.
در اين ميان گروهها و نحله هاي فكري مختلفي به وجود آمدند، كه يكي از آنها « فرقه مرجئه» بود، اين فرقه - بنابر تفسير مشهور - قائل به تفكيك ايمان از عمل بوده، و ايمان را كافي در نجات مي دانسته اند، آنان معتقد بوده اند كه، در روز قيامت براي انسان با ايمان - ولو اين كه عمل صالحي انجام نداده باشد - جهنمي در كار نبوده و اهل بهشت است.[1]
«مرجئه» در لغت از مادة «ارجاء» است. «ارجات الامر» يعني اخّرته (به تاخير انداختم)[2]، و به اين گروه كه تمام اهل قبله را مومن مي دانند، و معتقدند كه خداوند متعال عذاب آن ها را به تأخير انداخته از اين جهت «مرجئه» گويند.
عوامل بوجود آمدن مرجئه:
عوامل متعددي در بوجود آمدن مرجئه دخيل بوده كه بعضي از آن عوامل اساسي، و بعض ديگر بر پاية عوامل قبلي، و يا از ديدگاه ديگر، بعض عوامل زمينه ساز عوامل ديگر شدند.
در اين جا به چند عامل كه به نظر مي رسد نقش اساسي در پيدايش مرحبهء داشته اند، اشاره مي كنيم:
1. قطع ارتباط جامعه مسلمين با سرچشمة زلال معرفت اهل بيت ـ عليه السّلام ـ .
اين عامل يكي از عوامل اساسي در پديد آمدن فرقه ها عموماً، و فرقة مرجئه خصوصاً بوده است، حركت 25 سالة جامعة مسلمين پس از رحلت پيغمبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ كه طي اين مدت اگر چه در بعضي از مسائل پيچيده و لاينحل سياسي،عقيدتي و قضايي،به اميرالمؤمنين علي ـ عليه السّلام ـ مراجعه كردند، اما در كل هدايت فكري اجتماع مسلمين، حتي در مسائل جزئي عبادي، و اموري كه مربوط به فروع مي شد، به دست افرادي سپرده شد، كه قادر بر تأمين نيازهاي متعدد جامعه نبودند.
در اثر اين عمل، آنقدر جامعه به سوي انحراف پيش مي رود كه حتي در مسائل مسلّم، مثل نماز كه پيغمبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ حداقل 10 سال در انظار و حضور مردم انجام داده، بين بعضي از صحابه و تابعين اختلاف مي شود كه نماز پيغمبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ چگونه است، كه در اين مسأله گاه به ابن عباس و گاه به ابن مسعود مراجعه مي كردند، و وقتي علي ـ عليه السّلام ـ را صحابه اي مثل ابوسعيد خدري مي بينند كه نماز مي خواند، ميگويد: اين جوان با نمازش مرا به ياد رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ انداخت![3] و اين معضلات نه تنها در مسائل فرعي، بلكه در اصول اعتقادي نيز رسوخ كرده، و فرقه هاي متعدد را بوجود آوردند كه نمونه آن مرجئه است، شخصي به امام صادق ـ عليه السّلام ـ عرض مي كنند: «مرجئه در مقام احتجاج با ما مي گويند؛ هر كس همانگونه كه درنزد ما كافر است،در نزد خدا نيز كافر، و هر كس اظهار ايمان كند، در نزد خدا نيز مؤمن است، امام مي فرمايد: «سبحان الله چگونه يكسان اند؟ با آن كه كافر اقرار عليه خود كرده و با وجود آن بيّنه و شاهد نياز نيست - ولي ايمان يك ادعاء است و اثبات آن نياز به شاهد دارد، و آن عبارت از عقيده و عمل است، پس هر گاه اين دو هماهنگ باشند، مدعاي او ثابت و احكام ظاهري بر آن مترتب مي گردد، چرا كه بسا افرادي اظهار ايمان كنند، ولي نزد خداوند مؤمن نباشند».[4]
2. سوء برداشت از آيات الهي:
اگر عترت در كنار كتاب نباشد، هر گونه تفسير اشتباه و غلط از آن صورت مي گيرد، در اين رابطه فرقة مرجئه نيز به همين وادي كشيده شده، و براي ادعاي خود به آياتي از قرآن تمسك جسته است،كه يكي از آن آيات، اين است كه مي فرمايد: «به ما وحي شده كه عذاب بر كسي است كه (آيات الهي را) تكذيب كند و سرپيچي نمايد[5] و همچنين اين آية: «رسوايي و بدبختي، امروز بر كافران است[6]، از اين دو آيه طبق بر داشت خود شان انديشه ارجاء را استفاده نموده اند و از حديث استدلال نموده به فرمايش پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ كه فرموده است: «هر كس لا اله الا الله بگويد، داخل بهشت مي شود، اگر چه زنا مرتكب شده و دزدي كند[7]»، غافل از اين كه آياتي وجود دارد كه به صراحت عمل را شرط مي داند چنانچه خداي سبحان مي فرمايد: «هر كس ذره اي نيكي كند مي بيند، و هر كس ذره اي بدي كند مي بيند»[8] و آية: «ولي هر كس كار شايسته اي انجام دهد - خواه مرد يا زن - در حالي كه مؤمن باشد آن ها وارد بهشت مي شوند و در آن روزي بي حسابي به آن ها داده خواهد شد[9]»، كه تمام اين آيات «عمل» را شرط مي دانند.
و اما روايت كه مي گويد، داخل بهشت مي شود، اين چه وقتي است؟ آيا دليل نفي عذاب است: قطعاً اين گونه نيست زيرا تا سزاي اعمال را نبيند، دخول در بهشت معنا ندارد، كما اين كه در آيات مختلف اشاره شده است، نظير اين آيه كه مي فرمايد: «آتش جايگاه شماست، جاودانه در آن خواهيد ماند، مگر آنچه كه خدا بخواهد...[10]» و آيه اي كه مي فرمايد: «... آن ها كه از آتش دور شده، به بهشت وارد شوند نجات يافته و رستگار شده اند و زندگي دنيا، چيزي جز سرماية فريب نيست[11]»، كه در تفسير اين آيات، روايت پيغمبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ است كه مي فرمايد: « گروهي پس از اين كه توسط آتش سوخته شده و سياه گردند و خاكستر شوند، پس (دوباره) روئيده گردند چنان چه دانه در كنار (و اطراف) سيل مي رويد»[12] (كنايه از رشد از نو) به هر حال اين ها بايد دوراني را بگذارنند، سپس وارد بهشت شوند مگر اين كه توبه كنند، يا مورد شفاعت قرار گيرند، و يا با عذاب پاكيزه گردند.
3. بني اميه و مرجئه:
عامل ديگر كه جنبة سياسي دارد. توطئه بني اميه بود، آنان چون انسان هايي به ظاهر مسلمان بودند، و در عين حال مرتكب فسق و فجور و ظلم و ستم، مي شدند براي توجيه اعمال ناشايست خويش، و جا زدن خود در جامعه مسلمين به عنوان يك مسلمان ، از اين انحراف فكري استفاده كرده، و آنان را به عنوان يك فرقة اعتقادي تقويت نموده و در مقابل فرقه مرجئه نيز آنان را مسلماناني مؤمن مي دانستند، اگر چه مرتكب فسق و فجور وقتل و... بودند و آنان و انسان هاي صالح را نزد خداوند يكسان دانستند.[13]
بنابراين، سه عامل در بوجود آمدن فرقه مرحبهء نقش اساس داشته اند، يكي انحراف فكري جامعه در اثر دوري از فرهنگ اهل بيت ـ عليه السّلام ـ و گرايش آنان به افكار وارداتي و منحرف ظالمان و منفعت طلبان، ديگري كه در اثر همين عامل به وجود آمد، برداشت نادرست از آيات و روايات، و تفسير نادرست و يكسويه، و عامل نهايي كه عامل سياسي مي باشد، تقويت اين فرقه توسط حاكمان بني اميه كه به دنبال توجيه اعمال ناشايست خويش بودند، اين سه عامل عمده در بوجود آمدن و گسترش نقش سياسي داشته اند اين فرقه ممكن است عوامل ديگري نيز وجود داشته باشند ولي نقش كليدي در اثر همين سه عامل است.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. عاملي، حر وسايل الشيعه، از انتشارات ال البيت ـ عليه السّلام ـ مجلدات، 3، 16، 17، 21، 27، روايات مربوط به مرجئه
2. شيخ مفيد، اوائل المقالات، تحقيق ابراهيم انصاري،انتشارات: دارالمفيد - بيروت، سال نشر: 1414 هـ.. ق.
3. علامه مجلسي، بحار الانوار، انتشارات: مؤسسة الوفاء بيروت سال نشر: 1403 هـ.. ق. روايات مربوط به مرجئه.
4. عبدالله الحسن، مناظرات في الامامه، انتشارات: انوار الهدي ، ط اول سال: 1415 هـ.. ق.
[1] . سبحاني، جعفر، بحوث في الملل و النحل، قم، مركز مديريت حوزه، اول، 1370 ش، 3 / 79.
[2] . جوهري، اسماعيل، صحاح اللغه: تحقيق: احمد بن عبدالغفور عطار، انتشارات: دارالعلم للملايين - بيروت، چاپ رابع : 1407 هـ. ق ، ج 1، ص 52.
و - طريعي، فخر الدين، مجمع البحرين: تحقيق: سيد احمد حسيني، مكتب نشر الثقافة الاسلاميه، ط دوم: 1408 هـ. ق-ج 2 ، ص 144،.
[3] . سرخسي، المبسوط: تحقيق: گروهي از علماء، بيروت: دارالمعرفه. سال نشر: 1406 هـ. ق، ج 1 ص 19.
[4] . كليني، محمد بن يعقوب، اصول كافي، انتشارات: دارالكتب الاسلاميه، سال 1365 هـ. ق ، ج 2، ص 216، باب الكبائر، روايت 21.
[5] . طه/ 48.
[6] . نحل/ 27.
[7] . احسائي، ابي ابي الجمهور، عوالي اللثالي، قم، چاپ، سيد الشهداء، تحقيق : نجفي مرعشي، سال نشر: 1403 هـ. ق، ج 1 ص 41.
[8] . زلزال/ 7 - 8.
[9] . مؤمن/ 40.
[10] . انعام/ 128.
[11] . آل عمران/ 185.
[12] . علامه مجلسي، بحارالانوار، بيروت، انتشارات: مؤسسة الوفاء، سال نشر: 1403 ه.ق، ج 29 ص 41.
[13] حلي، فاضل مقداد، القواعد الفقهيه، قم، كتابخانه آيت الله مرعشي نجفي، ص528 و مازندار اني، صالح شرح اصول كافي ج8، ص101.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید