پاسخ:
تمام اقوام جهان در انتظار يك رهبر و منجي بزرگ به سر مي برند كه هر كدام او را به نامي مي خوانند ولي همگي در اوصاف كلي و اصول برنامه هاي او اتفاق نظر دارند.
بنابراين بر خلاف آنچه شايد بعضي مي پندارند مسالة ايمان به ظهور يك نجات بخش بزرگ اختصاص به اعتقاد مسلمانان نداشته بلكه اسناد و مدارك موجود نشان مي دهد كه اين يك اعتقاد عمومي و قديمي در ميان همة اقوام و اديان شرق و غرب است.
در بين بودائيان، زرتشتيان، يهوديان و مسيحيان از منجي با نام هاي گوناگون ياد شده است حتي كساني هم كه پيرو هيچ كدام از شرايع آسماني نمي باشند در ظلمات بيدادگري و ناامني به انتظار يك مصلح عمومي و منجي جهاني به سر مي برند كه روزي خواهد آمد و جهان را از هر ظلم و شرارت نجات خواهد داد.[1]
در دين مسيح اعتقاد به بازگشت حضرت عيسي ـ عليه السلام ـ در استمرار تعاليم آسماني مسيح تاثير داشته است.
قسيس فندراكماني مسيحي در ص 271 ميزان الحق بسي اصرار و پافشاري دارد كه مورد بشارت در اين قيام جهاني خود مسيح است كه در آخرالزمان از آسمان فرود مي آيد و زمام امور بشريت را به دست مي گيرد. چنانكه آياتي از انجيل كه به نزول مسيح در زمان آخرالزمان بشارت مي دهد بر اين دعوي گواه است.
مسيحيان معتقدند كه آن حضرت بعد از به صليب كشيده شدن از قبر برخاسته به آسمان رفت و در آخر الزمان مراجعت خواهد نمود.[2]
در مكاشفات يوحنا پس از آنكه اشاره به ولادت منجي عالم بشريت شده به برخي از خصوصيات و ويژگي هاي آن نيز اشاره شده است:
1. ويژگي اول آن را قائم به شمشير خوانده كه با عصاي آهنين بر بشريت حكومت كند.
2. منجي كه دشمن فكر مي كند مرده است و نمي تواند كاري انجام دهد بر مي گردد و بشريت را نجات مي دهد.
3. نشانه ها و ويژگي هايي كه در كتب عهد جديد (اناجيل و ملحقات) آن از آن جمله در انجيل متي فصل 24 آمده است كه برق از مشرق بيرون مي آيد و تا به مغرب ظاهر مي گردد. آمدن فرزند انسان نيز چنين است. خواهند ديد فرزند انسان را بر ابرهاي آسمان كه مي آيد با قدرت و جلال عظيم.
4. در مكاشفات آخرالزماني مسيحي، پايان جهان يگانه خواهد بود. فقط يك بار صورت خواهد گرفت همان گونه كه تكوين عالم تنها يكبار صورت پذيرفته است.
5. در انجيل متي و مرقس و لوقا نيز مفصلاً حضرت مسيح ـ عليه السلام ـ بشريت را امر به انتظار روز موعود و فرارسيدن منجي عالم بشريت با علامات عظيم آسماني نموده است.
6. در انجيل لوقا نيز از قول حضرت مسيح ـ عليه السلام ـ آمده است: «كمرهاي خود را بسته و چراغهاي خود را افروخته داريد و شما مانند كساني باشيد كه انتظار آقاي خود مي كشد كه چه وقت از عروسي مراجعت كند تا هر وقت بيايد و در را بكوبد بيدرنگ براي او باز كنيد.»[3]
و نيز در عهد جديد بيانات و اشاراتي راجع به ظهور منجي عالم بشريت شده است مانند ابواب 11 و 12 مكاشفات يوحنا كه مطابق است با اشارات كتب عهد عتيق. به هر حال فطرت و نهاد آدمي به وضوح صدا مي زند كه سرانجام صلح و عدالت جهان را فرا خواهد گرفت و بساط ستم بر چيده مي شود، چرا كه اين خواست عمومي انسان هاست.[4]
نكتة بسيار قابل تامل كه در جهان مسيحي و اديان الهي مطرح مي شود اين است كه دوره مقدم بر پايان جهان كه آخرالزمان بلافاصله پس از آن خواهد آمد، زير حكم و فرمان منجي عالم بشريت خواهد بود.
منجي عالم بشريت با تمامي علامات و خصوصيات توسط وحي و انبياء الهي معرفي شده و جاي ترديد براي صاحبان عقل و علم باقي نگذارده است.
با اندك تأمّلي در بشارت فوق ميتوان نتيجه گرفت كه مقصود از فرزند انسان، بزرگترين نمونه انسانيت و شاخص ترين مولود عالم انساني، كسي جز مهدي ـ عليه السلام ـ نيست كه تمامي امت ها، دور او گردآيند و زمام امور را در كف با كفايت خود بگيرد. به ويژه علماي انجيل اگر بر حسب فرمان حضرت مسيح ـ عليه السلام ـ پرده هاي تعصب و تاويلات نابجا را از گوش دل به كنار بزنند و با نظر حق بين خود بنگرند مي بينند كه حضرت مسيح ـ عليه السلام ـ از چه كسي بشارت مي دهد.[5]
آنچه از عقيدة مسيحيت در مورد منجي عالم بشريت مطرح است اين كه حضرت مسيح مصلح جهاني و موعود عالم مي باشد در اين عقيده مي توان گفت كه آنها برخي از واقعيت هاي مربوط به منجي عالم بشريت را يا نمي گويند و يا انكار مي كنند.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. عهد جديد، ترجمه يوناني، چ اول، انتشارات انجمن كتاب مقدس.
2. اديان زنده جهان، تاليف رابرت ا. هيوم، ترجمة عبدالكريم گواهي.
3. تاريخ جامعه اديان، تاليف جان بي . ناس.
4. بشارات عهدين، تاليف دکتر محمد صادقي.
[1] . محمدي، صادق، بشارت عهدين، ناشر دارالكتب اسلامي، چاپ چهارم، 1362، ص261 ـ 263.
[2] . همان، ص 261.
[3] . عهد جديد، ترجمه يوناني، انتشارات انجمن كتاب مقدس، چاپ دوم، 1978م، ص669.
[4] . رابرت ا. هيوم، اديان زنده جهان، ترجمه عبدالكريم گواهي، نشر فرهنگ اسلامي، چاپ سوم، 1373، ص351.
[5] . ريچارد بوش، جهان مذهبي (اديان در جوامع امروز)، نشر فرهنگ اسلامي، چاپ اول، 1374، ج2، ص360.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید