درباره آلزايمر نظريه اي وجود دارد كه مي گويد شرايط اجتماعي و اقتصادي خوب مثل تغذيه ومحيط زيست باعث مي شود كه افراد در سنين بالا كمتر به بيماري آلزايمرمبتلا شوند . به طور كلي براي بهبود وضعيت نسبي بيماران به جز درمان دارويي مي بايست توجه دقيقي به تغذيه بيمار و محيط زيست او داشت و با استفاده از غذاهاي مناسب و داراي ويتامين فراوان به خصوص ويتامينC وE و آنتي اكسيدانها و بتاكارتن ، به بهبود وضعيت سالمندان و بيماران كمك نمود.
زندگي با بيمارمبتلا به دمانس و آلزايمربه طور كلي با توجه به اين كه دارو و امكانات موجود تا حدي زندگي فرد مبتلا را بهبود مي بخشد بايد ياد بگيريم كه چگونه با اين بيماران زندگي كنيم. اين بيماري آثار همه جانبه و وسيعي دارد . در اثر اين بيماري فرد مبتلا كليه توانايي هاي خود را ازدست مي دهد ( حافظه اش را ، خودكفايي اش را، شخصيتش را ) و زندگي براي او بسيار دشوار مي گردد. بايد در دنيايي سير كند كه روز به روز پيچيده تر ، غريبه تر و وحشتناك تر مي گردد. براي خانواده بيمار كه از او مراقبت مي كنند نيز زندگي بسيار دشوار است ؛ چون علاوه بر از بين رفتن تدريجي توانايي هاي ذهني و جسمي يكي ازعزيزان خود ، مجبورند به مرور مسئوليت هاي بيشتري در مورد نگهداري و انجام كارهاي آنها به عهده بگيرند ؛ به خصوص اگر فرد بيمار نان آور خانواده باشد. براي مقابله با اين مشكلات بايد برنامه ريزي نمود كه چه اقداماتي بهتر و با ارزش تراست. اول از همه فرد مبتلا بايد تحت نظر پزشك باشد چون اين بيماران نيز علاوه بر دمانس ممكن است در معرض ساير بيماري ها يا عفونت ها واقع شوند. يك پزشك آگاه مي داند چه چيزهايي را بايد تحت نظر داشته ومددكار ومراقب بيمار را نيز آموزش دهد.
با پيشرفت بيماري و كاهش توانايي ، بيماران مبتلا بيشتر به سرپرستي و مراقبت احتياج دارند كه به خود و ديگران آسيب وارد نياورند و به علاوه در تمام طول بيماريشان نيز نياز به همدردي و محبت دارند.
نگهداري و مراقبت از بيماران مبتلا به آلزايمردر صورت امكان درمنزل و با استفاده از افراد خانواده ، و در مراحل پيشرفته تر، نگهداري روزانه در مؤسسات و آخرالامر نگهداري شبانه روزي در آسايشگاه هاي تخصصي از آنان به عمل آيد . در اين مورد خانواده بايد تصميم نهايي را بگيرد . چنانچه افراد خانواده برنامه اي را اجرا نمايند و بعداً متوجه شوند كه پاسخگوي نيازشان نبوده است مجدداً بايد مشورت نموده و برنامه بهتري را در نظر بگيرند. البته وضعيت هر خانواده مشكلات ويژه خود را دارد ولي مواردي هست كه خانواده ها بايد در نظر داشته باشند كه :
-بيمار در حال حاضر به چه نوع مراقبت هايي نيازدارد،-درآينده به چه نوع مرا قبت هايي احتياج خواهد داشت ،
-چه نوع مؤسسات نگهداري درمنطقه وجود دارد،
-مخارج هر كدام چقدراست ،
-آيا امكان برخورداري از خدمات اجتماعي و بيمه را دارد ،
-افراد خانواده هر كدام چه نقشي را مي توانند دراين امر به عهده بگيرند،
-چه اقداماتي بايد صورت بگيرد كه كمترين لطمه به بيمار وارد آيد ،
با تمام اين تفاصيل بخصوص در مراحل اوليه ، فرد مبتلا به آلزايمر را بايد مورد توجه قرارداد و از او نيزخواسته شود كه در برنامه ريزي زندگي آينده خود فعالانه شركت نمايد . به طور كلي چنانچه برنامه نگهداري از بيمار در مؤسسات تخصصي طرح شده ، قدم اول انتخاب يك مؤسسه مناسب است و اگر تصميم برنگهداري بيمار در منزل است بايد اول منزل را ايمن ساخت و نيز شخص مسئول نگهداري را با وظائفش به خوبي آشنا نمود. هدف از مراقبت هاي پرستاري حفظ امنيت فيزيكي ، كاهش اضطراب و بي قراري ، بهبود ارتباط ، افزايش عدم وابستگي در انجام فعاليت هاي مراقبت از خود و تأمين نياز به روابط صميمي و اجتماعي است . حمايت از مراقبين بيمار مبتلا به آلزايمر ساكن محله و جامعه نيز براي پيشگيري از فرسودگي و خستگي آنان ضروري است بخصوص براي خانم ها كه در حين مراقبت از بيمار غالباً چند وظيفه متعدد ديگر را نيز به عهده دارند .
صحبت هاي آرام و خوشايند، توضيح ساده وروشن، استفاده از وسائل كمكي جهت تقويت حافظه و ياد آوري نشانه هايي براي به خاطر آوردن مي تواند موجب كاهش گيجي ، و استفاده از ساعت هاي بزرگ و تقويم دار مي تواند تشخيص زمان را براي بيمار تسهيل كند ، نشانه گذاري مسير خروجي براي بيمار نيز مفيد است . مشاركت فعال مي تواند بيمار را براي حفظ توانايي هاي ذهني ، عملكردي و روابط اجتماعي به مدت طولاني تري كمك كند . به طور كلي بايد توجه داشت كه :
-فراهم كردن يك محيط امن و بي خطر به بيمار امكان حركت آزادانه در اطراف را مي دهد . مثلاً استفاده از چراغ خواب در شب و يا اجازه سيگار كشيدن به بيمار در زماني كه تحت نظر است.-فراهم نمودن يك محيط بي خطر، به بيمار احساس اختيار داده و استقلال او را تأمين مي كند؛
-به علت كم شدن توجه بيمار، فراموشي و رفتارهاي سرگردان او را مي توان با منحرف كردن فكر او به آرامي كاهش داد. از بستن دست و پاي بيمار به كلي بايد اجتناب نمود ؛ زيرا موجب آشفتگي او مي شود.
-درهاي خروجي بايد به نحو مطمئن قفل شوند، هنگامي كه بيمار از مراقب خود جدا مي شود بايد يك دستبند يا گردن بند كه مشخصاتش روي آن حك شده باشد همراه او باشد.
-محيط بيمار بايد ساده ، آشنا و بدون سروصدا باشد. گيجي و هيجان ممكن است ناراحت كننده و پيش درآمد حالت بيقراري و جنگ و جدل شديد باشد . طي اين مرحله بيمار به محركها با گريه ، فرياد و يا آزار و اذيت واكنش نشان مي دهد. هنگام بروز اين حالات مراقب بايد آرامش خود را حفظ كرده و بدون عجله اقدام نمايد و با كارهايي از قبيل گوش كردن به موسيقي ، تكان دادن بيمار به آرامي ، دست كشيدن روي بيمار، نوازش و انحراف فكر، بيمار را آرام نمايد . نظم دادن به فعاليت ها و انجام به موقع آنها نيز بسيار مفيد بوده و باعث آرامش بيمار مي گردد.
بالابردن توانايي بيماربراي بالابردن توانايي بيمار در درك و تفسير پيام ها مراقب بايد در برخورد با بيمار صبور باشد و محيط را بدون سروصدا و مواردي كه موجب انحراف فكر مي شوند نگاه دارد و از جملات روشن و قابل درك استفاده نمايد، زيرا غالباً معني لغات را فراموش كرده و يا در سازمان دادن به افكارش دچار مشكل است . فهرست ها و راهنمايي هاي كتبي به صورت ساده مي توانند به عنوان ياد آور مورد استفاده قرارگيرند . گاهي نيز بيمار مي تواند با اشاره به اشياء و از طريق غير كلامي ارتباط برقرار كند.
محركهاي لمسي مانند درآغوش گرفتن يا نوازش بيمار به عنوان ابزار محبت ، توجه و امنيت تلقي مي گردد .
تقويت استقلال در مراقبت از خودتغييرات مغزي بيمار باعث مي شود توانايي حفظ استقلال فيزيكي بيمار مبتلا به آلزايمر مختل شود . بايد تلاش نمود تا حد امكان عملكرد بيمار مدت طولاني تري مستقل بماند . پيشنهاد مي شود كه كارهاي روزانه به نحوي سازمان داده شوند كه به گامهاي كوتاه و قابل انجام تقسيم گردد. به اين دليل كه بيمار با انجام هر گام احساس كند كه در اجراي فعاليت موفق بوده است. حفظ استقلال فردي و عزت براي بيمار مبتلا به آلزايمر داراي اهميت است و دراين صورت بيمار تا حد امكان تشويق شده و در مراقبت از خود مشاركت مي نمايد.
برآوردن نيازهاي روابط اجتماعي و صميميتارتباط با دوستان قديمي مي تواند آرامش بخش باشد . ملاقات ها ، نامه ها و تماس تلفني با دوستان بايد مورد تشويق قرار گيرد؛ ولي بهتر است كه هر بازديد به يك يا حداكثر دو نفر محدود شود. از آنجا كه سرگرمي اهميت دارد ، بيمار تشويق شود فعاليت هاي ساده را انجام دهد مثل پياده روي ، ورزش و معاشرت اجتماعي . بيمار مي تواند آرامش و رضايت را در دوستي با يك حيوان خانگي ( گربه ) بيابد . مراقبت از حيوان خانگي توسط بيمار يك فعاليت رضايت بخش و وسيله اي براي صرف انرژي است. بيماري آلزايمر نياز به صميميت را از بين نمي برد . اغلب فقط ابزار ساده اي به صورت بغل كردن و ...مي تواند مؤثر باشد.
تقويت و تغذيه كافيزمان صرف غذا مي تواند يك فرصت خوشايند باشد يا برعكس . صرف غذا بايد به صورت ساده و آرام و بدون برخورد باشد. بيمار غذاهاي آشنايي را كه داراي ظاهر اشتها آور و طعم خوب باشد را ترجيح مي دهد . در هر وعده بايد از يك نوع غذا براي او استفاده نمود تا جلوي بازي كردن بيمار با غذا گرفته شود . براي پيشگيري از خفگي بايد غذا را به تكه هاي كوچك تقسيم كرد. بلع مايعات نيز اگر به صورت ژله درآيد آسان تر مي شود. ( درمورد غذاهاي گرم نيز بايد به حرارتشان توجه كافي مبذول داشت تا موجب سوختگي نشوند.)
بعضي از بيماران مي توانند به خوبي با دست غذا بخورند ولي با پيشرفت بيماري ممكن است غذا دادن به بيمار ضرورت يابد . درزمان غذا خوردن و بعد از آن بايد به فراموشكاري ، بي علاقگي ، بهداشت دهان و دندان وگير كردن لقمه درگلو توجه كافي مبذول داشت.
تقويت تعادل بين فعاليت و استراحتبسياري از بيماران مبتلا به آلزايمر دچاراختلال خواب ، سرگرداني و رفتارهاي ديگري هستند كه به نظر نامناسب مي رسند . تشخيص چنين نيازهاي بيماري كه چنين رفتارهايي از او سرمي زند توسط مراقب ضروي است ؛ زيرا اگر منشاء اين مشكل برطرف نشود ممكن است بيمار بدتر شود . خواب كافي و ورزش و فعاليت ضروري هستند و درصورت مختل شدن خواب استفاده از موسيقي ، شير گرم ، ماساژ پشت مي تواند آرامش بخش باشد. همچنين استفاده از يك الگوي منظم فعاليت و ورزش در طي روز مي تواند خواب شبانه را بهبود بخشد.
بي اختياري بيمار( ادرار، مدفوع)بي اختياري بيمار در صورتي كه به علت بيماري ( عفونت ادراري وغيره ) باشد بايد آن را درمان كرد و در صورتي كه فراموشي ، علت آن باشد بايد با آرامي بيمار را يادآوري نمود و دسترسي او را به دستشويي آسان تر كرد تا از اين پيشامد جلوگيري شود.
خانواده بيمار مبتلا به آلزايمر از نظر روحي متحمل خستگي زياد مي شوند . غالباً سلامت جسماني بيمار عالي است و انحطاط فكري تدريجي چون تشخيص ، اختصاصي نيست . ممكن است اعضاي خانواده اميدوار باشند كه تشخيص ، نادرست است و در صورت تلاش بيشتر، حال بيمار بهتر مي شود .
غالباً مراقب حالات تهاجم و خصومت بيمار را سوء تعبير و آن را حمل بر ناسپاسي بيمار مي كند و اين امر موجب خستگي و عصبانيت او مي شود . احساس گناه ، عصبانيت ، تأسف و نگراني موجب تشديد خستگي ، افسردگي و عملكرد نامناسب خانواده مي شود.
عملكرد مؤسسات و انجمن هاي حمايت از بيماران آلزايمر نيازهاي متعدد خانواده اي را كه مراقبت از بيمار را به عهده دارند بيان كرده وهدف مشترك آنها ارائه خدمات آموزشي ، پژوهشي و حمايت و دفاع از خانواده است . تشكيل گروه هاي حمايت از خانواده ، مراقبت نيمه وقت و تأسيس مراكز روزانه نگهداري از بزرگسالان ، از جمله خدمات مؤسسات حمايت از بيماران آلزايمر است . در اين مكانها به داوطلبان علاقه مند آموزش داده مي شود تا گروه هاي حمايتي مراقبتي را سازمان دهي كنند . استفاده از مراقبت نيمه وقت نيزاين امكان را به مراقب مي دهد كه مدتي در روز بتواند از خانه خارج شده و به كارهاي شخصي خود نيز بپردازد.
حمايت و آموزش ازمراقبين نيز نقش اساسي در مراقبت از بيمار دارد . خانواده مي تواند با مؤسسه حمايت از بيماران آلزايمر يا گروه هاي مشابهي كه فرصت ديدار افرادي با درد مشترك را مي دهند تماس بگيرد.
مراكز نگهداري دائم:در چه مرحله اي خانواده بايد تصميم بگيرد كه بيمار خود را به مراكز نگهداري سالمندان و آسايشگاه ها انتقال دهد؟
اين تصميم بستگي به عوامل متعدد دارد از جمله :
1) مرحله بيماري و نيازهاي بيمار.
2) وضعيت سلامت جسمي وروحي خانواده بيمار.
ولي نبايد اين احساس وجود داشته باشد كه بردن بيمار به اين مراكز به معني قطع رابطه با بيمار است . افراد خانواده بايد با بيمار خود بيشتر به گفتگو و صحبت بپردازند و با محبت و نوازش خود ، او را بيشتر تسكين دهند.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید