به هنگام بحث و بررسي پيوندهاي جريان روشنگري با باطنيگري عبراني (کابالائيسم) بايد به بعضي از نقطه نظرات مطرح شده در ارتباط با طريقت يهودي موسوم به «فرانکيستها» نيز توجه نمود. اين طريقت که توسط «مسيح دروغين» و يهودي (به ظاهر) تغيير دين دادهاي به نام جاکوب فرانک(1) بنيانگذاري شد، بين روشنگري و کابالا به مثابه (منبع) باطنيگري عبراني پيوند برقرار (و يا پيوندي را که از قبل وجود داشت احيا) نموده بود. در کنار اين اقدام، رهبر اين طريقت وقوع انقلاب فرانسه را (حال به هر نحوه ممکن) پيشگويي نموده بود. حال اگر پيوستن وارث اين مسيح دروغين به جاکوبينها را نيز مطمح نظر قرار دهيم اين رخداد بيش از پيش جالب توجه خواهد بود... مطالب مندرج در جودايکا، دايرهالمعارف يهود در اين رابطه به شرح ذيل است:
«جاکوب فرانک همراه با مريدان خود تا سال 1786 در شهر برون(2) چکسلواکي ماند. در آنجا او توانست از حمايت مسئولان برخوردار گرديده و خود را حفظ کند. او در ميان وابستگان و هواداران خود حکومتي نيمه نظامي تشکيل داد.
مريدان او لباس نظامي به تن نموده و آموزش نظامي ميديدند... بعضي از منابع از وعده وعيدهاي فرانک به مريدان خود مبني بر الحاق بخشهايي از سرزمين عثماني (ترکيه فعلي) طي يک کشورگشايي به (قلمرو) خود خبر ميدهند. در اين راستا فرانک تعدادي از مريدان خود را بنا بر احتمالي به عنوان مأموران سياسي اتريش به ترکيه اعزام نمود.
فرانکيستهاي مدکور در ترکيه با يهوديان تغيير دين داده (دونمه) وارد همکاري شدند. در اين مرحله جاکوب فرانک از نزديک شدن زمان وقوع انقلابي خبر ميداد که طي آن مونارشيستها، به ويژه کليساي کاتوليک از ميان برداشته خواهند شد. علاوه بر اين، آنها پس از اين انقلاب و متعاقب جنگهايي که رخ خواهد در پي به دست آوردن سرزمينهاي موسوم به فرانکيست دومينيونو بودند و آموزشهاي نظامياي که داده ميشد به مفهوم کسب آمادگي در اين رابطه بود. پس از مرگ فرانک، مريداناو به يهوديگري خود ادامه داده و با جريان روشنگري يهودي موسوم به هاسکالاه.(3) که در آن زمان در ميان جماعات يهودي سربرداشته بود ارتباط نزديکي برقرار نمودند و علاوه براين در راه ايجاد پيوند بين راسيوناليسم، روشنگري و باطنيگري انقلابي کابالاگام برداشتند. پيوندي که توسط فرانکيستها بين کابالاي سنتي و انديشه روشنگري ايجاد شده بود در وضعيت خانوادههاي مستقر در بوخوميا و موراويا کاملاً مشخص بود. موشه پسرعموي فرانک، از جمله شخصيتهاي مشهور متأخر جريان فرانکيست بود. موشه بعدها با نام فرانز توماس ون اسکونفيلد(4) و به عنوان يک نويسنده آلماني و بنيانگذار يک سازمان سري کابالائيست يهودي مشهور شد و متعاقب آن نيز با نام جونيوس فري(5) يک جاکوبين انقلابي شد.(6)
ارتباط کابالا با جريان روشنگري در منابع ديگر يهودي نيز مورد اشاره قرار گرفته است. نه تنها فکيستها بلکه ساباتائيستها نيز به عنوان يک حرکت (يهودي) وابسته به مسيح دروغين ديگر، به نام ساباتاي سوي مدعي ايجاد ارتباط با عقليگري (راسيوناليسم) به عنوان مبنا و اساس روشنگري و ارتباط با جريان روشنگري بودند.
در کتابي که تحت عنوان «فرآيند اصلي در باطنيگري يهودي»(7) از سوي دانشگاه عبراني قدس انتشار يافته، در مورد ارتباط کابالا با روشنگري مطالب جالب توجهي وجود دارد:
«در ميانههاي قرن نوزدهم لئوپولدلوو(8)، پيشواي حرکت يهودي مجارستان با ساباتائيستهاي موراويا رابطه برقرار کرد.»
در نوشتههاي لوو تبليغات مهم، گسترده و مشترک (يهوديان مجارستان) با ساباتائيستها را در توسعه و ترويج حرکت عقليگري مشاهده ميکنيم. اما عليرغم آن در ادبيات يهود از رابطه مهم موجود بين جريان عقليگري و سنت باطنيگري يهودي هيچ سخني به ميان نميآيد.
در نوشتههايي که توسط جوناس وهل(9) رهبر روحاني يهوديان باطنيگراي پراگ به رشته تحرير درآمده، وجه شگفتانگيز ديگري از باطنيگري يهودي و عقليگري مطرح گرديده است. در ميان کارهاي گستردهاو تفسيري است که در ارتباط با داستان Aggadoth در تلمود وجود دارد. براساس اين تفسير ميتوان روشنگراني مثل موشه مندلسون(10) و ايمانوئل کانت را در آرامگاه تاريخي يهوديان در کنار کابالائيستهايي مثل ساباتاي سوي(11) و اسحاق لوربا(12) دفن نمود.(13)
بزرگداشت کانت از جانب يهوديان هم عصر او بيهوده به نظر نميرسد. تدوين تئوري اخلاق از جانب اين معمار بزرگ روشنگري با نگرش عبراني کاملاً همخواني دارد. وقتي کانت مطرح مينمود که «اخلاق نبايد بر مبناي ترس از خدا استوار گردد» در حقيقت يک باور و اعتقاد چندين صدساله دين يهود را عنوان ميداشت؛ زيرا همانگونه که در دين يهود باور و اعتقاد چندين صدساله دين يهود را عنوان ميداشت؛ زيرا همانگونه که در دين يهود باور و اعتقاد به آخرت وجود ندارد، ترس از خدا نيز وجود نداشته و سيستم اخلاقي يهودي بر مبناي ترس از خداوند نيست. تفسير جالب توجه ديگري در ارتباط با موضوع مذکور از جانب امبرتواکر(14) - نوسينده ايتاليايي رمان «نام گل مشهور» - کارشناس عصر ميانه (قرون وسطي) انجام گرفته است.
اکو مينويسد: مدرنيستهاي لائيک در گيرودار خروج از تاريکيهاي عصر ميانه چيزي بهتر از کابالا براي وقف خود نيافتند.(15)
پاورقيها:
2.Jacop Frank.
3. Bruenn.
4. Haskalah.
5. Franz Thomas Von Schoenfeld.
6.Junius Fery.
7.Encyclopedia Judaica Vol.7, P.61-67.
8.Major Trend in Jewish Mysticism.
9.Leopold Leoew.
10.رهبر و پيشواي ساباتائيسها Jonas Whele .
11.Moses Mendel ssohn.
12. Sabetay sevi پيشواي ساباتائيسهاي يهودي که بعدها با هدف حفظ موقعيت خود به صورت ظاهري تغيير دين داده و مسلمان شدند و در جامعه تريه به دونمه مشهور گرديدند.
13. Issac Luria.
14.Gershom Gscholem mojor Trends Jewish Mysticism schocken publishing House.
15. Umberto Eco.
16. Umberto Eco Foucault sarkaci can yayinlari 1993. Sf,171.
به نقل از: کتاب پروتستانتيزم و پيورتيانيسم و مسيحيت صهيونيستي ، نوشته نصير صاحب خلق، انتشارات هلال، سال 1383
نويسنده : نصير صاحبخلق
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید