پاسخ:
با توجه به اينكه فرقه بهائيت در دوره قاجاريه بوجود آمده است، بايد ديد اوضاع جامعه از لحاظ فرهنگي، سياسي، اجتماعي و اقتصادي آن زمان چگونه بود؟ چرا كه براي پيدايش هر تفكري هر چند غلط و گمراه كننده، بايد زمينه آن در جامعه باشد تا عده اي به طرف آن فكر بيايند. عواملي كه در بوجود آمدن بهائيت اثر گذار بودند عبارتند از:
1.عامل اجتماعي: در دوران قاجاريه اصلي ترين زمينه منازعات اجتماعي، شكاف بين دولت و ملت بود. زيرا يكي از اقتدارهاي عمده در ايران، اقتدار دولت بود، و اين اقتدار بر اساس زور بوجود آمده بود. مردم به علت نيازشان به امنيت، اين زورگويي را تحمل مي كردند و مسائل اجتماعي خود را با روحانيت حل و فصل مي كردند، اما از همان روزي كه ضعف دولت فتحعلي شاه در جنگ هاي ايران و روسيه، آشكار شد، بخشي از زمينه را براي گرايش مردم به انديشه هاي افراطي در مورد امام زمان ارواحنا له الفداء فراهم نمود. و در دولت محمد شاه، به علت گرايش او به نوعي تصوف، اين زمينه بيشتر شد و در اواخر حكومت محمد شاه قاجار، به بهانه اعتراض به وضعيت اسفبار مردم، و در مقابله با دولت، شورشهاي بابيه شكل گرفت و با ادعاي ماموريت براي هدايت جامعه از سوي حضرت مهدي ارواحنا له الفدا و با تبليغ بر عليه ظلم توانست، تعدادي پيرو بدست آورد، ولي در زمان ناصرالدين شاه به خاطر حركت روحانيت سركوب شدند.[1]
2. عامل سياسي: در زمان فتحعلي شاه رقابت شديد انگلستان و فرانسه در ايران و مسئله جنگ هاي ايران و روس، وضعيت پيچيده اي ايجاد كرده بود و سرانجام ايران با شكست مواجه شد و با بستن قراردادهاي گلستان و تركمان چاي بخش هاي وسيعي از كشور به روس ها واگذار شد! همين شكست، ايران را به شدّت به روس وابسته كرد، وقتي هم ناصر الدين شاه به سلطنت رسيد براي دوام حكومت خويش به فروش كشور به روسيه و انگليس پرداخت؛ در اين دوران، افعانستان، مرو و .... از ايران جدا شدند. اما ملت در مقابل استعمار و در مواردي در مقابل دولت خويش ايستاد، مانند فتواي جهاد توسط علما در جنگ ايران و روس، نهضت تنگستان بر عليه انگليس و ..... در اين برهه استعمار، ايجاد تفرقه مذهبي در ايران و ساير ممالك اسلامي را وجهه همت خود قرار داد. و علي محمد شيرازي را در ميان شيعيان به عنوان باب و واسطه امام زمان ـ عليه السّلام ـ براي شكستن اقتدار روحانيت و دين، و به تبع آن اقتدار باقي مانده دولت با درگيري هاي داخلي، جلو انداختند تا ايران به فكر بازپس گرفتن شهرهاي از دست رفته خود نباشد. و متأسفانه خود دولت هم به اين فرقه كمك هايي كرد تا مردم را مشغول كرده و فرصت اعتراض را از آنها بگيرد.[2]
3. عامل فرهنگي: در زمان قاجاريه بيش از نود درصد مردم بي سواد بودند، يك سري اعتقادات خرافي )يعني اوهام و خرافاتي كه رنگ مذهبي به خود گرفته بود) در ميان مردم رسوخ كرده بود و هر كس آن را قبول نمي كرد، مورد لعن قرار مي گرفت و اين فرصتي بود تا مردمي كه باب و بهائيت را به عنوان واسطه امام زمان ـ ـ عجل الله تعالي فرجه الشريف ـ قبول نمي كردند، به عنوان مخالف امام زمان ـ عليه السّلام ـ معرفي شوند.[3]
4. عامل اقتصادي: در زمان قاجاريه، ايران در وضعيت اسفباري به سر مي برد به طوري كه قحطي و ركود بازار همه جا را فرا گرفته بود و اگر هم در منطقه اي رونقي وجود داشت، سودش به يك عده اي از طرفداران عناصر دولتي مي رسيد. از طرفي بيماري هاي واگيردار مانند وبا، طاعون و جنگ هاي داخلي و خارجي، هزاران نفر را از بين برده بود، اين آفات، هم از شمار مردم مي كاست و هم بنيه و روحيه بازماندگان را تضعيف مي نمود، در نتيجه به اقتصاد كشور لطمه زيادي زده شده بود. در چنين شرايط اقتصادي و با شكسته شدن روحيه مردم به علت شكست در جنگ ها و ....، احتمال گرايش مردم به روزنه اميدي كه منجي عالم بشريت باشد و جهان را پر از عدل و داد كرده و ريشه فقر را بخشكاند افزايش مي يافت.[4] با توجه به اين عوامل، هر چيزي كه باعث دگرگون ساختن محيط جامعه گردد، از سوي مردم مورد استقبال قرار مي گيرد، به هيمن خاطر عده اي از مردم به اميد گشايش در امور اعتقادي، سياسي، اقتصادي به وعده هاي مدعيان بابيت اميدوار شدند و بعدها نيز با حمايت استعمار و تبليغات گسترده و خرج كردن پول هاي فراوان، عده اي به طرفداري از علي محمد باب و ميرزا حسينعلي بهاء ادامه داده و در نهايت به عنوان يك بهايي از جرگه مسلمانان خارج شدند. بنابراين عوامل متعددي در پيدايش بهائيت مؤثر بودند كه به برخي از آنها اشاره شد و عوامل متعددي نيز در استمرار حيات بهائيت وجود دارد كه بايد در جاي ديگر به آن پرداخته شود.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. تاريخ و نقش سياسي رهبران بهائي، مرتضي احمد.
2. ايران در دوره سلطنت قاجار، علي اصغر، شميم.
3. واپسين جنبش قرون وسطائي در دوره فئودال، محمد رضا فشاهي.
4. شيخيگري، بابيگري و بهائيگري، يوسف؛ فضايي.
[1] . زاهداني، زاهد؛ بهائيت در ايران، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامي، دوم، 1381 ش، ص 55.
رك: نصر، تقي، ايران در برخورد با استعمارگران، تهران، شركت مولفان و مترجمان ايران، 1363 ش، ص 147.
[2] . حسيني طباطبائي، مصطفي؛ ماجراي باب و بهاء، روزنه، دوم، 1379ش، ص 45.
رك: زاهداني، زاهد؛ بهائيت در ايران، ص 85. و: خاقاني، ابومحمد، مع الخطوط العريضة لمحب الدين، ص 100.
و رك: ح م ت؛ محاكمه و بررسي در تاريخ و عقايد و احكام، ج 1، ص 230. و رك: رباني گلپايگاني، علي؛ فرق و مذاهب كلامي، ص 341.
[3] . نصري، علي؛ نقدي بر اصول دوازده گانه بهائيت، اصفهان، گويا، 1382 ش، ص 9.
[4] . بهائيت در ايران، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامي، دوم، 1381ش، ص 62.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید