پاسخ:
بهائيت فرقه اي منشعب از آئين بابي است و بابيت هم برخاسته از مكتب شيخيه است لذا جهت روشن شدن چگونگي بوجود آمدن بهائيت بايد سراغ مكتب شيخيه و بابيت رفت تا جريان بهائيت را بهتر بشناسيم.
بنيانگذاران مكتب شيخيه شيخ احمد احسائي و سيدكاظم رشتي هستند كه رشتي از شاگردان احسائي بوده و اين مكتب براي خود چهار ركن قائل هستند كه ركن چهارم را شيعه كامل مي دانند كه در شيخيگري پس از توحيد و نبوت و ولايت شيعه كامل چهارمين ركن است.
زندگي سيد علي محمد شيرازي معروف به باب را اينگونه مي توان ترسيم كرد:
1. دوران نوجواني او كه داراي دو ويژگي است. يكي راز و نيازهاي غيرعادي كه با قرائت ادعيه و زيارتهاي مذهبي همراه بوده و رياضت و چلّه نشيني حتي در دوران تحصيل، رويه او بوده است.[1] ديگر اينكه دايي سيد علي محمد او را پيش استادي به نام شيخ عابد كه از شاگردان شيخ احسائي و رشتي است جهت يادگيري تعاليم ديني مي برد.[2]
2. در سفري كه سيد علي محمد در سال 1255 قمري به كربلا انجام مي دهد، با برخي از شاگردان سيد كاظم رشتي آشنا و به خدمت رشتي رسيده و در حلقه درسي او جا مي گيرد. گويا باب در مدّت اقامت يك ساله در كربلا پيرامون مسئله امام دوازدهم در تلقي شيخيه مي انديشيده و موضوع ركن چهارم و چگونگي آن، وي را به تأمل بسيار واداشته و وسوسه هاي مرموزي در دل او ايجاد مي كند.
3. به دنبال درگذشت سيد كاظم رشتي در سال 1259(هـ . ق) در كربلا، شاگردان وي در جستجوي جانشيني براي رشتي مشغول مي شوند كه بنابر عقيده خود، جانشين بايد مصداق شيعه كامل و ركن چهارم باشد. نكته اي كه در اينجا قابل تأمل است اينكه با وجود علماء اخباري شيعه و شيخيه مثل قزويني، زنجاني، بشرويه اي و ابوالفضل گلپايگاني كه از پيروان سيد كاظم رشتي مي باشند، علي محمد خود را به عنوان ركن چهارم معرفي مي كند، در حالي كه از نظر مقام علمي همچون شاگردي خردسال در ميان آن عالمان بوده است.
باب بعد از مرگ رشتي به خاطر اختلاف آراء در مورد جانشيني سيد كاظم رشتي، با ادعاي ركن چهارم، افراد پراكنده شيخيه را به سوي خود جلب مي كند و سپس براي آنكه عامه مردم را به طرف خود بخواند دعوي سفارت و بابيت حضرت ولي عصر ـ عليه السّلام ـ مي كند و بعد از مدتي كه بازارش گرم مي شود دعوي مهدويت و ولايت مي نمايد و چون به خيال خودش در اين مرحله نيز پيشرفت مي كند، شروع به ساختن احكام و قوانين كرده و ادعاي رسالت و نبوت نموده و بالاخره ادعاي الوهيت و ربوبيت مي كند و علت اين امر هم روش تأويل گرايي شيخيه است كه توانست با اين حربه، بخش هايي از قرآن كريم را تفسير نمايد و در نهايت بخاطر همين ادعاهاي باطل و كفر آميز به اعدام محكوم مي شود و وقتي كه علي محمد شيرازي در تبريز اعدام شد تزلزل و شكاف عميقي در بين طرفداران بابيت بوجود آمد و بابيان به دو گروه ازليان و بهائيان منشعب گرديد.
ميرزا حسينعلي بهاء و رهبر بهائيان در تهران ساكن بود و در سن 28 سالگي در پي تبليغ ملاحسين بشرويه اي معروف به باب اللباب در شمار نخستين گروندگان باب درآمد و از آن پس يكي از فعالترين افراد بابي شد و به ترويج بابيگري بويژه در نور و مازندران پرداخت و برخي از برادرانش از جمله ميرزا يحيي نيز بر اثر تبليغ او به اين مرام پيوستند.
با توجه به مطالب فوق عوامل پيدايش بهائيت را چنين مي توانيم بيان كنيم. مبناي فكري شيخيه بر مشرب اخباري گري استوار است وقتي اخباري ها در زمينه هاي مختلف مغلوب اصوليون شدند و مبارزه ديني و شرعي وحيد بهبهاني تفكر اخباريون را در هم پيچيد و بساط اخباريگري را در محدوده فقه و برخي آراء كلامي از بين برد فرقه بابيت پيدايش خود را از اين مقطع زماني آغاز مي كند.[3]
اما در اين ميان سياست دولتهاي استعماري و حمايت آنها در پيشرفت و بقاء و حتي در پيدايش بهائيت قابل توجه مي باشد. وقتي در شوال 1268 حادثه تيراندازي دو تن از بابيان به ناصرالدين پيش آمد، حكومت مركزي قرائن و شواهدي كه در اختيار داشت ميرزا حسينعلي نوري معروف به بهاء را طراح اين سؤ قصد شناخته و به دستگيري وي اقدام كردند. با توجه به اينكه شوهر خواهر بهاء منشي سفارت روس و هم در همسايگي سفير روسي بوده، وقتي كه بهاء را ملاقات مي كند وي را به منزل خود و بعد به خانه سفير روسي مي برد و از آن طريق مدتي در مقرّ تابستاني سفارت روس در زرگنده شميران سپري مي كند، تا از تعقيب و دستگيري مصون ماند و سفير روس بر ادامه اقامت وي اصرار مي ورزد و از تسليم او به نمايندگان شاه امتناع مي كند و از بهاء الله مي خواهد كه به خانة صدراعظم برود و نامه اي به صدر اعظم مي نويسد و در آن تأكيد مي كند كه از طرف سفارت روسيه از او پذيرايي كند و در حفظ و حراست او بكوشد و چنانچه آسيبي به وي برسد شخص صدر اعظم مسئول سفارت روس خواهد بود و سفير روسي با وساطت و دخالت خود در آزادي او مي كوشد و سعي مي كند بي گناهي او را به اثبات برساند و موجب گرديد كه حسينعلي از زندان آزاد شود.[4]
مطلب بعدي اينكه وقتي بهاء با عده اي از بابيان به طرف عراق حركت مي كنند نماينده اي از روس و ايران به همراه آنان مي گمارند. از همة اينها معلوم مي شود كه سفارت روس از همان وقت ميرزا را تحت نظر و حمايت گرفته به طوري كه دولت ايران نتوانست درباره او تصميمي مستقل بگيرد. و مويد اين مطلب زماني است كه دولت روس بهائيان را به رسميت شناخته و قمراف حاكم تركستان به معاونت و مساعدت ايشان پرداخته، تا جايي كه اظهار مي كند در عشق آباد معبد بسازند و در ظلّ اقتدار دولت روسيه رسميت يابند.[5]
بعد از آنكه حسينعلي نوري در عراق ساكن مي شود، صبح ازل و بهاء بر سر جانشيني اختلاف مي كنند و با توجه به اينكه باب، به ميرزا يحيي توجه بيشتر داشته عده اي از طرفداران باب او را جانشين باب مي دانند و ازليان به همين دليل در آغاز، اكثريت را تشكيل مي دادند ولي بعدها تدابير بهاء الله موجب شد ازليان در اقليت قرار گيرند و به تدريج منقرض شوند.
يكي از عوامل پيروزي بهاء الله حمايت انگليس است. وقتي بهاء به عراق تبعيد شد دولت انگليس به افراد فعّال احتياج زيادي داشت و ميرزا بهاء الله به تدريج با سياست انگليس ارتباط پيدا كرده تا جايي كه نظر دولت انگليس را به سوي خود جلب مي كند. شاهد اين امر اين است كه وقتي در سال 1278 ميلادي «آرنولد با روز كمبال» ژنرال كنسولي دولت انگليس با ميرزا حسينعلي ديدار مي كند، پيشنهاد حمايت و تابعيت دولت انگلستان و مهاجرت به هند استعماري يا هر نقطه ديگر را به وي مي دهد و نظير همين تقاضا را نايب كنسول فرانسه در «اورنه» به ميرزا بهاء مي دهد تا مورد حمايت و تقويت قرار گيرد. و ديگر اينكه در ايام اقامت ميرزا بهاء و بابيها در عراق و استانبول مقرّري تعيين شده بود كه بعدها حسينعلي از اين امر اظهار پشيماني مي كند.
حمايت انگليس از ميرزا بهاء تا آخر عمر او بوده و زماني كه سردار بريتانيايي در سال 1918 ميلادي حيفا را فتح مي كند، هنگام ورود به شهر، فرمان خاصي از طرف امپراطور انگليس مبني بر ديدار ميرزا بهاء دريافت مي كند و پادشاه انگليس درجه نجابت و بزرگي به او مي دهد كه البته نشاني دادن به شخص ميرزا بهاء از طرف انگليس آن هم در روزهاي اول فتح و غلبه بر دولت عثماني، بايد در مقابل سوابق ممتد و خدمات مفصلي باشد.[6]
و بدين سان به علت خلأهاي فرهنگي و علمي و خصوصاً بذر بد فرجام بهائيت در كشورهاي اسلامي با حمايت دولتهاي استعماري مثل روسيه و انگليس پاشيده شد و نهال آن در دامن كج انديشان به اصطلاح روشنفكر پرورش يافت.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. شناخت امام عصر ـ عليه السّلام ـ موسوي نيا.
2. اديان و مذاهب، ج2، سيد صادق بني حسيني.
3. فرق و مذاهب كلامي، رباني گلپايگاني.
[1] . مبلّغي آباداني، تاريخ اديان و مذاهب. ج 3، ص 1397.
[2] . طباطبائي، سيدمصطفي، بررسي باب و بهاء، ناشر روزنه تهران، ص 37،.
[3] . تاريخ اديان و مذاهب، ج 3، ص 1401.
[4] . دانشنامه جهان اسلام، زير نظر حداد عادل، بحث بهائيت، تهران، 1376، ج 3، ص 735.
[5] . محاكمه باب و بهاء، ناشر مصطفوي، تهران، 1336، ج 3، ص 180.
[6] . محاكمه باب و بهاء، ص 181.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید