چكيده
بحث «آينده» و مباحث مربوط به آن، به ويژه فرجامشناسي و آخرالزمان در آيين يهود از اهميت ويژهاي برخوردار است. با نگاهي به مكاشفه انبياي يهود در كتاب مقدس، ميبينيم بيشتر آنان درباره آينده قوم و سرزمين يهود مكاشفه و روياهايي دارند. هدف اين پژوهش نقد و بررسي مكاشفههاي انبياي يهود درباره آينده آنان و اورشليم و نجات آن قوم در آخرالزمان بر اساس متون مقدس است. ادبيات مكاشفهاي در ميان قوم يهود از اهميت والايي برخوردار است؛ زيرا هماكنون فرقههايي از يهود با مهم دانستن اين موضوع، درصدد تشكيل دولت و قوم بزرگ يهود هستند. پس از تعريف واژگان مرتبط، به برخي از مكاشفههاي انبياي يهود و نوع مكاشفه آنان و پيشگويي سرنوشت بد يا آينده خوب قوم يهود اشاره شده است.
كليد واژه: مكاشفه، وحي، الهام، رؤيا، فرجامشناسي، پيشگويي، آيين يهود.
مقدمه
امروزه موضوع آينده جهان از بحثهاي مهم در اديان، و بلكه مسئله مهم بشر در همه علوم انساني است. بررسي موضوع آينده، پيشگويي، مكاشفه و ادبيات اپوكاليپس1، بحثهاي آخرالزماني و تغييرات كيهاني و طبيعي و سرنوشت انسانها در آموزههاي ديني بسيار پررنگ است. فرجامشناسي فردي، يعني برپايي قيامت و معاد يكي از اركان اديان توحيدي است. ولي آنچه در اين مقاله، به آن ميپردازيم، فرجامشناسي به معناي عام و جهاني آن ميباشد و با بهرهگيري از متون مقدس و تحليل آنها، در پي شناخت اين هستيم که انبياي يهود درباره آينده قوم خود چه پيشگويي كردهاند و اين پيشگوييها چه پيامدهايي داشته است.
اين بررسي نشان ميدهد که پيشگوييها و مكاشفات انبياي يهود، بر اساس آنچه در كتاب مقدس آمده و بيشتر به آينده يهود مربوط ميشود، نميتواند بهانه برخي از فرقههاي يهود براي تأسيس دولت يهود يا بازسازي اورشليم قرار گيرد. آنان اميد خود را به آينده، بر نجات اورشليم از طريق ايجاد دولت يهودي در صهيون معطوف نموده و تأكيد ميكنند كه صهيون هسته مركزي پادشاهي جهاني عدالت و تقواي اخلاقي است2، ولي اين عقيده با آموزههاي يهوديت سنتي يهود سازگاري ندارد.
در همين آغاز به اين نكته اشاره ميكنيم كه مكاشفهها از دو ديدگاه مهم ديني و سياسي قابل بررسي است كه در اينجا ما به جنبه ديني آن ميپردازيم.
تعريف واژگان
1. مكاشفه در لغت
«مكاشفه»3 از ريشه «كشف»، در لغت به معناي «رفع الشيء عما يواريه و يغطيه» يعني كنار زدن ستر و پوشش شي4 يا رفع حجاب5 و آشكار كردن، فاشكردن و معلومكردن است.
«مكاشفه» در اصطلاح به معناي دستيابي به علوم يا معارف از راه غير عادي است. قيصري در معناي اصطلاحي آن بر آگاهي از ماوراي حجاب، يعني معاني غيبي و امور واقعي تأكيد ميكند، چه وجداني باشد يا با مشاهده.6 عرفان يهودي، قبالا يا كابالا،7 كه به معناي سنت يا سنت انتقالپذير8 مشهور است، پيوند نزديكي با مكاشفه دارد. به عقيده ايزيدور اپستاين، عرفان يهودي نوعي مكاشفه كلام است.9
كشف اسرار خلقت و پرداختن به حوادث آخرالزمان و دخالت خداوند، اركان ادبيات اپوكاليپس را تشكيل ميدهد. واژه «اپوكاليپس» ژانر ادبي است كه از اثر مكاشفهاي مشهورِ مكاشفه يوحنا در عهدجديد گرفته شده است. سابقه اپوكاليپس به عنوان ژانر ادبياتي، جلوتر از عنوان اين كتاب است. از قرن سوم به بعد، شاهد اين ادبيات در يهوديت هستيم كه كتاب دانيال يكي از آنهاست.10
اپوكاليپس كه به يوناني به معني مكاشفه است، چنان كه در كتاب دانيال و مكاشفه يوحنا آمده است، ادبياتي است كه اسرار ماوراي مرزهاي دانش طبيعي مانند اسرار آسمان و نظم عالم، وظايف فرشتگان، پديدههاي طبيعي، اسرار آفرينش و پايان دوران را آشكار ميسازد. اپوكاليپس در الاهيات يهود، با آفرينش و سپس وحي شروع و با نجات بنياسراييل يعني قوم برگزيده خدا پايان مييابد. به عقيده آنان، از آنجا كه يهود علت آفرينش انسان است، نجات انسان يعني نجات يهود.
سارا رابينسون در مورد خاستگاه متون اپوكاليپتيكي و رابطه آن با پيشگويي، سخن يكي از محققان به نام استفان كوك11 را نقل ميكند كه قايل است اصول و ريشههاي اپوكاليپتيكي در خود سنتهاي بنياسراييل باقي ماند. وي اين ديدگاه بسيار رايج محققان را نميپذيرد كه اپوكاليپتيسيزم12 زاييده پيشگويي است؛ يعني مباني ادبيات مكاشفهاي در يهوديت منشأ نبوتي ندارد و در خود سنتهاي يهودي ماندگار شد. گرچه كوك از اهميت پيشگوييها براي نوشتههاي اپوكاليپتيكي آگاه است و اصطلاح «پيش اپوكاليپتيكي»13 را به كار ميبرد، ولي مخالفت اصلي او با كساني است كه گروههاي انجمن سري را در ايجاد متون مكاشفهاي موثر ميدانند. وي با استناد به اين سخن محققان كه «حكمت، منشأ ادبيات مكاشفهاي است»، معتقد است كه ميتوان ديگر محافل مانند انجمنهاي كشيشي را نيز در شمار منابع ادبيات مكاشفهاي آورد.14
ديويد فلاشر با اشاره به پرداختن تلمود به اين نوع نوشتهها، ميگويد: دو نوع برخورد با نوشتههاي مكاشفهاي در آثار تلمودي مشاهده ميشود. ايشان با اشاره به پيشينه مكاشفه نويسي، از برخورد سخت سنت شفاهي يهود با اين نوشته سخن ميگويد:
نخستين بار واژه «اپوكاليپس» بر نوشتههاي يوحنا اطلاق شد. مسيحيان از قرن دوم ميلادي آن را براي نوشتههاي مشابه بهكار بردند. در بارايتا15 اصطلاح گيلايون16 ظاهراً به نوشتههاي اپوكاليپتيكي اشاره ميكند: اين نوشتهها و كتابهاي بدعتآميز نه تنها بايد از سوختن محافظت نشوند، بلكه هر كجا يافت ميشوند بايد آنها و اسامي غيبگويانهاي كه در آن آمده، سوزانده شوند».17 اما خيلي سخت ميتوان باور كرد كه تناييم18 چنين برخوردي با نوشتههاي اپوكاليپتيكي يهود داشته باشد.19
2. فرجامشناسي
از انجايي كه مفاهيمي مانند فرجام شناسي و پيشگويي و رؤيا به نوعي با مكاشفه در ارتباط هستند ناچار به توضيح آنها هستيم. براي مثال بسياري از مكاشفههاي انبياي يهود كه از طريق وحي يا رؤيا آشكار شده درباره فرجام اين قوم به صورت پيشگويي براي آنان بيان گرديده است. در هر كتاب لغت يا دايرة المعارف كه درباره مكاشفه بحثي شده از نبوت و رؤيا نيز سخن گفته شده است.
همانگونه كه اديان، آغاز جهان و مفاهيمي مانند خلقت، جهان، كيهان و انسان را بررسي كردهاند، به فرجام جهان نيز پرداختهاند. فرجامشناسي يا اسكاتولوژي20 برگرفته از واژه يوناني (Eschatos و Eschata) به معناي آخر وقت يا كارهايي بلافاصله قبل از خواب و يا به معناي «آخر» يا «بعد»21 يا پايان كل تاريخ و حوادث پس از مرگ است.22
3. وحي
«وحي» در لغت معناي گستردهاي دارد: به اشاره، نوشتن، نوشته، رساله، پيام، سخن پوشيده، اعلام در پنهان و شتاب23 و هر كلام يا نوشته يا پيغام يا اشارهاي كه به دور از توجه ديگران القا و تفهيم شود وحي گفته ميشود. در مفردات راغب، اصل وحي به معناي اشاره سريع است و بهوسيله كلام به صورت رمز يا اشاره انجام ميشود.24
«وحي» در يهوديت غالباً به معناي الهام است: «و خداوند به موسي و هارون تكلم نموده...»25 و «پس مثل خود را آورده گفت: وحي بلعام بن بعوره، وحي آن مردي كه چشمانش باز شده؛ وحي آن كسي كه سخنان خدا را شنيد».26 بنا به نوشته قاموس الكتاب المقدس، وحي به اين معنا است كه خدا كتاب مقدس را صادر كرده و شخصيتها از جانب خدا سخن گفته و نظرات و انديشههاي شخصي27 خود را به مردم القا نكردند. خداوند در هر زماني، وحي خود را متناسب با آن نسل اعلان ميكند. اين نشان ميدهد كه وحي اقسام و شيوههاي متعددي دارد.28 وقتي كه زمان به كمال رسيد، وحي خدا در «پسر» يعني «كلمه متجسد» خدا جلوه گر شد.29 بسياري اوقات، عهد جديد به وحي مستقيم استناد ميكند. ازاينرو، اقوالي30 از عهد عتيق را به اين اعتبار كه سخنان خود خداست، نقل مينمايد.31
4. رؤيا
«رؤيا»32 چيزي است كه انسان در خواب ميبيند و از مصاديق رأي شمرده ميشود.33 رؤيا در كتاب مقدس، نوعي آگاهي است كه از سوي خداوند عطا ميشود يا خداوند از اعطاي آن به برخي افراد خودداري ميكند. به برخي، خود رؤيا عطا ميشود و به برخي تفسير و تعبير آن. خواب، يكي از راههايي است كه خدا با آن و پيشگويي تحقق امري مهم، افراد را راهنمايي ميكند و يا به پادشاهان و ستمكاران پاسخ ميدهد. در اول سموييل34 معناي پيشگويانه رؤيا مورد نظر است. همچنين ميتوان به رؤياي ابيملك35 و رؤياي يعقوب36و37 اشاره كرد. گاهي رؤيا به معناي حالتي است كه در خواب براي كسي نمودار ميشود. اين واژه در كتاب مقدس، به معناي راز و مطلبي است كه در بيداري براي فرد هويدا ميگردد و واژه (vision) را به كار ميبرد. در مقابل، به خبري كه در رؤيا به فرد داده ميشود، نيز اطلاق ميگردد. مانند خبري كه به پولس داده شد.38و39 گاهي كلمه شب بهكار ميرود و كنايه از رؤيايي است كه صورت گرفته، يا شب هنگام واقعاً مكاشفهاي رخ ميدهد؛ مانند 23 :11،40 27:2341و42 گاهي به معناي اعلان و آگاهي دادن است. مانند مزامير 89: 1943، امثال سليمان 29: 1844 و اشعيا1: 145.46
چنانكه گفته شد، خداوند حتي افراد ظالم را نيز در رؤيا، آگاه ميكرده و از آينده بد خبر ميداده است. مانند ابي ملك پادشاه خونخوار فلسطينيان، كه سارا را به حرم خود برد و نيز نبوكد نصر، كه داستان آن در كتاب دانيال آمده است.
5. نبوت (پيشگويي)
«نبوت»47 از ريشه «نبأ» به معناي خبر48 يا خبر پرفايدهاي است كه علم آور يا ظنآور باشد.49 در دايرةالمعارف كتاب مقدس آمده است: واژه «نبي» (nabi) از فعل (nabu) به معناي فراخواندن گرفته شده است. به همين دليل انبيا در سخن خود ميگفتند: خداوند چنين ميگويد.50
اصطلاح «نبي» و «نبوت» مختص اسراييليان نيست و ريشه بسيار قديمي دارد. «نبي» در زبان عبري، به معناي سخنگو و اعلام كننده و ندا دهنده است. در آثار قديم بين النهرين نيز فرستادگاني بودند كه سخنگوي پادشاهان بودند. در كتاب مقدس، اصطلاح «نبي» به به گروههاي مختلفي اطلاق شده و ابراهيم اولين نبي الوهيم و موسي مهمترين نبي واقعي آنان محسوب ميشود. نبي به معناي روايت كننده، (روُــ اِه) ببيننده (خوـــ زه) و جمع آنان روييم و خوزيم است.51
«نبوت»، سفارت بين خدا و بندگان و براي درمان دردهاي آنان در زندگي دنيا و آخرت است. واژه نبي هم اسم فاعل (خبردهنده) است و هم اسم مفعول (خبرداده شده).52 نبوت در كتاب مقدس، به معناي پيشگويي53 است. نبي54 برگرفته از كلمه (prophetes) به معناي كسي است كه الهامات القا شده الاهي را اعلام ميكند، يا كسي كه بصيرت و درونبيني اخلاقي و روحاني به او هديه شده است، به ويژه شاعري كه به او الهام شده يا سخنگويي كه هادي مردم است، درباره نظريه يا نهضت يا جنبش صحبت ميكند.
نبوت در عهد عتيق، به معناي اخبار از حوادث آينده است كه خداوند منشأ آن است. برخي از پيشگوييهاي عهد عتيق محقق شده است كه ميتوان به آنها اشاره كرد: سرپيچي از دستورات الاهي و گناه بنياسراييل،55 پيشگويي درباره داود،56 يربعام، آخاب، ايزابل، ايليا، سليمان، يوشيا، موآب، مصر، ادوم، آشور، ناحوم، كوش، صور يوئيل، بابل، فلسطينيان، بازگشت اسراي بابلي، ميكا، صفنيا و زكريا كه در كتاب مقدس آمده است. به طور كلي، نبوت بر سه نوع است: احلام (مانند خواب نبوكدنصر)؛ مكاشفه يا رؤيا57 و تبليغ.58و59
چنان كه در مكاشفهها و پيشگوييهاي انبيا خواهيم ديد اين طور نيست كه همه آنها به تحقق سرزمين موعود و گردهم آمدن دوباره يهود يا نجات اين قوم اشاره كند؛ بلكه در هر پيشگويي درباره آينده خوش، علاوه بر اين كه از عهد شكني و تنبيه و نابودي قوم سركش نيز سخن ميگويد، وعدههاي اميدبخش را مشروط به پايبندي به شريعت و قانون و عهد با خدا ميداند. بنابراين اگر تحقق دولت يهود و سرزمين موعود را به پيشگوييها مستند ميكنند بايد به پيامدهاي پيشگويي شده درباره بياعتنايي خدا به قوم و آواره نمودن آنان نيز پايبند باشند.
خداوند به موسي گفت اينك با پدران خود ميخوابي و اين قوم برخاسته در پي خدايان بيگانه زميني كه ايشان به آنجا در ميان آنها ميروند زنا خواهند كرد و مرا ترك كرده عهدي را كه با ايشان بستم خواهند شكست و در آن روز خشم من بر ايشان مشتعل شده ايشان را ترك خواهم نمود و روي خود را از ايشان پنهان كرده، تلف خواهند شد و بديها و تنگيهاي بسيار به ايشان خواهد رسيد... من در آن روز البته روي خود را پنهان خواهم كرد... زيرا چون ايشان را به زميني كه براي پدران ايشان قسم خورده بودم كه به شير و شهد جاري است، درآورده باشم و چون ايشان خورده و سير شده و فربه گشته باشند آنگاه ايشان به سوي خدايان غير برگشته آنها را عبادت خواهند نمود و من را اهانت كرده، عهد مرا خواهند شكست.60
مكاشفه و ادبيات اپوكاليپس در يهوديت
پيشينه مكاشفه نويسي
پيشينه مكاشفه و ادبيات اپوكاليپس به زمانهاي بسيار دور بر ميگردد. از زماني كه انسان از حكومت ظلم و جور ستمكاران به يك منجي روي آورد، اين ادبيات نيز رواج يافت. انسانها وقتي نميتوانند در دورهاي با ظلم مبارزه كنند و حق خود را بازستاند، و يا براي اين كه آينده بهتري داشته باشند و يا گاهي به دليل اميد به روزهاي بهتر، آينده را مورد مطالعه و توجه قرار ميدهند و در انتظار آن به سر ميبرند. يهوديان نيز چنين حالتي داشتند، اما برخي اهداف نژادپرستانه و غير انساني در آن آميخته شده است. رابرت هيوم درباره تاريخ نگارش مكاشفات و آثار فردي و اجتماعي اين متون ميگويد: يهود با نوشتن مكاشفهها، كه از پايان دوره نبوتي سنتي يعني 400 ق.م تا 10061 ميلادي ظهور يافت، سالها به جاي اينكه مسئوليت را بر دوش ديگران بگذارند، اميد و توجه و آرزوهاي خود را به آينده معطوف كردند. به عقيده وي، خطر اين آرمانگرايي، اختلال ابتكار فردي و سلب مسئوليت از افراد است، ولي در عوض قدرت دارد تا ايمان قوم يهود را به آينده حفظ كند.62
به طور كلي، محققان با تقسيم مكاشفه گرايي به دورههاي زير، آنرا مورد بحث قرار دادهاند:63
1. مكاشفه گرايي يهود تا نهادينه شدن يهود خاخامي (حدود سال 100 ميلادي) ؛
2. اپوكاليپتيسيزم يهودي در دوره ميشنا و دوره تلمودي تا ظهور اسلام و فتح كشورهاي شرق آسيا (حدود سال 100 تا600 ميلادي)؛
3. اپوكاليپتيسيزم عرفاني و مسيحي در قرون اوليه ميلاد مسيح؛
4. يهوديت قرون وسطا و اپوكاليپتيسيزم مسيحي (از روزهاي اوليه اسلام تا قرن 13)؛
5. اپوكاليپتيسيزم از قرن 13 به بعد.
برخي معتقدند كه تحريف مكاشفههاي يهود، مكاشفههاي مسيحي را پديد آورده است. پيش از آمدن حضرت مسيح(ع)، بين سالهاي 400 ق.م تا 100م،64 مكاشفهنامههاي گوناگوني، (مانند كتاب دانيال)، ميان يهوديان رايج بود. مسيحيان نيز كتابهاي مكاشفهاي تازهاي نوشتند، و با دستكاري برخي از كتابهاي مكاشفه يهوديان، آنها را با آرمانهاي مسيحيان هماهنگ كردند.65
عهد عتيق، ابتدا با بخش تاريخي و با سفر پيدايش آغاز ميشود و داراي پيشگويي، حكمت، مناجات و شعر (پنج كتاب) است. پيشگوييهاي عهدعتيق در هفده كتاب آمده كه عبارتند از: 1.كتاب اشعيا (طولانيترين و معروفترين كتاب پيشگويي در عهد عتيق)؛ 2.كتاب ارميا؛ 3.كتاب مراثي ارميا (نوحه سرايي بر خرابي اورشليم)؛ 4.كتاب حزقيال؛ 5.كتاب دانيال؛ 6.كتاب هوشع؛ 7.كتاب يوئيل؛ 8.كتاب عاموس؛ 9.كتاب عوبديا؛ 10.كتاب يونس؛ 11.كتاب ميكاه؛ 12.كتاب ناحوم؛ 13.كتاب حبقّوق؛ 14.كتاب صفنيا؛ 15.كتاب حجّي؛ 16.كتاب زكريا و 17.كتاب ملاكي.
گفتني است كه اين كتابها بدون استثنا بخشي از مطالب خود را به پيشگويي انبيا درباره آينده يهود اختصاص دادهاند كه برخي از آنها نيز محقق شده است.
شولتز با مهم دانستن بابهاي اول سفر پيدايش و كتاب مقدس ميگويد: اين متون براي درك كل مكاشفه عهد عتيق و جديد، نقش كاملاً بنيادي دارند؛ زيرا به آفرينش جهان و تاريخ اوليه نژاد بشري ميپردازد و تأكيد ميكند كه بايد اجازه داد خود متن با ما سخن بگويد، نه اينكه آن را در قالب مفاهيم علم جديد تفسير نمود و به عنوان اطلاعات مربوط به دانش امروزي در نظر گرفت.66 در مكاشفههاي يهود، مكاشفه كامل جلال خدا امكان ندارد و هيچ انساني در هيچ زماني روي خدا را نديده است.67
برخي فرقههاي يهود با متون مكاشفهاي مخالف و برخي موافق بودهاند. صدوقيان به متون اپوكاليپتيكي علاقهاي نداشتند و انتظار آنان از مسيحا مبهم بود. اسنيها68 با گذراندن زندگي در بيابانها و آمادگي براي آمدن سلطنت خدا، پايان جهان را نزديك ميدانستند و انتظار آنان، اپوكاليپتيك بود.69 فريسيان نيز كتابهاي انبيا را معتبر ميشمردند. آنان برخي از مفاهيم ديني را با مفاهيم اپوكاليپتيك درآميخته بودند و انتظار آنان از مسيح، ديني بود، نه سياسي و حكومتي.70 مردم عادي نيز كه جمعيت زيادي از يهوديان را تشكيل ميدادند، از اين نوشتهها تأثير پذيرفته بودند.71و72
طبقهبندي متون مكاشفهاي
در طبقهبندي كتابهاي مكاشفهاي اختلاف نظر است. اينكه اين متون در رده چه ادبياتي قرار ميگيرد؟ ادبيات اپوكاليپتيكي،73 ادبيات جزمي،74 ادبيات حكمي،75 يا ادبيات فرجامشناختي نبوتي؟ برخي ميگويند: مكاشفه از نوع ادبيات عقيدتي و دگماتيك است. بايد همانند اصول عقايد به آنها ايمان داشت. ولي محققان، كمتر اين بحث را جزو ادبيات جزمي شمردهاند. اما اگر از نوع ادبيات نبوتي شمرده شود، بايد به صورت نمادين و تأويلي مطرح شود. در اين صورت، براي افراد معناي يكساني ندارد و در نتيجه ميتوانند آن را بپذيرند يا ردّ كنند؛ زيرا بسياري از جريانهاي اپوكاليپتيكي مورد اتفاق همه نيستند. از اين جهت كه معناي روشن ندارند، معتقدان به اين جريان بايد افراد واقعاً متعصب و جزمگرايي باشند.
در ادبيات مكاشفهاي، سخن از شكنجه و تسلي است. مفاهيمي مانند شرور كيهاني و كارهاي شرّ موجب ترس انسانها خواهد شد. وظيفه معتقدان اين است كه بَدان را بترسانند و از خوبان حمايت كنند. لازم به يادآوري است كه محور بحث ادبيات مكاشفهاي و آخرالزمان در اسلام، حضرت ولي عصر? است و اين مورد بر خلاف حوادث فرجام شناسانه يهوديت و مسيحيت، تأويلي و نمادين نيست بلكه حقايق به صورت عيني مطرح شده است. در مسيحيت، اين ادبيات بر مسيح و حضرت عيسي(ع) متمركز است. از انسانها انتظار ميرود كه با تعامل مثبت و فعّال نه منفعل، در تحقق اين امر نقش خود را ايفا كنند. در يهوديت نيز چنان كه خواهيم ديد بر تحقق سرزمين موعود و خروج از مصيبت و يافتن آرامش و گاهي تنبيه و رسوايي و عذاب و مجازات قوم است.
به طور، كلي اپوكاليپتيسيزم شباهتهاي اساسي پديدارشناختي گوناگوني با پيشگويي كتاب مقدس دارد. در حقيقت، اپوكاليپس ميتواند پديدهاي فرانبوتي توصيف شود. با اينحال، دانشوران نيز اشاره ميكنند كه اپوكاليپتيسيزم شباهت نزديكي به قطعههاي معروف حكمت در كتاب مقدس مانند امثال سليمان، ايوب و كتاب جامعه دارد: اين مسئله همواره مورد بحث بوده كه آيا اپوكاليپتيسيزم در قالب و روح به نبوت و پيشگويي نزديكتر است، يا حكمت؟76
با توجه به معناي مكاشفه ميتوان دريافت كه مكاشفه مربوط به اموري است پنهان از ديد عموم مردم كه توسط مكاشفهگر كشف ميشود. پيشگويي، خبر دادن از حادثهاي است كه در آينده رخ خواهد داد و آگاهي از اين پيشگويي با مكاشفه است و مكاشفه به يكي از روشهاي رؤيا، الهام يا وحي است. مكاشفه از حقيقتي همزمان با وجود مكاشفهگر و يا گاهي از حقيقتي مربوط به زمان گذشته حكايت ميكند ولي پيشگويي مربوط به زمان آينده است. در مكاشفه معمولا از نمادها و اموري شگفتانگيز و خارقالعاده بحث ميشود و مربوط به حقايق الاهي است ولي در پيشگوييها هميشه لزوما اينگونه نيست. اپوكاليپس در زبان يوناني به معناي مكاشفه است و به حوادث فاجعهبار آخرالزمان ميپردازد.
انواع مكاشفه
مكاشفات يهود را به دو نوع كلي تقسيم كردهاند: مشهورترين آنها مكاشفه تاريخي است كه در كتاب دانيال، عزرا4، باروك 2 و برخي از بخشهاي كتاب اول خنوخ يافت ميشود. مكاشفههاي تاريخي، كه در آنها مناظر به صورت تمثيلي است و فرشته آنها را تفسير ميكند، شامل تقسيم تاريخ به مجموع چند دوره و رستاخيز مردگان ميشود كه بعدها در هزارهگرايي77 ادغام شد. نوع دوم مكاشفه يهودي نيز سَفر روحاني است. مانند «كتاب مراقبان»78 در كتاب دوم خنوخ، كه در آن خنوخ به پيشگاه خدا صعود و از سير و سياحت در آسمان و عالم فرشتگان و پايان جهان بحث ميكند.79 با كشف طومارهاي بحرالميت در سال 1947، قديميترين مكاشفههاي يهود نيز كه به زبان آرامي باستاني بود، كشف شد. اولين و كهنترين كتاب از مجموعه اول خنوخ، «كتاب مراقبان» بود كه تشبيه ادبي و اپوكاليپتيكي در آن شامل شخصيت «پسر انسان» ميشود و اولين بار در نوشتههاي يهود ظهور يافت.80 اين كتب جزو كتب قانوني درجه دوم81 شمرده ميشوند.
معيارهاي متون مكاشفهاي
با چه معياري ميتوان گفت يك متن جزو متون مكاشفهاي است. پديدارشناسان دين، پنج معيار متفاوت را براي شناخت متون مكاشفهاي بيان ميكنند:82
1. منشأ يا نويسنده متون مكاشفهاي بايد خدا، روح، اجداد، قدرت يا نيروي جادويي باشد. بهطور كلي، منشأ مكاشفه، ماوراءالطبيعه يا امري فوق العاده است.
2. ابزار و وسايل مكاشفه، نشانههايي مقدس در طبيعت (مانند ستارگان، حيوانات يا مكانهاي مقدس يا زمانهاي مقدس)، خواب، الهام، خلسه و در نهايت، كلمات يا كتب مقدس باشند.
3. سياق يا موضوع مكاشفه، آموزش، وعده، وقوع مجازات، آرزوي مجازات و كار يا ماموريت الاهي باشد.
4. دريافت كننده مكاشفه يا فرد مورد خطاب، بايد جادوگر، ساحر، روحاني از جان گذشته، كشيش يا كاهن، فال بينان و يا انبيا همراه با مأموريت يا اطلاعاتي براي افراد يا گروهها يا مردم يا نژاد كامل باشد.
5. تأثير و نتيجهاي كه مكاشفه براي دريافت كننده دارد عبارت است از: دستورالعمل يا عقيده شخصي، مأموريت الاهي و خدمت به عنوان پيشگو، كه همه از طريق الهام يا حالت متعالي به واسطه تجسم83 صورت ميگيرد.
همچنين براي تمايز بين ژانر ادبي اپوكاليپتيكي و نوشتههاي متون مقدس، ميتوان ويژگيهاي زير را براي متون اپوكاليپتيكي در نظر گرفت: 84
1. نوشتههاي اپوكاليپتيكي الهاماتي درباره آسمانها به شخص اعطا و دانش سري را به او ابلاغ ميكند كه درباره طبيعت و امور پنهاني تاريخ است، نه اينكه آنها دربرگيرنده مكاشفههايي مطابق متون مقدس باشند و دقيقاً به عنوان دانشي ارائه شوند كه مربوط به خدا است.
2. سبكي ادبي كه داراي تمثيل زياد و نمادهاي برجستهاند.
3. دربردارنده مطالب فرشته شناسياند و فرشته نقش مهمي به عنوان مفسر منظره و قانونمندكننده پديده طبيعيو... ايفا ميكند.
4. تقسيم بندي تاريخ در آنها مشهود است.
5. معرفيكننده دوگانگي خير و شر و درگيري بين آنها هستند.
مكاشفه و پيشگويي انبياي يهود
با نگاهي به متون مقدس، درمييابيم كه بيشتر انبياي بنياسراييل داراي مكاشفه بودند. قوم و حاكمان زمان خود را يا هشدار ميدادند يا به اخبار ترسناك آينده تهديد مينمودند. مكاشفه دانيال و پيشگويي اشعيا در اين زمينه، شهرت و صراحت بيشتري دارند. مكاشفات اين انبيا، كه برخي به آينده يا فرجام جهان و برخي به زمان حضور مكاشفهگر و برخي به چند سال پس از زمان مكاشفه مربوط ميشود، عبارتند از:
1. اول خنوخ (مكاشفه خنوخ به زبان حبشي) ؛
2. دوم خنوخ (مكاشفه خنوخ به زبان اسلاوي)؛
3. سوم خنوخ (مكاشفه خنوخ به زبان عبري)؛
4. رساله سام؛
5. اپوكريفاي حزقيال؛
6. كتاب چهارم عزرا؛
7. مكاشفه يوناني عزرا؛
8. رؤياي عزرا؛
9. مسائل عزرا؛
10. مكاشفه عزرا؛
11. مكاشفه ابراهيم؛
12. مكاشفه شدرك (به معناي پادشاه من)؛85و86
13. كتاب دوم باروخ به معناي مبارك (مكاشفه باروخ به زبان سرياني).87و88
14. كتاب سوم باروخ (مكاشفه باروخ به زبان يوناني).
دراينجا به توضيح برخي از مهمترين مكاشفههاي انبياي يهود ميپردازيم و چنان كه خواهيم ديد اين مكاشفهها نميتوانند مستمسك يهود براي تشكيل دولت و ايجاد سرزمين مستقل باشند زيرا وعده سرزمين موعود براي آنان محقق شده است. در ادامه درباره اين وعدهها و نقد آنها سخن خواهيم گفت.
مكاشفه دانيال
پيشگوييهاي مشهور دانيال زماني مطرح شدند كه شكنجهها و رنجهاي زيادي بر يهود وارد ميشد. اين كتاب، آينده بنياسراييل را پيشگويي ميكند و به آنان وعده ميدهد كه مسيحا آنان را نجات خواهد داد.89 اين اثر مشهور اپوكاليپتيكي، كه به زبان عبري ترجمه شد و به زمان پيش از ميلاد برميگردد، در پاسخ به آزارهاي آنتياخوس اپيفانوس90 و شورش مكابيان (حدود168ق.م) نوشته شد. [91 ديويد فلاشر نيز ميگويد: بخشهاي اپوكاليپتيكي اين كتاب به روزهاي نخستين شورش حسمونيان92 بر ميگردد.93
جوليوس گرينستون با بيان اين نكته كه حتي كساني كه اين پيشگوييها را مربوط به زمان تبعيد در بابل ميدانند، رؤياهاي اين كتاب را به دوره آزار حاكمان سوريه برميگردانند، بر اين نكته تأكيد ميكند: كه در پيشگوييهاي دانيال، تا حدي اشارههاي رازگونه به پيشگوييهاي مسيحايي واقعي دارد.94 از آنجايي كه مردمان شاد كتابهاي مكاشفهاي نمينويسند،95 نوشتن مكاشفهها دليل وجود نااميدي و رنجي است كه در آن زمان بوده است. يهوديان كه در طول تاريخ همواره در گرفتاري و مصيبت بودند، انديشه آخرالزماني آنان تقويت شده بود. آنان به دست آشوريها و بابليها عذاب شدند و تخريب معبد و بيت المقدس را به دست تيتوس و آدريانوس ديدند. اين امور موجب روي آوردن به متون مكاشفهاي شد. آنان به جاي توجه به وضعيت موجود و با تصور حتمي بودن نجات براي قوم برگزيده، به آينده توجه كردند.96
معمولاً كتاب دانيال را به دو بخش تقسيم ميكنند: شش باب اول به عنوان «تاريخ» و شش باب بعدي به عنوان «نبوت» مشخص ميشوند. در بخش نخست، دانيال با ضمير سوم شخص، به عنوان عامل مكاشفه به خود اشاره كرده و در بخش بعد، به عنوان اول شخص، پيشگوييهاي خود را بيان ميكند. برخي عقيده دارند كه دانيال اين كتاب را در قرن ششم ق.م، يا كمي بعد از آن و برخي ديگر عقيده دارند كه آن را با محتواي اپوكاليپتيكي در دوره مكابيان در قرن دوم قبل از ميلاد نوشته است.97
ادبيات كتاب دانيال، همانند صحنههاي فيلم به صورتي زيبا به تصوير كشيده شده و به ادبيات نمايشي شبيه است كه به ناچار هر چهرهاي در آن ايفاي نقش ميكند؛ به اين صورت كه از زبان اينها حوادث آينده پيشگويي ميشود. جالب اينكه معمولاً اين شخصيتها مورد اعتمادند و مقدمات زيادي رخ ميدهد تا آنان به عنوان انسانهاي امين جلوه كنند؛ زيرا ميخواهند از امري غيبي خبر دهند. از اينرو، بايد شخصيت كاريزماتيك نيرومندي داشته باشند. عدالت و پيشگوييهايشان بايد بارها مورد تأييد قرار گرفته باشد تا بتواند.در مورد خبردادن از آينده چند صد سال و يا چندين هزار سال ديگر موفق باشند سخن آنان بايد در دل مردم نفوذ كندو ايمان به اين حقيقت را در دل آنان ايجاد نمايد. دانيال در برابر پادشاه درباره علم خود به اسرار و حوادث پايان دوران ميگويد: «خدايي در آسمان هست كه كاشف اسرار ميباشد و او نبوكدنصّر پادشاه را از آنچه در ايّام آخر واقع خواهد شد، اعلام نموده است...».98
پس از تعبير روياي پادشاه توسط دانيال، پادشاه به او اعتماد ميكند و با سجده در برابر دانيال فرمان ميدهد كه هدايا و عطريات براي او فراهم كنند و ميگويد: «به درستي كه خداي شما خداي خدايان و يهوه پادشاهان و كاشف اسرار است چونكه تو قادر بر كشف اين راز شدهاي».99
ابواب كتاب دانيال
در هر داستاني با پنج پرسش مهم مواجه هستيم. به نويسنده بستگي دارد كه هر كدام را كجا قرار داده و چگونه تدوين كند: چه چيزي؟ چه كسي؟ كجا؟ چرا؟ چه زماني؟ در باب اول، دانيال روندي از جنگ بين دو پادشاه و باز پس گرفتن بيت المال و برگرداندن آن به جاي خود، به اراده خداوند مشاهده ميشود. اراده خداوند نقش مهمي در داستان دارد. اين اراده در بيشتر بخشهاي داستان تكرار ميشود. اين اصطلاح اكنون نيز در برنامه سياستمداران نقش مهمي دارد. در اينجا با توجه به اهميت اين داستان که قويترين كتاب اپوكاليپتيكي عهد عتيق است، خلاصه دو باب اول آن را بيان ميكنيم:
آغاز باب اول، با انتخاب نگهبان براي تشريفات مخصوص پادشاه و بيان ويژگي دانيال و امتياز او در فهم رؤيا و اقامت دانيال در نزد پادشاه است.
باب دوم، به شرح حوادث دانيال نزد پادشاه، رؤياي نبوكد نصر و دستور وي براي احضار معبران و انكشاف امر بر دانيال ميپردازد: پايان دوران، خداي آسماني جزو مباحث كليدي اين باب است. عناصر داستان در دانيال 2: 31-36 بيان ميشود. تمثال عظيم و بينهايت درخشان و اجزاي تمثال در رؤيا و تفسير هر يك توسط دانيال، كه شرح آن ميآيد، اشاره به چهار قدرت جهاني دارد كه ظاهرا پيشگويي امپراطوري بزرگ بابل، فارس، يونان و روم است. هر كدام از اينها با چهار فلز در رؤياي نبوكد نصر نمايش داده شدهاند:
سر تمثال (از طلاي خالص) اشاره به نبوكدنصر(امپراطوري اول)، سينه و بازوها (از نقره) اشاره به فارس و ماد (امپراطوري دوم)، شكم و رانها (از برنز) اشاره به يونان (امپراطوري سوم)، ساقها و پاها (از آهن و گل) اشاره به روم شرقي و غربي100 (امپراطوري چهارم و پنجم) و به معناي اتّحاد مصنوعي بقاياي امپراطور، يعني ده كشور يا تجزيه نهايي آنان در زمان آخر دارد.101 در اين كتاب، رؤياهاي ديگري مانند رؤياي خرس سيريناپذير و نمادهاي آن وجود دارد كه «در دهانش، در ميان دندانهايش سه دنده بود»102 احتمالاً به مفهوم فتوحات اين حيوان اشاره دارد كه در سه جهت انجام شد. همچنين پلنگ چهار بال و چهار سر و حيواني هولناك و مهيب و بسيار زورآور كه بيان آنها مجالي ديگر ميطلبد.
با دقت در تفسير دانيال درباره رؤياي نبوكد نصر و اشاره ايشان به نابودي حاكمان ظالم و دخالت خداوند در امور، پي به اهميت تقوا و طهارت و جبروت الاهياتي ميبريم. دانيال به نبوكد نصر ميفهماند كه سرانجام، خدا حكومتي را برقرار خواهد ساخت كه هرگز متلاشي نخواهد گرديد. خدا را آشكارا به عنوان فرمانروايي، كه سلطنت او جاوداني است، تمجيد خواهد نمود. دانيال خطاب به نبوكد نصر و در تأكيد بر حكومت الاهي ميگويد:
هفت زمان بر تو خواهد گذشت تا بداني كه حضرت متعال بر ممالك آدميان حكمراني ميكند و آن را به هر كه بخواهد عطا ميفرمايد لهذااي پادشاه نصيحت من تو را پسند آيد و گناهان خود به عدالت و خطاياي خويش را به احسان نمودن بر فقيران فديه بده كه شايد باعث طول اطمينان تو باشد.103
مشاهده ميشود كه اين اشتباه از سوي حاكمان صورت ميگيرد و گمان ميكنند كه اين نعمت و سلطه موقت بر جهان يا بر بخشي از جهان، از راه تلاش خودشان به دست آمده است. آنان فراموش ميكنند كه خداوند صاحب اين ملك است. اين حقيقت را از ياد ميبرند كه با اين سلطه موقت، بايد به وظيفه خود عمل كنند و به اجراي عدالت بپردازند. بنابراين، به صورت رؤيا تهديدهايي بر آنان اعمال ميشود تا اين مطلب را به ياد آورند. در رؤيا ميفهمند كه چه خواهد شد و گاهي تنبّه پيدا ميكنند و گاهي ناچيز بودن خودشان را دير متوجه ميشوند. در نتيجه، براي مدتي عذاب ميشوند، و رحمت به صورت غضب نازل ميشود و لحظه به لحظه اراده خدا پيروز ميشود و كساني مانند دانيال و دوستان او، كه از اراده خدا پيروي ميكنند، پيروزند. گرچه اختلاف است كه اين كتاب آيا واقعا از دانيال است يا نه ولي براي همه درس است. جداي از فهم سياسي اين كتاب، بحث الاهيات و عقيدتي آن نيز، كه كمتر به آن توجه ميشود، اهميت ويژهاي دارد.
در ابواب بعدي كتاب دانيال ميبينيم كه ايشان به كمك رؤيا و مكاشفه، ماهيت امپراتوريها را به صورت دقيقتر و در شكل چهار جانور وحشي ميبيند و بر او كشف ميشود كه روياي نبوكدنصر مربوط به آينده جهان است. كشيش داود طوماس مقايسه جالبي بين اين دو رؤيا انجام داده و مينويسد: شير اشاره به امپراتوري بابل (نظير سر طلايي مجسمه روياي پادشاه)، خرس اشاره به امپراتوري ماد و فارس (نظير سينه و بازوي مجسمه) و پلنگ اشاره به امپراتوري يونان (نظير شكم و رانهاي فلزي مجسمه) دارد. جانور عجيب و غيرقابل وصف چهارم داراي ده شاخ بود كه با رشد يك شاخ از ميان آنها سه شاخ ديگر را ريشه كن ميشود. «و اينك اين شاخ چشماني مانند چشم انسان و دهاني كه به سخنان تكّبرآميز متكلّم بود، داشت»104 اين وحش اشاره به امپراتوري روم دارد. نويسنده با اشاره به اينكه بين اين دو رؤيا هماهنگي وجود دارد، ميگويد رؤياي دانيال به روزهاي پايان و حكومت دجال و سپس نابودي او و برقراري حكومت الاهي اشاره دارد و آن را نظر بسياري از مفسران كتاب مقدس ميداند. در دانيال 7: 9-11 ميخوانيم:
آنگاه نظر كردم به سبب سخنان تكبرآميزي كه آن شاخ ميگفت. پس نگريستم تا آن وحش كشته شد و جسد او هلاك گرديده به آتش مشتعل تسليم شد.105
در ادامه آمده است كه دانيال در حال دعا مكاشفهاي برايش رخ ميدهد و خطاب ميشود:
هفتاد هفته براي قوم تو و براي شهر مقدّست مقرر ميباشد تا تقصيرهاي آنها تمام شود و گناهان آنها به انجام رسد و كفّاره به جهت عصيان كرده شود و عدالت جاوداني آورده شود و رؤيا و نبوت مختوم گردد و قدسالاقداس مسح شود.106
در باب نهم، دانيال با به گردن گرفتن گناه قوم و تضرع در درگاه الاهي بر عدالت خدا تأكيد ميكند و از خدا ميخواهد كه عذاب را از قوم خود بردارد و اين ميفهماند كه نافرماني خدا موجب نزول عذاب است و اين روند در يهوديت قابل مشاهده است كه ابتدا خداوند پيامبري براي قوم ميفرستد و قوم با سركشي و نافرماني، تنبيه و به عذاب تهديد ميشود و سپس با توبه و تضرع آنان را مورد بخشش قرار ميدهد و از عذاب آنان صرف نظر ميكند.
پس روي خود را به سوي يهوه خدا متوجه ساختم تا با دعا و تضرّعات و روزه و پلاس و خاكستر مسألت نمايم و نزد يهوه خداي خود دعا كردم و اعتراف نموده گفتم: ... ما گناه و عِصيان و شرارت ورزيده و تمرّد نموده و از اوامر و احكام تو تجاوز كردهايم. ...اي يهوه عدالت از آن تو است و رسوايي از آن ما است. چنانكه امروز شده است از مردان يهودا و ساكنان اورشليم و همة اسرائيليان چه نزديك و چه دور در همة زمينهايي كه ايشان را به سبب خيانتي كه به تو ورزيدهاند در آنها پراكنده ساختهاي ... تمامي اين بلا بر وفق آنچه در تورات موسي مكتوب است بر ما وارد شده است؛ معهذا نزد يهوه خداي خود مسألت ننموديم تا از معصيت خود بازگشت نموده راستي تو را بفهميم. ...اي يهوه مسألت آنكه برحسب تمامي عدالت خود خشم و غضب خويش را از شهر خود اورشليم و از كوه مقدّس خود برگرداني.107
مقايسه كتاب مكاشفه يوحنا با كتاب دانيال
با توجه به اينكه اين دو كتاب، از كتابهاي مهم مكاشفهاي كتاب مقدس هستند، همچنين با توجه به اينكه نمادها و اعداد زيادي در اين دو مكاشفه مشتركند و به احتمال زياد مكاشفه يوحنا ادامه مكاشفه دانيال است، به مقايسه اجمالي آنها ميپردازيم. براي مقايسه بايد زبان، نمادها و شخصيتهاي اين دو كتاب بررسي شوند كه آيا حوادث مورد مكاشفه همگون هستند يا دگرگون؟ بين حوادث و حكومت چه رابطهاي وجود دارد؟ نقش حكومتها در تفسير حوادث چيست؟ براي مثال، در كتاب دانيال صحبت از جنگ با شريران است، و حكومت، خود وظيفه اصلاح را به عهده دارد. جنگ براي رفع حكومت ناصالح است. در كتاب دانيال، حكومت صالحان مطرح است، ولي در كتاب مكاشفه نه. در كتاب مكاشفه گاهي اعداد و رمزها نيز عوض ميشوند و گاهي اعدادي مانند عدد 666 در هر دو يافت ميشود. مكاشفه يوحنا به عدد وحش يا دجال اشاره ميكند. در كتاب دانيال اين عدد به طور مرموز به اندازه مجسمه طلايي نبوكد نصر مربوط ميشود (طول 60 و عرض 6 ذراع و نواختن 6 آلت موسيقي در برابر آن) كه پيشاپيش به كار دجال اشاره ميكند.108
به طور كلي، ادبيات مكاشفات يوحنا، ادبيات حكومت ستيزانه است و بيشتر، مردم و صالحان هستند كه حضور دارند، نه فقط افراد دولتي و حكومتي. برخلاف كتاب دانيال كه در پرتو اصـلاح حاكمان، فرمان الاهي تحقق ميپذيرد.
از تفاوتهاي ديگر اين دو كتاب، اين است كه ادبيات كتاب دانيال، برخلاف مكاشفه يوحنا، بسيار زيبا و بندهاي منظم و منطقي و بدون اضطرابي دارد. مشكل و مسئله در مكاشفه دانيال روشن است. مكاشفات كتاب دانيال مربوط به همان روز يا روز بعد يا هفته بعد بودند و در مدت چند روز تعبير ميشدند. مثلاً، براي مدتي پادشاه سردرگم ميشد تا اصلاح شود. در كتاب دانيال ديالكتيك و جريان خاص انبياي بني اسراييلي حاكم است؛ يعني همان سرگذشت انبياي بنياسراييلي اتفاق ميافتد. به اين صورت كه خداوند نعمتي ميدهد تا انسانها هدايت شوند و تا اين چنين است، خدا با آنهاست. در غير اين صورت، خداوند انذار ميدهد و اگر پس از تهديد بازميگشتند، خدا توبه آنان را ميپذيرفت. در غير اين صورت، آنان را از بين ميبرد. اگر به داستان انبياي بنياسراييل مراجعه كنيم، چنين روندي را مشاهده خواهيم كرد. در كتاب دانيال، تمام حوادث به صورت اسطورهاي و سمبليك واقع شده است. مثلاً، قدرت به معناي خاصي بود. شرّ به صورت حيوان چند سر جلوه ميكرد. ولي در كتاب مكاشفه، هنوز نميتوان پيشبني كرد چه خواهد شد و حوادث هنوز رخ نداده است؛ به اين معنا كه ديالكتيك مكاشفه يوحنا، ديالكتيك عهد جديد است و اموري را كه ميبايد زود واقع شود، ظاهر ميسازد. در عين حال، معلوم نيست كه اين امور چه زماني واقع ميشود.
مكاشفه زكريا
در لوقا1 :11-24، جريان مكاشفه زكريا توسط فرشته يهوه، به هنگام قرباني بيان شده است. ابتدا، ترس بر او مستولي شد، ولي فرشته به گفت: براي بشارت تولد فرزند به سوي او آمده است. نشانه اين مكاشفه يا رؤيا ناتواني او بر سخن گفتن بود. كتاب زكرياي نبي نيز داراي هشت رؤياست. به لحاظ پيشگوييهاي زيادي كه درباره مسيح موعود نموده، شهرت زيادي يافته است. وي در اينباره ميگويد: هنگامي كه او بيايد، بر تمام دنيا سلطنت خواهد كرد. صلح و آرامش به وجود خواهد آورد. بخشي از پيشگوييهايش، محقق شد و بخش ديگر در زمان آمدن دوباره مسيح انجام خواهد گرفت.
مكاشفه ارميا
ارميا در آغاز رسالت، پيامهايي را از خداوند دريافت و به قوم اسرائيل بازگو ميكند. اما مردم با او دشمني ميكنند. در مرحلهاي از رسالتش به مردم يهودا هشدار ميدهد كه لشكري از سرزمين شمال آنان را مجازات خواهد نمود. اما درعين حال، درباره آينده اورشليم نيز خبرهاي اميدبخشي دارد:
اينك به اين شهر عافيت و علاج باز خواهم داد و ايشان را شفا خواهم بخشيد و فراواني سلامتي و امانت را به ايشان خواهم رسانيد و اسيران يهودا و اسيران اسرائيل را باز آورده ايشان را مثل اوّل بنا خواهم نمود ... و اين شهر براي من اسم شادماني و تسبيح و جلال خواهد بود نزد جميع امّتهاي زمين كه چون آنها همه احساني را كه به ايشان نموده باشم، بشنوند.109
مكاشفه حزقيال
مكاشفات «حزقيال» در عبارات تمثيلي و روان بيان شده است. در آن پيشبيني ميشود كه چون دوره بدبختي قوم به پايان رسيده، زندگي آينده آنان و تجديد بناي معبد چگونه است. در آن هنگام، قوم به عبادت يهوه خواهند پرداخت. تعاليم حزقيال در باب فلسفه، عبادت و اوصاف دقيق از بناي معبد و آداب و رسوم قوم تأثير زيادي در سير و جريان يهود داشت.110
در كتاب مقدس، مكاشفهها و رؤياهاي متفاوتي براي حزقيال بيان شده است. مكاشفه وي در زماني رخ ميدهد كه اورشليم ويران شده و قوم او در اسارت و تبعيد به سر ميبرند. حزقيال در مكاشفه در مييابد كه آرامش و امنيت اورشليم و قوم او باز خواهد گشت. ابتدا، خدا با هدايت حزقيال به سرزميني پر از استخوانهاي خشك، او را مأمور ميكند كه با آنان سخن بگويد. زنده شدن استخوانها حاكي از احياي دوباره خاندان اسراييل است. مري جوويور نيز با تأكيد بر همين مطلب ميگويد: رؤياي دره استخوانهاي خشك در حزقيال 37: 1-14 به اين نكته اشاره دارد.111
بر اساس بابهاي 8 تا 11، حزقيال رؤياي ديگري را ميبيند. اين رؤيا بر وعده به اخبار خوش و سعادت آميز و بيشتر روي اورشليم متمركز بوده و مربوط به تفقد واقعي خدا از اسراييل است. در اين رؤيا، يكي از فرشتگاه خدا حزقيال را همراهي ميكند. وي بايد هر آنچه را ميبيند با تبعيديان در ميان بگذارد. خدا وعده ميدهد كه براي هميشه در معبد و در ميان قومش بماند.112
مكاشفه حزقيال مربوط به تفقد از قوم اسرائيل و هيكل اورشليم است. احتمالاً، يكي از فرشتگان او را در يك سفري به بازديد هيكل، محوطه پيرامون آن، و سرزمين فلسطين ميبرد. حزقيال باز نمود هيكل و ساختمانهاي جانبي آن را مشاهده ميكند. راهنما در حالي كه چوب اندازهگيري در دست دارد و به دقت ابعاد ديوارهاي محوطه هيكل و ساختمانهاي مختلف را اندازه ميگيرد، حزقيال را راهنمايي ميكند. 113
پيشگوييهاي اشعيا
پيشگوييهاي اشعيا مربوط به اين است كه يهوه از تشريفات و عبادات صوري در معبد، قرباني، مناسك روز سبت و مراسم روزهاي عيد متنفر است و به دعاي يهود پاسخ نحواهد داد؛ زيرا دستانشان به خون آلوده است. او به مردم ميگفت: خداي عالم زمام امور را به دست دارد و گناهكاران را كيفر خواهد داد. يهوديه و آشوريها مجازات خواهند شد. در عين حال، او مانند هوشع معتقد بود كه يهوه داراي رحم و عطوفت است.... او هميشه حكمرانان اورشليم را تهديد ميكرد كه امنيت سرزمين آنان در اين نيست كه بار ديگر امتهاي كافر عهد و پيمان ببندند. اشعيا با خبردادن از مكاشفات اميدبخش براي بنياسراييل، روزگار خوش و سعادتمندي را پس از طي شدن روزهاي مصيبت براي بنياسراييل پيشگويي ميكند؛ يعني با ظهور مسيحايي از نسل داود، براي آنان روزگاري نو و مبارك در جهان پديد خواهد آمد:114
كلامي كه اشعيا ابن آموص دربارة يهودا و اورشليم ديد. و در ايام آخر واقع خواهد شد كه كوه خانة يهوه بر قلة كوهها ثابت خواهد شد و فوق تلّها برافراشته خواهد گرديد و ... امتها را داوري خواهد نمود و قومهاي بسياري را تنبيه خواهد كرد و ايشان شمشيرهاي خود را براي گاوآهن و نيزههاي خويش را براي ارّهها خواهند شكست امتي بر امتي شمشير نخواهد كشيد و بار ديگر جنگ را نخواهند آموخت...».115
چنانكه ميبينيم در اين عبارات تأكيد ميشود كه در دوران آخر بايد براي صلح و دوستي تلاش كرد و شمشيرها را به گاو آهن و نيزهها را به اره تبديل نمود؛ حال چكونه يهود ميتواند ادعا كند كه براي ايجاد دولت اسراييل يا حمايت از آن خون انسانهاي بيگناه را بريزد؟! با اين توصيف هرگز يهود نميتواند از اين پيشگوييها به سود خود بهره ببرد. مشابه اين بيان در ميكاه4:4 نيز آمده است.
آغاز باب 21 كتاب اشعيا نيز همراه با تهديد است و رؤياي سختي را شرح ميدهد: «چنانكه گردباد در جنوب ميآيد، اين نيز از بيابان، از زمين هولناك ميآيد».116
پيشگويي اسارت بابل در اشعيا (39 :1-8) بيان شده است. بابل در روزگار اشعيا هنوز به صورت برترين قدرت جهاني در نيامده بوده با وجود اين، يهوه در همان وقت پيشگويي ميكند كه هنگامي كه به قدرت برسد، از قدرتش سوء استفاده خواهد كرد. اشعيا در ادامه ميگويد:«رؤياي سخت براي من منكشف شده است، خيانت پيشه خيانت ميكند و تاراج كننده تاراج مينمايد.»117
مكاشفه ايليا
ايليا با ديدن حوادث سخت طبيعي نگران ميشود. ولي بعد در مييابد كه حوادث به ظاهر ناخوشايند نيز نشان لطف خدا است و مكاشفه خدا هميشه در طوفان و سيل زلزله و آتش ويرانگر نيست. و آنها صرفا نشان داوري اوست. حضور خدا غالباً در نداي آرام و خاموش قلب انسان است كه ميتواند رسالتآور باشد. اين ندا، ميتواند پيروزي نهايي خداوند را تضمين كند. وي همچنين نابودي اخاب و ملكهاش را، كه مرتكب قتل ظالمانه شده بودند، پيشبيني نمود. بدين ترتيب، بر يهوة عدالتخواه تأكيد عملي كرد.118
مكاشفه حبقوق
آغاز كتاب حبقوق با واژه «وحي» و درباره مجازات قوم خويش است. حبقوق ميگويد: خدا از يك ملت بيگانه (دشمن شمالي و بابليها) براي تنبيه و مجازات قوم استفاده ميكند. و اين را نيز ميگويد كه خداوند به موقع خود، بابليها را نيز، كه بدتر از يهوديان هستند، نابود خواهد كرد. مكاشفه اين نبي نيز تأييد ديگري است بر اين كه قوم سركش و متمرد يهود در اثر شرارت تنبيه خواهد شد و اين شرارتها خود مانع تحقق وعدههاي شادي آفرين و خوش خواهد شد.
در قسمتي ديگر از اين كتاب ميخوانيم: وقتي كه حبقوق از ظلم پيش خدا شكايت ميكند، منتظر جواب يهوه ميماند:
پس يهوه مرا جواب داد و گفت: رؤيا را بنويس و آنرا بر لوحها چنان نقش نما كه دونده آنرا بتواند خواند؛ زيرا كه رؤيا هنوز براي وقتِ معين است و به مقصد ميشتابد و دروغ نميگويد. اگر چه تأخير نمايد، برايش منتظر باش؛ زيرا كه البته خواهد آمد و درنگ نخواهد نمود.119
پيشگويي هوشع
اين پيامبر قوم يهود، از نارضايتي يهوه از رفتار ناپسند قوم خود ميگويد و آنان را به خيانت و بيوفايي محكوم ميكند و جزاي آنان را اين ميداند كه به دست ديگران كيفر شوند. جان بي.ناس ميگويد: كه اگر هوشع زنده بود، مصيبت و بلاياي حمله آشوريها را بر سلطنت شمالي، يعني اسراييل ميديد و يقين ميكرد كه خداوند بر قوم او غضب كرده و پيشگوييهاي او محقق شده است.120 همچنين در اين كتاب، براي بيان رابطه موجود بين اسرائيل و خدا، از رابطه زناشويي به عنوان نماد استفاده شده و خدا داماد و اسرائيل عروس بي وفاي او است! خدا به هوشع ميگويد: با زني به نام گومر ازدواج نمايد و گومر، طبق پيشگويي خداوند، به هوشع خيانت ميكند. تفسير آن اين است كه قوم اسرائيل خدا را ترك گفته و به دنبال خدايان ديگر رفته است. ولي هوشع با وجود خيانتي كه گومر كرده، او را مورد لطف و محبت خود قرار ميدهد.
پيشگويي عاموس
باب اول تا پنجم كتاب عاموس، حاوي اخبار تهديدآميز است كه الهامات قلبي خود را به صورت كلمات موزون بيان ميكند.121بيشتر موعظهها و پيشگوييهاي او مربوط به پايتخت حكومت شمالي اسرائيل، سامره است و نشان ميدهد كه تاسيس دولت يهود و آن وعدههاي اميدبخش قوم تحقق نخواهد يافت. خطاب شديد يهوه درباره يهودا و اورشليم را ببينيد:
خداوند چنين ميگويد: بهسبب سه و چهار تقصير يهودا عقوبتش را نخواهم برگردانيد زيرا كه شريعت خداوند را ترك نموده، فرايض او را نگاه نداشتند و دروغهاي ايشان كه پدرانشان آنها را پيروي نمودند ايشان را گمراه كرد. پس آتش بر يهودا خواهم فرستاد تا قصرهاي اورشليم را بسوزاند.122
همچنين درباره سامره آمده است:
اي گاوان باشان كه بر كوههاي سامره ميباشيد و بر مسكينان ظلم نموده فقيران را ستم ميكنيد و به آقايان ايشان ميگوئيد: بياوريد تا بنوشيم. اين كلام را بشنويد: خداوند يهوه به قدّوسيّت خود قسم خورده است كه اينك ايامي بر شما ميآيد كه شما را با غلها خواهند كشيد و باقيماندگان شما را با قلّابهاي ماهي (عاموس4: 1-2).
عوبديا
اين كتاب، كوچكترين كتاب عهد عتيق است و با رؤياي عوبديا درباره ادوم آغاز ميشود كه يهوه از آينده اين قوم به او خبر ميدهد: «... اگر چه خويشتن را مثل عقاب بلندسازي و آشيانة خود را در ميان ستارگان بگذاري، من تو را از آنجا فرود خواهم آورد.» (عوبديا 1: 5) و در ادامه ميخوانيم:
زيرا كه روز يهوه بر جميع امتها نزديك است. چنانكه عمل نمودي همچنان به تو عمل كرده خواهد شد ... اما بر كوه صهيون نجات خواهد بود و مقدّس خواهد شد و خاندان يعقوب ميراث خود را به تصرف خواهند آورد.123
صهيون در كتاب مقدس به صورت مكرر و در معاني گوناگون آمده و بيشتر در كتب نبوتي يافت ميشود تا كتب تاريخي. معاني صهيون عبارتند از124:
1. كوه پر آفتاب يا خشك؛
2. همه شهر اورشليم (مزامير 149 :2 و يوئيل 2 :1)؛
3. كليسا (عبرانيان12 :22) ؛
4. شهر مقدّس آسماني (مكاشفه 14 :1)؛
5. آرزوي قوم خداوند كه نظر مشهور عالمان است؛
6. «شهرداود» يا «شهر عليا» (اول پادشاهان8: 1) چنان كه برخي مورخان آن را نام مينهند؛
هم اكنون يهوديان افراطي كه طرفداران تشكيل دولت يهود هستند بر معنايي تأكيد ميكنند كه منجي يهود در آن محل ظهور ميكند و وعدهها و پيشگوييهاي انبياي يهود محقق ميشود.
اما آيا عبادت و پرستش يهوه و نجات ميتواند محدود به صهيون شود؟ در اشعيا 66 :1 -2 ميخوانيم كه جاي خاصي براي اين امر در نظر گرفته نشده است: «يهوه چنين ميگويد: آسمانها كرسي من و زمين پايانداز من است پس خانهاي كه براي من بنا ميكنيد كجاست؟ و مكان آرام من كجا؟ يهوه ميگويد: دست من همة اين چيزها را ساخت پس جميع اينها به وجود آمد اما به اين شخص كه مسكين و شكسته دل و از كلام من لرزان باشد نظر خواهم كرد».
آيا نجات و تقدس آن مطلق است؟ در عهد عتيق ميخوانيم كه صهيون، خود نيز مورد غضب خداوند بوده است و انتظار روزهاي مصيبتبار و سختي ميكشد و همانند ديگر وعدههاي آخرالزماني مشروط به بازگشت قوم به خدا و توبه از گناهان است:
در صهيون كَرِنّا بنوازيد و در كوه مقدس من صدا بلند كنيد! تمامي ساكنان زمين بلرزند زيرا روز يهوه ميآيد و نزديك است. روز تاريكي و ظلمت روز ابرها و ظلمتِ غليظ مثل فجرِ منبسط بر كوهها! ... از حضور ايشان زمين، متزلزل و آسمانها مرتعش ميشود آفتاب و ماه سياه ميشوند و ستارگان نور خويش را باز ميدارند. و يهوه آواز خود را پيش لشكر خويش بلند ميكند ... زيرا روز يهوه عظيم و بينهايت مهيب است و كيست كه طاقت آنرا داشته باشد.125
رؤياي ناحوم
اين كتاب بيان ميكند كساني كه بر خدا توكل دارند، در روز غضب وي نجات يافته و دشمنان او كاملاً نابود خواهند گرديد(1 :1-8). گرچه برخي در مورد تحقق پيشگويي ناحوم ترديد داشتند، ولي او بر قطعي بودن داوري خدا تأكيد و نابودي آشوريها را پيشگويي ميكند كه با آن، حتي نام آنها نيز از صحنه تاريخ محو خواهد شد. همچنين با تجسمي زيبا، از آمدن مبشران با خبرهاي خوش سخن ميگويد(1:15).126
پيشگويي صفنيا
«صفنيا» نام يكي از انبياي كوچك و پسر كوشي، به معناي مخفي شده توسط يهوه است كه حدود سال 430 يا 460 ق.م127 نبوّت ميكرد. نبوتهاي او عبارتند از: انهدام نينوا، تهديد «بعليان» و «چماريم»، نبوت عليه بتپرستان يهودا و كاهنان و پيامبران شرارت پيشه و تنبه اورشليم.128
دست خود را بر يهودا و بر جميع سكَنة اورشليم دراز مينمايم. و بقية بعل و اسمهاي مؤبدان و كاهنان را از اين مكان منقطع ميسازم... در آنوقت اورشليم را به چراغها تفتيش خواهم نمود و بر آناني كه بر دُردهاي خود نشستهاند و در دلهاي خود ميگويند يهوه نه نيكويي ميكند و نه بدي، عقوبت خواهم رسانيد.129
در جاي ديگر ميخوانيم:
واي بر شهر فتنهانگيز نجس ظلم كننده! آواز را نميشنود و تأديب را نميپذيرد و بر خداوند توكّل نمينمايد و بر خداي خود تقرّب نميجويد... كاهنانش قدس را نجس ميسازند و به شريعت مخالفت ميورزيدند. خداوند در اندرونش عادل است و بيانصافي نمينمايد. هر بامداد حكم خود را روشن ميسازد و كوتاهي نميكند امّا مرد ظالم حيا را نميداند امّتها را منقطع ساختهام كه برجهاي ايشان خراب شده است و كوچههاي ايشان را چنان ويران كردهام كه عبور كننده نباشد. شهرهاي ايشان چنان منهدم گرديده است كه نه انساني و نه ساكني باقي مانده است130
پيشگويي يوئيل
«يوئيل» نام يكي از انبياي كوچك و پسر فنوئيل است. وي حدود سال 750 ق.م نبّوت ميكرد. او اين كتاب را براي مردم يهودا مينويسد و تأكيد ميكند كه خداوند بلاي وحشتناكي (هجوم ملخ) خواهد فرستاد تا مردم يهودا را تنبيه كند. در اين كتاب نبوتهايي درباره فراواني نعمت و فيض روحالقدس و نشانهها و عجايب و كاميابي روحاني ملكوت مسيح در زمان آخر است و از روز داوري سخن ميگويد.131
اي كاهنان پلاس در بركرده نوحهگري نماييد واي خادمان مذبح ولوله كنيد ... مشايخ و تمامي ساكنان زمين را به خانة يهوه خداي خود جمع نموده نزد يهوه تضرّع نماييد. واي بر آن روز زيرا روز يهوه نزديك است و مثل هلاكتي از قادر مطلق ميآيد.132
چنان كه گفته شد سنت يهوه در عهد عتيق اين است كه قوم را دعوت ميكند و در صورت نافرماني، آنان را تهديد نموده و اگر توبه كردند به آنان وعده بركت و كاميابي ميدهد و ميگويد:
پس يهوه براي زمين خود به غيرت خواهد آمد و بر قوم خويش شفقت خواهد نمود...اي زمين مترس! وجد و شادي بنما زيرا يهوه كارهاي عظيم كرده است.اي بهايم صحرا مترسيد زيرا كه مرتعهاي بيابان سبز شد و درختان ميوة خود را آورد... بعد از آن روح خود را بر همة بشر خواهم ريخت و پسران و دختران شما نبوّت خواهند نمود و پيران شما و جوانان شما رؤياها خواهند ديد. و در آن ايام روح خود را بر غلامان و كنيزان نيز خواهم ريخت. و آيات را از خون و آتش و ستونهاي دود در آسمان و زمين ظاهر خواهم ساخت. آفتاب به تاريكي و ماه به خون مبدّل خواهند شد پيش از ظهور يوم عظيم و مهيب يهُوَه. و واقع خواهد شد هر كه نام يهوه را بخواند نجات يابد...133
ميبينيم در همه مواردي كه بشارتي به آينده روشن يهود مطرح شده همراه با تهديد و عذاب و تنبيه است و اين روند با ادامه نافرمانيهاي آنان و بياعتنايي به آموزههاي عدالتخواهانه انبيا تكرار خواهد شد و در صورتي که اين قوم به ظلم خود ادامه دهند بر اساس بيان عهد عتيق يهوه دعاي آنان را نحواهد شنيد.
ملاكي
ملاكي به معناي «رسول يهوه»، دوازدهمين پيامبر كوچك و آخرين نويسنده عهد عتيق است. وي حدود سال 416 ق.م در اواخر نبوتش، آمدن يحيي تعميد دهنده و همچنين آمدن دوباره مسيح را پيشگويي ميكند.134 اين كتاب، آخرين كتاب عهد عتيق است كه در پايان از آمدن مسيح موعود و روز داوري خدا خبر ميدهد:
زيرا اينك آن روزي كه مثل تنور مشتعل ميباشد، خواهد آمد و جميع متكبران و جميع بدكاران، كاه خواهند بود و يهوه صبايوت ميگويد: آن روز كه ميآيد ايشان را چنان خواهد سوزانيد كه نه ريشه و نه شاخهاي براي ايشان باقي خواهد گذاشت. ... توراتِ بندة من موسي را كه آنرا با فرايض و احكام به جهت تمامي اسرائيل در حوريب امر فرمودم، به ياد آوريد.135
در اين پيشگويي نيز همانند بيشتر نبوتها سخن از روزهاي سخت پايان دوران براي متكبران و بدكاران است و در اين باره در كتاب دانيال گفته شد كه خداوند متكبران را چگونه تنبيه خواهد نمود.
فرجام سخن
پيشگويي در آيين يهود، امري انكارناپذير است. اين پيشگوييها، درباره قوم يهود و آينده اورشليم ميباشد: برخي بشارت به آينده روشن و خوش و بازسازي اورشليم است و برخي از مكاشفهها و روياها نيز به سرنوشت بد و ناكامي يهود اشاره داشته و آيندهاي تاريك را براي آنان رقم ميزند. ديديم كه مكاشفههايي مانند مكاشفه دانيال قاعدهاي كلي ارائه ميدهد كه حاكمان در هر زمان نيازمند يك راهنماي الاهياند تا در زمان لازم انذار كند و خداوند هر حاكم ستمگر و از خدا غافل را تنبيه خواهد نمود(دانيال4: 25 -27).
با توجه به اين همه هشدار و تنبيههاي الاهي در پيشگوييهاي ديگر انبياي يهود بايد گفت اكنون يهوديت صهيونيستي كه صرفا از بخشهايي از اين مكاشفات كه به سود يهود است استفاده ميكند، با تمسك به آنها و براي تاسيس دولت يهود دست به كشتار ميزند، در حقيقت از تعاليم عهدعتيق و آموزههاي اخلاقي فاصله گرفته است. همچنين ديديم كه بسياري از پيشگوييها درباره آينده روشن يهود، با پيشگويي درباره فرجام بد و رسوايي آنان به ويژه گناهكاران و كساني كه به تعاليم انبيا و اصول اخلاقي و انساني بيتوجه هستند، همراه است و در گذشته چنين پيشگوييهاي محقق شده و چه بسا در آينده نيز همينگونه خواهد شد. علاوه بر اين بايد گفت كه بر اساس متون مقدس يهود، پيشگوييها و اخبار خوش درباره آينده يهود مشروط به رعايت اصول اخلاقي و انساني به ويژه پاياندادن به ظلم و جنايت نسبت به غير يهود است چرا كه در سفر خروج آمده است: بر شخص غريب ظلم منما زيرا كه از دل غريبان خبر داريد چون كه در زمين مصر غريب بوديد.136 بنابراين يهود بايد به همه پيامدهاي مكاشفات و پيشگوييهاي انبياي خود پايبند باشد.
عبدالحسين ابراهيمي سروعليا*/ امير خواص**، سال اول، شماره سوم، تابستان 1389، ص 83 ـ 115
منابع
ابنفارس، أبو الحسين أحمد، زكريا، معجم مقاييس اللغة، تحقيق عبدالسلام محمد هارون، مكتبة الإعلام الإسلامي، 1404.
اپستاين، ايزيدور، يهوديت، بررسي تاريخي، ترجمه بهزاد سالكي، تهران، موسسه پژوهشي حكمت و فلسفه ايران، 1385.
اشتاين سالتز، آدين، سيري در تلمود، ترجمة باقر طالبي دارابي، قم، مركز مطالعات و تحقيقات اديان، و مذاهب، 1383.
بطرس عبد الملك و ...، قاموس الكتاب المقدس، مجمع الكنائس الشرقية، بيروت،1981.
توفيقي، حسين، آشنايي با اديان بزرگ، تهران، سمت، 1379.
الراغب الأصفهاني، أبي القاسم الحسين بن محمد، المفردات في غريب القرآن، دفتر نشر الكتاب، 1404.
الزبيدي، تاج العروس، تحقيق علي شيري، دارالفكر للطباعة والنشر والتوزيع، بيروت، ج2، 1414.
الشلبي، أحمد، مقارنة الأديان، اليهودية، مكتبة النهضة المصرية، قاهره، 1973.
شولتز، ساموئل، عهد عتيق سخن ميگويد، ترجمة مهرداد فاتحي، تهران:1381.
قريشي، سيدعلي اكبر، قاموس قرآن، دارالكتب الاسلاميه، تهران، ج3، 1387.
قيصري رومي، محمد داوود، شرح فصوص الحكم، شركة انتشارات علمي وفرهنگي، 1375.
ناس، جانباير، تاريخ جامع اديان، ترجمة علي اصغر همت، تهران، شركت انتشارات علمي و فرهنگي، 1382ه.ش.
هاكس، جيمز، قاموس كتاب مقدس، تهران، اساطير، 1377.
هيوم، رابرت ا.، اديان زنده جهان، ترجمة عبدالرحيم گواهي، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، تهران، .
المسيري، عبدالوهاب، دايرةالمعارف يهود، يهوديت و صهيونيسم، ترجمة مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي تاريخ خاور ميانه، ج5، 1374.
عليايي، الياس، دايرةالمعارف كتاب مقدس، بهرام محمديان و ديگران، تهران، سرخدار، 1381.
آشتياني، جلالالدين، تحقيقي در دين يهود، نگارش، تهران، 1368.
گرينستون، جوليوس، انتظار مسيحا در آيين يهود، ترجمة حسين توفيقي ، مركز مطالعات و تحقيقات اديان، قم، 1377.
داود طوماس، تفسير كتاب دانيال نبي، حيات ابدي، تهران، بيتا.
Itamar gruenwald, Jewish Apocalypticism to the Rabbinic Period, Encyclopedia of Religion, Ed by Mircea Eliade, New York, Macmillan publishing company, 1987.
David Flusser, Apocalyptic Literature, Encyclopedia Judaica, Ed By: Fred Skolnik, Macmillan Reference, USA, 2007.
Sarah Robinson, The Origins of Jewish Apocalyptic Literature: Prophecy, Babylon, and 1 Enoch, Florida, 2005. <httpetd.fcla.eduSFSFE0001120Robinson-Sarah-thesis.pdf>
Jan Van Bragt, Apocalyptic Thought in Christianity and Buddhism. < http//nirc.nanzan-u.ac.jppublicationsmiscPublicationsI-Rpdf31-Van%20Bragt.pd>
* كارشناسي ارشد دينشناسي. amozesh.ictu@qabas.net
دريافت: 25/7/89 ـ پذيرش: 6/10/89
** استاديار مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره).
1 مکاشفهاي.
2. ايزيدور اپستاين، يهوديت بررسي تاريخي، ترجمه بهزاد سالکي، ص55.
3. Revelation
4. الزبيدي، تاج العروس، ج12، ص 456.
5. محمد داوود قيصري رومي، شرح فصوص الحكم، ص107.
6. همان، ص107.
7. قباله، قبله، يا قبالا (CABBALA) واژهاي عبري و قديمي است كه 19 قرن است نزد يهود، با مفهوم سرياش شناخته شده است.
8. آدين اشتاين سالتز، سيري در تلمود، ترجمة باقر طالبي، ص 309.
9. ايزيدور اپستاين، يهوديت بررسي تاريخي، ترجمه بهزاد سالکي، ص 269 ـ 273.
10. Jan Van Bragt, Apocalyptic Thought in Christianity and Buddhism, p5.
<http://nirc.nanzan> ـ u.ac.jp/publications/miscPublications/I ـ R/pdf/31 ـ Van%20Bragt.pdf >
11. Stephen Cook.
12. Apocalypticism.
13. Proto apocalyptic.
14. Sarah Robinson The Origins of Jewish Apocalyptic Literature: Prophecy, Babylon, and 1 Enoch, Florida, 2005, p4. at: <httpetd.fcla.eduSFSFE0001120Robinson ـ Sarah ـ thesis.pdf>
15. baraita) ) سنتهاي باستاني شفاهي يهوداند.
16. )(gillayon به معناي لوح بزرگ است چنان که در اشعيا8: 1 آمده است: و يَهُوَه مرا گفت: «لوحي بزرگ به جهت خود بگير»
17. شابات،آ116
18. تنائيم جمع تنا(Tanna)، در زبان آرامي به معناي معلم است و بر علماي يهود كه پس از هليل و شماي ميزيستهاند، اطلاق ميگردد.
19. David Flusser, "Apocalyptic Literature", Encyclopedia Judaica, Ed By: Fred Skolnik, Macmillan Reference, USA, 2007, Vol.3, p.179.
20. Eschatology.
21. عبدالوهاب المسيري، دايرةالمعارف يهود، يهوديت و صهيونيسم، ترجمة مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي تاريخ خاور ميانه، ج5، ص299.
22. ر.ک: معرفي عهد جديد، ج2، رسالات يوحنا، ص 11 ـ 129.
23. زكريا أبو الحسين أحمد بن فارس، معجم مقاييس اللغة، ج 6، ص93.
24. الراغب الأصفهاني، المفردات في غريب القرآن، ص 515 ـ 516.
25. خروج 6: 12.
26. اعداد 24: 2 ـ 4
27. «زيرا كه نبوّت به اراده انسان هرگز آورده نشد بلكه مردمان به روحالقدس مجذوب شده از جانب خدا سخن گفتند» (دوم پطرس1: 21)
28. «خدا كه در زمان سلف به اقسام متعدّد و طريقهاي مختلف به وساطت انبياء به پدران ما تكلّم نمود» ( عبرانيان 1: 1).
29. «ليكن چون زمان به كمال رسيد خدا پسر خود را فرستاد كه از زن زائيده شد و زير شريعت متولّد (غلاطيان 4: 4).
30. «زيرا به موسي ميگويد رحم خواهم فرمود بر هر كه رحم كنم و رأفت خواهم نمود بر هر كه رأفت نمايم» (روميان 9: 15).
31. قاموس الكتاب المقدس، مجمع الكنائس الشرقية، چ6، 1981، مكتبة المشغل، بيروت، ص 1021.
32. Dream, vision.
33. سيدعلياکبر قريشي، قاموس قرآن، ج3، ص37.
34. و شاؤل از يَهُوَه سؤال نمود و يَهُوَه او را جواب نداد نه به خوابها و نه به اوريم و نه به انبيا. (سموييل 28:6)
35. و خدا در رؤياي شب بر اَبي ملك ظاهر شده به وي گفت: «اينك تو مردهاي بسبب اين زن كه گرفتي زيرا كه زوجة ديگري ميباشد». (پيدايش 20 :3-6)
36. پيدايش 28: 12 ـ 15
37. و خوابي ديد كه ناگاه نردباني بر زمين برپا شده كه سرش به آسمان ميرسد و اينك فرشتگان خدا بر آن صعود و نزول ميكنند.
38. اعمال رسولان 18: 9
39. شبي خداوند در رؤيا به پولس گفت ترسان مباش بلكه سخن بگو و خاموش مباش.
40. و در شب همان روز خداوند نزد او آمده گفت اي پولس خاطر جمع باش زيرا چنانكه در اورشليم در حقّ من شهادت دادي همچنين بايد در روم نيز شهادت دهي.
41. زيرا كه دوش، فرشته آن خدائي كه از آن او هستم و خدمت او را ميكنم به من ظاهر شده.
42. جيمز هاكس، قاموس كتاب مقدس، ص433.
43. انگاه در عالم رؤيا به مقدّس خود خطاب كرده گفتي كه نصرت را بر مردي زورآور نهادم.
44. جائي كه رؤيا نيست قوم گردنكش ميشوند.
45. رؤياي اشعيا بن آموس كه آن را در باره يهودا و اورشليم و در روزهاي عزيا و يوتان و آحاز و حزقيا پادشاهان يهودا ديد.
46. بطرس عبد الملك، جون الكساندر طمسن، إبراهيم مطر، قاموس الكتاب المقدس، مجمع الكنائس الشرقية، ص 394.
47. Prophecy.
48. الزبيدي، تاج العروس، ج1، ص 255.
49. الراغب الأصفهاني، مفردات في غريب القرآن، ص 481.
50. الياس عليايي، دايرةالمعارف کتاب مقدس، ص63.
51. جلال الدين آستياني، تحقيقي در دين يهود، ص 327.
52. الراغب الأصفهاني، مفردات في غريب القرآن، ص 481.
53. predictor.
54 Prophet
55 تثنيه31 :16-21
56 اول تواريخ 11: 5و6
57 مانند اشعيا6: 1-13
58 مانند اول سموييل:3
59. بطرس عبد الملك و ...، قاموس الكتاب المقدس، ص 949.
60 تثنيه31: 16 ـ 21
61. حسين توفيقي، آشنايي با اديان بزرگ، ص 131.
62. رابرت ا. هيوم، اديان زنده جهان، ترجمة عبدالرحيم گواهي، ص 290.
63. C.f: ITHAMAR GRUENWALD, "Jewish Apocalypticism to the Rabbinic Period", Encyclopedia of Religion, Ed by: Mircea Eliade, New York, Macmillan publishing company,1987, Vol. 1, p. 336.
64. رابرت ا. هيوم، اديان زنده جهان، ترجمة عبدالرحيم گواهي، ص 290.
65. حسين توفيقي، آشنايي با اديان بزرگ، ص 131.
66. ساموئل شولتز، عهد عتيق سخن ميگويد، ترجمة مهرداد فاتحي، ص7.
67. «و گفت: روي مرا نميتواني ديد زيرا انسان نميتواند مرا ببيند و زنده بماند».(خروج 33: 20) همچنين در مکاشفه يوحنا اين ويژگي وجود دارد: «و چون او را ديدم مثل مرده پيش پايهايش افتادم. (يوحنا1: 18)». اين ويژگي در اديان توحيدي مشترک است. در قرآن نيز درباره حضرت موسي ميخوانيم وقتي خدا بر او تجلي نمود بيهوش شد: «فَلَمَّا تَجَلَّي رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكًّا وَخَرَّ موسَي صَعِقًا» (اعراف، 143).
68. Essenians.
69. مري جوويور، درآمدي به مسيحيت، ترجمه حسن قنبري، ص 66.
70. همان، ص 68.
71 عاموس2: 7 و اشعيا61: 1
72. روح خداوند يهوه بر من است زيرا خداوند مرا مسح كرده است تا مسكينان را بشارت دهم و مرا فرستاده تا شكسته دلان را التيام بخشم و اسيران را به رستگاري و محبوسان را به آزادي ندا كنم.
73. Apocalyptic literature.
74. Dogmatic literature.
75. Wisdom literature.
76. ITHAMAR GRUENWALD, "Jewish Apocalypticism to the Rabbinic Period", Encyclopedia of Religion, Ed by: Mircea Eliade, New York, Macmillan publishing company, 1987, Vol.1, p.338.
77. Millenarianism.
78 the Book of Watchers
79. "Jewish Apocalypticism to the Rabbinic Period", Encyclopedia of Religion, Vol.1, p.335.
80. Sarah Robinson the Origins of Jewish Apocalyptic Literature: Prophecy, Babylon, and 1 Enoch, Florida, 2005, p4. at: <httpetd.fcla.eduSFSFE0001120Robinson ـ Sarah ـ thesis.pdf>
81. Deutero ـ canonical.
82. JOHANNES DENINGER, Encyclopedia of Religion, Ed by: Mircea Eliade, New York, Macmillan publishing company, 1987, REVELATION, Vol.12, p.356.
83. Incarnation.
84. Jan Van Bragt, Apocalyptic Thought in Christianity and Buddhism, p4 ـ 5. at: <http//nirc.nanzan ـ u.ac.jppublicationsmiscPublicationsI ـ Rpdf31 ـ Van%20Bragt.pd>
85 او يكي از جواناني است كه كتاب دانيال از آن نام برده و در سال 604 قبل از ميلاد اسير شد. نام او حنينا يا حننيّا (به معناي خداداد) بود.
86. جيمز هاكس، قاموس كتاب مقدس، ص 519.
87 او بابل را از عذاب الاهي براي قوم خبر داد و به هنگام بازگشت به اورشليم دستگير و به زندان برده شد
88. همان، ص 157.
89. أحمد الشلبي، مقارنة الأديان؛ اليهودية، ص156.
90. Antiochus Epiphanes.
91. Jan Van Bragt, Apocalyptic Thought in Christianity and Buddhism, p5. < <http://nirc.nanzan> ـ u.ac.jppublicationsmiscPublicationsI ـ Rpdf31 ـ Van%20Bragt.pd>
92. نام حقيقي خانواده «مكابيان»، «حسمونيان» از «حسمون» است كه پدر جّد «متاتياس» و از پسران «يهوياريب» است. (قاموس کتاب مقدس، ص827)
93. David Flusser, "Apocalyptic Literature", Encyclopedia Judaica, Ed By: Fred Skolnik, Macmillan Reference, USA, 2007, Vol.3, p.179.
94. جوليوس کرينستون، انتظار مسيحا در آيين يهود، ترجمه حسين توفيقي، ص45.
95. مري جوويور، درآمدي به مسيحيت، ترجمه حسن قنبري، ص 65.
96. عبدالوهاب المسيري، دايرةالمعارف يهود، يهوديت و صهيونيسم، ترجمة مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي تاريخ خاور ميانه، ج5، ص 303.
97. ساموئل شولتز، عهد عتيق سخن ميگويد، ترجمة مهرداد فاتحي، ص 336.
98. دانيال2: 28
99. دانيال 2: 46-48
100. همان، ترجمة مهرداد فاتحي، ص 339.
101. داود طوماس، تفسير کتاب دانيال نبي، ص21.
102 دانيال7: 4
103 دانيال4: 25 ـ 27
104 دانيال7: 8
105. همان، ص21.
106 دانيال 9: 25
107 دانيال9: 4-16
108. همان، ص25.
109 ارمياء 33: 5 ـ 8
110. جانباير ناس، تاريخ جامع اديان، ترجمة علي اصغر حکمت، ص 531.
111. مري جوويور، درآمدي به مسيحيت، ترجمه حسن قنبري، ص 54.
112. ساموئل شولتز، عهد عتيق سخن ميگويد، ترجمة مهرداد فاتحي، ص334
113. همان، ترجمة مهرداد فاتحي، ص334.
114. ناس، جان باير، تاريخ جامع اديان، ترجمه علي اصغر حکمت، ص 514.
115 اشعيا، 2: 1 ـ 4
116 همان، 21: 1
117 همان، 21: 2
118. اپستاين، ايزيدور، يهوديت بررسي تاريخي، ترجمه بهزاد سالکي، ص 42.
119 حبقوق: 2: 2-3
120. جانباير ناس، تاريخ جامع اديان، ترجمة علي اصغر حکمت، ص 510.
121. همان، ص 508.
122 عاموس2: 3-5
123 عوبديا 1: 15-17)
124. قاموس کتاب مقدس، ص 563.
125 يوئيل2: 1-11
126. ساموئل شولتز، عهد عتيق سخن ميگويد، ترجمة مهرداد فاتحي، ص 372.
127. همان، ص 384.
128. جيمز هاكس، قاموس كتاب مقدس، ص 556.
129 صفنيا 1: 5- 13
130 همان، 3: 1- 5
131. جانباير ناس، تاريخ جامع اديان، ترجمة علي اصغر حکمت، ص 963.
132 يوئيل1: 14-16
133 همان، 2: 19 -32
134. جيمز هاكس، قاموس كتاب مقدس، ص 556.
135 ملاكي4: 1-5
136 خروج 23: 9 و 23: 21
<http://marefateadyan.nashriyat.ir>
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید