چكيده
آيين يهود نيز مانند هر دين ديگري جنگ را بسان واقعه انکار ناپذير حيات بشر قلمداد کرده و ابعاد اين واقعيت را کاويده و کوشيده است تا در سايه درنگ در خور توجه دانشوران شريعت موسوي ضوابط و مرامنامه روشني از اقدام بدان و راهبري جنگ به دست دهد.
در اين راستا هلاخاهاي مربوط به ملحمت ميصوا رخ نموده است. ملحمت ميصوا يک جنگ واجب يهودي است که هدف از آن استمرار حاکميت بني اسرائيل بر ارض موعود و دفاع از کيان يهود است. اما تجربه برقراري حکومت و استقرار پادشاهي از سويي و مواجهه دانشمندان يهودي با ساختارهاي حکومتي نوين از سوي ديگر طرح مسئله جنگ مشروع با عنوان ملحمت رشوت را زمينهساز شد. ملحمت رشوت به پادشاه اجازه ميدهد تا جنگ توسعه طلبانه يهودي که جنبه دفاعي ندارد را با آرمان گسترش جغرافيا يا اعتلاي حاکميت يهود آغاز کند و تا تسليم دشمن يا نابودي او ادامه دهد.
پيشدرآمد
اين مقاله هيچگونه داوري و قضاوتي از منظر يك مسلمان به دوش نميكشد و صرفاً در پي بررسي و تحليل فلسفة جنگ دفاعي و پيشگيرانه براساس منابع توراتي، شروح تلمودي و مراجع پساتلمودي است تا در سايه آن، چرايي اقدام به جنگ و پنداشت امران و جنگآوران متدين يهودي را دريابد. براين اساس ممكن است استدلالهايي ارائه شود كه از نظر ما مسلمانان يا در هندسه اخلاق انساني، چندان مقبول نيفتد.
نكته دوم، التفات بدين مسئله است كه آنچه پيشرو داريد، نخست مشروعيت نبرد را از نظرگاه فقهي و نه اخلاقي يا حقوقي آن به جستوجو نشسته است؛ از اينرو، تلاش بر آن بوده تا آراي مردان شريعت يهود، كه به عدم انحراف از دين و گستره دانش شهرتي فزونتر نسبت به همقطاران خويش دارند، نقل گردد.
ملحِمت ميصوا1
مطابق سنت خاخامي، سه گونه جنگ مشروع در يهوديت وجود دارد: جنگ به منظور تصرف ارض موعود (ملحمت حوا)، جنگ براي استمرار حاكميت در سرزمين اسرائيل و دفاع در مقابل دشمنان (ملحمت ميصوا) و نهايتاً، جنگ براي گسترش جغرافياي حكومت يهود (ملحمت رشوت).
«ميصوا» در معناهاي گوناگوني چون قانون، حكم، فرمان و هريك از احكام 613 گانه به كار رفته است. بر همين اساس ملحمت ميصوا را ميتوان به «جنگ واجب» ترجمه كرد. ملحمت ميصوا به معناي عام، جنگ واجب است. در اين صورت، شامل ملحمت حوا نيز ميشود. چنانكه بسياري از دانشمندان يهودي جنگ مشروع را به دو قسمت ميصوا و رشوت تقسيم كردهاند. البته هم تقسيم رايج و هم تقسيمي كه در اين نوشته معيار دانسته شده، مستند به دلايل روشني هستند. يكي از منظر تاريخي به مسئله نگريسته و ديگري، سعي در حفظ كاربرد اصطلاح ميصوا در همان معناي لغوياش داشته است. آنچه مهم به نظر ميرسد، توجه به اين نكته است كه اگر ميصوا را اعم از حوا و ميصوا به معناي خاصش در نظر بگيريم، يا اينكه ملحمت حوا و ملحمت ميصوا قسيم يكديگر باشند، تفاوت چنداني در اصل مسئله به وجود نخواهد آمد؛ زيرا در هر دو صورت، مطابق سنّت خاخامي، جنگ واجب، شامل مصداقهاي كاملاً روشني است كه ميتوان آنها را با در نظر گرفتن برخي معيارهاي دقيقتر، به دو قسمت متفاوت با نام «ملحمت حوا» و «ملحمت ميصوا» ذكر كرد و يا با چشمپوشي از برخي تفاوتهاي جزئي، همه گونههاي جنگ واجب را ذيل عنوان واحد ملحمت ميصوا آورد.
ملحمت ميصوا نيز در زمره جنگهايي است كه اقدام بدانها، براي همه يهوديان بدون نياز به حكم سنهدرين يا وجود پادشاه ضروري است. در يك منظر تاريخي ميتوان چنين بيان كرد كه ملحمت حوا، بازه زماني خروج از مصر تا برقراري حكومت در زمان داوود را دربر ميگيرد؛ زماني كه در آن، وعده الاهي به منظور اعطاي سرزمين موعود به قوم برگزيدهاش به فعليت درآمد. براين اساس ديگر مصداقي براي ملحمت حوا باقي نخواهد ماند؛ زيرا گفته شد كه ملحمت حوا، نبردهايي را شامل ميشود كه به تصرف اراضي سرزمين موعود ميانجامد.
ملحمت رشوت، عنواني است دال بر نبردهايي كه پس از برقراري حكومت در ارض موعود، به وسيله يهوديان با حضور پادشاه و اذن سنهدرين و به منظور گسترش مرزهاي حكومت يهود صورت ميپذيرند. براين اساس پس از تخريب دوم، ديگر اين نوع جنگ به سبب انتفاء موضوعش منتفي خواهند بود.
ملحمت ميصوا، در چنبره زمان و مكان گرفتار نيست؛ شامل هر نبردي است كه به منظور حفظ كيان يهود انجام گيرد. ملحمت ميصوا ميتواند مصداقها متعدد و احكام گوناگوني داشته باشد. مهمترين آن، جنگ واجب به منظور دفاع از كيان يهود است. آنچنانكه مكتوب است: «و زمين را به تصرف آورده در آن ساكن شويد؛ زيرا آن زمين را به شما دادم تا مالك آن باشيد».2
در ميان همه اقوام، اين مسئله كاملاً به رسميت شناخته شده است كه هر انساني حق دارد از جان خود و خويشان خود در برابر مهاجمان دفاع كند. اين حق نزد اديان مورد توجه و احترام قرار گرفته است. بديهي است براي آن ضابطه و قاعده مشخصي نيز ذكر شده است. مشروعيتبخشي دين به يك حق عرفي، به ضابطهمند شدن آن و اهتمام بيشتر دينداران در اقدام بدان ميانجامد. يهوديت نيز به عنوان ديني كه نسبت به شريعت توجه خاصي دارد، مسئله دفاع از خود را مشروع دانسته و درعين حال براي آن، مباني و شرايطي در نظر گرفته است.3
ملحمت ميصوا يا جنگ دفاعي در تورات
مصداقهاي گوناگوني از دفاع مبتني بر قتل متخاصم را در كتاب مقدس شاهديم. برخي از آنها، فردي و موردي است و برخي ديگر، سازمانيافته و داراي نظام جنگي. آنچه در پي ميآيد، نمونههايي از اين دست است:
أ. ابراهيم و لوط
و وادي سديم پر از چاههاي قير بود. پس ملوك سدوم و عموره گريخته، در آنجا افتادند و باقيان به كوه فرار كردند و جميع اموال سدوم و عموره را با تمامي مأكولات آنها گرفته برفتند و لوط برادرزادة اَبرام را، كه سدوم ساكن بود، با آنچه داشت برداشته رفتند و يكي كه نجات يافته بود، آمده ابرام عبراني را خبر داد. و او در بلوطستان ممري اَموري كه برادر اشكول و عانر بود، ساكن بود. ايشان با ابرام همعهد بودند. چون ابرام از اسيري برادر خود آگاهي يافت، 318 تن از خانهزادان كارآزمودة خود را بيرون آورده، در عقب ايشان تا دان بتاخت. شبانگاه او و ملازمانش بر ايشان فرقهفرقه شده ايشان را شكست داده تا به حوبه كه به شمال دمشق واقع است، تعاقب نمودند و همه اموال را باز گرفت و برادر خود لوط و اموال او را نيز با زنان و مردان باز آورد.4
ب. موسي و مرد مصري
و واقع شد در آن ايام كه چون موسي بزرگ شد، نزد برادران خود بيرون آمد و به كارهاي دشوار ايشان نظر انداخته، شخصي مصري را ديد كه شخصي عبراني را كه از برادران او بود ميزند. پس به هر طرف نظر افكند، چون كسي را نديد، آن مصري را كشت و او را در ريگ پنهان ساخت. روز ديگر بيرون آمد كه ناگاه دو مرد عبراني منازعه ميكنند. پس به ظالم گفت: چرا همساية خود را ميزني؟ گفت: كيست كه تو را بر ما حاكم يا داور ساخته است؟ مگر تو ميخواهي مرا بكشي، چنانكه آن مصري را كشتي؟5
ت. نخستزادگان مصري
و يهُوَه به موسي گفت: يك بلاي ديگر بر فرعون و بر مصر ميآورم. بعد از آن، شما را از اينجا رهايي خواهد داد و چون شما را رها كند، البته شما را بالكل از اينجا خواهد راند. اكنون به گوش قوم بگو كه هر مرد از همساية خود و هر زن از همسايهاش آلات نقره و آلات طلا بخواهند. و يهُوَه قوم را در نظر مصريان محترم ساخت. شخص موسي نيز در زمين مصر در نظر بندگان فرعون و در نظر قوم بسيار بزرگ بود. موسي گفت: يهُوَه چنين ميگويد: قريب به نصف شب در ميان مصر بيرون خواهم آمد. هر نخستزادهاي كه در زمين مصر باشد، از نخستزادة فرعون كه بر تختش نشسته است، تا نخستزاده كنيزي كه در پشت دستاس باشد، همة نخستزادگان بهايم خواهند مرد. نعرة عظيمي در تمامي زمين مصر خواهد بود كه مثل آن نشده و مانند آن ديگر نخواهد شد.6 و در آن شب، فرعون و همه بندگانش و جميع مصريان برخاستند و نعره عظيمي در مصر بر پا شد؛ زيرا خانهاي نبود كه در آن ميتي نباشد. موسي و هارون را در شب طلبيده گفت: برخيزيد! و از ميان قوم من بيرون شويد، هم شما و جميع بنياسرائيل! و رفته يهُوَه را عبادت نماييد چنانكه گفتيد.7
با دقت در مصداقهاي سهگانه فوق، بهروشني ميتوان دريافت:
1. اصل جنگ دفاعي پيش از شريعت موسوي، مشروع دانسته شده است. چنانكه واقعه ابراهيم و لوط سالها پيش از عهد موسوي بوده است؛
2. دفاع مشروع صرفاً به دفاع انسان از جان خويش منحصر نيست. ميتوان براي دفاع از خويشان نيز اقدام به جنگ كرد.
3. هنگام دفاع از انسان ميتوان در برابر مهاجم مقابله كرد؛ اعم از اينكه عبراني باشد يا غير عبراني.
4. يهُوَه براي دفاع از قوم خويش از هيچ اقدامي فروگذار نكرد؛ حتي قتل نخستزادگان شيرخوارهاي كه تازه متولد شدهاند و يا نخستزادگان حيوانات.
مباني تجويز ملحمت ميصوا
با توجه به ابعاد پيچيده اين مسئله و گستره آن، دانشمندان يهودي با مراجعه به منابع شريعت يهود، معيارهاي جنگ دفاعي يا ملحمت ميصوا را استخراج و متناسب با نياز و درك جامعه بيان داشتهاند. برخي از اين مباني عبارتند از:
1. انسان، صورت خدا: در تنخ تصريح ميشود كه «پس خدا، آدم را بهصورت خود آفريد. او را بهصورت خدا آفريد».8 تمايز آفرينش انسان از ديگر موجودات در آپوكريفا نيز مورد توجه بوده و از آن ياد شده است.9 فيلون اسكندراني در تفسير صورت خدايي انسان ميگويد:
«اگر انسان صورت خداست، پس تجاوز به او، تجاوز به مقدسترين چيزها و بهسان غارت مايملك خدا است. ... و مرتكب چنين توهيني به يهُوَه، مستوجب سختترين عقابها است.10
او معتقد است راز اينكه قاتل حيوانات محكوم به قصاص نيست، ولي قاتل انسان را بايد به شديدترين صورت مجازات كرد، اين است كه انسان در صورت خدا آفريده شده و مقدس است. حال آنكه حيوانات چنين نيستند. بر همين اساس، انسان ذاتاً مقدس و محفوظ است.11
تنخ نيز بهصراحت راز ضرورت حفظ جان آدمي و حرمت قتل انسان را در اين ميداند كه آدمي به صورت خدا آفريده شده است.12 بديهي است كه اگر قتل انسان به صورت موردي از سوي يهُوَه نهي شده باشد، بدون ترديد قتل سازمانيافته انسانها در فرايند خشونتبار جنگ ممنوع خواهد بود.
2. ضرورت حفظ جان: هر انساني فارغ از هرگونه تدين، در حال سلامت روان خود، به حفظ جان خويش علاقهمند است. اديان آسماني نيز، ارزش خاصي براي حفظ جان خود و ديگران قائل شده و مؤمنان را به مراقبت فرمانهاي صادره در اين خصوص امر كردهاند. يهوديت نيز از اين قاعده پيروي نموده و در تورات و تفسيرهاي آن با شدت تمام، مسئله حفظ جان خود و ديگران را به بنياسرائيل گوشزد ميكند.
اصل حفظ حيات «???? ???» را ميتوان از خلال برخي فرازهاي تنخ به دست آورد. در تورات آمده است: «پس فرايض و احكام مرا نگاه داريد كه هر آدمي كه آنها را به جا آورد، در آنها زيست خواهد كرد.من يهُوَه هستم.13
مفسران در تفسير اين قسمت گفتهاند: اگر نگهداشتن احكام خدا مقدمهاي است براي زيست انسان و اگر حفظ احكام واجب است، پس حفظ حيات انسان كه بر آن اولويت دارد، وجوبي مضاعف خواهد داشت.14 در ضمن بحثي درباره اين آيه تورات، در تلمود آمده است: «اگر كسي ديگري را تهديد كرد كه مرتكب يكي از محرّمات مصرّح در تورات شود يا كشته شود، آن شخص بايد مرتكب حرام شده و جان خود را حفظ كند».15
در آيات ديگري از تورات ميتوان بر ضرورت حفظ جان، شواهد و دلايلي يافت.16 مسئله ضرورت حفظ حيات، به حفظ جان خود انسان منحصر نبوده و حفظ جان ديگر انسانها را نيز در بر ميگيرد. تلمود در اين باره چنين ابراز ميدارد: «و به راستي هيچ چيزي مقدم بر حفظ جان نيست».17
افزون بر حكم كلي فوق، مصداقهايي در تلمود وجود دارد كه در آنها رعايت نكردن محرمات ديني به سبب حفظ جان ديگر انسانها، جايز دانسته شده است. مانند برافروختن آتش در روز شنبه، خوردن خوراكيهاي ناپاك و... كه به حفظ حيات خود شخص يا ديگري بينجامد.18 نجات ديگر انسانها، يك فعل داوطلبانه نيست و اقدام بدان براي يك يهودي توانمند، وجوب شرعي دارد؛ از اينرو تخلف از آن، حرام دانسته شده است.19 ابن ميمون دراين باره معتقد است:
اگر كسي بتواند جان ديگري را حفظ كند، ولي كوتاهي نمايد، مرتكب تجاوز از فرماني سلبي شده است كه ميگويد: بر خون برادرت مَايست. بدين نحو اين فرمان بيان ميدارد كه هرگاه كسي شاهد غرق شدن فردي در دريا يا قتل وي توسط راهزنان و حيوانات وحشي باشد و او را ياراي نجات خود و ديگران از مهلكه باشد، ضروري است كه بدان اقدام نمايد. و نيز شامل ميشود موردي را كه شخص از توطئه بيگانگان بر آزار يا نقشه ايشان بر اسارت همقطارش آگاه شده و او همقطارش را آگاه نميكند و به خطر توجهش نميدهد. همچنين شامل موردي ميشود كه شخص قادر است خشم بيگانه يا مهاجمي را بر عليه همكيشش فرونشاند. ولي در اقدام بدان قصور ميكند...20.
با توجه به آنچه گفته شد، حفظ جان خود و ديگران واجب است. مطابق آنچه در پي ميآيد و با توجه به شرايط مربوط، خون مهاجم بر عهده خود اوست و حرجي بر مدافع نيست.
3. حفظ كيان اسرائيل: رامبام21 معتقد است كه حفظ كيان اسرائيل بهخوديخود بر پادشاه يا هريك از مصاديق حاكميت يهودي، بدون نياز به اذن خواستن از سنهدرين واجب است. وي در اين باره ميگويد:
پادشاه را نسزد كه پيش از ملحمت ميصوا به نبرد ديگري اقدام كند. ملحمت ميصوا چيست؟ ... جنگي كه به منظور ياري رساندن اسرائيل است در برابر دشمناني كه به ايشان تجاوز نمودهاند.22 در ملحمت ميصوا نيازي به اخذ مجوز از دادگاه وجود ندارد. پادشاه ميتواند به خواست و اراده خود به اين جنگ اقدام كند و حتي ميتواند قوم را نيز به همراهي خود در اين نبرد وادار سازد... .23
نظريه ابن ميمون، يك نظريه ابداعي نيست. با مطالعه آثار پيشينيان ميتوان منابع اين ديدگاه را در تلمود اورشليمي و بابلي يافت.24 گويا ابن ميمون موضوع تلاش براي بقاي كيان اسرائيل را فارغ از مسئله دفاع مشروع، يك حكم الاهي ميداند. در انگاره مايمونيدز، بنياسرائيل وظيفه دارند تا ارض موعود را تحت حاكميت يهود باقي بدارند و نميتوانند بر سر اين مسئله مصالحه كنند؛ زيرا يهُوَه نيز فرمان داده است كه ارض موعود را به تصرف درآوريد و در آن حاكم باشيد؛ ازاينرو حكومت بر ارض موعود و تحصيل شرايط حاكميت، يك حكم ايجابي خواهد بود. اين مسئله بهخوديخود، يك بحث نظري است. نتيجه عملي چنداني بر آن مترتب نخواهد بود. تفاوت مسئله صرفاً در اين است كه آيا فقط شمول قانون دفاع مشروع، پادشاه را مجاز به اقدام به ملحمت ميصوا ميكند يا اينكه حكم مستقلي در اين خصوص وارد شده است. از سوي ديگر، قاعده تجويز دفاع مشروع، شخص مورد تجاوز را مجاز به دفاع ميكند و نه ضرورتاً ملزم به آن. اما اگر ضرورت اقدام به ملحمت ميصوا از يك حكم مستقل توراتي استفاده شود. در اين صورت پادشاه، ملزم به دفاع خواهد بود و اين نه يك الزام حقوقي يا اخلاقي، كه يك الزام شرعي است.
مسائل مهمي پيرامون ديدگاه ابن ميمون وجود دارد كه وي در اين خصوص به ايراد نظر نپرداخته است. مسائلي مانند اينكه ميزان تهديد از سوي قوم مهاجم بايد چه مقدار باشد تا پادشاه بتواند به جنگ اقدام كند؟ البته تلمود متعرض اين مسئله شده و چنين ميگويد:
اگر اجانب (در روز شنبه) شهرهاي اسرائيل را محاصره كنند، اذني براي بنياسرائيل وجود ندارد تا به جنگ با ايشان بشتابند يا هر اقدام ديگري انجام دهند كه شنبه را بيحرمت سازد. اين در حالي است كه اجانب طمع مالي داشته باشند. اما اگر بيگانگان قصد جان مردمان نمايند، ايشان ميتوانند با سلاحهاي جنگي خود به نبرد با آنها برخيزند و حفظ حرمت شنبه ضروري نيست.
اما اگر تجاوز به شهر كشيده شد، نه صرفاً محاصره پشت ديوارهاي شهر، در اينصورت حتي اگر هدف مهاجمان غنيمت بردن كاه و كلش باشد، قوم با سلاح جنگي به نبرد با ايشان و كشتار آنها اقدام نمايند.25
از آنجا كه در روز شنبه بهخوديخود، اقدام به خونريزي مجاز نيست، ميتوان چنين برداشت كرد كه بيترديد جواز ملحمت ميصوا در روز شنبه، بيانگر جواز آن در ديگر ايام هفته نيز خواهد بود.
4. جنگ پيشگيرانه: در منابع شريعت يهودي، موقعيتهايي به تصوير كشيده شده كه در آن موقعيتها، شخصي كه در مظان تهاجم قرار دارد، ميتواند پيشدستانه به پاسخ مهاجمي كه آثار تهاجم در او پيداست بپردازد و حتي او را بكشد. مسئله جنگ پيشگيرانه يا دفاع سريع را ميتوان در ضمن برخي احكام توراتي و تفسيرهاي تلمودي و نيز قانوننامههاي متأخر يافت. البته وقايع سدههاي أخير، تأثير شگرفي در نگاه به اين منابع از سوي دانشمندان يهودي داشته است.
جنگ پيشگيرانه
برخي از مهمترين احكامي كه به منظور توجيه جنگ پيشگيرانه در يهوديت و به عنوان مباني آن به كار رفتهاند، عبارتند از:
أ. حكم سارق: تورات در اين خصوص چنين ميآموزد: «اگر دزدي در رخنه كردن گرفته شود و او را بزنند بهطوري كه بميرد بازخواستِ خون براي او نباشد. اما اگر آفتاب بر او طلوع كرد، بازخواست خون براي او هست».26
تلمود در بيان علت جواز قتل كسي كه اقدام به دزدي كرده است، چنين بيان ميدارد:
دليل حكم به جواز قتل كسي كه رخنه (ورود به غير اذن به ملك ديگري به قصد سرقت) نموده است چيست؟ زيرا قطعي است كه هيچ انساني در برابر تجاوز به ما يملكش بيتفاوت نخواهد بود. بنابراين، اين يكي (سارق) چنين انديشده است كه اگر من بدانجا رفتم و او (مالك) با من مصاف و مقابله خواهد نمود كه اگر چنين كند، او را خواهم كشت؛ از اينرو، است كه تورات مقرر كرده است: اگر او عزم قتل تو را نمود، با كشتن او بر وي سبقت بگير.27
در ادامه حكم تورات بر جواز قتل سارق، قيدي آمده كه محل بحث و نظر شارحان تلمودي و پساتلمودي قرار گرفته است. تورات ميگويد: اگر آفتاب برآمد و صاحبخانه وي را كشت، حق خونخواهي براي سارق محفوظ خواهد بود. اما معناي اين جمله چيست؟ آيا مقصود همان معناي لغوي است. در نتيجه، منظور اين است كه اگر درگيري در شب اتفاق افتد، حرجي بر صاحبخانه در قتل سارق نيست. اما اگر به روز كشيده شود، صاحبخانه حق قتل سارق را نخواهد داشت. تفسير اين بخش را ميتوان در دو باريتاي28 نسبتاً متناقض يافت. باريتاي نخست اين قيد را اينگونه تفسير ميكند:
مقصود اين است كه صرفاً اگر مانند آفتاب در حال درخشش بر تو(صاحبخانه) روشن شد كه سارق قصد قتل تو را دارد، ميتواني اقدام به قتل او كني. در غير اين صورت، (اگر شك در اين مطلب داشتي اجازه چنين كاري را نخواهي داشت و) براي او حق خونخواهي خواهد بود.29
باريتاي دوم، قيد بالا را اينگونه به تفسير نشسته است:
هدف از اين عبارت، چنين است كه اگر بهسان آفتاب روشن بر تو (صاحبخانه) قطعي شد كه او (سارق) رفتاري صلحآميز خواهد خواهد داشت (و قصد قتل تو را ندارد) حق نداري او را به قتل برساني؛ والّا (اگر شك در اين مطلب داشتي) او را بكش.30
در وجه جمع ميان اين دو باريتا، مباحث متعددي در ميان دانشمندان يهودي مطرح شده است. مانند اينكه يكي از آنها راجع به موقعيتي است كه پسر براي سرقت به خانه پدر رفته باشد. ديگري بالعكس و يا اينكه ناظر به تفاوت سرقت در ايام هفته با شنبهاند.
آنچه از جمعبندي اقوال مذكور و نيز آراي متأخراني چون ابن ميمون و يوسف قارو،31 به دست ميآيد، اين است كه بدون آگاهي از قصد قطعي مهاجم، نميتوان به دفاع منجر به قتل يا ملحمت ميصوا (جنگ دفاعي) اقدام كرد. در اين مورد، صرف تحركات نظامي يا حتي وجود برخي شواهد غير قطعي، مشروعيتآفرين نخواهد بود.
قانون رادف:32اين قانون بيان ميكند كه اگر شخص «الف» به نا حق مورد تهاجم شخص «ب» قرار گرفت و شخص «ت» شاهد اين ماجرا بود، از سوي ديگر، نجات شخص «الف» صرفاً در صورت مرگ شخص «ب» ميسر خواهد بود، آنگاه بر شخص «ت» واجب است كه به منظور نجات جان شخص «الف» از دست شخص «ب» اقدام كند و شخص «ب» را بكشد.
اين قانون در تلمود مورد بحث قرار گرفته و در منابع پساتلمودي نيز موجود است. تلمود33 در اينباره ميگويد: «كسي كه به منظور قتل مورد تهاجم ديگري قرار گرفته، بايد محافظت شود ولو با قتل مهاجم.»34
ابن ميمون نيز چنين ميگويد:
اگر رادف هشدار داده شد. ولي او همچنان در پي قرباني خويش بود. در اين صورت، حتي بدون اذعان وي به دريافت هشدار، در صورت ادامه تهاجم وي بايد كشته شود. اگر توقف تهاجم رادف با صدمه زدن به اعضاي بدن او ممكن باشد، بايد چنين كرد. بنابراين اگر كسي ميتواند با خدنگ، پرتاب سنگ يا شمشير با قطع دست و شكست پا يا نابينا كردن رادف و يا هر اقدام ديگري وي را متوقف كند، بايد به يكي بسنده نمايد. اما اگر هيچ راهي در نجات قرباني بدون قتل رادف سودمند نيفتاد، در اين صورت فرد بايد رادف را بكشد. هرچند كه هنوز رادف، قرباني خود را نكشته باشد. اين مسئله به اشاره در تثنيه آمده است؛ آنجا كه ميگويد: اگر دو شخص با يكديگر منازعه نمايند و زن يكي پيش آيد تا شوهر خود را از دست زنندهاش رها كند و دست خود را دراز كرده عورت او را بگيرد، پس دست او را قطع كن و چشم تو بر او ترحم نكند.35
موضوع رادف، به عنوان يك مسئله شرعي در منابع ديني يهود مورد پذيرش و اتفاق قرار گرفته است. و در ديگر قسمتهاي ميشنه تو را به مناسبتهاي مختلف بحث از رادف مطرح ميشود.36
يكي از رايجترين مصداقهاي كاربرد قانون رادف، مسئله سقط جنين است. بدين بيان كه جنينِ مضرِّ به حيات مادر، همان رادف، مادر قرباني و پزشك، شخص سوم تلقي ميشود. پزشك با تحصيل ديگر شرايط مجاز است به منظور نجات قرباني (مادر)، اقدام به قتل رادف (سقط جنين) كند. با توجه به اينكه اعمال قانون رادف در صورت احراز تهديد بالفعل و حقيقي نيازي به تأييد سنهدرين ندارد، به عنوان يكي از مستندات اقدام به جنگ پيشگيرانه در عصر حاضر قلمداد شده است.
ملحِمت رشوت37
ملحِمت رشوت، در لغت به معناي جنگ مأذون يا مجاز ميباشد. در اصطلاح به نبردي كه هدف از آن، كشورگشايي يا توسعه حاكميت يهود است اطلاق ميگردد. در منابع شرعي يهود، اهداف اصلي از اقدام به ملحِمت رشوت، گسترش جغرافيايي حكومت يهودي و نيز اعتلاي آوازه و شهرت حاكميت يهود دانسته شده است.38 ملحمت رشوت ـ آنگونه كه تلمود فلسطيني ميگويد - نبردي است كه يهودي خود آن را آغاز ميكند و جنبه دفاعي ندارد.39
ملحِمت رشوت، به عنوان يك اقدام خطير ديني، به تجويز شرعي نياز دارد. آيين يهود در شرايطي خاص اقدام به ملحِمت رشوت را مجاز دانسته كه برخي از آنها ذكر ميشود.
1. اجازه سنهدرين: يكي از شرايطي كه در منابع ديني يهود براي تجويز ملحِمت رشوت بيان شده، أخذ مجوز از دادگاه متشكل از 71 قاضي است. تلمود در اين خصوص چنين ميگويد: «پادشاه ميتواند تحت اذن دادگاه 71 نفره به جنگ اختياري اقدام كند... و كسي را ياراي مخالفت با او نيست».
جنگ مجاز (ملحِمت رشوت) صرفاً با اجازه دادگاه هفتاد و يك نفره ميتواند آغاز شود.40 ابن ميمون نيز با تأييد همين ديدگاه ميگويد: «...بر خلاف ملحِمت ميصوا، پادشاه نميتواند قوم را به ملحِمت رشوت وادار كند؛ مگر اينكه از دادگاه 71 مجوز گرفته باشد.»41
يكي از نگرانيهاي يهُوَه، خودكامگي احتمالي پادشاهان بوده است. گويا انبياي بنياسرائيل، از همان ابتدا نگاه مثبتي به حضور پادشاه در عرصه سياسي يهود نداشتهاند. سموئيل در اين باره ميگويد:
و گفت: رسم پادشاهي كه بر شما حكم خواهد نمود اين است كه پسران شما را گرفته، ايشان را بر ارابهها و سواران خود خواهد گماشت و پيش ارابههايش خواهند دويد. ايشان را سرداران هزاره و سرداران پنجاهه براي خود خواهد ساخت، بعضي را براي شيار كردن زمينش و درويدن محصولش و ساختن آلات جنگش و اسباب ارابههايش تعيين خواهد نمود. دختران شما را براي عطركشي و طباخي و خبازي خواهد گرفت. بهترين مزرعهها و تاكستانها و باغات زيتون شما را گرفته، به خادمان خود خواهد داد. عشر زراعات و تاكستانهاي شما را گرفته به خواجهسرايان و خادمان خود خواهد داد. غلامان و كنيزان و نيكوترين جوانان شما را و الاغهاي شما را گرفته، براي كار خود خواهد گماشت. عشر گلههاي شما را خواهد گرفت و شما غلام او خواهيد بود. در آن روز از دست پادشاه خود كه براي خويشتن برگزيدهايد، فرياد خواهيد كرد و يهُوَه در آن روز شما را اجابت نخواهد نمود.42
يهوديت به منظور كنترل پادشاه در امور خطير به دو شيوه روي آورده است: راه اول، عبارت است از ايجاد خودپايي دروني براي پادشاه با اقامه قوانين فردي؛ مانند:
البته پادشاهي را كه يهُوَه خدايت برگزيند، بر خود نصب نما. يكي از برادرانت را برخود پادشاه بساز و مرد بيگانهاي را كه از برادرانت نباشد، نميتواني بر خود مسلط نمايي. لكن او براي خود اسبهاي بسيار نگيرد و قوم را به مصر پس نفرستد تا اسبهاي بسيار براي خود بگيرند؛ چون كه يهُوَه به شما گفته است بار ديگر به آن راه برنگرديد. براي خود زنان بسيار نگيرد؛ مبادا دلش منحرف شود و نقره و طلا براي خود بسيار زياده نيندوزد؛ چون بر تخت مملكت خود بنشيند، نسخة اين شريعت را از آنچه از آن نزد لاويان كهنه است، براي خود در طوماري بنويسد. آن نزد او باشد و همة روزهاي عمرش آن را بخواند تا بياموزد كه از يهُوَه خداي خود بترسد و همة كلمات اين شريعت و اين فرايض را نگاه داشته بهعمل آورد. مبادا دل او بر برادرانش افراشته شود و از اين اوامر به طرف چپ يا راست منحرف شود....43
راه دوم نيز لزوم أخذ موافقت از نهادهاي خاص در اقداماتي مانند جنگ است كه نقش تعيينكنندهاي در زندگي مردم دارند؛ از اينرو، به نظر ميرسد اشتراط مشروعيت ملحِمت رشوت، به اذن سنهدرين، به دليل ضرورت اعمال كنترل بر رفتار نظامي پادشاه و جلوگيري از ورود قوم بنياسرائيل به منازعههاي نظامي بيهوده باشد تا بتوان از زيانهاي احتمالي جنگهاي فراگيري، كه ممكن است با سوء تدبير پادشاه صورت پذيرد، پيشگيري كرد.
2. پيشنهاد صلح:44 بر اين اساس فلسفه و هدف غايي ملحِمت رشوت، اعتلاي آوازه يهود و گسترش مرزهاي جغرافيايي حاكميت يهودي است، نه صرفاً انهدام ديگر اقوام. پادشاه بايد در صورت به دست آوردن اهداف فوق به منظور كاستن تلفات احتمالي از بروز جنگ جلوگيري كند؛ از اينرو، او بايد پيش از اقدام به جنگ، قوم هدف را به صلح دعوت كند. تورات موضوع دعوت به صلح را مبرم و ضروري دانسته و ميگويد:
چون به شهري نزديك آيي تا با آن جنگ نمايي، آن را براي صلح ندا كن. اگر تو را جواب صلح بدهد و دروازهها را براي تو بگشايد، آنگاه تمامي قومي كه در آن يافت شوند، به تو جزيه دهند و تو را خدمت نمايند. اگر با تو صلح نكرده با تو جنگ نمايند. پس آن را محاصره كن؛ چون يهُوَه خدايت آن را به دست تو بسپارد. جميع ذكورانش را به دم شمشير بكش. ليكن زنان و اطفال و بهايم و آنچه در شهر باشد، يعني تمامي غنيمتش را براي خود به تاراج ببر و غنايم دشمنان خود را كه يهُوَه خدايت به تو دهد بخور. به همة شهرهايي كه از تو بسيار دورند كه از شهرهاي اين امتها نباشند چنين رفتار نما.45
ابن ميمون با طرح گسترده بحث دعوت به صلح پيش از ملحِمت رشوت، ديگر احكام اين نبرد را نيز بازگو ميكند. در ميشنه تو را چنين آمده است:
در ملحِمت رشوت پادشاه را واجب است كه پيش از جنگ دشمن را به صلح فراخواند، اگر دشمنان پيشنهاد صلح را بپذيرند و خود را در عمل به قوانين هفتگانه نوحي46 متعهد بدانند، ديگر نبايد كشته شوند و بايد به انقياد درآيند؛ چرا كه مكتوب است:47 و اگر تو را جواب صلح بدهد و دروازهها را براي تو بگشايد، آنگاه تمامي قومي كه در آن يافت شوند، به تو جزيه دهند و تو را خدمت نمايند. ...آنان هرگز نبايد در برابر اسرائيل سر بالا بگيرند و هميشه بايد تحت حاكميت اسرائيل باشند. آنان در هيچ مسئله نبايد فوق يك يهودي قرار گيرند. اينان بايد با بذل مال و نفرات خود به پادشاه خراجپرداز او باشند... .
نيرنگ بر ايشان پس از انعقاد پيمان صلح و پذيرش قوانين نوحي حرام است. اگر ايشان از پذيرش صلح يا انقياد به قوانين نوحي سر باز زنند، آنگاه بايد جنگ بر عليه ايشان آغاز شود. همه ذكور آنها كشته شوند و مال و دارايي آنها به يغما رود. زنان و فرزندان نبايد به قتل برسند... اين است حكم ملحِمت رشوت.48
3. پادشاه: يكي از اركان جنگ مأذون، وجود و حضور پادشاه يهودي است. بديهي است تحقق اهداف جنگ توسعهطلبانه، فرع بر وجود سازمان سياسي و نظامي منظم در حاكميت يهودي است؛ از اينرو، منابع شرعي بر وجود عنصر پادشاهي، به عنوان لازمه مشروعيت ملحِمت رشوت تأكيد ورزيدهاند.
در عموم هلاخاهايي، كه در خصوص تجويز ملحِمت رشوت وجود دارد، محور اقدام به اين نبرد پادشاه دانسته شده و هيچ موردي نميتوان يافت كه مردم به تنهايي و با نبود پادشاه، اجازه آغاز چنين جنگي را از سوي منابع ديني يافته باشند،49
4. اوريم50 و تُميم51: يكي ديگر از اجزاي لازم براي ورود به نبرد آغازگرانه در يهوديت، «اوريم و تميم» است. اوريم در لغت، جمع كلمه «اور»52 به معناي نور و روشنايي است و «تُميم» جمع كلمه «تُم»53 به معناي كامل و تمام است. «اوريم» و «تُميم» به دفعات در عهد عتيق ذكر شدهاند.54 مقصود از آنها، أشيايي خاص چون سنگ مقدس (منقّش به اسامي اسباط بنياسرائيل) يا پوششي زرهگونه است كه كاهن اعظم آنها را به تن ميكند. به نوعي رابطه خاص معنوي ميان كاهن اعظم و يهُوَه اشاره دارد كه در قدسالاقداس ايجاد ميشود و هدف از آن، كشف اراده يهُوَه در امور خطير مانند جنگ است.
برخي از اشارات تورات ميتواند در شناخت بهتر اوريم و تُميم راهگشا باشد. در تنخ آمده است:
پس موسي، هارون و پسرانش را نزديك آورد و ايشان را به آب غسل داد. پيراهن را بر او پوشانيد و كمربند را بر او بست و او را به ردا ملبس ساخت و ايفود را بر او گذاشت و زنّار ايفود را بر او بسته آنرا بر وي استوار ساخت. سينهبند را بر او گذاشت و اوريم و تُميم را در سينهبند گذارد.55 ...و او به حضور العازار كاهن بايستد تا از براي او به حكم آوريم به حضور يهُوَه سؤال نمايد. به فرمان وي او و تمامي بنياسرائيل با وي و تمامي جماعت بيرون روند و به فرمان وي داخل شوند.56
از فرازي از تورات ميتوان كاركرد مكاشفهاي اوريم و تُميم را حدس زد:
و فلسطينيان جمع شده آمدند و در شُونيم اردو زدند و شاؤل تمامي اسرائيل را جمع كرده در جِلبوع اردو زدند. چون شاؤل لشكر فلسطينيان را ديد، بترسيد و دلش بسيار مضطرب شد. شاؤل از يهُوَه سؤال نمود و يهُوَه او را جواب نداد نه به خوابها و نه به اوريم و نه به انبيا.57
با توجه به آنچه گذشت، منظور از وجود «اوريم» و «تُميم» به عنوان عناصر مشروعيتآفرين در ملحمت رشوت اين است كه كاهن اعظم با به تن كردن اوريم و تُميم از محضر يهُوَه طلب مكاشفه نمايد58 و از او بخواهد تا اراده خود را دال بر رضايت يا عدم رضايتش بر اقدام به جنگ آشكار سازد. پس از اينكه رضايت يهُوَه در شروع نبرد بر كاهن اعظم هويدا شد، پادشاه ميتواند با كسب ديگر شرايط به ملمحت رشوت اقدام كند.
رامبام با تصريح بر ضرورت كسب نظر از دادگاه و اوريم و تُميم در ملحمت رشوت با تكيه بر تلمود59 ميگويد: «ما نبايد (مرزهاي) شهر (اورشليم) و محوطه معبد را گسترش دهيم، مگر پس از موافقت و تأييد پادشاه؛ خبر غيبي اوريم و تُميم و دادگاه 71 نفره...».60
تلمود نيز اوريم و تُميم را يكي از اجزاي پوشش كاهني ميداند كه به همراه داشتن آن در انجام برخي از وظايف كاهني ضروري است.61
اوريم و تُميم هم خود مقدس هستند و هم قداستآفريناند، از اينرو، در تمام حالات بر كاهن اعظم حفظ حرمت پادشاه ضروري است و فقط هنگامي كه كاهن اوريم و تُميم به تن دارد، پادشاه بايد او را با برخاستن از جايش احترام كند.62
نتيجهگيري
بررسي آرا و انديشههاي دانشوران يهودي به روشني رويارويي ايشان را با مشكل جنگمحوري كتاب مقدس عبراني به گواهي مينشيند. كاملاً هويداست كه انديشمندان يهودي، تمايلي اخلاقي به تفسير ديگرگونه از عهد عتيق دارند؛ تفسيري كه بتوان در سايه آن، الاهياتي مبتني بر صلح و دوستي را به نظاره نشست.
تلمود و مراجع متأخر اين ظرفيت را دارند كه در عين رعايت قواعد استنباط شريعت يهودي فهمي سازوارانهتر به دست دهند كه در سايه آن ميتوان با تأكيد بر ارزش حيات انسان، خداگونگي آدمي، عموميت قوانين اخلاقي، لزوم حفظ حرمت قائلين به پيمان نوحي و محترم بودن حريم افراد، پيدايي زمينههاي الاهياتي لازم جهت عملي شدن صلحي فراگير در جهان را اميدوار بود.
ميشنه تورا از جمله منابع قابل اتكا در اين راستا به شمار ميآيد. اثر فاخري كه كوشيده هرچه منضبطتر قواعد محدودكنندهاي در باب آغاز و استمرار جنگ يهودي را ترسيم كند. امروزه نيز گروههاي صلحطلبي در يهوديت وجود دارند كه هرگونه تلاش سازمان يافته در جهت ايجاد جنگ مبتني بر عهد عتيق را بدعت شمرده و باطل ميدانند.
منابع
Louis H. Feldman, REMEMBER AMALEK!: VENGEANCE, ZEALOTRY, AND GROUP DESTRUCTION IN THE BIBLE ACCORDING TO PHILO, PSEUDO-PHILO, AND JOSEPHUS, Monographs of the Hebrew Union College, 2004.
Babylonian Talmud, complete Soncino English Translation, TRANSLATED INTO ENGLISH WITH NOTES, GLOSSARY AND INDICES UNDER THE ITORSHIP OF RABBI DR. I. EPSTEIN.
Bradley Shavit Artson, Judaism, War, & Justice, AJU (AMERICANJEWISHUNIVERSITY).
C.D. Yonge, THE WORKS OF PHILO, Foreword: An Introduction to Philo By David M. Scholer, Hendrickson Pub., 1993.
David B. Kopel, THE TORAH AND SELF-DEFENSE, University of Michigan, 2004,
Encyclopedia Britannica, Print Set, Encyclopaedia Britannica, Incorporated, 2009.
J. DAVID BLEICH, CONTEMPORARY HALAKHIC PROBLEMS, KTAV PUBLISHING HOUSE, INC. YESHIVA UNIVERSITY PRESS NEW YORK, 1995.
Jeffrey H. Tigay, The JPS Torah Commentary, Philadelphia & Jerusalem, 1996.
Avi Sagi, Judaism, Between Religion and Morality, Tel Aviv, HaKibbuth HaMeuchad, 1998.
Kenneth W. Kemp, Just-War Theory & its Non-pacifist Rivals, University of St. Thomas & St. Paul, Minnesota, 1993.
Marc Gopin, Between Eden and Armageddon, NEWSLETTER, Volume XXXII, No. 28, Boston Theological Institute, April 22, 2003.
MICHAEL J. BROYDE, The Bounds of Wartime Military Conduct in Jewish Law, Center for Jewish Studies, Queens College, City University of New York (Flushing, N.Y.: Center for Jewish Studies, Queens College, CUNY, 2006).
Michael J. Harris, Divine command ethics: Jewish and Christian perspectives, Routledge, 2003, p 194.
Rabbi Moses ben Maimon, Mishneh Torah, Translated by Eliyahu Touger, Moznaim Publications,
Rabbi Moses ben Maimon, Sefer Hamitzvot, Translated by Berel Bell, Moznaim Publications,
Reuven Kimelman, War, in Frontiers of Jewish Thought, ed. Steven Katz, Washington, DC: B'nai B'rith Books, 1992.
Ronald L. Eisenberg, 613 Mitzvot: A Contemporary Guide to the Commandments of Judaism, Schreiber Publishing, Inc, 2008.
Sara E. Karesh and Mitchell M. Hurvitz, Encyclopedia Of Judaism (Encyclopedia of World Religions), New York: Checkmark Books 2008.
<http://www.blueletterbible.org>
<http://www.en.wiktionary.org>
<http://www.jewsnotzionists.org/>
<http://www.judaism.ajula.edu>
<http://www.people.ucalgary.ca>
* كارشناس ارشد اديان. mbarteh@Yahoo.com
دريافت: 6/6/89 ـ پذيرش: 7/10/89
1.(mil·kh?·met mits·v?) ????????? ???????
2. Numbers 33:53.
اين فراز شامل دوقسمت کلي است: 1. تصرف ارض موعود؛ 2. حفظ مالکيت آن بدون ذکر هيچگونه زمان مشخصي. بخش نخست ناظر به ملحمت حوا و بخش دوم ناظر به ملحمت ميصوا است.
ر.ک: محمد رضا برته،"ملحمت حوا" فصلنامه معرفت اديان، شماره دوم، بهار 89 .
3. آنچه در اين سطور مي آيد نه يک بررسي سياسي که نگرشي است بر آرا و انديشههاي دانشوران يهودي و از سوي ديگر چون هدف اصلي تحليل مباني مشروعيت جنگ از نظرگاه ايشان است و نه بررسي عدم مشروعيت جنگ؛ لذا از تحليل آراي آندسته از حاخام هاي يهودي چون ييسرائل ديويد وايز(حاخام حريدي و ارتدوکس يهودي) که به شدت معتقدند مطابق تلمود، ديگر يهوديان نه سرزمين مستقلي دارند و نه حقي در اين خصوص تا بخواهند با تشکيل سازمان نظامي و سياسي براي استيفاي حقوق خويش بجنگند؛ پرهيز و به اشارهاي مختصر در اين خصوص اکتفاء شده است.
see:
<http://www.nytimes.com/2007/01/15/nyregion/15rabbi.html?ex=1173330000&en=44bf9e0f329043e5&ei=5070> . Retrieved 2007 ـ 03 ـ 06
4. Gen 10 - 17.
5. Exo 2:11 - 14.
6. Exo 11:1-7
7. Exo 12:30 - 32.
8. Gen 1:27.
9."… God created man for incorruption, and made him in the image of his own eternity" Wisdom of Solomon 2:23; "He endowed them with strength like his own, and made them in his own image." Sirach 17:3.
10. David B. Kopel, THE TORAH AND SELF - DEFENSE, University of Michigan, 2004, p19.
See: PHILO OF ALEXANDRIA, the Decalogue, in THE WORKS OF PHILO 529 - 30 (C.D. Yonge trans., Hendrickson Pub., 1993).
11. David B. Kopel, THE TORAH AND SELF ـ DEFENSE, University of Michigan, 2004, p19.
12. Gen 9:6.
13. Leviticus 18:5.
14. see: Charles J. Harary, Esq. Stealing To Save Someone's Life. at:
<http://www.jlaw.com/Articles/ch-stealsavelife.html#3>
15. Babylonian Talmud, Mas sanhedrin 74a.
16. Ezekiel 20:11, Nehemiah 9:29, Leviticus 19:16.
17. Babylonian Talmud, Mas Yoma 82a.
18. Babylonian Talmud, Mas Yoma 84b.
19. Babylonian Talmud, Mas Sanhedrin 73a.
20. Mishneh Torah, Sefer Nezikim, Rotseah uShmirat Nefesh, 1:14.
21. ربي موشِه بِن مَيْمون 1135 ـ 1204.م (??? ??? ?? ?????) که او را به اختصار رامبام (???"?) نيز مينامند يکي از تاثيرگذار ترين شخصيت هاي ديني يهودي است که با تاليف آثاري چون دلاله الحائرين (???? ??????) و ميشنه تورا ) ???????? ??????? ( خود را به اوج شهرت در ديانت يهودي رساند به طوري که درباره او گفته شده: "از موسي ـ ي پيامبر ـ تا موسي ـ ابن ميمون ـ کسي چون موسي برنخواسته است"( ???? ?? ??? ?? ?? ????). او در زبان عربي ابو عمران موسى بن ميمون بن عبد الله القرطبي و در انگليسي Maimonides خوانده ميشود.
22. Mishneh Torah, Sefer Shofetim, Melachim uMilchamot, 5:1.
23. Mishneh Torah, Sefer Shofetim, Melachim uMilchamot, 5:2.
24. Jerusalem Talmud, Sotah 8:10 and Babylonian Talmud Eiruvin 45a.
See Bleich, "Preemptive Wars in Jewish Law," 273-75.
25. Babylonian Talmud, Mas Eiruvin 45a.
26. Exo 22:1 ـ 3.
27. Babylonian Talmud, Mas. Sanhedrin 72a.
28. به هر هلاخا، ميدراش هلاخايي يا اگادايي که در ميشنا ذکر نشده ولي در تلمود بابلي جمع آوري گرديده است باريتا (?????) ميگويند.
29. Babylonian Talmud, Mas. Sanhedrin 72a.
30. Babylonian Talmud, Mas. Sanhedrin 72b.
31. David B. Kopel, THE TORAH AND SELF ـ DEFENSE, University of Michigan, 2004, p25 ـ 35.
32. (d?·n r?·daf) ????? ?????
33. با توجه به اينکه اين مسئله در ضمن مسائل سه گانه ديگري در تلمود ذکر شده است، قسمتهاي مرتبط، با حذف اضافات و نقل به مضمون در متن آمده است.
34. Babylonian Talmud, Mas. Sanhedrin 73a.
35. Mishneh Torah, Sefer Nezikim, Rotseah uShmirat Nefesh 1:7.
36. Mishneh Torah, Sefer Nezikim, Chovel uMazzik 8:12 ـ 15; Sefer Kedushah, Issurei Biah 12:5.
37. (mil·kh?·met re·shut) ????????? ???????
38. Mishneh Torah, Sefer Shofetim, Melachim uMilchamot 5:1.
39. A milchemet reshut is when we attack them…. Palestinian Talmud Sotah 23a.
See: Rabbi Billy Dreskin, JEWISH LAW AND THE CONCEPT OF WAR.
40. Babylonian Talmud, Mas. Sanhedrin 2a,16a,20b.
41. Mishneh Torah, Sefer Shofetim, Melachim uMilchamot 5:2.
42. 1 Samuel 8:11 ـ 18.
43. Deuteronomy 17:15 ـ 20.
44. به منظور حفظ امانت در نقل اقوال کلمه صلح در اين آموزه درج گرديده است که البته با کمي دقت در مفاد هلاخايي که ذکر ميشود واژه تسليم دقيقتر مينماياند.
45. Deuteronomy 20:10 ـ 16.
46. اين قوانين به دو دسته سلبي و ايجابي تقسيم ميشوند:
قوانين سلبي عبارتند از: 1. نهي از شرک؛ 2. تحريم قتل؛ 3. تحريم زنا؛ 4. تحريم سوگند ناروا؛ 5. تحريم خوردن اجزاء بدن حيوان زنده.
قوانين ايجابي عبارتند از: 1. برپاداشتن عدل و دادورزي؛ 2. تاسيس دادگاهي به منظور نظارت بر اجراي قوانين پيشگفته. جهت کسب اطلاعات بيشتر ر.ک:
پيدايش 9:5؛ پيدايش 9:6؛ تثنيه 18:10؛ پيدايش 20:3؛ پيدايش 34:12؛ پيدايش 12:13؛ پيدايش 2:24؛ تثنيه 23:2؛ پيدايش 2:24؛ پيدايش 2:3.
Sanhedrin 56a, osefta Avodah Zarah.
47. Deuteronomy 20:11
48. Mishneh Torah, Sefer Shofetim, Melachim uMilchamot 6:1 - 15.
49. Marc Gopin, JUDAISM, THE LIMITS OF WAR, AND CONFLICT RESOLUTION, Princeton University, 2001.
50. (ü·r?m) ???????
51. (tüm·m?m) ????????
52. (ore) ????
53. (t?m) ????
54. Exd 28:30, Lev 8:8, Num 27:21, Deu 33:8, 1Sa 28:6, Ezr 2:63, Neh 7:65.
55. Leviticus 8:6 - 9.
56. Numbers 27:21.
57. 1 Samuel 28:4 - 7.
58. See: Buxtorf, Historia Urim et Thummim, in his Exercitationes, pp. 267 et seq., and in Ugolini, Thesaurus, vol. xii.; Hancock, The Urim and the Thummim, in Old Testament Student, March, 1884, iii. 252 -256. At:
Spencer, De Legibus Hebrœorum Ritualibus, 1685;
<http://www.jewishencyclopedia.com/view.jsp?artid=52&letter=U>
59. Babylonian Talmud - Mas. Shevu'oth 14a.
60. Mishneh Torah,Sefer Avodah,Beis Habechirah, 6:11.
61. Babylonian Talmud - Mas. Yoma 71b.
62. Mishneh Torah,Sefer Shofetim,Melachim uMilchamot2:5.
<http://marefateadyan.nashriyat.ir>
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید