اين نوشتار، گزيده اي است گزارش گونه از بخش ماشيح در کتاب "خدا، جهان، انسان، ماشيح (گزيده گنجينه اي از تلمود)"، تأليف آبراهام کُهِن که قسمت اول آن در بخش اديان ابراهيمي تقديم شد.
با مطالعة اين نوشتار که ايجاز ويژگي اصلي آن است، دانسته هاي مفيدي دربارة منجي يهودي به دست مي آيد که هر چند نياز به دسته بندي مناسب تري دارد ولي مي تواند در بررسيهاي عميق تر به کار گرفته شود.
خيلي علاقمند بودم که تشابهات اين آموزة يهودي را با آموزة مهدويتِ اسلامي در بحثي تطبيقي بررسي کنم ولي به دليل ترس از برداشت ناصواب و نبود مجال کافي، آن را به نوشتار ديگري موکول مي نمايم.
روش من در اين نوشتار چنين بوده است که پس از سه بار مطالعة يک موضوع، آن را ويرايش و با انتخاب عنواني، آن مطلب را قلمي نموده ام. سعي شده در حد امکان از مطالب و آيات تکراري پرهيز گردد، مگر آن که نکته جديدي داشته باشد.
ماشيــح
* يهوديان بر خلاف بسياري از اقوام که دوران طلايي تاريخ خود را در گذشته هاي تاريک و بسيار دور مي بينند، به آينده چشم دوخته اند.
* انبياي اسرائيل بارها به "روزهاي آخر" که هنوز فرا نرسيده است به عنوان دوران اعتلاي نهايي عظمت ملي يهود، اشاره کرده اند
* اميد به آيندة نوراني و مشحون از سعادت در دل عامه مردم، روز به روز نه تنها شدت يافت بلکه به رؤياهاي شگفت انگيزي هم دامن زد.
* ماشيح (MASHIAH)يا "تدهين شده با روغن مقدس" که از جانب خدا مأمور آغاز اين دوران تازه و پر از شگفتي است، محور اين آينده است.
* تلمود، صدها بار به ماشيح و مأموريت او اشاره کرده است.
تنها منکر ماشيح!
* ربي هليل (قرن 4)، تنها کسي که لحني شکاک در اين باره دارد، مي گويد: "ملت اسرائيل ديگر ماشيحي که ظهور کند، نخواهد داشت زيرا که در زمان حيزقيا (سلطان يهودا) بهره خود را از او برده اند". (سنهدرين، 98 ب).
* در ردّ ادعاي فوق گفته اند: اگر قرار بود از پيشينيان کسي ماشيح باشد، داود سزاوارتر بود چرا که آن پادشاه اسرائيل آن همه سرود در وصف جلال خدا تصنيف کرد و خدا را مدح و ثنا نمود ولي حيزقيا با آن همه معجزات و آيات که برايش نمايان شد، حتي يک سرود هم به درگاه خداوند نخواند.
* ربان يوحان بن زکاي، دانشمند برجسته قرن اول، در بستر مرگ چنين مي گويد: يک کرسي براي حيزقيا پادشاه يهود که دارد مي آيد، آماده کنيد. اين جملة مرموز علاوه بر پيش گويي ظهور ماشيح، مي رساند که حيز قيا هم ماشيح بوده است.
هويت ماشيح
* درباره هويت ماشيح يا ناجي آينده، عقايد مختلفي اظهار شده است.
* اعتقاد عموم بر آن است که ظهور ماشيح و فعاليت هاي او در راه بهبود وضع جهان و تأمين سعادت بشر، قسمتي از نقشه خداوند در آغاز آفرينش جهان بوده است: "پيش از آنکه عالم هستي به وجود آيد، هفت چيز آفريده شد؛ تورات، توبه، باغ عدن (بهشت)، جهنم، اورنگ جلال الاهي، بيت هميقداش، نام ماشيح". (پساحيم، 54 الف)
* در يک ميدراش مؤخّر چنين اظهار شده است: "از آغاز خلقت عالم، پادشاه ماشيح به دنيا آمد، زيرا (لزوم وجود او) حتي پيش از آنکه جهان آفريده شود، به ذهن (خداوند) خطور کرد" (پسيقتا رباتي، 152 ب).
* همه دانشمندان يهود درباره يک نکته متفق الرأي هستند که ماشيح يک انسان است که از طرف خدا مأمور انجام وظيفه خاصي خواهد شد. تلمود، هيچگاه اشاره اي به يک ناجي يا موجود فوق انساني درمورد ماشيح ندارد.
* در اينکه ماشيح داود است يا از نسل او اختلاف است: برخي او را با داود پادشاه يکي مي دانند و با استناد به آيه "بعد از آن بني اسرائيل برگشته و خداوند خداي خود و داود پادشاه خويش را خواهند طلبيد" (هوشع، 5: 3)، مي گويند: اين پادشاه، ماشيح است. اگر او جزو زندگان است اسمش داود است و اگر جزو مردگان است (که بعدا زنده خواهد شد)، نامش داود است. (يروشلمي، براخوت: 5 الف).
مخالفان نظر فوق با اشاره به آيه: "نجات عظيمي به پادشاه خود مي دهد و به ماشيح خويش احسان مي کند، يعني به داود و به ذريت او تا به ابد" (مزامير، 51: 18)، مي گويند: در اين آيه نوشته نشده است به داود، بلکه آمده است: به داود و به ذريت او (ايخا ربا، 51: 1). ماشيح از نسل پادشاه داود خواهد بود و در ادبيات دانشمندان يهود ملقب به "فرزند داود" است. اين اعتقاد عموم يهوديان است.
نامهاي ماشيح
* آياتي که اشاره به ماشيح دارد، حاوي نامهاي گوناگوني براي اوست؛ شاگردان دانشمندان حتي کوشيده اند براي ماشيح نامهايي مشابه با اسم استاد خود از متن آيات کتاب مقدس بيابند:
شاگردان مکتب شيلا (Sheila) نام او را شيلو (Shiloh) مي گويند؛ " تا که شيلو بيايد" (پيدايش، 10: 49).
شاگردان مکتب ربي يناي (yannay) او را يينون (yinnon) به معناي دوام مي نامند؛ " نام او تا ابد باقي خواهد ماند و اسم او پيش آفتاب دوام خواهد کرد" (مزامير، 17: 72).
شاگردان مکتب ربي حنينا (haninah) او را با استناد به آيه: "زيرا که بر شما ترحم (حنينا) نخواهد کرد" (ارميا، 13: 16)، حنينا مي نامند.
برخي اسم او را منحم بن حيزقيا (manahem ben hizghyah ) مي دانند و به آيه" زيرا تسلي دهنده (منحم) و تازه کننده جانم از من دور شده است" (مراثي ارميا، 16: 1)، استناد مي کنند. برخي او را مبروص مکتب ربي يهودا هناسي مي نامند و به آيه" مسلما او بيماريهاي ما را تحمل کرده و دردهاي ما را بر خود حمل نموده است. ولي ما او را بلا کشيده و ضرب خورده و رنج ديده از جانب خداوند محسوب نموديم" (اشعيا، 4: 53)، استناد مي نمايند. بلا کشيده به معناي مبروص است و ربي يهوداهناسي، 13 سال از بيماري برص رنج مي برد و آن را نشانه رحمت الاهي مي دانست (باوا مصيعا، 85 الف)، ماشيح، هم از طبقه رنجديدگان که يهودا هناسي نمونه واضح آن است، خواهد بود.
نام هاي ديگر ماشيح
* صمح(tazemah)به معناي نهال (زکريا، 12: 6). جالب است بدانيد شماره حروف هريک از"صمح" و "منحم" به حساب ابجد 138 مي باشد که اين نشان از تشابه اين دو نام دارد.
* برنفله(bar naphle) به معناي فرزند افتاده با استناد به آيه" در آن روز خيمة داود را که افتاده است، بر پا خواهد نمود". (عاموس، 11: 9).
* فرزند يوسف، عنواني است براي شخصيتي که هم رديف "فرزند داود" در يهوديت مطرح است و مقام برجسته اي دارد. (زکريا، 10: 12 و سوکا، 52 الف و عوديا، باوابترا، 123 ب).
اعتقاد به ماشيح از منظر جامعه شناسي
* اعتقاد به ظهور ماشيح، بالطبع هنگام بدبختي هاي ملي شدت مي يافته است. وقتي که ظلم و تعدي يک دولت فاتح که ملت اسرائيل را به زير سلطه خود داشت، غير قابل تحمل مي شد، يهوديان از روي غريزه، به پيشگويي هايي که در کتاب مقدس درباره ظهور ماشيح شده است، توجه مي کردند تا در روزهاي پر از رنج در برابر شديدترين سختي ها تاب بياورند و نگذارند يأس و حرمان بر آنها چيره شود.
يک ماشيح دروغين
* وسفوس مورخ مشهور يهود در تاريخ خود مي گويد: در سالهاي قبل از خرابي بيت هميقداش افرادي ادعا مي کرده اند که همان نجات دهنده اي هستند که انبياء ظهور او را از پيش خبر داده اند، مثل: برکوخواو (barkohva) که بعضي او را برکوزيوا (bar koziva) ناميده اند و رهبر شورش يهوديان عليه روميان بود. ربي عقيوا هر گاه او را مي ديد، مي گفت: اين همان پادشاه ماشيح است و به آية: "ستاره اي (کوخاو) از يعقوب طلوع خواهد کرد" (اعداد، 17: 24)، استناد کرده و آن را چنين تفسير مي نمود: کوزيوا از يعقوب طلوع خواهد کرد.
ربي يوحانان بن تورتا در اعتراض به او مي گفت: عقيوا از گونه هاي تو (در قبر) علفها خواهند روييد و هنوز ماشيح فرزند داود نيامده است. (يروشلمي تعنيت، 6 دال).
نشانه هاي پيش از ظهور ماشيح
* دردهاي زايمان دوره ماشيح سخت و شديد خواهد بود.
* تاريکي و سياهي شب، قبل از دميدن سپيده فزوني مي يابد.
* آشفتگي و فساد در جهان به حد اعلي خواهد رسيد و سختي هاي زندگي، غير قابل تحمل خواهند شد.
* جوانان به پيران بي احترامي کرده و آنها را خجالت خواهند داد و پيران در جلوي جوانان به پا خواهند ايستاد.
* روي مردم چون روي سگ خواهد بود (از بي حيايي).
* محل تحصيل و مطالعه به اماکن فساد مبدل شده، دانش دبيران فاسد خواهد گشت.
* فرزند داود (ماشيح)، فقط در دوره اي ظهور خواهد کرد که همه مردم آن يا معصوم باشند يا مجرم.
* دوران هفت ساله اي که ماشيح در آن ظهور مي کند، چنين است:
سال اول؛ بي باراني، سال دوم؛ قحطي، سال سوم؛ قحطي شديد و مردن مردان، زنان، کودکان، متقيان و فراموشي تورات، سال چهارم؛ سيري و وفور نعمت، سال پنجم؛ سيري و فراواني عظيم، بازگشت تورات به سوي آموزندگانش، سال ششم؛ به گوش رسيدن صداهايي از آسمان، سال هفتم؛ در گرفتن جنگ و در پايان اين دوران هفت ساله ماشيح مي آيد.
* هر وقت ببيني دولت ها با هم به نزاع سياسي که منجر به جنگهاي سخت مي شود، مي پردازند.
* داود در مزامير پنج بار از خدا خواسته است تا برخيزد؛ چهار بار مربوط به چهار دولت يونانيان، بخت النصر، هامان صدراعظم خشايارشا، روميان و پنجمي مربوط به دولت گوگ و ماگوگ (يأجوج و مأجوج) است که در آخر الزمان با قدرتي عظيم عليه اسرائيل به جنگ خواهد آمد.
زمان ظهور ماشيح
* کوشش براي محاسبه و يافتن تاريخ پايان ذلت قوم اسرائيل و ظهور ماشيح، از طرف اکثريت دانشمندان يهود، به شدت تقبيح شده است، چرا که در صورت عدم تحقق، يأس و حرمان را به دنبال خواهد داشت.
* نهي از توقيت آمدن ماشيح گاهي با لعن و نفرين همراه بوده است: لعنت بر کساني باد که تاريخ پايان ذلت اسرائيل و ظهور ماشيح را محاسبه مي کنند. زيرا ايشان چنين استدلال مي نمايند که اگر تاريخ پايان ذلت فرا رسيد و ماشيح نيامد، هرگز ديگر نخواهد آمد... ". عليرغم اين اخطارهاي شديد، برخي زمان ظهور ماشيح را چنين برآورد کرده اند:
* در سال 4291 از آفرينش (531 ميلادي) جهان ويران خواهد شد... و آن وقت ايام ماشيح پيش خواهد آمد.
* در سال 4231 آفرينش (471 ميلادي)، ماشيح ظهور خواهد کرد.
* اسرائيل، در ماه تيشري نجات خواهد يافت.
* اسرائيل، در ماه نيسان (ازمصر) نجات يافت و در آينده نيز در ماه نيسان نجات مي يابد.
* ايلياي نبي خطاب به يک عالم يهودي: دنيا دست کم هشتاد و پنج يوئيل (4250= 50 (مدت هر يوئيل به سال) × 85)دوام خواهد داشت و دريوئيل آخرين ماشيح خواهد آمد. آن عالم از ايليا پرسيد: آيا ماشيح در آغاز آن يوئيل ظهور خواهد کرد يا در پايان آن؟ ايليا جواب داد: نمي دانم. اين پيشگويي بين سالهاي 440 تا 490 ميلادي را دربرمي گيرد.
* در مقابل اين نظريات که زمان مشخصي را براي آغاز دوران ماشيح در نظر گرفته شده است، نظريه ديگري هست که مي گويد: زمان ظهور بنابر کردار مردم تغيير خواهد يافت: "من خداوند در وقت خودش آن را تسريع خواهد کرد. (اشعياء، 22: 60)
در سنهدرين، 198 الف، با توجه به آيه فوق آمده است: اگر امت اسرائيل استحقاق آن را داشته باشد، نجات ايشان را تسريع خواهم کرد و اگر استحقاق نداشته باشد، در وقت خودش آنها را نجات خواهم داد.
زمينه سازي و شرايط ظهور
*راو آشه از علماي متأخر تلمود مي گويد: مقصود دانشمندان از ذکر تاريخهاي مذکور براي ظهور ماشيح اين بوده که تا آن تاريخ نبايد منتظر آمدن ماشيح بود ولي از آن به بعد بايد انتظار ظهور او را داشت؛ " همواره منتظر ظهور او باش، اگر چه (فرا رسيدن پايان ذلت) تأخير نمايد، معذلک در انتظار باش" (حبقوق، 3: 2)
* در تلمود آمده است: "توبه کاري عظيم است. زيرا که نجات را نزديک مي کند (يوما، 86 ب)، زمان هايي که براي پايان ذلت معين شده بود، سپري گشت و ماشيح هنوز نيامده است، و ظهور او فقط بسته به توبه مردم و اعمال نيکي است که انجام دهند" (سنهدرين، 97 ب).
* اگر ملت اسرائيل فقط يک روز توبه کند يا يک (شبانه روز) شنبه را بطور صحيح و کامل نگه دارد، بي درنگ، ماشيح خواهد آمد (يروشلي تعنيت، 2 الف). اگر ملت اسرائيل دو شبانه روز شنبه را طبق قوانين آن نگه دارد، بلافاصله نجات خواهند يافت (شبات، 118 ب).
خصوصيات دوران ماشيح و کارکردهاي او
نيروي باروري طبيعت به ميزاني شگفت انگيز و معجزه آسا فزوني خواهد يافت؛ به اين نمونه ها توجه کنيد:
* براي حمل يک حبّه انگور، گاري يا قايق لازم است و بايد آن را در گوشه خانه گذاشت... (کتوبوت، 111ب)
* غلات در مدت يک ماه رشد مي کنند و درختان ظرف دو ماه ميوه مي دهند. ربي يوسه مي گويد: غلات ظرف پانزده روز به عمل مي آيند و درختان در مدت يک ماه ميوه خواهند داد. (يروشلمي تعنيت، 2 الف)
* در سرزمين اسرائيل، گرده هايي از عاليترين آرد و پارچه هايي از نفيس ترين پشم در زمين خواهد روييد.
* يک دانه گندم به اندازه دو قلوة يک گاو بزرگ خواهد بود. (کتوبوت، 111ب).
* در جهان آينده، زنان هر روز خواهند زاييد و درختان هر روز ميوه خواهند داد. (شبات، 30 ب).
ذات قدوس مبارک، ده چيز را در دوران ماشيح تازه خواهد کرد:
1. او خود جهان را به نور خويش روشن خواهد کرد، چنانکه مکتوب است: "بار ديگر آفتاب در روز نور تو نخواهد بود و ماه با درخشندگي براي تو نخواهد تابيد زيرا که يهوه نور جاودانة تو و خدايت، زيبايي تو خواهد بود" (اشعياء، 19: 60)
2. از اورشليم آب روان جاري خواهد ساخت و هر کسي را که بيماري داشته باشد، به واسطه آن شفا خواهد داد. (حزقيال، 9: 47)
3. درختان را وادار مي کند تا هر ماه ميوه بياورند و انسان از آن ميوه ها مي خورد و شفا مي يابد و بر لب آن نهر در اين طرف هر نوع درخت خوراکي خواهد روييد که برگ آن پژمرده نخواهد شد و ميوه اش تمام نخواهد گشت... (حزقيال، 12: 47)
4. تمام شهرهاي ويران را از نو آباد خواهند کرد و در جهان ويرانه يافت نخواهد شد... (حزقيال، 55: 16)
5. خداوند اورشليم را با سنگهاي ياقوت کبود از نو بنا خواهد کرد... (اشعياء 11: 45 و 12) و آن سنگها همچون خورشيد نور خواهند داد و بت پرستان آمده و عزت و جلال اسرائيل را خواهند ديد. (اشعياء، 3: 60)
6. صلح جاودان در سراسر طبيعت حکمفرما خواهد شد: "گرگ با بره سکونت خواهد داشت و پلنگ با بزغاله خواهد خوابيد و گوساله و شير و گاو پروار با هم خواهند زيست و طفل کوچک آنها را خواهند راند و گاو با خرس خواهد چريد و بچه هاي آنها با هم خواهند خوابيد و شير مثل گاو کاه خواهد خورد و طفل شيرخواره بر سوراخ مار بازي خواهد کرد، و کودک از شير بازداشته شده، دست خود را بر لانه افعي خواهد گذاشت" (اشعياء، 6: 11، 7، 8).
7. خداوند، تمامي حيوانات و خزندگان را فراخوانده و با آنها و با تمام اسرائيل عهد خواهد بست. (هوشع، 20: 2)
8. گريه و شيون و زاري در جهان نخواهد بود. (اشعياء، 19: 65)
9. مرگ، ديگر در دنيا وجود نخواهد داشت. (اشعياء، 8: 25)
10. ديگر نه آه و ناله اي به گوش خواهد رسيد و نه فرياد و فغاني، نه غم و اندوهي و نه حزن و ماتمي وجود خواهد داشت بلکه همه شادمان و خوشحال هستند: "و فديه شدگان خداوند بازگشته و با ترنم صهيون خواهند آمد. " (اشعياء، 10: 35، و شموت ربا، 21: 15)
ديگر کارکردهاي ماشيح
* برقراري صلح پايدار و بي زوال و شادماني و خرسندي در سراسر جهان.
* کوران شفا مي يابند و لنگان شفا خواهند يافت.
* بندگان همگي همدوش و متحد خواهند شد تا نام خدا را بخوانند و او را پرستش کنند.
* خوشبختي ملت اسرائيل: ظلم و جوري که از جهانيان تحمل کرده اند پايان خواهد يافت و به مقام عالي که خداوند برايش مقدر کرده است، خواهد رسيد.
* ماشيح، جمع آوري و اتحاد اسباط اسرائيل را عملي خواهد کرد هر چند بعضي مي گويند: "ده سبط اسرائيل سهمي از جهان آينده ندارند". (توسيفتا، سنهدرين، 13: 12)
* براي جمع آوري پراکندگان اسرائيل باد از دو جهت جنوب و شمال مي وزد. (اشعياء، 6: 43).
* تجديد بناي شهر مقدس اورشليم که زمان وقوعش قبل از گردآمدن مجدّد اسباط پراکنده اسرائيل است. (مزامير، 17: 102)
* برقراري مجدد معبد بيت هميقداش سوم که کارکرد آن با بناي اول و دوم معبد که براي قربانيهاي کفاره گناهان بود، متفاوت است: "در جهان آينده، گذرانيدن همه قربانيها موقوف خواهد شد بجز تقديم قرباني شکرانه که هرگز ترک نخواهد گشت" (پسيقتا، 79 الف)
* تنها مزيت دوران ماشيح، نجات اسرائيل از ستمگران است ولي براي رهايي از بدبختي هاي گوناگوني که آدمي گرفتار آن است، بايد صبر کند تا زماني که رخت از اين جهان بربندد.
* بعضي دوران ماشيح را يک مرحله انتقالي ميان دنياي کنوني و جهان آينده مي دانند.
رجعت مردگان
* اعتقاد به ماشيح با ايمان به حقيقت رستاخيز مردگان همراه است، البته مردگاني که شايسته چنين پاداش و موهبتي باشند؛ از آنجا که دوران ماشيح چنين خوشي ها و چنين سعادت عظيمي را با خود خواهد آورد، حق اين است که به نيکوکاراني که از جهان گذشته اند، اجازه داده شود تا در آن شرکت جسته و شريران و بدهکاران از آن محروم گردند.
* نزديک ايام ماشيح، طاعون عظيمي به جهان خواهد آمد و شريران با آن نابود خواهند شد. (شير هشيريم ربا، غزل غزلها، 30).
طول دوران ماشيح
درباره طول مدت دوران ماشيح نظريه هاي گوناگوني ارائه شده است:
* ربي عقيوا: چهل سال به اندازه سرگرداني اسرائيل در بيابان پس از خروج از مصر.
* ربي اليعزر فرزند ربي يوسه: يکصد سال.
* ربي برخيا از قول ربي دوسا: ششصد سال.
* ربي يهودا هناسي: چهارصدسال به اندازه مدت غربت مصر (سه نسل).
* ربي اليعزر فرزند هورقانوس: هزار سال.
* ربي اباهو: هفت هزار سال.
* العازار بن عزريا: هفتاد سال.
* ربي اويمي(avimi ) فرزند ربي اباهو: هفت هزار سال.
* راو يهودا از قول شموئل: باندازه مدتي که از آفرينش جهان تا کنون گذشته است.
* راو نعمان براسحق: به اندازه زماني که از طوفان نوح تا کنون سپري شده است.
* الياهو: عمر اين دنيا شش هزار سال است؛ دو هزار سال اول آن دوره آشفتگي بود، دو هزار سال دوم، دوران حکومت تورات بود. دو هزار سال آخر بايستي دوران ماشيح باشد ولي به خاطر گناهان زياد ما، سالهاي بسياري از دوران ماشيح بيهوده سپري شد (سهندرين، 97 الف).
* بسياري از غير يهوديان کوشش خواهند نمود تا به جامعه ايشان بپيوندند ولي چون محرک اصلي آن سهم بودن از سعادت اسرائيل است و نه گرويدن به دين موسي، آنها را نخواهند پذيرفت (عوودازارا، 3ب).
به نقل از: 7eghleem.com
نويسنده : جواد قاسمي قمي
منبع:باشگاه انديشه
گوشهاي از تعاليم تلمود
در تلمود - كه شرح تورات يا «عهد قديم» است و مهمترين كتاب «آداب و تعاليم» يهود به شمار ميرود - آماده است:
1- امتياز ارواح يهود از غير يهود به اين است كه ارواح يهود، جزئي از خدا است؛ هم چنان كه پسر جزئي از پدر است. ارواح يهود، خدا نسبت به ارواح ديگران عزيز است؛ زيرا ارواح غير يهود، ارواح شيطاني و شبيه ارواح حيوانات است. نطفه غير يهودي مانند نطفه ديگر حيوانات است.
2- بر فرد يهودي لازم است تمام كوشش خود را مصروف جلوگيري از حيات و پيشرفت ديگر ملتها نمايد تا قدرت مطلقه تنها براي آنها باشد ... پيش از آنكه يهود بر همه ملتها پيروز شد، لازم است جنگ به حالت خود باقي باشد.
3- يهودي پيش خدا از ملائكه بالاتر است. هر گاه غير يهودي، يهودي را بزند، مثل اين است كه عزت الاهي را زده و مستحق مرگ خواهد بود. اگر يهودي آفريده نشده بود، بركت از زمين ميرفت و باران نميباريد و خورشيد آفريده نميشد.
- فرق ميان انسان و حيوان، مانند فرق ميان يهودي و ديگر ملتها است. نطفهاي كه ديگر ملتها از آن آفريده ميشوند، نطفه چهار پا است.
- ملتهاي ديگر مانند سگهستند. اعياد مقدسه براي آنها و براي سگها آفريده نشده است. سگاز غير يهودي بالاتر است؛ زيرا در اعياد جايز است به سگها غذا دادن، اما به غير يهودي جايز نيست.
- هيچ گونه خويشاوندي ميان يهود و غير يهود نيست؛ زيرا آنها به خرها شبيهترند تا به انسانها. خانههاي غير يهود پيش يهوديان، به منزله طويله حيوانات است. غير يهود، خوكهاي نجسي هستند كه براي خدمت يهوديان آفريده شدهاند.
4-افراد صالح غير يهودي را بكش و بر يهودي حرام است كه غير يهودي را از مرگ و يا چاهي كه افتاده نجات بدهد، بلكه سزاوار است كه جلوي آن را با سنگ بگيرد.
5- بر اسرائيليها، كشتن و غصب كردن و دزدي نمودن مال غير اسرائيلي جايز، بلكه واجب است.
6- املاك غير يهودي، مانند مال متروك است؛ يهودي حق دارد آن را تملك نمايد.
7- خداوند به يهوديان اجازه داده است كه فراوردههاي غير يهودي را مالك شوند.
8- كشتن افراد مسيحي از اموري است كه لازم است از ناحيه يهوديان عملي گردد.
9- ما تنها ملت برگزيده خدا در زمين هستيم... خداوند به خاطر لطفي كه به ما داشته است حيواناتي از جنس انسان - كه عبارت از ساير ملل باشند - براي ما آفريده و آنها را مسخر ما ساخته است؛ زيرا خداوند به خوبي دانسته است كه ما نيازمند به دو حيوان هستيم: يك نوع حيوان لال، مانند چهارپايان و پرندگان و يك نوع (حيوان) ناطق، مانند مسيحيها، مسلمانها، بوداييها و ساير از شرق و غرب. آنها را به خاطر خدمتگذاري ما آفريده است و ما را در زمين متفرق ساخته است تا پشتهاي آنان را لگدكوب كرده و زمام اختيار آنان را در دست داشته و از فنون آنان براي منافع خود بهرهبرداري نماييم.
به همين جهت است كه بر ما واجب است دختران زيبايي خود را به ازدواج پادشاهان، وزرا و بزرگان درآوريم و فرزندان خود را ميان پيروان مذاهب ديگر داخل كرده تا در صورت مقتضي، آنها را وادار به جنگ نموده، قدرتنهايي را در دست داشته و بهرهبرداري كامل از آنها نموده باشيم.»
Tebyan.net
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید