آيا از برگزيدگي قوم مي توان برداشتي نژادپرستانه کرد؟ در ميان خود يهوديان ديدگاه هاي بسيار متنوعي در اين باره ارائه شده است. اين نوشتار به بررسي چگونگي طرح اين موضوع در متون مقدس و ديدگاه هاي مختلف درباره آن و معناي واقعي برگزيدگي، پرداخته است.
در متون مقدس يهودي در باره برگزيدگي قوم يهود سخن به ميان آمده است؛ قرآن کريم نيز اين برگزيدگي را دست کم در مقطع زمانيِ خاص مورد تصديق قرار داده است. برخي از يهوديان به نژادپرستي روي آورده، اين اعتقاد خود را به متون مقدس يهودي مستند ساخته اند. آيا از برگزيدگي قوم مي توان برداشتي نژادپرستانه کرد؟ در ميان خود يهوديان ديدگاه هاي بسيار متنوعي در اين باره ارائه شده است. اين نوشتار به بررسي چگونگي طرح اين موضوع در متون مقدس و ديدگاه هاي مختلف درباره آن و معناي واقعي برگزيدگي، پرداخته است.
از ادبيات مکتوب يهوديت برمي آيد که در طول تاريخ اين دين، هميشه گونه اي از اين انديشه وجود داشته است که قوم اسرائيل قوم برگزيده خدا است و از جهاتي بر ديگر اقوام و ملل برتري دارد. اعتقاد بر اين بوده است که اين انديشه در اصلي ترين بخش متون مقدس يهودي، يعني کتاب تورات ريشه دارد و در بخش هاي بعدي متونِ مقدسِ يهودي شرح و بسط يافته است.(?) دانشمندان يهودي در طول تاريخ نگرش هاي متفاوتي در باره اين انديشه داشته اند. برداشت برخي از آنان از اين آموزه از نژادپرستيِ صرف و افراطي سردرآورده، اما برداشت برخي ديگر معتدل تر است. آنان تلاش کرده اند بياني خردپذير از اين انديشه ارائه دهند. و باز ديگراني اصل انديشه را رد کرده اند. در اين نوشتار برآنيم که ريشه هاي اين انديشه را در متون مقدس و نيز شرح و تفسيرها، و نگرش هاي مختلف نسبت به آن را به اختصار بررسي کنيم.
الف) قوم برگزيده عهد قديم
در کتاب تورات، که در سنت يهودي به شخص حضرت موسي منسوب است، فقراتي آمده است که جايگاه ويژه قوم اسرائيل را نشان مي دهد. از اين کتاب برمي آيد که برنامه خدا اين بوده که از نسل ابراهيم قومي به وجود آورد و به آن قوم جايگاهي ويژه دهد. اصل اعتقاد به برگزيدگي قوم اسرائيل به عهدي برمي گردد که بين خداوند و حضرت ابراهيم بسته شده است.(?) در واقع، اين امر وعده اي است که خدا در ازاي اطاعت بي چون و چراي ابراهيم در ماجراي ذبح فرزندش به او داده است:
بار ديگر فرشته خداوند از آسمان ابراهيم را صدا زده، به او گفت: «خداوند مي گويد به ذات خود قسم خورده ام که چون مرا ملاقات کردي و حتي يگانه پسرت را از من دريغ نداشتي، تو را چنان برکت دهم که نسل تو مانند ستارگان آسمان و شن هاي دريا بي شمار گردند. آنها بر دشمنان خود پيروز شده، موجب برکت همه قوم هاي جهان خواهد گشت، زيرا تو مرا اطاعت کرده اي» (سفر پيدايش، ??:?? ??).
در بخش هاي بعدي تورات و نيز ديگر قسمت هاي عهد قديم بحث اصلي در راستاي تحقق اين وعده است. ازنسل ابراهيم قومي شکل مي گيردکه به نواده او يعقوب (اسرائيل) منسوب است. اين قوم در مصر تحت فشار و شکنجه و اسارت قرار مي گيرد و خداوند حضرت موسي را براي نجات آن مأمور مي کند. از اين پس، سخن در باره اين قوم و ماجراهاي آن است. حضرت موسي به ياري خداوند، قوم را ازاسارت مصرنجات مي دهد و دربيابان به دستور خداوند، به آنان گوشزد مي کند که آنان قوم خاص و برگزيده خدا هستند. در واقع، موسي عهد خداوند با ابراهيم را تجديد و يادآوري مي کند:(?)
خداوند از ميان کوه خطاب به موسي فرمود: «دستورات مرا به بني اسرائيل بده و به ايشان بگو: شما ديديد که من با مصري ها چه کردم و چطور مانند عقابي که بچه هايش را روي بال ها مي برد، شما را برداشته، پيش خود آوردم. حال اگر مطيع من باشيد و عهد مرا نگه داريد، از ميان همه اقوام، شما قوم خاص من خواهيد بود. هر چند سراسر جهان مال من است، اما شما براي من ملتي مقدس خواهيد بود و چون کاهنان مرا خدمت خواهيد کرد (سفر خروج، ??:? ?).
و در جاي ديگر آمده است:
قربانگاه هاي کافران را بشکنيد، ستون هايي را که مي پرستند خرد کنيد و مجسمه هاي شرم آور را تکه تکه نموده، بت هايشان را بسوزانيد؛ چون شما قوم مقدسي هستيد که به خداوند، خدايتان اختصاص يافته ايد. او از بين تمام مردم روي زمين شما را انتخاب کرده تا برگزيدگان او باشيد. شما کوچک ترين قوم روي زمين بوديد، پس او شما را به سبب اين که قومي بزرگ تر از ساير قوم ها بوديد، برنَگُزيد و محبت نکرد، بلکه به اين دليل که شما را دوست داشت و مي خواست عهد خود را که با پدرانتان بسته بود به جا آورد. به همين دليل است که او شما را با چنين قدرت و معجزات عجيب و بزرگي از بردگي در مصر رهانيد (سفر تثنيه، ?:? ?).
و در ديگر قسمت هاي عهد قديم همين مضمون به صورت هاي مختلف تکرار شده است:
از ميان تمام اقوام روي زمين، من تنها شما را انتخاب کرده ام (عاموس، ?:?).
ب) برداشت نژادپرستانه
در طول تاريخ يهوديت برداشت هاي متفاوتي از انديشه قومِ برگزيده صورت گرفته است. افراطي ترين برداشت از اين انديشه، برداشتِ صهيونيست هاي يهودي است. مطابق اين برداشت، قوم اسرائيل برتر و بالاتر از اقوام ديگر و در واقع از جنس ديگري است. بنابراين در قوانين و مقررات اجتماعي و نيز حتي در برخوردهاي اخلاقي بين يهوديان و غيريهوديان، تفاوت و تبعيض قائل است. مشکل اين انديشه، که جهان امروز به هيچ وجه آن را نمي پذيرد، از اين جهت حادتر گشته که در يک کشور و يک حکومت به صورت قانون رسمي درآمده است.
دکتر اسرائيل شاهاک، استاد دانشگاه عبراني بيت المقدس و رئيس جامعه حقوق بشر اسرائيل، مي گويد: فعاليت هاي سياسي من در سال ???? ???? با يک اعتراض آغاز گرديد. من در اورشليم به چشم خود ديدم که يک يهوديِ مذهبيِ افراطي، اجازه نداد که در روز شنبه از تلفن او براي نجات همسايه غيريهودي او که در حمله اي مجروح شده بود، استفاده کنند، و آمبولانس خبر کنند. من به جاي آن که اين خبر را به روزنامه ها بدهم، از دادگاه حاخاميِ اورشليم را براي گفت وگو خواستار شدم. از اعضاي اين دادگاه، که اعضاي آن از حاخام هاي منصوب دولت اسرائيلند، پرسيدم که آيا اين شيوه رفتار، با تفسير آنان از مذهب يهود سازگار است؟ به من پاسخ دادند که يهودي مزبور رفتاري صحيح و حتي مؤمنانه داشته، و مرا به يکي از قوانين تلمود، که در قرن ما گردآوري شده است، ارجاع دادند. اين ماجرا را به روزنامه عبري زبان هاآرتص خبر دادم. خبر طنين انداز شد و جنجال و رسوايي رسانه اي به پا کرد که پيامدهاي آن، تا آنجا که به من مربوط است، بيشتر منفي بود تا مثبت.
نه مقامات حاخاميِ اسرائيلي و نه مقامات دياسپورا [يهودياني که در غير کشور اسرائيل زندگي مي کنند] هيچ کدام در اين حکم تجديدنظر نکردند: يک يهودي نبايد شنبه را به خاطر نجات جان يک «بيگانه» [غيريهودي ] نقض نمايد. از اين رو با بهره گيري از معلوماتي که در جواني به دست آورده بودم، به بررسي قوانين تلمود درباره روابط يهوديان و غيريهوديان پرداختم، و بر من آشکار شد که نه صهيونيسم و نه سياست دولت اسرائيل از آغاز کار آن و نه رفتارهايي که حاميان اسرائيل در ديگر نقاط جهان در پيش گرفته اند، بدون در نظر گرفتن نفوذ عميق اين قوانين و جهان بيني اي که ايجاد و بيان مي کنند، قابل درک نيستند. من نمي خواهم ادعا کنم که ملاحظات سياسي يا استراتژيک بر رفتار رهبران اسرائيل تأثير نداشته، بلکه مي خواهم بگويم علاوه بر اين امور، اعتقادات هم در اين کار مؤثر بوده است. هر چه اين تأثيرات، کمتر مورد بحث قرار گيرند و هر چه کمتر در معرض روشنايي قرار گيرند، مهم تر به نظر مي آيند. هر شکلي از نژادپرستي، تبعيض و بيگانه ستيزي به هر اندازه که توسط جامعه اي که آلوده به آن است بديهي تلقي گردد، به لحاظ سياسي تعيين کننده تر مي شود. اگر بحث در اين زمينه، آشکارا يا به صورت مخفي ممنوع گردد وضع بدتر خواهد شد. در اين زمان، نژادپرستي، تبعيض و بيگانه ستيزي در ميان يهوديان رواج يافته و براي آنها دلايلِ ديني اقامه مي شود. اين اعمال با حالت مقابلشان، يعني يهودستيزي و انگيزه هاي دينيِ آن فرقي ندارند. اما در حالي که امروزه با دومي مبارزه مي شود، وجود اوّلي را، در بيرون از اسرائيل حتي بيش از درون آن عمداً ناديده مي گيرند.(?)
به هرحال، اين دانشمند يهودي اهل اسرائيل به مبارزات خود برضدنژادپرستي ادامه مي دهد. او معتقد است که نژادپرستي، که امروزه در کشور اسرائيل و صهيونيست هاي ديگر نقاط جهان، اصلي مسلم است، با ديانت يهود ارتباطي ندارد و برداشتي انحرافي از اين دين است. او در راه آرمان هاي بشردوستانه خود بسيار کوشيده و کتاب هايي منتشر کرده است. او در برخي از کتاب هايش از جمله، کتابي به نام نژادپرستي دولت اسرائيل به تفصيل به ابعاد نژادپرستي اين رژيم پرداخته است.
اما نژادپرستان با اين استاد مبارزه کرده، او را طرد نمودند و حتي خارج از دين دانستند. در بخشي از يک اعلاميه که عليه او صادر شده، آمده است:
ما از دانشگاه مي خواهيم اين بي دين و پليد را اخراج کند. ما از همکاران شاهاک مي خواهيم از او فاصله بگيرند. و تو اي شاهاک! تو در کشور ما چه مي کني؟ از اينجا بيرون برو و اسمت را که «اسرائيل» است عوض کن و به جاي آن «ننگ اسرائيل» را انتخاب نما.(?)
همان طور که مشهور است و نيز از سخنان اسرائيل شاهاک برمي آيد، صهيونيست هاي يهودي و طرفداران حکومت اسرائيل، قوم خود را نژادي برتر مي دانند و براي آن امتياز قائلند. آنان اين برتريِ نژادي را به دين خود مستند مي سازند. حال سؤال اساسي اين است که آيا از متون مقدس يهودي چنين برداشتي مي شود؟ متن مقدس اصلي يهوديان همه عهد قديم را شامل مي شود که مهم ترين بخش آن، اسفار پنج گانه تورات است. متن ديگري که در واقع از اعتبار درجه دوم برخوردار است، کتاب تلمود است. سنت يهودي قائل است که مجموعه عهد قديم را انبياء و بزرگان قوم اسرائيل در طي زماني نزديک به هزار سال، يعني از حدود ???? قبل از ميلاد تا حدود چهار قرن قبل از ميلاد، به وجود آورده اند. اما مجموعه عظيم تلمود توسط دانشمندان پرشماري از اواسط قرن دوم ميلادي تا قرن ششم ميلادي به رشته تحرير درآمده است. قبلاً گذشت که بنا به کتاب مقدس يهودي، يعني عهد قديم، قوم اسرائيل قوم برگزيده و خاص خدا است. آيا اين برگزيدگي همان نژادپرستي است که به قول دکتر اسرائيل شاهاک امروزه مبناي قانون اسرائيل است؟ اگر اين گونه نيست، پس نژادپرستي از کجا به وجود آمده است و اصولاً معناي برگزيدگي چيست؟
ج) منشأ نژادپرستي
در باره اصل و منشأ نژادپرستي نظريه هاي مختلفي ارائه شده که برخي از آنها از اين قرار است:
?) نظريه مدافعان نژادپرستي؛ بي ترديد کساني که بني اسرائيل را قوم برتر مي دانند نظريه خود را به عهد قديم و نيز کتاب تلمود مستند مي سازند. گفته مي شود در گذشته و از قرون وسطا اين نظريه پيرواني داشته است و کساني مانند ابن ميمون اين اعتقاد را داشته اند.(?)
?) نظريه نقادان جديد؛ در عصر جديد و در ديدگاه مدرنيست ها، چه يهودي و چه غيريهودي، پذيرش اين که قومي در درگاه خداوند از جايگاه ويژه اي برخوردار باشد و با ديگر اقوام و ملل تفاوت داشته باشد، بسيار مشکل است. آنان عموماً اين انديشه را به طور کامل رد کرده اند. اعتقاد عمومي اين بوده که يهوديان انسان هايي در ميان انسان هاي ديگر، و بني اسرائيل قومي در ميان ديگر اقوام است و دليلي ندارد که با آنها متفاوت و متمايز باشد.(?) شاعري در سروده معروف خود گفته است:
چه عجيب وشگفت انگيزاست براي خدا که يهوديان را برگزيده باشد!(?)
نقادان جديدِ کتاب مقدس، عبارات دالّ بر برگزيدگي قوم را سخن واقعي خدا نمي دانند، بلکه آنها را به نسل هاي بعدي بني اسرائيل منتسب مي کنند که در مقابل واقعيات موجود، به اموري از قبيل برگزيدگي تمسک جسته اند.(?)
يک انديشه مهم در اين باره اين است که زمان نگارش و يا تدوين نهايي همه کتاب هاي مجموعه عهد قديم، دوره پس از اسارت بابلي است. در اين زمان، اين قوم به اسارت رفته و انواع خفت و خواري را تحمل کرده و در واقع، آرمان هاي خود را در قالب تورات و ديگر بخش هاي تاريخي عهد قديم بيان کرده است. به گفته برخي از نويسندگان جديد يهودي، قومِ به اسارت رفته پس از بازگشت، کتاب تورات و ديگر کتاب هاي تاريخي را نگاشت و در اين ميان، دو امر را محور تاريخ خود قرار داد: يکي قومي که مقدس است و قوم خاص و برگزيده خداست و ديگري سرزميني که مقدس است و خدا آن را به اين قومِ برگزيده بخشيده است. به همين سبب، کل تاريخ قوم، که در بخش تاريخي عهد قديم منعکس شده، بر گرد همين دو محور مي چرخد. قوم اسرائيل برگزيده خدا است و خدا به او وعده عزت و عظمت داده است، اما اين وعده در قالب يک عهد و پيمان است؛ اگر از خدا اطاعت کند او را عزيز مي کند و سرزمين موعود را به او مي دهد و اگر اطاعت نکند قوم به اسارت مي رود و سرزمين را از دست مي دهد. از آنجا که اين داستان در زماني نگاشته شده که قوم به سرزمين موعود بازگشته و آن را در اختيار گرفته، پس دو امر اهميت اساسي دارد؛ يکي سرزمين که نماد مهم آن معبد اورشليم است، و ديگري قوم مقدس خدا. اما در زمان نگارش تلمود وضعيت متفاوت بوده است. از اواسط قرن دوم ميلادي، تدوين تلمود آغاز گشت، در حالي که حدود هفتاد سال قبل از آن، يعني در سال ?? ميلادي، يهوديان کشور خود را از دست داده و پراکنده شده بودند. آخرين تلاش آنان براي بازپس گيري کشور و بازسازي معبد اورشليم در سال هاي ?? تا ?? ميلادي با شکست سختي مواجه شده بود. در واقع عالمان يهود که تلمود را مي نگاشتند، نسبت به يکي از دو امري که در زمان نگارش تورات، يعني حدود پنج قرن قبل از ميلاد، تقدس يافته بود، مأيوس شده بودند و آن، کشور اسرائيل با نماد معبد سليمان بود. بنابراين، بر تقدس امر مقدس ديگر، يعني قوم، افزوده شد تا بدين وسيله بدبختي هاي قوم و آزار و فشارهايي که بر آن تحميل مي شد، قابل تحمل گردد. به همين سبب در تلمود، انديشه قوم برتر بسيار جدي شده است.(??)
بنابر اين نظريه، منشأ اصليِ انديشه قوم برتر در واقع همان عهد قديم است. اما اين انديشه در تلمود بسيار پررنگ تر و جدي تر شده است.
?) نظريه منشأ تلمودي؛ بنابراين نظريه، منشأ نژادپرستي به تلمود و به ويژه تفسيري از آن، که در قرون وسطا توسط افرادي چون ابن ميمون شده است برمي گردد. دکتر اسرائيل شاهاک را مي توان طرفدار اين نظريه شمرد. او در کتاب تاريخ يهود، مذهب يهود و کتاب نژادپرستي دولت اسرائيل تلاش مي کند تا ضمن نشان دادن موارد متعددي از نژادپرستي، ثابت کند که اين انديشه در تلمود ريشه دارد. او قوانين متعددي را که به صورتي جدي و شديد تبعيض آميزند و لازمه آنها تجويز ظلم و ستمي بي رحمانه به غيريهوديان است برمي شمارد و منشأ آنها را در احکام هلاخاييِ(??) تلمود نشان مي دهد. برخي از نمونه هايي که ايشان ذکر کرده، به قرار زير است:
? قتل و کشتار؛ در قوانين دولت اسرائيل، که بر قوانين تلمودي و بيان ابن ميمون از آن استوار است، حکم قتل يک يهودي با حکم قتل يک غيريهودي متفاوت است. اگر کسي يک يهودي را به قتل برساند، گناه بزرگي را انجام داده، بايد مجازات شود. اگر يک يهودي به طور غيرمستقيم باعث قتل يهودي ديگري شود مجازات دنيوي ندارد و فقط نزد خدا گناهکار است. اما اگر مقتولْ غيريهودي باشد، اگر يک يهودي به طور مستقيم او را کشته باشد تنها نزد خدا گناهکار است و مجازات دنيوي ندارد و اگر به طور غيرمستقيم او را بکشد، حتي گناهي هم مرتکب نشده است. براي مثال، اگر يک غيريهودي در گودالي افتاده باشد، فرد يهودي مي تواند نردبان او را بردارد. اگر يک قاتلْ غيريهودي باشد بايد اعدام شود؛ چه مقتول يهودي باشد و چه غيريهودي، اما اگر مقتولْ غيريهودي باشد و قاتل به يهوديت بگرود اعدام نمي شود.
? نجات جان؛ نجات جان يک يهودي از مهم ترين وظايف شرعي است، اما نجات جان يک غيريهودي ممنوع است. قاعده کلي تلمود اين است که «غيريهوديان نه از چاه بيرون آورده مي شوند و نه به داخل آن هل داده مي شوند». ابن ميمون مي گويد: ما نبايد موجب مرگ کساني شويم که با آنان در جنگ نيستيم، اما اگر آنان در معرض جنگ قرار داشته باشند نجاتشان ممنوع است. يک پزشک يهودي حق ندارد يک غيريهودي را مداوا کند و اگر مجبور به چنين کاري باشد، حتماً در ازاي کار خود مزد دريافت کند.
? جرايم جنسي؛ ارتکاب زنا در يهوديت حرام است، اما بنابه تعاليم تلمودي، فرق است بين زناي يک مرد يهودي با يک زن يهودي، و زناي وي با يک زن غيريهودي. بنابه اين کتاب، غيريهوديان همه بدکاره اند و حتي تجاوز به عنفِ يک مرد يهودي به يک زن غيريهوديِ شوهردار نيز حکم زنا را ندارد و مجازاتي در پي ندارد و حتي در بسياري از موارد، زنِ غيريهودي مجازات مي شود.
? تبعيض در مسائل مالي؛ هديه دادن به غيريهودي جايز نيست. گرفتن بهره پول از يهودي حرام است، اما از غيريهودي واجب است. اگر يک يهودي مالي پيدا کند و احتمال دهد که صاحب آن يک يهودي است، بايد براي يافتن صاحب آن تلاش کند، اما اگر صاحب آن، غيريهودي باشد مي تواند آن را تصاحب کند. فريب دادن يک يهودي در معامله، گناه کبيره است، اما در مورد غيريهوديان شرکت غيرمستقيم در چنين معامله اي روا است. کلاهبرداري از يهوديان ممنوع است، اما اين اصطلاح در مورد غيريهوديان کاربرد ندارد. حتي سرقت که مطلقاً حرام است، در شرايطي نسبت به اموال غيريهوديان جايز است.(??)
اما نويسنده اي ديگر به صورت ديگري به تلمود نگاه مي کند. او اين را مي پذيرد که توجه به قوميت و نيز ترويج و تبليغ اين که خدا توجهي ويژه به قوم دارد و آنان نزد خدا موقعيتي خاص و ممتاز دارند، دارويي براي تسکين آلام و دردهاي قوم بوده است؛ اما تلاش مي کند در تلمود و سخنان دانشمندان يهود، بياني معقول را از برگزيدگيِ قوم ارائه کند. او علت برگزيدگي قوم را، بنا به تلمود، اين مي داند که اقوام ديگر زير بار پذيرش تورات نرفتند و قوم اسرائيل آن را پذيرفت. اين نويسنده موارد متعددي را نقل مي کند که در تلمود، يهوديان را مانند غيريهوديان دانسته اند و حتي گفته شده که اگر يک غيريهودي دستورات خدا را انجام دهد، از کاهن اعظم يهود بالاتر است:
از کجا بدانيم که حتي اگر يک غيريهودي فرمان هاي تورات را به جا آورد، او با کاهن اعظم برابر خواهد بود؟ از کلماتِ اين آيه: «هر آدمي که آنها را به جا آورد، به واسطه آنها زيست خواهد کرد». گفته نشده است که هر کاهن يا هر لاوي يا هر اسرائيلي، بلکه «هر آدمي». همين طور گفته شده است: «و اين است قانون آدميان، اي خداوند خدا» (کتاب دوم سموئيل، ?:??). گفته نشده است: و اين است قانون کاهنان يا لاويان يا اسرائيليان، بلکه و اين است قانون آدميان. همين طور گفته نشده است: اين دروازه خداوند است که کاهنان يا لاويان يا اسرائيليان به درون آيند، بلکه گفته شده است: «دروازه ها را بگشاييد تا ملتِ عادل که امانت را نگاه مي دارند به درون آيند» (اشعياء، ??:?). همين طور گفته نشده است: اين دروازه خداوند است که کاهنان يا لاويان يا اسرائيليان از آن داخل خواهند شد. بلکه گفته شده است: «اين دروازه خداوند است که عادلان و نيکوکاران از آن داخل خواهند شد». (مزامير داوود، ???، ??). به همين گونه گفته نشده است: اي کاهنان يا لاويان يا اسرائيليان، با خداوند شادي نماييد، بلکه گفته شده است: «اي عادلان و نيکوکاران، با خداوند شادي نماييد» (مزامير داوود، ??:?). گفته نشده است: اي خداوند به کاهنان يا لاويان يا اسرائيليان خوبي بکن، بلکه گفته شده است: «اي خداوند، به خوبان و پاکدلان خوبي بکن» (مزامير داوود، ???:?). از مطالب فوق چنين استنباط مي کنيم که حتي اگر يک غيريهودي فرمان هاي تورات را به جا آورد، او با کاهن اعظم برابر خواهد بود» (سيفرا مربوط به آيه ? از باب ?? از سفر لاويان؛ يلقوط شيمعوني مربوط به آيه فوق، بند ???).(??)
بحث تبعيض بين يهوديان و غيريهوديان در رعايت اصول اخلاقي نيز مطرح شده است. در تلمود آمده است که دانشمندِ برجسته يهود، ربّي عقيوا مي گفت که اصل اساسيِ تورات جمله اي است که در شماره هجدهم از باب نوزدهم از سفر لاويان آمده است:
ـ «همنوعت را مانند خودت دوست بدار».(??) اما آيا همنوع شامل غيريهوديان هم مي شود؟ به گفته نويسنده فوق، در تلمود به کرات به اين نکته اشاره شده است که مقصود از «همنوع» يهوديان است، نه غيريهوديان. و تعداد مواردي که به برخورد اخلاقي با غيريهوديان پرداخته بسيار اندک است. با اين حال اگر نگاهي کلي و بي طرفانه به سراسر تلمود بياندازيم، درمي يابيم که اخلاقي که دانشمندان يهود توصيه کرده اند، همگاني است و ويژه قوم خودشان نيست. در بسياري از موارد، کلمه «مخلوقات» به کار رفته که ويژه قوم نيست. براي مثال، جمله «مخلوقات را دوست بدار» اندرز محبوب هيلل، دانشمند بزرگ تلمودي بود. و حتي آمده است که «دزديدن مال يک غيريهودي عملي شنيع تر است تا دزدي از يک يهودي، زيرا سرقت مال يک غيريهودي شامل گناه عظيم بي حرمتي به نام خدا نيز مي شود». و نيز در تفسير آيه چهارم از باب بيست و سوم از سفر خروج که مي گويد: «اگر گاو يا الاغ دشمنت را يافتي که گم شده و سرگردان است، البته آن را به او بازگردان» آمده است که «مقصود از دشمن، يک غيريهودي بت پرست است، چرا که بت پرستان در همه جا دشمن يهوديان به شمار آمده اند».(??)
نويسنده فوق مي پذيرد که در موارد متعددي در تلمود از عبارت هايي تند و خشن بر ضد غيريهوديان استفاده شده است، اما چنين توجيه مي کند که فشارها و شکنجه هاي شديدي که بر قوم اعمال مي شده باعث شده که آنان چنين تعبيرهايي را به زبان آورند.(??) براي نمونه عبارت تند و زننده اي که مي گويد: «بهترين بت پرستان را بِکُش، و سرِ بهترين مارها را بکوب و له کن» که در تلمود آمده، از ربي شمعون بن يوحناي است که در دوره وحشتناک هادريان، امپراتور سفّاک روم، مي زيست و از بيم جان، مدت سيزده سال همراه با فرزندش در غاري پنهان شده بود. پس سخنان او بيانگر احساسات شخصي او بوده است، اما از اين نمونه ها نمي توان برداشتي کلي درباره اخلاقيات تلمود کرد.(??)
بنا به آنچه گذشت، عهد قديم قوم اسرائيل را قوم برگزيده خدا مي داند و از سوي ديگر، در تاريخ يهوديت گاهي از برگزيدگي قوم، برتري قوم اسرائيل نسبت به ساير اقوام برداشت شده است و حتي در کشور اسرائيل قوانيني وضع و اجرا شده که حاکي از تبعيض نژادي است. اما همان طور که گذشت، افراد زيادي از ميان يهوديان، انديشه قوم برتر و تبعيض نژادي را رد مي کنند. آيا منشأ اين انديشه عهد قديم است؟ همان طور که گذشت برخي از نقادان جديد معترفند که مجموعه عهد قديم در دوره پس از اسارت بابلي و تحت تأثير وضعيت اسف بار قوم نگاشته شده و به اين دليل است که در آن، به قوم توجهي ويژه شده است.
در اينجا با اين بحث کاري نداريم که مجموعه عهد قديم در چه دوره اي تدوين شده است؛ هر چند آنچه نقادان جديد در اين باره گفته اند شايان توجه ويژه است. نکته اي که بيشتر اهميت دارد، اين است که آيا برگزيدگي قوم، که در عهد قديم مطرح شده، مطلبي ناپذيرفتني است؟ آيا اين برگزيدگي به معناي برتري قوم اسرائيل از همه اقوام جهان است؟ پس نخست بايد معناي برگزيدگي قوم در عهد قديم را بررسي کنيم. در بخش بعدي اين نوشتار به اين موضوع خواهيم پرداخت.
اما نکته ديگر در باره تلمود است؛ قبلاً دو رويکرد از دو نويسنده يهودي در اين موضوع نقل شد. دکتر اسرائيل شاهاک مجموعه تلمود را دربردارنده مطالبي نژادپرستانه مي داند و منشأ قوانين نژادپرستانه دولت اسرائيل را همين مجموعه مي داند. از سوي ديگر دکتر ا. کُهِن ضمن پذيرش اين که فقرات متعددي در مجموعه تلمود يافت مي شود که حاوي مطالبي نژادپرستانه اند، اين موارد را چنين توجيه مي کند: گويا نويسندگان در وضعيتي غيرعادي و تحت فشار سخت چنين سخناني را گفته اند. او همچنين شواهد متعددي را از اين مجموعه نقل مي کند که بر يکساني بني اسرائيل با ديگر اقوام دلالت دارد. نکته مهم در سخن اين دو نويسنده اين است که هر دو، هر گونه نژادپرستي را، حتي اگر ظاهر عبارت تلمود باشد، رد مي کنند، اما در يک امر اختلاف دارند؛ اگر برخي از دانشمندان يهوديِ قرون وسطا، مانند ابن ميمون، و نيز قانونگذاران دولت اسرائيل در زمان حاضر تفسيري نژادپرستانه از مطالب تلمود کرده اند، بنابه نظر شاهاک، کار خطايي نکرده اند، اما به نظر دکتر کُهِن مرتکبِ خطا شده اند.
اگر بخواهيم بين اين دو نويسنده يهودي داوري کنيم، به نظر مي رسد که بايد حق را به دکتر کُهِن بدهيم. اگر در يک مجموعه گسترده، دو ديدگاه متفاوت و ضد و نقيض مطرح شده باشد، به راحتي نمي توان يک طرف را گرفت و از طرف ديگر چشم پوشي کرد، بلکه بايد به گونه اي همه اطراف را جمع کرد. و البته اگر درباره موضوعي دو ديدگاه مطرح شده باشد و ظاهر يک ديدگاه با عقل، منطق و عدالت ناسازگار باشد، قطعاً بايد طرف ديگر را گرفت و از طرف ديگر چشم پوشي کرد و يا آن را توجيه نمود. براي مثال، شايد مواردي که دانشمندان يهود سخنان تندي بر ضد غيريهوديان يا بت پرستان به زبان آورده اند، در اوضاع و احوالي خاص بوده و اشاره به افرادي خاص داشته باشد. براي نمونه وقتي گفته شده «بهترين بت پرستان را بکش» شايد مقصود از بت پرستان، افرادي خاص بوده است، نه اين که حکمي براي همه زمان ها و همه مکان ها بوده باشد. به هر حال در چنين مواردي تفسيري يک سويه از يک مجموعه عظيم، و برداشتي خلاف عقل و منطق و عدالت يک انحراف محسوب مي شود.
اين امر مسلم و واضح است که تفسير از يک يا چند گزاره که در يک متن ديني آمده نبايد به گونه اي باشد که با اصول مسلم و قطعي آن دين ناسازگار باشد. اگر قوم اسرائيل از چنان جايگاهي برخوردار است که بايد همه چيز، حتي اصول مسلم اخلاقي، فداي آن شود، پس در واقع قومْ جاي خدا را گرفته است و اين با نخستين و مهم ترين اصل تورات که در دو فرمان نخستِ «ده فرمان» بر آن تأکيد شده، ناسازگاري دارد:
من خداوند، خداي تو هستم، همان خدايي که تو را از اسارت و بندگي مصر آزاد کرد. تو را خدايان ديگر غير از من نباشد. هيچ گونه بتي به شکل حيوان يا پرنده يا ماهي براي خود درست نکن. در برابر آنها زانو نزن و آنها را پرستش نکن (سفر خروج، ??:? ?).
و اگر کسي قوم را به جاي خدا قرار دهد از دين خارج شده و مرتد گشته است و اين نکته اي است که اسرائيل شاهاک را نگران کرده است:
ـ در پايان روي سخنم با خوانندگاني است که مثل من يهودي هستند. من بي نهايت ناراحت هستم وقتي مي بينم که قسمت اعظم ملت يهود در يک حالت ترک مسلک و ارتداد به سر مي برد و به جاي پرستش خدا و تحقق بخشيدن به روح عدالت، و به جاي در نظر گرفتنِ کلماتِ: «چيزي را که خود از آن نفرت داري بر ديگران روا مدار» اين اکثريت، نه تنها برعکس آن رفتار مي کنند، بلکه در وحشي ترين نظام قبيله اي و پرستش قدرت، پناهگاهي را مي جويند، اما نمي دانند که بر سر شاخه نشسته و بُن مي بُرند...
من آنچه بخواهم مي کنم، چون مي دانم که وظيفه ام گفتن حقيقت است و در راه عدالتي که بر همه جهان حکمفرما باشد مبارزه مي کنم. اما ظاهراً به نظر اکثريت برادران يهودي ام که به جاي خدا، دولت مادي اسرائيل را پرستش مي کنند، همانطور که اجداد ما گاو طلايي... را مي پرستيدند، اين ملاحظه مسئله چندان مهمي نيست، لذا به آنها خواهم گفت: «به خاطر ريا و انکارِ دوگانه شما و به خاطر روش حمايت از نژادپرستي و ستم، به زودي بدبختي ديگري دامنگير شما خواهد شد.(??)
دکتر شاهاک معتقد است که نژادپرستي با ديانت يهود ناسازگار است و بايد يکي را اختيار کرد: نژادپرستي و حمايت از اعمال نژادپرستانه دولت اسرائيل، يا ديانت يهودي. او مي گويد من دومي را برگزيده ام:
من با اين عقيده که يهوديان بايد وقف دولت يهود شوند، مخالفم. من نشان خواهم داد که اين ايثارها، تقدس و زهد غيراخلاقي و در عين حال مخالف با اصول جاري سنت هاي يهودي است... من يک يهودي هستم و در اسرائيل زندگي مي کنم. من به عنوان يک تبعه اسرائيل به قوانين اين کشور احترام مي گذارم. با اين که بيش از چهل سال دارم هر سال خدمت موقتي را در ارتش انجام مي دهم، اما خودم را وقف و نثار دولت يهود يا هر دولت و سازمان ديگري نمي کنم! من به آرمان هايم پايبند هستم. من معتقدم که بايد حقيقت را گفت و آنچه را لازم است، انجام داد تا عدالت و برابري براي همه فراهم گردد. من به زبان و شعر عبراني علاقمند هستم و خوشحالم که براي بسياري از ارزش هاي پيامبران قديمي مان احترام مي گذارم.
اما آيا مي توان آييني را وقف يک دولت نمود؟ من گمان مي کنم اگر از عاموس نبي يا اِشَعْياي نبي خواسته مي شد که خود را وقف دولت «اسرائيل» يا «يهودا»(??) نمايند، مي خنديدند. عاموس نبي مي گويد: «از بدي منزجر باشيد و خوبي را دوست داشته باشيد و عدالت را برپا داريد» (عاموس، ?:??)... هر يهودي که ايمان دارد سه بار در روز به زبان مي آورد که يک نفر يهودي بايد وقف راه خدا، فقط راه او، باشد: «شما [بني اسرائيل ] بايد يهوه خدايتان را با تمامي دل و جان و توان خود دوست داشته باشيد» (سفر تثنيه، ?:?). اقليت کوچکي از يهوديان هستند که هنوز هم به خداي خود ايمان دارند، اما به نظر مي رسد که اکثريت ملت يهودي خدايش را گم کرده و بت را جانشين آن نموده است؛ درست مانند زمان موسي که گوساله پرستي مي کردند... اولين علامت اين بت پرستي که علامت هر نوع بت پرستي هم هست اين است که براي دستيابي به منافع خود حاضرند به هر نوع بي انصافي و بي عدالتي تن دهند.(??)
د) معناي برگزيدگي قوم
قبلاً گذشت که فقرات متعددي از تورات و ديگر قسمت هاي عهد قديم بر اين نکته دلالت دارد که قوم اسرائيل قوم برگزيده خدا است. همچنين بيان شد که برداشت نژادپرستانه از اين فقرات يک انحراف ازاصل دين وکتاب است. اما جاي اين بحث خالي است که اگر برگزيدگي به معناي برتري يک قوم نسبت به ديگر اقوام نيست، پس چه معنايي دارد؟
دانشمندان يهودي در قرون وسطا درباره معناي برگزيدگي دو نظريه کاملاً متفاوت ارائه کرده اند. بر اساس يک نظريه، افراد قوم اسرائيل به لحاظ روحي، متفاوت از ديگر انسان ها و برتر از آنان خلق شده اند. يهودا هالوي، که برجسته ترين طرفدار اين نظريه است، مدعي است که ساختار روحي يهوديان به طور کلي با ديگران تفاوت دارد. هر فرد يهودي قدرت نبوت را به ارث برده است و اين امر او را قادر مي سازد تا از فکر و اراده خدا آگاه شود. ديگران، حتي اگر به آيين يهود درآيند، اين قدرت را به دست نمي آورند.(??) اين قدرتِ خاص نخست به آدم و سپس به سلسله اي از برگزيدگان و سرانجام به همه قوم اسرائيل عطا شده است. به واسطه اين تأثير و عمل الهي است که قوم اسرائيل مي تواند به صورتي ويژه با خدا ارتباط برقرار کند. پس برگزيدگي قوم به معناي وابستگي به يک مشيت فوق طبيعيِ الاهي است؛ اين در حالي است که ساير مردم در معرض قوانين طبيعي هستند.(??)
اين انديشه حتي در متون عرفاني قرون وسطايي يهود ديده مي شود. در متون قبالايي، به ويژه کتاب معروف زوهَر تفاوت جوهريِ يهوديان با غيريهوديان مورد تأکيد قرار گرفته است. بر اساس اين متون، روح غيريهوديان متعلق به جهان زيرين است که جايگاه شياطين است، در حالي که روح فرد يهودي دست کم قابليت رسيدن به ساحت امور الاهي را دارد. گاهي اين عارفان انديشه برگزيدگي را با مسئله گناه نخستين پيوند داده اند. آنها با استناد به يک سنت تلمودي، مي گويند که حَوّا به وسيله مار شيطان آبستن شد و در نتيجه، فرزندان او معيوب شدند، تا اين که تجلي خداوند در سينا آن عيب را از بني اسرائيل برطرف کرد، اما ديگران نيمه شيطان و نيمه انسان باقي ماندند.(??)
اما اين بيان با يک مشکل جدي روبرو است و آن اين که، همانطور که گذشت، بر اساس تلمود، نوکيشان يهودي با ديگر يهوديان هيچ تفاوتي ندارند. در اين صورت، چگونه تغيير کيشِ آنان مي تواند سرشت و ذات آنان را عوض کند؟ کتاب زوهر اين مشکل را اين گونه حل مي کند که نوکيشان در هنگام تغيير کيش، روحي جديد را از جانب آسمان دريافت مي کنند، هر چند اين روح از روح يهوديان اصلي پست تر است. ديگر عالمان قبالايي مي گويند نوکيشان در واقع قبلاً روحي يهودي داشته اند و در اثر فشار ديگران تغيير کيش داده اند و اکنون به کيش اصلي خود بازمي گردند. در واقع، همان روحِ پنهان است که دوباره او را به يهوديت بازمي گرداند.(??)
اما دانشمندان بزرگي مانند موسي بن ميمون و سعديا بن يوسف اين برداشت از برگزيدگي را قبول نداشته اند. ابن ميمون مي گويد پيام کتاب مقدس، جهاني است و به قوم اسرائيل اختصاص ندارد. برگزيدگي قوم به معناي برتري يا تقدس ذاتي نيست. فقراتي از کتاب مقدس که به اين امر پرداخته اند، تنها بر يک گزينش مشروط دلالت دارند، نه بيش از آن. قوم اسرائيل براي تکليف و وظيفه اي خاص برگزيده شده است، و اين هرگز بدان معنا نيست که اين قوم داراي حقوقي خاص يا ويژگي هايي خاص است. برتري و تقدس به قومِ اسرائيلِ تاريخي و افراد خارجي تعلق ندارد، بلکه به يک اسرائيل اسطوره اي، که به عنوان يک مدل و آرمان در نظر گرفته مي شود، تعلق دارد. اين برگزيدگي با اطاعت از دستورهاي خداوند ورعايت شريعت تحقق مي يابد، درحالي که سرپيچي از دستورهاي خدا خفت و ذلت را درپي دارد.(??)
سعديا بن يوسف نيز با برتري ذاتي و ماهوي قوم اسرائيل مخالف است. او مي گويد برگزيدگي قوم از اين جهت است که تورات به طور کامل به آنان داده شده است. به اقوام ديگر هم توراتي داده شده است، اما توراتِ کامل به قوم اسرائيل داده شده است.(??)
اگر بخواهيم به عنوان فردي بي طرف به مجموعه عهد قديم نظر بيندازيم و بين اين دو دسته از دانشمندان يهودي داوري کنيم، به نظر مي رسد که حق را بايد به دسته دوم از اين دانشمندان بدهيم. در اين باره بايد به نکاتي چند توجه کرد:
?) به گفته کتاب مقدس، توجه خاص خداوند به يک قوم به ماجراي حضرت ابراهيم و اطاعت بي چون و چراي او در ماجراي ذبح فرزند برمي گردد. در واقع، پس از اين اطاعت محض خداوند به عنوان پاداش، به او وعده مي دهد که به فرزندان او موقعيت و جايگاهي ويژه دهد: «به ذات خود قسم خورده ام که چون مرا اطاعت کردي و حتي يگانه پسرت را از من دريغ نداشتي، تو را چنان برکت دهم که نسل تو... بي شمار گردند. آنها... موجب برکت همه قوم هاي جهان خواهند گشت، زيرا تو مرا اطاعت کرده اي» (سفر پيدايش، ??:?? ??). بر طبق اين وعده، فرزندان حضرت ابراهيم در دستگاه خداوند جايگاهي ويژه خواهند داشت و در واقع آنان برگزيده شده اند. اما اين جايگاه ويژه چيست و برگزيدگي آنان به چه معنا است؟
?) از کتاب مقدس برمي آيد که اين وعده هنگامي به تحقق نزديک شد که قومي به نام اسرائيل پديد آمد. خداوند پيامبري به نام موسي(ع) را براي نجات آنان فرستاد و به او دستور داد که اين برگزيده شدن را به قوم اسرائيل گوشزد کند: «اگر مطيع من باشيد وعهد مرا نگه داريد، از ميان همه اقوام، شما قوم خاص من خواهيد بود» (سفر خروج، ??:?). پس اين قوم خاص و برگزيده بودن، مشروط است. آنان تا زماني قوم خاص خدا هستند که مطيع خدا باشند و عهد او را، که عمل به شريعت او است، رعايت کنند. از اين فقره به خوبي برمي آيد که خداوند مي خواهد جايگاهي ويژه ويا مأموريتي خاص را به اين قوم بدهد که شرط آن اطاعت از خدا است. پس اين برگزيدگي مشروط است، نه مطلق.(??)
?) اما خدا آنان را براي چه برگزيده است؟ خودِ کتاب اين امر را روشن کرده است: «هر چند سراسر جهان مال من است، اما شما براي من ملتي مقدس خواهيد بود و چون کاهنان مرا خدمت خواهيد کرد» (سفر خروج، ??:? ?). پس در جهاني که همه اش از آنِ خدا است، قومي براي خدمتگزاري برگزيده شده است. و البته اين جايگاهي مهم است. آنان قوم خاص خدا و خدمتگزار مخصوص اويند. آنان بايد با کفر و شرک و بت پرستي مبارزه کنند و دين خدا را در زمين پياده کنند.(??)
?) پس برگزيدگي براي آن است که آنان باري سنگين را به دوش بگيرند. پاداش اين عمل عزت و سربلندي در دنيا و سعادت اخروي است. آنان برگزيده شده اند و خود پذيرفته اند که اين مأموريت سنگين را انجام دهند و همانطور که گذشت کسي مي تواند اين مأموريت را انجام دهد که مطيع پروردگار باشد. اما اگر آنان اين شرط را رعايت نکنند نه تنها قوم خاص خدا نيستند و نه تنها عزت و سربلندي ندارند، بلکه از همه قوم هاي جهان پست تر خواهند بود:
«ولي اگر به من گوش ندهيد و مرا اطاعت نکنيد و قوانين مرا رد کنيد و عهدي را که با شما بسته ام بشکنيد، آنگاه من شما را تنبيه خواهم کرد و ترس و امراض مهلک و تبي که چشم هايتان را کور کند و عمرتان را تلف نمايد بر شما خواهم فرستاد. بذر خود را بيهوده خواهيد کاشت، زيرا دشمنان حاصل آن را خواهند خورد. من بر ضد شما برخواهم خاست و شما در برابر دشمنان خود پا به فرار خواهيد گذاشت. کساني که از شما نفرت دارند بر شما حکومت خواهند کرد. حتي از سايه خود خواهيد ترسيد» (سفر لاويان، ??:?? ??).
اين نکته اي است که در سراسر عهد قديم بارها تکرار شده است. اين عهد و پيمان بارها به قوم گوشزد شده است. آنان هر گاه به عهد خود وفادار نماندند، مجازات شدند. اين نکته را خداوند به روشني از زبان ارمياي نبي قبل از اسارت بابلي بيان مي کند:
سپس خداوند فرمود: «در شهرهاي يهودا و در کوچه هاي اورشليم پيام مرا اعلام کن! به مردم بگو که به مفاد عهد من توجه کنند و آن را انجام دهند. زيرا از وقتي اجدادشان را از مصر بيرون آوردم تا به امروز، بارها به تأکيد از ايشان خواسته ام که مرا اطاعت کنند! ولي ايشان اطاعت نکردند و توجهي به دستورات من ننمودند، بلکه به دنبال اميال و خواسته هاي سرکش و ناپاک خود رفتند. ايشان با اين کار عهد مرا زير پا گذاشتند، بنابراين تمام تنبيهاتي را که در آن عهد ذکر شده بود، در حقشان اجرا کردم». خداوند به من فرمود: «اهالي يهودا و اورشليم عليه من طغيان کرده اند. آنها به گناهان پدرانشان باز گشته اند و از اطاعت من سر باز مي زنند؛ ايشان به سوي بت پرستي رفته اند. هم اهالي يهودا و هم اسرائيل عهدي را که با پدرانشان بسته بودم شکسته اند. پس چنان بلايي برايشان خواهم فرستاد که نتوانند جان سالم درببرند و هر چه التماس و تقاضاي ترحم کنند، به دعايشان گوش نخواهم داد» (ارميا، ??:? ??).
?) خداوند پيماني با قوم اسرائيل بسته، و به آنان گفته است: «به ايشان گفته بودم که اگر از من اطاعت کنند و هر چه بگويم انجام دهند، ايشان قوم من خواهند بود و من خداي ايشان» (ارميا، ??:?). اما اين امر، قانون عام خداوند است. هر که از او اطاعت کند لطف و برکت او شاملش مي شود:
قوم هاي غيريهود نيز وقتي خداوند را بپذيرند، از برکت او برخوردار خواهند شد. پس ايشان نگويند: «خداوند ما را از قوم خود نمي داند»... خداوند در مورد قوم هاي غيريهود که به قوم او ملحق مي شوند و او را خدمت مي کنند و او را دوست داشته، خدمتگزار او مي شوند، چنين مي گويد: «اگر حرمت روزِ سَبْت را نگاه دارند و به عهد من وفادار بمانند، ايشان را نيز به کوه مقدس خود خواهم آورد و در خانه عبادتم ايشان را شاد خواهم ساخت و قرباني ها و هداياي ايشان را قبول خواهم کرد. خانه من «خانه عبادت همه قوم ها» ناميده خواهد شد» (اشعيا، ??:? ?).
و البته نافرماني قوم اسرائيل از خدا جرم سنگين تري است و مجازات شديدتري را به دنبال خواهد داشت.(??) بنابراين، قوم براي هدف و مأموريتي خاص برگزيده شده است. اما قانون خداوند عمومي است و هر کس از او اطاعت کند، به او مقرب مي شود.
?) قانون عمومي الاهي اين است که هر کس از او اطاعت کند برترين است و در دستگاه خداوند، مقرب ترين است. اين سخن را انبياي ديگر هم خطاب به امت خود بيان کرده اند. براي نمونه حضرت عيسي(ع) خطاب به پيروانش مي فرمايد:
شما نمک جهان هستيد، ولي هر گاه نمک مزه خود را از دست بدهد چگونه مي توان آن را بار ديگر نمکين ساخت؟ ديگر، مصرفي ندارد، جز آن که بيرون ريخته و پايمال مردم شود. شما نور جهان هستيد. نمي توان شهري را که بر کوهي بنا شده است پنهان کرد. هيچ کس چراغ روشن نمي کند تا آن را زير سرپوش بگذارد، بلکه آن را بر چراغپايه قرار مي دهد تا به تمام ساکنان خانه نور دهد. نور شما نيز بايد همين طور در برابر مردم بتابد تا کارهاي نيک شما را ببينند و پدر آسماني شما را تمجيد کنند (انجيل متي، ?:?? ??).
پس مؤمنان نمک جهان و نور جهان هستند؛ اما ارزش آنها تا زماني است که آنان براي جهان و مردم نفع داشته باشند.
به همين مطلب در قرآن مجيد نيز اشاره شده است:
«کنتم خير امة اُخرجَت للناس تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنکر و تؤمنون بالله» (آل عمران، ???). شما بهترين امتي هستيد که براي انسان ها آفريده شده اند؛ امر به معروف و نهي از منکر مي کنيد و به خدا ايمان داريد.
امت پيامبر بهترين امت هستند، اما علت اين برتري اعمال آنان است. و معلوم است که اين برتري تا زماني است که آن اعمال برقرار باشند. و البته قوم اسرائيل هم در زمان خود تنها موحدان آن منطقه بودند و به همين معنا از ديگران برتر بوده اند. به گفته نويسنده اي يهودي بهترين بياني که عالمان يهودي از انديشه برگزيدگي ارائه کرده اند اين است که اين قوم از اين جهت برگزيده است که توحيد فقط در ميان آنان وجود داشته و ديگران بعدها از آنان گرفته اند.(??)
?) در قرآن مجيد نيز به گونه اي به برگزيدگي قوم اسرائيل اشاره شده است:
«و لقد آتينا بني اسرائيل الکتاب والحکم والنبوة و رزقناهم من الطيبات و فضلناهم علي العالمين» (جاثيه، ??). ما به بني اسرائيل کتاب و حکمت و نبوت را بخشيديم و از روزي هاي پاکيزه به آنها عطا کرديم و آنان را بر جهانيان برتري بخشيديم.
صاحب تفسير الميزان در تفسير بخش آخر اين آيه «و آنان را بر جهانيان برتري بخشيديم» مي گويد که اگر مقصود از جهانيان همه جهانيان باشد، پس آنان از برخي جهات مانند کثرت انبيا و معجزات فراوان بر ديگران برتري دارند و اگر مقصود همه جهانيان عصر خودشان باشد، از همه جهات برتري داشته اند.(??)
در جاي ديگر آمده است: «يا بني اسرائيل اذکروا نعمتي التي انعمت عليکم و اني فضلتکم علي العالمين» (بقره، ?? و ???). اي بني اسرائيل ياد کنيد از نعمت هايي که به شما عطا کردم و شما را بر جهانيان برتري دادم.
و نيز آمده است: «قال اغير الله ابغيکم الهاً و هو فضلکم علي العالمين» (اعراف، ???). [موسي ] گفت آيا غير خدا را به عنوان معبود براي شما طلب کنم، حال آن که خدا شما را بر جهانيان برتري داد.
اين برتري دادن به اين بوده است که آيات روشن را براي آنان آورده و دين حق را به آنان داده و آنان را نجات داده است.(??) با توجه به آيات قبل و بعدِ آياتِ فوق، روشن است که مقصود از برتري دادن، نعمت هايي است که خداوند به بني اسرائيل عطا کرده است. از آيه آخر استفاده مي شود که از آنجا که خدا شما را برتري داده، پس بايد تنها او معبود شما باشد. پس برتري دادن خداوند در راستاي مأموريت و وظيفه اي خاص بوده است.
بنابراين، برگزيدگي قوم اسرائيل در قرآن مجيد هم مطرح شده است، اما هرگز مقصود از آن يک تقدس و برتري ذاتي و ماهوي نيست.
? نتيجه سخن
بنابه عهد قديم، قوم اسرائيل، قوم برگزيده خدا است. از سوي ديگر کساني در تاريخ يهوديت از اين برگزيدگي يک برتري روحي و ماهوي را استفاده کرده اند. همچنين کساني در اين راه چنان افراط کرده اند که به نژادپرستي روي آورده اند. اما حق آن است که اين برگزيدگي، مشروط و براي انجام مأموريتي خاص بوده است. برگزيدگي به اين معنا ويژه قوم اسرائيل نيست و انبياي ديگر هم در رابطه با امت خويش همين را گفته اند. همچنين در تاريخ يهوديت دانشمندان بزرگي بوده اند که از برگزيدگي همين برداشت را داشته اند. به نظر مي رسد که از کتاب تلمود هم در مجموع همين را مي توان برداشت کرد، هر چند در اين مجموعه عظيم سخنان گوناگوني آمده است که از ظاهر بعضي برتري قومي استشمام مي شود. اما با توجه به سخنان محکمي که در نقض آن آمده، شايد نتوان به صورت قطعي چنين مطلبي را به اين مجموعه نسبت داد. بنابراين مي توان ادعا کرد که نژادپرستي برداشتي خطا، و انحراف از متون مقدس يهودي است.
نويسنده: عبدالرحيم سليماني
کتاب نامه :
کتاب مقدس.
شاهاک، اسرائيل، تاريخ يهود، مذهب يهود، ترجمه مجيد شريف، انتشارات چاپخش، تهران، ????.
شاهاک، اسرائيل، نژادپرستي دولت اسرائيل، ترجمه امان الله ترجمان، انتشارات توس، تهران، ????.
راب، ا. کُهِن، گنجينه اي از تلمود، ترجمه اميرفريدون گرگاني، تهران، ????.
گارودي، رژه، تاريخ يک ارتداد، ترجمه مجيد شريف، مؤسسه خدمات فرهنگي رسا، تهران، ????.
طباطبايي، محمدحسين، الميزان، ج ?? و ?، انتشارات جامعه مدرسين حوزه علميه قم.
"CJRT" Atlan, Henri, "Chosen People" in Contemporary Jewish Religious Thought, NewYork, ????.
"EJ", Encyclopedia Judaica, V.?, Encylopaedia Judaica Jerusalem,????.
"TJR" Jacobs, Louis, The Jewish Religion, a Componian, Oxford University Press, ????.
Neusner, Jacob, "Judaism" in our Religious, Ed. Arvind Sharma, Harpersan francisco, ????.
Unterman, Alan, Jews, their Religious Belifs and Practices, Routledge, London and NewYork, ????.
"EJC", Encyclopedia of Jewish Concepts, Birnbaum, Philip, Hebrew Publishing Company, New York, ????.
"BDJ", The Blackwell Dictionary of Judaica, Cohn Sherbok, Dan, Blackwell, ????.
پاورقي ها:
?) CJRT, P.??.
?) BDJ, P.??.
?) Ibid.
?) رک: شاهاک، اسرائيل، تاريخ يهود مذهب يهود، ترجمه دکتر مجيد شريف، ص ?? ??.
?) شاهاک، اسرائيل، نژادپرستي دولت اسرائيل، ترجمه امان الله ترجمان، ص ?.
?) شاهاک، اسرائيل، تاريخ يهود، مذهب يهود، ص ??? ???.
?) EJ, V.?, P. ??? ???.
?) TJR, P.??.
?) Ibid.
??) Judaism, P.??? ??? & ??? ???.
??) هلاخا بخشي ازتلموداست که به احکام شرعي يهود مي پردازد. بخش ديگر، اگادا است که دربردارنده حکايت ها وداستان ها است.
??) رک: تاريخ يهود مذهب يهود، ص ??? ???.
??) گنجينه اي از تلمود، ص ?? ??.
??) همان، ص ???.
??) رک: همان، ص ??? ???.
??) رک: همان، ص ???.
??) رک: همان، ص ??.
??) شاهاک، اسرائيل، نژادپرستي دولت اسرائيل، ص ??.
??) سرزمين بني اسرائيل پس از حضرت سليمان به دو بخش تجزيه شد و دو کشور «اسرائيل» در شمال و «يهودا» در جنوب تشکيل گرديد.
??) همان، ص ?? ??؛ همچنين رُژه گارودي، تاريخ يک ارتداد، ترجمه مجيد شريف، ص ??? ???.
??) Jews, P.???.
??) EJ, V.?, P.???.
??) Jews, P.???.
??) Ibid.
??) CIRT, P.??.
??) JR, P.??.
??) BDJ, P.??.
??) رک: سفر تثنيه، ?:?.
?? رک: حزقيال، ??:?? ??.
??) EJC, P.??.
??) الميزان، ج ??، ص ???.
??) همان، ج ?، ص ???.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید