مقدمه
ديانت يهودي، حج را به عنوان يک عبادت با آثار مادي و معنوي مي نگرد؛ همانگونه که دين اسلام و ساير اديان توحيدي و غير توحيدي چنين نگرشي به حج دارند. ولي تفاوت در ماهيت اين عبادت و آداب و اعمال و شعائر و مکان و زمان آن است. هدف عمده مقاله اين است که بگويد آنچه يهوديان به عنوان حج انجام مي دهند، موافق چيزي نيست که پيامبرشان به عنوان شريعت آسماني آورده و آن توجه خالصانه و صحيح به مکان مطلوب و زمان معين و مناسک واجب آن باشد.
حج از زمان خليل، ابراهيم(عليه السلام) بر مردم واجب شده، چنانکه آيه کريمه { وَ أَذِّنْ فِي النّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوکَ رِجالاً وَعَلي کُلِّ ضامِر يَأْتِينَ مِنْ کُلِّ فَجّ عَمِيق }بيانگر است. اين فريضه آسماني مکان و زمان را معين ساخته و براي انجام آن شرط استطاعت را قائل شده است: { وَ لِلّهِ عَلَي النّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبِيلاً...} ؛ «بر عموم مردم است در صورت استطاعت، حج بيت الله الحرام کنند.» اين دعوت عام است و ويژه مسلمانان نيست و تنها مؤمنان يا فرقه خاص يا قبيله و نژاد به خصوص به آن مکلف نيستند و از آيه کريمه: { إِنَّ أَوَّلَ بَيْت وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذِي بِبَکَّةَ مُبارَکاً وَ هُدي لِلْعالَمِينَ} استفاده مي شود که خداوند اين خانه را براي گروه هاي خاصي از بندگان قرار نداده که برکت و هدايت و رحمت و آمرزش ويژه آنان باشد و ديگران محروم بمانند.
آري حج به غير خانه خدا، از هيچ انساني پذيرفته نيست و بدعت و مردود است و معناي حج حقيقي را ندارد.
خداوند در آيات کريمه قرآن، آميختن حق و باطل را محکوم مي کند و گمراه ساختن مردم را مردود مي شمارد... چنانکه مي فرمايد: { لِمَ تَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْباطِلِ وَ تَکْتُمُونَ الْحَقَّ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ} .
و يهوديان خود مي دانند که خداوند حج را تشريع فرموده است و نيز از قداست بيت الله الحرام آگاهي دارند و مي دانند که جدشان ابراهيم(عليه السلام) خانه اي را براي بندگان خدا بنا نهاده است، با اين حال حق را انکار کرده و با باطل آميخته اند و به مکان هايي که هواي نفسشان طلبيده و تعصّب نژادي شان حکم کرده، رهسپار شده و اين سنت الهي را به انحراف کشيده اند و در توالي نسل ها حقيقت بر آنها مشتبه گرديده است و مقدسات حقيقي و معتقدات واقعي ضايع گشته و هواهاي نفساني نقش خود را بازي کرده است و اين خصلت انسان است که اگر تحت ضابطه اي صحيح و زير نظر ارشادگري صالح نباشد دستخوش هواي نفس مي شود... خداوند همه را از انحراف نگهدار باشد!
يهوديان به اشکال مختلف با نوعي از مراسم حج سروکار دارند و به اين منظور رهسپار اماکن متعدّدي مي شوند. هر فرقه اي راه ويژه اي براي خود برگزيده است و در اعياد مخصوص، آهنگ حجّ آن اماکن مي کنند و با مذهب و تعاليم و عقايد خاص و اوامر و نواهي ويژه اي به انجام آن مراسم مي پردازند.
انديشه حج براي يهوديان، امر جديدي نيست بلکه پيشينه طولاني دارد. آن دسته از يهوديان که پيرو آيين ابراهيم(عليه السلام) بوده اند، حج را به سوي بيت الله الحرام انجام مي داده اند و آنان که از اقوام سامي بودند، به سوي معابد و هياکل و ابنيه و آثار و قبور مردگان که ـ در حج تمدن ها ديديم ـ(1) به انجام مراسم حج مي پرداخته اند.
به نظر مي رسد که حج يهود يک فريضه ديني بوده که تورات بر آن ها واجب نموده است.
اين مطلب را در نوشتاري اينگونه مي خوانيم:
«حج به سوي يکي از معبدها، يک رسم ديرينه سامي است که حتّي در اجزاي قديمي اسفار پنجگانه موسي، به عنوان يک فريضه ديني عنوان شده است. در «سفر خروج» فصل بيست و سوم، فقره چهاردهم آمده است: «در هر سال سه مرتبه براي من عيد بگيريد» و در آيه سي و سوم از فصل سي و چهارم آمده است: «در هر سال سه مرتبه همه مردان بايد در برابر خداي بزرگ، خداي اسرائيل ظاهر شوند.» و در سرزمين هاي عربي نيز اماکن بسياري وجود داشته که در آن اماکن مراسمي همچون حضور در عرفات صورت مي گرفته است.»
در هر يک از اعياد سه گانه، فرقه هاي يهود به اماکن معيّني آهنگ حج مي کردند. در روز «استغفار» (عيد مظال(2)) به سوي کوه سينا حج مي کرده و در عيد «فِصح» به بيت المقدس و در عيد «استير» و «عيد باران» و... به اماکن ديگري رهسپار مي شدند که ان شاء الله در خلال بحث هاي آينده خواهد آمد.
با اين حال، از تحقيق و تفحّص در تورات، مکان خاصي را پيدا نمي کنيم که از زبان پيامبرشان حضرت موسي(عليه السلام)، حج همانند يک دستور الهي آمده باشد. و جاي اين پرسش است که: آيا خداوند براي يهوديان حج به مکان مخصوصي را واجب نساخته است يا اينکه راويان و نويسندگان متون ديني توراتي، آن را از قلم انداخته اند يا به عادت معروف قوم يهود که تورات را تحريف مي کردند آن را نيز تحريف نموده اند؟!
بدين جهت است که اماکن حج متعدد شده و کوچ يهوديان در اعياد سالانه به نقاط مختلف بوده و هر مکان عبادتي را با عنوان «بيت» مي ناميده اند که در ازمنه مختلف محل برگزاري حج آنان بوده است؛ مثلا در «بيت المقدس» «بيت ايل» «بيت آون» که در نزديکي بيت ايل بوده و «بيت اصل» در يهودا و «بيت حور» نزديکي قدس و «بيت هاجن» در جايگاه تولد عيسي(عليه السلام)در «بيت لحم» و «بيت هاشطه» و ساير بيوت که شمارش آنها به درازا مي کشد و مي توان به کتاب مقدس در عهد جديد و قديم مراجعه کرد که در آن جا درج شده است.
در خصوص زمان حج يهوديان «دکتر حسن ظاظا» مي نويسد:
«اوقاتي که در آن حج مي کنند همزمان با اعياد آنهاست و اينها سه زمان است:
1. عيد فِصح، که در فصل بهار واقع شده و مدت آن هفت روز است و از روز پانزدهم نيسان به تقويم يهودي آغاز مي شود.
2. «عيد حصاد» يا «اسابيع»، (شبوعوت) که مدت آن يک روز است مصادف با ششم ماه سيوان به تقويم يهودي که در اوايل تابستان (يونيه) قرار گرفته است.
3. «عيد ظُلل»، (سرکوت) که مدت آن هشت روز است و در پاييز قرار دارد و از روز پانزدهم ماه «تشرين» يهودي آغاز مي گردد. موسم هاي سه گانه ياد شده را سه عيد مي نامند که حج در آن ها مستحب است و با صدقات بسياري همراه مي گردد.
?حج حضرت موسي (عليه السلام)
ضروري و مناسب است که بدانيم حضرت موسي(عليه السلام) چگونه حج مي کرد. پيش از آنکه به تحريف شريعت موسي(عليه السلام) به وسيله يهوديان بپردازيم.
هرگاه در اخبار و روايات و احاديث وارده از سنت شريفه تتبع کنيم، خواهيم ديد که موساي کليم بر خلاف حج پيامبران سلف حج نکرده اند. آن پيامبر گرامي نيز به سوي بيت الله عتيق حج کرده و طواف نموده و تلبيه گفته، به گونه اي که پدران و نياکانش که پيام آوران حق و فرمانبرداران دستورات آسماني بوده اند، حج کردند. اين مطلبي است که روايات حج پيامبران بر آن تأکيد ميورزد.
اکنون به چند مورد اشاره مي کنيم:
ابن عباس گويد: «در محضر پيامبرخدا(صلي الله عليه وآله) بوديم، مسافت ميان مکه و مدينه را مي پيموديم که به يک وادي رسيديم. پيامبر(صلي الله عليه وآله) فرمود: نام اين وادي چيست؟ پاسخ دادند: «وادي ازرق» فرمود: گوئيا مي نگرم موسي(عليه السلام) را که با گيسوان بلند در حالي که انگشتان دستش را در گوش ها نهاده بود و تلبيه حج مي گفت،ازاينوادي مي گذشت و آهنگ حجّ مکه مکرمه و کعبه مشرفه را داشت.»
همچنين از حضرت ابي جعفر، باقر(عليه السلام) روايت شده که فرمود: «موسي بن عمران(عليه السلام) با گروهي مرکّب از هفتاد تن از پيامبران به قصد حج از گذرگاه «روحاء» عبور مي کرد در حالي که مي گفت: «لَبَّيْکَ عَبْدُکَ ابْنُ عَبْدَيْکَ».
و نيز از قول آن حضرت نقل شده که: «موسي(عليه السلام) از رمله مصر محرم شد و از «صفائح الروحاء» با حالت احرام گذشت و بر ناقه اي سوار بود که مهار آن از برگ خرما بود و دو جامه قطواني (سفيد) بر تن داشت و تلبيه مي گفت و کوه ها او را در تلبيه همراهي مي کردند.»
و نيز از امام صادق(عليه السلام) است که فرمود: «موساي پيامبر(عليه السلام) از صفائح روحاء عبور کرد و بر شتر سرخ موي سوار بود که افسار آن از برگ خرما بود و دو جامه قطواني (سفيد و کوتاه) دربرداشت و مي گفت: لَبَّيْکَ يا کَرِيمُ لَبَّيْک».
و ازرقي گويد: «پيامبر خدا، موسي(عليه السلام) بر شتر سرخ موي سواره حج کرد و به روحاء گذشت و دو جامه قطواني دربرداشت که يکي را به صورت لنگ بست و ديگري را بر دوش افکند و طواف خانه کرد و سپس سعي صفا و مروه نمود و درحالي که صفا و مروه را سعي مي کرد، ندايي از آسمان شنيد که مي گفت: «لَبَّيکَ عَبْدي أنا مَعَک» و موسي(عليه السلام) با شنيدن اين ندا به خاک افتاد و سجده کرد».
حضرت موسي(عليه السلام) از پيامبران اولوالعزم بود و امکان نداشت از طريق حجّ صحيح منحرف گردد و به راهي که جز رضاي خداوند است، ره بسپارد. بنابراين، انحراف هايي که در حج يهود رخ داده، عملکرد پيروان موسي(عليه السلام) است که به تعاليم و اوامر خداوند ملتزم نشده و در نتيجه به انحراف گراييدند و عقوبت گناهانشان را ديدند و به خفّت و ذلّت موسوم شدند؛ آن گونه که خداوند در قرآن کريم فرمود:
{...ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَ الْمَسْکَنَةُ وَ باؤُ بِغَضَب مِنَ اللهِ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کانُوا يَکْفُرُونَ بِآياتِ اللهِ وَ يَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ الْحَقِّ ذلِکَ بِما عَصَوْا وَ کانُوا يَعْتَدُونَ}
«نشانه ذلّت و بدبختي بر آنان زده شد و مشمول خشم خدا شدند؛ چرا که نسبت به آيات خدا کفر ورزيدند و پيامبران را به ناحق کشتند، از آن رو که به تبهکاري و تجاوز گرويدند.»
?انحراف يهود در حج
يهوديان سنّت پيامبرشان، موسي کليم الله را ـ که در حج به خانه خدا توجه داشت ـ پيروي نکردند و چنانکه گفتيم، بيشتر تعاليم شريعت موسي و از جمله حج را تحريف کردند. گفتني است که در حال حاضر حج از ديدگاه يهوديان واجب نيست و از ارکان عبادات آنها به شيوه اي که در اسلام ديده مي شود، به شمار نمي آيد و حداکثر به عمره مسلمانان شباهت دارد.
پس از کليم(عليه السلام) يهود به فرقه هاي مختلف درآمدند و هر فرقه اي شيوه اي را براي حج برگزيد و مکاني را براي آداب و مراسم حج انتخاب کرد؛ به عنوان مثال:
1. گروهي از آن ها آهنگ بيت المقدس و هيکل سليمان نمودند.
2. گروهي به کوه طور سينا رفتند.
3. برخي «بئر حي» واقع در نزديکي شهر الخليل را برگزيدند.
4. برخي ديگر به اماکن متبرکه به تعبير آنها، که مهم ترين آنها کوه هاي برافراشته و تپه ها و چاه هاي آب و اماکن ديگر طبيعي است، رفتند.
حج به بیت المقدس
بیت المقدس يا قدس از اهمّ اماکن مقدس نزد يهود است. همچنين اين مکان مقدس از نگاه مسيحيان و مسلمانان مورد احترام است، از اين رو حج بيت المقدس از قدرت ويژه اي برخوردار مي باشد.
يهوديان به ويژه فرقه «يهودا» که از داود و سليمان تبعيت مي کنند، براي بيت المقدس به ويژه پس از بناي هيکل معروف درقدس شريف به دست حضرت سليمان(عليه السلام)، احترام خاصي قائل اند.
قداست بيت المقدس از نظر يهوديان مقارن با بناي هيکل سليمان است. هيکل سليمان معبد مرکزي يهود بود که حرم حج و قبله نماز آنها از زمان داود و سليمان به شمار آمده است. اين معبد بزرگ در رهگذر تاريخ رو به ويراني نهاده و امروزه جز بخشي از ديوار اصلي آن نمانده است که يهوديان آن را «ديوار غربي» مي خوانند و ديگر امت ها به نام «ديوار سوگواري». اين ديوار بخشي از حصاري است که در عهد هيروديس بنا شده که هم عصر تولّد عيسي(عليه السلام) بوده است.
قدس شهري است در نقطه مرکزي فلسطين که بر فراز تپه اي از سنگ، به ارتفاع 762 متر قرار گرفته و با شهر «يافا» که شهر جديد البنايي است، تقريباً پنج کيلومتر فاصله دارد.
بيت المقدس از نظر پيروان آيين هاي يهود و مسيحي و اسلام مورد تقديس و احترام است و مقدسات آيين هاي سه گانه در اين شهر تاريخي قرار دارد. يهوديان عقيده دارند که يکي از ديوارهاي مسجد الاقصي با سنگ هايي ساخته شده که از هيکل سليمان برجاي مانده و همان ديوار معروف به ديوار سوگواري است. شايد اين شهر همان شهري باشد که در سفر تکوين تورات به نام «شليم» از آن ياد شده که داود پس از خارج ساختن آن از دست «يبوسيان»(3) پايتخت خود گرفت و سليمان هيکل عظيم را در آن ساخت و بر عظمت و شکوه آن افزود و پادشاهان يهودا آن را مقرّ سلطنت خود قرار دادند و بسياري از پيامبران بني اسرائيل آنجا ظهور کردند و به ترويج شريعت خود پرداختند. گويند: «هر وجب از اين سرزمين جايگاه نماز پيامبري بوده است».
اعراب با يهوديان جنگيدند تا بيت المقدس قديم را از چنگال آنها برهانند و يهوديان ناگزير از اين شهر عقب نشيني کردند، ليکن شهر جديد بيت المقدس همچنان در قبضه آنهاست.
خلاصه آنکه: فرقه يهودا، بيت المقدس و هيکل سليمان را محلّ برگزاري حج سالانه خود قرار داده و در عيد سالانه موسوم به «عيد فِصح» به برگزاري مراسم مي پردازند. اهمّ مراسمي که در آنجا انجام مي شود، قرباني است که تعاليم ديني آن ها به آنان توصيه کرده است و با آنچه در تورات آمده تفاوت بسيار دارد. تورات به قرباني کردن گاو فرمان مي دهد.(4) اما رساله ديني آنها قرباني کردن انسان را توجيه مي کند! بدينگونه در عيد فِصح قرباني از کودکاني انتخاب مي شود که بيش از ده سال ندارند و يا کمي بيش از ده سال داشته باشند. خون اين قرباني را با خمير مي آميختند و بدان تبرک مي جستند.
يهوديان خون قرباني را به طرق گوناگون بيرون مي کشند. گاهي قرباني را به صورت زنده در بشکه اي قرار مي دهند که در اطراف آن بشکه، سوزن هايي به داخل تعبيه شده که بر بدن قرباني فرومي رود و خون از آن سوزن ها جاري مي گردد و قرباني با عذاب و شکنجه جان مي سپارد و در اين حال يهوديان از لذت سرمست مي شوند(5) و گاه شريان هاي قرباني را از چند موضع پاره مي کنند تا خون از رگ ها بيرون بپاشد و گاه کودک را همانند گوسفند قرباني مي کشند و خون آن را به نحوي که اشاره شد مي گيرند و به حاخام يا کاهن يا ساحر مي دهند تا در تهيه فطيرهاي مقدس يا عمليات سِحر از آن استفاده کند.
زمان برگزاري حج يهود در بيت المقدس، روز چهاردهم ماه اول سال ديني آن ها، ماه نيسان است که به مناسبت نجات موسي و بني اسرائيل از فرعون و قوم و خروج از مصر جشن مي گيرند.
ويل دورانت، درباره قرباني کردن کودکان مي نويسد:
«پيشينيان يهود را همانند پاره اي از اقوام عادت بر اين بوده که کودکي را قرباني کنند. اين کار را دوست مي داشتند تا بدينوسيله خشم آسمان را فرو نشانند! به مرور زمان ترجيح دادند اين قرباني را از ميان کودکان مجرم که به اعدام محکوم مي شدند، برگزينند. بابلي ها به اين قرباني جامه پادشاهي مي پوشاندند تا به فرزند پادشاه شباهت پيدا کند سپس به دار مي آويختند و اين کار در «رودس» و عيد «کرونس» بود. گمان مي رود که قرباني کردن گوسفند يا بزغاله در عيد فِصح در حقيقت تخفيف حکم قرباني بوده که با پيشرفت تمدن از قرباني انسان به قرباني حيوان تحوّل يافته است.»
چنين به نظر مي رسد که يهوديان در حال حاضر برّه يا بزغاله اي را در حج بيت المقدس قرباني مي کنند و انسان کشي يهوديان به شيوه ديگري درآمده است!
?کوه موسي (عليه السلام) در صحراي سينا
يهوديان بر اين باورند کوهي که در طور سينا واقع است و 320 کيلومتر از منطقه «عيون موسي» فاصله دارد و ارتفاع آن به 7600 پا مي رسد همان کوهي است که خداي تعالي با موسي(عليه السلام) در آن سخن گفت و الواح مقدس را بر او فروفرستاد. از اين رو يهود کوه سينا را طي قرن ها تقديس کرده و آهنگ زيارت آن نموده و آن را از مقدسات خود شمرده است.
«منشه حاريل» استاد جغرافياي ديني و تاريخ اديان در دانشگاه هاي عبري مي گويد: «يهود همه ساله حج مي گزارند. از قرن هفتم ميلادي تا به امروز آهنگ زيارت کوه موسي را مي کنند و براي رسيدن به اين مکان، مشقت زيادي را متحمل مي شوند و 3800 متر کوه پيمايي مي کنند تا به قلّه آن برسند. آنها معتقدند که خداوند از بالاي اين کوه با موسي(عليه السلام) تکلم کرده و همو رسالت و وصايايي را دريافت نموده است.
اين کوه براي آنان به مثابه کعبه براي مسلمانان است. عدد کساني که از بيست ميليون يهودي مشقت حج اين کوه را تحمل مي کنند، کم نيست اين کوه به صورت يکي از اماکن مقدس يهود درآمده است.»
نامبرده سپس به بيان بطلان اين باور يهوديان پرداخته و در مقاله اي که در مجله المختار آلمان سال 1974 به چاپ رسيده، تصريح مي کند: آنچه در گزارش هيأت اعزامي آمريکايي آمده درست است و نتايج حاصله با نتيجه تحقيق مرکزي وي هماهنگي دارد و مي افزايد: کوهي که يهوديان به حج آن مي روند، کوهي نيست که در آن جا خداوند با موسي سخن گفته است و هنگامي که دليل عدم موافقت او را با انتشار رسمي اين تحقيق مي پرسند، پاسخ مي دهد: اعلام اينگونه مباحث و ديگر حقايق تاريخي به احساسات ديني و باورهاي آنها نسبت به اسطوره اي که به صورت يک عقيده درآمده است، لطمه خواهد زد.
حقيقت اين است که آنچه تورات در مشخصات و علائم کوه موسي(عليه السلام) ذکر مي کند با آنچه در کوهِ مورد توجهِ يهود در حج سالانه ديده مي شود، تفاوت دارد؛ مثلا فاصله اين کوه با «عيون موسي» و ارتفاع آن و ديگر علائم و نشانه ها و توصيف آن منطقه به عنوان معادن فيروزه و مس، که يهوديان در آن تاريخ به صنعت و تجارت آن شهرت داشته اند.
در حالي که کوه مورد توجه يهود در حجّ سالانه، از «عيون موسي» فاصله دارد و ارتفاع آن از کوه مذکور در تورات بيشتر است و مطالعات هيأت آمريکايي درباره آثار منطقه با آن وفق نمي دهد و معدن فيروزه و مس در آن جا وجود ندارد.
بنابراين اعتقاد اسطوره اي يهود درباره اين کوه، يک بدعت آشکار است که هفت قرن پس از ميلاد مسيح(عليه السلام) به وجود آمده، مانند آداب و تعاليم يهودي و تدوين تورات و نظائر آن. اما مناسک حج يهود به اين کوه را از مقايسه اي که (هوتسما = Houtsma) ميان وقوف مسلمانان به عرفات و کوچ بني اسرائيل به کوه سينا نموده است، مي توان بيان کرد.
آنها از معاشرات با زنان خودداري مي کنند. (سفر خروج، فصل 19، آيه 15) آنها لباس هاي خود را براي اين مراسم شست و شو مي دهند (سفر خروج 19/10/14) و در برابر خدا مي ايستند همانگونه که مسلمانان از زن اجتناب نموده و با جامه احرام دربرابر خالق وقوف مي کنند.
از جمله مناسک اين کوه، نوشيدن آب از چشمه موسوم به «شيلوة مقدس) است که دعاي خاصي دارد و روشن کردن عبادتگاه و قرباني و آداب ديگر. به علاوه موسم آن که معمولا «عيد سايبان بندي» يا «روز استغفار» است.
طبيعي است که هنگام بحث از معناي حقيقي اين موسم، آن را با «عيد پاييز» يهوديان سامي شمال مقايسه کنيم. عيد سايبان بندي يا روز استغفار چيزي است که در تورات آمده و غالباً با عبارت اختصاري بر آن اطلاق «حج» مي شود (سفر القضات، فصل 21، فقره 19 و...) و (سفر شاهان نخستين، فصل هشتم، فقره 2 و 65).
?بئرالحي، چاه مقدس
فرقه ديگري از يهود، منطقه اي را که چاه مقدس قرار دارد تقديس مي کنند و به سوي آن حج مي گزارند. اين فرقه، عقيده دارند که اينجا سرزمين جد اعلايشان اسحاق فرزند ابراهيم خليل(عليه السلام)است که در آن شهر مي زيسته و بدرود حيات گفته است.
در تورات آمده است: پس از مرگ ابراهيم(عليه السلام) خداوند مقام نبوت را به پسرش استحاق داد و اسحاق در کنار «بئرالحي الرائي» اقامت گزيد(6) و نيز در تورات است که اسحاق در حيات پدر با مردم اين سرزمين وصلت کرد و مادر وي ساره نام داشت. در خصوص ازدواج اسحاق با ساره، تورات داستاني را آورده که اين مکان و آب چاه حي را در نگاه يهود قداست خاصي بخشيده است.
منطقه «چاه حي» در نزديکي شهر الخليل واقع است و الخليل در 44 کيلومتري بيت المقدس قرار دارد که همان شهر «حبرون» قديم است و قبر ابراهيم خليل(عليه السلام) و همسرش ساره و اسحاق و يعقوب و «رفقه» همسر اسحاق در آن است و مسجد و معبد بزرگي اين قبرها را دربرگرفته است.
اين پنج تن جايگاه خاصي در نظر برخي يهوديان دارند و لذا قبرهايشان را تقديس نموده و به زيارتشان مي آيند و همچنين محلّي است براي آهنگ حج و وسيله تقرب به خدا و تقديم قرباني و نذورات و هدايا و خواندن دعا و گريه و زاري براي برآمدن حوائج و نعيم بهشت و تحصيل رضاي خداوند.
دکتر حسن ظاطا، در باره حجّ اين منطقه مي نويسد: چاه «حي رائي» در نزديکي الخليل است که بسياري از پارسايان يهود به حج آن مي آيند و تا به امروز ادامه دارد؛ زيرا در تورات آمده است:
«پس از مرگ ابراهيم، خداوند اسحاق را مشمول کرامت خود قرار داد و اسحاق در کنار چاه حي رائي اقامت گزيد و همانجا قبل از مرگ پدرش ابراهيم و مادرش ساره با رفقه ازدواج کرد».
?معبد «ايل» در نزديکي نابلس
فرقه ديگري از يهود موسوم به «فرقه سامري» اين معبد را تعظيم مي کنند. اينها به جز «سفرهاي پنجگانه»، که بخشي از عهد قديم است، ايمان ندارند و به رستاخيز و روز قيامت مؤمن نيستند؛ ابن حزم در کتاب ملل و نحل مي نويسد:
«آنها همه نبوت هاي بني اسرائيل پس از موسي(عليه السلام) و يوشع را تکذيب مي کنند و شمعون و داود و سليمان و اشعيا و اليسع و الياس و عاموص و حبقون و زکريا و ارميا و ديگر پيامبران را قبول ندارند. آن ها مي گويند شهر قدس همان نابلس است و هيجده ميل با بيت المقدس فاصله دارد. آن ها براي بيت المقدس عظمت و حرمتي قائل نيستند. در شام زندگي مي کنند و خروج از آن جا را جايز نمي دانند.
معبد ايل که يعقوب آن را در کنعان بنا کرد، نزديکي نابلس واقع شده که بني اسرائيل به حج آن مي آمده اند تا هنگامي که سليمان در قدس هيکل را بنا نهاد و جايگاه آن معبد همچنان مورد توجه بود تا اينکه مملکت سليمان پس از مرگش به دو بخش تجزيه شد:
1 . سامره شمالي، که مردم اين کشور با خاندان داود و سليمان در جنوب خصومت داشتند و خود را اسرائيل مي ناميدند و در حج آهنگ بيت ايل را مي کردند.
2 . يهودا، که از نسل داود و سليمان بودند و در حج آهنگ هيکل سليمان در «اورشليم» را مي کردند و اين نامي است که از زمان سليمان بدان اشتهار داشته است.
و در اين گذرگاه قبر يوسف قرار دارد و چاه يعقوب در نزديکي آن واقع است.
و اما قبله اي که فرقه سامره به سوي آن توجه دارند، کوهي است به نام «غريز يم» که ميان بيت المقدس و نابلس واقع است. مي گويند خداي متعال داود را به ساختن بيت المقدس در کوه نابلس فرمان داد و اين همان کوه طور است که خداوند در آنجا با موسي سخن گفت، سپس داود رهسپار «ايليا» شد و آن جا «بيت ايل» را بنا نهاد و بدينسان مرتکب خلاف و ستم گرديد.
سامريان به اين قبله توجه دارند و با يهودياني که قبله شان بيت المقدس است مخالف اند.
مقصود از کلمه «ايل» خدا است و بيت ايل يعني خانه خدا. اين معبد در مجاورت کوهي و نخلي قرار دارد. کوه را همانند کوه عرفات دانسته و معبد را چون کعبه. و نخل را چون «عُزّي» که در وادي «بطن نخله» قرار داشت و خالد بن وليد به فرمان رسول خدا(صلي الله عليه وآله)آن را قطع کرد. چون مردم جاهليت حج آن مي کردند و نذورات و هدايا بر آن مي آويختند.
فرقه سامره آداب ديگري مانند طواف و قرباني دارند و بالاي آن کوه مي روند و بر آن وقوف مي کنند و نذورات و هدايايي براي آن درخت مقدس دارند تا حاجاتشان برآورده شود! در تورات، سفر قضا آمده: «دبوره» همسر «فيدوت» در آن زمان دو قرن پس از موسي(عليه السلام) ، متولّي حوائج بني اسرائيل بود. دبوره زير آن نخل که ميان رمله و بيت ايل قرار داشت، مي نشست و بني اسرائيل به سوي آن مي رفتند تا حاجاتشان را برآورده سازد!
شايان ذکر است که دعاي معروف به سمات، که از ادعيه شيعه اماميه است، به قداست اين مکان اشاره دارد و به نظر مي رسد که دليل آن، تجلّي عظمت خداوند براي يعقوب نبي(عليه السلام) بوده است: (اَللّهمّ إنّي أسألک بِاسْمِکَ العظيم الأعظم الأعزّ الأجلّ الأکرم... و بمجدک الّذي تجلّيت به لموسي کليمک(عليه السلام) و... وليعقوب نبيک(عليه السلام) في بَيْتِ ايل).
?حج به اماکن طبيعي
گروه ديگري از يهود به سوي اماکن طبيعي، چون کوه هاي بلند و تپه ها و اشجار و چاه ها و چشمه هاي آب آهنگ حج مي کنند. مستند اينها پاره اي از نصوص تورات و تأسي به سنّت نياکانشان مي باشد که اين اماکن را تقديس کرده و آن ها را آيات بزرگ الهي مي دانسته و به وسيله آن ها به خدا تقرّب مي جسته اند. اين نصوص براي برخي اماکن طبيعي زمين، قداستي قائل شده است. «اين ها فرائض و احکامي است که حفظ مي کنيد تا در زمين خدا عمل نماييد تا در تمام روزهاي زندگي آن را در تصرف داشته باشيد و همه اماکني را که امت ها به پرستش خدايانشان پرداختند، چون کوه هاي سر به فلک کشيده و بلندي ها و زير سايه درختان سرسبز ويران کنيد و محلّ قرباني ها را نابود سازيد و بت هايشان را بشکنيد و ستون هايشان را به آتش کشيد و تمثال خدايانشان را محو کنيد و نامشان را از اين مکان بزداييد و شما مانند آنها براي خدايتان عمل نکنيد بلکه به جايي که خدايتان براي تبارهاي شما برگزيده و به نام هريک نهاده، برويد و قربانيان و هدايا و نذورات و عبادت ها و گاو و گوسفندهاي بِکر را تقديم کنيد.
اين نص توراتي تأثير عميقي در درون برخي يهوديان نهاده که سالانه به اين اماکن ويژه طبيعت ـ که اجدادشان متصرف شده و اهالي آن سرزمين ها را مي کشتند و مي سوزاند ـ آهنگ حج کنند و قربانيان و هدايا و نذوراتشان را تقديم نمايند و همانگونه که در بخش اخير اين دستور آمده، نماز بگزارند و گوسفند و گاو بکر هديه دهند يا قرباني کنند و آتش برافروزند و به نبرد تاريکي بروند.
چنين حجي، در حقيقت همان عادات دوران بت پرستي است که يهوديان قبل از بعثت حضرت موسي(عليه السلام)، اقتباس کرده و به فرزندانشان در طي قرون، به ارث گذاشته اند تا سنت هاي نژادي را پاس دارند و آب و رنگ ديني به آن بدهند.
دکتر ظاظا حسن گويد: يهود يا بني اسرائيل از درختان و کوه ها و تپه ها و چشمه هاي آب و چاه ها زيارتگاه هايي درست کرده و به حج اين اماکن مي روند و بدان تبرّک مي جويند و معبدهايشان را بنا مي گذارند...
اما چشمه ها و چاه هايي که يهوديان آهنگ زيارت آن مي کنند، مشهورترين آنها «قادش» است که مفهوم آن قداست است و در لغت عربي «عين قديس» چشمه مقدس تلفظ مي شود. و نيز «بئر سبع» که در صدر همه قرار دارد و در جنوب غربي غزه واقع است و ساميان پيشين بني اسرائيل و بعضي ديگر عقيده داشته اند که اين چاه مسکوني است يعني موجودات نامرئي از فرشتگان و جنّيان در آن زندگي مي کنند و عدد آن ها هفت مي باشد و اگر کسي نقض سوگند کند يا به عمد دروغ بگويد بر اوست که همراه طرف مخاصم خود نزد اين چاه رفته و هفت بار بر خود لعن کند تا نسلش منقطع گردد و به مرگ همه عزيزانش مبتلا شود و مال و جان و شرفش آسيب پذيرد و آواره زمين شود و گوش و چشم و عقلش را از دست بدهد.
?پاورقي:
1 . مقاله اي با اين عنوان در شماره 39 فصلنامه «ميقات حج»، از همين نويسنده و مترجم.
2 . عيد سايه بان بندي يهود.
3 . يبوسيان اسم طايفه اي از کنعانيان است که در کوهستان حوالي اورشليم سکونت داشتند و اسرائيليان به هلاک نمودن ايشان مأمور بودند. قاموس مقدس به نقل فرهنگ دهخدا واژه يبوسان.
4 . عهد قديم، سفر خروج، ص29
5 . اليهود واليهوديه. د. علي، عبدالواحد وافي، صص 44 و 45 و کتاب حقايق و اباطيل فوزي محمد حميد، صص 141 و 200
6 . عهد قديم، سفر تکوين، فصل25/ فقره 11
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید