مقدمه
انتظار موعود، موضوعي است که در همه مذاهب بزرگ جهان و از جمله دين يهود، از اهميتخاصي برخوردار است . آرزوي ظهور يک مصلح بزرگ جهاني، در همه مذاهب مشترک بوده و از اصول مسلم اعتقادي اين اديان به شمار ميرود .
اين امر، علاوه بر اين که از تعاليم ديني کتب آسماني، مانند تورات، انجيل و قرآن کريم به حساب ميآيد، از اموري است که به سرنوشتبشريت و تکامل انسان هم ارتباط دارد . به عبارت ديگر، وقتي انسان نااميد ميشود و ميبيند که با وجود اين همه ترقي و پيشرفتهاي فکري و علمي، روز به روز به فساد و تباهي بيشتري کشيده ميشود و اختراعات و اکتشافات حيرتآور، نتوانسته انسان را از سردرگمي نجات دهد، بنا به فطرت ذاتي خود، متوجه درگاه خداوند بزرگ ميشود و از او براي رفع ظلم، ستم و بحرانهاي روحي و معنوي کمک ميجويد .
از اين رو، در همه قرون و اعصار، آرزوي موعود جهاني، در دلهاي خداپرستان وجود داشته است و اين آرزو، تنها در ميان پيروان مذهبهاي بزرگ مانند زرتشتي، يهودي، مسيحي و مسلمان سابقه ندارد، بلکه آثار آن را در افسانههاي يوناني، افسانههاي ميترا در ايران، کتب قديم چينيان، عقايد هنديان و در بين اهالي اسکانديناوي و حتي در ميان مصريان قديم و بوميان وحشي مکزيک و نظاير آنها نيز ميتوان يافت . (2)
با مطالعه کتابهاي آسماني و تاريخ اديان، به خوبي روشن ميشود که عقيده به موعود و مصلح کل، اختصاص به شيعه يا اسلام ندارد، بلکه تمام اديان و مذاهب آسماني در اين عقيده مشترکند . پيروان همه اديان معتقدند که در يک عصر تاريک و بحراني که جهان را فساد، بيدادگري و بيديني فرا گرفته، نجات دهندهاي بزرگ طلوع ميکند و به واسطه نيروي فوق العاده غيبي، اوضاع آشفته جهان را اصلاح ميکند و خداپرستي را بر بيديني و ماديگري غلبه ميدهد .
البته هر ملتي او را با لقبي مخصوص ميشناسد; زرتشتيان او را به نام سوشيانس; يعني نجات دهنده جهان، عيسويان به نام مسيح موعود، يهوديان به نام سرور ميکائيلي و مسلمانان به نام مهدي موعود ميشناسند .
هر ملتي نيز آن موعود نجات بخش را از خودش ميداند; مثلا زرتشتيان او را ايراني و از پيروان زرتشت ميدانند، عيسويان او را هم کيش خودشان ميشمرند، يهوديان او را بنياسرائيلي و از پيروان موسي ميشمرند و مسلمانان او را از دودمان بني هاشم و فرزند پيامبر صلي الله عليه و آله ميشمارند، که البته اسلام، بهطور کاملومشخص، اين شخصيت جهاني و موعود کل را معرفينموده اما در ساير اديان چنين نيست .
نکته قابل توجه اين که علائم و مشخصاتي که در ساير اديان براي آن نجات دهنده بزرگ ذکر شده، در مورد مهدي، موعود اسلام; يعني فرزند بلا فصل امام حسن عسکري عليه السلام نيز قابل انطباق است; زيرا ميتوان او را از نژاد ايراني شمرد، چرا که مادر حضرت سجاد عليه السلام که جد امام زمان عليه السلام است، يک شاهزاده خانم ايراني به نام شهربانو، دختر يزدگرد، پادشاه ساساني بود . همچنين ميتوان او را از دودمان بني اسرائيل شمرد; زيرا بني هاشم و بني اسرائيل، هر دو از نسل ابراهيم خليلند; بنيهاشم از نسل اسماعيل و بنياسرائيل از نسل اسحاقاند . با عيسويان نيز نسبت دارد; زيرا مادر حضرت صاحب الامر (عجل الله تعالي فرجه) يک شاهزاده خانم رومي به نام نرجس بوده که به صورت شگفتانگيزي خود را به امام حسن عسکري عليه السلام ميرساند . (3)
عشق به صلح و عدالت، در درون هر کسي وجود دارد . همه از صلح و عدالت لذت ميبرند و با تمام وجود، خواهان جهاني سرشار از صلح و عدالتند و بر همين اساس، همه اقوام و ملل، منتظر مصلح کلند .
بررسي ديدگاه اديان آسماني و بلکه همه مذاهب در مورد موعود و مصلح جهاني، بسيار قابل توجه است ولي مسلمانان کمتر به اين مهم توجه کردهاند . وقتي بشريتبه اين مهم توجه پيدا نمايد که عقيده به ظهور يک نجات دهنده فوق العاده جهاني، يک عقيده مشترک ديني است که از مصدر وحي سرچشمه گرفته و همه پيامبران بدان بشارت داده و همه ملل در انتظار او هستند، در اين صورت، مسلمانان بويژه شيعيان، به خيالبافي، عقايد خرافي و نظاير آن متهم نميگردند .
در اين گفتار، ديدگاه دين يهود - و نه همه اديان آسماني - درباره انتظار موعود و مصلح کل، مورد توجه قرار ميگيرد که مهمترين منبع، همان تورات و تلمود، شرح و تفسير قوانين يهود، خواهد بود . ناگفته نماند که ما در صدد اثبات مهدي موعود با استدلال به بشارتهاي کتب قديم نيستيم و اصولا به آنها احتياج نداريم، بلکه با مطالعه ديدگاه يهود - و البته اديان آسماني ديگر - در اين زمينه، روشن ميشود که عقيده به انتظار موعود و نجات دهنده فوق العاده جهاني، يک عقيده مشترک ديني است .
البته همان طور که بيان شد، مهمترين منبع مورد استناد در اين مقاله، تورات و تلمود است; چه اين که هدف ما بيان مساله انتظار موعود از ديدگاه يهود است . با اين حال، از استفاده از کتب ديگر غفلت نورزيدهايم .
يهود; هنوز انتظار
شور و التهاب انتظار موعود آخرالزمان، در تاريخ پر فراز و نشيب يهوديت و مسيحيت موج ميزند . يهوديان، در سراسر تاريخ محنتبار خود، هر گونه خواري و شکنجه را به اين اميد بر خود هموار کردهاند که روزي مسيحا بيايد و آنان را از گرداب ذلت، درد و رنج رهانده، فرمانرواي جهان گرداند .
در عصر ما نيز که يهوديان صهيونيست، خود بر پاي خاسته و با اشغال فلسطين، در صدد برآمدهاند حقارت هميشگي قوم يهود را برافکنند، چيزي از تب و تاب انتظار موعود کاسته نشده است . درست است که اقليتي ناچيز از يهوديان، بر اثر دلبستگي شديد به اميدهاي قديم، تشکيل دولت صهيونيستي را مخالف آرمان مسيحايي شمرده و پيوسته با آن مخالفت کردهاند، ولي سواد اعظم يهوديت، آن را از جان و دل پذيرفته و آن را رهگشاي عصر مسيحا دانستهاند . هم اکنون صهيونيستهاي اشغالگر فلسطين، علاوه بر دعاهاي مسيحايي مرسوم، در پايان مراسم سالگرد بنيانگذاري رژيم اسرائيل غاصب (پنجم ماه ايار عبري)، پس از دميدن در شيپور عبادت، اينگونه دعا ميکنند:
«اراده خداوند، خداي ما چنين باد که به لطف او شاهد سپيده دم آزادي باشيم و نفخ صور مسيحا، گوش ما را نوازش دهد .» (4)
در سراسر تاريخ بني اسرائيل، کساني به عنوان موعود يهود برخاستند و با گرد آوردن برخي افراد ساده لوح، بر مشکلات آنان افزودند . اما در اين ميان، حضرت عيسي، مسيح بن مريم عليهما السلام ظهور کرد و با داشتن شخصيتي بس والا و روحي الهي، دين بسيار بزرگي را بنياد نهاد و گروه بيشماري را به ملکوت آسمان رهنمون شد . مسيحيت نيز، بر اساس انديشه انتظار پديد آمد و پس از رفتن حضرت عيسي مسيح عليه السلام پيوسته مسيحيان در سوز و گداز و شوق بازگشت دوباره وي، روزگار گذراندهاند . شوق و هيجان اميد به ظهور آن حضرت، هنگام نزديک شدن سال 1000 ميلادي ميان مسيحيان اوج گرفت . اکنون نيز در آستانه هزاره سوم ميلادي، چنين وضعي در جوامع مسيحي مشاهده ميشود .
نشانههاي ظهور نزد يهود
يهود در کتابهاي خودشان علائم و نشانههايي را براي مصلحي که در انتظارش هستند، ذکر کردهاند که در اين جا به چند نمونه آن اشاره ميکنيم:
1 - همه سبطهاي دهگانه اجتماع کنند و در مقابل حکومت واحد از بيت داوود، خاضع ميباشند .
2 - ياجوج و ماجوج شکست ميخورند .
3 - کوه زيتون شکاف بر ميدارد .
4 - وادي مصر خشک ميشود .
5 - آبهاي گوارا در اورشليم و از بيتالمقدس بيرون ميآيد .
6 - ده نفر مرد از قوميتهاي مختلف دنيا به لباس يک يهودي ميچسبند و از او التماس ميکنند که با او باشند; زيرا اينان شنيدهاند که خدا با يهود است .
7 - شرورهاي زمين نابود شوند; اينان نظرشان اين است که مسيح عليه السلام نميآيد، مگر بعد از آن که بر دين بني اسرائيل خروج کردهاند، از بين رفته باشند .
به همين جهت، بر هر يهودي واجب است تا حد امکان کوشش کند که با ساير امتها اشتراک نداشته باشند تا تمام قدرت و حکومت، فقط در اختيار يهود بماند . و قبل از آن که يهود به طور نهايي بر بقيه امتها حاکم شود، بايد جنگ به پا شود و ثلث دنيا نابود گردد و يهود، هفتسال پي در پي بماند و سلاحهايي را که بعد از پيروزي به دست آوردهاند، بسوزانند . در چنين روزي است که يهود به بالاترين مرحله ثروت و سرمايهداري رسيده و همه اموال دنيا را مالک شده است و بزودي گنجهاي اينان، خانههاي بزرگي را پر ميکند که براي حمل کليدهاي اين خانهها سيصد الاغ لازم است و اين زماني است که مردم دسته دسته به يهود داخل ميشوند و همگان از آن استقبال ميکنند . غير از مسيحيها که هلاک ميشوند; زيرا آنان از نسل شيطانند . (5)
در تعاليم تلمود راجع به نشانههاي ظهور مصلح يهود، چنين آمده است:
«بر هر يهودي واجب است که کوشش کند تا حکومت دنيا را به دستبگيرد و بقيه امم، با کمال خواري و ذلت قرار بگيرند و قبل از سلطه نهايي، بايد جنگي به پا شود و دو ثلث عالم از بين برود و يهود، هفتسال باقي ميماند و سلاحهايي را که به دست آوردهاند، ميسوزاند و در اين هنگام، دندانهاي دشمنان بني اسرائيل به اندازه 22 ذراع شده و از دهنها بيرون آمده است!
زندگي يهود در اين دوره، در جنگ با ساير امم است و بزودي مسيح حقيقي ميآيد و شخص منتظر، به پيروزي ميرسد و متيهود، به اوج سرمايهداري و ثروت ميرسد; چون که مالک تمام املاک دنيا ميشود; به طوري که براي حمل کليدهاي گنجهاي آنان، حداقل سيصد الاغ لازم است .» (6)
با توجه به مطالب ياد شده، روشن ميشود که اصل ظهور منجي جهان در نزد پيروان دين يهود، ثابت و مسلم است . در عين حال، بغض و کينه آنان نسبتبه همه اديان و مخصوصا مسيحيت قابل انکار نيست . از آرزوهاي يهود آن است که از طريق ظهور موعود منتظر، بر همه بشريت مسلط شوند و همه ملل و اقوام دنيا، تسليم يهود و تحت استعمار آنان باشند . توجه به اين نکته ضروري است که مساله منجي جهاني، صبغه يهوديتيا نژاد يهودي ندارد .
جنگهاي مذهبي و نشانههاي ظهور
در آغاز قرن هفدهم، نشانههاي بيشتري براي نزديک بودن قطعي عصر مسيحايي مشاهده شد . چندين جنگ مصيبتبار و شرم آور، ميان کاتوليکها و پروتستانها در اروپا در گرفت که به نظر ميرسيد آنها دوران مصيبتبار قبل از عصر مسيحا را محقق ميکنند و جنگهاي سي ساله، (1618 - 1648) اوج آنها بود . در آغاز، جنگي ميان شهرياران کاتوليک و پروتستان آلمان رخ داد و بتدريج، تمام قدرتهاي اروپا را درگير کرد و سرانجام، آشوب و در هم ريختگي در همه ممالک، بالا گرفت .
گرچه در اين دوران خونين، يهوديان آزار ويژهاي نديدند و شايد برخي از مسيحيان به آنان توجه بيشتري کردند، ولي بسياري از جوامع يهودي ويران شدند و بر اثر آشفتگي عمومي حاکم بر اروپا، برخي زيانهاي مادي براي آنان به بار آمد .
آزادي يهود و تقويت آرمان ظهور
در تاريخ يهود، هميشه وجود آشوبها و جنگهاي بزرگ، انديشه انتظار موعود را تقويت نکرده است، بلکه در مواردي که با يهوديان خوش رفتاري شده و پستهاي مهم را اشغال کردهاند، اين آرمان تقويتشده است . جوليوس کرينستون در اين باره ميگويد:
«يک امر شگفتآور اين که همين آزادي و خوش رفتاري با يهوديان در بسياري از کشورها و نيل آنان به مقامهاي بلندي در شوراهاي شهر و امور مالي و اقتصادي جهان از ديدگاه طبقه ديگري از يهوديان، نشانه نزديک شدن عصر مسيحايي (عصر ظهور) تلقي شد . يهوديان ستمديده اروپاي شرقي، طبعا براي رهايي سريع اشتياق داشتند و دعا ميکردند . پير و جوان، افسانههاي مسيحا و شگفتي و شکوه آمدنش را ميگفتند . به دست آوردن حق شهروندي و امتيازات سياسي، در نظر آنان به اندازه بازگشت کامل دولت قديم تحت رهبري مسيحاي آرماني که «مسح شده» خداست، اهميت نداشت . رنجهاي تبعيد، عرصه را بر ايشان تنگ کرده بود و براي رهايي خود از آن وضعيت نکبتبار، جز از طريق حوادث فوق طبيعي، چشماندازي نداشتند . هنگامي که اخبار درخشيدن بزرگان و سياستمداران يهود به اين جوامع رسيد (و غالبا به شکل مبالغهآميزي نقل ميشد که قدرتهاي حاکم در اروپا به برادران ايشان علاقه نشان ميدهند)، مفاهيم بي روح يک مسيحا و يک عصر مسيحايي، شکل دقيقتري بر خود ميگرفت . انديشه رهايي از تنگناي موجود به وسيله جريان طبيعي به طور ناخودآگاه با اميد مبهم دوران مسيحايي در هم ميآميخت .
آزادي يهوديان در کشورهاي اروپاي غربي، مقدار معيني از خود آگاهي و غرور ملي را در دلهاي يهوديان مشرق برانگيخت و معماران بعد، پايههاي جنبش ملي بزرگ يهوديان يعني; صهيونيسم را بر آن بنا کردند .» (7)
از نظر اين نويسنده، عده قليلي از يهوديان بر اين عقيده بودند که با تشکيل رژيم اسرائيل در سرزمينهاي مقدس، زمينهساز ظهور مسيح خواهند بود . از اين رو، احساسات يهوديان را براي سرزمين مقدس برانگيختند و ثروتمندان را براي ايجاد آباديهاي يهودينشين، تشويق کردند .
در مقابل، عده کثيري از يهوديان، عقيده ياد شده را رد ميکردند و عقيده داشتند که نجات، تنها از طريق دخالت مستقيم خدا به دست ميآيد، سرعتبخشيدن به دوران رهايي از طريق ايجاد مهاجرنشينهاي يهودي در فلسطين، نقض آشکار شريعتبه شمار ميرود . (8)
در اين ميان، نبايد از نقش استعمارگران در مساله فلسطين غفلت ورزيد . آمريکا، انگليس و ساير کشورهاي اروپايي، در تاسيس اين غده سرطاني در قلب کشورهاي اسلامي تلاش گستردهاي داشتند . اکنون نيز اين حمايتها، در ابعاد سياسي و اقتصادي و تبليغاتي ادامه دارد; براي مثال، آمريکا سالانه حدود چهار ميليارد دلار به صورت کمک بلا عوض در اختيار اين رژيم قرار ميدهد .
يهود; انتظار مسيح عليه السلام و محورهاي آن
از برخي تعاليم دين يهود روشن ميشود که شخص منجي و موعود منتظر، کسي جز حضرت عيسي مسيح عليه السلام نيست و در واقع، اين عقيده، يکي از اشتراکات اين دين، با مسيحيت ميباشد . «توماس ميشل» در اين باره ميگويد:
«تعاليم انبيا، در بر افروختن آتش شوق قيام مسيح در دلهاي قوم عهد عتيق (يهوديان) تاثير بسزايي داشت; خدا قوم خود را در حالت نکبت و ذلتباقي نخواهد گذاشتبلکه خود او کسي را مسح کرده، براي نجات مردم خواهد فرستاد (عنوان «مسيح» از اينجا ميآيد). از کتابهاي نبوت معلوم ميشود که آرزوي آمدن مسيح بر گرد سه محور اساسي ميچرخيد که البته اين محورهاي سهگانه به گونهاي مشخص از يکديگر جدا نشدهاند:
محور اول: مسيح پسر داوود
برخي از انبيا، مانند حزقيال و ملاکي، اعلام داشتند که خدا بزودي يک مسيح را از نسل داوود براي بازگرداندن شکوه بنياسرائيل خواهد فرستاد . انتظار ميرود که مسيح ياد شده، قوم خود را از دستحاکمان مشرک رهايي بخشد و قدرت شريعتخدا را براي گروه کوچکي که در زمان تنگي، وفادار و مطيع فرمان خدا باقي خواهند ماند، بسط و اعتلا ارزاني کند . در اين سلطنت (يا ملکوت) جديد، عدالت و نيکي به مستمندان و پرستش درست و خالصانه خدا، حکمفرما خواهد بود . خدا نيز از طريق مسيح خويش، بر قوم خود حکومتخواهد کرد .
برخي از انبيا مژده دادند که اين سلطنت تنها براي يهود نيست، بلکه همه ملتهاي جهان از آن برخوردار خواهند شد .
محور دوم: بنده خدا
اشعياي نبي از «بنده خدا» که خواهد آمد، سخن گفته است: وي به دور از هر قدرت نظامي و اقتصادي و هر شکوه ظاهري و نفوذ کلمه خواهد آمد . همچنين او از روي ايمان و تسليم به اراده خدا، مخالف هر گونه شدت عمل، داراي صبر و بردباري براي تحمل دردها و ستمها خواهد بود و با تحمل بار گناهان قوم، همچون وسيلهاي براي نجات، عمل خواهد کرد .
محور سوم: پسر انسان
اين شخصيت پيچيده، در کتاب دانيال آمده است . آن کتاب، به شيوه ادبي مکاشفات نوشته شده و فهم شيوه مذکور بسيار دشوار است; زيرا اشکال و رموز پيچيده و ناآشنايي در آن وجود دارد . ادبيات مکاشفه، به دورهاي از تاريخ يهود تعلق دارد که قوم، زير ستم بود و به همين دليل، آمال و آرزوهاي خود را در قالب اشارات و رموز بيان ميکرد .
نوشتههاي مکاشفه، از «روز خداوند» سخن ميگويد و اين که خدا براي اصلاح مفاسد و اشرار و رهايي بخشيدن به کساني که بر ايمان خود استوار ماندهاند، در جهان وارد عمل ميشود . به گفته ادبيات مکاشفه، به نشانه فرا رسيدن روز خداوند، «پسر انسان» از آسمان فرو خواهد آمد و ملکوت الهي را بر پا خواهد ساخت .» (9)
بحران پيش از ظهور از نظر يهود
از نظر يهود، دوران پيش از ظهور، همراه با ستم به قوم بني اسرائيل خواهد بود . امتها در ستم کردن به بني اسرائيل بر يکديگر سبقتخواهند گرفت و هر گرفتاري تازه، چنان شديد خواهد بود که گرفتاريهاي قبلي را از يادها خواهد برد .
گفتههاي يهود در اين باره، قدري خرافه گونه است و بعضي از مطالب بيان شده، با افسانههاي کتب قديم شباهتبيشتري دارد، هر چند اين مطالب مربوط به دوران پيش از ظهور، از کتاب مقدس يعني تورات اخذ شده است .
جوليوس کرينستون ميگويد:
«پيش از آمدن مسيحا، يک ستون آتش در جهان ظاهر خواهد شد و چهل روز در برابر چشمان اقوام روي زمين، بر پا خواهد بود . آنگاه، مسيحاي پادشاه، براي حرکت از مکاني در فردوس به نام «لانه گنجشک» فرمان خواهد يافت . او نخست در ايالت «جليل» ظاهر خواهد شد; زيرا جليل نخستين ناحيهاي بود که به دست روميان ويران گرديد . يک ستاره تابان در آسمان ظاهر خواهد شد و هفتستاره ديگر، آن را محاصره خواهند کرد . آنها به مدت هفتاد روز، روزي سه بار با آن ستاره تابان خواهند جنگيد و هر شب، بلعيده و هر صبح، بيرون افکنده خواهند شد . پس از هفتاد روز، آن ستاره از ميان خواهد رفت . مسيحا در ستون آتش مذکور پنهان خواهد شد و به دوازده ماه، نامرئي خواهد بود . سپس وي را به آسمان برده، تاج پادشاهي بر سر او خواهند گذاشت و تمام قدرت و شوکتيک پادشاه را به او عطا خواهند کرد . آنگاه، وي به زمين فرود خواهد آمد و ستون آتش، دوباره مرئي خواهد شد . مسيحا در سراسر عالم معروف خواهد گرديد و ملتها، همراه با بسياري از يهوديان بي ايمان، با او به جنگ برخواهند خاست . سپسدر سال 73 از ششمين هزاره آفرينش جهان (1313 ميلادي)، تمام اقوام در رم گرد خواهند آمد و خدا بر آنان باران آتش، تگرگ و سنگ فرو خواهد ريخت و ايشان به استثناي پادشاهاني [؟] که به رم نيامدهاند، هلاک خواهند شد . اين پادشاهان نيز خواهند خواستبا مسيحا جنگ کنند و [فرزندان] اسماعيل در محاصره کردن اورشليم به آنان خواهند پيوست . اما «او که بر آسمان نشسته است، ميخندد .» بسياري در پرستش خدا با يهوديان همراه خواهند شد و بدينگونه، خلقت تازهاي خواهند يافت; زيرا خدا ارواح تازهاي براي بازماندگان ايجاد خواهد کرد و آنان را براي ورود به هزاره هفتم آماده خواهد ساخت .» (10)
کيفيت ظهور مصلح يهود
همان طور که گذشت، يکي از اعتقادات يهود، ظهور مصلح در آخرالزمان است . اوست که اخلاق فاسد مردم را تطهير کرده و اصلاح مينمايد . يهود منتظرند که قائمي از اولاد داوود پيغمبر عليه السلام ظهور کند; به طوري که اگر لبهايش به دعا حرکت کند، تمام امتها نابود شوند و اين موعود منتظر، به گمان يهود، همان مسيح است که وعده او به يهود داده شده است . (11)
همچنين، در باب کيفيت ظهور مصلح يهود، در تعاليم اين دين، از قول يکي از پيامبرانشان به نام اشعيا چنين آمده است:
«بزودي کسي از اصل و نسب ابي داوود خروج، و روح رب بر او حلول ميکند و روح حکمت و فهم و قدرت و معرفتخوف رب بر او حاکم ميباشد . او به نفع بيچارگان، حکم به عدل ميکند و بر آنان انصاف مينمايد و منافق را نابود ميکند و امنيت و آرامش برقرار خواهد کرد; به طوري که همه براحتي و در کنار هم زندگي ميکنند .» (12)
فراواني نعمت، بعد از ظهور مصلح يهود
يهود معتقد است که بعد از ظهور مصلح، نعمتهاي گسترده، همه جاي زمين را ميگيرد و حيات و زندگي مردم، قرنها طول ميکشد; به طوري که قد يک مرد به مقدار دويست ذراع ميشود .
نيز معتقدند زمين اسرائيل بزودي نان و قماش ميروياند و بوته گندم، مانند درختخرما در لبنان بلند ميشود و بزودي هوا را ميوزاند تا آن را آرد خوب و نرم قرار دهد .
و نيز زمين اسرائيل «فطير» ميدهد و هر دانهاي هزار دانه بار ميآورد و شراب، فراوان ميشود و بوته انگور، حاصل زياد ميآورد و ساختمان اورشليم به اندازه سه ميل ارتفاع پيدا ميکند و دربهاي آن از لؤلؤ و سنگهاي اصيل است که هر ضلع آنها سي ذراع ميباشد .
فقر از بين ميرود و مردم تندرست ميشوند و به فضيلت گرايش پيدا ميکنند و عدالت و صداقت و صلح، حاکم ميگردد و اين زمان است که يهود بر تمام دنيا مسلط ميشود و همه امتها براي آن مسيح، تسليم ميشوند و هر فرد يهودي، 2800 نوکر دارد که او را خدمت کنند! (13)
نگاهي به تورات
در ارتباط با جهان آينده، به برخي از آيات تورات استناد شده است . از مجموع اين عبارات، اين نکته استفاده ميشود که از نظر يهود، جنگها و سختيهاي فراواني فرا روي بشر است . عدهاي رستگار و عده بيشتري بدبخت و نابود ميگردند . اگر چه مشکلات و دشواريهاي فراواني براي قوم يهود و پيروان حقيقي اين آيين وجود دارد، اما در نهايت، رستگاري و نجات در انحصار يهوديان خواهد بود .
در تورات ميخوانيم:
«و در آن زمان ميکائيل، امير عظيمي که براي پسران تو ايستاده است، خواهد برخاست و چنان زمان تنگي خواهد شد که از حيني که امتي به وجود آمده است تا امروز، نبوده و در آن زمان هر يک از قوم تو که در دفتر مکتوب يافتشود، رستگار خواهد شد و بسياري از آناني که در خاک زمين خوابيدهاند بيدار خواهند شد، اما اينان به جهتحيات جاوداني و آنان به جهتخجالت و حقارت جاوداني .» (14)
و در جاي ديگر از تورات، ميخوانيم:
«اي امتي که حيا نداريد! فراهم آييد و جمع شويد، قبل از آن که حکم نتاج بياوريد و آن روز مثل کاه بگذرد، قبل از آن که حدت خشم خداوند بر شما وارد آيد، قبل از آن که روز خشم خداوند بر شما برسد . اي جميع حليمان زمين که احکام او را به جا ميآوريد! عدالت را بطلبيد و تواضع را بجوييد، شايد که در روز خشم خداوند مستور شويد; زيرا که غزه متروک ميشود و اشقلون ويران ميگردد و اهل اشدود را در وقت ظهر اخراج مينمايند و عقرون از ريشه کنده ميشود . واي بر امت کريتيان که بر ساحل دريا ساکنند . اي کنعان، اي زمين فلسطينيان! کلام خداوند به ضد شماست و من تو را چنان هلاک ميکنم که کسي در تو ساکن نخواهد بود ... و ساحل دريا براي بقيه خاندان يهودا خواهد بود تا در آن بچرند .» (15)
در دنياي آينده و در زمان موعود منتظر، نعمتهاي فراواني روي زمين به وجود خواهد آمد; چيزي که قبلا سابقه نداشته است . البته همان طور که قبلا بيان گرديد، از نظر يهود، اين نعمتها فقط براي پيروان يهود خواهد بود .
«و بار ديگر آفتاب در روز، نور تو نخواهد بود و ماه با درخشندگي براي تو نخواهد تابيد; زيرا که يهوه نور جاوداني تو و خدايت زيبايي تو خواهد بود .» (16)
«و واقع خواهد شد که هر ذيحيات جنبندهاي در هر جايي که آن نهر داخل شود، زنده خواهد گشت (شفا خواهد يافت)» . (17)
در آن زمان، درختان وادار ميشوند تا هر ماه ميوه آورند و انسان از آن ميوهها ميخورد و شفا مييابد:
«و بر کنار نهر به اين طرف و آن طرف، هر قسم درختخوراکي خواهد روييد که برگهاي آن پژمرده نشود و ميوههاي آنها لاينقطع خواهد بود و هر ماه ميوه تازه خواهد آورد; زيرا که آبش از مقدس جاري ميشود و ميوه آنها براي خوراک و برگهاي آنها به جهت علاج خواهد بود .» (18)
همچنين در آن زمان، صلح جاويدان در سراسر طبيعتحکمفرما خواهد شد:
«گرگ با بره سکونتخواهد داشت و پلنگ با بزغاله خواهد خوابيد و گوساله و شير و گاو پروار با هم (خواهند زيست) و طفل کوچک آنها را خواهد راند و گاو بر خرس خواهد چريد و بچههاي آنها با هم خواهند خوابيد و شير مثل گاو، کاه خواهد خورد و طفل شيرخواره بر سوراخ مار بازي خواهد کرد و کودک از شير باز داشته شده، دستخود را بر لانه افعي خواهد گذاشت .» (19)
از نظر تورات، دوراني از صلح پايدار و بي زوال و شادماني و خرسندي پديد خواهد آمد . در جهان کنوني، انسان بنايي را ميسازد و ديگري آن را فرسوده ميکند . کسي نهالي را مينشاند و ديگري ميوه آن را ميخورد، اما در مورد جهان آينده، چنين ميخوانيم:
«آنها بنا نخواهند کرد تا ديگري در آن ساکن شود و (درخت) غرس نخواهد کرد تا ديگري (ميوه آن را) بخورد ... زحمتبيهوده نخواهند کشيد و اولاد به جهت وحشت و اضطراب به دنيا نخواهند آورد .» (20)
پي نوشت ها:
1) محمدمهدي کريمينيا :مدرس دانشگاه، کارشناس ارشد حقوق بين الملل، محقق و نويسنده .
2) ر . ک .: علي دواني، مهدي موعود (ترجمه جلد 13 بحار الانوار)، ص 178 .
3) ر . ک .: حبيبالله طاهري، سيماي آفتاب، مشهور، قم، 1378، صص 126 - 125 .
4) جوليوس کرينستون، انتظار مسيحا در آيين يهود، ترجمه حسين توفيقي، مرکز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب، قم، 1377، ص 13 .
5) البرهان، ج 1، ص 28 و قصة الديانات، ص 376 . به نقل از باقر شريف قرشي، زندگاني خاتم الاوصياء امام مهدي (عج)، ترجمه ابوالفضل اسلامي، فقاهت، قم، 1376، صص 242 - 241 .
6) اسرائيل و تلمود، ص 60 . به نقل از: باقر شريف قرشي، پيشين، ص 243 .
7) جوليوس کرينستون، پيشين، ص 164 .
8) همان، صص 165 - 164 .
9) توماس ميشل، کلام مسيحي، ترجمه حسين توفيقي، مرکز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب، قم، 1377، صص 38 - 37 و نيز در مورد پسر انسان مراجعه کنيد به: محمد طي، المهدي المنتظر بين الدين و الفکر البشري، الغدير، بيروت، 1999 م . ، ص 61 .
10) جوليوس کرينستون، پيشين، صص 113 - 112; مزامير، 2: 4 .
11) باقر شريف قرشي، زندگاني خاتم الاوصياء امام مهدي (عج)، ص 133 .
12) همان، ص 122 .
13) همان، ص 244; البرهان، ج 1، صص 3 و 129; التلمود; تاريخه و تعاليمه، صص 61 - 60; قصة الديانات، ص 376; مسيح في القرآن و التوراة و الانجيل، ص 526 .
14) تورات، کتاب دانيال نبي، باب 12/3 - 1 .
15) همان، کتاب صنفياي نبي، باب 2/7 - 1 .
16) همان، کتاب اشعياي نبي، باب 60/19 .
17) همان، کتاب حزقيال، باب 47/9 .
18) همان، کتاب حزقيال نبي، باب 47/12 - 11 .
19) همان، کتاب اشعياء نبي، باب 11/6، 7 و 8 .
20) همان، اشعياء نبي، باب 22/23 - 22; راب، دکتر، ا، کهن، گنجينهاي از تلمود، ترجمه امير فريدون گرگاني، زيبا، تهران، 1350، صص 370 - 358
نويسنده:محمدمهدي کريمينيا
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید