با اعلام نام هاوارد جيکوبسن به عنوان برنده بوکر امسال، اتفاق جالبي رخ داد؛ به جاي واکنش سنتي و هميشگي حضاري که سهشنبه پيش در مراسم اعلام برنده بوکر گرد آمده بودند ـ که بايد شامل رضايت همراهان برنده و کفزدنهاي کمرنگ ناشي از حسادت و تلخي از سوي گروهي ديگر ميبود، از بيانيهاي که پيش از صرف شام در سالن شهرداري لندن خوانده شد، با صداي بلند کفزدني پردوام استقبال شد و بسياري از مردمي که تا پيش از اين هيچ ارتباطي با جيکوبسن نداشتند، ايستاده او را تشويق ميکردند.
اين نويسنده 68 ساله که عنوان برنده جايزه بوکر سال 2010 را به خود اختصاص داده ميگويد:”فکر ميکنم به اين خاطر چنين استقبالي شد که من کسي هستم که سالها کناري ايستاده بودم». او خسته اما هيجانزده در مصاحبهاي که دو روز پس از بردن بوکر انجام داد، گفت: «يک احساس ديگر هم در سالن وجود داشت، آنان از خداوند که يک مرد پير را برنده کرده بود، تشکر ميکردند.»
«پرسش فينکلر» که عنوان کتاب برنده 2010 بوکر را به خود اختصاص داده يازدهمين رمان جيکوبسن است که درست در همان روزي که به عنوان برنده اين جايزه معتبر معرفي شد، در آمريکا نيز به بازار آمد. اين اما انتخابي غيرمعمول براي داوري بوکر بود؛ به دو دليل: اين کتاب به قلب تجربه يهوديان بريتانيا مربوط است و تلاشي است که عده معدودي در اين سالها موفق به انجام آن شدهاند و ديگر اين که حداقل در نگاه سطحي، اثري کمدي است. اين کتاب داستان 3 دوست را بازگو ميکند که دو نفرشان يهودي هستند و نفر سوم جولين ترسلاو نيز مدتهاست در جستجوي اين است که يهودي بودن يعني چه؟ وقتي ترسلاو با يک کيفقاپ روبهرو ميشود که ميخواهد کيفش را بزند و زير لب او را جهود ميخواند، اين سوال براي او پيش ميآيد که يهودي بودن يعني چه؟ و به دنبال کشف ريشههاي آن برميآيد و ميخواهد اين خصيصه را از نظر فرهنگي، اجتماعي و سياسي بررسي کند. او به طور طبيعي با پرسشهايي از اين دست هم روبهرو ميشود که آيا بررسي اين که چه چيزهايي کسي را يهودي ميسازد، اقدامي ضديهوديت است؟ اما يکي از دوستانش به موقع به او هشدار ميدهد و ميگويد بهتر است چهره خيلي شاعرانه و آرماني به ما ندهي و بيش از همه اين که از گرمي رفتار ما نسبت به مسيحيان بريتانيا دچار شگفتي نشوي.
در حالي که دوستان او در حال بحثهاي پايانناپذير درباره اسرائيل هستند و هريک از تجربيات و پيشنهادهاي خود ميگويند، يکي از آنها به اسم سام فينکلر که نويسنده کتابهاي فلسفي عامهپسند است، به گروهي ضدصهيونيست به نام”يهودي شرمنده» ملحق ميشود. کار اين گروه نقد و مقابله با سياستهاي اسرائيل است. جيکوبسن با هجو کامل اين سياستها از قول همسر فينکلر به ترسلاو ميگويد براي درک شرمنده بودن يهوديان از يهودي بودنشان، بايد خودت يک يهودي باشي.
هرچند برخي از خوانندگان ممکن است قادر به درک درست اين کتاب نشوند، اما نويسنده ميگويد بين اين دو مفهوم يعني يهودي بودن و ضداسرائيل بودن تناقضي وجود ندارد.
اندرو موشن، رئيس داوران امسال بوکر و يکي از مشهورترين شاعران بريتانيا، درباره انتخاب اين کتاب گفت: جيکوبسن، کمدي و تراژدي را با هم درآميخته و شايد ترکيب اين دو براي برخي از خوانندگان به اندازه کافي دلپذير نباشد. با اين حال او در توصيف اين اثر، آن را بسيار هوشمندانه و بامزه خواند و گفت هرچند اين کار بسيار اصيل است و به روش جالبي نيز نوشته شده، اما بسيار غمگين و افسرده است. اين اثر کمدي است، خندهدار است، اما خندهاي در تاريکي.
“پرسش فينکلر» که عنوان کتاب برنده 2010 بوکر را به خود اختصاص داده يازدهمين رمان جيکوبسن است که درست در همان روزي که به عنوان برنده اين جايزه معتبر معرفي شد در آمريکا نيز به بازار آمددر حقيقت اين کتاب در حال هشدار دادن نسبت به اين مساله هم هست که احساسات خطرناک نهفته ضديهودي به جاي ضدصهيونيستي، ميتواند زندگي مردم بيگناه را به خطر بيندازد و به قربانيان ماجرا تبديل کند. جيکوبسن ميگويد هر چند چنين رويدادهايي ميتواند او را بسيار نگران کند، اما خود او به بحثهايي که در اين کتاب جريان دارد عقيده دارد و فکر ميکند، همين بحثها ميتواند روشنگر باشد.
جيکوبسن در اين کتاب به نقل از يکي از شخصيتها ميگويد”هر استدلالي ميتواند يک ضد استدلال هم داشته باشد» و اين همان شگفتي اين رمان است. در اين اثر همه چيز ميتواند ممکن يا غيرممکن باشد. هيچ چيز قطعي نيست، هيچ چيز تمام شده نيست و هيچ چيز تعيين شده نيست.
آقاي جيکوبسن که در طبقه کارگر منچستر رشد کرده، در خانوادهاي بزرگ شده که پدرش به عنوان سرگرميساز کودکان، فروشگاهي داشت که در آن براي بچهها وسايل فکري ميفروخت. او در رشته ادبيات انگليسي در کمبريج تحصيل کرد. خودش ميگويد: «طرفدار ادبيات انگليسي کهنه نيستم و خطي را دنبال ميکنم که جورج اليوت، ديکنز، دکتر جانسن و جين آستين دنبال ميکردند.»
بيش از هر چيز در آثارش، تلاش ميکند تا قهرمانانش را به رقابت با همديگر بکشد و ميگويد: «ميخواستم جملاتي چنان پيچيده بنويسم که هرگز نديده باشيد و ميخواستم درباره تجربه کشور انگليس بنويسم. اينها مشکلاتي است که همه ميبينند و من تازه خيلي هم دور نرفتهام.»
او در نخستين رمانش با عنوان «از پشت سرآمدن» که سال 1983 نوشت بسياري از تکنيکهاي دانشگاهي را به مبارزه خواند. اين کتاب با نقدهاي تحسينآميزي روبهرو شد. نوشتههايش سبکي چون جين آستين دارد. با اين حال او کتمان نميکند که رمانهاي طنزآميز را بسيار دوست دارد؛ هر چند «پرسش فينکلر» به تمامي طنز نيست، اما کمدي نوشتن او هم سبک خودش را دارد. او ميگويد: من يک نويسنده کمدي جدي هستم. وقتي مردم مرا نويسنده آثار کمدي خطاب ميکنند دلم ميخواهد جيغ بکشم چون برداشت آنها از آثار کمدي با آنچه من فکر ميکنم فرق دارد.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید