در روز ديدار باراک اوباما با رهبران سازمان هاي يهودي مختلف آمريکا در ماه ژوئيه گذشته، يک نام تازه بر ليست دير آشناي هميشگي اضافه شده بود. در آنجا در ميان رهبران و گردانندگان زن و مرد گروه هاي جنگ طلب قديمي نظير «مجمع رهبران سازمان يهوديان آمريکا» و «جامعه دفاع از حيثيت» و «کميته يهوديان آمريکايي» و از همه مهم تر «سازمان ايپک»، جِرِمي بن َمي، مدير عامل لابي صلح طلب «جِي استريت» نشسته بود. حضور بن امي باعث ناخشنودي بسياري از مهمانان بود. مطبوعات سنتي يهودي، که اکثراً هوادار نئوکان ها محسوب مي شوند، با جِي استريت، تنها مختصري بهتر از حماس برخورد مي کنند. نوح پولاک از مجله کامنتري، اين سازمان را «انزجار انگيز»، «دو رو» و «ضد اسرائيل» خوانده و جيمز کِرچِک از «نيو رپابليک» آن را «لابي تسليم» نام داده بود. مايکل گولد فارب از مجله «ويکلي استاندارد» نيز جِي استريت را خدمتکار تروريست ها و دشمن اسرائيل خطاب کرده بود. صرف نظر از اينکه فرد با نظريات جِي استريت موافق باشد يا نباشد، چنين طرز برخورد هايي نشانه دستپاچگي و ترس سازمان هاي يهودي اي است که ظهور جِي استريت و همزماني آن با انتخاب اوباما به رياست جمهوري را، از نشانه هاي پايان گرفتن تسلط بي چون و چراي خود بر بحث هاي خاورميانه اي و تعيين سياست آمريکا در آن منطقه تلقي مي کنند.
در رابطه با مسأله اعراب و اسرائيل، براي هر فردي هميشه قبل از هر چيز اين سؤال پيش مي آيد که چرا سياست آمريکا تا به اين عمق، از سياست ساير کشورهاي جهان و خصوصاً متحدان اروپايي آن تفاوت دارد. رابطه آمريکا با اسرائيل در طول تاريخ، از نظر فشاري که بر مال و جان و خزانه ايالات متحده گذاشته است، از پر هزينه ترين دوستي ها به شمار مي آيد. اين رابطه براي مردم آمريکا نه تنها به قيمت ميليارد ها دلار کمک هاي مالي و تسليحاتي تمام مي شود، بلکه باعث شعله ور شدن احساسات ضد آمريکايي در بيشتر کشور هاي اسلامي و هدف قرار گرفتن آنها در سراسر جهان نيز مي گردد. هيچ کشوري در جهان (غير از خود اسرائيل) از ديدگاه آمريکا به مسئله اعراب و اسرائيل نگاه نمي کند که آن کشور را يک مهاجم هميشه مظلوم و فلسطينيان را يک مشت متجاوز ديوانه تلقي کند. با اين همه، اين سياست صرف نظر از جنجال بر انگيزي وهزينه بالاي آن، تداوم خود را از دولتي به دولتي و از مجلسي به مجلسي، بدون هيچ تغييري، حفظ کرده است.
بقيه مردم جهانند که در اشتباه هستند
دوستان آمريکايي جناح هاي تندروي اسرائيلي ـ که در ميان آنها علاوه بر سازمان هاي نئوکان يهودي، يک مؤلفه پر قدرت مسيحي بشارتي نيز يافت مي شود ـ در اين سياست واشنگتن هيچ اشکالي نمي بينند. اين افراد بر اين عقيده اند که برخورد اروپا با مسأله فلسطين آميزه اي است از يک سنت ريشه دار ضد يهودي، و مماشات با رژيم هاي ثروتمند عرب صاحب نفت. اگر رسانه هاي اروپايي ضد يهود را که هميشه به نفع شکست خوردگان موضع مي گيرند نيز به اين معادله اضافه کنيد، تصوير فضاي هميشگي و يک جانبه طرفدار فلسطين در آن منطقه تکميل مي شود. متوجه مي شويد؟ در اينجا مشکل آمريکا نيست، بقيه دنياست که مقصر است.
البته استدلال بالا، تنها يکي از دلايل جزئي محق نشان دادن هميشگي اسرائيل در کنگره (آمريکا) به شمار مي آيد. دليل ديگر وجود ايپک (AIPAC) و سازمان هاي وابسته اي است که درجه نفوذ و تسلطشان بر کنگره، با هيچ يک از ديگر لابي هاي سياست خارجي و غيره قابل قياس نيست.
يکي از نشانه هاي قدرت بالاي اين لابي، در جريان وادار ساختن چارلز فريمان به کناره گيري از کانديدايي رياست «شوراي ملي امنيت» در دولت اوباما ظاهر شد و اين تازه به رغم عقب نشيني موقتي اين سازمان در مقابل اتهام جاسوسي به دو نفر از کارگزارانش (استيو روزن و کيت وايسمن از مسئولين بالاي اين سازمان) بود. معروف بود که فريمان نسبت به مسأله فلسطين تمايلات عرب گرايانه دارد. با وجودي که تمام نيروها عليه فريمان بسيج شده بود اما ايپک ادعا مي کرد که هيچ نقشي درآن جريان نداشته است. در جريان بسيج عليه فريمان، او را حتي به داشتن رابطه با افراد پدوفيل (بچه باز) نيز متهم کرده بودند. به گفته جاناتان فريدلند (در روزنامه گاردين)، «واقعيت لابي اسرائيل، حتي زماني که افسانه ها و اغراقات اطراف آن را نيز دور بريزيم، هنوز به قدر کافي نگراني آور است.» تخريب چهره اين شخصيت توسط ايپک به دو دليل انجام گرفت که مکمل هم هستند:
الف ـ آنها عميقاً نگران اين بودند که تحليل داده هاي جاسوسي از زير دست چه کسي رد مي شود. به اين خاطر که امکان داشت، درست به مانند آنچه در مورد سند «گمانه اطلاعاتي کشور» در سال???? اتفاق افتاد، حمله آمريکا يا اسرائيل به ايران با مشکل رو به رو شود. در اين سند تأکيد شده بود که ايران ديگر برنامه اتمي نظامي ندارد.
ب ـ هشداري بود به کساني که خيال رسيدن به مقامات دولتي را در سرمي پرورانند، به اين معني که آنها بايد مراقب باشند که مبادا نظرياتشان در تقابل با سازمان آنها (ايپک) قرار گيرد. حال مي خواهد اين افراد در تعيين سياست هاي خارجي دخيل باشند يا نه. به زبان ديگر، «جامعه هوادار اسرائيل» سر بريده فريمان را روي نيزه طلب مي کرد و به آن هم رسيد. امروز ايپک از چنان قدرتي برخوردار است که توان آن را دارد که فرش را از زير پاي رئيس جمهور نيز بکشد، بدون اينکه وي حتي عليه چيزي موضع گرفته باشد.
در خصوص اينکه چرا ايپک تا به اين درجه قدرت دارد و چرا يهوديان آمريکا به اين اندازه از آن دنباله روي کرده و سخنگويي در مورد سياست خاورميانه اي آمريکا را به آن محول نموده اند، دلايل زيادي وجود دارد اما اهداف تندروانه اين سازمان از آن جمله نيست. به طور مثال، نظر خواهي «جِي استريت» نشان داده است که هفتاد و شش درصد از يهوديان آمريکا موافق ايجاد دو کشور بر اساس موافقت نامه هاي کمپ ديويد مصر در هشت سال پيش هستند (در مقابل بيست و چهار درصد مخالف)، و اين درست همان راه حلي است که از سوي ايپک محکوم مي شود. يک نمونه ديگر، سکوت ايپک در قبال انتخاب آويگدور ليبرمن، ( يک نژاد پرست انتقام جو و خواهان تسخير دوباره سرزمين هاي تاريخي قوم يهود) به مقام وزير خارجه از سوي بنيامين نتانياهو، و کنتراست آن با نظر يهوديان آمريکاست. در نظرخواهي جِي استريت در خصوص تهديد هاي اين شخص عليه نمايندگان عرب کنيسه اسرائيل و ملزم نمودن ساکنين عرب اسرائيل به خوردن سوگند و امضاي سند وفاداري به دولت يهودي، نشان داده شد که شصت و نه درصد از يهوديان آمريکا مخالف اين سياست و تنها سي و يک در صد با آن موافق بودند.
از اين گذشته، يهوديان آمريکا عموماً از روحيات ليبرالي برخوردارند، در حالي که ايپک زير تسلط نئوکان ها باقي مانده است. يهوديان در انتخابات گذشته با وفاداري تمام به دمکرات ها، و به نسبت چهار به يک به اوباما رأي دادند. اين نيز براي خود يک پارادوکس است که سازمان هايي نظير ايپک که هزينه هاي خود را از کمک هاي مالي يهوديان ليبرال تأمين مي کنند، در ريختن استراتژي براي بدنام کردن همين ليبرال دمکرات ها، با جمهوري خواهان محافظه کار هم پيمان مي شوند.
برخورد تازه جِي استريت با کنگره و جامعه يهودي، از نظر تغييراتي نيز که در نسل ايجاد شده است، حساسيت لحظه تاريخي را نشان مي دهد. اِم جي روزنبرگ که اخيراً از سازمان «فوروم سياست اسرائيل» وابسته به جناح کبوتر ها، استعفا داده است، درباره سازمان ايپک چنين مي گويد: «ايپک سازماني است که توسط کادر هاي پيرتر رهبري مي شود، در صورتي که بچه ها و نوه هاي آنها از آن افکار فاصله گرفته اند. ما هر چه بيشتر از جنگ دوم جهاني دور مي شويم، نسل جوان مشکل تر با توسل به وحشت، به حمايت از اسرائيل کشانده مي شود. اين نسل زماني از اسرائيل حمايت مي کند که مضمون آن را جذاب يافته و به آن اعتقاد پيدا کرده باشد. به همين دليل است که تاکتيک هاي ايجاد وحشت و اظهار اينکه، «زود باش چک بنويس والا دوباره هولوکاست مي شود»، ديگر بر يهوديان زير شصت سال مؤثر واقع نمي شود. نسلي که در سال هاي دهه شصت عليه جنگ ويتنام تظاهرات کرده است، ديگر با شعار هايي نظير، دارد هيتلر مي آيد، تحميق نمي شود.» روزنبرگ اضافه مي کند که، «محبوبيت اسرائيل در ميان يهوديان آمريکايي، درست از سال ???? و با به نخست وزيري رسيدن مناخم بگين رو به تنزل نهاده است. آن اسرائيلي که مردم به آن باور داشتند، اسرائيل لئون اوريس، اسرائيل کيبوتص، و يک بهشت سوسياليستي بود. اين چيزها امروز به کلي تغيير کرده است.»
از اين گذشته، هر چند که در ميان يهوديان آمريکايي، کشور اسراييل در مقابل فلسطيني ها از محبوبيت نسبتاً کامل برخوردار است، اما اين محبوبيت در ميان محافظه کاران يهودي بيشتر نمودار است (به نسبت هفت به يک) تا در ميان يهودي هايي که خود را ليبرال معرفي مي کنند (به نسبت سه به دو). آمار نظر خواهي اي که سازمان آمارگيري «پيو» در رابطه با «پروژه افکار عمومي جهاني» در جريان جنگ غزه انجام داد، ثابت مي کرد که يهوديان آمريکايي همدردي و حمايت به مراتب بيشتري نسبت به اسرائيل داشتند تا به فلسطيني ها (چهل و نه درصد) و تنها يازده درصد از فلسطيني ها حمايت مي کردند.
جِي ـ استريت در رسيدن به هدف، تغيير نقش و نحوه نفوذ يهوديان آمريکا در واشنگتن، از روش هاي تبليغاتي «باز مارکتينگ» (buzz Marketing) گروه مترقي «موو ـ آن» (MoveOn. org) و فعاليت هاي انتخاباتي اوباما الهام مي گيرد. هر چند هنوز زود است که در باره توفيق نهايي اين سازمان قضاوتي صورت گيرد، اما بيلان کار آن نسبت به بسياري از کوشش هاي اين چنيني در گذشته، چشم گير تر بوده است. جِي استريت در طول هجده ماه گذشته، به يک سازمان سه ميليون دلاري با بيست و دو کارمند مبدل شده است. هر چند که اين رقم در مقايسه با بودجه شش و هفتاد صدم ميليون دلاري ايپک مبلغ ناچيزي به شمار مي آيد اما براي خود، آغاز استواري تلقي مي شود. مجله معتبر «نشنال جورنال» جِي استريت را يک موتور قدرتمند طرفدار اسرائيل خوانده است که موفق شده است در انتخابات سال ???? حدود يک ميليون دلار به نفع کانديدا هاي طرفدار صلح جمع آوري کند. صداهايي که با پيوستن به يکديگر بلندتر مي شوند.
از اين گذشته، جِي استريت نه تنها به هماهنگ ساختن تلاش هاي خود با سازمان هاي کوچک تر مي پردازد، بلکه برخي از آنها را در خود ادغام کرده و بدين ترتيب موفق به جهت دادن به تلاش هاي کارکنان و هواداران آنها شده است. بسياري از اين سازمان هاي متمايل به چپ، قبلاً در اثر کمبود هاي مالي به انحلال کشانده شده بودند. اولين کنگره ملي اين سازمان قرار است در روزهاي بيست و پنج تا بيست و هشت اکتبر صورت گيرد و در آن يازده گروه صلح طلب از جمله سازمان مستحکم «آمريکاييان خواستار صلح، اکنون» و «فوروم سياست اسرائيل» و «صندوق اسرائيل نوين» شرکت خواهند داشت. جِي استريت در اکتبر سال گذشته موفق به جذب و ادغام «اتحاديه صهيونيست هاي پيشرو» شد که متشکل از دانشجويان مصمم و پرکار يهودي طرفدار صلح است.
بر اساس اطلاعات رسيده، جِي استريت در شرف جذب سازمان «بريت زِدِک» است که گفته مي شود چهل و هشت هزار عضو داوطلب در سطح آمريکا دارد. از سوي ديگر، استخدام هدار ساسکيند، يکي از نظاميان سابق ارتش اسرائيل، به اعتبار اين سازمان در ميان سنگين وزن هاي واشنگتن افزوده است. هدار ساسکيند تا همين اواخر معاون سازمان ميانه روي «شوراي يهودي امور همگاني» بود که سازمان مادر و ناظر بر گروه هاي يهودي اي محسوب مي شود که در راه حل مشکلات مدني يهوديان فعاليت مي کنند. چنين تلاش هايي همراه با اعلام همبستگي از سوي ژنرال ها و مقامات امنيتي سابق اسرائيل، توسل نئوکان ها را به تاکتيک شناخته شده ايجاد هراس نسبت به «سرخ ها»، يعني اعراب، در خارج و داخل رسانه ها و در ميان افراد بي طرف مشکل مي سازد. برخي پيش بيني مي کنند که «فوروم سياست اسرائيل» در نهايت جذب جِي استريت خواهد شد. روزنامه يهودي «فوروارد» اخيراً گزارش داد که اين نهاد بر لبه پرتگاه قرار گرفته و با توجه به کاهش کمک هاي مالي به آن (هفت و يک دهم ميليون دلار در سال ????)، تنها با دو نفر کارمند به فعاليت هاي خود ادامه مي دهد و موجوديت خود را ماه به ماه حفظ مي کند.
بايد ديد که رسانه ها، از يهودي گرفته تا سکولار، چگونه اخبار کنوانسيون آتي جِي- استريت را منعکس خواهند ساخت. بِن ـ امي مي گويد که يکي از اوليه ترين اهداف او از اين کنفرانس، اثبات اين حقيقت است که، «اردوگاه يهوديان صلح طلب، محدود به يک جمع ده نفري نيست که تماماً در زيرزمين يک خانه جا مي گيرند.» او در نظر دارد که به هواداران خود امکان بدهد که يکديگر را ببينند و لمس کنند و بر اين احساس پيروز شوند که آنها يک صداي تنها در اعماق وحش بيش نيستند. اهود اولمرت پيش از اينکه از مقام نخست وزيري برکنار و به فساد مالي متهم شود، پيش بيني کرد که «اگر طرح دو کشوري شدن فلسطين به شکست بيانجامد، اسرائيل به سرنوشت آفريقاي جنوبي و همان نوع مبارزات حق طلبانه دچار خواهد شد.» او هشدار داد که روزي که چنين شود، «پايان دولت اسرائيل خواهد بود.»
شايد موفقيت آقاي اوباما در نجات اسرائيل از دچار شدن به چنين سرنوشتي، (با اميد دادن به مردم فلسطين براي داشتن کشور خود و بازگرداندن زمين هاي آنان)، به موفقيت همين صداهايي بستگي داشته باشد که در گذشته تک آوا هايي بيش به نظر نمي رسيدند.
منبع: / ماهنامه / سياحت غرب / 1388 / شماره 78، دي ????/?/??
به نقل از: ir.mondediplo.com
نويسنده : اريک آلترمن
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید