غرض از تأليف اين نوشته، توهين و تحقير اقليت مذهبي پيروان حضرت موسي نيست، چه آنکه مذاهب آسماني، مادامي که در ذمه حکومت اسلام، متعهد زندگي ميکنند از نظر اسلام محترمند. پيروان صهيونيسم در ميان اقليتهاي مذهبي، عامل استعمار غرب و براي جوامع اسلامي خطرناک هستند. ملت يهود اکنون به صورت پراکنده و احياناً تحت عنوان اقليتهاي مذهبي به نام کليمي، در سراسر جهان يافت ميشوند. گروههاي سياسي آنها با الهام گرفتن از مرکز حزب صهيونيسم بينالملل، فعاليتهايي عليه کشورهاي مسيحي واسلامي - از جمله کشورمان - داشتهاند و با کمک استعمارگران، قريب دو ميليون نفر صهيونيست از 62 کشور جهان را در سرزمين فلسطين گردهم آورده و حدود بيست هزار کيلومتر مربع از اين خاک مقدس را با آواره نمودن اهالي مسلمان آن غصب نمودهاند.
اصولاً کليميهاي مطلع، به معارف و مبادي رسمي يهوديت موجود اعتقادي ندارند و آنچه مايه ترس و وحشت آنان گشته، ماهيتسياسي و خرابکارانه صهيونيسم است. زيرا صهيونيستها به شهادت اهداف سياسي کشف شده از آنها، بطور کلي از قيد و بند مذهب و پرستش خداي متعال و شرافت انساني آزادند و هر نوع فعاليت شومي را براي رسيدن به اهداف پليد خود مجاز ميدانند. قدرتهاي سرمايهدار، خوب ميدانند که با ساختن پايگاه صهيونيستي، ميتوانند بلوک مسلمان نشين شرق را سرگرم جنگ فرسايشي کنند، بازار رايجي براي فروش اسلحه خود ايجاد نمايند و در مقابل نيز، نفت کشورهاي اسلامي را خام و داغ ببرند.
قبل از اين شناخت نيز قرآن به پيامبر هشدار داد که: (لتجدنّ اشدّ الناس عداوهً للذين امنوا اليهود) مائده / 82 .
فلسطين و حکومت اسلام
سواحل درياي مديترانه تا کنار بحر احمر در ابتداي ظهور اسلام، دستخوش دولتهاي بزرگ ايران و روم بود و شهرهاي فلسطين زيرنظر پاپهاي مسيحي اداره ميشد. يهودياني که فلسطين را ارض موعود ميدانند در آن روزگار مالک هيچ قسمت از ساحل دريا نبودند. حتي از حکومت اورشليم هم که پايگاه سلطنت حضرت داوود و سليمان بود سهمي نداشتند. روي اين حساب يهوديان در فکر آن بودند که انقلابي به پا کنند تا شايد دست مسيحيان را از آنجا کوتاه کنند. با خسرو پرويز روابط سري برقرار نمودند و بدين ترتيب با همکاري يهودياني که با سپاه پارس همکاري نموده بودند، فتح فلسطين را براي دولت ايران آسان نمودند. ولي با گذشت زمان روميان تجديد قوا نمودند و قدرت از دست رفته خويش را در منطقه تا حدي باز يافتند.
سپاه اسلام در اراضي فلسطين
حضرت محمد(ص) تا آخرين روزهاي حيات خويش، مسلمانان را به پايداري و استقامت وادار مينمود و به فتح خاک روم و ايران نويد ميداد. در زمان عمربنالخطاب مسلمانان به اراضي عراق، شام و فلسطين وارد شدند و قمستي از جنوب فلسطين را فتح کردند. در سال 13 هجري که لشکر اسلام قدرت کافي بدست آورده بود، در بيابان «اَجنادين» لشکر روم را شکست داد. بطور خلاصه فتح تمامي خاک فلسطين و شامات و قسمت عمده عراق مدت 3 سال طول کشيد و در زمان عمر شهر بزرگ اورشليم به محاصره سپاه اسلام درآمد. از سال 240 به بعد که «ملولونيه» در مصر حکومت ميکردند، فلسطين در تصرف حکومت آنان بود و در عصر «فاطميون» هم فلسطين جزء متصرفات مصر محسوب ميشد. ولي در عصر سلجوقيان، خاک فلسطين با وضعي غيرآرام مواجه شد. خصوصاً از قرن پنجم که جنگهاي صليبي شروع شد، هميشه خاک فلسطين و اردن محل کشمکشها و صحنههاي جنگ بود.
با روي کار آمدن حکومت عثماني فلسطين في الجمله روي آرامش به خود ديد و زير نظر حکومت عثماني اداره شد. اما مجدداً با شروع جنگ جهاني اول خاک فلسطين دستخوش حوادث و ناآراميها گرديد که جنگ و نا امني تا امروزه نيز ادامه دارد.
متأسفانه سياست غرب، کشور اسلامي فلسطين را از تصرف مسلمانان بيرون آورد و به طور موقت به سلطه صهيونيستهاي اروپا سپرد تا بدين وسيبه بتواند دست حکومت اسلام را از آن کشور قطع کند. ملت اروپا که غالباً مسيحي هستند، قرنها قبل از ظهور اسلام با اقليت يهود مخاصمت مذهبي داشتند و هر دو دسته يکديگر را کافر و خارج از دين ميدانستند. تا اينکه امپراطورهاي روم به تحريک کشيشهاي نصراني، يهوديان را از خاک خود بيرون کردند و امروز انجمن کليساهاي اروپا عمل تجاوزکارانه اسرائيل را محکوم ميکنند.
مسائل تاريخي شاهد کينه ديرينهاي است که از ظهور حضرت مسيح تا اين تاريخ بين يهوديها و مسيحيان باقي مانده است. و اينگونه واقعيتها را ميتوانيم از خلال آيات مشاهده نماييم: « و قالت اليهود ليست النصاري علي شيءٍ و قالت النصاري ليست اليهود علي شيء» بقره/113
آنچه امروز در سباست غرب ميگذرد، به نظر ميرسد که يهوديان در کشورهاي غربي و آمريکايي موقعيتي ثابت دارند و اتحاد مذهبي و صلح بين آنان واقعي و حقيقي نيست. بلکه به منظور شعلهور ساختن آتش جنگ بين سرمايهداران يهودي و مسلمانان در بلوک شرق است.
پيدايش صهيونيسم بين الملل
يهوديان اروپا از ديرزماني از آوارگي خسته شده و به فکر تشکيل حزب خاصي براي خود برآمدند. روي اين حساب پس از خاتمه «جنگهاي صليبي» افرادي از يهود اروپا قدرت و نفوذي بدست آوردند و حزب صهيونيسم را بوجود آوردند. تنها مشکل آنها همان نفرت عمومي بود اما چون سران حزب در نويسندگي افرادي قوي دست بودند، يهوديان اروپا را متوجه خود ساختند و با کمک سرشار لردهاي انگليس به خريد اراضي فلسطين پرداختند. فردي به نام «دکتر وايزمن» به عنوان سردبير کميته يهود تعيين شد. يهوديان اروپا توانستند اولين کنگره صهيوني جهان را در کشور سوييس در شهر «بل» تشکيل دهند. سران حزب ضمن صدور اعلاميهاي به عنوان سخنگوي عالم يهود، اعلام موجوديت کردند و مرحله جديدي را در تاريخ يهود که عبارت از تأسيس کانون ملي اين قوم در فلسطين بود، آغاز نمودند.
پس از برگزاري "کنفرانس صلح" در پاريس، هيئتهايي به نمايندگي صهيونيستها از انگلستان و آمريکا عازم پاريس شدند که فعاليت و پيشرفت آنها زبانزد يهود اروپا بود. و به دنبال آن قيمومت فلسطين را به دولت انگليس سپرد و اين سمت از طرف شوراي مجمع ملل به دولت انگليس ابلاغ گرديد. ابتدا به نظر ميرسيد هدف صهيونيستها آن است که در اطراف کوه "صهيون" اجتماع کنند و در منطقهاي آرام به زندگي ادامه دهند. ولي آنچه از اين سياست آشکار است اين است که تصرف و مزاحمت آنها با مکتبهاي مسيحيت و توطئههاي اين قوم براي کشورهاي غرب، گران آمد و موجب دردسر فراوان گشته بود. روي اين حساب به فکر در آمدند که يهوديان جهان را يک باره استخدام نموده و در يک پايگاه مخصوص جاي دهند تا از موقعيت و فعاليت آنها بهره بيشتري برده باشند.
هنگام متارکه جنگ حهاني اول فقط 55 هزار يهودي در فلسطين وجود داشت ولي حکومت جديد مرزهاي کشور را به روي مهاجرين يهودي باز کرد. وزير مستعمرات يهود در طي اعلاميهاي اعلام داشت که دولت انگليس مصمم است يک کانون ملي يهود در فلسطين ايجاد کند و به اعراب اطمينان داد که اين دولت قصد ندارد سراسر خاک فلسطين را بصورت کشور يهود در آورد، اما جنگ اسرائيل با مسلمانان و تصرف "دشت سينا" و "اورشليم" در آن روز صحت اعتراض ملت مسلمان فلسطين را تأييد ميکند.
بعد از صدور اعلاميه تشکيل حکومت صهيونيستي، مهاجرت از کشورهاي اروپا به فلسطين شروع شد و سرکنسولگري انگليس تنها به يهودياني که عضو حزب شناخته شده بودند و يا کارت رسمي داشتند اجازه دخول ميداد. بعد از آن در سال 1929 م. حادثه خونين بين يهوديان مهاجر و اعراب مسلمان واقع شد که منجر به کشتار بسياري از طرفين گرديد.
در سال 1937 م. دولت انگليس يک هيئت از متخصصين فني به فلسطين اعزام کرد تا در مدت 10 سال براي يهود يک دولت مستقل ترتيب دهد و در پنج سال اول هر ساله 000/75 يهودي را در فلسطين جاي دهد. سازمان اطلاعاتي اسرائيل در همين سال توسط فرماندهي ارتش به نام "موساد" تأسيس گرديد. در سال 1939 م. به بعد جنگ جهاني دوم شروع شد و يهوديان ساکن فلسطين براي کمک انگلستان در جنگ عليه آلمان به آن کشور رفتند و اغتشاشات داخلي فلسطين براي مدت کوتاهي تسکين يافت. در سال 1942 م. از طرف محافل طرفدار صهيوني، آمريکا براي حل مسئله فلسطين به نفع يهود، در نيويورک مجمعي تشکيل داد و برنامه پيشنهادي "بن گوريون" مورد قبول واقع گرديد.
برنامه مزبور به قرار زير بود:
1_ تبديل سراسر خاک فلسطين بر يک کشور يهودي نشين به نام "اسرائيل"
2_ تشکيل ارتش يهود
3_ نامحدود بودن مهاجرت يهود جهان به فلسطين
در سايه حمايت آمريکا، در سال 1943م. کميتهاي در فلسطين به نام "مدير شوراي عمومي سازمان يهود فلسطين" تشکيل يافت که اعلام داشت از اين تاريخ، صهيونيسم تغيير مرام داده و به نکات زير توجه دارد:
"1_ ميانه روي و اعتدال به نتيجه نخواهد رسيد.
2_ به دولت انگلستان نميتوان اتکاء کرد. (چون در حال جنگ بود و احتمال شکست او ميرفت)
3_ بايد حمايت دولت آمريکا را جلب نمود و کار را يک جانبه به اتمام رساند."
با اين همه، نبايد فراموش کرد که اسرائيل و ياورانش، محکوم به ذلت و خواري هستند. به گفته قرآن : «آنها محکوم به ذلت و خواري هستند به هر کجا متوسل شوند، مگر به دين خدا و عهد مسلمين درآيند و آنان پيوسته اسير بدبختي و ذلت شدند.» (آل عمران/112). آري ملتي که غضب خدا را براي خود خريدهاند، مصداق فرمايش امام خميني(ره) ميباشند: «اسرائيل بايد از بين برود. سياست خارجي، جبهه نبردي است که از اول انقلاب اسلاميايران با استکبار جهاني آغاز شده و بايد تا برپايي يک جامعه توحيدي در سراسر جهان ادامه يابد.»
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید