حتي ضد صهيونيستها نقش هولوکاست را در امر تاسيس اسرائيل ميپذيرند؛ همچنين درس صهيونيستها از هلوکاست ساده است: يک کشور بايد به هر قيمتي امنيت به دست آورد و تا حد ممکن عليه مخالفت احتمالي اعراب، جمعيت و نيروي خود را افزايش دهد...
با وجود اينکه کتابهاي زيادي در مورد صهيونيسم نوشته شده است و در آنها از زواياي مختلف به اين پديده پرداخته شده است اما کتاب «يک قرن مبارزه يهود عليه صهيونيسم (تهديدي از درون)» نوشته ياکوب رابکين، از زاويه نگاهي تازه و جديد اين موضوع را مورد بررسي قرار داده است.
نويسندهي کتاب متفکري يهودي است که با مراجعه به متون بنيادين يهوديت و به ويژه تورات، در پي اثبات بطلان انديشه صهيونيسم است و بيگانه بودن اين انديشه افراطي و باز توليد شده توسط جهان خواران را با مباني دين يهود، بيان ميدارد.
خواننده در اين کتاب با جريانات و جنبشهاي ضدصهيونيستي که با محوريت تورات در جهان انجام ميگيرد آشنا شده و درمييابد که پايههاي سستانديشه جعلي صهيونيستي پيش از آنکه در تقابل با واقعيات سياسي و رويدادهاي جهان معاصر فرو ريزد، در متون يهودي و در آراء متفکران ديني آن، به نابودي محکوم شده است.
نويسندهي کتاب متفکري يهودي است که با مراجعه به متون بنيادين يهوديت و به ويژه تورات، در پي اثبات بطلان انديشه صهيونيسم است
پرفسور ياکوب رابکين، استاد روسيتبار دانشگاه مونترال کانادا است که از 23 سال پيش از مهاجرت به کانادا، مشغول تدريس در رشته تاريخ در آن دانشگاه است. وي داراي دکتري شيمي است ولي سالها نيز نزد حاخامهاي متعدد در اسرائيل، کانادا و فرانسه زندگي و تحصيل کرده و معمولاً در مجامع بينالمللي مختلف به عنوان متخصص در امور اعراب و يهوديان، به تفسير رويدادهاي سرنوشتساز و مرتبط با وضعيت يهوديان در اسرائيل ميپردازد.
کتاب در هفت فصل و با چهار مقدمه؛ مقدمه يوسف آقاسي، مقدمه خاخام باروش هوروويثر، مقدمه مترجم و مقدمه نويسنده تنظيم يافته است. يوسف آقاسي، عضو انجمن سلطنتي کانادا در مقدمه کتاب ميگويد: «در اروپاي قرن نوزدهم مذهب در کنار پذيرش اصول حاکميت غيرديني، به طور همزمان مورد عمل بسياري از مردم بود. برخي ديگر، به جاي مذهب، فقط به حاکميت غيرديني عمل ميکردند. بدين ترتيب مليگرايي توانست در قالب يک مذهب لائيک، دولت را به غولي مبدل کند که وحشيانهترين جنايات قرن بيستم را بيافريند.
کتاب حاضر بحث از مليگرايي را در خصوص کشور اسرائيل نيز برانگيخته است. نويسنده ميخواهد اين اعتقاد که دولت اسرائيل حافظ منافع تمام يهوديان در سراسر جهان بوده و اينکه اين کشور ميهن طبيعي همه آنهاست، را به زير سؤال ببرد. اصولاً نويسنده در صدد است بگويد که خود چنين اسطورهاي، يک اعتقاد ضديهودي است. بسياري از اسرائيليها اين اسطوره را به نفع صهيونيسم دانسته، جانبدارانه ميگويند ما نميتوانيم به استقلال واقعي برسيم مگر اينکه تمامي يهوديان پراکنده در دنيا را در اسرائيل گردهم آوريم...»
فساد و تباهي که صهيونيسم در روح يهود تزريق کرده از استثمار، کشتن و دفن تورات هم بدتر است. اين امر عميقا کيان و هويت يهود را لکهدار نموده است
نويسنده در مقدمه خود براي اين کتاب به نقل از يکي اعلاميههاي توزيع شده در تظاهرات بزرگي که در دفاع از اسرائيل به مناسبت روز استقلال اين کشور در مرکز شهر مونترال برگزار شد، مينويسد: «فساد و تباهي که صهيونيسم در روح يهود تزريق کرده از استثمار، کشتن و دفن تورات هم بدتر است. اين امر عميقا کيان و هويت يهود را لکهدار نموده است. صهيونيسم، تعريف ملي گرايانه و قومي از هويت يهود را جايگزين اعتقاد عمومي اين قوم از هويت الهي مردم ما در تورات کرده است...»
نويسنده در اين کتاب ميکوشد اين اعتقاد را که دولت اسرائيل حافظ منافع تمام يهوديان در سراسر جهان بوده و اينکه اين کشور ميهن طبيعي همه آنهاست، به زير سؤال ببرد و با ارائه دلايلي نشان دهد که خود چنين اسطورهاي، يک اعتقاد ضد يهودي است.
مؤلف فصل اول را ذيل عنوان «چند نکته مقدماتي» به بررسي تاريخ صهيونيسم ميپردازد و استحالههايي که در کيان يهود بوجود آمده را در فصل دوم با عنوان «يک هويت جديد» مطرح ميکند. وي در بخشي از اين فصل درباره مسيحا باوري در قالب عنوان «از مسيحاباوري تا مليگرايي» ميگويد:
«انتظار کشيدن براي منجي موعود در تاريخ يهوديت، همواره ثابت بوده است. هر زمان که اين انتظار به هيجان درميآمد، مقتدران خاخامي سعي ميکردند اين هيجان را که در چشم آنها ميتوانست به سرعت به يأس و سرخوردگي و بيگانهشدن يهوديان از يهوديت بينجامد، تعديل کنند.
نويسنده در اين کتاب ميکوشد اين اعتقاد را که دولت اسرائيل حافظ منافع تمام يهوديان در سراسر جهان بوده و اينکه اين کشور ميهن طبيعي همه آنهاست، به زير سؤال ببرد
داستان ساباتي زوي (1626-1676) مسيح دروغين سميرنا که اجتماعات يهودي متعددي را در اعتقاد راسخ نسبت به رهايي قريبالوقوع، قبل از تغيير دين اسلام، با خود همراه کرد، همواره به صورت زنگ خطر گوشزد ميشود. داستان عبرتآموز تزوي و پيامدهاي آن در اروپا و جاهاي ديگر، ضربه روحي بزرگي براي جهان يهودي بود و حس احتياطي خود را در رابطه با اقدام طبق آمال مسيحا باوري از هر شکل و فرم، حدت بخشيد...».
وي در بخش ديگري از اين فصل ميگويد: «يهيوديان آنگونه که مسيحيان به ظهور ثانويه نگاه ميکردند، نسبت به موضوع بازگشت درک خوبي نداشتند. به عنوان سمبلي از اعتقاد، يکپارچگي و هويت گروهي ترکيب قدرتمندي از نظام ارزشي بود، اما به عنوان عنصر فعال کننده کاربرد تاريخي و تغيير واقعيات از طريق تاريخ کاملا تقديرباورانه بود...»
مؤلف در فصل سوم ذيل عنوان «سرزمين اسرائيل: تبعيد و بازگشت» با بررسي عناويني همچون: گناه و تبعيد، تذکر مسيحا باورانه و اقدام صهيونيستها به ارائه تحليلي از رابطه با سرزمين اسرائيل که سنت يهود آن را اعلام ميکند و آنچه پايه و اساس تفکر صهيونيست را تشکيل ميدهد، ميپردازد.
نويسنده در ابتداي فصل سوم قسمتي از کتاب ارميا (5:25) را آورده که ميگويد: «اين شرارتهاي توست که مسير همه چيز را تغيير داده، گناهان توست که نعمتخداوند را از تو دريغ داشته است...» و بعد از آن اذعان دارد که سنت يهودي تمايل دارد که هر نوع بلا و مصيبت و حتي کوچکترين حوادث را در نتيجه قصور و رفتار يهوديان بداند، آيهاي که از ارميا در بالا نقل شد، همچنان نقش کليدي خود را در سنت يهودي حفظ کرده است.
دولت اسرائيل در سايه قتلعام جنگ جهاني دوم که هيچگاه از وجدان عمومي و حتي حيات سياسي اسرائيل کنار گذاشته نشده، موجوديت يافت
شدت مصائب وقتي است که تجاوز و تخطي در سرزمين اسرائيل ارتکاب يابد. ارتباط قراردادي دستوري با سرزمين اسرائيل بر روي رفتار تقريباً همه گروههاي يهوديان مذهبي، حاميان يا دشمنان صهيونيسم اثر دارد. بنابراين، ارتباط يک يهودي با اسرائيل از لحاظ کيفي نسبت به يک آلماني با آلمان يا روسي با روسيه متفاوت است...
صلح دوستي مدون، يهوديان روسيه: ناکامي و خشونت، غرور و دفاع شخصي، مليگرايي دوگانه، پيروزيهاي اسرائيل و ريشههاي تروريسم عناويني هستند که در فصل چهارم با عنوان «استفاده از زور» به آنها پرداخته شده است. در اين فصل مشروعيت بخشي يهود به توسل به زور را با آرمانها و واقعيتهاي موجود و اساس تفکر صهيونيست در سرزمين اسرائيل به ارزيابي گرفته خواهد شد.
مؤلف در فصل پنجم نيز يک گريز اجمالي و يک تحليل در خصوص تفاوتهاي مواضع اتخاذ شده حول محور مشارکت با اين دولت ارائه ميدهد. نويسنده در اين فصل ميگويد: «بيشتر کساني که ساکن سرزمين اسرائيل بودند، نسبت به ظهور صهيونيستها در اواخر قرن نوزدهم ابراز تنفر ميکردند.
يهوديان مؤمن اورشليم، در حقيقت اولين کساني بودند که نسبت به تازهواردان که آنان را به عنوان شورشيان عليه تورات و بنابراين شرور و خطرناک تلقي ميکردند، واکنش نشان دادند. آنها درخواست داشتند که تمام روابط را حتي به ضرر پيوندهاي خانوادگي با هر آن کس که به جامعه يهودي تحت سلطه سازمانهاي صهيونيستي جديد تعلق دارد، قطع کنند...»
دولت اسرائيل در سايه قتلعام جنگ جهاني دوم که هيچگاه از وجدان عمومي و حتي حيات سياسي اسرائيل کنار گذاشته نشده، موجوديت يافت. نگارنده سعي کرده است در فصل ششم اين کتاب به بيان تناقضاتي که، از يک طرف، جايگاهي که اين قتلعام در ايدئولوژي صهيونيسم به خود اختصاص داده، و از طرف ديگر، درسهايي که حاخامهاي متعدد از نامگذاري مجدد هولاکاست و رابطه آن با صهيونيسم ميگيرند، بپردازد.
يهوديان مؤمن اورشليم، در حقيقت اولين کساني بودند که نسبت به تازهواردان که آنان را به عنوان شورشيان عليه تورات و بنابراين شرور و خطرناک تلقي ميکردند، واکنش نشان دادند
احساسات امروزي بدون شک از تلقي حاخامي از هولاکاست به عنوان يک تراژدي که همه يهوديان را به توبه از گناهان ارتکابيشان وا ميدارد- به خصوص در حمايت از صهيونيسم که، طبق گفته برخي حاخامها، به طور مستقيم محرک هولاکاست بوده است جريحهدار ميشود.
نويسنده زير عنوان «تولد مجدد معجزهوار يا نابودي ادامه داد؟» در باره اهداف صهيونيسم از هولوکاست اينگونه مينويسد: «درس صهيونيستها از هلوکاست ساده است: يک کشور بايد به هر قيمتي امنيت به دست آورد؛ بايد تا آنجا که ممکن باشد عليه مخالفت احتمالي اعراب، جمعيت و نيروي خود را افزايش دهد...
ديگران درس ديگري از هولوکاست ميگيرند: فرد بايد بداند که يک کشور قدرتمند که ادعاي برتري در اخلاق فردي دارد، مرتکب تبعيض نژادي و جنايت عليه بشريت شده است. به همين خاطر است که ميبينيم بيشتر يهوديان به طور محکمي به برابري و ليبرال دموکراسي پايبند ماندهاند. همه حتي ضد صهيونيستها نقش هولوکاست را در امر تاسيس اسرائيل ميپذيرند...»
در فصل پاياني نويسنده چند ديدگاه انتقادي از نقش دولت اسرائيل در تداوم يهود، در پروژه مسيحايي از رستاخيز و در تشديد احساسات يهود- سيتري جديد داشته، ارائه ميدهد و در ادامه بيان ميکند که کشور اسرائيل در خطر است. حس بيم و ترس که اغلب توسط مشتاقترين صهيونيستها بيان ميشود؛ بيانگر تناقضي آشکار است: «اسرائيل که اغلب به عنوان يک پناهگاه امن حتي به عنوان آخرين ملجا و پناه نشان داده شده به يکي از بيثباتترين مکانها براي يهوديان تبديل شده است...» در پايان فصل هفت نويسنده براي فهم بهتر کتاب، بيوگرافي از شخصيتهاي که در قرن نوزدهم و بيستم فوت کردهاند را آورده است و در پايان نيز توضيح برخي واژهها را ذکر کرده است.
کتاب فوق با ترجمه عبدالرسول دياني و با قيمت 8 هزار تومان از سوي انتشارات اميرکبير روانه بازار نشر شده است.
بخش کتابخواني تبيان
منبع: خبرآنلاين
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید