چارلز فريمن که از سوي دولت باراک اوباما براي تصدي رياست شوراي اطلاعاتي آمريکا انتخاب شده بود، تحت فشارهاي لابيهاي صهيونيستي مجبور به استعفا شد. وي در گفتگو با برنامه <رو در رو> پرس.تي.وي به تشريح ديدگاههاي خود درباره سياست خارجي آمريکا و تاثير نفوذ لابيهاي صهيونيستي بر اين سياستها پرداخته است.پرس.تي.وي در ارتباط با اين گفتگو تذکر داد که سخنان مطرح شده در مصاحبه، صرفا ديدگاه مصاحبه شونده را منعکس ميکند و انتشار آنها فقط با هدف رعايت امانتداري است و به معناي تاييد آن نيست.
* اخبار منتشره درباره انتخاب شما براي تصدي پست رياست شوراي امنيت ملي آمريکا، واکنشهاي متناقضي را ميان سياستمداران برانگيخت و در ابتدا خود شما نيز مطمئن نبوديد که اين سمت را قبول خواهيد کرد يا خير. چه چيزي باعث شد پيشنهاد درياسالار <دنيس بلر> را براي بدست گرفتن سکان هدايت اين شورا بپذيريد؟
** البته خود من نيز براي دوباره پيوستن به بخش دولتي تمايل زيادي نداشتم، زيرا 30 سال از عمر خود را در خدمت دولت بودم. بيشتر تمايل داشتم در بخش خصوصي کار خود را ادامه دهم تا بتوانم آزادي بيشتري داشته باشم و راحتتر حرف بزنم و البته کمي هم پول کسب کنم.
اما در نهايت درياسالار بلر مرا قانع کرد که من ويژگيهاي منحصر به فردي دارم که ميتوانم در اين سمت مفيد باشم. ويژگيهايي چون تجربياتم درباره نقاط مختلف جهان، توانايي ابراز عقيده به طور مستقيم و صادقانه به دور از نقطه نظرات سياسي.
آنچه درياسالار بلر و من ميخواستيم، ارتقاء کيفيت سازمانهاي امنيتي آمريکا بود و به دنبال آن، بازگرداندن اعتبار از دست رفته؛ تمامي اين دلايل باعث شد تا تصميم بگيرم يک بار ديگر در خدمت کشورم باشم.
* آيا ناراحت نشديد که رئيسجمهوري آمريکا در برابر انتقادهايي که به شما شد، سکوت کرد و از شما حمايت نکرد؟ آيا از دولتي با شعار تغيير انتظار بيشتري نداشتيد؟
**البته در وهله نخست نااميد شدم که کاخ سفيد از من هيچگونه حمايتي نکرد. اما بعدها که نحوه عملکرد دولت جديد را درک کردم، فهميدم نبايد تعجب ميکردم.
عزل و نصبها در دولت فعلي بر اساس تمرکز زدايي است. رئيسجمهوري اعتماد به نفس بالايي دارد و مديران خوب تلاش دارند اختيارات خود را تفويض کنند. بايد به اين موضوع اين گونه نگاه کرد.
انتخاب من نشانهاي از تغييرسياست در هيچ مورد و هيچ منطقهاي نبود، حتي در خاور ميانه. همانطور که گفتم، تنها دليل انتخاب من، برگرداندن اعتبار به سازمانهاي اطلاعاتي آمريکا و ارتقاء سطح کيفي گزارشهاي آنها بود. بدگويانم مرا نمادي از تغيير سياست معرفي کردند، زيرا آنها ميخواستند اين تصور را القا کنند که برنامههاي من به شدت ضد اسرائيلي است و مقاصد ديگري ندارم.اين نکته را هم بايد اشاره کنم که حمايت نکردن از من، نشان دهنده هيچ نوع موضع گيري سياسي نيست، بلکه فقط به واقعيتهاي درون دولت جديد بازمي گردد.
* گفتيد که هيچ برنامه ضد اسرائيلي نداريد.
البته اين نکته را نيز گفتهايد که لابيهايي صهيونيستي نزديک به حزب ليکود (در اسرائيل) در آمريکا وجود دارند که در تضاد با منافع آمريکا گام بر ميدارند.
** بله فکر ميکنم گروه کوچکي در جامعه يهوديان آمريکا وجود دارد که به شدت به حزب ليکود اسرائيل گرايش دارند و حتي موافق سياستهاي ليبرمن، رهبر حزب <اسرائيل خانه ما> هستند و اين گروه از تاکتيک ترور شخصيت شيادانه و ارعاب سياسي استفاده ميکنند تا سياستهاي خود را پيش ببرند.
البته من فکر نميکنم اين گروه کوچک را بتوان نماينده تمامي جامعه يهوديان آمريکا دانست و آنان مسلما نماينده اکثريت مردم آمريکا نيستند. در واقع يکي از دلگرم کنندهترين بخشهاي اين تجربه سياسي، حمايت دوستان يهودي از من بود و بسياري از يهوديان آمريکا که هرگز آنان را ملاقات نکرده بودم و تصور ميکردند من باب بحثي را که مدتها به تعويق افتاده بود باز خواهم کرد و آنان را از سلطه عناصري که با افراطيون اسرائيل همدلي دارند رها خواهم کرد، از من حمايت کردند.
*شما اين را نيز گفتهايد که درباره اينکه گروه کوچکي در آمريکا در جهت منافع کشوري خارجي کار ميکنند، نگران هستيد. به نظر شما چرا اين گروه از ورود شما به اين سمت جلوگيري کردند و آنها درباره شما چه فکري ميکنند؟
**فکر نميکنم آنها براي کشوري بيگانه کار کنند؛ بلکه آنها فقط در جهت منافع گروه کوچکي در يک کشور بيگانه کار ميکنند که به نظر من بسيار خطرناکتر است. آنها به اين دليل با من مشکل دارند که من منتقد سياستهاي اسرائيل هستم. سياستهايي که به نظر من مخرب هستند؛ هم براي منافع آمريکا و هم براي منافع خود اسرائيل. اگر اسرائيل به همسايگان عرب خود به ويژه فلسطينيان توجه نکند و به آنها احترام نگذارد، فکر نميکنم بتواند در خاور ميانه دوام بياورد.
به نظر من اين انتقادها در جهت دشمني با اسرائيل نيست، بلکه انتقادهاي دوستانه و خيرخواهانه است و ناديده گرفتن موافق نبودن با آنها مخربترين چيز در باره اين گروه است.
*اما به نظر ميرسد که برنتافتن انتقادهاي دوستانه شما تنها به دليل فشارهاي اين گروه کوچک نباشد، بلکه ظاهرا انتقاد از اسرائيل در خارج از مرزهاي آمريکا سادهتر است تا در داخل آمريکا. به نظر ميرسد در ميان سياستگذاران آمريکا انتقاد از اسرائيل به يک تابو تبديل شده است.
** بله انتقاد از اسرائيل در آمريکا يک تابوي بزرگ است، اما طنز قضيه اينجاست که خود اسرائيليها بزرگترين منتقدان خود هستند و با ادبياتي تندتر با رهبران خود سخن ميگويند، اما آمريکاييها اجازه اين کار را ندارند.
*چرا؟
**فکر ميکنم اين گروه کوچک از صهيونيستها که متعلق به راست گرايان اسرائيل هستند، براي حفظ منافع خود، مايلند حمايت کورکورانه آمريکا از تمامي سياستهاي آنان ادامه داشته باشد. از نظر آنها هرگونه انتقادي که همسو با نظرات اکثريت جامعه جهاني درباره عملکرد اسرائيل است، نبايد مطرح شود. آمريکا به عنوان يکي از کشورهاي عضو شوراي امنيت سازمان ملل، در موارد متعدد هرگونه تصميم ضد اسرائيلي را وتو کرده است تا مانع انتقاد از اسرائيل شود. اين گروه، اين اقدامات را براي اسرائيل مفيد ميدانند، حال آنکه آنها بسيار مخرب و غير مفيدند، زيرا از انتخابهاي اسرائيل براي اينکه بتواند در خاورميانه به بقاي خود ادامه دهد، ممانعت ميکنند.
منبع: / روزنامه / اطلاعات
به نقل از: پرس.تي.وي
گفت و گو شونده : چارلز فريمن
مطلب پيش رو، بخش دوم گفتگوي پرس تي.وي با چارلز فريمن، ديپلمات باسابقه و نامزد پيشين رياست شوراي اطلاعاتي آمريکا در دولت اوباماست. فريمن توفيق نيافت که به مسند اين پست تکيه زند، زيرا هدف اتهامات لابيهاي صهيونيستي در آمريکا قرار گرفت.
وي معتقد است که ريشه دشمني لابيهاي صهيونيستي با وي در نحوه نگرش او به مسائل خاورميانه است؛ نگرشي که حفظ منافع رژيم صهيونيستي را به بهاي قرباني شدن اعراب، بويژه فلسطينيان برنتافته و باور ندارد که اسرائيل با عملکرد کنوني خود، بتواند در خاورميانه دوام آورد. پرستي.وي ذکر اين نکته را ضروري دانسته که اظهارات فريمن در اين مصاحبه، ديدگاه شخصي اوست و انتشار آن توسط اين رسانه به منزله تاييد گفتههاي فريمن نيست:
*اين اقدامات چه خطرهايي براي منافع ملي آمريکا در بر دارد؟ فکر ميکنيد چهره آمريکا در جهان مخدوش شده است؟
**منتقدان من خود آمريکايي هستند، اما آمريکاييهايي هستند که به قول جرج واشنگتن <تمايلات احساسي> نسبت به کشوري ديگر دارند. او گفته است که چنين <تمايلات احساسي> بسيار مخرب هستند و بايد از آنها پرهيز کرد. به عقيده من چهره آمريکا به دليل حمايتهاي بيدليل از اسرائيل مخدوش شده است و منافع آن لطمه زيادي ديده است.
تصور ميکنم جو ناشي از اين حمايتها در کشورهاي عرب و در کل جهان اسلام باعث حملات تروريستي عليه آمريکا؛ خصومت نسبت به منافع آمريکا و تمايل به ضربه زدن به اين منافع در جهان اسلام شده است.
*در ابتدا گفتيد که براي ايجاد تغييراتي سمت رياست شوراي سازمانهاي اطلاعاتي آمريکا را پذيرفتيد. منظور شما چه نوع تغييراتي است؟ و به نظر شما چه نوع تغييراتي اين سازمان لازم دارد؟
** در سالهاي اخير، موضوعات بدي درباره کيفيت کار و اعتبار سازمانهاي امنيتي و اطلاعاتي آمريکا وجود داشته است. افزون بر وجود پديده سرهم کردن اطلاعات که به اشغال عراق منجر شد، درباره سوءاستفاده سياسي از اطلاعات نيز جنجال ادامه دارد.
بسياري از مردم در واشنگتن، اطلاعات اين سازمانها را ابزاري براي پيشبرد مقاصد سياسي و لفاظي ميدانند تا راهنمايي براي سياست گذاري.
بنابر اين کاري که من ميخواستم انجام دهم اين بود که واقعگرايي و عينيت را در اين سازمانها احيا کنم؛ البته نه با تحميل ديدگاه خودم که ممکن است اشتباه باشد، بلکه با پرسيدن سوال دشوار، پيش از انتشار نتايج.
ميخواستم بپرسم چرا چنين و چنان گفته شده فقط براي آنکه ديگران چنين گفتهاند؟ يا آنکه به نفع آن، شواهدي وجود دارد.
آيا گزارشهاي اين سازمانها دليل اين است که همه چنين باوري دارند يا واقعا شواهدي درباره اين گزارشها وجود دارد. چرا به اين نتيجه رسيدهايد، در حالي که نتايج ديگران در اين باره متفاوت است؟
ميخواستم مکانيزمهايي ايجاد کنم که اين سازمانها را از سياسي شدن دور کنم، اما خندهدار است که خود من متهم شدم که قصد دارم اين سازمانها را سياسي کنم. هيچ چيز بالاتر از حقيقت نيست.
*بسياري از منتقدان شما بر اين باورند که نسبت به خاورميانه و حتي چين، نوعي احساس مثبت داريد، بنابراين نبايد هدايت سازمانهاي امنيتي را بر عهده داشته باشيد. پاسخ شما چيست؟
**فکر ميکنم آنان بر اين باورند که تنها آن قسمت از تحليلهاي سازمانهاي اطلاعاتي درست است که از نظر سياسي درست باشد و اگر تحليلهايي ارائه شود که از نظر سياسي نامطلوب يا نامتعارف باشد، نبايد به آنها گوش کرد.
در پاسخ بايد بگويم که اگر تنها محک درستي تحليلها، ديدگاههايي باشد که پيش از ارائه اين تحليلها درست فرض شدهاند، پس اصلا چه نيازي به اين تحليلهاست و چرا بايد خود را به زحمت بياندازيم؟ چرا بيانيهاي سياسي صادر و بر مبناي آن عمل نکنيم؟
*آيا اين همان چيزي است که اتفاق افتاده است؟
**در برخي مسائل اين اتفاق رخ داده است، يعني سازمانهاي اطلاعاتي را به جاي اينکه به سوي بازنمودن واقعيتها سوق دهند، به جهتي هدايت کردهاند که هر چه مصرف کننده اطلاعات ميخواهد همان را ببافند و ارائه کنند.
*در مطلبي که پيش از اين نوشته بوديد ابراز اميدواري کردهايد که باراک اوباما در جهت منافع آمريکا گام بردارد، نه تحت فشارهاي گروههايي که در جهت منافع کشوري ديگر عمل ميکنند. به نظر شما دولت فعلي آمريکا چه کاري بايد انجام دهد تا بتواند در اين جهت گام بردارد؟
**اگر بخواهم دقيق بگويم، فکر کنم گفته بودم اين تحول (درخواست از من براي کنارهگيري) در مورد توانايي تصميم گيري دولت اوباما شبهه ايجاد ميکند.
براي رفع اين شبههها چه بايد کرد؟ اين موضوع به عمل و تصميمگيري نياز دارد. فقط حرف زدن کافي نيست. به عقيده من دولت اوباما تازهکار است و هنوز کار خود را شروع نکرده است که بتوان در باره آنچه ميتواند يا نميتواند در خاورميانه انجام دهد، قضاوت کرد.
تاکنون ما دو ابتکار دلگرم کننده را از رئيسجمهوري ديدهايم که ماهيت هر دوي آنها آماده کردن زمينه براي گفتگوي بعدي است: يکي تصميم وي براي مصاحبه با العربيه بود و ديگري پيام نوروزي وي به مردم و دولت ايران که با نام رسميش نام برده شده بود.
اين اقدامات به خودي خود مشکلات را حل نميکنند، اما نشاندهنده تمايل براي برقراري ارتباط و تلاش براي درک ديدگاه طرف مقابل است. اين پايه سياستي محکم است.
*مصاحبه اوباما با العربيه در واقع خشم زيادي را در جهان عرب برانگيخت و جامعه عرب ميگويند اين در واقع يک مصاحبه نبود؛ اين يک اقدام بود، اما فکر نميکنيد عمل بيش از حرف موثر است؟
** من گفتهام که آنچه ميتواند اعتبار آمريکا را برگرداند فقط عمل است. تا به حال حرفهاي زيادي بدون عمل زده شده است. مثال خوب آن، به اصطلاح، روند صلح آناپوليس در اواخر دوره بوش است که يا فريب يا يک افتضاح بود؛ نميدانم کدام آنها.
فکر کنم بوش تحت تاثير تبليغات خود <جوگير> شده بود و فکر ميکرد دارد کاري انجام ميدهد، اما سرانجام همه اينها پوچ بود.
*در باره پيام نوروزي اوباما به ايران و پاسخ مقامات ايران چه فکر ميکنيد؟
**به نظر من اين نوع رخدادها ماهيت تحرکات پيش مذاکرهاي دارند و البته هر دو طرف روشن کردند که سخنان پيش از مذاکره، خود مذاکره نيست، زيرا موضوعات مهمي بين دو کشور وجود دارد که بايد ابتدا حل شود و هيچ کدام از دو کشور نميتوانند به تنهايي برنامهاي را در پيش گيرند و بايد برنامه هر دو طرف در نظر گرفته شود.
آنچه گفتم بسيار واقع بينانه است و اين گونه تحرکات به خودي خود مشکلي را حل نميکند، اما راه را براي يافتن راهحلهاي بهتر تسهيل
می کند.
ديپلمات کهنهکار آمريکايي چارلز فريمن، آنجا که قرار است در پايان مصاحبه با پرس تي.وي از شکل روابط ايران و آمريکا در مقطع کنوني و ضروريات ايجاد تغيير در مناسبات سخن بگويد، ديدگاهي عملگرا دارد.
به باور وي، دولت جديد آمريکا در نگاه واقعي به مشکلات موجود در روابط خود با تهران، بر دولت پيشين مزيتهايي دارد. بنا به تذکر پرس تي.وي، انتشار اظهارات فريمن از جانب اين رسانه به منزله تاييد آنها نيست. بخش پاياني گفتگو را در پي از نظر ميگذرانيد:
* براي بهبود روابط تهران و واشنگتن چه کارهايي بايد انجام شود؟
** فکر ميکنم در وهله نخست بايد از ارسال پيامهاي يکنواخت و تهديدآميزي که دولت پيشين آمريکا به طور دائم به ايران ارسال ميکرد، خودداري شود، زيرا فکر نميکنم ملتها را شرور خطاب کردن و اعلام اين مطلب که تا تسليم نشوند با آنان مذاکره نخواهد شد، سودمند باشد. همچنين تهديد آنها به بمباران و حمله بتواند دردي را دوا کند. تمام اينها توجيهي به طرف مقابل ميدهد که برنامه هستهاي را که با آن مخالفت ميکنيد، ادامه دهد.
البته اوباما چنين رويه نادرستي را تکرار نکرده است، بلکه امکان مذاکره گسترده را مطرح کرده است که خود نيز خيلي ساده به نظر نميرسد، زيرا مسائل جدي بين دو کشور وجود دارد.
به نظر من ايرانيها تمايل دارند مسائل دهه 50 و سرنگوني دولتي دموکراتيک و جايگزيني آن را با رژيم شاه [در کودتاي 28 مرداد] مطرح کنند. بسياري مسائل ديگر نيز وجود دارند که اگرچه قديمي و به گذشتههاي دور مربوط هستند، اما هنوز در خاطرهها باقي است.
از سوي آمريکا نيز تلاش ايران براي تاثير گذاري بر کشورهاي منطقه و ارتباط با کشورهايي که دشمن اسرائيل محسوب ميشوند و از نظر دولت آمريکا، دشمن اين کشور هم به حساب ميآيند و نيز امنيت خليجفارس، ميتواند موضوعات مهم مورد بحث باشد.
*آيا لابيهاي اسرائيلي و طرفدار حزب ليکود يا لابي <ايپک> با بهبود روابط ايران و آمريکا موافق هستند؟
**به نظر من اين عناصر که احزاب افراطي دست راستي در اسرائيل و طرفداران آنها هستند، ايران را تنها تهديد جدي عليه موجوديت اسرائيل ميدانند که من با اين عقيده مخالف هستم.
تنها عمل ايران ميتواند تهديد جدي براي اسرائيل بشمار رود و به نظر هم نميرسد که ايران تصميمي براي حمله داشته باشد، اگرچه براي مقاصد سياسي چنين سخناني مطرح شود. در واقع فقط يک تهديد وجود دارد و آن اين است که اسرائيل بر برنامههاي خود پافشاري ميکند.
فکر نميکنم دولت اوباما نيز تصميم داشته باشد با اين نظرات کنار آيد. در اين باره نيز دولت جديد بر دولت پيشين مزيت دارد.
اما موضوع ديگري درباره ارتباط اسرائيل با ايران مطرح است که البته به گذشته (در زمان رژيم پهلوي) مربوط ميشود و آن اين است که از نظر اسرائيل ايران کشوري غير عربي است که در وسط جهان عرب واقع شده است.
به عقيده من اگر روابط پيشين ايران و اسرائيل به دولتي در اسرائيل کشيده ميشد که به عنوان مثال مسئله فلسطين را حل کرده بود، ميتوانستند مشتاقانه از اين فرصت استفاده کنند و روابطي خوب داشته باشند.
بنابراين، مطمئن نيستم که اسرائيليها و لابي آنها، در مورد بهبود روابط آمريکا و ايران در شرايطي خاص، مشکل داشته باشند.
*با پيش شرط گذاشتن؟
** البته در شرايطي بهتر از شرايط کنوني. تا زماني که اسرائيل هيچ تمايلي براي راه حل تشکيل دو کشور از خود نشان نميدهد و نميگذارد فلسطينيها به دور از سرکوب و اشغال زندگي کنند، ايران همچنان به دليل رنجي که فلسطينيها متحمل ميشوند، دشمن اسرائيل خواهد بود و چارهاي ندارد تا نفوذ خود را به شيوهاي که براي اسرائيل ناخوشايند خواهد بود، گسترش دهد.
اگر اين موضوع حل شود، فکر نميکنم ايران در ادامه اين روند منافعي داشته باشد.
*شما درباره جامعه سياسي و سياستگذاران در آمريکا سخن گفتيد.
اجازه دهيد کمي درباره جامعه سياسي در آمريکا سخن بگوييم. فکر ميکنيد آنها نيز براي بهبود روابط با ايران آمادهاند؟
**به عقيده من اين اجماع وجود دارد که روشهاي پيشين شکست خورده است. ما در 30سال گذشته در بنبست قرار گرفته بوديم. ايران آنقدر کشور مهمي است که نميتوان آن را به شيوهاي که ما ناديده ميگرفتيم، ناديده گرفت.
البته سياستهاي ايران همچون سياستهاي هستهاي اين کشور، موضوعاتي مهم هستند که بايد درباره آن به بحث نشست. فکر ميکنم درباره لزوم گفتگو با ايران اجماع وجود داشته باشد. اما نميدانيم که در انتها بايد به درکي مشترک با ايران دست يابيم يا نه.
*شوراي اطلاعاتي آمريکا در حال کار کردن روي آخرين گزارش برآورد اطلاعاتي ملي است. درباره اين گزارش چه ميدانيد؟
** من ديگر آنجا نيستم، بنابراين چيزي هم نميتوانم بگويم.
*اما شما از کساني بودهايد که در تهيه اين گزارشها همکاري ميکرديد و از تصميمگيرندگان بودهايد....
**تنها ميتوانم بگويم که گزارشهاي اطلاعاتي ملي درباره ايران جنجال برانگيز خواهند ماند و گفته ميشود يکي از دلايلي که نخواستند من رياست شوراي سازمانهاي اطلاعاتي آمريکا را بر عهده بگيرم، اين بود که فکر ميکردند من ممکن است به اين نتيجه نرسم که ايران تهديدي مهارناشدني براي اسرائيل و آمريکا به شمار ميرود.
نميدانم اگر بر سر کار ميماندم چه نتيجهاي ميگرفتم، زيرا من مطالبي را که جامعه اطلاعاتي بررسي ميکند، نديدهام.
فقط ميتوانم بگويم اميدوارم جامعه امنيتي آمريکا جايگاه خود را باز يابد و گزارشهاي آن، حاوي استنتاجهاي خودش باشد، نه آنچه از نظر سياسي براي لابي ليکود و ديگر گروههاي درون دولت آمريکا خوشايند است.
*به سال 2006 باز ميگرديم که در آن گزارش اطلاعات ملي آمريکا در مورد ايران جنجالآفرين شد و برخي تحليلگران ميگويند حتي دولت بوش نيز شگفتزده شد.
**فکر ميکنم دولت بوش خيلي از نتيجهگيري اين گزارش در مورد ايران دلخور شد که ايران برنامه هستهاي نظامي خود را تعليق يا رها کرده است، در حالي که عزم دارد ديگر بخشهاي برنامه هستهاي خود را ادامه دهد.
فکر ميکنم اين گزارش براي دولتي که داشت براي حمله به ايران آماده ميشد از نظر سياسي خيلي نامتعارف بود. اين گزارش همه چيز را متوقف کرد.
از اين رو فکر ميکنم جامعه اطلاعاتي آنگونه که در اين مثال ديديد، آماده بود تا بايستد و بدون در نظر گرفتن پيامدهاي سياسي، يک نتيجهگيري ارائه دهد.
*نظر شما درباره انتخاب هيلاري کلينتون به عنوان وزير امور خارجه چيست؟ با توجه به اظهارنظرهاي وي درباره خاورميانه و عقايدش درباره منطقه در کل، فکر ميکنيد او تصميم دارد از نو شروع کند؟
**اين سوالي است که هميشه وجود داشته است که البته درباره هيلاري کلينتون که سياستمداري انعطافپذير و عملگرا است، کمتر از دنيس راس و نقش وي مطرح ميشود. پرسش اين است که آيا از چهرههاي قديمي ميتوان سياستهاي تازه انتظار داشت؟
اما پاسخ اين است که ما هنوز نميدانيم، زيرا براي قضاوت کردن درباره آن زود است. در حال حاضر ما در مرحله بسيار ابتدايي فراهم کردن فضا براي گفتگوي مستقيم هستيم و هنوز خود گفتگو را شروع نکردهايم.
*نظر شما درباره انتصاب دنيس راس چيست، آيا او مناسب است؟
**تا به حال کسي نظر مرا نخواسته است و من سمت رسمي ندارم و نميتوانم در باره انتصاب دنيس راس نظر دهم. فکر هم نميکنم کسي به سخنان من اهميتي بدهد، اما به نظر من انتصاب دنيس راس به اسرائيل بيش از هر کس ديگري اطمينان خاطر ميدهد و براي ديگران دلگرمکننده نيست.
*خود شما چه خواهيد کرد؟
** من اين فرصت استثنايي را دارم که خود را بازسازي کنم. من براي پذيرش اين شغل تمام تعهدات خود را کنار گذاشتم و تمام مناصبي را که در 15 سال گذشته بعد از ترک کار دولتي داشتم، رها کردم.
اکنون ميخواهم به زندگي کامل باز گردم و اميدوارم کمي هم پول در آورم تا بتوانم از آزادي به دست آمدهام لذت ببرم. به بيان ديگر، چيزي را از دست ندادهام.
فکر ميکنم اعتبار من افزايش هم يافته است، چيزي که به آن اهميت ميدهم و آنهايي که سعايت مرا کردند، شايد پيروزي پرهزينهاي را به دست آوردهاند که آنان را پشيمان خواهد کرد، چرا که فکر ميکنم در بحث در باره موضوعاتي که آنان ميخواستند جلوي آنرا بگيرند، تا حدودي باز شده است.
*آيا ممکن است به دولت بازگرديد؟
**در ابتدا گفتم که نميخواستم به دولت بپيوندم. از اينکه در دولت نيستم، خوشنودم، اما قصد دارم همچنان در مجامع عمومي درباره خاورميانه و ديگر موضوعات مورد علاقهام صحبت کنم.
*بسياري شما را با جيمي کارتر، رئيسجمهوري پيشين آمريکا مقايسه ميکنند که منتقد سياست آمريکا و هم پيماني آن با اسرائيل است. آيا اين تشبيه درست است؟
**من از اين مقايسه افتخار ميکنم، اما جيمي کارتر در طرفي نيست که من تمايل داشته باشم درآن باشم. اين اردوگاهي نيست که بخواهم به آن بپيوندم.
*دوست داريد کدام طرف باشيد؟
** دوست ندارم در يک طرف باشم. به عقيده من جيمي کارتر به حقوق بشر، سياستهاي بشردوستانه و واقعگرايي تعهد زيادي نشان داده است و به نظر من البته مزخرف است کسي که پيمان کمپ ديويد را با پرداختن بهاي سياسي گزاف و دشواريهاي فراوان دلالي کرد، ضداسرائيلي ناميد. اين احمقانه است.
منبع: / روزنامه / اطلاعات
به نقل از: پرس.تي.وي
گفت و گو شونده : چارلز فريمن
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید