همة سالهاي نيمه دوم قرن بيستم با جنايات و کشتارهاي دولت تجاوزگر اسراييل عليه مردم فلسطين همراه بوده است. جناياتي که به رغم محکوميت جهاني آن، نه تنها از سوي دولت آمريکا محکوم نميشود، بلکه همه ساله با وجود کمکهاي چندميلياردي دولت ايالات متحده به دولت اسراييل، با انواع کمکهاي سياسي و نظامي نيز همراه است. از ديگر سو، رسانههاي آمريکا و سيستم آموزشي اين کشور با مظلومنمايي مردم يهودي ساکن اسراييل، فلسطينيان را تروريست ميخوانند. نويسنده اين مقاله با تبيين ابعاد مختلف «لابي قدرتمند يهود» و تأثيرات شگفتانگيز آن بر فرهنگ، رسانهها و اقتصاد آمريکا معتقد است، يهوديان ممکن است با نفوذ قدرتمند خود، زمينهساز آغاز جنگ جهاني سوم گردند. همزمان با سالگشت اشغال سرزمين فلسطين به دست صهيونيسم بينالملل، اين مقاله به حضور خوانندگان گرامي موعود تقديم ميگردد.
اتحاد شگفتآور يهوديان
قدرت هولناک لابي يهود پديده جديدي نيست اما از گذشته، عامل مهم و تأثيرگذاري بر زندگي عموم آمريکاييان بوده است.
در سال 1941 ميلادي، چارلز ليندبرگ در مورد خطر گسترش قدرت و نفوذ يهوديان در رسانهها و دولت آمريکا صحبت نموده بود. اين خلبان نامدار 39 ساله که به دليل پرواز تاريخي و تک نفره خود از نيويورک تا پاريس، شناخته شده است، در جمع 7000 نفر از مردم شهر «دس مونيس» در 11 سپتامبر 1941، از احتمال مشارکت دولت آمريکا در جنگ جهاني دوم و لشکرکشي به اروپا احساس نگراني کرده بود. او از 3 گروه. کشور انگلستان، يهوديان و دولت روزولت که با فشار خود آمريکا را در جنگ وارد خواهند نمود، نام برده بود. او در مورد يهوديان گفت:
بزرگترين خطر آنها براي اين کشور، تسلط يهوديان بر رسانهها، سينما، راديو و دولت ايالات متحده است.
ليندبرگ ادامه ميدهد:
آنان به دليل اين که به اين آب و خاک تعلق ندارند، تمايل دارند ما را به جنگ وارد نمايند. ما نميتوانيم پافشاري آنها بر منافعشان را سرزنش نماييم، بلکه ما بايد به آينده آمريکا بينديشيم. ما نميتوانيم اجازه دهيم که ديگران، کشور ما را به ويراني و تباهي بکشانند.
در سال 1987 ميلادي، آلفرد ليلينتال، استاد يهودي دانشگاهي در آمريکا، در کتاب خود با نام ارتباطات يهودي مينويسد:
آيا ميدانيد صهيونيستها چه فشارهايي را بر مردم آمريکا وارد مينمايند؟ اين فشارها حاکي از ارتباطات يهوديان است. آنان با همديگر اتحادي شگفتانگيز دارند اما در ارتباط با ديگر افراد غيريهودي، شديداً دافعه دارند... در مناطق بزرگ، يهوديان صهيونيست در محدوده بخشهاي هنري، صنايع سرگرم کننده، اجتماعي، تجاري و مالي کشور ما، نفوذي فراوان دارند. همچنين به دليل سلطه يهوديان بر رسانههاي مختلف کشور ما، پوشش خبري زد و خوردهاي سربازان اسراييل و مردم فلسطين در تلويزيونهاي آمريکا، روزنامهها و مجلات اين کشور، رويکردي همسو با سياستهاي دولت اسراييل دارد. به عنوان مثال، اين رسانهها به صورتي نادرست از فلسطينيان مبارز به عنوان افراد «تروريست» نام ميبرند. انعکاس يک طرفه و جانبدارانه وقايع موجود در منطقه و عدم توجه به دلايل مقاومتهاي مردمي در فلسطين را نيز تنها ميتوان به دليل کنترلهاي همه جانبه و شديد يهوديان صهيونيست بر رسانههاي ما دانست.
تاريخنگاري يک طرفه هولوکاست
يهوديان دستاندر کار در بخشهاي دانشگاهي و فرهنگي، تأثير عميقي بر چگونگي نگاه آمريکاييان به گذشته داشتهاند. در هيچ واقعهاي نميتوان به اندازة جنجال رسانهاي در مورد «هولوکاست»، ديدگاه يک طرفه و قوم محوري يهوديان را مشاهده کرد.
يهودا باير، تاريخنويس اسراييلي واقعه هولوکاست که استاد دانشگاه اورشليم است، ميگويد:
صحيح يا غلط، طبق واقعيتهاي تاريخي و يا برخلاف آنها، با درک و فهم اين اتفاقات و يا براساس تاريخ نگاريهاي پرزرق و برق ولي بيمحتوا، واقعه هولوکاست به عنوان نماد حاکم بر فرهنگ ما شناخته ميگردد... به ندرت در يک ماه برنامه تلويزيوني، فيلمي جديد، درامي جديد، کتابهايي نو و شعر يا نثري مرتبط با اين واقعه عرضه نميشود و اين جريان سيلآسا از محصولات فرهنگي و هنري، در حال افزايش و نه کاهش است.
نکته مهم در اين قضيه اين است که يهوديان نيز ناخودآگاه به اين واقعه توجه نشان دادهاند؛ اما در برابر دهها ميليون قرباني متحدان آمريکا در جنگ جهاني دوم و همچنين مرگ 12 تا 14 ميليون آلماني و در نهايت، قربانيان بيگناه بمبارانهاي هوايي و موشکي سالهاي 1944 تا 1949 ميلادي که به کشتار دو ميليون نفر انجاميد، عکسالعمل خاصي نداشته و اين وقايع در سايه تاريخ نگاريهاي دروغين هولوکاست قرار گرفته است.
بيشک رسانههاي ثروتمند و مراکز علمي، همسو با منافع اسراييل قدم برميدارند. پل همين يکي از اساتيد تاريخ نوين يهود در دانشگاه «يال» معتقد است:
با توجه به سياستهاي کنوني اسراييل، ممکن است واقعه هولوکاست، نه تنها در جهت تثبيت خواستههاي سياسي آنها، بلکه به عنوان عاملي جهت اتحاد بيشتر يهوديان به کار رود و آنان بفهمند که براي دفاع از خود بايد تنها بر همکيشان يهودي خويش اتکا نمايند. داستانپردازيهاي کنوني يهوديان در مورد جنايات ارتش نازي، جاي مباحث عقلاني در اين مورد را گرفته و باعث تعديل نظرات منتقدان سياستهاي فعلي دولت تجاوزگر اسراييل و مشروعيت آن شده است.
نورمن فينکلستين يک استاد يهودي که در دانشگاه نيويورک درس «علوم سياسي» را تدريس مينمايد، در کتاب خود با عنوان صنعت هولوکاست ميگويد:
استفاده از هولوکاست، به دستاويزي جهت رد انتقادات وارده به يهوديان تبديل شده است. همچنين اين مظلوم نماييها به مشروعيت حکومت مستبد اسراييل و حمايتهاي دولت آمريکا که از حاميان دولت اسراييل است، کمک مينمايد.
اين نويسنده همچنين به اخاذي دولت اسراييل از کشورهاي آلمان و سوئد به دليل شرکت در اين فاجعه اشاره ميکند و در مجموع، واقعه هولوکاست را به عنوان بزرگترين سرقت واقعيت در تاريخ بشريت معرفي ميکند.
امروزه يهوديان ساکن اسراييل در انجام ظلم و تعدي نسبت به اعراب، آزاد هستند همچنين در شرايط فعلي، با توجه به حمايتهاي کاخ سفيد و سناي آمريکا از اقدامات اسراييل به علاوه روشهاي اطلاعرساني رسانههاي خبري آمريکا، به نظر ميرسد که ارزش زندگي اسراييليها، از ديگران بيشتر باشد.
رياست اسبق ستاد مشترک ارتش آمريکا، درياسالار توماس مورد در مورد تأثيرات يهوديان و دولتمردان اسراييلي بر ايالات متحده ميگويد:
من تا کنون رئيسجمهوري از آمريکا را نديدهام که پشتيبان اسراييل نباشد. اين امر ذهنها را سردرگم ميکند. اسراييليها و يهوديان هميشه به آنچه ميخواهند، ميرسند. آنان هميشه ميفهمند که چه اتفاقي در حال جريان است. مردم ما اگر بفهمند که اين افراد چه تسلطي بر دولت آمريکا دارند، فريادهاي اعتراضآميز خود را اعلام خواهند نمود اما مطمئناً مردم ما در مورد آنچه در جريان است، هيچ اطلاعي ندارند.امروزه خطر بيش از گذشته حس ميشود. اسراييل و سازمانهاي يهودي همراه با دولت آمريکا که از طرفداران يهوديان به شمار ميرود، ممکن است ايالات متحده را که داراي قويترين ارتش و قدرت اقتصادي دنياست، به جنگهاي جديدي با دشمنان اسراييل بکشانند. چندي پيش سفير دولت فرانسه در لندن، اسراييل را يک کشور کوچک کثافت و تهديدي براي صلح جهاني خواند. وي همچنين افزود:چرا بايد دنيا در معرض خطر وقوع جنگ جهاني سوم، آن هم به دليل اقدامات اين يهوديان قرار گيرد؟
در مجموع بايد گفت: يهوديان تأثيرات زيادي بر دولت ايالات متحده دارند. لابي يهودي به يک عامل تأثيرگذار در حمايتهاي آمريکا از دولت اسراييل تبديل شده است. منافع افراد يهودي به يک عامل تأثيرگذار در حمايتهاي آمريکا از دولت اسراييل تبديل شده است. منافع افراد يهودي و صهيونيست مطمئناً با منافع آمريکاييها يکسان نيست. بيترديد تا زماني که لابي بسيار قدرتمند يهود، جايگاه خود را مستحکمتر مينمايد، هيچ پاياني در مورد تحريفات تاريخي سازمان يافته يهوديان، در فعاليتهاي جاري آنها و تاريخنگاريهاي دروغين آنها به همراه تسلط يهوديان صهيونيست بر سيستم سياسي ايالات متحده وجود نخواهد داشت.
همچنين با وضعيت کنوني، تهاجمات صهيونيستها بر فلسطينيان، نبردهاي خونين بين افراد يهودي و غيريهوديان و در نهايت، تهديدات اسراييل عليه صلح، هرگز پايان نخواهد يافت.
پينوشت:
برگرفته از سايت: .Rense.com به نقل از سياحت غرب، نشريه مرکز پژوهشهاي سازمان صدا و سيما، ش31.
منبع: / خبرگزاري / فارس
نويسنده : مارک وبر
لابي هاي يهود و دستگاه سياست خارجي آمريکا
ماهاتير محمد: امروزه يهوديان با واسطه بر جهان حکومت ميکنند آنها ديگران را واميدارند براي آنها بجنگند و کشته شوند
يکي از لوازم درک سياست خارجي آمريکا، شناخت عيني و واقعبينانه علل و عوامل قدرت يهود در آمريکا و چگونگي کار لابي پرنفوذ يهود در آن کشور است.
وابستگي متقابل
به نظر ميرسد اين پرسش عاميانه مشهور که «در روند پيدايش مرغ و تخممرغ کداميک نقش نخست را به عهده داشتهاند؟» در بازشناسي روابط استراتژيک ميان اسرائيل و آمريکا هم کاربرد پيدا کرده است؛ پرسش مشابه در اينجا اين است که گرمي روابط ميان آمريکا و اسرائيل ناشي از چيست؟ آمريکا بيشتر به اسرائيل وابسته است يا اسرائيل به آمريکا؟
ماهاتير محمد نخستوزير پيشين مالزي در سخنراني افتتاحيه اجلاس سران کشورهاي اسلامي در اکتبر ???? ضمن مروري بر ضعفها و عقبماندگيهاي مسلمانان، يهوديان را بهعنوان نمونهاي از موفقيت مثال زد و گفت «اروپاييها ? ميليون از ?? ميليون يهودي را کشتند، اما امروزه يهوديان با واسطه بر جهان حکومت ميکنند، آنها ديگران را واميدارند که براي آنها بجنگند و کشته شوند».[?]
با قاطعيت نميتوان گفت که منظور ماهايتر محمد از «باواسطه» در اين نقل قول که انعکاس گستردهاي نيز در سراسر جهان داشت، چيست؛ اما ميتوان احتمال داد که وي بر آن بوده تا بگويد: يهوديان از طريق دولت آمريکا بر جهان حکومت ميکنند؛ منظور او از واژه «ديگران» نيز احتمالا سربازان آمريکايي در جنگ عراق بوده است که به زعم برخي، اسرائيل و «يک باند يهودي» در آمريکا محرک آن بوده است.
جورج بوش پدر در دسامبر ????، يعني در شرايطي که به سختي ميکوشيد براي واداشتن اسرائيل به همکاري در روند صلح خاورميانه، تصويب پرداخت وام به آن کشور در کنگره را به تعويق اندازد، طي مصاحبهاي گفت: «در برابر نيروهاي سياسي نيرومندي قرار گرفتهام. ما با گروههاي بسيار نيرمند و موثري مواجهايم که به کنگره ميروند. امروز شنيدم که حدود هزار لابيست در کنگره در مخالفت با من فعال بودند. در حاليکه من در اينجا يک فرد کوچک تنها هستم».[?]
اين اظهارات ماهاتير محمد و جورج بوش مثال گويايي از تلقي بسيار رايج در آمريکا و در بسياري از ديگر مناطق جهان از قدرت يهود در آمريکاست.
اصطلاح «قدرت يهود در آمريکا» تعبيري است که بهويژه در کشورهاي اسلامي براي توضيح علل جانبداريهاي آمريکا از اسرائيل مورد استفاده قرار ميگيرد. همين اصطلاح در ديگر مناطق نيز بهطور کلي براي توضيح نفوذ سياسي يهوديان در روند شکلگيري سياست خارجي آمريکا در برخي زمينهها، خصوصا مسائل خاورميانه، به کار ميرود. در نظر عامه مردم، ابعاد «لابي يهود» در آمريکا عمدتا در هالهاي از رمز و راز پوشيده است و از اينرو تداعيکننده فراماسونري و ديگر انجمنهاي مخفي در طول تاريخ است.
به تعبيري قدرت سياسي در آمريکا بيش از هر کشور ديگري غيرمتمرکز و توزيع شده است. اين امر موجب شده تا جريانها و تشکلهاي پرنفوذ بتوانند روند پيچيده و بغرنج تصميمگيري سياسي در آمريکا را تحت تاثير قرار دهند. يکي از لوازم درک سياست خارجي آمريکا و رمزگشايي از آن، خصوصا در ارتباط با مسائل خاورميانه، شناخت عيني و واقعبينانه علل و عوامل قدرت يهود در آمريکا و چگونگي کار لابي پرنفوذ يهود در آن کشور بهعنوان يکي از عوامل اثرگذار بر سياست خاورميانهاي آمريکاست. چنين شناختي بيترديد لازمه درک علل اقدامات آمريکا و کسب امکاناتي براي تاثيرگذاري بر آن است.
در جريان تلاش براي درک اين موضوع، تمايز بين تصورات عاميانه از قدرت يهود در آمريکا و برداشتي که حاصل بررسي عيني و واقعبينانه اين پديده باشد، حايز اهميت بسيار است. تصور نخست، تصوري تقديرگراست. يعني تصوري است که ميتواند به ياس و تسليم در برابر آنچه ناشناخته و مرموز و ناشي از قدرت نامحدود بازيگران ناپيدا پنداشته ميشود، بينجامد و عملا به سود همان لابي تمام ميشود. حال آن که در روش دوم هدف آن است که به دور از حدس و گمانها و توطئهپنداريهاي رايج، ريشههاي واقعي قدرتي را که يهوديان در آمريکا از آن برخوردارند، شناخته و در اين راه تا حداکثر ممکن تنها آنچه را که ميتوان مستند کرد، مبناي کار قرار داد.
لابي رسمي يهود در آمريکا بهطور اخص شامل چند گروه فشار معدود، اما پرقدرتي است که رسما به ثبت رسيده و وظيفه خود را تاثيرگذاري بر تصميمات هيئت حاکمه آمريکا در رابطه با اسرائيل اعلام کردهاند. در حاليکه لابي يهود در آمريکا به معناي اعم، شامل سازمانها، گروههاي اجتماعي و جريانهايي اعم از يهودي و غيريهودي است که مستقيم و غيرمستقيم تلاش گستردهاي را براي تاثيرگذاري بر تصميمگيريهاي سياسي در واشنگتن با هدف تامين منافع اسرائيل صورت ميدهند. به عبارت ديگر، يهوديان آمريکا داراي سازمانها و تشکلهاي عديده و نيرومندي هستند که تحت عنوان کلي لابي قابل دستهبندي نيستند. شمار کثيري از اين تشکلها صرفا به حفظ اتحاد عمل يهوديان در ارتباط با طيف وسيعي از امور از جمله تشويق آنها به شرکت در فعاليتهاي سياسي محلي، منطقهاي و فدرال مشغولند.
ضمن آن که قدرت يهوديان در آمريکا محدود به عملکرد يهوديان نيست. گروههاي ديگري نيز در آمريکا وجود دارند که بدون اين که اعضاي آنها را يهوديان تشکيل داده باشند، عملا و گاه بيش از گروههاي يهودي در حفظ منافع اسرائيل کوشا هستند. در اين رابطه مسيحيان دست راستي[?] (که به مسيحيان صهيونيست نيز شهرت دارند) و نيز محافظهکاران نو[?] قابل ذکرند.
در مقايسه اکثريت بزرگ مسلمانان آمريکا که شمار آنها احتمالا کمتر از يهوديان نيست، بيتجربگي در فعاليتهاي مدني و فرهنگ خاصي را که تشکل و فعاليت منظم سياسي و فرهنگي را بها نميدهند، با خود از کشورهاي مبدا، به آمريکا بردهاند. تفرقه شديد و برخي مشکلات ديگر را نيز اگر بر اين بيعملي سياسي بيفزاييم، نتيجه آن در جامعه آمريکا چيزي جز انفعال و به بازي گرفته نشدن در معادلات سياسي بوده و نميتواند باشد.
با اين حال بايد در نظر داشت که قدرت لابي يهود در آمريکا تنها يکي از دو عامل اصلي موثر در شکلگيري سياست خاورميانهاي واشنگتن است. عامل ديگر که در يک چشمانداز تاريخي اغلب مهمتر بوده، منافع استراتژيک آمريکا در خاورميانه است اين عامل دوم اواخر دهه ???? تاثيري تعيينکننده بر سياست آمريکا در قبال خاورميانه بر جاي گذاشت و متقابلا حوزه عمل گستردهاي نيز براي لابي طرفدار اسرائيل بهوجود آورد.
منافع استراتژيک آمريکا در حمايت از اسرائيل
اگرچه نقش لابي يهود و طرفداران غيريهودي اسرائيل در آمريکا بسيار مهم، موثر و حتي در مقاطعي تعيينکننده بوده، اما به نظر ميرسد که منافع استراتژيک آمريکا نيز نقش تعيينکنندهاي در تداوم سياستهاي آمريکا در قبال اسرائيل داشته است.
اگر قدرت يهود تنها در قدرت مالي، تشکيلاتي و سياسي طرفداران اسرائيل در آمريکا ريشه داشت، حمايت آمريکا از اسرائيل ميبايست تابع قدرت لابي يهود در آمريکا ميبود و متناسب با افزايش آن رشد ميکرد. حال آن که در عمل چنين نبوده است.
کمک آمريکا به اسرائيل در طول اولين دهه تاسيس آن کشور همانطور که ديده شده بسيار اندک بود و شامل کمکهاي نظامي نميشد. اگرچه روابط آمريکا و اسرائيل در دوره کندي تا حدي توسعه يافت، اما در واقع حمايت جدي و گسترده آمريکا از اسرائيل با فروش گسترده سلاح و کمکهاي چند ميليارد دلاري سالانه به دوره نيکسون از حزب جمهوريخواه برميگردد.؛ يعني رئيسجمهوري که بدون حمايت يهوديان بر سر کار آمده بود و مانند هر جمهوريخواه ديگر انتظار حمايت سياسي و کمک انتخاباتي از يهوديان را نداشت.
زمان نيکسون، سياست آمريکا درباره خاورميانه در شرايطي متحول شد که پيشينيان او همواره کوشيده بودند به نوعي خود را در ارتباط با بحران خاورميانه بيطرف نشان دهند و با هر دو جانب دعوا حفظ دوستي کنند.
نيکسون اولين رئيسجمهوري بود که تلاش براي حفظ توازن در ارتباط با اعراب و اسرائيل را کنار گذاشت و براي اولينبار اسرائيل را يک دارايي استراتژيک براي آمريکا در دوره جنگ سرد توصيف کرد. در دوره او بود که آمريکا جاي فرانسه را بهعنوان بزرگترين تامينکننده سلاح براي اسرائيل گرفت. کمک آمريکا به اسرائيل به سرعت رو به افزايش نهاد و از ??? ميليون دلار به بيش از ? ميليارد دلار در سال رسيده و به اين ترتيب اسرائيل به بزرگترين دريافتکننده کمک از آمريکا تبديل شد.
چنين تحولاتي در دوره نيکسون، رابطه با اسرائيل را به موضوع مهمي در واشنگتن تبديل کرد و در نتيجه آن حاميان آمريکايي اسرائيل به بازيگران مهمي در پايتخت آمريکا تبديل شدند و امکانات بيشتري براي توسعه فعاليتهاي خود به دست آوردند. به عبارت ديگر يکي از فرصتهاي مطرح اين است که تحول در سياست خاورميانهاي نيکسون زمينهساز افزايش قدرت لابي يهود شد و نه به عکس.
براساس اين فرض، آمريکا در دوره نيکسون بنا بر ملاحظات خاص خود در دوره جنگ سرد و الزامات ناشي از رقابت دو اردوگاه رقيب، متمايل به اسرائيل شد و لابي يهود تنها نقش کمکي و فرعي در اين ارتباط ايفا کرد.
پس از پيروزي سريع اسرائيل به ارتشهاي کشورهاي عربي که در آن وضعيت ارتش اسرائيل در مقايسه با مجموع ارتشهاي کشورهاي عربي به نمايش گذاشته شد، کمکهاي آمريکا به آن کشور به ميزان ??? درصد افزايش يافت. ظاهرا بخشي از اين افزايش به آمادگي اسرائيل به دادن نمونههايي از سلاحهاي روسي به غنيمت گرفته شده از اعراب به آمريکا بود. پس از جنگ داخلي اردن در سالهاي ???? ـ ???? که طي آن قابليت اسرائيل براي جلوگيري از رشد جنبشهاي انقلابي به نمايش گذاشته شد، کمکهاي آمريکا به اسرائيل ? برابر شد. پس از جنگ ???? که آمريکا بيسابقهترين پل هوايي براي کمکرساني به اسرائيل را برپا کرد، کمکهاي آمريکا به اسرائيل ??? درصد افزايش يافت. اين کمکها به موازات فروش گسترده تسليحات به شاه ايران پس از خروج انگليس از شرق سوئز روي داد. کمکها به اسرائيل پس از سقوط شاه و انعقاد کمپ ديويد ? برابر شد. حمله اسرائيل به لبنان و امضاي يادداشت تفاهم ميان ? کشور درباره همکاريهاي استراتژيک در ?? و ?? و حمله عراق به کويت باز هم افزايش بيشتر کمکها را در پي آورد.[?]
تا مقطع جنگ ? روزه در ????، يهوديان در آمريکا که جريانها و عناصر متمايل به چپ هنوز ميان آنها از نفوذ قابل توجهي برخوردار بودند، عمدتا در سياست داخلي آمريکا و امور اجتماعي و مدني مانند رابطه دولت و کليسا، مهاجرت، سقط جنين و... فعال بودند. جنگ ? روزه، يهوديان آمريکا را تکان داد و متوجه حمايت از اسرائيل کرد؛ اما سياست نيکسون موجب تحولي در دستور کار جامعه يهوديان آمريکا شد و آنها را در جهت ايفاي نقش در جنگ سرد و حمايت از فعالان غيريهودي در اين جنگ سوق داد و موجب شد يهوديان آمريکا نقش مهمي در سياست بينالمللي ايفا کنند.
ايجاد ادارهاي به وسيله دولت آمريکا براي دستگيري و اخراج جنايتکاران نازي در آمريکا، تبديل مهاجرت يهوديان از شوروي به يکي از هدفهاي مهم سياست خارجي آمريکا، کمک آمريکا به مهاجرت اقليتهاي کوچک يهودي از سوريه و اتيوپي به خارج، ايجاد يک موزه جنايات آلمان عليه يهوديان[?] با تصويب کنگره و يک بودجه ??? ميليون دلاري (در زمين اعطايي از سوي دولت فدرال و کمکهاي شهروندان) در واشنگتن از جمله وقايع مهم در دهههاي ?? و ???? بود که نقش يهوديان در جامعه آمريکا را دگرگون کرد.
قانون جکسون وانيک[?] که سال ???? تصويب شد و روابط تجاري آمريکا با شوروي را مشروط به نحوه رفتار با اقليت يهوديان آن کشور کرد، پديدههاي بيسابقه در نوع خود بود که نفوذ يهوديان آمريکا از يک سو و منافع استراتژيک آمريکا از سوي ديگر آن را ممکن کرد. اين قانون حتي پس از سقوط شوروي نيز به قوت خود باقي ماند و عملا به جامعه يهود در آمريکا حق وتويي درباره روابط تجاري با روسيه داد.
بيترديد حفظ امنيت اسرائيل هرگز نميتوانسته تنها هدف روابط ويژه ميان آمريکا و اسرائيل باشد؛ چرا که در غير اين صورت آمريکا ميتوانست به تلاش براي حفظ توازن نظامي و استراتژيک ميان اسرائيل از يک سو و مجموعه کشورهاي عربي از سوي ديگر بسنده کند. اين در حالي است که دولتهاي مختلف در آمريکا از هر دو حزب همواره اتفاقنظر داشتهاند که اسرائيل بايد نسبت به کشورهاي عربي از برتري کيفي در فناوري نظامي برخوردار باشد. در واقع وراي امنيت اسرائيل ميبايست علت مهمتر حمايتهاي گسترده آمريکا از اسرائيل را در نقشي که اسرائيل همواره براي آمريکا در منطقه ايفا کرده، جستجو کرد. اسرائيل طي دهههاي گذشته توانست با موفقيت مانع پيروزي نهضتهاي راديکال و ناسيوناليست عرب در کشورهاي لبنان، اردن، فلسطين و يمن شود و سوريه را که همواره متحد شوروي بود، مهار کند. نيروي هوايي اسرائيل از تفوق کامل در منطقه برخوردار بوده و جنگهاي مکرر اعراب و اسرائيل عرصه مناسبي براي آزمودن سلاحهاي آمريکا به خصوص در تقابل با سلاحهاي روسي بهشمار رفته است.
خاتمه جنگ سرد موجب خاتمه اهميت استراتژيک اسرائيل براي منافع آمريکا در خاورميانه نشد؛ چرا که آمريکا همواره به همان اندازه نگران حرکات ناسيوناليستي در کشورهاي عربي و در سالهاي اخير بنيادگرايي اسلامي بوده است.
به عبارت ديگر ارتش اسرائيل بهعنوان يک ارتش باثبات در منطقه براي آمريکا مطرح بود و کمک به آن پيوسته در دستور کار قرار داشته است. طي اين مدت در صحنه سياست داخلي آمريکا نيز تحولاتي متناسب با روند افزايش حمايت از اسرائيل روي داد و از جمله شمار عربيستها[?] در وزارت خاراجه و سيا به تدريج رو به کاهش نهاد. از طرفي با توجه به نيازهاي سران کشورهاي عربي به آمريکا و ترديدهاي آنها نسبت به راديکالهاي درون جامعه خود و حامي بالقوه خارجي آنها، يعني بلوک شرق، (و در مرحله بعد بنيادگرايان اسلامي)، فرض بر اين بود که رژيمهاي عربي نيز چارهاي جز تمکين نسبت به سياست خاورميانهاي آمريکا و همراهي با آن در عمل ندارند.
با اين حال ناتواني ارتش اسرائيل در مقابله با انتفاضه و امکان ايجاد الگويي براي کشورهاي منطقه، نگرانيهايي ايجاد کرد. همين انتفاضه بر سياست جورج بوش در سال ???? اثر گذاشت و به نوعي از ايستادگي در برابر دولت ليکود در اسرائيل انجاميد که براي تقريبا يک نسل بيسابقه بود. اگرچه در عمل کمکها به اسرائيل ادامه يافت، اما دستکم در سخن، نوعي توازن در سياست مدنظر آمريکا قرار گرفت.
تلاشهايي نيز در جريان و پس از جنگ کويت براي برقراري نوعي همکاري استراتژيک با کشورهاي عربي منطقه خليج فارس صورت گرفت که شامل فروش اسلحه و همکاريهاي نظامي و ايجاد پايگاه و... بود؛ اما به زودي روشن شد که اين کشورها به علت ضعفهاي ساختاري نظامهاي سلطنتي در آنها، بياعتمادي آنها به نيات آمريکا و نداشتن مزيتهاي اسرائيل در زمينه برخورداري از نيروي نظامي تعليم ديده و پيشرفت تکنولوژيک و توانايي بسيج نيروهاي انساني و مادي و... نميتوانند در کمک به حفظ منافع منطقهاي آمريکا جايگزيني براي اسرائيل باشند.
علاوه بر منافع استراتژيک اسرائيل براي آمريکا در خاورميانه در دوره قبل و بعد از جنگ سرد، مجموعه عوامل ديگري نيز مستقل از نقش لابي طرفدار اسرائيل در آمريکا، در ايجاد روابط استراتژيک ميان دو کشور موثر بوده است. وابستگي آمريکا به نفت، مسئله تروريسم، مهار ايران و عراق و اين ادعاي رايج در آمريکا که گويا اسرائيل تنها دموکراسي در خاورميانه است، در تقويت مباني روابط استراتژيک ميان ? کشور نقش داشته است.
طبعا لابي يهود و بهطور کلي لابي طرفدار اسرائيل در آمريکا (اعم از يهود و غيريهود)، نقش بسيار مهم و در مقاطعي تعيينکننده در تقويت و استمرار اين روابط داشته است. عناصر تشکيلدهنده اين لابي در آمريکا از خود بهعنوان شهرونداني که حق تشکل و تلاش براي پيشبرد منافع و نظراتشان را دارند، ياد ميکنند و زمينههاي موجود در آمريکا امکان داده است تا آنها حداکثر استفاده ممکن را از ابزارها و اهرمهاي موجود در يک نظام دموکراتيک براي پيشبرد نظراتشان ببرند.
پينوشتها:
1) The New York Times, Views on Jews By Malaysian: His Own Words, October 21, 2003News Conference with President George Bush, (Transcript), Federal News Service September 12
2) 1991Christian Right
3) Neoconservatives
4) Stephen Zunes. The Strategic Functions Of U.S.Aid to Israel, Middle East Policy, VOl 4, No 4
5) (October, 1996) also Available at http://www.geocities.com/capitoll-Iill/Senate/7891/Zunes.html
6) Holocaust Museum
7) The Jakson-Vanik Amendment
8) در آمريکا اصطلاحا به کساني که نظر مثبتي نسبت به کشورهاي عربي دارند، عربيست گفته ميشود.
منبع: / خبرگزاري / شبستان ????/??/??
منبع: / سايت / باشگاه انديشه
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید