صهيونيسم نام يک جنبش فعال سياسي در سده اخير ميباشد که به واسطه گستردگي فعاليتهاي آن نام آن هر روزه در رسانهها شنيده ميشود. با توجه به عدم آشنايي افکار عمومي و بسياري از اهل فن با ماهيت اين جريان سياسي و خلط اين موضوع با مباحث اسرائيل که فقط يکي ازدستاوردهاي صهيونيسم است اين نوشتار بر آن است تا حد امکان يک معرفي اجمالي و گذرا از صهيونيسم ارائه نمايد و زمينههاي شکلگيري آن را که ريشه در بستر زمان دارد را مورد کنکاش قرار دهد.
صهيونيسم، نام يک جنبش فعال سياسي در سده اخير ميباشد که بهواسطه گستردگي و حجم فعاليتهاي آن، روزي نيست که نامي از آن در رسانهها يا محافل سياسي و غيرسياسي برده نشود. در عين حال متاسفانه افکار عمومي جامعه و حتي بسياري از اهل فن از ماهيت اين جريان سياسي و برنامههاي آن اطلاع چنداني ندارند. خلط شدن مباحث «صهيونيسم» با «اسرائيل» و تاکيد بيش از حد بر رژيم صهيونيستي ـ که فقط يک مورد از دستاوردهاي صهيونيسم ميباشد ـ نيز، در عدم درک صحيح اين مفهوم موثر بوده است.
هر چند پرداختن به همه ابعاد صهيونيسم از حوصله اين گفتار خارج است، لکن سعي نمودهايم تا حد امکان يک معرفي اجمالي و گذرا از آن ارائه نماييم و به زمينههاي شکلگيري آن که ريشه در بستر زمان دارد، نيز بپردازيم.
وضعيت سياسي، اجتماعي و فرهنگي يهود در اروپا
از آنجا که خاستگاه اصلي فعاليت صهيونيسم، در حوزه اروپا بوده است، ابتدا اشاره مختصري به زندگي و سابقه يهوديت اروپا خواهيم داشت.
تاريخچه حضور يهوديان در اروپا
پس از ظهور حضرت عيسي(ع) و اهانت قوم يهود به مقام ايشان، قيصر روم به فلسطين حمله کرد و در حمله به بيتالمقدس براي فتح اين شهر، بسياري از مردم و از جمله يهوديان را به قتل رساند و تعدادي را نيز اسير کرد. جنگجويان فاتح، اسيران را با خود به روم بردند و همين مسئله باعث باز شدن پاي يهوديان به اروپا گرديد.
ازدياد نسل و جابهجايي در بين بلاد مختلف، منجر به پراکندگي اين قوم در سطح قاره اروپا گرديد. در قرن هشتم ميلادي نيز عده زيادي از مردم نواحي بين درياي خزر و درياي سياه يعني روسيه مرکزي و جنوبي به يهوديت گرويدند که به «خزرهاي ترک» معروف شدند و در حال حاضر رقمي در حدود ? درصد از يهوديان اروپا و آمريکا و بخش قابل توجهي از جمعيت يهودي سرزمينهاي اشغالي از نسل همين گروه ميباشند.
يهوديان از همان ابتدا به مشاغلي چون پيشهوري، تجارت (بهخصوص در زمينه منسوجات)، زيورآلات و در دورههاي بعد صرافي و بانکداري مشغول شدند. يهوديان در کشورهاي اروپايي و بهطور کلي در محيطهاي محل سکونت خود، همواره يک نوع زندگي درونگرا و بستهاي داشتهاند و بزرگان اين قوم ايشان را از اختلاط و آميزش با ملتهاي ديگر منع مينمودهاند.
ديدگاه اروپاييان نسبت به يهوديان
آنچه از مطالعه متون تاريخي برميآيد، ملتهاي اروپايي هيچگه به ديده مثبت به يهوديان نمينگريستهاند و به دلايلي که بدان اشاره خواهيم کرد، قوم يهود همواره در انزوا و حاشيه بهسر برده است.
يکي از دلايل مهمي که در تقويت اين ديدگاه موثر بوده است، اعتقادات مذهبي مسيحيان ميباشد که يهوديان را بهعنوان قومي که پيامبر ايشان حضرت مسيح را مصلوب ساخت و به ساحت اين رسول الهي اهانت نمود، قومي خائن و گناهکار ميدانند، از سوي ديگر وجود ديدگاههايي در بين يهود مانند برگزيده بودن از جانب خداوند (در عين وجود صفات رذيله متعدد در ميان اين قوم)، پست شمردن ملل غير يهودي، فساد، مخفيکاري، خيانت، رباخواري و زراندوزي و... باعث بهوجود آمدن ديدگاهي منفي از يهوديان در بين مسيحيان شده بود، اين ديد منفي بهواسطه برخي اقدامات يهوديان از جمله مسموم نمودن آب شرب شهر (که نمونههاي آن در انگلستان و آلمان اتفاق افتاد) و يا به قتل رساندن کودکان مسيحي براي استفاده از خونشان در مراسم مذهبي تقويت ميشد. وجود تصاويري از يهوديان با بينيهاي کج و معوج و چنگالهاي خونچکان در قرون گذشته مويد اين نظر است.
در کنار ديدگاه منفي مسيحيان نسبت به يهوديان، ديدگاه مشابهي از جانب يهوديان نسبت به مسيحيان بهوجود آمد. هر چيزي که تعلق به يهوديان داشت، در نظر مسيحيان ناهنجار آمد و نظير همين ديدگاه از جانب يهوديان نسبت به مسيحيان بهوجود آمد و اين مسئله کمکم تبديل به ايجاد تنش بين ايشان گرديد.
برخي از دولتهاي اروپايي از قرن سيزدهم ميلادي يهوديان را وادار به نصب علائمي بر روي لباس خود نمودند تا از غيريهوديان باز شناخته شوند. در طول سالهاي مختلف، به کرات تعرضاتي به جان يهوديان صورت ميگرفت. برخي از اين درگيريها ازجانب مردم و برخي توسط حکومتها و در واکنش به خلافکاريهاي ايشان انجام ميشد. اين اقدامات گاه بهصورت ضرب و جرح و کشتار و گاهي نيز به صورت محصور نمودن آنها در محلههاي مخصوص و يا تبعيد و اخراج از کشور صورت ميگرفت.
از موارد مخالفت حکومتها با يهوديان ميتوان به انگلستان اشاره نمود که در اواخر قرن سيزده ميلادي و در روزهاي پاياني جنگهاي صليبي، بهدنبال بالا گرفتن احساسات ضديهودي، همه يهوديان از اين کشور اخراج گرديدند و يا در فرانسه که در فاصله سالهاي ???? تا ???? در سه نوبت يهوديان اخراج گرديدند. در اسپانيا نيز با به قدرت رسيدن مسيحيان در سال ???? دستور اخراج يهوديان صادر گرديد. چنانکه از مطالعه تاريخ برميآيد، مردم و دولتها چنان از دست اقدامات يهوديان به ستوه ميآمدهاند که اخراج يا اقدام بر عليه يهوديان را فسادستيزي و نه يهودستيزي ميدانستند.
در سال ???? در روسيه اوراقي انتشار يافت که در آن به برنامههاي پشت پرده و خطرناکي بهعنوان اهداف سياسي يهوديان براي تسلط بر جهان اشاره شده بود. در اين نوشتارها که به «پروتکلهاي يهود» معروف گرديد، صريحا روشهاي يهوديان از زبان خودشان براي تحميق ملتها و تسلط بر ايشان بيان شده بود که از جمله آن ميتوان به ترويج فساد و بيبند و باري، در دست گرفتن رسانههاي گروهي، سلطه اقتصادي، مبارزه با اديان و... اشاره نمود.
انتشار اين اوراق، که سخنان «اسکار لوي» يهودي، که سالها قبل گفته بود «پادشاه اخلالگران، فتنهانگيزان و جلادان جهل، ماه هستيم» را به ذهن متبادر ميکرد، خشم مردم روسيه را برانگيخت و موجب حمله به يهوديان بهعنوان مفسدين گرديد که در نتيجه آن، تعدادي از ايشان به قتل رسيدند، که البته در مراحل بعدي و به دنبال افزايش فعاليت سياسي يهوديان، استفاده ابزاري زيادي از آن بهعمل آمد.
علاوه بر دلايلي که در ابتداي اين بحث در رابطه با علل بروز تفکر و اقدامات ضد يهودي ذکر گرديد، خود انديشمندان يهود نيز بارها بر نقش بلاترديد يهوديان در ايجاد و يا دامن زدن به احساسات ضديهودي تاکيد دارند. «برنارد لازار» يکي از برجستهترين انديشمندان يهودي است که امروزه انجمني يهودي در فرانسه به نام وي فعاليت سياسي و اجتماعي دارد. وي که در اولين کنگره صهيونيستها نيز نقش فعالي را برعهده داشت، در مورد دليل وجود تفکر ضديهودي چنين ميگويد:
«دليل تفکر ضديهودي در تاريخ از ابتدا تا به امروز اين بود که يهودي موجودي غيراجتماعي بوده است. بروز تفکر يهودستيزي علل مذهبي، ملي و اقتصادي دارد. يهوديان در همه جا و هميشه خود را قومي برگزيده و بالاتر از اقوام ديگر ميدانستند».
هر چند يهوديان در حال حاضر در صدد جبران و تغيير اين ديدگاه هستند لکن با وجود گذشت قرنها، هنوز هم اين ديدگاه در بين اروپاييان وجود دارد و بهخاطر حمايت بسياري از يهوديان از رژيمي که هر روز به جنايت تازهاي در سرزمينهاي اشغالي دست ميزند، افزايش نيز مييابد.
بد نيست در همين جا به نتيجه يک نظرسنجي که در آوريل ???? توسط کميته يهوديان آمريکا انجام شده است اشاره نماييم. در اين تحقيق از مردم کشورهاي اروپايي سوال ميشد که آيا حاضر به پذيرفتن يک يهودي بهعنوان همسايه خود ميباشند يا خير؟ در لهستان ?? درصد مردم با اين مسئله مخالف بودند. در اتريش ?? درصد و در کشورهاي روسيه و آلمان به ترتيب ?? و ?? درصد مردم ترجيح ميدادند که يک يهودي همسايه ايشان نباشد.
ماهيت صهيونيسم
اين نکته که صهيونيسم در زماني اندک و با تصميم چند انديشمند و فعال يهودي شکل گرفته است، سخني دور از حقيقت ميباشد و اين تصور که همه تلاشهاي صهيونيسم در راستاي تشکيل يک دولت يهودي خلاصه شده و با محقق شدن اين هدف، ماموريت آن به پايان رسيده است نيز از عدم آگاهي کافي در خصوص ماهيت صهيونيسم نشات ميگيرد.
با ذکر اين جمله بنگوريون از فعالان سازمان جهاني صهيونيسم و اولين نخستوزير اسرائيل در خصوص ماهيت صهيونيسم، به زمينههاي مختلف شکلگيري تفکر صهيونيسم و به دنبال آن به بررسي برخي ابعاد سازماني اين جريان خواهيم پرداخت:
«سازمان صهيونيسم قادر است چيزي را که ماوراي قدرت و صلاحيت اسرائيل است، بهدست آورد و اين نکته مزيتي است که سازمان صهيونيسم نسبت به اين کشور دارد».
زمينههاي شکلگيري تفکر صهيونيسم
هرچند زعما و بزرگان يهود، همواره لزوم بازگشت يهوديان به فلسطين و به اصطلاح «سرزمين موعود» را در ميان جوامع خود تبليغ و يادآوري مينمودهاند، لکن تا قرن هفدهم ميلادي، تلاش مشخص و برجستهاي همراه با فعاليت منسجم براي تحقق آن به چشم نميخورد. از اوايل قرن ?? ميلادي و به دنبال فراهم شدن توجيهات لازم براي طرح تشکيل دولت يهودي، بهطور پراکنده زمزمههايي در اين زمينه شنيده ميشد.
شايد بتوان برپايي سازماني به نام «شوراي عالي يهود» در فرانسه را ـ که ناپلئون بناپارت در سال ???? ميلادي دستور آن را صادر نمود ـ اولين تشکل سازمانيافته يهوديان اروپا در قرنهاي اخير دانست. اين سازمان که نمودي از شوراي عالي يهوديان در زمان حضور در فلسطين ـ موسوم به سهندرين ـ بود، از سازماندهي و چارت مشخصي برخوردار بود و رسما نمايندگي يهوديان فرانسه را برعهده گرفت.
پس از اينکه دکتر «لئوپينسکر» از انديشمندان فعال يهودي قرن نوزدهم، در کتاب خود به نام «خود رهايي» براي اولين بار، مشخصا به واژه صهيونيسم اشاره نمود و اعلام کرد که يهوديان نبايد براي عزيمت به فلسطين دست روي دست گذاشته و منتظر مسيح شوند و براي رهايي از گرفتاريها بايد خود دست به کار شوند، گروههايي با هدف تلاش براي تحقق آرمانهاي يهوديان و اسکان در يک سرزمين واحد تشکيل شدند. جنبش «هيبات زيون» يا عاشقان صهيون يکي از اولين و مشهورترين آنها ميباشد که با شعار «به سوي صهيون» در کشورهاي روسيه، فرانسه و انگليس و بعد هم در چند کشور ديگر فعاليت ميکرد. جنبش «بيلو» که يکي ديگر از اولين تشکلهاي سازمانيافته صهيونيستي ميباشد و بعد از عاشقان صهيون بهوجود آمد، اولين آباديهاي يهودينشين را در فاصله سالهاي ???? تا ???? در فلسطين بهوجود آمد.
برخي از برجستگان يهودي در قوام انديشه صهيونيسم، نقش غيرقابل انکاري داشتند. بنيامين ديزرائيلي، نخستوزير انگليس در اواسط قرن نوزدهم يکي از اين افراد است. وي در اصل يک يهوديتبار بود که در کودکي بهخاطر تغيير مذهب پدرش، به دين مسيحيت درآمد لکن تا پايان عمر در راه پرورش انديشه صهيونيسم کوشيد و سوکولوف، از پيشگامان صهيونيسم او را يک مسيحي صهيونسيت ميداند. وي اذهان سياستمداران انگليسي را براي حمايت از انديشههاي نوين يهوديان آماده ساخت. در شناخت شخصيت ديزراييلي، اشاره به اين جمله وي مفيد خواهد بود که ميگويد: «نيرنگ، دروغ و خيانت در راه پيروزي گناه نيست».
فعالان ديگري چون «موسي مونته فيوره» (از شخصيتهاي سرشناس و مورد احترام يهوديان انگليس)، «اشر گينزبرگ» و... به شکل صريحتري، اعتقادات صهيونيستي خود را بروز دادند. نقش خاندان سرمايهدار روچيلد نيز در اين ميان تعيينکننده بود. «ادموند روچيلد» فرزند جيمز روچيلد سرمايهدار معروف يهودي چند سال قبل از برگزاري اولين کنگره صهيونيسم، تلاشهاي فراواني در جهت خريد زمين و ايجاد آبادي براي يهوديان تازهوارد انجام داد. وي هفتاد ميليون فرانک طلا در اين راه سرمايهگذاري نمود و عملي بودن زندگي يهوديان در فلسطين را در افکار ايشان تقويت نمود.
اگر بخواهيم مجموعه عواملي را که در شکلگيري و تقويت انديشه صهيونيستي موثر بود و در سطور فوق تکتک بدان اشاره گرديد، بهطور خلاصه و نکتهوار يادآور شويم ميتوانيم به موارد ذيل اشاره نماييم:
تبليغات دائمي بزرگان يهود مبني بر تعلق داشتن فلسطين به يهوديان
وجود ديدگاههايي در فرهنگ يهود که ايشان را قومي برجسته، لايق و مستحق حکومت بر ديگران معرفي ميکند و تاکيد بر اين نظرات در ادبيات و آثار نويسندگان يهودي
بروز حملاتي عليه يهوديان در کشورهاي اروپايي به دلايلي که ذکر شد و در نتيجه کشته يا آواره شدن ايشان، که در برخي موارد به تحريک و يا سازماندهي خود صهيونيستها صورت ميگرفت.
تبليغ بر روي مسئله به اصطاح مظلوميت و بيپناهي قوم يهود از سوي برخي نظريهپردازان صهيونيست در قرون ?? و ?? ميلادي (با بزرگنمايي وصفناپذير) و تاکيد بر لزوم سازماندهي و فعاليت در راستاي تحقق آرمانهاي يهود شروع فعاليت دستجات منظم يهودي با کارکرد سياسي و ايجاد آباديهاي يهودينشين در فلسطين لابي برخي از منتقذين يهودي با دربارهاي اروپايي بهويژه انگليس و مجاب نمودن ايشان براي حمايت از ايجاد دولت يهودي فعاليت رسمي سازمان صهيونيسممجموعه عواملي که در عناوين قبل بدان اشاره گرديد، در سالهاي پاياني سده نوزدهم ميلادي، منجر به ايجاد «سازمان صهيونيسم» گرديد. در اين سالها پتانسيل لازم براي سازماندهي و فعاليت جدي در زمينه عملي نمودن انديشههاي صهيونيستي فراهم شده بود و فقط به يک چهره کاريزماتيک و فعال براي سازماندهي اين جريان نياز بود.
تئودور هرتصل که يک روزنامهنگار در اتريش بود، اين نقش را بهعهده گرفت. وي که دکتراي اقتصاد سياسي داشت معتقد بود يهوديان در هر کجاي دنيا که زندگي کنند جملگي به يک قوم تعلق دارند و غيرقابل جذب در ملتهايي که در کنار ايشان زندگي ميکنند هستند.
هرتصل با همکاري تعدادي از همفکران خود به شناسايي نخبگان قوم يهود که به ديدگاههاي وي نزديک بودند پرداخت. در مورد اعتقادات انديشمندان مختلف يهودي بايد بگوييم که تعدادي از شرکتکنندگان در برنامههاي صهيونيستي، از نگاه مذهب (با تفسير خودشان) به صهيونيسم مينگريستند و به رواياتي که ظهور منجي يهود را به تجمع يهوديان در به اصطلاح ارض موعود منوط ميکرد، اشاره مينمودند. اين گروه به صهيونيستهاي مذهبي معروف شدند.
دسته ديگري که تئوريسين ايشان اشرگينزبرگ معروف به احد هاعام بود، بر بعد فرهنگي صهيونيسم تاکيد داشتند. اين دسته معتقد بودند که نيازي به تجمع همه يهوديان در فلسطين نيست و فقط تعدادي از نخبگان يهودي، در زمينه فرهنگ يهود ـ بهعنوان شيرازه و عامل انسجام اين قوم ـ ميبايست در اين سرزمين سکني گزينند و آنجا را به يک کانون معنوي براي يهوديان سرتاسر دنيا بدل سازند. اين گروه که به صهيونيستهاي فرهنگي شهرت يافتند، مخالف مددگيري از دولتهاي اروپايي و غيريهوديان براي تحقق اين خواسته بودند و ايشان را مطمئن نميدانستند.
با وجود همه اين نظرات، جرياني که صهيونيسم را رهبري مينمود و سياستهاي آن را مشخص ميساخت، نه شق مذهبي و نه فرهنگي آن بلکه ديدگاه سياسي صهيونيسم به رهبري هرتصل بود. او و همفکرانش به هر دو بعد مذهبي و فرهنگي اين جريان با ديدي ابزارگونه و نه اعتقادي مينگريستند و اصولا از مباني دين و همچنين فرهنگ يهود اطلاع چنداني نداشتند.
خود هرتصل در يکي از جلسات صهيونيستها صريحا اظهار ميدارد که نميداند منظور از فرهنگ يهود چيست! يعقوب شيف، رهبر وقت کميته يهوديان آمريکا نيز، چند سال پس از تشکيل سازمان صهيونيسم، در مورد وضعيت اعتقادي پيشگامان اين جنبش ميگويد:
«اگر بگويم، پنجاه تا هشتاد درصد کساني که بهعنوان مليون يهود معروفند، بيدين و منکر خدا هستند و اکثر زعماي نهضت ملي يهود (صهيونيسم) علاقه و توجهي به مذهب ندارند، گويا اشتباه نکرده باشم».
به هر حال، هر طيفي از يهوديان از ظن خود به ياري هرتصل و همفکرانش شتافته و او نيز با مديريت منحصر بهفردي که داشت، اجازه نداد اختلاف نظرات انديشمندان و فعالان يهودي خدشهاي به برنامههاي صهيونيسم سياسي وارد آورد.
سرانجام در اوت ???? هرتصل موفق گرديد ??? نفر از برجستگان يهودي از ?? کشور جهان را در شهر بازل سوييس، گرد هم آورده و اولين کنگره بينالمللي صهيونيستها را تشکيل دهد.
در اين کنفرانس، هرتصل بر لزوم فعاليت جدي در زمينه ايجاد سرزمين و دولتي يهودي تاکيد کرد و تمام افراد و دستجات يهودي را که در اين زمينه اهمالکاري ميکردند به باد انتقاد گرفت. کنفرانس بازل اهداف خود را به اتفاق آرا به شرح ذيل به تصويب رساند:
«هدف صهيونيسم، ايجاد موطني براي يهوديان در فلسطين و تضمين آن توسط قواعد بينالمللي است. اين هدف در گور اجراي تدابير ذيل محقق ميگردد:
گسترش مناسب مهاجرنشينهاي يهودي در فلسطين توسط کشاورزان و کارگران صنعتي
سازماندهي و ايجاد وحدت بين تمامي يهوديان از طريق موسسات مناسب محلي و بينالمللي و براساس قوانين کشورهاي مختلف تقويت و پرورش احساسات و آگاهي ملي يهوديان در صورت لزوم برداشتن گامهاي مقدماتي در جهت کسب موافقت و رضايت حکومتها براي دستيابي به هدف صهيونيسم».
هرتصل برخلاف نظر برخي از اعضاي جنبش، در دوران رياست هشت سالهاش بر سازمان و در خلال برگزاري کنگرهها به لابي نمودن با سران و متنفذين سياسي اروپا براي کمک به اجراي مصوبات کنفرانس بازل ادامه داد. از جمله دولتمرداني که هرتصل در راستاي اهداف سازمان صهيونيسم با ايشان ملاقات و گفتوگو ميکرد ميتوان به «عبدالحميد» سلطان عثماني، «ژوزف چمبرلين» انگليسي و «ويلهلم دوم» قيصر آلمان اشاره نمود.
هرتصل در سال ???? درگذشت لکن نتيجه مذاکرات وي و دوستانش با مقامات سياسي و ذينفوذ، به جلب موافقت انگليس براي حمايت از سازمان صهيونيسم و اعلام بيانيه بالفور در ???? انجاميد که از تاسيس يک دولت يهودي در فلسطين حمايت مينمود.
فضايابي صهيونيستها در اروپا
پس از صدور اعلاميه بالفور، بهنظر ميرسيد تمام تلاش صهيونيستها براي مهاجرت و اسکان دادن يهوديان در فلسطين متمرکز شود، چرا که علاوه بر صندوق ملي و آژانس يهود، ديگر گروهها و دستجات صهيونيستي هم در اين زمينه فعال شده بودند. لکن بازيگران اصلي در پشت صحنه دستيابي به هدف والاتري را جستوجو ميکردند. مهاجرت دادن يهوديان به خارج از قاره اروپا براي بعضي از دولتمردان اروپايي که از حضور يهوديان در کشورهايشان خرسند نبودند، فرصت خوبي براي نزديک شدن صهيونيستها به اين چهرهها بهدست فعالان سازمان جهاني صهيونيسم داده بود.
صهيونيستها از قبل اين مذاکرات و با بهانه ايجاد موسساتي براي کمک به يهوديان در ترک اروپا، به باز نمودن جاي پايي در دولتهاي اروپايي اقدام نمودند. البته نبايد فراموش کرد که اگر سابقه ديرينه فعاليتهاي اقتصادي يهوديان و نزديک شدن به دولتها که قدمتي به اندازه حضور ايشان در اين کشورها دارد نبود، قطعا تلاشهاي چندساله نخبگان اين قوم براي فضايابي در دولتهاي اروپايي به نتيجه نميرسيد.
قبل از فعاليت رسمي سازمان صهيونيسم، برخي از انديشمندان و نويسندگان بر پنهاان بودن اهداف خطرناک و جهانگستر يهوديان در پشت طرح ايجاد دولت يهودي تاکيد مينمودند لکن يهوديان متنفذ اين مسئله را يک جنگ رواني عليه قوم يهود عنوان مينمودند. پس از گسترش تلاشهاي يهوديان و نفوذ در مناصب دولتي به اين نظريه توجه بيشتري شد و ثابت گرديد که مصوبات کنفرانس بازل، تمام آن چيزي نيست که صهيونيستها به دنبال آن هستند. يکي از مصاديق اين موضوع انتشار يادداشتهاي پراکنده هرتصل بود که ?? سال پس از مرگ وي انتشار يافت. براساس اين نوشتار منتشره، هرتصل براي تحقق مصوبات بازل اعتقاداتي داشته که در تريبونهاي رسمي و جلسات صهيونيستها هيچگاه از آن ياد نميکرده است. اعتقاد راسخ وي به مبارزه مسلحانه با اعراب و نفوذ در مطبوعات، امور مالي دولتها و تشديد تضادها براي بهرهگيري در جهت تحقق اهداف موردنظر از جمله اين موارد است.
بنابراين زماني که فرد جسوري چون هرتصل از بيان صريح روشهاي خود براي رسيدن به آمال صهيونيسم طفره ميرود، طبيعي است که ديگر فعالان يهود اين روش را در پيش گيرند. «هنري فورد» صنعتگر مشهور آمريکايي و صاحب کمپاني اتومبيلسازي فورد در سال ????، يعني چهار سال پس از صدور اعلاميه بالفور، پروتکلهاي صهيونيستها را مورد بررسي قرار داد و نتيجه مطالعات خود را در مجلهاي که متعلق به کمپاني وي بود منتشر ساخت. وي در جايي از اين تحقيق در خصوص اهداف صهيونيستي وراي تشکيل دولت يهودي ميگويد:
«فعاليتهاي صهيونيستها در دو جهت متمرکز شده است، از يک سو کوشش آنها بر اين است که تمام دولتهاي غيريهودي (يعني دولتهايي که تحت سلطه يهود نيستند) را براندازند و از سوي ديگر تلاش ميکنند که يک دولت يهودي در فلسطين تاسيس کنند. آنها سر و صداهاي زيادي به راه انداختهاند اما اينها همه بهانههايي است براي اجراي نقشههاي استعماري. نظريه دولت يهودي تنها يک پوشش است که پس از آن هدفهاي ديگري قرار دارد. دسترسي به منابع معدني و نفت فراوان يکي از اين هدفها است و تامين نيروي لازم براي عمليات مخفي هدفي ديگر. يهود، اقتصاد و سياست را زير سلطه خود دارد».
سازمانهاي صهيونيستي
پس از تشکيل سازمان صهيونيسم جهاني، سازمانهاي متعددي با کارکردهاي مختلف توسط فعالان يهودي به منصه ظهور رسيدند. تاسيس اسرائيل در سال ???? تاثير فراواني در نوع و ميزان فعاليت اين سازمانها گذارد و موجب بهوجود آمدن سازمانهاي جديدي نيز گرديد که فقط پرداختن به ذکر نام اين تشکلها خود مقال ديگري را ميطلبد.
در خصوص نمود فعاليتهاي سازمانهاي صهيونيستي، ذکر اين نکته ضروري است، از آنجا که همواره صهيونيستها، برنامههاي خود در راستاي تقويت سياسي بنيه جوامع يهود و پرورش افرادي با هدف تسلط بر حاکميتها را مخفي نموده و جنبههاي رفتاري سازمانهاي خود در قبال اسرائيل (که با توجه به همسويي سياست غرب با اسرائيل در خاورميانه، زمينه دارد) را برجسته مينمايند، همواره بعد پنهان اين جريان، ناشناخته باقي ميماند که در معرفي تشکلهاي ذيل که چند مورد از سازمانهاي عمده صهيونيستي ميباشند بايد به اين نکته توجه داشت.
سازمان جهاني صهيونيسم
سازمان جهاني صهيونيسم با نام اوليه «سازمان صهيونيستي» در اولين کنگره صهيونيستي در سال ????، بهعنوان چارچوب ساختاري جنبش سازمانيافته صهيونيستي و با هدف ظاهري ايجاد يک کانون يهودي براي قوم يهود، بنيانگذاري شد و شامل کليه يهودياني که برنامه صهيونيستي را ميپذيرفتند، ميگرديد. از راه تاسيس سازمان صهيونيستي بود که صهيونيسم به جنبشي مدرن، دموکراتيک و مجهز به ابزارهاي لازم براي فعاليتهاي سياسي، مهاجرتي و تحقيقاتي در مقياس وسيع تبديل گرديد. مهمترين اين ابزارها در زمان رياست تئودور هرتصل بر اين سازمان (???? ـ ????) بهوجود آمدند که عبارتاند از:
«تراست مستعمراتي يهود» که کار بانک صهيونيستي را انجام ميداد.
«صندوق ملي يهود» با هدف خريد زمين بهعنوان مالي که هميشه به ملت يهود تعلق خواهد داشت.
«دي ولت» بهعنوان ارگان رسمي سازمان.
قبل از اينکه سازمان صهيونيستي به احزاب مختلف تقسيم شود ساختاري شبيه به يک دولت داشت. به موجب اساسنامه اوليه آن، اعضا در انجمنهاي محلي عضويت داشتند که اين انجمنها خود تشکيل واحدهاي منطقهاي را ميدادند و اين واحدها زيرمجموعه کميتههاي ارضي بودند که در خدمت اهداف صهيونيستي در کشورهاي محل استقرارشان قرار داشتند.
با ظهور تمايلات و جناحبنديهاي متعدد ايدئولوژيک در سازمان صهيونيستي، نوعي ثنويت در ساختار اين سازمان پديدار گرديد. به موجب اساسنامه سال ????، سازمان صهيونيستي در ساختار خود از دو بخش افقي و عمودي تشکيل شده بود؛ از طرفي نمايندگيهاي گستردهاي از اين سازمان وجود داشت که صهيونيستها بدون در نظر گرفتن نقطهنظراتشان تحت پوشش قرار ميداد، از طرف ديگر به صهيونيستهايي که به يک ايدئولوژي خاص معتقد بودند و بنا به تعبير اساسنامه «نماينده يک ديدگاه خاص» بودند تحت شرايطي حق تشکيل اتحاديههاي مستقلي داده شده بود. با انتشار اساسنامه جديدي در سال ????، ساختار سازمان صهيونيستي دستخوش تغييرات اساسي گرديد و نام رسمي جديدي تحت عنوان «سازمان جهاني صهيونيسم» انتخاب گرديد.
همانطور که قبلا ذکر گرديد، الگوي داخلي سازمان تا حد خيلي زيادي به الگوي يک دولت حاکمه شباهت دارد که اعضا همانند شهرونداني هستند که کنگره سازمان را انتخاب مينمايند و تا حدي انتخاب شوراي عمومي نيز که به پارلمان شباهت دارد، با آنهاست. قوه مجريه سازمان نيز به دولت و سازمان اداري يک مملکت شبيه است و دادگاه کنگره نقش قوه قضاييه آن را بازي ميکند. از طرف ديگر اين سازمان از دو جهت مهم با يک دولت تفاوت دارد: يکي اينکه سازماني بينالمللي است و محدود به مرزهاي ملي نيست و ديگر اينکه بر مبنايي کاملا داوطلبانه بنا نهاده شده است و شديدترين اقدام عملي که سازمان ممکن است عليه اعضا اعمال نمايد، اخراج ايشان از عضويت ميباشد.
اصطلاح «آژانس يهود» را سند قيموميت فلسطين ابداع و توسط جامعه ملل در سال ???? اعلان گرديد. ماده چهارم اين سند از شناسايي يک آژانس يهودي بهعنوان موسسهاي عمومي که با هدف مشورت و همکاري با حکومت فلسطين در موضوعات اقتصادي، اجتماعي و غيره در راستاي تاسيس دولت يهودي صحبت نموده است. سند قيموميت، سازمان صهيونيستي را بهعنوان معاون آژانس يهود در نظر گرفته بود و تا سال ???? نيز، اين سازمان نقش همين آژانس را بازي ميکرد يعني سازمان صهيونيستي و آژانس يهود در حقيقت يکي بوده و در يک تشکيلات واحد قرار داشتند.
اين وضعيت با ابتکار وايزمن مبني بر ايجاد يک آژانس يهود بزرگتر تغيير يافت و از آن زمان به بعد سازمان صهيونيستي و آژانس يهود به دو سازمان متفاوت تبديل گرديدند، هر چند رياست هر دوي آنها را يک نفر عهدهدار بود. در واقع سازمان صهيونيستي مسئول فعاليتها و وظايف مربوط به آوارگان يهودي خارج از فلسطين بود در حاليکه آژانس يهود عمدتا در خصوص مسئوليت کارهاي داخلي فلسطين و اسکان يهوديان در اين سرزمين فعاليت مينمود. آژانس يهود و سازمان صهيونيسم جهاني به دليل اختلافاتي که در خصوص حيطههاي کاري بين ايشان بروز مينمود، تا کنون چند بار در هم ادغام و مجددا استقلال يافتهاند که تاريخ آخرين تفکيک بين اين دو سازمان ?? ژوئن ???? ميباشد.
کميته امور عمومي آمريکا و اسرائيل (ايپک)
جمعيت يهوديان آمريکا در حدود ? ميليون نفر برآورده شده که کمتر از دو درصد از کل جمعيت اين کشور را تشکيل ميدهد اما يهوديان آمريکا با ايجاد تشکلهاي مهم و ارتباط کامل بين منافع آمريکا و صهيونيسم، به يکي از بانفوذترين گروههاي تاثيرگذار در سياست خارجي دولت آمريکا تبديل شدهاند. آنها يکي از اهداف خود را نفوذ در کانونهاي قدرت ايالات متحده تعيين نمودهاند. از ميان ??? سازمان يهودي و ??? اتحاديه منطقهاي، يکي از مهمترين لابيهاي يهوديان در آمريکا، کميته امور عمومي آمريکا و اسرائيل موسوم به «ايپک» ميباشد که از دهه ???? شروع به فعاليت نموده و از همان بدو تاسيس، هدف خود را مبارزه براي تصويب قوايني در جهت حمايت از اسرائيل اعلام کرده است. سازمان ايپک مادر تمامي سازمانهاي يهودي آمريکا و در واقع بزرگترين آنهاست. اين سازمان مسئول هماهنگي و برنامهريزي جهت فعاليت تمامي سازمانهاي يهودي آمريکا و همچنين مسئول اصلي جمعآوري کمک و اعانه براي اسرائيل بهشمار ميرود که با ارتباط تنگاتنگ با بيش از ?? اتحاديه ديگر، مسئول ايجاد کانالهاي جديد براي نفوذ رژيم صهيونيستي نيز ميباشد. اين کميته داراي دفاتر و مراکز منطقهاي در سراسر آمريکا و اروشليم ميباشد که هر يک تحت مديريت يک نفر اداره ميشود. هر کدام از اين دفاتر دربرگيرنده چند شعبه ميباشند که امور آنها را با دفتر مرکزي هماهنگ ميکند. بخشهاي مهم اين سازمان عبارتاند از: حوزه قانونگذاري، سياست خارجي، امور سياسي، بخش ارتباطات، بخش توسعه و گسترش (عضوگيري)، رهبري سياسي. مقر اصلي ايپک در کاپيتال هيل واشنگتن دي سي ميباشد و اين موقعيت، امتياز ويژهاي را براي دستيابي و دسترسي سهلتر به هرم قدرت به اين سازمان داده است. ايپک اعضاي خود را از بين صهيونيستها (يهوديان و غيريهوديان) گزينش ميکند که همه آنها در يک چيز اتفاقنظر دارند و آن حمايت از اسرائيل و کاناليزه کردن سياست خارجي آمريکا در راستاي منافع اين رژيم ميباشد. زماني که از اعضا و عناصر سازمان ايپک سخن به ميان ميآيد، فهرستي طولاني از اسامي افراد و اشخاص بانفوذ در سياست خارجي آمريکا به چشم ميخورد. روزنامه نيويورک تايمز اين سازمان را موثرترين سازمان در رابطه با روابط آمريکا و اسرائيل اعلام ميکند. شيمون پرز وزير امور خارجه اسرائيل نيز در مورد اهميت آن ميگويد: «ما به ايپک بهعنوان بزرگترين پل ارتباطي بين مردم آمريکا و دولت اسرائيل نيازمنديم». ايپک يک کنفرانس سالانه برگزار مينمايد و در آن به تعيين خط مشي کلي کميته ميپردازد که اين خط مشيها با جلسات و برنامههاي آموزشي مختلفي همراه است که محيط مناسبي براي آموزش اعضاء و آشنايي آنها با فرايند لابيگري ميباشد.
فعاليتهاي ايپک در راستاي اهداف صهيونيسم
شايد بتوان گفت سازمان ايپک در حال حاضر بيشترين نقش را در راستاي اصليترين هدف صهيونيسم بينالملل که همانان سلطه جهاني است عهدهدار ميباشد. تمام راهکارهايي که صهيونيستها ارائه داده و به دنبال اجراي آن تلاشهاي فراواني انجام نيز دادهاند، در جهت دستيابي به نقطهاي بوده، که از آن بتوانند هر خواسته و مطالبهاي را استحصال نمايند. اين هدف با ايجاد نفوذي که سازمانهاي سياسي صهيونيستي و در راس آنها ايپک ايجاد نموده و از آن نهايت استفاده را نيز مينمايند، تا اندازهاي محقق شده است و مقدمات سلطه همهجانبه را فراهم نموده است. هر چند ممکن است اين نظر که ايده دهکده جهاني از سوي صهيونيسم بينالملل طرح و يا تقويت ميگردد، طرفدار چنداني نداشته باشد ولي با توجه به قرائن و شواهد موجود به جرات ميتوان گفت که پشت اين طرح (هر چند به صورت القايي) سازمانهاي صهيونيستي قرار دارد که مجريان آن لابيهاي صهيونيستي و از جمله ايپک خواهند بود، چرا که با محقق شدن اين برنامه و تقويت ايالات متحده ـ بهعنوان قدرتي صهيونيستي که ميتواند نقش کدخدايي اين دهکده را برعهده بگيرد ـ غاييترين هدف صهيونيستها به تحقق نزديک خواهد گرديد. بايد گفت بسياري از فعاليتهاي اين لابي صهيونيستي که در پوشش حمايت از اسرائيل صورت ميپذيرد، اهداف والاتري را دنبال مينمايد. از موارد اين ادعا، مخالفتهاي شديد اين لابي با ج.ا.ا و برخي کشورهاي عربي ميباشد که در ظاهر فقط بهواسطه مخالفت اين کشورها با اسرائيل صورت ميپذيرد لکن در واقع هدفي دوسويه را دنبال مينمايد که سوي ديگر آن عبارت است از ايستادگي در برابر اصل جريان صهيونيسم و افشاگري در خصوص آن، ضمن ضديت با «ولد» و «ابزار» اين جريان.
فعاليتهاي ايپک در حمايت از اسرائيل
اهم فعاليتهاي ايپک در قبال اسرائيل را ميتوان به شرح ذيل برشمرد: کمک به بقاء اسرائيل با ادعاي تنها کشور دموکراتيک خاورميانه. حمايت از اسرائيل در مقابل تهديدات احتمالي. تربيت نسل آينده رهبران حامي و طرفدار اسرائيل. آموزش کنگره ايالات متحده در خصوص روابط اسرائيل و آمريکا. تقويت اسرائيل از طريق کمکهاي نظامي. تشويق سياستمداران آمريکا در جهت بزرگ جلوه دادن خطر تروريسم در منطقه. توسعه روابط ايالات متحده و اسرائيل. حمايت از به رسميت شناخته شدن بيتالمقدس بهعنوان پايتخت اسرائيل. تلاش براي پايان دادن به انزواي اسرائيل در سازمان ملل. حمايت از پروسه صلح خاورميانه، با فشار بر دولت آمريکا به نحوي که منافع اسرائيل را تامين نمايد. لوايحي که تا کنون با تلاش اين لابي قوي صهيونيستي و به نفع اسرائيل در کنگره به تصويب رسيده است، به صد مورد بالغ ميشود که فقط يک مورد آن تصويب مبلغ سه ميليارد دلار براي امنيت اسرائيل و ايجاد يک سيستم تدافعي توسط اين رژيم در برابر سلاحهاي غيرمتعارف ميباشد.
شوراي اروپايي جوامع يهودي
شوراي اروپايي جوامع يهودي موسوم به ECJC، يک سازمان غيردولتي است که مجموعهاي قريب به شصت سازمان غيردولتي يهودي ديگر را گردهم آورده و شبکهاي قدرتمند را در اروپا بهوجود آورده است. اين شورا با هدف تمرکز سازمانها و تشکلهاي يهودي اروپا که عمدتا فعاليتهايي در حوزه رفاه اجتماعي، آموزش رسمي و غيررسمي، تعليم و تربيت و... دارند، در سال ???? ميلادي تاسيس گرديد. از دهه نود و با شدت گرفتن و پويا شدن فعاليتهاي سازمانهاي غيردولتي در اروپا، اين تشکل نيز به بسط و توسعه سازمان و فعاليتهاي خود پرداخت و از سال ???? با تشکيل مجامع عمومي، سمينار و برگزاري اردوهاي مختلف براي اعضا بهويژه جوانان يهودي، وارد مرحله جديدي از فعاليت شد و مقر آن نيز اخيرا و با گسترش فعاليتها از پاريس به شهر زوريخ در سوئيس منتقل گرديد. در راس کادر مديريتي اين تشکل، رياست سازمان قرار دارد و پس از وي سه معاون، مديريت کميته اجرايي، مسئول امور مالي و مدير اجرايي قرار ميگيرند. رياست شورا در حال حاضر برعهده «ژاکوب بناتوف» که يک يهودي ايتاليايي است، ميباشد. شوراي اروپايي جوامع يهود، به تناسب فعاليتهايي که دارد اقدام به تاسيس بخشها و گروه کارهاي مختلفي نموده است تا به اين فعاليتها نظم و سمت و سو ببخشد. سه بخش عمده اين سازمان که برنامههاي متنوعي براي به صحنه کشاندن گروههاي مختلف سني يهودي به فعاليت مشغول است عبارتاند از «ياخاد»، «ميفگاش» و «هازاک» که دو بخش اول به برنامهريزي براي جوانان و نوجوانان يهودي مشغول است و بخش سوم که جديدتر ميباشد نيز، سنين بالاتر را پوشش ميدهد. بخشهاي ديگري چون آموزش و صندوق رفاه يهوديان اروپا نيز بهعنوان بخشهاي سازماني شورا مشغول به فعاليت ميباشند.
اعضاي شوراي اروپايي جوامع يهودي را تشکلهاي فعال در زمينههاي رفاه اجتماعي، فرهنگي و آموزشي و همچنين سياسي تشکيل ميدهند که هر کدام در يک کشور اروپايي به فعاليت مشغولند. تعداد اعضاي رسمي ECJC در حال حاضر ?? تشکل يهودي از ?? کشور اروپايي است که برخي از اين تشکلها، اصليترين نهاد يهودي کشور خود ميباشند. علاوه بر اعضاي اصلي، سازمانهايي نيز با عنوان «عضو همکار» با اين شورا همکاري مينمايند که عبارتاند از: اتحاديه دانشجويان يهودي اروپا، مرکز اروپايي رهبري يهوديان موسوم به «لعتيد اروپا»، موسسه بينالمللي مطالعات و فرهنگ يهودي، شوراي جهاني خدماترساني همگاني يهوديان، کنفدراسيون جهاني مراکز جامعه يهوديان، انجمن اروپايي دبيران ارشد مدارس يهودي. اين شورا، در اساسنامه خود اهداف و برنامههايي را اعلام نموده که عبارتاند از: تقويت زندگي اجتماعي يهوديان در سرتاسر اروپا. افزايش آگاهي رهبران جوامع يهودي نسبت به همکاري با اروپاييها براي تضمين شرکت کامل آنها در نهادهاي اروپايي. افزايش همکاري و هماهنگي و انجام پروژههاي سرمايهگذاري مشترک در ميان سازمانهاي غيردولتي يهودي. انجام فعاليتهايي با ماهيت غيرسياسي.
در راستاي انجام برنامههاي فوق، اين نهاد، اولويتهايي را براي خود مشخص نموده است، اين برنامهها عبارتاند از: توسعه و بسط شبکه و فعاليتهاي شورا. آغاز و هماهنگي برنامههاي جديد. توسعه روابط با نهادهاي اروپايي. تشکيل صندوق رفاه يهوديان اروپا. برقراري ارتباط با مراکز ديگر. شوراي اروپايي جوامع يهود، هر ساله اقدام به پرپايي يک مجمع عمومي مينمايد که در آن معمولا تصميمات مهم و موثري براي جوامع يهودي اروپا اتخاذ ميگردد و برخي انتصابات نيز در قابل انتخابات در همين نشست صورت ميپذيرد. اين شورا با معرفي خود در سال ???? بهعنوان يک تشکل فراگير يهوديان اروپا، اقدام به برگزاري يک مجمع عمومي براي نمايندگان يهوديان کشورهاي اروپايي و با شرکت افرادي از خارج از اروپا، (ايالات متحده، اسرائيل و مراکش) نمود و اين برنامه را «اولين مجمع عمومي يهوديت اروپا» نام نهاد و نظير اين برنامه را در سال ???? نيز برگزار نمود. در فهرست ماموريتهاي ECJC به برقراري روابط با نهادهاي اروپايي نيز تاکيد فراوان شده است از جمله اينکه گفته شده است: «شوراي اروپايي جوامع يهودي قصد دارد از طرف سازمانهاي غيردولتي يهودي با اتحاديه اروپا و شوراي اروپا رابطه برقرار سازد تا بهطور کامل در پديد آمدن اروپاي جديد سهيم باشد و تاثير تصميمات حاصله از نهادهاي اروپايي بر زندگي و سازمانهاي غيردولتي يهوديان را بهتر درک کند». شوراي اروپايي جوامع يهود در سالهاي اخير و به دنبال گسترش فعاليتهايش در سطح اروپا خود را بهعنوان نماينده ?/? ميليون يهودي اروپا در برابر نهادهاي اروپايي معرفي نموده است. هر چند اهداف اصلي اين شورا ظاهرا تامين امور رفاهي و اجتماعي يهوديان در اروپا اعلام شده، لکن عملکرد اين سازمان نشاندهنده سياسي بودن آن است، آموس لوزاتو، رئيس شوراي يهوديان ايتاليا و عضو اين شورا در همايش سال گذشته سازمان ابراز اميدواري کرد که يهوديان اروپا به سمت سياسي شدن گام بردارند. خود وي نيز از فعالان صهيونيست در تلاش براي تاثيرگذاري بر راي دادگاه ج.ا.ا. در خصوص متهمان جاسوسي به نفع اسرائيل بوده است. در اجلاس اين سازمان که در خرداد ماه ???? و با حضور بيش از ??? يهودي سرشناس در اسپانيا برگزار گرديد، «ژاکوب بناتوف» رياست اين شورا در بيانيهاي خطاب به شارون اعلام نمود: «... ما نمايندگان يهوديان اروپا، خشم خود را نسبت به اقدام اخير تروريستهاي فلسطيني عليه مردم اسرائيل اعلام ميداريم؛ ضمن اينکه آمادگي و عزم راسخ خود را براي همراهي و همکاري با اسرائيل جهت مبارزه با تروريسم و خشونت و نيز پيگيري خواست ديرينه اين کشور، براي دستيابي به صلحي عادلانه و پايدار اعلام مينماييم». در همين گردهمايي، قطعنامهاي در خصوص بحران خاورميانه نيز به تصويب رسيد که بخشي از موارد آن به قرار ذيل است: «ما، نمايندگان يهوديان شرکتکننده در مجمع عمومي شورا، همبستگي ناگسستني خود را با دولت اسرائيل که با موجي از ترور بيرحمانه و انواع خشونت از سوي فلسطينيها و حاميان آنها روبهروست اعلام ميداريم و تاسف و تاثر خود را نسبت به اظهارات وقيحانه بشار اسد نسبت به يهوديان و همچنين بدگويي رسانههاي عربي، بهخصوص مصر عليه يهوديان ابراز ميداريم». (رئيسجمهور سوريه در ملاقات با پاپ ژان پل دوم در سوريه اظهار داشته بود که جنايات صهيونيستها در کشتار مردم بيدفاع فلسطين را ميتوان با اقدامات نازيها مقايسه کرد).
شوراي اروپايي جوامع يهود با لابي يهوديان اروپا که تحت پوشش «مرکز اخبار و اطلاعات يهوديان اروپا» فعاليت ميکند، ارتباط دارد. مقر اين لابي که کمتر نامي از آن شنيده ميشود در بروکسل قرار دارد و تا کنون فعاليتهاي زيادي به نفع يهوديان اروپا و نيز اسرائيل انجام داده است. ارتباط و همکاري اين تشکل با سازمانهاي مهم و موثري چون شوراي اروپا، کميته يهوديان آمريکا، سازمان اتحاد جوامع يهود، کميته توزيع مشترک يهوديان آمريکا، مرکز اطلاعات و اخبار يهوديان اروپا (لابي صهيونيستي اروپا)، کنگره يهوديان اروپا و... نيز قابل توجه و تعمق ميباشد. کنگره جهاني يهود در ارديبهشت ماه سال ???? اقدام به برگزاري نشستي اضطراري در رابطه با يهودستيزي در بروکسل نمود و خواستار فعاليت بيشتر اين لابي گرديد. جاکوب بناتوف، رئيس شوراي اروپايي جوامع يهودي که در اين برنامه حضور داشت اعلام نمود که استفاده از لفظ «لابي» براي اين تشکل به مصلحت نيست چرا که اين نام، مداخله در دولتها را تداعي مينمايد بنابراين ما نام اين سازمان را مرکز اطلاعرساني ميگذريم. مشاهده ميگردد که يهوديان در بدو امر و قبل از نهادينه شدن لابي و اهرمهاي قدرتشان، با احتياط تمام قدم برداشته و تلاش ميکنند، حساسيت ديگران را برنيانگيزند، لکن پس از شکلگيري اين اهرمها، صراحتا به اين قدرت اعتراف و حتي افتخار مينمايند. چنانکه سازمان ايپک اکنون از خود بهعنوان «لابي سياسي يهوديان آمريکا» ياد ميکند و از بار منفي که واژه لابي در قاموس سياسي و افکار عمومي به همراه دارد، ابايي ندارد. يکي از آخرين فعاليتهايي که اين شورا با همکاري کنگره يهوديان اروپا و سازمان «بناي بريت اروپا» (که نمايندگي يک ارگان ماسوني يهوديان ميباشد) به انجام رسانده است، برگزاري راهپيمايي عظيمي در حمايت اسرائيل و نيز عليه اقدامات ضديهودي ميباشد که در خرداد ماه ?? در بروکسل برگزار گرديد. اين برنامه، به فاصله کمتر از يک ماه از نشست اضطراري کنگره جهاني يهود در بروکسل صورت ميپذيرد که نشانه همبستگي و عزم سازمانهاي يهودي اروپا و آمريکا در دوره جديد فعاليتهايشان ميباشد.
فعاليتهاي شورا در راستاي اهداف صهيونيسم
يکي از مهمترين تاکيداتي که سازمانهاي صهيونيستي و انديشمندان يهود براي توفيق در اهداف خود دارند، حفظ وحدت و قوميت يهود، بهعنوان بازيگران برنامههاي صهيونيستي ميباشد. از طرفي بنيانهاي ديني و فرهنگي يهوديت سالهاست که رو به سستي و افول نهاده که اين مسئله در کشورهاي اروپايي و متاثر از محيط بيشتر مشهود است و خطري براي برقراري انسجام قومي در بين يهوديان و در نهايت صهيونيسم بهشمار ميرود. رسالتي که سازمانهاي صهيونيستي در سالهاي اخير به عهده گرفته و بسيار هم در اين زمينه فعال شدهاند عبارت است از حفظ قوام و تقويت فرهنگ ـ و نه لزوما دين ـ يهود بهعنوان تنها عامل نگهدارنده يهوديان در کنار يکديگر و جلوگيري از جذب ايشان در ملتهاي محل سکونت خود. اين فعاليت دقيقا همان ايده هرتصل در غير قابل جذب بودن يهوديان در ميان ديگر ملتها و نيز در راستاي نظريه «احياي فرهنگي» احد هاعام ميباشد که در بخش اول بدان اشاره گرديد. حال با توجه به اينکه سازمانهاي صهيونيستي که عمده فعاليت ايشان سياسي و لابيگري ميباشد و امکان ارتباط مستقيم آن با تکتک يهوديان کمتر است، نميتوانند به خوبي اين نقش را ايفا نمايند، سازمانهايي چون شوراي اروپايي جوامع يهود اين وظيفه را برعهده گرفتهاند و با توجه به گستره وسيع فعاليت اين تشکل، ميتوان آن را جزو اصليترين سازمانهاي فعال در اين زمينه دانست. مکانيزم اين سازمان در به صحنه کشاندن يهوديان منزوي در مرحله اول با محمل امکانات و رفاه اجتماعي ميباشد که در مرحله بعد به فرهنگ يهود و نهايتا آشناسازي و ايجاد انگيزه در ايشان در جهت آرمانهاي صهيونيسم و همچنين اسرائيل منتهي ميگردد.
فعاليتهاي شورا در حمايت از اسرائيل
فعاليتهايي که از جانب شورا در جهت منافع اسرائيل صورت ميپذيرد و بيشتر صورتي غيرمستقيم دارد بهطور خلاصه بدين شرح ميباشد. ايجاد همگرايي بين يهوديان اروپا و رژيم صهيونيستي و بهرهگيري از نتايج حاصله. جذب مهاجر از اروپا جهت انتقال به سرزمينهاي اشغالي. تشکيل يک لابي و حامي قدرتمند يهودي براي اسرائيل در کشورهاي اروپايي. اهداف و روشهاي سازمانهاي صهيونيستي در جهان در مبحث نفوذ يهوديان در نهادهاي قدرت و تاثيرگذار همواره اين سوال پيش رو است که ايشان چه هدفي را از اين سيطرهورزي دنبال مينمايند؟ صهيونيستها، با تمسک به مطالب جعلي وارد شده در تورات، خود را يگانه قوم برگزيده الهي ميخواند، زيرا يهود معتقد است که خداي او «يهوه» دو نوع حيوان براي آسايش او آفريده است؛ يکي چهارپايان و ديگري انسانهاي غيريهود که جان و مال و ناموسشان بيهيچ مانع و قيد و شرطي بايد در اختيار او باشد، لذا اين را حق مسلم خود ميدانند که بر تمامي اقوام و سرزمينها اشرافيت و حاکميت داشته باشند و جالب آنکه هيچگاه از طرح چنين ايدههاي نژادپرستانهاي در تمامي اعصار ابايي نداشتهاند. افشاء شدن دستورالعمل اجرايي صهيونيستها در اوايل قرن بيستم تحت عنوان پروتکلهاي يهود ـ که در بخشهاي قبل بدان اشاره گرديد ـ بيش از گذشته دست صهيونيستها را براي جهانيان باز کرد. اگرچه معدودي از مورخين و طبيعتا صهيونيستها، حقيقي بودن اين اسناد را زير سوال ميبرند و آنها را ساخته و پرداخته سرويسهاي اطلاعاتي خصوصا سرويس شوروي سابق و يا ديگر دشمنان يهوديت ميدانند، لکن بررسي و ارزيابي «عملکرد» صهيونيستها بيانگر آن است که اين پروتکلها حداقل بهعنوان يک الگوي مناسب عملياتي و اجرايي از سوي ايشان براي دستيابي به حکومت جهاني يهود انتخاب و مورد استفاده قرار گرفته و ميگيرد. آن دسته از متفکرين صهيونيست که با فاصله گرفتن از اصول حقيقي يهوديت عزم خود را براي برقراري حکومت جهاني يهود جزم نمودهاند به درستي واقف هستند که تحقق اين مهم بدون کسب اهرمهاي قدرت و اعمال فشار بر ملتها ميسر نميگردد. در ادامه به چند عنوان از تلاشهاي صهيونيستها در راستاي تحقق اهداف جهان گسترشان ذکر ميگردد. گفتني است که در اثبات هر يک از موارد ذيل مصاديق متعددي وجود دارد که براي جلوگيري از اطاله کلام، به موارد معدودي از آن اشاره ميگردد.
صيانت از مباني و پشتوانههاي صهيونيسم
از آنجا که اکثر داستانهايي که صهيونيستها براي پيشبرد برنامههاي خود بيان ميکنند، ساخته و پرداخته و يا بزرگ شده توسط خود ايشان ميباشند، اگر مورد تاکيد مکرر قرار نگيرد، به فراموشي سپرده شده و يا کذب بودن آن آشکار ميگردد. مطالب کتب مذهبي تحريف شده يهوديان و محدوديتها و آزارهاي يهوديان در سدههاي گذشته (البته با سانسور دلايل آن) از جمله اين پشتوانهها ميباشد. يکي از مواردي که در حال حاضر بيشترين تاکيد از جانب سازمانهاي صهيونيستي بر روي آن ميشود، قضيه کشتار يهوديان در جنگ جهاني دوم مي باشد که از آن با عنوان «هالوکاست» ياد ميشود. در طول سالهاي جنگ جهاني دوم، ميليونها تن از مردم اروپا، بر اثر وقايع ناشي از جنگ و يا بيماريهاي شايع در آن زمان نظير تيفوس، جان خود را از دست دادند که طبيعتا بخشي از ايشان را يهوديان تشکيل ميدادند. پس از پايان جنگ، صهيونيستها شروع به ارائه آمار بسيار مبالغهآميزي از کشتار يهوديان در اردوگاههاي آلمانها نمودند که با توجه به وجود پارهاي تفکرات ضد يهودي در دستگاه نازيها، اين ادعا در آن زمان واقعي مينمود. سازمانهاي صهيونيستي به تبليغ در خصوص کشته شدن شش و يا چهار ميليون يهودي در طول جنگ پرداختند که با توجه به تاسيس اسرائيل و نياز اين رژيم به مهاجر، استفادههاي فراواني از اين ادعا نيز نمودند، لکن بهواسطه بزرگي و غيرقابل پذيرش بودن اين آمار، پس از چندي، از جانب گروههاي علمي و حتي برخي از خود يهوديان، اين گفتهها زير سوال رفت. يهودا باور تاريخنگار اسرائيلي که در زمينه هالوکاست تخصص دارد، در سال ???? اعلام نمود: «سرانجام زمان آن فرا رسيده تا اذعان شود، رقم آشناي چهار ميليون قرباني جان باخته در اردوگاه آشويتس، افسانهاي است که بهصورت آگاهانه و حساب شده مطرح شده است». مراکز معتبر ديگري نيز موجوديت اتاقهاي گاز، که به زعم صهيونيستها، از آن براي کشتن يهوديان استفاده ميشده، را زير سوال برده و آن را از نظر علمي غير ممکن اعلام نمودند تا جايي که يکي از مراکز معتبر يهودي که در اين زمينه فعاليت ميکند، چندي قبل مجبور شد اعلام نمايد، که مجموع يهودياني که در طول جنگ جهاني قرباني شدهاند، احتمالا کمتر از يک ميليون نفر ميباشد!. در حال حاضر طيف انديشمنداني که به افشاگري در زمينه اين دروغ بزرگ ميپردازند و به «تجديدنظرطلبان» اشتهار يافتهاند، در حال گسترش ميباشد. بهرغم وجود چنين نظراتي، از آنجا که وارد آمدن خدشه به اين موضوع، بسياري از برنامههاي صهيونيستها را نقش بر آب مينمايد و به پروژه اخاذي از دولتهاي اروپايي (که با عنوان گرفتن غرامت صورت ميپذيرد) پايان ميدهد، سازمانهاي صهيونيستي وظيفه خود ميدانند که به هر طريق ممکن از اين ادعا دفاع نمايند. انجام مصاحبههاي از پيش طراحي شده با بازماندگان يهوديان جنگ جهاني براي مستندسازي ادعاها و نيز تحت پيگرد قرار دادن تجديدنظرطلبان و مخالفين اين جريان از جمله اين تلاشها ميباشد. سازمانهاي صهيونيستي در سالهاي پس از جنگ جهاني دوم، با تاکيد بر صحت موضوع کشتار يهوديان در اتاقهاي گاز نازيها نزد دولتهاي اروپايي، موفق به تصويب قوانيني در بسياري از دولتهاي اروپايي شدند که به موجب آن زير سوال بردن قضيه هالوکاست و کشتار يهوديان در جنگ جهاني دوم جرم محسوب ميشود. به موجب اين قوانين تعداد زيادي از محققان اروپايي که با ادله علمي و منطقي به رد اين جريان پرداختهاند موجب پيگرد و مجازات قرار گرفتهاند. نکته جالب توجه، وجود نوعي انحصارطلبي است که از جانب صهيونيستها در خصوص ادعاي قرباني شدن يهوديان مشاهده ميشود. با اينکه هالوکاست يک واژه عمومي است که به معني از بين بردن افراد (عمدتا به وسيله سوزاندن) ميباشد و مختص يهوديان ابداع نشده است، صهيونيستها نسبت به استفاده از آن توسط ديگر اقوام ـ به نحوي که ادعاي ايشان را تحتالشعاع قرار دهد ـ حساسيت نشان ميدهند. سال گذشته کاريکاتوري در فرانسه به چاپ رسيد که در آن کشتار مسلمانان در بوسني، چچن و فلسطين، در کنار کشتار يهوديان بهعنوان هالوکاست معرفي ميگرديد. ديويد هاريس رئيس کميته يهوديان آمريکا با اعتراض نسبت به اين مسئله از آن بهعنوان يک پديده ضديهودي ياد کرد!. در آستانه برگزاري اجلاس ضد نژادپرستي که در پاييز ???? در دوربان آفريقاي جنوبي برگزار گرديد، نيز نظير اين مسئله مشاهده ميشود. يکي از خاخامهاي برجسته اسرائيل نسبت به استفاده از واژه (holocausts) که با حرف «اچ کوچک» و به صورت جمع توسط گروهي از شرکتکنندگان نوشته شده بود، به شدت اعتراض نمود و اذعان داشت، ما يک هالوکاست بيشتر نداريم، بنابراين بايد اين واژه را با حرف «اچ بزرگ» که دلالت بر خاص بودن کلمه دارد و نيز به صورت مفرد نگارش نمود!.
انسجام بخشيدن به سازمانهاي يهودي در قالب مجامع بينالمللي
کثرت و تنوع سازمانهاي صهيونيستي و در عين حال وحدت رويه آنها در تمامي کشورها حاکي از آن است که اين نهادها بايد توسط سازمانهايي به مراتب بزرگتر هدايت و حمايت شوند. در بين سازمانها و اتحاديههاي يهوديان در هر کشور، معمولا يک سازمان نقش محوري و کليدي داشته و رئيس اين سازمان در چهار محور عمده ذيل ارتباط گيري و فعاليت ميکند: ارتباط گيري با سران دولت و احزاب و نمايندگي سياسي يهوديان در برابر حکومت. ارتباط گيري و خط دهي به روساي سازمانهاي کوچکتر يهودي و اعمال نظر در انتخاب خاخام اعظم. تنظيم و هدايت روابط جامعه يهوديان با اسرائيل از طريق سفارت اين رژيم. نمايندگي جامعه يهوديان در سازمانهاي عمده صهيونيستي نظير سازمان صهيونيسم جهاني و با شوراي اروپايي جوامع يهود. تعدادي از سازمانهاي مربوطه در کشورهاي اروپايي عبارتاند از: شوراي نمايندگي نهادهاي يهودي فرانسه موسوم به «کريف». شوراي مرکزي يهوديان در آلمان. شوراي يهوديان انگليس. شوراي يهوديان ايتاليا. جامعه يهوديان روسيه موسوم به «وعاد راسيا». حفظ و سازماندهي جوامع يهوديان در هر کشور معمولا آمار جمعيتي يهوديان از طريق سازمانهاي يهودي منتشر ميشود که از واقعيت تمام و کمال برخوردار نيست، اما چون جامعه آماري مستقلي از سازمانهاي يهودي وجود ندارد بهناچار بايد به همان آمار يهوديان استناد نمود که ذيلا به مواردي از آن اشاره ميشود: جمعيت يهوديان جهان بالغ بر ?? ميليون نفر است که از اين تعداد ?/? ميليون نفر در ايالات متحده، ?/? ميليون نفر در سرزمينهاي اشغالي فلسطين، حدود ?/? ميليون نفر در سراسر اروپا و بقيه در ديگر کشورها پراکنده ميباشند. با بررسي شيوهها و عملکرد انجمنها، اتحاديهها و عناويني از اين دست به وضوح مشاهده ميشود که جوامع يهودي در کشورهاي فوق بهعنوان يک اقليت، از منسجمترين تشکيلات سياسي، اجتماعي و فرهنگي برخوردار هستند. آموزش و گسترش زبان عبري، ترويج اصول و آيين مذهبي تورات (البته با قرائت صهيونيستي)، ايجاد حس مسئوليت در يهوديان نسبت به همکيشان خود در کشورهاي ديگر و دست آخر تاکيد بر تعلق يهوديان به اسرائيل از موارد مهم روشها و فعاليتهاي صهيونيستها براي انسجام بخشي به يهوديان است. بهواقع سران صهيونيسم اين مسئله را بهخوبي ميدانند که در صورتي ميتوانند در يک کشور اعمال نفوذ و قدرت نمايند که از انسجام سازماني برخوردار باشند و طبعا رکن اصلي يک سازمان، گستره و وزنه آن ميباشد. از اينرو صهيونيستها برخلاف دولتمردان اسرائيلي، نه تنها خواستار مهاجرت همه يهوديان به اسرائيل نيستند، بلکه در برخي از کشورها خلاف اين رويه نيز اقدام ميکنند. وجود سازمان عريض و طويل «هاياس» بهعنوان سازماني که تلاش ميکند يهوديان را از کشور محل اقامتشان به آمريکا مهاجرت دهد، برخلاف سازمان اسرائيلي «سوخنوت» (آژانس يهود) که يهوديان را براي مهاجرت به اسرائيل سازماندهي ميکند، گواه اين ادعاست. کشورهاي محل اقامت يهوديان در سه گروه قابل تفکيک هستند: کشورهاي مخالف صهيونيسم نظير ممالک عربي و اسلامي. کشورهايي که صهيونيستها از پايگاه اجتماعي، سياسي و اقتصادي برخوردار هستند نظير کشورهاي اروپايي، ايالات متحده آمريکا، روسيه.
کشورهايي که نسبت به صهيونيسم و يهوديت تقريبا بيتفاوت هستند، لکن اين کشورها به نحوي يا قدرت منطقهاي محسوب ميشوند و يا ويژگي بارز و مثبتي دارند نظير کشورهاي چين، هند و ژاپن. پرداختن به روشها و عملکردهاي سازمانهاي صهيونيستي در هر يک از حوزههاي فوق ضروري است، لکن با توجه به اهميت موضوع، صرفا به استفادههايي که از يهوديان (با سازماندهي سازمانهاي صهيونيستي) در کشورهاي مخالف صهيونيسم ميگردد، اشارهاي خواهيم داشت.
بهرهگيري اطلاعاتي و جاسوسي از جامعه يهوديان
با توجه به نياز مبرمي که در حال حاضر اسرائيل به مهاجرين تازه براي تاکيد بر جمعيت بهعنوان يک مولفه مهم قدرت دارد، اين سوال پيش ميآيد که چرا سازمانهاي صهيونيستي، يهوديان کشورهايي نظير سوريه، لبنان، عراق، مصر، ايران، يمن، ترکيه و کشورهاي آسياي ميانه را تشويق به امر نمينمايند؟ آشنايي و تسلط يهوديان اين کشورها به زبان و فرهنگ بومي، امکان جمعآوري دقيقترين و به روزترين اطلاعات از جامعه و دولتها را براي صهيونيستها فراهم ميکند؛ بديهي است که بخش اعظم اين اطلاعات در اختيار سازمانهاي اطلاعاتي صهيونيستي قرار گيرد. بهعنوان نمونه در ايران، رد پاي يهوديان و «يهوديان مسلماننما» در اکثر سازمانها و وزارتخانهها مشاهده ميشود و از همه مهمتر آنکه بهرغم برخورداري از يک اقليت کم و بعضا پير و مسن، آنها در مجلس شوراي اسلامي يک نماينده داشته و از تمامي اسرار جمهوري اسلامي ايران مطلع ميگردند. اگرچه جامعه کليميان ايران همواره از رژيم صهيونيستي تبري جسته است، اما صرفا به ذکر اين سوال بسنده ميشود که نمايندگان دورههاي قبلي يهوديان ايراني در مجلس شوراي اسلامي، در حال حاضر در کجا هستند؟!
مهيا نمودن روابط اين کشورها با اسرائيل
سازمانهاي صهيونيستي در طول پنجاه سال گذشته دائما در پي آن بودهاند تا از طريق جامعه يهوديان، پل ارتباطي محرمانهاي را با مسئولين آن کشورها و اسرائيل ايجاد کنند و در قالب مسائل انساندوستانه و حقوق بشر و رعايت حقوق اقليتها، دولتمردان را مجاب نمايند که در مرحله اول اجازه تردد يهوديان آن کشور به اسرائيل جهت ديدار با اقوام و زيارت ديوار ندبه (بيتالمقدس) فراهم آيد و به تدريج اين محمل را مبدل به رفت و آمد تجار اسرائيلي به آن کشور و نهايتا گشايش روابط سياسي نمايند. جامعه کوچک يهوديان در اردن، مصر، يمن، مراکش، تونس، ترکيه و کشورهاي تازه استقلاليافته آسياي ميانه و قفقاز اين رسالت صهيونيستي را به بهترين وجه ممکن اجرا نمودهاند. جالب توجه است که همين پروژه اطلاعاتي، در حال حاضر از سوي انجمن کليميان و لابي نماينده بسيار فعال آنها در مجلس شوراي اسلامي در حال اجرا و پيگيري است.
اعمال فشار سياسي و اقتصادي به اين کشورها به دليل حقوق بشر
اقليت يهودي در اين کشورها طبعا از حيث رواني در انزوا قرار دارند و طبيعي است که نوعي مراقبت نسبت به آنها اعمال گردد، اما سازمانهاي صهيونيستي با سوءاستفاده از مواردي از قطعنامه حقوق بشر، به اعمال فشار به دولتهاي اسلامي در خصوص عدم رعايت حقوق اقليتها ميپردازند. نمونه بارز آن در قضيه حمايت بيحد و حصر سازمانهاي يهودي و حاميان آنها از سيزده جاسوس يهودي در ايران با محملهاي مذهبي و حقوق بشري به سادگي قابل رويت است.
اعمال نفوذ در ساختار تصميمسازي دولتها
از مهمترين کارکردهاي ويژه يهوديان در طول تاريخ، نزديک شدن به حاکمان جوامع و اعمال نفوذ در ساختار دولتها و قشر تصميمساز بوده است. شخصيتهاي يهودي در يک تلاش سازماندهي شده سعي در اشغال پستهاي کليدي در کشورهاي قدرتمند جهان بهويژه در ايالات متحده و روسيه را داشتهاند. حضور گسترده رجال سياسي يهودي در ساختار حاکميت آمريکا و اعمال نفوذ آنها در سده گذشته، چه در زمان دموکراتها و چه در زمان جمهوريخواهان امري واضح و روشن است.
در جديدترين آماري که کارشناسان اروپايي تهيه و روزنامه الوطن آن را منعکس نمودهاند، آمده است که بيش از ???? تن از سياستمداران و دستاندرکاران در سياست خارجي آمريکا را يهوديان تشکيل ميدهند. اين امر در کنار سيطره يهوديان به رسانههاي ارتباط جمعي و منابع اقتصادي، اين سوال را برميانگيزد که چگونه و چرا کمتر از ? درصد از کل جمعيت ايالات متحده بر بيش از ?? درصد ديگر استيلا يافتهاند.
يهوديان روسيه نيز از ديرباز مترصد به دست گرفتن قدرت و هم مهار نمودن مخالفت کليساي ارتدوکس با يهوديان بودهاند. در دهه اخير يهوديان آنچنان در ارکان حاکميت در روسيه ريشه دوانيده و حضور ملموس پيدا کردهاند که يهوديان آمريکايي به آنها تذکر دادهاند که اگر به اين نحو پيش بروند موجبات بروز حساسيت ملت روسيه را فراهم خواهند آورد.
در خصوص نقش رجال سياسي و اقتصادي و فرهنگي يهوديان در روسيه اطلاعات و نظريات متعددي وجود دارد منجمله پيرامون نقش يهوديان در انقلاب بلشويکها در سال ???? (که از مجموع ??? مسئول بلندپايه شوروي در سال ????، حدود ??? نفر يهودي بودهاند) و همچنين نقش يهوديان در فراهم آوردن بستر بروز پروستريکا و گلاسنوست قبل از فروپاشي شوروي. حضور گسترده نمايندگان يهودي در مجالس کشورهاي اروپايي و همچنين در پارلمان اتحاديه اروپايي نيز در همين رديف قرار ميگيرد.
ايجاد و هدايت بحران در ديگر کشورها
معمولا پس از وقوع بحران در يک کشور اطلاعات جسته و گريختهاي دال بر نقش داشتن صهيونيستهاي آن کشور در ايجاد اين جريان درز پيدا ميکند و معمولا موضوع در هالهاي از ابهام باقي ميماند که بهعنوان مثال به چهار مورد در طي چهار سال گذشته اشاره ميگردد:
بحران اجتماعي، سياسي در آمريکا در جريان افشائ رابطه نامشروع «مونيکا لوينسکي» کارآموز يهودي کاخ سفيد با «بيل کلينتون».
بحران اقتصادي در جنوب شرق آسيا که روشن شدن جرقه آن توسط «جورج سوروس» سرمايهدار يهودي آمريکايي آغاز شد.
تلاش براي ايجاد بحران بانکي در امارات در سال ???? از طريق وارد نمودن ميليونها دلار اسکناس جعلي (سرلشگر «ضاحي خلفان تميم» فرمانده کل پليس دبي اعلام نمود که عامل اجرايي اين عمليات دستگير شده است).
ارائه کمک مالي و تسليحاتي به کودتاچيان اخير در ونزوئلا توسط «اسحاق پرز» سرمايهدار بزرگ يهودي اين کشور.
گسترش و اشاعه فساد و فحشا در جهان
سازمانهاي صهيونيستي در کنار تقويت خود بايد طرف مقابل را نيز تضعيف کنند که يکي از مسيرهاي حصول اين مهم را با توسعه فرهنگ ابتذال و شهوتپرستي از طريق راهاندازي مراکز قمار، فساد و فحشا، توليد و توزيع فيلمها و تصاوير مستهجن و حمايت همهجانبه از همجنسبازان و ايجاد و يا هدايت باندهاي بينالمللي توزيع مواد مخدر پيگيري ميکنند.
پس از فروپاشي شوروي، بزرگترين باندهاي بينالمللي انتقال زنان و دختران فاسد از اين مناطق (روسيه، اوکراين، مالديو، بلاروس و کشورهاي آسياي ميانه و قفقاز) به ديگر کشورها موسوم به «تاجران برده سفيد» در اختيار و يا تحت نفوذ يهوديان اين کشورها قرار دارد. لازم به ذکر است اسامي تعدادي از اين يهوديان و باندهاي آنان و همچنين روشهاي جذب و بهکارگيري و درآمدهاي ميليارد دلاري آنها از اين زنان موجود است. بهعنوان نمونه يکي از اين باندها که در روسيه و اسرائيل فعاليت ميکند سالانه ?? ميليارد دلار درآمد دارد که رقمي بسيار بالاتر از درآمد ناخالص ملي در بسياري از کشورهاي جهان است.
فعاليت کمپانيهاي فيلمسازي «هاليوود» و «ديزني» در توليد فيلمهاي مبتذل و اشاعه فرهنگ برهنگي بر کسي پوشيده نيست و طبعا اينکه سهامداران اصلي اين کمپانيها، يهوديان آمريکايي هستند و مهمتر آنکه نظريات جامعهشناسي و روانشناسي «فرويد» يهودي ـ که معتقد بود نيروي جنسي نشانه شخصيت انسان است و آدمي را در اين تمايل آزاد بايد گذاشت ـ بيش از هفتاد سال است که دستمايه اصلي فعاليت طرفداران بيبندوباري جنسي در جهان شده است، حتي در مباحث جديد در قرن بيست و يکم، صهيونيستها و رژيم اسرائيل در پي آن هستند تا به گمان خود از اين مسير مقاومت اسلامي را نيز مهار کنند. لذا در اين خصوص «ميشل هوئلبک» نويسنده يهودي فرانسوي که دين اسلام را احمقانه و خطرناک توصيف نموده، پس از حوادث ?? سپتامبر و حمله آمريکا به افغانستان ميگويد:
«تندروي ديني را نميتوان با حملات نظامي متوقف نمود بنابراين بهتر است مسلمانان را فاسد کنيم و به جاي بمب، بر سر آنها دامنهاي کوتاه و گوشواره فروبريزيم».
کنترل رسانههاي ارتباط جمعي
کنترل و يا اعمال نفوذ رسانههاي ارتباط جمعي (روزنامهها و مجلات، سينما و تلويزيون، خبرگزاريهاي بينالمللي) و شرکتها و موسسات انتشاراتي، فيلم و کارتونسازي از بخشهايي هستند که سرمايهداران يهودي توجه خاصي نسبت به آن دارند که به ذکر چند نمونه مختصر اکتفا ميشود.
دو شبکه مهم تلويزيوني روسيه (N.T.V و T.V.6) توسط «گوزينسکي» و «بروزفسکي» از سرمايهداران يهودي راهاندازي شده و بسياري از روزنامههاي پرتيراژ روسيه نظير «نزاويسمايا» و «سيودنيا» نيز متعلق به يهوديان روسيه است.
در انگلستان نشريات و مجلات مهمي چون تايمز، ساندي تايمز، سان، اخبار جهان و سيتي مکزين توسط «رابرت مردوخ» اداره ميشوند. در اهميت نقش رابرت مردوخ در انگلستان همين بس که به او لقب «شاه ساز» و «غول رسانهاي» دادهاند.
در فرانسه، روبرت هرسان يهودي، از سهامداران مهم شبکه اول تلويزيوني اين کشور موسوم به T.F.1 بوده است. وي يک موسسه انتشاراتي را در اختيار دارد که نشريات مهمي چون فيگارو، آبزرور و فرانس سوار را منتشر ميکند.
در آلمان نيز ميزان تسلط يهوديان بر رسانههاي جمعي قابل توجه است. موسسه اشپرينگر در اين کشور حدود ?? درصد از نشريات را در دست دارد. هر روزنامهنگار که به استخدام اين موسسه درميآيد، خود را موظف به رعايت ?? اصل مينمايد که اصل دوم آن عبارت است از «آشتي و همزيستي بين يهود و آلمانها و دفاع از دولت اسرائيل».
تفکيک ميزان استقلال رسانهها در ايالات متحده آمريکا از يهوديان، اگر غيرممکن نباشد امري بس مشکل است. بهعنوان نمونه از سپتامبر ???? که «مايکل آيسنر» رياست کمپاني ديزني را بهعهده گرفت تا سال ???? توانست هدايت بخشهاي مهم اين غول رسانهاي را به کنترل يهوديان درآورد. ديزني از بزرگترين شرکتهاي توليد و توزيع فيلم در جهان است و سهامدار اصلي شبکه تلويزيوني A.B.C و مالک ??? شعبه ايستگاه تلويزيوني در آمريکا و چندين شرکت تلويزيوني در اروپا است. شبکههاي تلويزيوني کابيل «تاچسون» و «بوناويستا» نيز متعلق به ديزني هستند که بيش از صد ميليون بيننده دارند از جمله فعاليتهاي جانبي ديگر اين کمپاني داشتن ?? ايستگاه راديويي AM-FM است. نسبت به حضور يهوديان در رسانههاي ايالات متحده آمريکا به ذکر اين نکته بسنده ميشود که ??% از مديران اجرايي ??? رسانه مهم اين کشور يهودي هستند.
کنترل و تسلط بر منابع پولي و اقتصادي در جهان
ناحوم سوکولوف ـ مولف کتاب تاريخ صهيونيسم ـ اعتقاد داشت که علت به کار گماردن يهوديان در مديريت اقتصادي فرانسه از سوي ناپلئون، استفاده از نبوغ اقتصادي آنها بوده است. همچنين زومبارت ـ اقتصاددان آلماني ـ ميگويد سرمايهداري تجلي روح يهود است.
يهوديان از قبل اين زراندوزي، استفادههاي سياسي فراواني در طول تاريخ نمودهاند که از جمله ميتوان به خريد آدمها و نفوذ در دولتها اشاره نمود. شايد خريد اراضي فلسطينيان و زمينهسازي اسکان يهوديان در اين سرزمين، بدون حمايتهاي مالي خاندان سرمايهدار روچيلد، ميسر نميگشت.
جداي از روحيه ثروتاندوزي و پولپرستي يهوديان، آنها همواره از اين موضوع بهعنوان اهرم فشاري عليه ديگر ملتها و اقوام استفاده کردهاند. ايجاد بانکهاي داخلي و بينالمللي، جمعآوري و ذخيرهسازي و تجارت طلا، نقره و الماس و منسوجات، ايجاد کمپانيهاي چندمليتي در زمينه هواپيماسازي و ماشينسازي، صنايع پتروشيمي و داروسازي، توليد و برنامهنويسي رايانهاي، جمعآوري مجموعههاي نفيس هنري و باستاني از جمله محورهاي فعاليت يهوديان است که نسبت به هر کدام از اين محورها در اکثر کشورهاي جهان مصاديق عيني و بارزي وجود دارد.
رابطه بين صهيونيسم و اسرائيل
در تدوين و تبيين روابط اسرائيل و صهيونيسم سه مولفه اساسي مطرح است که عبارتاند از جوامع يهودي، اهداف و منافع صهيونيسم و بالاخره اهداف و منافع اسرائيل.
در دوران زايش اسرائيل از سوي صهيونيسم، ابهامي در تمييز منافع اين دو، حداقل براي روساي سازمانهاي صهيونيستي وجود نداشت. در آن تاريخ اسرائيل بهعنوان يک کشور کوچک و ناتوان و در حلقه محاصره اعراب، بهطور کامل حيات و ممات خود را در پشتيباني سازمانهاي صهيونيستي ميدانست. در آن مقطع اسرائيل از سازمانهاي صهيونيستي خدمات ذيل را دريافت مينمود:
تشويق و سازماندهي جوامع پراکنده يهودي براي مهاجرت به اسرائيل.
تامين هزينههاي اقامت و سازماندهي يهوديان در اسرائيل.
تامين هزينههاي هنگفت تسليحاتي اسرائيل، براي مقابله با مقاومت فلسطيني و کشورهاي خط مقدم.
مشروعيت بخشيدن به حاکميت دولت يهود در فلسطين تحت عنوان «اسرائيل» در صحنه سازمانهاي بينالمللي و نزد بازيگران اصلي آن دوران يعني آمريکا، شوروي و انگليس که توسط لابيهاي يهودي انجام ميگرفت.
تا پايان چهار جنگ اعراب و اسرائيل و چيره شدن اسرائيل بر دولت عرب، به نظر ميرسيد بسياري از سازمانهاي صهيونيستي تمام و کمال در راستاي خواستههاي اسرائيل گام برداشتهاند. لکن از آن مقطع به بعد دو مورد اول در اولويت سردمداران صهيونيست نبوده و بيشتر در راستاي محورهاي سوم و چهارم به فعاليت پرداختند و اين در حالي بود که دولت اسرائيل در پي کسب پيروزي بر دولتهاي عرب و انعقاد پيمان کمپديويد، خود را بمانند کشوري بالغ تصور ميکرد و خواهان آن بود که سازمانهاي صهيونيستي در مسير سازماندهي يهوديان براي مهاجرت به اسرائيل و از سوي ديگر تامين هزينههاي ساخت شهرکهاي يهودينشين، بيش از گذشته کمک و مساعدت کنند.
در واقع مرز تفکيک و حتي بروز اختلاف بين صهيونيسم و اسرائيل از اين نقطه جنبه عمليتري به خود ميگيرد، اما بروز اين تنش بين اسرائيل و صهيونيستها هيچگاه منجر به اين نشده که سردمداران سازمانهاي صهيونيستي نقش محوري خود را نسبت به اسرائيل فراموش و کمرنگ سازند. البته بر اسرائيل هم پوشيده نيست که سازمانهاي صهيونيستي بهعنوان نهادي قانوني و رسمي در ديگر کشورها علاوه بر کارکردهاي ويژه خود، پل اصلي ارتباطي بين اسرائيل و جوامع يهودي نيز هستند.
از سوي ديگر يکي از مهمترين راهکارهاي سران صهيونيست جهت حفظ، بسط و مشروعيت دادن به سازمانهاي خود، انسجام بخشيدن به جامعه يهوديان است که در بخش قبل بدان اشاره گرديد. لذا در اين نقطه اسرائيل و صهيونيسم هر دو وحدت نظر دارند که براي بهرهگيري از يهوديان به يکديگر نيازمند ميباشد، بهويژه در امر يهوديزهتر کردن جوامع يهودي اروپا و آمريکا، چرا که به تدريج اين جوامع، با اتخاذ روشهايي همچون ازدواج با غيريهوديان و عدم پايبندي به اصول مذهبي يهود و همچنين عدم درک ضرورت و فلسفه مهاجرت به اسرائيل، استوانههاي اصلي قدرت و موجوديت و مشروعيت اسرائيل و سازمانهاي صهيونيستي را با خطر مواجه ميسازند؛ حتي عدهاي از يهوديان در سالهاي اخير، از دين يهوديت دست کشيدهاند که نمونههاي آن را ميتوان در روسيه و پرتغال مشاهده نمود. در آمريکا نيز شعار يهودي بييهودي را زبان بسياري از يهودياني که به تعهداتشان نسبت به جامعه ديني خود، مطلقا يا بالنسبه بيتفاوت شدهاند شنيده ميشود.
اما بهرغم تفاهم در ضرورت استفاده از مکانيسم «دين ابزاري» جهت افزايش تعلق خاطر قوم يهود به يهوديت، در چگونگي بهرهگيري از اين پتانسيل بين سران صهيونيست و سردمداران اسرائيلي اختلافنظر وجود دارد. آريل شارون ـ نخستوزير رژيم صهيونيستي ـ در اينباره ميگويد:
«يهوديها يک دولت کوچک دارند که حق دارند با تمامي توان از آن دفاع کنند. هرچه در اسرائيل رخ ميدهد، بر سرنوشت نسل يهوديان سراسر جهان نيز تاثير خواهد گذاشت و من به همين خاطر بر مهاجرت همه يهوديان به اين سرزمين تاکيد ميکنم».
در همين خصوص «مريدور» دبيرکل آژانس يهود اسرائيل جامعه يهوديان خارج از اسرائيل را عامل عمده و اصلي قدرت اين رژيم برميشمرد و اما برخلاف دولتمردان اسرائيل که جذب مهاجرين يهود از سراسر عالم را بهعنوان استراتژي لايتغير خود ميدانند، سازمانهاي صهيونيستي «حفظ هويت يهوديان» و «سازماندهي و تثبيت آنها در هر کشور» را به مهاجرت يهوديان به اسرائيل ترجيح ميدهند. در اين خصوص ميتوان به فشار سازمانهاي يهودي آمريکا به خانوادههاي يهودي در يمن اشاره کرد؛ يک يهودي يمني ميگويد: «آنها برخلاف گذشته از ما نميخواهند که به اسرائيل مهاجرت کنيم بلکه ميخواهند با تلاش مجدد املاک و داراييهاي خود را در يمن سازماندهي و احيا کنيم، حتي مدعي هستند که تعدادي از مهاجريني هم که به اسرائيل رفتهاند مجددا به يمن برگردند».
حال اين سوال مطرح است که رابطه اسرائيل و صهيونيسم در اين فضا چگونه قابل بررسي است و اصولا صهيونيسم از اسرائيل چه بهرهاي ميبرد که اينگونه براي آن سرمايهگذاري ميکند؟
طبعا شناسايي تمامي ماموريتهايي که صهيونيسم بينالملل براي اسرائيل در نظر گرفته است خود يک نيازمندي اطلاعاتي است اما شوهد و قرائن و کثرت مصاديق بيانگر آن است که اسرائيل صرفا پايگاه و عامل و ابزار فوق استراتژيک صهيونيسم است. ذيلا به فرصتها و امکاناتي که صهيونيسم از طريق اسرائيل براي خود تامين ميکند اشاره ميشود.
ايجاد و حفظ اسرائيل اولين و مهمترين محور وحدت يهوديان است
انديشمندان و تئوريسينهاي يهودي براي اينکه تئوريهاي خود را جامه عمل بپوشانند نياز به ساخت يک قبله واحد براي يهوديان داشتند تا نگاه همه يهوديان به آن جلب شود و به تعبيري، پاياني بر سه هزار سال آوارگي آنها باشد که طرح ايجاد دولت يهود، اين هدف اوليه را پوشش داد.
اسرائيل به فعاليتهاي سياسي، اقتصادي و فرهنگي سازمانهاي صهيونيستي مشروعيت ميدهد
سردمداران صهيونيست براي متمرکز کردن کمکها و مساعدت دولتهاي مهم در نيم قرن گذشته بايد محلي را از حيث عيني و جغرافيايي مشخص ميکردند، مکاني که بتوان تحت پوشش آن با عرف رايج در صحنه بينالمللي از حق و حقوق خود دفاع کرد، لذا تشکيل دولت اسرائيل در سرزمين فلسطين اين مهم را براي سران صهيونيسم تامين کرد.
اسرائيل پايگاه و خانه امن مجرمان صهيونيست و مزدوران آنهاست
همواره قوم يهود درصدد اعمال نفوذ در ساختار کليه حاکميتها بوده است اما هيچگاه يهوديان نتوانستهاند در بطن سيستم حکومتي باقي بمانند، چرا که به محض رسيدن به چنين جايگاهي مبادرت به سوئاستفاده از قدرت نمودهاند و به همين خاطر از سوي حکومتها مورد غضب و تنبيه قرار گرفتهاند. تشکيل دولت يهودي اسرائيل اين فرصت مهم را براي يهوديان و حتي غيريهوديان و مزدوران آنها فراهم آورده تا با فراغ بال به اقدامات خود در ديگر کشورها مبادرت ورزند و به محض هرگونه احساس خطر به پناهگاه امني همچون اسرائيل بروند؛ امري که امروز دهها مورد مصداق بارز دارد، نظير پناهنده شدن اخير «بوريس برزفسکي» سرمايهدار معروف روسي به اسرائيل جهت فرار از محاکمه و مجازات از سوي دولت روسيه.
حمايت قانوني اسرائيل بهعنوان يک دولت در مجامع بينالمللي از دعاوي يهوديان در اخذ غرامت از کشورهاي اروپايي
دولت اسرائيل محمل مناسبي است تا بهوسيله آن سردمداران صهيونيست، ديگر کشورها را وادار سازند تا ايشان بهعنوان يک دولت به دولت اسرائيل در خصوص موضوع هالوکاست غرامت پرداخت کنند و بخش مهمي از هزينههاي سازمانهاي صهيونيستي را تامين نمايند. در همين راستا هيئت دولت اسرائيل در فروردين ماه سال جاري تصميم گرفته که از کشورهاي عراق، سوريه، مصر، يمن و ايران بهخاطر مظالمي که قبل از سال ???? در حق يهوديان اين کشورها اعمال شده و باعث مهاجرت آنها به اسرائيل شده، تقاضاي غرامت نمايند. قابل ذکر است يهوديان به همين بهانه تا کنون صدها ميليون دلار از کشورهاي اروپايي غرامت دريافت کردهاند.
دولت اسرائيل سمبل و نماد فرهنگ يهود است
دولت اسرائيل با احيا زبان عبري بهعنوان زبان رسمي در اين کشور توانسته به بازسازي و احيا فرهنگ منسوخ سامي همت گمارد و وجوه اشتراک مهمي را همچون زبان عبري و برپايي مراسمات مذهبي در بين يهوديان پراکنده و ناهمگون ديگر کشورها پديد آورد.
بهرهگيري امنيتي و حفاظتي از سازمانهاي اطلاعاتي اسرائيل
سازمانهاي اطلاعاتي و امنيتي اسرائيل در هر زمان و مکاني که سازمانهاي صهيونيستي احساس خطر نمايند، با حذف مخالفين به هر روش ممکن، به حفظ و صيانت از منافع صهيونيستها اقدام ميکنند بهعنوان نمونه در اتريش، اسرائيل رسما جهت حفاظت از مراکز يهودي، گارد ويژه اعزام نموده است.
تلفيق پروژه يهودستيزي با اسرائيلستيزي
حال که موضوع هالوکاست به يک امر کليشهاي و قابل خدشه مبدل شده و تحرکات گروههاي مليگرا عليه يهوديان، ديگر انگيزشي براي همآوايي و همنوايي يهوديان در ديگر کشورها ايجاد نميکند، سردمداران صهيونيست در اين خصوص به نوع ديگري از اسرائيل بهره ميگيرند، به نحوي که در نزد افکار عمومي يهوديان القا مينمايند که هر اقدام و تحرک ضدصهيونيستي و ضد اسرائيلي مساوي با يهودستيزي است.
در جريان سفر بشار اسد به فرانسه و آلمان که در تير ماه ???? انجام شد، يهوديان، با سازماندهي سازمانهاي صهيونيستي اقدام به برپايي تظاهرات اعتراضآميزي عليه وي و پذيرش او در اروپا نمودند، چرا که وي چندي قبل در ملاقات با پاپ ژان پل دوم، جنايات اسرائيل در کشتار مردم فلسطين را با اقدامات نازيها برابر خوانده بود. يهوديان در اين تجمع در مقابل اسد فرياد ميزدند: دشمني با صهيونيسم، دشمني با يهود است.
اسرائيل مکان امني جهت حفظ اسناد و مدارک سازمانهاي صهيونيستي است
اوراقي که صهيونيستها بهعنوان اسناد هالوکاست ـ که در حال حاضر يکي از بزرگترين نقاط اتکاي صهيونيسم را تشکيل ميدهد و خدشه به آن بسياري از تلاشهاي ايشان را ناکام ميگذارد در مرکزي به نام «يادواشم» در اسرائيل نگهداري ميشود. مراکز تحقيقاتي ديگري چون موسسه تحقيقاتي دانشگاه عبري و... نيز وجود دارند که به جمعآوري و نگهداري از اسنادي که حضور تاريخي يهوديان را در فلسطين و ديگر نقاط دنيا اثبات نمايد، ميپردازند. از جمله ميتوان به نتايج حفاريهاي باستانشناسان اسرائيلي در مناطقي از کردستان ايران اشاره نمود، که در زمان رژيم پهلوي انجام يافته است.
ايجاد و ثبات دولت يهودي، القاءکننده تحقق وعدههاي جعلي صهيونيسم مذهبي است
ايجاد و تثبيت نسبي دولت يهودي در فلسطين از ديدگاه صهيونيسم مذهبي و افراطي بهعنوان سند حقانيت و تحقق وعدههاي تورات و زمينهساز حکومت جهاني يهوديان است و از اينرو تاکيد يهوديان جهت به رسميت شناخته شدن بيتالمقدس بهعنوان پايتخت اسرائيل و بازسازي هيکل سليمان، به منزله تير خلاص بر ادعاهاي مسيحيان و مسلمانان نسبت به اين شهر مقدس ميباشد.
نتيجهگيري
از مجموع آنچه در اين نوشتار ارائه گرديد ميتوان چنين نتيجه گرفت که اگرچه فشارهاي تاريخي ملل اروپايي بر يهوديان در سدههاي گذشته، موجب رشد و تقويت عقيده «ارض موعود» و لزوم بازگشت به آن در بين متفکران يهودي گرديد و اين مسئله خود زمينه و انگيزه اصلي براي پيدايش صهيونيسم بود، لکن همزمان شدن رشد و نمو اين تفکر با تحولات جهاني و تلاش قدرتهاي بزرگ براي تغيير جغرافياي سياسي جهان از يکسو و تلاش مردم و دولتمردان اروپايي براي خلاصي از يهوديان از سوي ديگر وحدتنظر و هدف را بهصورت روشن و مورد اتفاق بين يهوديان و دولتهاي عمده غرب نظير انگلستان، فرانسه بهوجود آورد که اين خود به فرصتي بسيار بزرگتر براي دستيابي يهود و صهيونيسم به قطبهاي سرمايه، سياست، انديشهسازي و تبليغات در جهان غرب تبديل گرديد.
صهيونيستها با حداکثر استفاده از اين فرصت و بهخصوص بهدنبال بهانههايي که پس از جنگ جهاني دوم مبني بر کشتار يهوديان تراشيدند، به خوبي توانستند به مستحکم نمودن جاي پاي خود و حکومت بر جريانات اصلي کشورها مثل اقتصاد، فرهنگ و سياست بپردازند که البته از زمينههاي اين استيلا که از سالها قبل فراهم نموده بودند نيز نبايد غافل شد.
گذشت زمان عملا از اعتبار پروژه ارض موعود که پيش از اين غاييترين هدف صهيونيستها تصور و تبليغ ميشد کاست و به سلطه جهاني صهيونيسم که در واقع هدف اصلي اين جريان بود، محوريت و اصالت داد، لکن با توجه به اينکه اين برنامه از مدتها قبل در دستور کار طراحان صهيونيست قرار داشته است، همواره اين افراد در تکاپوي يافتن مستمسک مناسبي بودهاند که بيشترين همراهي غرب را بهدنبال داشته باشد.
هر چند موضوع ارض موعود و دولت اسرائيل بهعنوان هدف نهايي، اهميت خود را از دست داد لکن بهعنوان يک وسيله و ابزار، در ابعاد جديدتري مورد ارزيابي و بهرهبرداري قرار گرفته و خواهد گرفت.
در شرايط کنوني که موضوع جنگ تمدنها از سوي برخي از متفکرين غرب مطرح شده و تبليغ ميشود و ميتوان اولين نماد آن را در جنگ آمريکا عليه تروريسم ملاحظه نمود صهيونيسم در کنار سياستگذاران غرب مهمترين نقش را در طراحي و تنظيم عوامل قدرت در جهان دراختيار داشته و بدينوسيله بهخوبي ميتواند در گسترش سلطه خود بر جهان اقدام نمايد.
بايد گفت طراحي سازمانهاي تصميمساز صهيونيستي براي دستيابي به اهداف سلطهجويانه خود به نحوي انجام ميشود ظاهر و نمود بيروني غالب آن قانوني و کاملا طبيعي ميباشد و فقط با کنار هم گذاشتن اين فعاليتها نگاهي موشکافانه ميتوان به يک چنين جمعبندي رسيد. شايد علت اين امر که برخي افراد، حتي از قشر تحصيلکرده، به نظريه تلاش صهيونيسم، در جهت نفوذ در دولتها و سلطهورزي به ديده ترديد مينگرند، همين مسئله باشد.
به هر حال، با نمايان شدن زواياي جديدي از برنامهها و فعاليتهاي صهيونيسم بينالملل و اثبات جدايي ماهيت آن از اسرائيل، تا جايي که برخي از سران عمده صهيونيست خود به آن اذعان و اعتراف دارند و با توجه به تهديدات عديدهاي که از جانب اين جريان متوجه امنيت و منافع ملي جمهوري اسلامي و جهان اسلام ميباشد، جا دارد تا تلاش بيشتري در جهت شناسايي لايههاي پنهان و موثر اين جريان کشور انجام پذيرد.
به نقل از: rasad.ir
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید