از خصايص پادشاهان هخامنشي و اشکاني؛ دارا بودن روح تساهل مذهبي و آزاد گذاردن پيروان اديان مختلف و احترام به آرا و عادات ملل ديگر است. در دوره هايي که هخامنشيان و اشکانيان در ايران فرمانروايي مي کردند نفوذ روحانيون محدود بود و طبقه روحاني طبقه حاکم را تشکيل نمي داد. در سال ???ميلادي که اردشير بر اشکانيان فائق آمد و ايالات ايران را به تصرف درآورد، به تدريج بستر براي قدرت يابي روحانيون هموار شد. تنها وحدت سياسي، ذهن اردشير را مشغول نداشته بود بلکه از نظر او وحدت سياسي با وحدت ديني توأم بود و به اين سبب « آتش ها از آتشکده هاي جزء برگرفت و بکشت و نيست کرد» و فردي را به مقام موبد موبدان قرار داد و اختياراتي وسيع درباره امور نظري و عملي دين به او واگذاشت. اردشير در وصيت به پسر خود شاپور گويد که: بدان که دين و ملک دو برادرند که يکي بي ديگري نتواند بود، چون دين اساس پادشاهي است و پادشاهي حامي دين. (مسعودي، مروج الذهب، ج دوم، ص ??) يکي از نتايج وسعت اين اختيارات، استبداد در ميان موبدان و ديگر غلبه ظواهر و رسوم ديني و سست شدن عاطفه مذهبي و شيوع تزوير و تقدس دروغين بود. ظهور فرقه هاي مخالف سنت، بر شدت اين استبداد افزود. روحانيون زردشتي چنين مي پنداشتند که وظيفه حکومت ياري کردن ايشان در دفع پيروان اين فرقه ها است و حکومت نيز بي آنکه به عواقب وخيم اين سختگيري ها توجه داشته باشد، بر طبق اين طرز فکر رفتار مي کرد. بدين ترتيب، مذهب زردشتي با سختگيري و تعصب و عدم سازگاري با اديان ديگر، مملو از عقايد مطلق و آداب سخت و آزاردهنده شد. تعاليم ديني اي که در داخل و خارج از ايران پس از تشکيل دولت ساساني پديد آمد، دين زردشت را که با استقرار ساسانيان به سمت وحدت و يکپارچگي مي رفت ، دستخوش زوال نمود. دين ماني و مزدک در داخل ايران و مسيحيت و بودايي در خارج، از کيش هاي مخالف مذهب زردشت حاکم بود. دين زردشت از جانب شرق به جد در معرض خطر بود چرا که دين بودا در اين حوالي در حال گسترش بود. اين دين قبل از ميلاد مسيح از حدود هند به بلخ رسيده و در آن ديار معابدي برپا کرده بود. در اواخر دوره ساسانيان، در شرق ايران و به خصوص در بلخ بودائيان بسياري بوده اند به طوري که بلخ يکي از مراکز مهم بودائيان شد. (ابن نديم، الفهرست، ص ???)
چون موبدان زردشتي که در مرکز دولت ساسانيان بودند بر نواحي شرقي تسلط چنداني نداشتند و گذشته از اين، نشر دين بودا را خطري سياسي براي دولت نمي انگاشتند آزادي بودائيان بيشتر از پيروان ساير اديان بود. در داخل؛ آنچه که خطرناک فرض مي شد تبليغات مانويان بود. دين ماني ديني ادبي بود بدين معنا که روحانيون اين شريعت براي مباحثه در مسائل مربوط به اين دين با پيروان ساير اديان، به نوشتن رسالات و کتب مي پرداختند و ماني يکي از مدعيان نادر پيغمبري است که خود به موازات تبليغ و وعظ، به تاليف کتب نيز مي پرداخته است. نتيجه تبليغات مانويان منحصر به مانوي شدن جمعي از معاصران ايشان نبود بلکه اين امر در سست کردن عقايد مردم نيز دخيل بود. بر اثر نشر افکار مانويان عده اي بي آنکه دين ماني را بپذيرند نسبت به صحت عقايد ديني خود مظنون مي شدند. به سبب سختگيري موبدان زردشتي مانويان از ايران کوچ کردند اما پس از انقراض دولت ساساني و ضعف نسبي دين رسمي زردشتي، بسياري از مانويان و داعيان اين دين به ايران بازگشتند (ابن نديم، همان، ص ???) و آسايش و آزادي نسبي يافتند. به علاوه شهر بابل که در نظر ماني جايگاه حکمت و مقر رئيس دين او بود، تسلط اعراب بر عراق، براي مانويان خشنودکننده بود. کشتن و شکنجه پيروان فرق مختلف پس از قتل موسسان آنها رخ مي داد و به صورت قتل عام در مي آمد اما آن نتيجه اي که مورد نظر بود حاصل نمي آمد.
پس از کشته شدن ماني، جاذبه و قوت معنوي وي همچنان پابرجا بود طوري که بيش از هزار سال بعد آثار آن در آسياي ميانه و مغرب اقصي ديده مي شود. نفاق ديني اي که در ميان ايرانيان بود، راندن مانوياني که مذهب خود را آشکار کرده بودند و کشتار عظيم مزدکيان و سختگيري شديد نسبت به نصرانيان، وضع ناگواري را در جامعه ايراني ايجاد کرده بود. تعصب روحانيون زردشتي مبتني بر علل سياسي بود. دين زردشت ديانتي تبليغاتي نبود و روحانيون داعيه نجات و رستگاري کليه ابناي بشر را نداشتند اما در داخل کشور مدعي تسلط مطلق بودند. از آنجايي که روحانيون زردشتي بر پيروان اين دين سختگيري نمودند و رفته رفته پادشاهان ساساني تمام عيار به مجريان اوامر موبدان مبدل شدند، تحمل چنين وضعيت دشواري براي ايرانيان ناممکن آمد. عده بسياري از ايشان مخصوصاً در عراق با اميد به اصلاح احوال اجتماعي شان به اسلام گرويدند اما چندي نگذشت که اوضاع دگرگون شد عادات و عقايد اعراب قبل از ظهور اسلام دگربار به منصه بروز آمد و فاصله ميان ايرانيان تازه مسلمان و اعراب، ژرف تر شد. اما در اوايل روي کار آمدن عباسيان اين رويه از بين رفت و نداي برابري مسلمانان سر داده شد تا به واسطه اين شعار، قدرت به چنگ آيد. سبب گرويدن زردشتيان به اسلام به ويژه در مورد رجال منطقه شمال شرق ايران، کوشش آنها براي حفظ موقعيت اجتماعي شان بوده است. با وضع اشرافي آن زمان در خراسان بزرگ، اين عمل الگويي براي توده رعايا شد و بدين ترتيب، عده بسياري از طبقات مختلف مردم از دين خود دست شستند.
بديهي است که گرايش به اسلام تنها ابزاري براي رها شدن از فشارهاي موجود و دستيابي به آرامشي نسبي در پناه دين جديد بود. مولف تاريخ بخارا عنوان مي دارد که: هر باري اهل بخارا مسلمان شدندي و باز چون عرب بازگشتندي ردت آورندي و قتيبه سه بار ايشان را مسلمان کرده بود باز ردت آورده کافر شده بودند. بار چهارم قتيبه حرب کرده شهر بگرفت و مسلماني اندر دل ايشان بنشاند و ايشان اسلام پذيرفتند به ظاهر، و به باطن بت پرستي کردندي. (تاريخ بخارا، محمد بن جعفر، ص ??) در اواخر دوره امويان، خراسان در هرج و مرج غوطه ور بود و هريک از مدعيان خواهان به دست گيري قدرت در اين منطقه، به نزاع با يکديگر مشغول بودند. از سوي ديگر ابراهيم امام داعيان خود را به منطقه فرستاده بود و ابومسلم خراساني درصدد آشکار کردن امر دعوت بود و در واقع خراسان در اين هنگام بدون حاکم به سر مي برد. در چنين سيمايي از وضع سياسي خراسان و کارنامه روحانيون دين حکومت رسمي ساسانيان « به آفريد» فرصت را مغتنم شمرد و تبليغ را آغاز کرد. (??-??? هجري / ??-??? م ) به آفريد پسر فروردين از اهل زوزن بود و در ده سيراوند از روستاي خواف برخاست. پس از آنکه به آفريد دعوي پيغمبري نمود خواه به واسطه اوضاع آشفته خراسان که مردم اين سامان را مستعد شورش بر ضد اعراب کرده بود و خواه به سبب شخصيت و قوت اعتقاد او، جمعي کثير به وي ايمان آوردند. آنچه که به آفريد مطرح ساخت کوششي در جهت نزديک کردن آئيني نوعاً زردشتي_ نه دين زردشت_ و آئين جديدي بود که اعراب آورده بودند. به آفريد با تلفيق آموزه هاي زردشتي و اسلامي زمينه را براي پذيرا شدن خود فراهم کرد. برخي از اين شرايع با رسوم و آداب معمول زردشتيان آن زمان تعارضي شديد داشت.
وضع آنها نشان دهنده جسارت به آفريد است اما نکته اي که بايد در هوش و ذکاوت اين مدعي پيغمبري جست، آن است که قبل از فتح ايران توسط اعراب و توسعه دين اسلام، مردم به دين زردشت بي علاقه شده بودند و اعمال ديني خود را مرتباً به جا نمي آوردند. به آفريد نياز مردم در باب لزوم وجود دين به شرط اصلاح آن را دريافت و به ويژه آنکه شرايط روحي مردم با اضطراب سياسي و هرج و مرج و شيوع فتنه و بي نظمي همراه بود و در چنين وضعي تغيير تعليمات ديني و آوردن دستوراتي ديگر، نسبتاً آسان مي آمد. اعتقاداتي که به آفريد مطرح کرد از سوي اقشار فرودست جامعه که در وي رهبري توانمندي که با بهره برداري از امکان نوآوري در حکومت خراسان به هنگام انتقال قدرت از يک دودمان به دودماني ديگر مي ديدند، به اين باورها قانونيت بخشيد و مورد پذيرش واقع شد. وقتي نهضت به آفريد نمودي جدي به خود گرفت و هواخواهان بسياري به گرد آورد روحانيون زردشتي و مسلمانان با او به مخالفت برخاستند و چون نتوانستند از دعوت و پيشرفت کار او جلوگيري کنند، زماني که ابومسلم به نيشابور آمد به او متوسل شدند و موبدان و هيربدان زردشتي اجتماع کردند و ابومسلم را به فرامين به آفريد آگاه ساختند و عنوان داشتند: او دين شما و ما را فاسد کرده است. (بيروني، آثارالباقيه عن القرون الخاليه، ص ??)
بي شک اگر اوضاع خراسان که به واسطه حضور ابومسلم قرين آرامش و نظم شد، مدتي بيشتر شرايط را براي تبليغ به آفريد مساعد مي کرد، نهضت او صورتي ديگر به خود مي گرفت. به هر سان دين به آفريد پس از قتل وي در خارج از روستاهاي نيشابور نيز نشر يافت. بيروني آورده است: اتباع وي که به «به آفريديان» معروفند و به احکام او ايمان مي ورزند، با زردشتيان عداوت شديد دارند و گمان ايشان اين است که خادم به آفريد گفته است که وي به آسمان صعود کرده و بر اسب سمندي سوار بوده و به زودي فرود خواهد آمد و از دشمنان انتقام خواهد کشيد. (همان، ص ??)
به آفريد پس از مرگ خود فرقه اي به فرق دين مزدايي افزود و به سبب کشمکش در ميان ايرانيان که در اين زمان حاجت مبرمي به وحدت فکر و عقيده داشتند، آن را فراهم آورد. وي اولين فردي بود که مدتي بيش از يکصد سال پس از فتح ايران توسط اعراب، روند استحاله دين باستاني ايراني را احساس کرد و با نظر به بي توجهي ايرانيان به دين اجداد خويش، گامي در جهت اصلاح آنچه که مدت ها پيش به واسطه عملکرد ناصحيح روحانيون زردشتي در اذهان مردم، خشک و نازيبا جلوه کرده بود، برداشت.
منبع: / روزنامه / شرق ????/??/??
نويسنده : امير حسين کبيري
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید